لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
على را دوست بدارید...
ابو سعید خدرى گوید:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: اى مردم (مؤمنان)! على را دوست
بدارید زیرا که گوشت او گوشت من، و خون او خون من است، خداوند لعنت کند
دسته هائى از امّت مرا که پیمان مرا درباره او تباه ساختند، و سفارش مرا
درباره اش به فراموشى سپردند، راستى که آنان هیچ گونه بهره اى نزد خدا
ندارند.
برگرفته از:
کتاب ترجمه امالی شیخ مفید(ره)
- نظرات (0)
داستان پندآموز عبدالمطلب، ابرهه و ابابیل
چون ابرهة بن صبّاح پادشاه حبشه آهنگ ویرانى مکّه کرد، لشکریان حبشه بسوى مکّه شتافتند و بر آنجا غارت بردند و شترانى چند از عبد المطّلب بن هاشم را تاراج کردند. عبد المطّلب نزد پادشاه رفت و اجازه ورود خواست، پادشاه اجازه داد- در حالى که بر روى تخت خود در زیر قبّه اى از دیبا آرمیده بود- (عبد المطّلب وارد شد) و سلام داد، ابرهه جواب سلام داد و لحظاتى چند در صورت عبد المطّلب نگریست، و حسن و جمال و سیماى عبد المطّلب او را بشگفت آورد. پادشاه گفت : آیا مثل این نور و جمالى که در تو مى نگرم در پدرانت نیز وجود داشته ؟ گفت : آرى ، اى پادشاه ، تمام پدران من داراى چنین نور و جمال و بهائى بوده اند. ابرهه گفت: همانا شما بر پادشاهان از جهت فخر و شرف سر آمده اید، و حقّا شایسته تو است که سرور قوم خود باشى . سپس او را در کنار خود بر روى تختش نشاند، و به فیلبان فیل بزرگ خود- که فیلى سپید و بزرگ جثّه بود و دو عاج مرصّع بانواع مروارید و جواهرات داشت، و آن پادشاه بر تمام پادشاهان زمین بدان فیل افتخار مى کرد- گفت: آن فیل را نزد من آور، وى آن را آورد در حالى که بهر زیور زیبائى آراسته شده بود، پس چون برابر عبد المطّلب قرار گرفت و در مقابل او بسجده افتاد، و هیچ گاه براى پادشاه خود سجده نکرده بود، و خداوند زبان او را بعربى گشود و بر عبد المطّلب سلام کرد.
پادشاه از دیدن این قضیّه هراسید و پنداشت که سحر و جادو باشد، گفت: فیل را به جاى خودش باز گردانید. سپس به عبد المطّلب گفت: براى چه آمده اى؟ همانا آوازه سخاوت و کرم و فضل تو بگوش من رسیده، و از هیئت و جمال و جلال تو چیزهائى دیدم که شایسته است حاجت تو را برآورم، پس هر چه خواهى از من بخواه - و او فکر مى کرد عبد المطّلب از وى درخواست مى کند که از مکّه بیرون برود- عبد المطّلب باو گفت: یاران تو بر چهار پایان من حمله آورده و آنها را برده اند، دستور ده شتران را بمن بازگردانند. پادشاه حبشه از این سخن عصبانى شد و به عبد المطّلب گفت: از نظرم افتادى! تو آمدى در باره تعدادى از شتران خود از من درخواست مى کنى در حالى که من براى ویرانى شرف تو و قوم تو و مکرمتى که بدان سبب براى خود بر هر گروه و طایفه اى دیگر امتیاز قائل هستید آمده ام، و آن خانه اى است که از هر نقطه اى از زمین آهنگ آن کنند، و تو درخواست از این مسأ له را رها ساخته در باره شتران خود از من درخواست مى کنى ؟! عبد المطّلب گفت: من صاحب خانه اى که تو آهنگ ویرانى آن را دارى نیستم، من صاحب شترانى چند هستم که یاران تو ربوده اند، و آمده ام درباره چیزى که صاحب آنم از تو درخواست کنم، و این خانه را هم صاحبى است که خودش از تمامى آفریدگان بیشتر حافظ آن است و خود از همه ب آن سزاوارتر است. پادشاه گفت: شتران او را به او برگردانید، و بسوى خانه بتازید و هر سنگ سنگ آن را از جاى بر آورید. عبد المطّلب شتران خود را گرفت و بسوى مکّه بازگشت، و آن پادشاه با فیل بزرگ همراه سپاهیان خود براى ویرانى کعبه از پى عبد المطّلب براه افتادند. پس هر چه کردند فیل را داخل محوّطه حرم مکّه کنند فیل حرکت نمى کرد و مى خوابید، و چون آن را رها مى کردند هروله کنان به عقب بازمى گشت .
