لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
چه کسانی هیزم جهنمند؟
نقش عقل و نقل در هدایت انسان
كلَُّمَا أُلْقِىَ فِیهَا فَوْجٌ سَأَلهَُمْ خَزَنَتهَُا أَ لَمْ یَأْتِكمُْ نَذِیرٌ(8) قَالُواْ بَلىَ قَدْ جَاءَنَا نَذِیرٌ فَكَذَّبْنَا وَ قُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِن شىَْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فىِ ضَلَالٍ كَبِیرٍ(9) وَ قَالُواْ لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فىِ أَصحَْابِ السَّعِیرِ(10- ملک)
هرگاه که گروهى در جهنم انداخته می شوند، نگهبانانش از آنها مىپرسند: مگر بیمدهندهاى برای شما نیامد؟ جواب می دهند: چرا؛ آمد ولى ما او را انكار كردیم و گفتیم: خدا هیچ چیز نازل نكرده است و شما بیمدهندگان هم در گمراهى بزرگى هستید. آنگاه مىگویند: اگر ما به دعوت نجاتبخش آنان گوش کرده بودیم یا در حقایق خلقت تعقّل كرده بودیم؛ کارمان به اینجا نمی کشید و الان بین جهنمیان نبودیم.
مراد از « فَوْجٌ » در اینجا همان کفار و فاسقانی هستند که آنها را دسته دسته وارد جهنم می کنند.(1) منظور از «خزنة» در اینجا ملائكهاى هستند كه مامور بر آتشند و انواع عذاب هاى جهنم را تدبیر مىكنند.
بنابراین هر دستهاى كه به جهنم ریخته مىشوند، ملائكه جهنم با توبیخ از آنها مىپرسند: مگر کسی که شما را از چنین عذابى بترساند برایتان نیامده بود؟ در پاسخ آنها اعتراف مىكنند به اینكه نذیر برایشان آمد و از آتش دوزخ انذارشان كرد؛ ولى آنها تكذیبش كردند و به او افترا بستند.
مراد از «سمع» و «عقل» در اینجا عمل به مقتضای این دو است. بنابراین معنای آیه این می شود: دوزخیان در پاسخ فرشتگان مىگویند: اگر ما در دنیا دستورات رسولان را اطاعت كرده بودیم و یا در ادله و معارف آنها تعقل مىكردیم، امروز در زمره اهل جهنم نبودیم و همانند ایشان در آتش جاودان، معذب نمىشدیم.(2)
دو نکته
1. این آیات، به اصلى ترین عامل سیهروزی دوزخیان اشاره کرده آن را به بهترین وجه ممکن تحلیل می کند. می فرماید: خداوند متعال هم از یك سو گوش شنوا و عقل و فطرت الهی به اینها داد و هم از سوى دیگر پیامبرانش را با دلائل روشن به سوی اینها گسیل داشت؛ اگر اینها از این همه ابزار هدایت که در اختیارشان قرار گرفت بهره می بردند هرگز سرانجامشان به جهنم ختم نمی شد.2. روح انسان به مانند زمینی است که خداوند متعال او را به چشمه درون (عقل) و نهر بیرون (وحی) مجهز کرد تا انسان با بهره از این دو نهال جان خود را برویاند و به ثمر برساند؛ اما اگر آدمی با سوء اختیار خود چشمه درون را کور کند و راه را بر نهر بیرون ببندد به هدف مطلوب از خلقت(3) نرسیده و به ناچار کویر جان او در آتش خود ساخته خواهد سوخت.
کاری که هم ردیف کفر به خداست

وَ أَمَّا مَنْ أُوتىَِ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیَقُولُ یَالَیْتَنىِ لَمْ أُوتَ كِتَابِیَهْ(25)... خُذُوهُ فَغُلُّوهُ(30)ثُمَّ الجَْحِیمَ صَلُّوهُ(31) ... إِنَّهُ كاَنَ لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ(33)وَ لَا یحَُضُّ عَلىَ طَعَامِ الْمِسْكِینِ(34- حاقه)
و اما كسى كه پرونده اعمالش را به دست چپش دهند، مىگوید: اى كاش پروندهام را دریافت نمىكردم ... او را بگیرید و در غل و زنجیرش كشید؛ آن گاه به دوزخش دراندازید ... زیرا او به خداى بزرگ ایمان نمىآورده و مردم را به اطعام نیازمندان تشویق نمىكرده است.
