لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
چرا عمل صالح انجام دهیم

عمل صالح عنوانی است عام و فراگیر که تمامی انسانها فطرتاً آن را می شناسند. مثبت بودن هر عملی منوط به صالح بودن آن است و عمل تنها وقتی صالح است که خاستگاه آن «قلب» مزکّی باشد.
بی گمان اساسی ترین شرط عمل صالح، خلوص نیت است. پس اگر كسی در عبادت از همه مخلوق ببرد و فقط و فقط متوجه خدا باشد و برای اطاعت امر او عبادت نماید، پروردگار آن عمل خالص را می پذیرد و به عمل كننده پاداش می دهد.
نكته مهم این است كه به جا آوردن عمل خالصانه مشكل است، اما اصل عمل یا خلوص نیت در عمل را در طول ایام زندگانی و تا پایان عمر محافظت نمودن ، حتی از آن نیز بسیار مشكل تر است.
آنچه در عمل صالح و حسنات مهم است، بردن این عمل تا آستان حضرت دوست است نه نفس انجام دادن. چه بسا انسان بهترین هدیه را برای محبوب خود تهیه كند اما در بین راه از گزند حوادث محفوظ نماند و به آن آسیب رسد. آسیبی كه به حسنات وارد می شود ریا، منت، اذیت و امثال آن است.
«عمل صالح در حقیقت میوه درخت ایمان است و دو رکن اساسی دارد : یکی نیت پاک و دیگری کارمفید.
بنابراین عمل صالح منحصر در نماز و روزه، حج و زکات و... نیست، بلکه هر کار مفیدی که با نیت پاک انجام پذیرد ، عمل صالح شمرده میشود، هر چند اندک و ناچیز باشد .
آنچه در عمل صالح مهم است، قصد قربت و تقرّب به پروردگار است.»(علیان نژاد، ابوالقاسم، سوگندهای پربار قرآن، ص 227)
معیارهای عمل صالح:
عمل صالح یعنی عملی که مرضیّ خداوند و خالص از هرگونه شائبه باشد که شایستگی دارد انسان مۆمن آن را انجام دهد و این اعمال شایسته منشأش ایمان است.
صالح و صلاح در قرآن کریم به معانی مختلفی آمده است که به دو معنای مهم اشاره می کنیم:
1 - عملی که مقابل فساد است:
مانند این آیات:
«الذین یفسدون فی الارض و لایصلحون». 26/152
کسانی که فساد می کنند و اصلاح نمی کنند.
«و اصلح و لاتتبع سبیل المفسدین». 7/142
و اصلاح کن و از راه فساد کاران پیروی مکن.
«و الله یعلم المفسد من المصلح». 2/220
و خداوند می داند فساد کننده را از اصلاح کننده.
«و لا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها». 7/56
و در زمین فساد نکنید بعد از آن که اصلاح شده است.
اصولا عمل انسان به انسان رنگ مىدهد، عمل صالح انسان را از نظر به رنگ خود در مىآورد و در زمره «صالحان» وارد مىكند، و عمل سوء در زمره بدان و «ناصالحان»
2 - عملی که مقابل سیئة است:
مانند این آیات:
«أم حسب الذین اجترحوا السیئات أن نجعلهم کالذین آمنوا و عملوا الصالحات». 45/12
نکند آنها که گناهان را به جرأت مرتکب می شوند، گمان کرده باشند که ما آنها را مانند کسانی قرار می دهیم که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند.
«و ما یستوی الاعمی و البصیر و الذین آمنوا و عملوا الصالحات و لا المسیء». 40/58
و نابینا و بینا یکسان نیستند و کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و نه کسانی که گناه کار است.
«و الذین آمنوا و عملوا الصالحات لنکفرن عنهم سیئاتهم». 29/7
و کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند ما سیئات آنها را می پوشانیم.
