لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
چه شد که اسرائیلیات در تفاسیر قرآن وارد شد؟
«اسرائیلیات» به روایت هایی اطلاق می شود که از طریق فرهنگ یهودى وارد حوزه اسلامى شده اند[1] ؛ اما در یک معنای گسترده، به هر روایت و یا حکایتی که از منابع غیر اسلامى وارد قلمرو فرهنگ اسلامى شده «اسرائیلیات» گفته می شود.[2]
سرآغاز و چگونگی رهیابی اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی
حضور یهودیان در سرزمینی که بعدها اسلام در آن ظهور کرد و برتری فرهنگی آنان نسبت به فرهنگ جاهلی مشرکان آن منطقه سبب شده بود که آنها مرجع علمی مشرکان آن سامان به خصوص در مدینه قرار گیرند. این وضع تا ظهور اسلام ادامه داشت. با طلوع اسلام و درخشش آن در منطقه و بعد استقرار حکومت اسلامی در مدینه همچنان آن ارتباط و مراجعه علمی به یهودیان ادامه داشت و مشرکان و برخی نو مسلمانان برای پاسخ به سوالاتی مربوط به خلقت، تاریخ ملّتهاى گذشته و ... که گمان می کردند جواب آن در اسلام نیست به آنها رجوع کرده و پاسخ آنها را وارد فرهنگ جامعه اسلامی می کردند.
رجوع به اهل كتاب به همین منوال ادامه داشت، تا اینكه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله، به طور صریح مسلمانان را از مراجعه به آنان منع كرد[3] ؛ ولى با وجود این نهى صریح ، گروهى از مسلمانان همچنان این کار را ادامه می دادند.
با رحلت پیامبر خدا صلی الله علیه وآله و کنار گذاشتن جانشین عالِم و دروازه علم آن حضرت یعنی، على علیه السلام و صحابیان دانشمندى همچون ابن عباس و ابن مسعود از سوی عده زیادی از مسلمانان، راه برای سرازیر شدن اسرائیلیات به فرهنگ اسلامى بازتر شد؛ به همین جهت، ذهبى مىنویسد: داخل شدن اسرائیلیات در تفسیر از امورى است كه به دوران صحابه بازمىگردد.[4]
بخش فراوانی از اسرائیلیات ، خرافه هایی هستند که اهل كتاب در عهد صحابه ساختند و در پوشش تظاهر به اسلام آنها را وارد فرهنگ اسلامى کردند.
«اسرائیلیات» به روایت هایی اطلاق می شود که از طریق فرهنگ یهودى وارد حوزه اسلامى شده انn ؛ اما در یک معنای گسترده، به هر روایت و یا حکایتی که از منابع غیر اسلامى وارد قلمرو فرهنگ اسلامى شده «اسرائیلیات» گفته می شود
شیوع پدیده داستان سرایى و گرویدن شمار بیشترى از اهل كتاب به اسلام و نیز رغبت بیشتر مسلمانان به شنیدن داستان هاى ملّت هاى پیشین سبب ورود اسرائیلیّات بیشترى به حوزه تفسیر و حدیث اسلامى شد.
این تهاجم فرهنگی ادامه داشت تا اینکه نوبت به عصر تدوین تفسیر رسید. در این عصر، برخى مفسّران بخش اعظم این روایات اسرائیلى را وارد تفسیر كردند.[5] به این ترتیب «اسرائیلیات» یا همان روایات بیگانه با اسلام، وارد منابع تفسیری و حدیثی شدند.
گسترش بعد از نفوذ
افزون بر عوامل ورود، زمینهها یا عواملى نیز باعث شد تا این روایات، در دایره اى وسیع، گسترش یافته همه شئون اخلاقى، اعتقادى و مذهبى مسلمانان را دربرگیرد. مهمترین این زمینهها عبارتند از:
1. ضعف فرهنگى عرب
جهالت و بى سوادى اعراب از یک سو ؛ بهره مندی اهل كتاب از آیین و كتاب آسمانى از سوی دیگر سبب شد تا اعراب، هر آنچه را اهل كتاب مىگفتند بپذیرند.[6]
2. كینه و دشمنى شدید یهود با اسلام
یهودیان با ظهور اسلام، موقعیّت سیاسى، اجتماعى و اقتصادى خود را از دست رفته دیدند. از سوى دیگر پیامبر خاتم از میان آنان برانگیخته نشد؛ از این رو از اسلام و مسلمانان كینه بسیار شدیدى در دل داشتند و همواره درصدد نابودى و ضربه زدن به اسلام بودند و چون از طریق مقابله نظامى و همدستى با مشركان نتوانستند به این هدف دست یابند، از درِ حیله و تزویر وارد شده، با پذیرش اسلام و تظاهر به آن و جلب اعتماد برخى مسلمانان، عقاید خرافى فراوانى را وارد فرهنگ اسلامى كردند.[7]
3. ایجاز و گزیده گویى قرآن
قرآن كریم طبق ساختار ویژه خود در بازگویى داستانهاى تاریخى، فقط به ذكر آنچه با هدف و مقصود كلام ارتباط داشته، بسنده كرده و به جزئیّات این داستانها كمتر پرداخته است. این امر، گروهى از صحابه را بر آن داشت تا براى به دست آوردن جزئیات، به اهل كتاب كه این داستانها در كتابهایشان با تفصیل بیشترى آمده است، مراجعه كنند.[8]
حضرت محمد صلی الله و علیه و آله
4. ممنوعیّت نگارش حدیث
خلأ حاصل از ممنوعیّت نگارش حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله) و نشر آن كه در صدر اسلام به دستور خلفا، به ویژه خلیفه دوم پدید آمد و تا یك قرن بعد ادامه یافت، زمینه مناسبى را براى بدعت هاى یهودى و یاوه هاى مسیحى و افسانههاى زردشتى، به ویژه از سوى یهود و نصارا پدید آورد تا اینان احادیث فراوانى را جعل كنند و آن را به پیامبران الهى از جمله پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله نسبت دهند.[9]
اقسام اسرائیلیات و اعتبار آنها
روایات اسرائیلى را می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد: این روایات یا در كتابهاى عهدین وجود دارند یا ندارند. بیشتر آنچه از اهل بیت علیهم السلام در مقام احتجاج با اهل كتاب به آن استناد شده از قسم اول است؛ اما بیشتر قسم دوم - اگر نگوییم همه آنها - مطالبى ساختگى هستند كه هیچ اصل و اساسى ندارند و منشأ آن، شایعات عوام و ساختگى است؛ بدین جهت نمىتوان آنها را پذیرفت.