عبد المطّلب به پیشکارانش گفت: پسرم را صدا زنید، عبّاس را آوردند، گفت: منظورم این نیست، پسرم را صدا زنید، ابو طالب را آوردند، گفت: منظورم این نیست، پسرم را صدا زنید، پس عبد اللّه پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله) را آوردند، چون پیش آمد عبد المطّلب گفت: پسرم! ببالاى کوه ابو قبیس برو، و به ساحل دریا بنگر ببین چه چیز از آنجا مى آید و بمن خبر بده .
عبد اللّه بر بالاى کوه ابو قبیس رفت، درنگى کرد که ناگهان دید پرندگانى دسته دسته به سرعت سیل و سیاهى شب آمدند، و بر بالاى ابو قبیس قرار گرفتند، سپس بسوى خانه کعبه رفته، هفت دور طواف کردند، آنگاه به سوى کوه صفا و مروه رفته و هفت دور نیز آنجا طواف نمودند. عبد اللّه - رضى اللّه عنه - نزد پدرش آمد و این خبر را باو گزارش داد. عبد المطّلب گفت: پسر جانم! بنگر ببین کار اینان بکجا مى انجامد، و مرا با خبر ساز. عبد اللّه نگاه کرد دید آن پرندگان رو بسوى سپاه حبشه نمودند، عبد اللّه این خبر را به عبد المطّلب رساند، پس عبد المطّلب [ رحمه اللّه ] بیرون شد و مى گفت: اى اهل مکّه بسوى سپاه حبشه بیرون شوید و غنائم خود را برگیرید. آنان بطرف سپاه رفتند دیدند آنان مثل چوبهاى خشک و تراشیده و پوسیده بروى زمین افتاده اند، و هیچ پرنده اى نبود جز اینکه سه دانه ریگ - دو تا بدست و یکى به منقار- گرفته و با هر ریگى یک نفر از آنها را به قتل مى رسانید، و چون همه تا آخر کشته شدند پرندگان بازگشتند، و نه پیش از آن وقت و نه بعد از آن هرگز آن پرندگان را ندیدند. و چون تمامى آن قوم بهلاکت رسیدند عبد المطّلب بنزد خانه کعبه آمد و پرده هاى آن را گرفت و این اشعار را سرود (ترجمه):
(اى باز دارنده فیل در ذى مغمّس (محلّى است در راه طائف)، که او را بازداشتى مثل حیوانى که واژگون شده است (یا مثل الاغى که از راه مانده باشد)).
(در محبس و زندانى که در آن جانها از پیکرها بدر رود) و از آنجا بازگشت در حالى که در باره فرار قریش و ترس آنان از سپاه حبشه این رجز را مى خواند (ترجمه ):
(قریشیان همه گریختند وقتى سپاه را دیدند، و من تنها ماندم و انیس و یاورى براى خود نمى دیدم ).
(و حتّى آواى بسیار خفیف و آهسته اى هم از آنان بگوشم نمى رسید، جز برادر بزرگوار پر ارزشى که با من ماند).
(آن کسى که در میان خانواده اش بزرگ و رئیس بود)
برگرفته از:
- نظرات (0)
دانلود دعاهای 30 روزماه رمضان
- نظرات (0)
نیش و نوشهای قرآنی
چكیده
طنز آموزنده طنزی است كه در آن لطف و حكمتبه هم درآمیخته و مشتمل بر معجونی از نیش و نوش به منظور تعالی و دایتباشد . نمونههایی از طنزهای قرآن به این قرار است: تشبیه صدای بلند به عرعر خر، تشبیه رفتار بلعم باعورا به پارس سگ و . . . . در این مقاله نكات پیش گفته به تفصیل آمدهاست .