ارزش عمل صالح به چیست؟
هر کس عمل صالحی را برای آخرتش انجام دهد، در عمل خود موفق میشود و برکات آن شامل حال او میگردد و در آخرت حسنات او مضاعف و دو صد چندان میگردد ، ولی هر کس که برای دنیای خود عمل کند و هدفش کسب دنیا باشد، روزی مقرّر به او میرسد ولی نه به اندازهای که او طلب کرده، بلکه بهره و نصیبی به قدر اقتضای حکمت و مصلحت الهی و او مثل شیطان، به ثواب خود در دنیا دست مییابد ولی در آخرت هیچ نصیبی نخواهد داشت.[ مجلسی، محمد باقر، همان، ج 2، ص 46]
در واقع کسانی که نیت خود را برای خدا خالص کنند و اعمال صالح انجام دهند، غالب اوقات در دنیا، ثمره و بهرهای برای اعمالشان مترتب نمیشود تا در آخرت مزد خود را کامل بیابند و ثواب اعمال آنها برای آخرت ذخیره میگردد، زیرا خداوند به مصلحت او نمیداند که در دنیا به او بدهد، زیرا ممکن است باعث انانیت و عجب او شده و از خدا باز ماند.[ مجلسی، بحارالانوار، ج 67، ص 259]
بزرگی یا کوچکی عمل مهم نیست، لذا اگر سنگی در وسط راه مردم افتاده باشد و انسان با نوک پا، آن را به کناری بزند تا مزاحم عبور و مرور مردم نباشد، این کار خود عملی صالح محسوب میشود. همانطور که در قرآن هم آمده است: «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ»
همچنین از امام صادق (علیه السلام) نیز نقل شده: به درستی که مۆمن نیکی که میکند مردم شکر او نمیکنند و احسان او در میان خلق مشهور نمیشود، زیرا به خاطر خدا نیکی میکند، نیکی و عمل خیر او به آسمان بالا میرود و در زمین پهن نمیشود ولی نیکی و احسان کافر را شکر میکنند، چون که نیکی او برای مردم است و در میان مردم منتشر میشود و به آسمان بالا نمیرود و مقبول الهی نمی گردد.[ همان]
گسترهی عمل صالح
بزرگی یا کوچکی عمل مهم نیست، لذا اگر سنگی در وسط راه مردم افتاده باشد و انسان با نوک پا، آن را به کناری بزند تا مزاحم عبور و مرور مردم نباشد، این کار خود عملی صالح محسوب میشود. همانطور که در قرآن هم آمده است: «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ»[ زلزله/ 7]
پس دامنهی عمل صالح بسیار گسترده است و شامل همهی امور واجب، مستحب، کمک به نیازمندان، ساختن مدارس، مۆسسات خیریه و... میشود.
ثمره و نتیجه عمل صالح
قرآن دربارهی ثمرات و نتایج «عمل صالح» در دو مرحله سخن میگوید: كه یكی مربوط به سرای جاودان، و دیگری مربوط به این جهان مادی است.
با توجه به آیات قرآن، ایمان و عمل صالح، هر دو در کنار هم، ثمرات و آثاری را به دنبال دارند که در واقع سعادت انسان را در دنیا و آخرت تأمین میکنند. از جمله:
1- حیات طیبه
«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُۆْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ یَعْمَلُون»[ نحل/97] (ترجمه: هر كس -از مرد یا زن- كار شایسته كند و مۆمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاكیزهاى، حیات [حقیقى] بخشیم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مىدادند پاداش خواهیم داد.)
این آیه اشاره دارد که حیات طیبه برای انسان هایی است که ایمان دارند و عمل صالح انجام میدهند و خداوند به وسیله این دو مۆلفه در همین دنیا، به انسان حیات جدیدی میدهد و او را زنده میکند و از مردگی بیرون میآورد و انسان های گنهکار، منافق، کافر از این حیات محرومند.
به وسیلهی این حیات، انسان های مۆمن و صالح از انواع بیماری های روحی مصون و محفوظ میمانند، البته با لطف و عنایت خداوند.

2- نورانیت و روشنی
«رَسُولًا یَتْلُو عَلَیْكُمْ آیَاتِ اللَّـهِ مُبَیِّنَاتٍ لِّیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»[ طلاق/ 11 ](ترجمه: پیامبرى كه آیات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مىكند، تا كسانى را كه ایمان آورده و كارهاى شایسته كردهاند از تاریكیها به سوى روشنایى بیرون برد).
خداوند متعال به همهی موجودات براساس ظرفیت وجودی آنها، از خودش، بهرهای از نور را عطا کرده، که در انسان ها این نور قابل کم شدن یا زیاد شدن است.
در صورت داشتن ایمان و انجام اعمال صالح نور آنها زیادتر میشود و به خداوند نزدیکتر میشوند. و از ظلمات (یعنی آن نور اولیه و کمی را که دارا بودند) بیرون میآیند وبه سمت نور (خدا) حرکت میکنند و به قرب الهی میرسند.