بر اساس این آیات عده ای را نامه عمل به دست چپ می دهند و آنها را در غل و زنجیر کشیده و به دوزخ می افکند و در مقام بیان علت این عذاب گفته می شود جرم اینها دو چیز بوده: یکی اینکه به خداوند متعال ایمان نیاوردند و دیگر اینکه مردم را برای کمک به نیازمندان و رفع حوائج آنها تشویق و ترغیب نمی کردند.
علامه طباطبایی(ره) در شرح « وَ لَا یحَُضُّ عَلىَ طَعَامِ الْمِسْكِینِ » می نویسد: یعنی در مورد بینوایان سهل انگاری می کردند و رنجی که فقرا می کشیدند اهمیتی برای آنها نداشت.(4)
این آیات به روشنی معنایی که از آیه 19 سوره ذاریات فهمیده می شود را تایید می کند. آن معنا این بود که بر اهل تقوا لازم است تا بخشی از اموال خود را برای رفع نیاز نیازمندان اختصاص دهند و این غیر از واجبات مالی مانند خمس و زکات است. در این فراز، کسانی که آن واجب را ترک کرده و نسبت به نیازمندان بی تفاوت باشند را تهدید به عذابی می کند که قطعاً واقع خواهد شد.
نکته قابل توجه اینکه قرآن کریم این بی تفاوتی در حق مستمندان را گناهی بزرگ در ردیف کفر به خداوند عظیم بیان می کند که این طرز بیان گویای شدت و عظمت این معصیت است.
عذاب فوری برای منکر ولایت
سَأَلَ سَائلُ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ(1- معارج)تقاضا كنندهاى تقاضاى عذابى كرد كه واقع شد.
براساس شأن نزولی که برای این آیه از طریق شیعه و سنی به ما رسیده است این تقاضا كننده « نعمان بن حارث» یا «نضر بن حارث» بود كه به هنگام منصوب شدن على علیه السلام به مقام خلافت و ولایت در غدیر خم و پخش شدن این خبر در شهرها، بسیار خشمگین شد و خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: آیا این جریان را از پیش خود به راه انداختی یا اینکه از ناحیه خداوند مآمور به اجرای آن بودی؟ پیامبر صلی الله علیه و آله با صراحت فرمود: از ناحیه خدا مأمور به انجام آن بودم. او که باین سخن بیشتر ناراحت شده بود گفت: خداوندا! اگر این خلافت و ولایت حق است و از ناحیه توست؛ سنگى از آسمان بر ما فرود آور! در این هنگام سنگى فرود آمد و بر سر او خورد و او را به هلاکت رساند.(5)
باز هم تاکیدی بر لزوم کمک به نیازمندان
الْمُصَلِّینَ(22)الَّذِینَ هُمْ عَلىَ صَلَاتهِِمْ دَائمُونَ(23)وَ الَّذِینَ فىِ أَمْوَالهِِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ(24)لِّلسَّائلِ وَ الْمَحْرُومِ(25- معارج)
نماز گزاران، آنان كه همواره بر نمازشان مداوم و پایدارند و آنان كه در اموالشان حقّى معلوم است براى درخواست كننده [تهیدست] و محروم [از معیشت و ثروت].
این آیات نیز در کنار آیات 19 سوره ذاریات و 34 سوره حاقه، توجه و رسیدگی به امور نیازمندان و رفع نیاز آنها را از وظایف مهم و حتمی مردم اهل ایمان و تقوا و نماز بر شمرده و بر انجام آن تاکید می کند.

باز هم تکرار می کنیم که مراد از این حق در اموال واجبات مالی مشهور مثل زکات نیست. علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه بر این معنا تاکید کرده و به اشاره به روایتی از امام صادق علیه السلام می نویسد: بعضى از مفسرین حق معلوم را به زكات واجب تفسیر كردهاند؛ اما در حدیثى از امام صادق علیه السلام(6) آمده كه حق معلوم، زكات نیست؛ بلكه مقدار معلومى است كه به فقرا انفاق مىكنند.(7)
چه کسانی هیزم جهنمند؟
همین کسانی که در دنیا با ظلم و ستم خود آتش گناه و معصیت را در جامعه شعله ور می کردند؛ در قیامت هم هیزم و وقود جهنم شده و با ورودشان هم خود می سوزند و هم آتش دوزخ را شعله ورتر می کنند
وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكاَنُواْ لِجَهَنَّمَ حَطَبًا (15- جن)ستمگران که منحرفین از جاده عدالتند هیزمان جهنمند.