قسم اول، خود به سه دسته تقسیم مىشوند:
1. روایاتی که در اصول و فروع با شریعت اسلام موافقند كه این قسم پذیرفته می شوند؛ مانند آنچه در مزامیر آمده است:
متوكّلان و امیدواران به پروردگار، وارث زمین خواهند شد.[10] که این گزاره را قرآن تصدیق کرده است و می فرماید: «و لَقَد كَتَبنا فِى الزَّبورِ مِن بَعدِ الذّكرِ انَّ الارضَ یَرِثُها عِبادِىَ الصلِحون»[11]
2. روایاتی که با شریعت اسلام مخالفند كه این قسم پذیرفته نمی شوند؛ مانند آنچه در سِفر خروج آمده كه مىگوید:
هارون، خود گوسالهاى را براى پرستش بنىاسرائیل ساخت؛ نه سامرى.[12] که این گزاره، با هدف خداوند از ارسال رسولان و آیات قرآن در تضادّ است كه مى فرماید: «فَكَذلِكَ القَى السّامِرىّ فَاخرَجَ لَهُم عِجلًا جَسَدًا لَهُ خوارٌ فَقالوا هذا الهُكُم و الهُ موسى ...»[13]
3. روایاتی که اسلام دربارهاش سكوت كرده است که این دسته، در ابتدای امر، نه پذیرفته می شوند و نه رد ؛ بلکه کارشناسان علم حدیث، آنها را وارد چرخه حدیث شناسی می کنند تا بر اساس قواعد شناخت حدیث صحیح از غیر صحیح، میزان اعتبار و اعتماد به آنها بررسی شود. [14]
شیوع پدیده داستانسرایى و گرویدن شمار بیشترى از اهل كتاب به اسلام و نیز رغبت بیشتر مسلمانان به شنیدن داستان هاى ملّتهاى پیشین سبب ورود اسرائیلیّات بیشترى به حوزه تفسیر و حدیث اسلامى شد
رویکرد مفسران به اسرائیلیات
با آغاز تدوین تفسیر، اسرائیلیات فراوانى كه وارد حوزه فرهنگ اسلامى شده بود، به تفاسیر نیز راه یافت. اما از همان ابتدا تا کنون روش تعامل مفسران با این روایتها یکسان نبود. تفاسیر را می توان بر اساس رویکرد مولفان آنها به اسرائیلیات، به چند دسته تقسیم كرد:
1. تفاسیرى كه اسرائیلیات فراوانى را بدون سند و بدون اینكه به نقد یا ردّ آنها بپردازند، نقل کرده اند؛ مانند تفسیر مقاتل بن سلیمان (م 150) و الدرالمنثور سیوطى.
2. تفاسیرى كه اسرائیلیات را با سند، ذكر كرده و جز در مواردى اندك، به نقد آن نپرداختهاند؛ مانند جامعالبیان طبرى.
3. تفاسیرى كه اسرائیلیات را با سند ذكر كرده و در بیشتر موارد به نقد و بررسى آنها پرداختهاند؛ مانند تفسیر القرآن العظیم ابنكثیر.
4. تفاسیرى كه اسرائیلیات را بدون سند نقل كرده و بیشتر به نقد آن پرداختهاند؛ مانند مجمعالبیان فى تفسیرالقرآن طبرسى و روض الجنان و روح الجنان ابوالفتوح رازى.
5. تفاسیرى كه ضمن حمله شدید به اسرائیلیات و ناقلان آنها، خود در مواردى گرفتار این روایات شده و بدون نقد، آنها را در تفاسیر خود آوردهاند؛ مانند الجامع لاحكام القرآن قرطبى و روح المعانى فى تفسیرالقرآن آلوسى.
