لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
برتراز انبیا
آورده اند که در آن وقت که شاه مردان را ضربت زده بودند، صعصعه بن صوحان پیش وى آمد و گفت: یا امیر المومنین! مدتى است که مسائلى چند در خاطر من مى گردد. من خواستم که از حضرتت سوال کنم، هیبت تو مرا مانع شد. اگر اجازت فرمایى بپرسم؟ گفت: بپرس. گفت: یا امیر! تو فاضلترى، یا آدم؟ گفت: یا صعصعه ! تزکیه امرء نفسه قبیح.(1) یعنى: قبیح است که مرد خود را بستاند اما چون مى پرسى، (مى گویم ) آدم را از یک چیز نهى کردند، وى بدان نزدیک شد (و بخورد) و بسیار چیزها بر من مباح کردند و من آن نکردم و گرد آن نگشتم و بدان نزدیک نشدم.
گفت: تو فاضلترى، یا نوح؟ گفت: نوح بر قوم خود دعاى بد کرد و من نکردم؛ و پسر نوح کافر بود و پسران من سیدان جوانان اهل بهشتند.
گفت: تو فاضلترى، یا ابراهیم؟ گفت: ابراهیم گفت: رب ارنى کیف تحیى الموتى (2) و من گفتم: لو کشف بى الغطاء ما ازددت یقینا .(3)
گفت: تو فاضلترى، یا موسى؟ گفت: حق تعالى وى را به رسالت فرستاد پیش فرعون، گفت: من مى ترسم که مرا بکشند - که من یکى را از ایشان کشته ام . برادرم هارون را با من بفرست. و چون رسول صلى الله علیه و آله و سلم مرا فرمود که سوره برائت بر اهل مکه خوانم - و من صنادید(4) قریش را کشته بودم - نترسیدم و برفتم و بر ایشان خواندم و تهدید و عیدشان (5) کردم.
گفت: تو فاضلترى، یا عیسى؟ گفت: مریم در بیت المقدس بود، چون وضع حملش شد، آواز آمد که برون رو که این خانه عبادت است نه خانه ولادت، و مادر مرا چون وضع حمل شد برون کعبه، آواز آمد که به اندرون کعبه آى و من در اندرون کعبه در وجودم آمدم. گفت: راست گفتى یا امیر المومنین.
1- الانوار النعمانیه ، 1/ 28.
2- (خدایا! به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده مى کنى ؟) سوره بقره ، آیه 260
3- یعنى : (اگر حجابها برایم برداشته شوند یقینم (ذره اى) افزایش نمى یابد). غرر الحکم، 5/108.
4- جمع صندید، مرد شجاع و دلاور.
5- وعده بد؛ بیم دادن .
برگرفته از:
کتاب داستان عارفان
- نظرات (0)
آنچه پشت را مى شكند
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
ثَلاثُ قاصِماتُ الظَّهْرِ: رَجُلٌ إسْتَكْثَرَ عَمَلَهُ وَنَسِىَ ذنُوبَهُ وأَعَجَبَ بِرَأیِهِ(1)
ترجمه
سه چیز پشت آدمى را مى شكند: كسى كه عمل نیك خود را بزرگ بشمرد و كسى كه گناهان خویش را فراموش كند و آن كس كه استبداد رأى داشته باشد.
شرح كوتاه
كسانى كه اعمال خود را بزرگ مى شمرند، مسلّماً به همان قانع مى شوند و همین طرز فكر سدى در برابر تكامل و پیشرفت آنها ایجاد مى كند.
و آنها كه گناه خویش را فراموش كنند، به جاى جبران آنها هر روز آلوده گناه تازه اى مى شوند و یكباره سقوط خواهند كرد.
و آنها كه تنها به فكر خود تكیه مى كنند، از پشتوانه افكار عمومى و عقول دانش هاى فراوان دیگران محروم مى مانند، لغزش ها پشت سر هم دامن آنها را مى گیرد و بالاخره پشت آنها در زیر بار انبوه مشكلات خواهد شكست.
1. وسایل الشیعه، جلد 1، صفحه 73.