این آیه از آیاتی است که با صراحت تمام اعلام می دارد که جهنم و عذاب آن باطن همین گناهانی است که افراد در دنیا خود را به آن آلوده کردند. آیه مورد بحث نظیر آیه 24 سوره بقره (فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاس) تبهکاران و ستمگران را هیزم و عامل برافروختگی جهنم معرفی می کند؛ همین کسانی که در دنیا با ظلم و ستم خود آتش گناه و معصیت را در جامعه شعله ور می کردند؛ در قیامت هم هیزم و وقود جهنم شده و با ورودشان هم خود می سوزند و هم آتش دوزخ را شعله ورتر می کنند.
چه کردی آمدی جهنم؟
مَا سَلَكَكمُْ فىِ سَقَرَ(42)قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ(43)وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِینَ(44)وَ كُنَّا نخَُوضُ مَعَ الخَْائضِینَ(45)وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ(46) حَتىَّ أَتَئنَا الْیَقِینُ(47- مدثر)
[به آنان رو كرده] مىگویند: چه چیز شما را به دوزخ وارد كرد؟ مىگویند: ما از نمازگزاران نبودیم و به تهیدستان و نیازمندان طعام نمىدادیم و با فرورفتگان [در گفتار و كردار باطل] فرومىرفتیم و همواره روز جزا را انكار مىكردیم تا آنكه مرگ ما فرا رسید.
بر اساس این آیات، وقتی از دوزخیان سوال می شود چه کردید که اهل جهنم شدید؟ آنها چهار عامل را از مهمترین عوامل این بدعاقبتی خود معرفی می کنند و می گویند:
نخست اینكه ما از نمازگزاران نبودیم (قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ) که اگر نماز مىخواندیم نماز ما را به یاد خدا مىانداخت و نهى از فحشاء و منكر مىكرد و ما را به صراط مستقیم الهى دعوت مىنمود.(8)
دیگر اینكه ما اطعام مسكین نمىكردیم (وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِینَ) مراد از «اطعام مسكین»، انفاق بر تهى دستان جامعه است به مقدارى كه بتوانند كمر راست كنند و حوائجشان برطرف شود.(9) گرچه اطعام مسكین به معنى غذا دادن به بینوایان است؛ ولى ظاهرا منظور از آن، هر گونه كمك به نیازمندیهاى ضرورى نیازمندان مىباشد؛ اعم از خوراك و پوشاك و مسكن و غیر اینها.(10)
دیگر اینكه ما پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا مىشدیم (وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ)؛ هر صدایى که بر ضد حق بلند مىشد و هر مجلسى که براى ترویج باطل تشكیل مىگردید و ما با خبر مىشدیم، با آنها همراهى مىكردیم و همرنگ جماعت مىشدیم؛ سخنان آنها را تصدیق مىكردیم و بر تكذیب و انكار آنها صحه مىگذاردیم و از مسخره بازی آنها نسبت به حق لذت مىبردیم.(11)
منظور از «خوض» سرگرمى عملى و زبانى در باطل، و فرو رفتن در آن است، به طورى كه به كلى از توجه به غیر باطل غفلت شود.(12)
«خوض در باطل» معنى وسیع و گستردهاى دارد كه هم شامل ورود در مجالس كسانى مىشود كه آیات خدا را به باد استهزا مىگیرند، تبلیغات ضد اسلامى مىكنند، یا ترویج بدعت مىنمایند، و یا شوخی هاى ركیك دارند، یا گناهانى را كه انجام دادهاند به عنوان افتخار یا لذت نقل مىكنند، و همچنین شركت در مجالس غیبت و تهمت و لهو و لعب و مانند آنها، ولى در آیه مورد بحث بیشتر نظر بر مجالسى است كه براى تضعیف دین خدا و استهزاى مقدسات، و ترویج كفر و شرك و بىدینى تشكیل مىشود.