3- استجابت دعا
«وَیَسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَیَزِیدُهُم مِّن فَضْلِهِ»[ شوری/26](ترجمه: خداوند دعای کسانی را که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهد اجابت میکند و از فضلش بر آنها میافزاید.)
3- پاداش مضاعف
«وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُم بِالَّتِی تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَىٰ إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَـٰئِكَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ»[ سبأ/ 37](ترجمه: و اموال و فرزندانتان چیزى نیست كه شما را به پیشگاه ما نزدیك گرداند، مگر كسانى كه ایمان آورده و كار شایسته كرده باشند. پس براى آنان دو برابر آنچه انجام دادهاند پاداش است و آنها در غرفهها [ى بهشتى] آسوده خاطر خواهند بود.)
5- بخشش گناهان
«... وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیَِّاتِهِمْ وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِى كاَنُواْ یَعْمَلُون»[ عنکبوت/ 7]
(ترجمه: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند، گناهان آنان را می پوشانیم [ومیبخشیم] و آنان را به بهترین اعمالی که انجام دادند، پاداش میدهیم.)
هر کس عمل صالحی را برای آخرتش انجام دهد، در عمل خود موفق میشود و برکات آن شامل حال او میگردد و در آخرت حسنات او مضاعف و دو صد چندان میگردد ولی هر کس که برای دنیای خود عمل کند و هدفش کسب دنیا باشد، روزی مقرّر به او میرسد ولی نه به اندازهای که او طلب کرده، بلکه بهره و نصیبی به قدر اقتضای حکمت و مصلحت الهی و او مثل شیطان، به ثواب خود در دنیا دست مییابد ولی در آخرت هیچ نصیبی نخواهد داشت
6- پاداش جاودان
«إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیرُْ ممَْنُون»(تین/ 6)
(ترجمه: مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند پس برای آنها پاداش تمام نشدنی است.)
7- محبوب شدن در دل ها
«إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»(مریم/ 96)
(ترجمه: قطعاً کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند، خداوند رحمان، محبتی برای آنان در دلها قرار میدهد.)
گناهان آنها را مىپوشانیم
(آیه 7/عنکبوت)- این آیه توضیح و تكمیلى است براى آنچه تحت عنوان «جهاد با نفس» آمده است، در اینجا حقیقت جهاد را شكافته و چنین بازگو مىكند: «كسانى كه ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند ، گناهان آنها را مىپوشانیم».
بنابراین نخستین فایده این جهاد بزرگ (ایمان و عمل صالح) تكفیر و پوشاندن گناهان است كه عائد خود انسان مىشود، همانگونه كه ثواب آن هم از آن خودشان مىباشد.
(آیه 9/عنکبوت)- این آیه ، بار دیگر حقیقتى را كه قبلا در مورد كسانى كه ایمان و عمل صالح دارند بیان شد، تكرار و تأكید كرده، مىفرماید: «كسانى كه ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام مىدهند آنها را در زمره صالحان داخل خواهیم كرد».
اصولاً عمل انسان به انسان رنگ مىدهد، عمل صالح انسان را از نظر به رنگ خود در مىآورد و در زمره «صالحان» وارد مىكند، و عمل سوء در زمره بدان و «ناصالحان».
- نظرات (0)
چه کنیم زلزله نیابد!!!
بلایای طبیعی در قرآن

خداوند متعال در کتابهای آسمانی خویش و به ویژه قرآنِ مسلمانان بارها و بارها به آنان هشدار داده است که اگر از فرامین الهی دوری کرده و رو یه ظلم، فساد، فحشا و گناه در پیش گیرند ، عذاب الهی را بر آنان نازل کرده و خود جلوی پیشروی گناه را خواهد گرفت.
نمونههای فراوانی از داستان اقوام سلف برای انسانها گزارش شدهاند. قصص امت نوح، صالح، هود، لوط، شعیب، موسی و بسیاری از انبیای دیگر (علیهم السلام) به خوبی نشاندهنده این مطلب خواهند بود.