1 . مقدمه
عدهای بر این باورند كه طنز در قرآن فراوان به كار رفته است; زیرا طنز نوعی استعاره و كنایه است و در قرآن استعاره و كنایه بسیار است . در سرتاسر قرآن استعاره و كنایه و تشبیه و تمثیل به چشم میخورد . استعارههای قرآن از ظرافت و لطافت ویژهای برخوردار است و این مهم یكی از موجبات اعجاز قرآن تلقی شدهاست .
در مقابل، عدهای دیگر طنز در قرآن را انكار میكنند و تمثیلات و استعارات قرآن را مقولهای متفاوت از طنز میدانند; اما نگارنده دیدگاه نخست را ترجیح میدهد .
2 . مفهوم طنز
مفهومی از طنز كه در این نوشتار ارادهشدهاست، هر بیان و رفتاری است كه به ظاهر غیر جدی و به صورتی لطیف و همراه با مزاح، ولی در واقع بیانگر واقعیتی جدی است .
هدف از این طنز توجه دادن به معایب و مفاسد و مبارزه با رذایل و رشد فضائل است .
3 . پیشینه طنز در نگارشهای علوم قرآنی
بسیاری از مفسران قرآن و نگارندگان علوم قرآنی به وجود زیباشناختی قرآن و جلوههای هنری آن بویژه طنز تمثیلی اشاره كردهاند . در این مجال نگارنده درصدد معرفی همه كتابهایی كه در این زمینه تدوین یافته نیست . فقط به چند نمونه اشاره میكنیم:
1 . در قرن هفتم كمال الدین عبدالواحد بنعبد الكریم زملكانی (ت651) چندین اثر در وجوه زیباشناختی قرآن، به نگارش درآورد و گامهای بلندی در مباحث علوم قرآنی برداشت و به تفسیر آیات مشتمل بر طنز پرداخت . وی در یكی از آثار خویش با عنوان «التبیان فی علم البیان، المطلع علی اعجاز القرآن» به پیرایش كتاب «دلایل الاعجاز» جرجانی پرداخت و به دقایق معانی آیات و ظرافتهای ویژه هنری و ادبی و بلاغی آن از جمله طنز تمثیلی اشاره كرد (1) .
2 . كتاب دیگر وی درباره قرآن و بلاغت و فصاحت و شیوههای ظریف بیانی و هنری تحت عنوان «البرهان الكاشف عن اعجاز القرآن» است (2) . زملكانی در این كتاب با اشاره به حقیقت «بیان» ، آراء عالمان را درباره اعجاز و دریچههای آن برمیشمرد و آنگاه به ابعاد مانندناپذیری بیانی قرآن میپردازد و به ظرافتها و اشارتها و حكایتهای آیات مشتمل بر طنز اشاره میكند (3) .
عدهای بر این باورند كه طنز در قرآن فراوان به كار رفته است; زیرا طنز نوعی استعاره و كنایه است و در قرآن استعاره و كنایه بسیار است . در سرتاسر قرآن استعاره و كنایه و تشبیه و تمثیل به چشم میخورد . استعارههای قرآن از ظرافت و لطافت ویژهای برخوردار است و این مهم یكی از موجبات اعجاز قرآن تلقی شدهاست .
عالمان پس از زملكانی ضمن استفاده از آثار وی، چیره دستی و فطانت و ذكاوت وی را در دانش معانی بیان و تیزفهمی و سرعت انتقال و گستردگی در آگاهیهای گونه گون و احاطه بر جلوههای هنری قرآن ستودهاند (4) .
3 . عبدالعظیم عبد الواحد، زكی الدین، معروف به ابنابی الاصبع (ت654) از بلندآوازگان شعر و ادب و ابعاد قرآنی است . وی گام شریفی در شناخت و شناساندن وجوه زیباشناختی و ابعاد بلاغی و ظرافتهای ویژه قرآن از جمله ظنز تمثیلی برداشت .
وی ابتدا كتاب «تحریر التحبیر فی صناعة الشعر و النثر و بیان اعجاز القرآن» را نگاشت و در آن انواع فنون بدیعی و صنایع لفظی و معنوی بویژه جلوههای هنری طنز تمثیلی را گزارش داد; آنگاه «تحریر التحبیر» را گزینش كرد و آنچه ویژه قرآن بود، از آن برگرفت و «بدیع القرآن» را پرداخت .