سپس مىافزایند: و اینكه ما همواره روز جزا را انكار مىكردیم (وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ)؛ تا زمانى كه مرگ ما فرا رسید (حَتَّى أَتانَا الْیَقِینُ). ناگفته پیداست که انكار معاد و روز حساب، تمام ارزش هاى الهى و اخلاقى را متزلزل مىسازد و انسان را براى ارتكاب گناه شجاع مىكند، و موانع را از این راه بر مىدارد، مخصوصاً اگر این مسأله به صورت یك امر مداوم تا پایان عمر در آید.
از این آیات به خوبى استفاده مىشود كه این امور چهار گانه یعنى«نماز» و «زكات» و «ترك مجالس اهل باطل» و «ایمان به قیامت»، اهمیت و نقش فوق العادهاى در هدایت و تربیت انسان دارد و بر همین اساس؛ جهنم جاى نمازگزاران واقعى، زكات دهندگان، تاركان باطل و مؤمنان به قیامت نیست.(13)
پی نوشت ها :
(1) وَ سِیقَ الَّذِینَ كَفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ زُمَراً : كسانى كه كافر شدند دسته دسته به سوى دوزخ سوق داده مىشوند. (71- زمر)
(2) ر.ک: المیزان ج19 ص352-353
(3) وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ (56- ذاریات)
(4) المیزان ج19 ص401
(5) به نقل از تفسیر نمونه ج25 ص9
(6) من لا یحضره الفقیه ج2 ص48 و نیز کنزالدقائق ج14 ص457
(7) المیزان ج20 ص15-16
(8) نمونه ج25 ص253
(9) المیزان ج20 ص97
(10) نمونه ج25 ص253
(11) نمونه ج25 ص254
(12) المیزان ج20 ص97
(13) نمونه ج25 ص254-255
- نظرات (0)
این کارها آدم را جهنمی میکند !

او اصرار داشت که به خدای بزرگ ایمان نیاورد (إِنَّهُ کانَ لا یُۆْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ) و نیز مردم را به اطعام مستمندان تشویق نمی کرد (وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکِینِ).
جزء بیستم و نهم قرآن کریم که از ابتدای سوره مبارکه ملک آغاز و به پایان سوره مبارکه مرسلات ختم می شود ، در بردارنده آموزه ها و پیامهای روح افزای الهی است که این نوشته تعدادی از آنها را نقل می کند.
زینت آسمان، زینت زمین، زینت جان
در آیه 5 سوره مُلک، سخن از زینت آسمان است؛ تزیینی که با چراغهایی به نام ستارگان انجام می شود (وَلَقَدْ زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ).
این معنا به شکلی روشن تر در آیه 6/صافات آمده است که می فرماید: همانا ما آسمان دنیا را به زیور ستارگان آراستیم (إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْكَوَاكِبِ).
درباره زینت زمین هم در آیه 7/کهف فرمود: ما آنچه را روی زمین است، زینت زمین قرار دادیم (إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا)
بنابراین هر آنچه که در این کره خاکی به چشم می آید و زیباییش دل را می نوازد ، زینتی است برای زیبا کردن زمین.
اما هیچکدام از اینها زینت و زیبایی انسان نشد؛ یکی مایه زینت آسمان شد و دیگری برای زیبایی زمین.
پس زینت انسان و مایه زیبایی او کدام است؟
سوالی است که در آیه 7/ حجرات به آن پاسخ داده شده است: خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهایتان زینت بخشید (وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْكُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِكُمْ). و این یعنی آنچه مایه زینت و زیبایی جان بشر است ایمان به خدا و رسول او و قیامت است؛ نه پوشاک و آرایش ظاهر و مانند آن؛ زیرا بر اساس همین آیات آنچه بیرون جان را زیبایی بخشد ، زینت انسان نیست بلکه زینت دنیاست.
یک اعتراف قابل توجه
آیات 8 و 9 سوره مُلک، گزارشی هستند از یک گفتگو در جهنم بین دوزخیان و مأمور آنجا (خَزَنَتُهَا).