- نظرات (0)
عهد شكنى همه طوایف یهود
لجاجت و نفاق یهودیان نسبت به مسلمین
از فرازهاى حساس تاریخ كه در آن عهد شكنى و خیانت و عدم وفاى یهود، منعكس شده و نشان دهنده لجاجت و نفاق یهودیان نسبت به مسلمین است ، داستان عهد شكنى همه طوایف یهود با پیامبر اسلام (ص ) است .
هنگامى كه رسول اكرم (ص ) به مدینه مهاجرت فرمود، در اطراف مدینه طوایف مختلفى از یهود سكونت داشتند كه به طور كلى به سه طایفه منشعب مى شدند بنامهاى :
1- طایفه بن قینقاع .
2- طایفه بنى النضیر.
3- طایفه بنى قریظه .
پیامبر اكرم (ص ) نخست همه این طوایف را كه اوصاف پیغمبر اسلام را در تورات خوانده و مى شناختند به اسلام دعوت كرد، ولى آنها دعوت پیامبر (ص ) را رد كردند، رسول اكرم (ص ) با در نظر گرفتن شرائط زیست مسلمین و جنگهاى آینده و دشمنان بسیار از هرسو، وجود این طوایف یهود را در اطراف مدینه ، مضر و خطرناك مى دانست از اینرو با آنها پیمان محكم برقرار كرد، كه نه تنها در حوادث كمك به دشمن نكنند، بلكه به عكس در بحرانها به مسلمین كمك كنند.
آنها با اینكه پاى این پیمان را امضا كرده بودند، هنگامى كه وقت وفاى به پیمان فرا مى رسید. با كمال بى پروائى ، پیمان خود را مى شكستند و به دشمن مى پیوستند، عجیب اینكه در تاریخ سراغ نداریم كه حتى به عنوان نمونه ، مثلا دسته اى از طوایف یهودیان به عهد و پیمان خود وفا كنند.
براى توضیح مطلب كافى است كه در اینجا بطور فشرده به بیان پیمان شكنى هر یك از طوایف سه گانه نامبرده بپردازیم :
پیمان شكنى یهود بنى قینقاع و سزاى آن
نفرات یهود بنى قینقاع كه عموما از شجاعترین دلاوران یهود بودند به ششصد نفر مى رسید، اینها در اطراف مدینه سكونت داشتند، وقتیكه جنگ بدر بین مسلمین و كفار درگرفت ، در این بحران خطرناك كه نقطه حساس وفاى به پیمان بود، آنها پیمان شكنى كردند (و به زیان مسلمین و به نفع دشمن دست به كار شدند).
رسول اكرم (ص ) از پیمان شكنى آنها سخت آزرده شد، نیمه شوال آن سال كه بیست و چند روز بیشتر از واقعه بدر نگذشته بود، به سوى یهود بنى قینقاع لشكر كشید تا آنها را سركوب كند، و سزاى پیمان شكنى آنها را بآنها برساند.
آنها در برابر لشكر اسلام نتوانستند مقاومت كنند، بلكه به قلعه هاى خود پناهنده شدند، و همچنان تا 15 روز در محاصره بسر مى بردند تا اینكه خودشان حاضر شدند كه فرمان رسول اكرم (ص ) را بپذیرند و او هر حكمى درباره جان و مال و فرزندانشان كرد قبول نمایند.
رسول اكرم (ص ) دستور داد، همه را كت بسته حاضر كنند، ولى ((عبدالله بن ابى سلول )) كه با آنها هم سوگند بود، وساطت كرد و در وساطت اصرار نمود، سرانجام رسول اكرم كه اطراف مدینه را براى سكونت آنها پایگاهى خطرناك بر ضد اسلام مى دانست ، دستور صادر كرد كه آنها اطراف مدینه را تخلیه كنند.
یهود بنى قینقاع به حكم پیامبر (ص ) مجبور شدند كه از آنجا كوچ كنند، ناچار با زن و فرزند خود به سرزمین ((اذرعات شام )) كوچ كردند پس از آن رسول اكرم (ص ) اموالشان را به عنوان غنیمت گرفت .