4 . ابنابی الاصبع «بدیع القرآن» را در یكصد و نه باب تنظیم نموده و در هر باب به یكی از انواع علم بدیع پرداخته و نمونههای قرآنی طنز را گزارش كردهاست (5) .
5 . ابنابی الاصبع كتاب دیگری تحت عنوان «كتاب الامثال» دارد كه بطور مبسوط به تبیین طنزهای تمثیلی قرآن پرداختهاست (6) .
2 . اقسام طنز
طنز را از جهتی میتوان به دو قسم تقسیم نمود: تفسیری و تمثیلی
2 . 1 . طنز تفسیری
طنزی كه در آن وقایع و حوادث به طور مستقیم و صریح و البته با بیان زیبا و شیرین و جذاب آورده شده است، طنز تفسیری خوانده میشود . در اینگونه از طنز طنزپرداز سعی میكند حقایق تلخ و ناراحت كنندهای را به صورت دلنشین بیان كند تا مخاطب به آن حقایق بیشتر توجه پیدا كند .
این نوع طنز در قرآن وجود دارد . خداوند در توصیف برخی از مردم در عدم پذیرش تذكر و نصیحت میفرماید:
و اذا قیل له اتق الله اخذته العزة بالاثم فحسبه جهنم و لبئس المهاد (7) ; و چون به او گفته میشود كه از خدا بترس غرور و خودپسندی او را به گناه برانگیزد; پس جهنم او را كفایت كند و بسیار آرامگاه بدی است .
در باره افساد برخی از مردم به ویژه سلاطین و ملوك در روی زمین میفرماید:
و من الناس من یعجبك قوله فی الحیاة الدنیا و یشهد الله علی ما فی قلبه و هو الد الخصام و اذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلك الحرث و النسل و الله لایحب الفساد (8)
و از میان مردم كسی است كه در زندگی دنیا سخنش تو را به شگفت آورد; حال آنكه خدا بر آنچه در دل دارد، گواه گیرد و او سختترین دشمن است . چون برگردد، كوشش میكند كه در زمین تبهكاری كند و كشت و نسل را نابود سازد، و خدا تبهكاری را دوست ندارد .
در برخی از تفاسیر آمدهاست كه آیه مذكور به افراد منافق مربوط است و یكی از معانی «تولی» نیز والی و حكمران گشتن است; بنابراین طبق این تفسیر معنای آیه چنین خواهد بود: اگر منافقان متولی امور جامعه شوند، انواع فساد را به پا كنند و حرث و نسل را نابود میسازند; در عین حال خیلی جذاب و دلفریب به نظر میرسند .
رشید رضا در تفسیر المنار میگوید:
مراد از تولی در اینجا ولایت كسی است كه حكمش نافذ و عملش مستبدانه و خرابكننده آبادانی سرزمینها و نابود سازنده بندگان است . . . .
حوادث روزگار و سیره ستمكاران این آیه را شرح میدهد كه چگونه در سرزمینی كه ظلم دامنگیر میشود، زراعت نابود میشود و دام كاهش مییابد و تولید از میان میرود و نسل انسانها را میبرد . این همان فساد و هلاك ظاهری است . فساد باطنی نیز در چنین سرزمینی رخ مینماید . در آن سرزمین جهل و نادانی شایع و اخلاقها فاسد و اعمال مردم تباه میشود (9) .
2 . 2 . طنز تمثیلی
طنزی كه در آن حقیقت و واقعیتی جدی به یك واقعه لطیف و دلنشین تشبیه و تمثیل میگردد، طنز تمثیلی نامیده میشود . در طنز تمثیلی، طنزپرداز با استفاده از قیاس و تشبیه و تمثیل مناسب سعی میكند، مقصود خود را ضمن ایجاد انبساط و شادی به مخاطب منتقل كند .
شاید بتوان برخی از آیاتی را كه در بردارنده كلمه «كمثل» است، حاوی این نوع از ظنز به شمار آورد; مانند:
مثل الذین حملوا التوراة ثم لمیحملوها كمثل الحمار یحمل اسفارا بئس مثل القوم الذین كذبوا بآیات الله و الله لایهدی القوم الظالمین (10) ; مثل كسانی كه [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مكلف شدند]، آنگاه آن را به كار نبستند، همچون مثل خری است كه كتابهایی را بر پشت میكشند [. وه] چه زشت است وصف آن قومی كه آیات خدارا به دروغ گرفتند . و خدا ستمكاران را راه نمینماید .