مأمور جهنم از آنها می پرسد مگر برای شما هشدار دهنده ای نیامد [که شما را از این روز و این اوضاع با خبر کند تا رعایت کنید و گرفتار اینجا نشوید.] (أَلَمْ یَأْتِكُمْ نَذِیرٌ)؟
پاسخ می دهند: چرا، بیم دهنده آمد؛ ولی او را انکار کردیم و گفتیم: خدا هیچ چیز نازل نکرده است؛ شما بیم دهندگان کاملاً در گمراهی بزرگی به سر می برید.
بعد از این پاسخ، اعترافی می کنند که بسیار قابل توجه است. آنها می گویند: اگر ما گوش شنوایی داشتیم و سخن آن منادیان حق را می شنیدیم و باور می کردیم و یا عقل خود را برای شناخت حق از باطل و پیروی از آن به کار می گرفتیم؛ هرگز از دوزخیان نبودیم (وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ).
یعنی اگر انسان، اهلِ گوش کردن به سخن حق و پذیرفتن آن باشد و یا عقلی رها از بند شهوت و غضب داشته باشد که او را به حق شناسی و پیروی از آن دعوت کند ، گرفتار دوزخ و عذابهای دردآور آن نخواهد شد.
آنچه مایه زینت و زیبایی جان بشر است ایمان به خدا و رسول او و قیامت است؛ نه پوشاک و آرایش ظاهر و مانند آن؛ زیرا بر اساس همین آیات آنچه بیرون جان را زیبایی بخشد ، زینت انسان نیست بلکه زینت دنیاست
کوتاه بیا تا کوتاه بیاییم
آیه 9 سوره قلم به تلاش و کوشش تکذیب گران دین برای به سازش کشاندن پیامبر صلی الله علیه وآله اشاره کرده می فرماید: این تکذیبگران دوست دارند تو با نزدیک شدن به دین آنان، به ایشان روی خوش نشان دهی؛ ایشان هم با نزدیک شدن به دین تو، به تو روی خوش نشان دهند.
خلاصه اینکه دوست دارند کمی تو از دینت مایه بگذاری؛ کمی هم آنان از دینشان و هر یک درباره دین دیگری مسامحه کند (وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ).
«یُدهِنُون» از ریشه «دُهن» به معنای روغن و اِدهان و مُداهَنه به معنای روغن مالی و به اصطلاح فارسی ، ماست مالی است که کنایه از نرمی و روی خوش نشان دادن است. [1]
از لحن آیات و از آنچه در تواریخ آمده است به خوبی استفاده می شود که وقتی مشرکان کوردل، سرعت پیشرفت اسلام را مشاهده کردند به فکر افتادند که از طریق دادن امتیازاتی به پیامبر صلی الله علیه وآله امتیازاتی از او بگیرند و به نوعی او را به سازش بکشانند .
برای همین ، گاه ثروت فراوان و گاه زنان زیبا و گاه پست و مقام برجسته به آن حضرت پیشنهاد می کردند [2] تا به اصطلاح با داده امتیازاتی ، حضرت را وادار به سازش همراه با دست کشیدن از برخی مواضع اصولی کنند.
ولی قرآن کریم، بارها به پیامبر صلی الله علیه و آله هشدار داده که هرگز کمترین انعطافی در برابر این پیشنهادهای انحرافی از خود نشان ندهد و سرسوزنی از مواضع حق خود کوتاه نیاید. [3]

این چیزها آدم را جهنمی می کند
آیات 30 تا 32 سوره حاقه درباره چگونگی عذاب عده ای در قیامت است که به مأموران دوزخ امر می شود: او را بگیرید و در غل و زنجیرش کشید (خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ) آن گاه به دوزخش دراندازید (ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ) سپس او را در زنجیری که طولش هفتاد زرع است به بند کشید (ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ).
اما این به گیر و به بندها برای کیست و برای چیست؟
آیات بعد پاسخ به این سوالات است. می فرماید: زیرا او اصرار داشت که به خدای بزرگ ایمان نیاورد (إِنَّهُ كَانَ لَا یُۆْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ ) و نیز مردم را به اطعام مستمندان تشویق نمی کرد (وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِینِ).
از این تعبیر به خوبی استفاده می شود که عمده اطاعات و عبادات و دستورات شرع را میتوان در «ارتباط با خالق» و «خدمت به خلق» خلاصه کرد.