خداوند در قرآن از مسلمین خواسته است تا به طرق مختلف از گناه دوری کنند تا از عذاب الهی در امان مانند. او به مردمان هشدار میدهد که: «قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُم ...»[1]
راههای دوری از عذاب در قرآن
خداوند در کنار هشداری که به مسلمین و مردم جهان مبنی بر نزول عذاب آسمانی داده است ، راهکارهایی را نیز به منظور دوری از آن بیان میدارد که در ذیل به برخی از مهمترین آنان اشاره خواهد شد:
1 ـ شکر خدا و دوری از کفر:
«لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ»[2] و «ما یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُم»[3]
اگر آدمی قدر نعماتی را که خداوند سبحان در اختیار او قرار داده است بداند و شکرگزار او باشد ، هرگز با ناسپاسی و کفر آنان را ضایع نمیسازد. در نتیجه آن نعمات بر او تداوم خواهند داشت و عذاب الهی از او دور میگردد.
2 ـ سكوت نکردن در برابر فسق و فساد و قطع رابطه با ستمگران (نهی از منکر):
«فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئیسٍ بِما كانُوا یَفْسُقُون».[4]
آیه شریفه دلالت مىكند بر یك سنت عمومى الهى و آن این است كه جلوگیرى نكردن از ستم ستمگران و موعظه نكردن ایشان در صورت امكان، و قطع نكردن رابطه با ایشان در صورت عدم امكان موعظه، شركت در ظلم است، و عذابى كه از طرف پروردگار در كمین ستمگران است ، در كمین شركاى ایشان نیز خواهد بود.[5]
3 ـ از دست ندادن استعداد درونی نعمت:
«ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ».[6]
عقابى كه خداوند معاقبین را با آن عذاب مىكند ، همیشه به دنبال نعمت الهى اى است كه خداوند قبل از آن عقاب ارزانى داشته، به این طریق كه نعمت را برداشته عذاب را به جایش مىگذارد و هیچ نعمتى از نعمتهاى الهى به نقمت و عذاب مبدل نمىشود مگر بعد از تبدل محلش كه همان نفوس انسانى است، پس نعمتى كه خداوند آن را بر قومى ارزانى داشته وقتى به آن قوم افاضه مىشود كه در نفوسشان استعداد آن را پیدا كنند و وقتى از ایشان سلب گشته و مبدل به نقمت و عقاب مىشود كه استعداد درونیشان را از دست داده و نفوسشان مستعد عقاب شده باشد.[7]
4 ـ دوری از عبادت غیر خدا:
«أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْكُمْ عَذابَ یَوْمٍ أَلیم».[8]
این آیه انذاری است که حضرت نوح (علیه السلام) به قوم خویش داشتهاند و حاکی از آن خواهد بود که عبادت نمودن غیر خدا یکی از علل نزول عذاب الهی بر مردمان بوده و هست و انسانها برای دوری از این گونه مصائب باید تنها خدا را پرستیده و از او پیروی نمایند.
5 ـ استغفار از گناهان:
«وَ یا قَوْمِ لا یَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقی أَنْ یُصیبَكُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعیدٍ*وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُود».[9]
در این نقل قرآنی، حضرت شعیب (علیه السلام) از قوم خویش میخواهند به منظور دوری از عذاب الهی ، استغفار کرده و از گناهان سابق خویش ابراز پشیمانی نمایند تا ابواب رحمت الهی دوباره به روی آنان گشوده شود و این قاعدهای کلی برای تمامی اقوال و ملل میباشد.
نتیجه :
انسان مۆمن با یقین به اینکه خداوند متعال حافظ و نگهدار او در هر زمان و مکانی خواهد بود ، در برابر اخبار شایع شده دامن از کف نداده و با ترس و توهمات بیجا ، افکار خود و دیگران را پریشان نمیسازد. بلکه به فکر چاره بوده و با انجام عبادت، استغفار، ترک گناه، امر به معروف، نهی از منکر، صدقه دادن و ... نشان میدهد استعداد داشتن نعمت را همچنان دارد و از خداوند متعال میخواهد عذاب خویش را از او و سایر مردم جهان دور سازد.