خداوند متعال در این آیه در قالب «طنزی تمثیلی» ، یهودیانی را كه به كتاب آسمانی خود، «تورات» مینازند، اما در عمل به خلاف آن عمل میكنند، مورد مذمت و نكوهش قرارداده و به خرانی تشبیه مینماید كه كتابهایی را بر دوش خود بار كردهاند; اما هیچ بهرهای از آن نمیبرند .
3 . ویژگی ظنز قرآنی
خطابات قرآنی از قبیل «ایاك اعنی و اسمعی یا جاره» است; یعنی میخواهد حقایقی را كه به مخاطب میگوید، به گونهای باشد كه پردههای شرم دریده نشود; از این رو از اقوام گذشته سخن میگوید .
آیات فراوان قرآن در نقل تاریخ امتها و ملل پیشین در حقیقت، خطاب به مردم امروز و آیندهاست; برای نمونه: آیه «مثل الذین حملوا التوریة ثم لمیحملوها كمثل الحمار یحمل اسفارا» (11) كه پیش از این ذكر شد، در ظاهر در شرح زندگانی یهودیان بیعمل میباشد; اما در واقع در قالب «ایاك اعنی و اسمعی یا جاره» بیان شده و یادآور این نكته است كه اگر مسلمانهای معتقد به قرآن هم از معارف و فرهنگ قرآن استفاده نكنند و در عمل پیاده ننمایند، مانند خری هستند كه كتابهایی را حمل میكنند .
طنزهای قرآنی همه در بیان حقیقت و به منظور پند دهی انسان است . در هیچ كدام از آنها خلاف واقع، دروغ و كذب وجود ندارد; زیرا آنها به واقع مجازهایی توام با قراین و شواهد حالی و مقالی هستند .
اساسا بخشی از فصاحت و بلاغت قرآن به جهت همین مجازها و كنایهها و طنزهاست .
خداوند متعال در این آیه در قالب «طنزی تمثیلی» ، یهودیانی را كه به كتاب آسمانی خود، «تورات» مینازند، اما در عمل به خلاف آن عمل میكنند، مورد مذمت و نكوهش قرارداده و به خرانی تشبیه مینماید كه كتابهایی را بر دوش خود بار كردهاند; اما هیچ بهرهای از آن نمیبرند .
4 . نمونههای قرآنی طنز
چنانكه آمد، طنز یك نوع استعاره است و در قرآن به صورت تمثیلات و تشبیهات و تنظیرات دیده میشود كه اینك نمونههایی از آنها ذكر میشود:
4 . 1 . تشبیه صدای بلند به عرعر خر
و اغضض من صوتك ان انكر الاصوات لصوت الحمیر (12) ; آرام سخنگو (نه با فریاد بلند) كه زشتترین صداها، صدای خر است .
در این آیه واقعیتی تلخ در قالب تشبیه و تنظیر بیان شده است .
4 . 2 . تشبیه رفتار بلعم باعورا به پارس سگ
فمثله كمثل الكلب ان تحمل علیه یلهث او تتركه یلهث (13) ; داستانش چون داستان سگ است [كه] اگر بر آن حملهور شوی، زبان از كام برآورد، و اگر آن را رها كنی، [باز هم] زبان از كام برآورد .خداوند در این آیه بلعم باعورا را به سگی تشبیه میكند .
4 . 3 . تشبیه رباخوار به شیطان
الذین یاكلون الربا لایقومون الا كما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس (14) ; كسانی كه ربا میخورند، [از گور] بر نمیخیزند، مگر مانند برخاستن كسی كه شیطان بر اثر تماس، آشفتهسرش كردهاست .ربا خوار در رفتار اجتماعی خود مثل افراد دیوانه عمل میكند; زیرا رباخوار نظم اقتصادی را بر هم میزند و موجب اضطراب و سرگیجی جامعه میگردد; لذا مانند انسانی كه سرگیجه گرفته از قبر بیرون میآید; به جهت آنكه تعادل اقتصادی جامعه را بر هم زده، در رستاخیز تعادلش از دست میرود .