6. تفاسیرى كه از نقل اسرائیلیات احتراز و جز در موارد اندك، همراه با نقد و ردّ آنها، از ذكر این روایات خوددارى كردهاند؛ مانند المیزان فى تفسیر القرآن علامه طباطبایى ره كه گاهى اسرائیلیات را با سند یا بدون سند و با ذكر منبع نقل كرده؛ امّا با معیارهاى عرضه بر قرآن، سنّت و عقل به نقد این روایات مىپردازد.
پی نوشت ها :
1. التفسیر و المفسرون، ذهبى 1/165
2. اسرائیلیات در تفاسیر، ص 71- 77
3. روایات متعدّدى در منع از مراجعه به اهل كتاب از پیامبر ص و صحابه وارد شده است؛ از جمله در روایتى نقل شده كه پیامبر پس از مشاهده نسخهاى از تورات در دست عمر، به شدّت خشمناك شد و مسلمانان را از پرسش از اهل كتاب منع كرد. سپس فرمود: اگر موسى ع نیز اكنون زنده بود براى او پیروى جز از دین من جایز نبود. مسند احمد 4/376- 377؛ سنن الدارمى1/115
4. التفسیر و المفسرون، ذهبى 1/169
5. همان 1/175- 177
6. مقدمه ابن خلدون 3/1031
7. اضواء على السنة المحمدیه، ص 145- 146
8. التفسیر و المفسرون، ذهبى 1/169
9. الملل و النحل 1/68- 69، 77
10. كتاب مقدس، مزامیر، 37: 9
11. 105/انبیاء
12. كتاب مقدس، خروج 32: 21- 24
13. 87-97/طه
14. التفسیر والمفسرون، معرفت 2/141
-
نظرات (0)
از سخنی چینی دوری کنید
يكي از اين ويژگيهاي مومنان اخلاق مداري است، مومن وجودش آكنده از فضائل اخلاقي وخالي از رزائل اخلاقي است.
يكي از اخلاق اجتماعي پرهيز از سخن چيني است، مومن بر زبانش تسلط دارد وسخنش را مديريت ميكند، مردم از زبانش در امان هستند، پرهيز از نمّامي یکی از فضائل اخلاقی است.
سخن چيني يعني امور پنهان وپيدايي ديگران را درفضاهايي حياط انساني پراكنده كردن جهت تخريب شخصيت انسان، سخن كسي را پيش كسي را بردن، امور و اسرار وپنهان ديگران را فاش كردن، مطالب هرچند راست كسي را نقل كردن، با اين نگاه كه شخصيت كسي را تخريب كند تا اون شخص رسوا شود.
سخن چيني در تمام كتب فاخر ديني بعنوان يك رزيله نكوهش شده است.
قران ميفرمايد :وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ(القلم/10)و از کسي که بسيار سوگند ياد ميکند و پست است اطاعت مکن،
هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ(القلم/11)کسي که بسيار عيب جوست و به سخن چيني آمد و شد ميکند،
از انسانهاي پست عهد شكن كساني كه انسانها را به سخريه ميگيرند و آستين بالا زده اند تاشخصيت ديگران را تخريب كنند پيروي نكن .
علي عليه السلام: إِيَّاكَ وَ النَّمِيمَةَ فَإِنَّهَا تَزْرَعُ الضَّغِينَةَ وَ تُبْعِدُ عَنِ اللَّهِ وَ النَّاس[1] بپرهيز از سخن چينى، پس بدرستى كه آن مى كارد كينه را،(يعنى در دلهاى مردم کینه می کارد) و دور مى گرداند از خدا و مردمان.
سخن چيني روابط اجتماعي را دچار آسيب ميكند
رسول خدا ميفرمايد: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ
رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عله وآله أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِشِرَارِكُمْ
قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ- قَالَ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ
الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ
الْمَعَايِبَ. [2]
جدم رسول خدا (صلي الله عله وآله) گفت: آيا مردم بد
گوهر را به شما معرفى نمايم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا. رسول خدا گفت: آنان
كه در راه خبر چينى گام مىزنند و دوستان جانى را از هم جدا مى سازند و
براى پاكان عيب و عار مى تراشند، مردمانى بدگوهرند.
امام صادق عليه السلام مي فرمايد: اِنَّ مِن اَكبَرِ السِّحرِ
النَّميمَةَ يُفَرَّقُ بِها بِينَ المُتَحابَّينِ وَ يُجلَبُ العَداوَةُ
عَلَى المُـتَصافِيَينِ وَ يُسفَكُ بِها الدِّماءُ وَ يُهدَمُ بِها
الدُّورُ وَ يُكشَفُ بِها السُّتورُ وَ النَّمّامُ اَشَرُّ مَن وَطىءَ
عَلَى الرضِ بِقَدَمٍ.[3]
سخن چینی از بزرگترين جادوها است؛ زيرا با
سخن چينى، ميان دوستان جدايى مى افتد، دوستان يكدل با هم دشمن مى شوند،
به واسطه آن خونها ريخته مى شود، خانه ها ويران مى گردد و پرده ها
دريده مى شود. سخن چين، بدترين كسى است كه روى زمين راه مى رود.