تصمیم خطرناك یهود بنى نضیر و پیمان شكنى و شكست آنها
چند ماه كه از جنگ بدر گذشت ، رسول اكرم (ص ) با جمعى از یارانش نزد یهود بنى نضیر رفت ، و به آنها فرمود:
شما بمن درباره گرفتن خونبهاى یك یا دو نفر از طایفه ((كلابى ها)) كه بوسیله ((عمرو بن امیه ضمرى )) به قتل رسیده اند، كمك كنید.
آنها در پاسخ رسول اكرم (ص ) جواب مثبت دادند و اظهار داشتند: همینجا باش ما ترا یارى خواهیم كرد.
ولى رفتند و جلسه سرى تشكیل دادند و با هم پیمان بستند حالا كه پیامبر (ص ) با پاى خود به اینجا آمده است ، فرصت خوبى است كه او را بقتل برسانیم .
شخصى بنام ((عمرو بن حجاش )) را براى قتل رسول اكرم (ص ) ماءمور ساختند، او یك سنگ آسیا برداشت و تصمیم گرفت آنرا به سر آنحضرت بیندازد، شخصى بنام ((سلام بن مشكم )) او را ترساند و گفت :
چنین كار نكن ، بخدا سوگند، هر چه تصمیم بگیرید او (پیامبر) از آن آگاه است ، به علاوه این كار عهدشكنى است ، با اینكه بین ما و او، عهد و پیمان كمك برقرار است .
به رسول اكرم (ص ) وحى شد، كه یهود بنى نضیر چنین تصمیمى دارند، آنحضرت فورا برخاست و به سرعت به طرف مدینه رهسپار شد و به دنبالش ، یاران او نیز به مدینه رهسپار گشتند، و به آنحضرت رسیدند و از علت مراجعت پرسیدند.
حضرت علت را به آنها فرمود.
وقتى كه پیامبر (ص ) به مدینه رسید، براى بنى نضیر پیام فرستاد كه باید تا چند روز دیگر از اطراف مدینه بیرون بروید و دیگر حق ندارید در این اطراف سكونت نمائید، فقط چند روز مهلت دارید، اگر بعد از این چند روز كسى از شما را در این اطراف ببینم ، گردنش را مى زنم .
بنى نضیر از اخطار شدید پیامبر (ص ) ترسیدند، آماده كوچ كردن شدند، ولى منافق سرشناس ((عبدالله بن ابى )) براى آنها پیام فرستاد، كه از خانه و زندگى خود دست نكشید، همانجا باشید، من دو هزار شمشیر زن براى كمك شما به قلعه هاى شما مى فرستم كه تا پاى جان از شما دفاع كنند، به علاوه یهود بنى قریظه و هم سوگندهاى آنها از طایفه بنى غطفان نیز شما را یارى مى نمایند.
بدنبال این پیشنهاد، رئیس یهود بنى نضیر ((حى بن اخطب )) (كه از این وعده ها جان گرفته بود) براى رسول اكرم (ص ) پیغام فرستاد كه ما هرگز از اینجا كوچ نمى كنیم ، هر چه درباره ما تصمیم دارى عملى كن .
رسول اكرم (ص ) به محض رسیدن این پیغام ، صداى تكبیرش بلند شد، همه اصحابش به متابعت از آنحضرت ، تكبیر گفتند، در این هنگام على (ع ) فرمود:
پرچم را برافراش ، و با اصحاب بطرف بنى نضیر روانه شو، و آنها را محاصره كن ،
على (ع ) طبق فرمان ، به كمك اصحاب ، به طرف بنى نضیر روانه شدند و قلعه هاى آنها را محاصره كردند.
عبدالله بن ابى كه به آنها وعده ها داده و آنها را اغفال كرده بود هیچگونه كمك به آنها نكرد، و همچنین بنى قریظه و هم سوگندهایشان از بنى غطفان ، از آنها یارى ننمودند.
در این بحران ، رسول اكرم (ص ) دستور فرمود: نخلستان بنى نضیر را قطع كنند و آتش بزنند.