این آیه حالت روانی یك رباخوار را در قالبی شیرین به تصویر میكشد و عاقبت تلخ رباخواران را در مثالی زیبا بیان میكند (15) .
4 . 4 . نسبتشكستن بتها به بتبزرگ
بل فعله كبیرهم هذا فاسئلوهم ان كانوا ینطقون (16) ; بلكه آن را بزرگترشان كردهاست . اگر سخن میگویند، از آنها بپرسید!این آیه به داستان حضرت ابراهیم با قوم لجوح و عنود خود مربوط است . آن قوم هنگام عید آن حضرت را به مراسم دعوت كردند; اما او اجابت نكرد و برای مراسم نرفت . وقتی برگشتند، دیدند، تمام بتها شكسته شده و تبری بر روی بتبزرگی نهاده شدهاست . نزد حضرت ابراهیم آمدند و او را به شكستن آنها متهم نمودند . حضرت فرمود: من این كار را نكردم; بلكه بزرگ آنها چنین كردهاست . شما از این بتها سؤال كنید، اگر سخن میگویند .
شاید بتوان مطابق برخی از تفاسیر این مورد را «طنز» به شمار آورد . عبارت «بل فعله كبیرهم هذا» طبق تفسیری كه در آن، «هذا» فاعل فعل شمرده میشود، طنز است; زیرا كاملا خندهآور است كه مثلا بتهای كوچك تخلف كردهباشند و بتبزرگ آنها را تنبیه كردهباشد (17) .
4 . 5 . تشبیه درآمدن كفار به بهشتبه ورود شتر به سوراخ سوزن
و لایدخلون الجنة حتی یلج الجمل فی سم الخیاط (18) ; [كسانی كه آیات الهی را تكذیب كردهاند]، به بهشت در نمیآیند، مگر آنكه شتر در سوراخ سوزن در آید .این معنا یك كنایه است و در واقع در این آیه حقیقتی تلخ در قالبی شیرین ارائه شدهاست و طنز معجونی است از نیش و نوش . نیش طنز همان حقیقت تلخ است كه در آیه عبارت از «عدم ورود كفار و مشركان به بهشت» است و نوش آن همان قالب شیرین است كه در این آیه عبارت از «حتی یلج الجمل فی سم الخیاط» است (19) .
4 . 6 . تعبیر ریشخندآمیز درباره سران كفار
ذق انك انت العزیز الكریم (20) ; بچش كه تو همان ارجمند بزرگواری!این آیه درباره برخی از سران كفر و شرك مكه است كه در رستاخیز گرفتار جهنم میشوند . خداوند میفرماید: عذاب دوزخ را بچش كه تو همان عزیز و گرامی هستی . در این آیه در اوج فصاحت و بلاغت مضمونی ارجمند به صورت طنز بیان شدهاست; زیرا شخص مورد اشاره در آیه خیلی مغرور و خودخواه بوده و در میان مشركان شخصیتبزرگی داشتهاست . قرآن میفرماید: وقتی كه در آتش جهنم با ذلت افكنده میشود، به او میگویند: آقای عزیز! نتیجه كارهایت را بچش! چنین تعبیری یك نوع طنز است (21) .
4 . 7 . تشبیه منافقان به تاریكزیان یا گرفتاران صاعقه
قرآن همیشه حقایق والا و بسیار ارزندهای را در قالب مثالهای حسی آوردهاست . آیههای 17 و 18 و 19 و 20 سوره بقره منافقان را اینگونه تشبیه كردهاست:مثلهم كمثل الذی استوقد نارا فلما اضاءت ما حوله ذهب الله بنورهم و تركهم فی ظلمات لایبصرون صم بكم عمی فهم لایرجعون او كصیب من السماء فیه ظلمات و رعد و برق یجعلون اصابعهم فی آذانهم من الصواعق حذر الموت و الله محیط بالكافرین .