پی نوشت ها:
[1]. «بگو اى محمد! خدا قادر است بر اینكه برانگیزد بر شما عذابى از بالاى سرتان و یا از زیر پایتان ... »؛ (الأنعام/65)
[2]. «و اگر سپاس دارید افزونتان دهم، و اگر كفران كنید عذاب من بسیار سخت است». (ابراهیم/7)
[3]. «اگر سپاس دارید و مۆمن باشید خدا را با عذاب شما چه كار». (نساء/147)
[4]. «پس هنگامى كه آنچه را بدان تذكّر داده شده بودند، از یاد بردند، كسانى را كه از [كار] بد باز مىداشتند نجات دادیم و كسانى را كه ستم كردند، به سزاى آنكه نافرمانى مىكردند، به عذابى شدید گرفتار كردیم». (الأعراف/165)
[5]. ترجمه المیزان، ج 8، ص 386.
[6]. «این [كیفر] بدان سبب است كه خداوند نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشته تغییر نمىدهد، مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند، و خدا شنواى داناست». (الأنفال/53)
[7]. ترجمه المیزان، ج 9، ص 133.
[8]. «كه جز خدا را نپرستید، زیرا من از عذاب روزى سهمگین بر شما بیمناكم». (هود/26)
[9]. «و اى قوم من، زنهار تا مخالفت شما با من، شما را بدانجا نكشاند كه [بلایى] مانند آنچه به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید، به شما [نیز] برسد، و قوم لوط از شما چندان دور نیست.*و از پروردگار خود آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه كنید كه پروردگار من مهربان و دوستدار [بندگان] است». (هود/90)
- نظرات (0)
چرا در قرآن از مَثَل استفاده شده است؟

بحث پیرامون ویژگیهاى تمثیلات قرآنى موضوعى است كه نمیتوان به تمام جوانب و راز و رمزهاى آن پیبرد، چرا كه كتاب حق تعالى چشمه فیاضى است كه حقایق آن پایان ناپذیر است و معدن ذی قیمتى است كه افكار معدود بشرى به تمام جوانب و ذخایر بیبدیل آن دسترسى ندارد.
البته دقت و تأمل در مثلهاى قرآنى نشانگر آن است كه دامنه تمثیلات قرآنى از جامعیّت و وسعت بسیارى برخوردار است، به گونهاى كه شامل اشخاص، اعمال، اقوال، افكار، روحیات گوناگون بشر، جلوه ها و مظاهر بدیع عالم هستی، حوادث تاریخى مختلف و …مى گردد و در هر یك از این امور نیز دقایق و حقایق فراوانى به چشم میخورد.
گسترده تمثیلات قرآنى تمامى پهنه گیتى و مظاهر و جلوههاى گوناگون طبیعت، و انواع و اقسام انسان ها را با نگرشهاى مختلف، شامل میشود.
اقسام مثل و جایگاه مثل در قرآن
در یك تقسیم بندی، «مَثَل» گاهی عملی است و به زبانِ كردار بیان میشود و گاهی لفظی و به زبان گفتار، مثلهای قرآن از نوع دوّم است. و در تقسیمی دیگر مثلها نسبت به نتیجه آنها در قرآن و مخاطبین به سه قسم تقسیم میشوند:
1. مثلهایی كه باعث تذكر و یادآوری میشود: «وَیَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَكَّرُونَ »؛ و خدا مثالها را براى مردم مىزند، باشد كه متذكر شوند .» (ابراهیم/ 25)
2. مثلهایی كه موجب تفكّر میشود: «وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ »؛ و این مثالها را براى مردم مىزنیم شاید بیندیشند.» (حشر/ 21)
3. مثلهایی كه باعث ادراك میشود: «وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ ؛و اینگونه مثالها را براى مردم مىزنیم، ولى آنها را تعقل نمىكند (و به غور و حقیقت آنها پى نمىبرد) مگر دانشمندان.» (عنكبوت/ 43)
مخاطبین، هم سه گروه میشوند كه هر كدام از اقسامِ مَثَل به گروهی از مردم مربوط میشود. (مكارم شیرازی، ناصر، مثالهای زیبای قرآن، ص 114)
در قرآن مجید سه نوع مَثَل داریم: 1. آنكه صورت تشبیه دارد. 2. مربوط به داستان است. 3. برای برگرداندن لغت از زبانی به زبان دیگر است. شاید بتوان گفت: كه در قرآن مثلها به چهار صورت بیان گردیده است:
1. صریحاً ذكر شده است: «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ...»؛ (جمعه/ 5)
2. با حرف «كاف» آمده است: «أَوْ كَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ...»؛ (بقره/ 19)
3. با كمله مَثَل و حرف كاف «هر دو» بیان شده است: «مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً...»؛ (بقره/ 17)
4. در آیه كلمه ی «مَثَل» و حرف «كاف» وجود ندارد ولی از سیاق عبارت و مفهوم آن، وجود مَثَل نمایان است: «
إِنَّ الَّذِینَ كَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُواْ عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاء وَلاَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ ...». (اعراف/ 40)
«مَثَل» غالباً از چیزها، جمادات، گیاهان، جانوران و نظایر آن گفتگو مینماید و جزء محكمات قرآن است، زیرا برای روشن كردن معنای متشابه آورده میشود، ولی گاهی ممكن است برای كسانی كه به مفهوم آن آشنا نیستند، متشابه باشد.