سخن چين سه نفر را از بين ميبرد با گناه خودش
امام صادق علیه السلام می فرمایند: «السّاعی قاتِلُ ثَلاثَةٍ :قاتِلُ نَفسِهِ ، وقاتِلُ مَن یَسعى بهِ ، وقاتِلُ مَن یَسعى إلَیهِ.[4] سعایت كننده(سخن چین)، قاتل سه نفراست؛ قاتل خودش و قاتل كسى كه از او سعایت می كند و قاتل كسى كه پیش او سعایت مى كند.»
قَالَ سُفْيَانُ الثَّوْرِيُ دَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ ع فَقُلْتُ لَهُ أَوْصِنِي بِوَصِيَّةٍ أَحْفَظُهَا مِنْ بَعْدِكَ قَالَ ع وَ تَحْفَظُ يَا سُفْيَانُ قُلْتُ أَجَلْ يَا ابْنَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ..... فَقَالَ ع يَا سُفْيَانُ أَدَّبَنِي أَبِي ع بِثَلَاثٍ وَ نَهَانِي عَنْ ثَلَاثٍ فَأَمَّا اللَّوَاتِي أَدَّبَنِي بِهِنَّ فَإِنَّهُ قَالَ لِي يَا بُنَيَّ مَنْ يَصْحَبْ صَاحِبَ السَّوْءِ لَا يَسْلَمْ وَ مَنْ لَا يُقَيِّدْ أَلْفَاظَهُ يَنْدَمْ وَ مَنْ يَدْخُلْ مَدَاخِلَ السَّوْءِ يُتَّهَمْ قُلْتُ يَا ابْنَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا الثَّلَاثُ اللَّوَاتِي نَهَاكَ عَنْهُنَّ قَالَ ع نَهَانِي أَنْ أُصَاحِبَ حَاسِدَ نِعْمَةٍ وَ شَامِتاً بِمُصِيبَةٍ أَوْ حَامِلَ نَمِيمَةٍ.[5]
سفيان ثورى گويد، خدمت حضرت صادق (ع) رسيده عرض كردم: مرا نصيحتى كنيد كه پس از شما بخاطر سپارم. فرمود: سفيان، حفظش مى كنى؟ گفتم: آرى ای پسر دختر پيغمبر.فرمود: سفيان، پدرم مرا به سه نصيحت ادب كرد و از سه چيز منع كرد، اما آنها كه در تأديبم فرمود اين بود كه پسر جان هر كه با رفيق بد نشيند سالم نماند، هر كه گفتارش را مقيد نسازد (و آزادانه حرف بزند) پشيمان شود، هر كه جاى بدنام رود متهم شود. گفتم: ای پسر دختر پيامبر، آن سه چيز كه منع فرمود چه بود؟ فرمود: از رفاقت با كسى كه بر نعمتم رشگ برد، يا در مصيبتم شماتت كند، يا سخن چينى نمايد منعم كرد.
پی نوشت :
1.تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 222
2.البراء ككرام و
كفقهاء: جمع البرىء و هنا يحتملهما و أكثر النسخ على الأول و يقال انا
براء منه بالفتح لا يثنى و لا يجمع و لا يؤنث أي برىء كل ذلك ذكره
الفيروزآبادي و الأخير هنا بعيد( آت).
3.الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج2 ؛ ص369
4.بحارالأنوار، ج 63، ص 21، ح 14
5. الخصال ،جلد 1، ص:108
- نظرات (0)
شهوت به بهانه آزادي
در روایت بسیار زیبایی از وجود نازنین امام صادق علیه السلام نقل شده است که حضرت فرمودند:
«پنج
خصلت است که هر کس در او یکى از آن ها نباشد خیری در او نخواهد بود. اولى
وفا است، دوم دوراندیشى، سوم حیا، چهارم حسن خلق، پنجم که جامع این صفات
است آزادی است». [1]
از این روایت به دست میآید که برای به دست آوردن آزادی انسان باید هم حیا را رعایت کند هم به حرفها و چکهایی که کشیده وفا کند و خوشاخلاقی باشد ...تا بتواند در جامعه و نزد وجدان خود آزادانه زندگی کند.