منافقان مانند كسانی هستند كه آتشی افروخته (تا در بیابان تاریك راه خود را پیدا كنند)، ولی هنگامی كه آتش اطراف آنان را روشن میسازد، خداوند (طوفانی میفرستد و) آن را خاموش میكند و در ظلمت و تاریكی وحشتناكی كه چشم انسان را از كار میاندازد، آنها را رها میسازد . آنها كر، گنگ و كورند; بنابراین از راه خطا بازنمیگردند، یا همچون بارانی كه در شب تاریك توام با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذرانی) ببارد و آنها از ترس مرگ انگشت در گوش خود میگذارند تا صدای صاعقه را نشنوند و خداوند به كافران احاطه دارد (و همه در قبضه قدرت او هستند).
در این بیان طنزگونه قرآن حقیقتی تلخ یعنی نفاق و دورویی را كه بسیاری از افراد جامعه گرفتار آن هستند، به صورت جذاب و شیرین و دلنشین تشبیه كردهاست . پایان و عاقبت كار منافقان را چون افرادی كر، گنگ و نابینا معرفی میكند كه به راحتی قادر نیستند از راه نادرستخویش بازگردند (22) .
طنزهای قرآنی همه در بیان حقیقت و به منظور پند دهی انسان است . در هیچ كدام از آنها خلاف واقع، دروغ و كذب وجود ندارد; زیرا آنها به واقع مجازهایی توام با قراین و شواهد حالی و مقالی هستند
در مثال دیگر وضعیت منافقان اینگونه توصیف شده است:
او كصیب من السماء فیه ظلمت و رعد و برق یجعلون اصبعهم فی ءاذنهم من الصواعق حذر الموت و الله محیط بالكافرین یكاد البرق یخطف ابصرهم كلما اضاء لهم مشوا فیه و اذا اظلم علیهم قاموا و لو شاء الله لذهب بسمعهم و ابصرهم ان الله علی كل شیء قدیر . یا چون [كسانی كه در معرض] رگباری از آسمان - كه در آن تاریكیها و رعد و برقی است - [قرار گرفتهاند] ; از [نهیب] آذرخش [و] بیم مرگ، سر انگشتان خود را در گوشهایشان نهند، ولی خدا بر كافران احاطه دارد . نزدیك است كه برق، چشمانشان را برباید; هرگاه كه بر آنان روشنی بخشد، در آن گام زنند و چون راهشان را تاریك كند، [برجای خود] بایستند و اگر خدا میخواستشنوایی و بینایی شان را برمیگرفت، كه خدا بر همه چیز تواناست . (23)
در این مثال طنزآمیز، قرآن، صحنه زندگی منافقان و چهرههای نفاق را چنین پریشان معرفی میكند .
5 . نتیجه
از آنچه گذشت روشن شد كه كنایه و طنز و مجاز و استعارههای قرآنی همه در مسیر حقیقت و نیل انسان به واقعیت است . در هیچكدام از این امور خلاف واقع و دروغ و كذب وجود ندارد; زیرا مجازی است، توام با شواهد و قرائن حالی و مقامی .
بنابراین میتوان با مراجعه به آیاتی مشتمل بر مثل، كمثل، كما و ك، طنزهای قرآنی را استخراج نمود و با مراجعه به كتب «امثال القرآن» كه به نمونههایی از آن اشاره شد، به انواع طنزهای قرآنی دستیافت .
باری، طنزهای مفید و سازنده و هدفمند هم انسان را متبسم و خندان میسازد و هم باعث تفكر و تدبر و حزن و اندوه میگردد .
• خنده از لطفتحكایت میكند این دو پیغام مخالف در جهان از یكی دلبر روایت میكند
• گریه از قهرت شكایت میكند از یكی دلبر روایت میكند از یكی دلبر روایت میكند
و انسان امیدوار و عاشق در سیر و سلوك خویش سعی میكند، از تمام عالم هستی اعم از علم تكوین و تدوین كه گاهی طنزگونه با آدمی سخن میگوید، استفاده كند و در جهت كمال نهایی خویش بهره برد:
• عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد ای عجب من عاشق این هر دو ضد
• ای عجب من عاشق این هر دو ضد ای عجب من عاشق این هر دو ضد
________________________________________
1) التبیان فی علم البیان، به تحقیق وتعلیق دكتر احمد مطلوب و دكتر خدیجه حدیثی به سال 1383 نشر یافتهاست . ر . ك . «التبیان . . .» ، بغداد، مطبعة العانی، 1383 .