بعضی گفته اند: بدترین عقائد «كفر» است و بدترین رذائل اخلاقی «بخل». [4]
آیات 30 تا 32 سوره حاقه درباره چگونگی عذاب عده ای در قیامت است که به مأموران دوزخ امر می شود: او را بگیرید و در غل و زنجیرش کشید (خُذُوهُ فَغُلُّوه) آن گاه به دوزخش دراندازید (ثُمَّ الجَْحِیمَ صَلُّوهُ) سپس او را در زنجیری که طولش هفتاد زرع است به بند کشید (ثُمَّ فیِ سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکُوه)
فرصتی که باید غنیمت شمرد
به تعبیر علامه طباطبایی (ره) آیه 6 سوره مزمل برای بیانِ چرایی اختصاص شب برای عبادت (نماز و مناجاتهای شبانه) است و آیه 7 برای بیانِ چرایی اختصاص نیافتن روز به آن کارهاست. [5]
در آیه 6 می فرماید: این دستور عبادت و تلاوت شبانه (آیات 2 تا 4) برای آن است که برنامه (عبادت و تعلیم) شب پابرجاتر و با استقامت تر است (إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْءًا وَأَقْوَمُ قِیلًا).
این آیه از آیاتی است که با تعبیرات پرمحتوایش ، رساترین سخن را درباره عبادت شبانه و نیایش سحرگاهان و راز و نیاز با محبوب، در ساعاتی که اسباب فراغت خاطر از هر زمان فراهم تر است و همچنین تأثیر آن در تهذیب نفس و پرورش روح و جان انسانی، بیان کرده است و نشان می دهد که روح آدمی در آن ساعات آمادگی خاصی برای نیایش و مناجات و ذکر و فکر دارد.
در آیه 7، می فرماید: این برای آن است که در روز تلاش و کوشش مستمر و فراوانی خواهی داشت (إِنَّ لَكَ فِی اَلنَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا)؛ دائماً مشغول هدایت خلق و ابلاغ رسالت پروردگار و حل مشکلات زندگی جمعی و فردی هستی و مجال کافی برای عبادت و نیایش حاصل نمی شود؛ بنابراین عبادت شبانه را جانشین آن کن.
احتمال دیگری که در تفسیر آیه وجود دارد و از جهاتی جالبتر و با آیات قبل و بعد هماهنگ تر است این است که می فرماید: چون در طول روز وظائف سنگین و تلاش و کوشش فراوان بر دوش داری، باید با عبادت شبانه، خود را تقویت کنی و آمادگی لازم برای این فعالیتهای بزرگ و گسترده را از آن قیامِ شب به دست آوری. [6]
یکی از ویژگی های ابرار، خداترسی آنان است که این خدا ترسی به صورت ترس آنها از روزی که خشم خداوند بر بدان آشکار شده و عملی می گردد (یعنی قیامت) بیان شده است
نتیجه خداترسی در قیامت
در آیه 10 سوره انسان یکی از اوصاف مهم ابرار بیان شده است که به زبان حال یا زبان قال می گویند: ما از پروردگارمان ترسانیم از آن روز که عبوس و شدید است (إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا).
منظور از عبوس بودن قیامت، نهایتِ شدت آن برای مجرمین است و واژه «قمطریر» به معنای دشوار و سخت است. [7] بنابراین یکی از ویژگی های ابرار، خداترسی آنان است که این خدا ترسی به صورت ترس آنها از روزی که خشم خداوند بر بدان آشکار شده و عملی می گردد (یعنی قیامت) بیان شده است.
آیه بعد نتیجه این خدا ترسی یا ترس از قیامتی که غضب الهی در آن ظاهر می شود را بیان می کند: خداوند متعال ایشان را از شر آن روز حفظ (فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْیَوْمِ) و با بهجت و سرور با ایشان برخورد خواهد کرد (وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا)؛ برای همین است که ایشان در آن روز خوشحال و مسرور خواهند بود (وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ)[8] و یا اینکه تنها آنها هستند که از وحشت آن روز در امان خواهند بود (وَهُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ)[9].