راهكارهاي ديگر جهت رسيدن به آزادي واقعي:
1: خوش اخلاقی: انسان
خوش اخلاق آزادانه در جمع دوستان و آشنایان حضور مییابد و به خاطر اخلاق
خوشی که دارد، دیگران او را دوست دارند. ولی آدم بداخلاق همیشه در زندان
تنهایی خود اسیر است و دیگران از او گریزان هستند. پس یکی از راههایی که
انسان را به آزادی میرساند خوشاخلاقی است؛ همان گونه که وجود نازنین
مولای متقیان میفرماید:
«خوش اخلاقی بهترین صفت هر شخص آزاده است.» [2]
2: کسب حلال: کسی که از راه حلال روزی خود و خانواده
اش را تامین میکند هم نزد وجداونش آزاد است و مورد سرزنش وجدان واقع
نمیشود و هم نزد عامه مردم آزاد است. بر عکس کسی که از راه حرام درآمد کسب
میکند هر روز و شب باید در محکه وجدان پاسخگو باشد و از وجدان گذشته هر
روز کابوس لو رفتن اعمالش او را آزار میدهد و خیلی وقتها هم به دست قانون
مجازات میشود؛ خلاصه کسی که دوست دارد آزاد باشد باید دنبال کسب حلال
برود همان گونه که مولای متقیان امیر المومنین میفرماید:
«از توفیقات مرد آزاد کسب مال از راه حلال است.». [3]
3: دوری از کَلک و فریب: برخی با کَلک زدن به دیگرا
واقعیت را پنهان میکنند و میخواهد از این راه به منفعتی برسند غافل از
این که فریب او روزی آشکار خواهد شد و آن روز است که شخص فریب کار خود را
داخل هزاران سوراخ پنهان میکند که دست فریب خورده به او نرسد، پس کسانی که
دنبال آزادی هستند باید دست از کلک و فریب بردارند همان گونه که از امیر
المومنین این گونه نقل شده است که حضرت فرمودند:
«آزادی و آزادگی منزه از کَلک و فریب کاری است.» [4]
4: کنترل شهوت: در این دنیا مردم دو دوسته هستند برخی
سوار بر شهوت هستند و هر کجا بخواهند او را میبرند و هر کجا بخواهند او را
کنترل میکنند و در واقع بر شهوت خود مسلط هستند و برخی از افراد شهوت،
سوار آنها است و شهوت او را به هر طرف بخواهد میکشد و کنترل انسان به دست
شهوتش است.خوش به حال کسانی که سوار بر شهوتشان هستند و میتوانند آن را
کنترل کنند، آزادی برای چنین کسانی است همان گونه که وجود نازنین امیر
المومنین میفرماید:
«آزاد کسی است که شهوتهایش را ترک کند.» [5]
منابع:
[1]. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ خَمْسُ خِصَالٍ مَنْ
لَمْ تَکُنْ فِیهِ خَصْلَةٌ مِنْهَا فَلَیْسَ فِیهِ کَثِیرُ مُسْتَمْتَعٍ-
أَوَّلُهَا الْوَفَاءُ وَ الثَّانِیَةُ التَّدْبِیرُ- وَ الثَّالِثَةُ
الْحَیَاءُ وَ الرَّابِعَةُ حُسْنُ الْخُلُقِ- وَ الْخَامِسَةُ وَ هِیَ
تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ الْحُرِّیّ . [الخصال ج 2 ص 136]
[2]. قال علىّ علیه السّلام:حُسْنُ الْبِشْرِ شِیمَةُ کُلِّ حُر. [غررالحکم، ص434]
[3]. قال علىّ علیه السّلام:مِنْ تَوْفِیقِ الْحُرِّ اکْتِسَابُهُ [اکتساب] الْمَالَ مِنْ حِلِّه. [غررالحکم، ص354]
[4]. قال علىّ علیه السّلام: الحرّیّة منزّهة من الغلّ و المکر. [غرر الحکم ص 191]
[5]. مَنْ تَرَکَ الشَّهَوَاتِ کَانَ حُرّا. [تحف العقول، ص 88]
- نظرات (0)
دلیل استفاده قرآن از ادبیات تهدید آمیز!!

پذیرش حقیقت با دلیل و برهان یکی از صفات پسندیده انسانی است.
فهم آیات قرآنی و روایات اسلامی اگر چه تا حد زیادی امکان پذیر است، ولی فهمیدن معنای دقیق و تحلیل صحیح از آنها مستلزم کسب معارف و علوم زیادی است.
واژه های مختلفی در قرآن کریم به معنای ترس یا نزدیک به آن است. کلمه «خوف»،«خشیت»،«وجل»، «رهب» از این کلمات است. اگر چه از این واژه ها در قرآن استفاده فراوانی شده است، ولی هر کدام جایگاه مخصوص به خود را دارند و در مقابل ، واژه های رحمت و محبت و مهربانی نیز بسیار زیاد استعمال شده است.
در ذیل به برخی از مصادیق هر دو نوع از کلمات اشاره شده و حکمت های آن اشاره می شود.
به کارگیری ادبیات رئوفانه (درباره اصل پذیرش اسلام و در مقابل مۆمنان)
خداوند، انسان ها را در مورد پذیرش اصل دین اسلام نه تنها تهدید نکرده است، بلکه از اجبار کردن مردم به دینداری نیز خودداری کرده است.
قرآن می فرماید:«در قبول دین، اکراهى نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است.» [1] از طرفی به پیامبرش می فرماید:« و هنگامى که بندگان من، از تو در باره من سۆال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعاى دعا کننده را، به هنگامى که مرا مىخواند، پاسخ مىگویم!». [2]
و آن گاه که دوستان خداوند به گناه آلوده می شوند با ندای «لا تقنطوا» آنان را آرامش داده و می فرماید: « {ای پیامبر به بندگان گناهکار از طرف من} بگو: اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نا امید نشوید که خدا همه گناهان را مىآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.» [3]
خداوند در قرآن کریم اولیاء و دوستانش را کسانی معرفی می کند که خوف و ترسی ندارند و دل هایشان با یاد او آرام گرفته است.