2) برای آشنایی با «سیر نگارشهای علوم قرآنی» ر . ك . مهدوی راد; مقالهای به همان نام، مجله بینات، ش8 .
3) زملكانی اثر دیگری دارد با عنوان «المجید فی اعجاز القرآن المجید» كه به تحقیق شعبان صلاح و به سال 1410 نشر یافتهاست . اثر دیگر وی «نهایة التامیل فی اسرار التنزیل» است .
4) درباره احوال و آثار زملكانی ر . ك . طبقات الشافعیة الكبری، ج8، ص316; شذرات الذهب، ج7، ص438; بغیة الوعاة، ج1، ص119; طبقات الشافعیه، ج2، ص12; تاریخ الادب العربی، عمر فروح، ج3، ص570 .
5) تحریر التحبیر را دكتر حفنی محمد شرف تحقیق كرده و به سال 1383 نشر یافتهاست و بدیع القرآن را نیز دكتر حفنی تحقیق كردهاست . ر . ك . بدیع القرآن . . . تقدیم و تحقیق حفنی محمد شرف، نهضة مصر للطباعة و النشر، 1957 .
6) ر . ك . تحریر التحبیر، ص80 .
7) بقره/206 .
8) بقره/203- 204 .
9) المنار، ج2، ص248 .
10) جمعه/15 .
11) جمعه/5 .
12) لقمان/19 .
13) اعراف/175 .
14) بقره/275 .
15) ر . ك . المیزان، ذیل آیه 275 سوره بقره .
16) انبیا/63 .
17) ر . ك . المیزان و نمونه و مجمع البیان، ذیل آیه 63 سوره انبیا .
18) اعرف/40 .
19) ر . ك . مجمع البیان و المیزان و الصافی، ذیل آیه 40 اعراف .
20) دخان/49 .
21) ر . ك . المیزان، ذیل آیه 49 سوره دخان و تفسیر نمونه، ذیل همان آیه .
22) ر . ك . المیزان و تفسیر نمونه ذیل آیه 17- 18- 19- 20 سوره بقره .
23) همان .
محمدجواد حیدری، عضو هیات علمی دانشگاه قم
- نظرات (0)
چگونه خدارومیبینی؟
در قرآن می خوانیم که سلیمان نبی از خداوند، پادشاهی یگانه و منحصربهفردی را درخواستكرد، كه پس از او به كسی ندهد. عجب درخواستی!! و جالبتر آنكه خداوند نیز درخواست او را پذیرفت و آن پادشاهی ویژه را به وی ارزانیكرد.
به نظر شما چرا خداوند درخواست بسیار بزرگ و عجیب وی را پذیرفت؟ نگارنده خیلی به این موضوع فكركرد؛ و دست آخر به این نتیجه رسید كه خداوند منظورهای بزرگتری را در نظرداشتهاست كه چنین درخواستی را پذیرفته و در كتاب خود، آن را با آبوتاب بیانكردهاست. یكی از آنها این بودهاست كه:
خداوند میخواسته به ما بگوید «من برای هركس آنچنان و آنگونهام كه او مرا میبیند. سلیمان مرا بسیارسخاوتمند و دستودلباز دید و من به او بسیار بخشیدم. هركس كه همچون یهودیان (یعنی پیروان ظاهری همان حضرت) مرا بخیل ببیند و از ترس آنكه درخواست بزرگ او را به او ندهم از من كم بخواهد، من هم برای او همان گونه میشوم و با او آنگونه رفتارمیكنم؛ و برعكس، اگر همانند سلیمان دست مرا باز ببیند، من هم دست خود را برای او بازمیكنم و از خوان نعمتهایم هرچه بخواهد به او میبخشم». چنانكه فرمود:
وقالتالیهود یدالله مغلوله غلتایدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان ینفق كیف یشاء
«و یهودیان گفتند دست خدا بستهاست. دستانشان بستهباد؛ و به دلیل این گستاخی لعنشدند. بلكه دستان او باز است و هرگونه كه بخواهد میبخشد». (انفال: 64)
رسیدن به این هدف، یك پیش نیاز دارد كه آنهم باور و ایمانی قوی است، كه به گفتار و پندار نیست، وگرنه به مقصود نخواهی رسید.
احمد شماع زاده
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925926927»»