پی نوشت ها:
1. المیزان فی تفسیر القرآن 19/371
2. تفسیر نمونه 24/384
3. 49/ مائده
4. به نقل از تفسیر نمونه 24/471
5. المیزان فی تفسیر القرآن 20/63
6. برگرفته از تفسیر نمونه 25/ 175-177
7. المیزان فی تفسیر القرآن 20/128
8. 22/ قیامت
9. 89/ نمل
امید پیشگر
- نظرات (0)
آیت الکرسی یک آیه یا بیشتر؟
خداوند متعال در آیه 255 سوره بقره میفرماید:
"اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ كُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ".
هیچ معبودی نیست جز خداوند یگانة زنده كه قائم به ذات خویش است، و موجودات قائم به او هستند؛ هیچگاه خواب سبك و سنگین او را فرا نمیگیرد؛ (و لحظهای از تدبیر جهان غافل نمیماند)؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن او است. كیست كه در نزد او، جز به فرمان او شفاعت كند؟ (بنابراین، شفاعت شفاعتكنندگان برای آنها كه شایستة شفاعتند، از مالكیت مطلقه او نمیكاهد) آنچه را در پیش روی آنها (بندگان) و پشت سرشان است، میداند (و گذشته و آینده، در پیشگاه علم او یكسان است) و كسی از علم او آگاه نمیگردد، جز به مقداری كه او بخواهد، (او است كه به همه چیز آگاه است و علم و دانش محدود دیگران پرتوئی از علم بیپایان و نامحدود او است)، تخت (حكومت) او آسمانها و زمین را در برگرفته و نگاهداری آن دو او را خسته نمیكند، بلندی و مقام و عظمت، مخصوص او است[1].
با توجّه به تفاسیر و كتب مختلف و وجود قرائن و شواهد، روشن میشود آیةالكرسی منحصر در یك آیه است و فقط شامل آیه 255 سوره بقره است. قرائن و شواهد عبارتند از:
1. با مراجعه به كتب تفسیر در مییابیم مفسران فقط همین آیه را به عنوان آیةالكرسی مورد بررسی و تفسیر قرار داده و متعرض آیههای بعد نشده اند.
2. شأن نزول آیههای بعدی با شأن نزول این آیه متفاوت است، علاوه بر اینكه برخلاف پیام و محتوای این آیه كه بیان توحید خالص و صفات كمالیه خداوند است، آیههای بعدی پیام و محتوای مستقل و جداگانه دیگری را دنبال میكنند، و این مسئله موجب تفكیك این آیه از آیات بعدی میشود.
3. با توجّه به روایاتی كه در این باره از معصومین ـ علیهم السّلام ـ آمده میان عالمان شیعه انحصار آیةالكرسی به همین یك آیه اشتهار یافته از اینرو علامه مجلسی فرمود:
الف) ... و المشهور انّ آیة الكرسی الی "العلی العظیم"...[2].
ب) ... والأشهر فی آیة الكرسی الی "العلی العظیم"...[3].
ج) همچنین در روایتی كه از حضرت امیرمؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ در باب فضیلت آیةالكرسی بیان شده[4] آن حضرت آیةالكرسی را از جمله "اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ" شروع و با جمله "الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ" ختم كردهاند، كه فقط همین یك آیه را شامل میشود.[5].
[1] . بقره/255.
[2] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج86، ص 4، روایت 3، باب 38.
[3] . همان ، ج 87، ص 99، روایت 17، باب 4.
[4] . طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج 2، ص 515.
[5]. با تلخیص از پرتال جامع نور
- نظرات (0)
عاقلترین دیوانه

هارون الرّشید از بهلول پرسید كه آخرت مرا چطور میبینی؟ بهلول گفت: از این آیه میتوانی جای خود را در آخرت بدانی:
«إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِی نَعِیمٍ وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ»[1]
یعنی نیكوكاران در بهشتاند و بدكاران در جهنم.
هارون گفت: پس قرابت من با رسول خدا كجا رفت بهلول گفت:
«فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ»[2
یعنی در قیامت وقتی كه اسرافیل به صور خود دمید پس آن وقت نسبی در بین نخواهد بود.
یعنی قرابت تو به پیغمبر (ص) بدون عمل به تو نفعی نخواهد بخشید.
هارون گفت: پس شفاعت پیغمبر (ص) چه شد؟ بهلول گفت:
«مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ»[3]
كیست آن كسی كه شفاعت بكند مگر به اذن خودش.