بنى نضیر از شنیدن این دستور سخت پریشان و ناراحت شدند، و براى آنحضرت پیام فرستادند كه نخلستان را قطع نكند، بلكه یا آنرا ملك خودش قرار دهد، و یا براى آنها بگذارد.
چند روز از این جریان گذشت ، یهود بنى نضیر كه سخت در فشار بودند، براى رسول اكرم (ص ) پیام فرستادند كه ما حاضریم از دیار خود كوچ كنیم ، به شرط اینكه اموالمان را با خود ببریم .
رسول اكرم (ص ) در پاسخ آنها فرمود:
بقدر یك بار شتر هر یك از شما مى تواند با خود ببرد نه بیشتر.
آنها چند روز ماندند، ولى سرانجام راضى شدند كه به همان پیشنهاد پیامبر (ص ) (بردن یك بار شتر) عمل كنند، مجددا در مورد آن از رسول اكرم (ص ) اجازه خواستند، رسول اكرم (ص ) این بار فرمود: نه دیگر هیچ حقى ندارید تا چیزى با خود ببرید، اگر ما همراه یكى از شما چیزى ببینیم او را بقتل مى رسانیم .
ناگزیر بنى نضیر از آن سرزمین كوچ كردند، عده اى به فدك و وادى القرى رفتند و جمعى به طرف شام رهسپار شدند، و اموالشان ملك خدا و رسول اكرم (ص ) شد و چیزى از آن به لشكر اسلام نرسید.
كارشكنى یهود بنى قریظه و سرانجام ذلت آنها
یهود بنى قریظه ، ابتدا با اسلام و مسلمین از راه صلح و سازش وارد شدند (ولى از آنجا كه صلح و صفاى آنها ظاهرى بود) وقتى كه جنگ خندق پیش آمد، به دشمن پیوستند و صلح و صفایشان مبدل به عداوت و بغض و دشمنى سختى شد.
حى بن اخطب (رئیس یهودیان بنى نضیر) در این بحران ، خود را به مكه رساند، و قریش را بر ضد پیامبر اسلام (ص ) تحریك كرد و طوایف عرب را شدیدا بر ضد اسلام و مسلمین برانگیخت ، این دشمن شناخته شده اسلام شخصا به میان یهود بنى قریظه رفت و احساسات آنها را با تحریكات گوناگون و وعده ها و وعیدها، بر ضد اسلام به جوش آورد، و رئیس آنها ((كعب بن اسد)) را براى پیمان شكنى و جنگ با پیغمبر راضى كرد با این شرط كه خودش نیز در جنگ شركت كند.
سپاه احزاب كه از احزاب مختلف تشكیل شده بود، به سوى مدینه براى از میان برداشتن پیامبر و مسلمین روانه شدند، بنى قریظه در این موقعیت به آنها پیوستند، طولى نكشید اطراف مدینه را محاصره نمودند.
این یهودیان فرصت طلب وقتى كه خود را قوى دیدند، همه عهد و پیمانهاى گذشته را فراموش كرده ، شروع به ناسزاگوئى و فحاشى نسبت به پیغمبر و مسلمین نمودند.
جنگ احزاب به نفع مسلمین ، پایان یافت ، رسول اكرم (ص ) از طرف خدا ماءمور شد كه به طرف ((یهود بنى قریظه )) لشكر بكشد از اینرو على (ع ) را پرچمدار كرد و او را با جمعى روانه قلعه هاى بنى قریظه نمود،
على (ع ) و همراهان 25 روز قلعه هاى آنها را محاصره كردند ادامه محاصره ، آنها را سخت در فشار قرار داد، رئیس آنها (كعب بن اسد) به آنها پیشنهاد كرد كه باید یكى از سه كار را انجام دهیم :
1- یا اسلام را بپذیریم و به پیامبر اسلام ایمان بیاوریم .
2- یا فرزندان خود را به دست خود كشته و شمشیرها را برداریم و از جان خود دست بشوئیم و از قلعه ها بیرون رویم و با لشكر اسلام جنگ كنیم تا آخرین نفر كشته شویم .