قرآن می فرماید:« آگاه باشید (دوستان و) اولیاى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگین مىشوند!» [4] و «آنها کسانى هستند که ایمان آوردهاند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است. آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مىیابد.» [5]
بله! خداوند از دوستانش خواسته است که فقط از او بترسند [6] و یا در بیان صفات عالمان می فرماید:«(و) جز این نیست که از میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او مىترسند، همانا خداوند مقتدر غالب و آمرزنده است.»
ترسى که در این آیه آمده ترسى نیست که با اطمینان منافات داشته باشد، بلکه حالتى است قلبى که طبعاً قبل از آمدن اطمینان عارض قلب مىشود. [7] این ترس، یک ترس عقلی و به معنای «ترس از نافرمانی خداوند» [8] و ترس از دست دادن رحمت الهی به واسطه انجام گناهان است ؛ چنین ترسی باعث تلاش در جهت به دست آوردن رضایت خداوند می شود، رضایتی که در آن، تمام خیر و خوبی ها نهفته است. [9]
رابطه بین مۆمنان و خداوند یک رابطه قلبی و از روی حبّ و دوست داشتن است نه از روی تهدید و ترس، خداوند در وصف مۆمنان می فرماید: «بعضى از مردم، معبودهایى غیر از خداوند براى خود انتخاب مىکنند و آنها را همچون خدا دوست مىدارند امّا آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است.» [10]
استفاده قرآن از ادبیات تهدید آمیز؟
بله از آن جایی که دو ابزار مهم تربیتی برای همه نسل ها و عصرها (زمان ها)، تهدید و تشویق است، [11] قرآن کریم که کتاب هدایت است از هر دوی این ابزار، هم برای مۆمنان و هم برای غیر مۆمنان استفاده کرده است.
در مقام تهدید به مۆمنان می فرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! یهود و نصارى را ولّى (و دوست و تکیهگاه خود،) انتخاب نکنید! آنها اولیاى یکدیگرند و کسانى که از شما با آنان دوستى کنند، از آنها هستند (و ستمکار، پس) خداوند، جمعیّت ستمکار را هدایت نمىکند.» [12]
و در مقام تشویق و ترغیبشان می فرماید:« (آرى،) آنها که ایمان آوردند، و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنى تنها از آن آنهاست و آنها هدایتیافتگانند!» [13]
از طرفی قرآن کریم نسبت به کسانی که بعد از دیدن همه معجزات الهی و اتمام حجت، ایمان نیاورده و در صدد آزار و اذیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مۆمنان برآمدند و دین آنها را مسخره کرده و در راه رشد اسلام به شدت مانع تراشی می کردند، و هرگز توبه نکردند، هشدار داده و آنان را به شدت تهدید به عذاب الهی کرده است.
قرآن کریم می فرماید:« و کسانى که کافر شدند، و آیات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود»[14] یا در آیه دیگر می فرماید: « آنها که کافر شدند، اموالشان را براى بازداشتن (مردم) از راه خدا خرج مىکنند ، آنان این اموال را (که براى به دست آوردنش زحمت کشیدهاند، در این راه) مصرف مىکنند، امّا مایه حسرت و اندوهشان خواهد شد و سپس شکست خواهند خورد و (در جهان دیگر) کافران همگى به سوى دوزخ گردآورى خواهند شد.» [15]
بنابراین، در مقابل کسانی که مال و ناموس مسلمانان را برای خود حلال می دانند و هر روز برای طرح ریزی جنگ های نظامی، اقتصادی و فرهنگی برای مسلمانان فعالیت می کنند، نمی شود با زبان نرم صحبت کرد. خداوند در مقابل چنین افرادی، از چنین ادبیات در خور شأنی استفاده می کند.
وجود ادبیات جبری در آیات مربوط به هدایت انسان؟

آیاتی از جمله آیه 39 سوره انعام [16] که در آن صحبت از هدایت و یا عدم هدایت خداوند برای هر شخصی که اراده کند، است، تفسیر بسیار حکیمانه ای دارد.
از آن جایی که خداوند حکیم و عادل است، تمام کار هایش نیز در محدوده حکمت و عدالتی است که دارد.
اگر صحبت از هدایت عده ای و عدم هدایت عده دیگر است ، به آن معنا نیست که خداوند بدون هیچ حکمت و عدالتی چنین کاری انجام می دهد، بلکه بدان معنا است که چون همه امور به دست خداوند است، اگر کسانی با دیدن همه دلائل ایمان نیاورند، وارد راه و طریق گمراهی شده اند و با این که خداوند وسایل ابتدایی هدایت؛ مانند فطرت و روحیه حقیقت جویی و حقیقت خواهی را به آنان داده بود، ولی آن را زیر پا گذاشته و به کفر گرائیدند، خداوند درباره چنین افرادی که به اختیار خود گمراهی ابتدایی را کسب کرده اند، می فرماید: «هر کس را خدا بخواهد گمراه مىکند» [17] یعنی بعد از گمراهی اختیاری، خداوند دیگر با آنان همانند پرهیزگاران برخورد نکرده و راهنمایی های بیشتری را در اختیارشان قرار نمی دهد و بدین وسیله در گمراهی اختیاری خود باقی می مانند.