هارون گریست و اشك چشمش محاسن او را تر كرد و گفت آیا عمل من مرا نجات نمیدهد؟ بهلول گفت:
«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»[4]
پس هر كه عمل میكند به قدر ذرّهای از نیكی میبیند آن را و جزای عمل به همان مقدار به او میرسد و هر كه عمل بكند به قدر ذرّهای شرّ و بدی، میبیند آن را.
هارون گفت: مقرّر كردم كه مؤنه ترا هر روز مهیّا دارند.
بهلول گفت: آنكه مرا خلق كرده،مرا فراموش نخواهد كرد، و از نزد او بیرون شد.[5]
[1] . سورة انفطار، آیات 14 و 15.
[2] . سورة مؤمنون، آیة 140.
[3] . سورة بقره، آیة 275.
[4] . سورة زلزال، آیة 8 و 9.
[5] . بهلول عاقل، میرزا علی آقا صدر.
- نظرات (0)
کورش هخامنش در قرآن
قرآن، داستان ذوالقرنین را در سوره كهف، آیات 83 تا 98 بیان كرده و برای او ویژگیهایی را بر شمرده است.
مفسران در این كه ذوالقرنین كیست؟! اختلافنظر دارند; برخی او را اسكندر مقدونی و عدهای او را "شین هوانك تی" و... دانستهاند و هر یك كوشیدهاند تا این ویژگیهای قرآنی را به آنها تطبیق دهند; امّا نظری را كه علامه طباطبایی;، آیةالله مكارم شیرازی، و... محتملالصدق میدانند، این است كه ذوالقرنین همان كورش كبیر، پادشاه هخامنشی است.
قرینههایی كه ایشان برای تأیید نظر خود میآورند از این قرار است:
1. ذوالقرنین شخصیتی است كه خداوند به او تمكن در روی زمین و قدرت و اختیار داده است و این با شخصیت كورش كه بر بخش عظیمی از آسیا و اروپا دست یافته و نخستین امپراتوری بزرگ تاریخ را تأسیس كرده است، توافق دارد.
2. ذوالقرنین مطرح شده در قرآن خداشناس و موحد است و كورش هم خداشناس و یكتاپرست بوده است و معقولترین تاریخی كه برای ظهور زرتشت یاد میشود، بین قرن ششم پیش از میلاد با تاریخ حیات كورش توافق دارد.
3. ذوالقرنین سفر یا لشكركشی به غرب یا مغرب خورشید داشته است و این با لشكركشی كورش به سیری در آسیای صغیر و تسخیر آن سرزمین انطباق دارد.
4. ذوالقرنین سفر یا لشكركشی به شرق یا مشرق خورشید داشته است و این با لشكركشی كورش به جنوب شرقی و (مكران و سیستان) و شمالشرقی (حدود بلخ) انطباق دارد.
5. ذوالقرنین با قومی وحشی مواجه شده است و این با رفتن كورش به سمت شمال و نبرد با اقوام وحشی "سكا" كه به عبارتی همان یأجوج و مأجوج هستند، انطباق دارد. در این جا كورش اقوام وحشی را عقب میراند و در معبر داریال سدّی با آهن و مس میسازد كه هنوز بقایای این سد برپاست.(ر.ك: داستانهای قرآن و تاریخ انبیا در المیزان، حسین فعال عراقی، ج 1، ص 447، نشر سبحان، و نیز: مجله بینات، ش 14، ص 105.)
بعضی معتقدند نامگذاری ذوالقرنین به این نام به خاطر آن است كه او به شرق و غرب عالم كه عرب از آن تعبیر به قرنیالشمس (دو شاخ آفتاب) میكند، رسید.
عدهای هم میگویند: در دو طرف سر او برآمدگی مخصوصی بود و به خاطر آن به ذوالقرنین معروف شد.
برخی نیز عقیده دارند كه او تاج مخصوصی داشت كه دارای دو شاخ بود.
بنابراین مسأله شاخ داشتن ذوالقرنین به احتمالات مذكور تفسیر شده است.
برای آگاهی بیشتر ر.ك: تفسیر المیزان، علامه طباطبایی;، ج 13، ص 355 ـ 364، مؤسسه اعلمی بیروت / تفسیر نمونه، آیةالله مكارم شیرازی و دیگران، ج 12، ص 150 ـ 532، دارالكتب الاسلامیة.
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925926927»»