3- روز شنبه ، مسلمین مى دانند كه ما جنگ نمى كنیم ، در این روز مسلمین را غافلگیر كرده و با آنها بجنگیم .
بنى قریظه ، پیشنهاد رئیسشان را رد كردند و گفتند: خوب است براى پیامبر اسلام (ص ) پیغام بفرستیم تا ابولبابة بن عبدالمنذر را به سوى ما بفرستد، تا با او در این باره مشورت كنیم (ابولبابه همیشه خیرخواه آنها بود) پیامبر اسلام (ص ) در پاسخ این پیشنهاد ابولبابه را نزد آنها فرستاد، آنها وقتى كه ابولبابه را دیدند، گریه و زارى كردند و با او به مشورت پرداختند، و گفتند: چه صلاح مى دانى آیا ما هر چه محمد (ص ) حكم كند بپذیریم ؟ ابولبابه به زبان گفت آرى ، ولى با دست به گلویش اشاره كرد یعنى اگر حكم پیامبر (ص ) را بپذیرید، حكم او این است كه شما را خواهد كشت .
سرانجام بنى قریظه اعلام كردند كه فرمان رسول خدا (ص ) را درباره خود مى پذیرند آنها چون با قبیله اوس ، رابطه دوستى داشتند، قبیله اوس نزد رسول خدا (ص ) آمده از آنها شفاعت كردند، كار به اینجا رسید كه هم پیامبر (ص ) و هم یهودیان بنى قریظه قبول كردند كه ((سعد بن معاذ)) كه از قبیله اوس بود، درباره آنها حكم كند.
رسول اكرم (ص ) سعد بن معاذ را با اینكه زخمى و مجروح بود احضار كرد، وقتى كه سعد حاضر شد، آنحضرت مطلب را با او در میان گذاشت ، و فرمود: براى سعد پیش آمدى شده كه در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش كننده اى نخواهد ترسید.
وقتى كه حكمیت به ((سعد)) واگذار شد، سعد حكم كرد كه همه مردان بنى قریظه كشته شوند و زنان و فرزندانشان اسیر گردند، و اموالشان گرفته شود، رسول اكرم (ص ) حكم سعد را درباره آنها اجرا كرد تا آخرین افرادشان كه 600 یا 700 نفر و به قول بعضى بیشتر بودند جز عده كمى كه قبلا ایمان آورده بودند كشته شدند، تنها یك نفر از مردان آنها به نام ((عمر بن سعدى )) آنهم در جریان عهدشكنى دخالت نداشت ، پا به فرار گذاشت ، و از زنان هم همه اسیر شدند جز یك زن كه سنگ آسیا به سر خلاد بن سوید، كوبیده بود و او را به قتل رسانده بود كه در نتیجه آن زن را بحكم قصاص كشتند و به این ترتیب یهودیان از میان رفتند، فقط یهود خیبر باقى مانده بود، كه رسول اكرم (ص ) پس از نابود كردن یهود بنى قریظه ، با تشكیل سپاهى روانه خیبر شد و پس از چند روز محاصره قلعه هاى خیبر، على (ع ) پرچم را بدست گرفت و با عده اى روانه قلعه هاى خیبر شد، درب قلعه را از جا كند و مرحب را كه از سركردگان یهود بود به قتل رسانید، و قلعه ها را یكى پس از دیگرى به تصرف اسلام در آورد.
آنگاه پیامبر (ص ) بقیه یهودیانى را كه در مدینه و اطراف مدینه بودند، بیرون كرد.
این شدت عمل پیغمبر اسلام (ص ) نسبت به یهود براى این بود كه آنها در خیانت و عهدشكنى نسبت به مسلمانان لحظه اى آرام نمى نشستند و سد بزرگى در راه اسلام بودند چنانكه این روحیه در آنها هنوز باقى است .
- نظرات (0)
چرامهدی غایب است ؟
چرا امام زمان عجلالله تعالی فرجه غایب هستند و ما از فیض حضورشان محرومیم ؟
- سبب غیبت امام زمان (عج) خود ما هستیم! وگرنه اگر ظاهر شود چه کسی او را میکشد؟ آیا جن آن حضرت را میکشد؟ یا قاتل او انسان است؟!