البته این گمراهی ثانوی برای کسانی است که هیچ پلی برای برگشت خود باقی نگذاشته باشند.
سوم. قهر و خشم خداوند در قرآن
دین اسلام، دین صلح و برادری است. خداوند پیامبرش را با وصف «رحمة للعالمین» [18] در قرآن یاد کرده است. و در برابر کسانی که دین اسلام را نمی پذیرند می فرماید: «آیین شما براى خودتان، و آیین من براى خودم.» [19]
اما در مقابل کسانی که از هر وسیله برای ضربه زدن به مسلمانان استفاده می کردند و جان و اموال آنان را محترم نمی دانند چه باید کرد؟
وقتی شخصی دستش را برای برادری دراز می کند و طرف مقابل می خواهد دست او را قطع کند ، چه باید کرد؟ در مقابل فرعون ها و نمرودها که جز به محو ادیان الهی، به چیز دیگری راضی نبودند چه باید کرد؟ در مقابل کسانی که شعله های جنگ را در برابر مسلمانان می افروزند چه باید کرد؟
در اسلام هدف نهایی از جنگ و قتال، از بین رفتن فتنه ها است، هر گاه که دیگران برای مسلمانان فتنه نسازند و جنگ نکنند (حال چه مسلمان شوند یا نه)، دیگر جنگ و قتالی نیست.
قرآن کریم در این باره می فرماید:« وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَیَكُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِینَ ؛
با آنان بجنگید تا دیگر فتنهاى نباشد، و دین، مخصوص خدا شود. پس اگر دست برداشتند، تجاوز جز بر ستمكاران روا نیست.
.» [20]
بله جنگ به عنوان ابزاری برای گسترش حکومت و تسلط بر دیگران امر ناپسندی است، اما برای نجات مردم از دست ظالمان و برقراری صلح واقعی و از بین بردن عوامل جنگ افروزی، کار ناپسندی نیست.
پی نوشت ها:
[1] بقره، 256.
[2] بقره، 186.
[3] زمر، 53.
[4] یونس، 62.
[5] رعد، 28.
[6] بقره،40
[7] طباطبایی، محمد حسین، ترجمه المیزان، ج11، ص 485، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374.
[8] مکارم شیرازی،ناصر،تفسیر نمونه، ج1، ص: 508، دارالکتب الاسلامیه، تهران،1374.
[9] برای آگاهی بیشتر به سۆال 64 (سایت: 305) (خدا، ترس یا محبت) مراجعه کنید.
[10] بقره، 115.
[11] نک: ترجمه المیزان، ج10، ص: 480
[12] مائده، 51.
[13] انعام، 82.
[14] بقره، 39.
[15] انفال، 36.
[16] خداوند می فرماید:« هر کس را خدا بخواهد گمراه مىکند و هر کس را بخواهد بر راه راست قرار خواهد داد.»
[17] انعام/ 39.
[18] انبیاء / 107.
[19] کافرون/ 6.
[20] بقره 193.
- نظرات (0)
خدا چگونه انتقام می گیرد؟

وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (21/سجده) ؛ به آنان از عذاب نزدیک (عذاب این دنیا) پیش از عذاب بزرگ (آخرت) مى چشانیم، شاید باز گردند!
تفسیر:
مجازاتهای تربیتى
در آیات مورد بحث، به یکى از الطاف خفىّ الهى در مورد آنان که همان مجازاتهای خفیف دنیوى و بیدار کننده است، اشاره مى کند، تا معلوم شود خدا هرگز نمى خواهد بنده اى گرفتار عذاب جاویدان شود، به همین دلیل، از تمام وسایل بیدار کننده براى نجات آنها استفاده مى کند:
پیامبران الهى مى فرستد، کتب آسمانى نازل مى کند، نعمت مى دهد، به مصیبت گرفتار مى سازد، و اگر هیچ یک از اینها سودى نداشت، چنین کسانى جز آتش دوزخ سرنوشتى نخواهند داشت.
مى فرماید: «ما آنها را از عذاب نزدیک این دنیا قبل از عذاب بزرگ آخرت مى چشانیم، شاید بیدار شوند و باز گردند» (وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ).
مسلماً «عذاب ادنى» معنى گسترده اى دارد که غالب احتمالاتى را که مفسران به طور جدا گانه در تفسیر آن نوشته اند، در بر مى گیرد.
از جمله این که: منظور مصائب و درد و رنجها است.
یا قحطى و خشکسالى شدید هفت ساله اى که مشرکان در «مکّه» به آن گرفتار شدند، تا آنجا که مجبور گشتند از لاشه مردارها تغذیه کنند!
یا ضربه شدیدى است که بر پیکر آنها در جنگ «بدر» وارد شد.
و مانند اینها.