ما از پیش، امتحان خود را پس دادهایم که چگونه از امام تحفظ و یا اطاعت میکنیم، و یا این که او را به قتل میرسانیم! انحطاط و پستی انسان به قدری است که قوم حضرت صالح (ع) ناقه صالح را با اینکه وسیله ارتزاق و نعمت آنها بود، پی کردند، چنان که قرآن کریم درباره آن میفرماید: «وَلَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ» یعنی یک روز، آب سهم شما باشد و روز دیگر سهم آن، و روزی که آب چاه را میخورد در عوض به آنها شیر میداد!
آن آقا گفت: چرا برای تعجیل فرج دعا میکنید؟ آیا میخواهید بیاید و او را هم بکشید؟ برای اینکه مزاحم خط، مردم، حکومت و حاکمیت شما خواهد بود! آنان که سایر ائمه را کشتند، دیوانه که نبودند! بلکه سبب آن بیدینی بود! آیا الان دیگر آن طور نیست؟!…
این «فتنه آخر الزمان» که میشنویم چگونه فتنهای است؟
- خدا کند ولو با تقیه کردن از طریقه اهل حق و اهل بیت (ع) مخذول نشویم. گرفته شدن ایمان از اهل ایمان، از کشته شدن آنها بدتر است. در روایت است که فتنههایی بر اهل ایمان میآید «فتن کقطع اللیل المظلم» فتنههایی همانند پارههای شب تاریک!
ما این همه ابتلائات را میبینم و میگویید آیا «فتن کقطع اللیل المظلم» است یا نه؟! و آیا – نعوذ بالله – طریقه حقه اهل بیت(ع) حق است یا باطل؟! با این همه رخدادها که میبینیم و برای ما پیشبینی و پیشگویی کردهاند، باز شک و تردید داریم!
این ابتلائات و گرفتاریها تا چه اندازه است لطفا بیشتر توضیح دهید؟
- ائمه ما (ع) هزار سال پیش خبر دادهاند که گرفتاری و ابتلائات برای اهل ایمان به حدی خواهد بود که عده کثیری از آنان از ایمان خارج میشوند!
در عصر غیبت مسلمانان با گرفتاریها و بلاهای زیادی دست و پنجه نرم میکنند شما فکر میکنید که باید چه کار کنند و چه چارهای بیندیشند؟
- خدا میداند که چه بلاهایی بدتر از این در زمان غیبت آن حضرت بر سر مسلمانها آمد و میآید! آلمان در مدت کوتاه، چهارده کشور اروپایی را شکست داد که بزرگترین آنها یونان بود و سقوط آن بیست و پنج روز طول کشید!
بنابراین، ممالک اسلامیه در نزد آنها، هر کدام یک لقمه است! ولی پیشرفت به سرعت، لازمهاش غفلت از دشمن پشتسر است که خداوند هر کدام از قدرتهای شرق و غرب را معذب و رقیب دشمن مقابل خود قرار داده است و ظاهر این است که تا قیام حضرت حجت (عج) اسم اسلام باقی است:
«لا یبقی من الاسلام الا اسمه» از اسلام به جز نام آن باقی نمیماند.
اگر دو گروه در برابر هم قرار گرفته و با یکدیگر در حال جنگ باشند و یک فرد از این دو گروه را پیدا میکرد و رئیس گروه دیگر را میربود، گروه بیرئیس یکی از دو راه را دارند: یا باید تسلیم شوند و یا بدون رهبر با دشمن مخالف بجنگند. حال ما مسلمانان با کفار تقریبا همین طور است…
آیا نباید مواظبت و محافظت کنیم؟
بیانات مرحوم آیت الله بهجت (ره)
- نظرات (0)
نشانه اسراف كار
نشانه اسراف كار چهار چيز است:
- به كارهاى باطل مى نازد
- آنچه را فراخور حالش نيست مى خورد
- در كارهاى خير بى رغبت است
- هر كس را كه بدو سودى نرساند، انكار مى كند
(تحف العقول، 22)
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925»»