اما این که: بعضى احتمال داده اند منظور: «عذاب قبر» یا «مجازات در رجعت» است، صحیح به نظر نمى رسد، زیرا با جمله « لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ » (شاید از اعمال خود باز گردند) سازگار نیست.
عذاب استیصال
باید به این نکته توجه داشت که: در این دنیا نیز عذاب هائى وجود دارد که به هنگام نزول آن، درهاى توبه بسته مى شود و آن «عذاب استیصال» است یعنى مجازات هائى که براى نابودى اقوام سرکش به هنگامى که هیچ وسیله بیدارى در آنها مۆثر نگردد، نازل مى شود، و طبعاً این گونه عذاب نیز از موضوع بحث آیه خارج است.
و اما «عذاب اکبر» به معنى عذاب روز قیامت است که از هر مجازاتى بزرگتر و دردناکتر است.
در این که: چرا «ادنى» (نزدیکتر) در برابر «اکبر» (بزرگتر) قرار گرفته؟ در حالى که یا باید «ادنى» در مقابل «ابعد» (دورتر) و یا «اصغر» در مقابل «اکبر» قرار گیرد؟
نکته اى دارد که، بعضى از مفسران به آن اشاره کرده اند و آن این که: عذاب دنیا داراى دو وصف است «کوچک بودن» و «نزدیک بودن» و به هنگام تهدید مناسب نیست که روى کوچک بودن آن تکیه شود، بلکه باید روى نزدیک بودنش تکیه کرد.
و عذاب آخرت، نیز داراى دو وصف است: «دور بودن» و «بزرگ بودن» و در مورد آن نیز مناسب این است که روى «بزرگ بودنش» تکیه شود نه «دور بودنش» (دقت کنید).
تعبیر به «لَعَلَّ» در جمله «لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» ـ چنان که قبلاً نیز گفته ایم ـ به خاطر این است که: چشیدن عذاب هاى هشدار دهنده، علت تامه براى بیدارى نیست، بلکه جزء علت است، و نیاز به زمینه آماده دارد، و بدون این شرط به نتیجه نمى رسد، و کلمه «لَعَلَّ» اشاره به این حقیقت است.

ضمناً، از این آیه یکى از فلسفه هاى مهم مصائب و بلاها و رنجها که از سۆال انگیزترین مسائل در بحث توحید، خداشناسى و عدل پروردگار است روشن مى گردد.
نه تنها در اینجا که در آیات دیگر قرآن نیز، به این حقیقت اشاره شده است؛ از جمله، در آیه 94 سوره «اعراف» مى خوانیم: وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّبِیٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ : «و در هیچ شهرى، پیامبرى نفرستادیم مگر آنكه مردمش را به سختى و رنج دچار كردیم تا مگر به زارى درآیند.»
راهی جز انتقام نمی ماند
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ
(22/سجده)
و از آنجا که هر گاه هیچ یک از وسایل بیدار کننده، حتى مجازات الهى سود ندهد، راهى جز انتقام پروردگار از این گروه، که ظالمترین افرادند وجود ندارد، در آیه بعد چنین مى فرماید:
«چه کسى ستمکارتر است از آن کس که آیات پروردگارش، به او تذکر داده شده و او از آن اعراض کرده و روى برگردانده است» (وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا).
«مسلماً ما از این مجرمان بى ایمان انتقام خواهیم گرفت» (إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ).
اینها در حقیقت کسانى هستند که، نه مواهب و نعمت هاى الهى در آنها مۆثر افتاده، و نه عذاب و بلاى هشدار دهنده او، بنابراین ظالم تر از اینها کسى نیست، و اگر از آنها انتقام گرفته نشود، از چه کسى انتقام گرفته شود؟!
روشن است: با توجه به آیات گذشته، منظور از «مجرمان» در اینجا منکران مبدأ یا معاد و گنهکاران بیایمان است.
در آیات قرآن بارها گروهى به عنوان «أظلم» (ظالمترین افراد) معرفى شده اند، هر چند تعبیرهاى آن مختلف است، اما در واقع همه به ریشه کفر و شرک و بى ایمانى باز مى گردد، بنابراین مفهوم «ظالمترین» که به اصطلاح صفت عالى است، خدشه دار نمى شود.
تعبیر به «ثُمَّ» در آیه فوق که معمولاً براى بیان فاصله مى باشد، ممکن است اشاره به این باشد که: به این گونه افراد، مجال کافى براى مطالعه داده مى شود، هرگز مخالفتهای ابتدائى آنها سبب انتقام الهى نمى گردد، اما بعد از پایان گرفتن فرصت لازم، مستحق انتقام خداوند خواهند شد.
ضمناً باید توجه داشت: تعبیر به «انتقام» از نظر لغت عرب به معنى «مجازات کردن» است، هر چند مفهوم «تشفّى قلب» (فرونشاندن سوز درون) در مفهوم این کلمه در استعمالات روزمره افتاده است ولى در معنى اصلى لغوى آن وجود ندارد.
لذا این تعبیر، در مورد خداوند بزرگ در قرآن مجید کراراً به کار رفته، در حالى که او برتر و بالاتر از این مفاهیم است او فقط از روى حکمت کار مى کند.
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925926927»»