فلسفه و علّت ذكر مثل در قرآن
فلسفه ی مثلهای قرآن، تنزّل مسائل بلند و عمیق و بیان آنها در افق فكر مردم است و نقش مثال كه هنر به حساب می آید، در توضیح مباحث انكار ناپذیر است و هیچ علمی از آن بی نیاز نیست و در مباحث علمی، تربیتی، اجتماعی، اخلاقی و... از آن بهره میگیرند.
اهمیت و فایده ی مثل
اهمیت مثل در پیام اوست نه در بزرگی و كوچكی چیزی كه به آن مثال زده می شود، از جمله آثار مَثَل:
1. حقایق پیچیده منطقی و عقلی و دور از دسترس را حسّی و نزدیك میكند.
2. فهم مسائل را همگانی میكند.
3. درجه اطمینان را بالا میبرد.
4. لجوجان را خاموش میسازد.
قرآن مجید در برابر كسانی كه در مورد آفرینش حضرت مسیح ـ علیه السّلام ـ ایراد میكردند كه مگر ممكن است انسانی بدون پدر متولد شود، میفرماید: «إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ...؛ مَثَل عیسی در نزد خدا همانند آدم است كه او را از خاك آفرید.» (آل عمران/ 59) ما اگر بخواهیم در برابر افراد لجوج بگوییم: این كار در برابر قدرت بیپایان خدا كارِ سادهای است؛ باز ممكن است بهانهگیری كنند، امّا هنگامی كه به آنها بگوییم: آیا قبول دارید كه انسانِ نخستین از خاك آفریده شده است؟ خداوندی كه چنین قدرتی دارد چگونه نمیتواند انسان را از بشری بدون پدر متولّد سازد!!!
قرآن از هر مَثَلِ بجا كه كاملاً هماهنگ و منطبق با مقصود و جنبه ی تربیتی هم داشته باشد، استفاده كرده است: (آل عمران/ 59، زمر/ 27) چرا كه این جاهلان، منافقان و بداندیشان هستند كه از مثالهای انحرافی و گمراه كننده بهره میبرند. (مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، با كمی تغییر در عبارتها)
تفسیر نمونه
مكارم شیرازی، ناصر، مثالهای زیبای قرآن
- نظرات (0)
منع از شیطان پرستی در قرآن!

چرا نباید در صدد شناخت شیطان برآییم؟ چرا در شناخت این دشمن خانگی و درونی خود بیاعتناییم؟ دشمنی که از روز پیدایش بشر تا آنگاه که دست او از دامان هستی کوتاه شود به دنبال اوست!
دشمنی که در عین حال که از آشکار همه باخبر است، از نهان آنان نیز اطلاع دارد و حتی از نهفتهترین افکاری که در زوایای ذهن و فکر آدمی جا دارد باخبر است. علاوه بر این که با خبر است، در پی دسیسه و گمراه ساختن صاحب آن نیز هست.
ما فرزندان آدم، شدیداً در معرض خطر انحراف از سوی «ابلیس» آن مکار پلید قرار گرفتهایم; همان دشمن غدار حیلهگری که ابتدا بر حسب نقل قرآن کریم به والدین نخستین ما، آدم و حوا علیهما السلام وعده نصح و خیرخواهی داد و سوگند وفاداری یاد کرد: ((وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ)).
و برای آن دو قسم خورد که من از خیرخواهان و نصیحتکنندگان شمایم، اما با این همه، آن خیانت درباره آنها روا داشت که سبب خروجشان از بهشت و هبوطشان به زمین و مبتلا شدنشان به زندگی پرمحنت ارضی گردید. حال، همان شیاد پر مکر و فریب با فرزندان بنیآدم نیز همان میکند.
چون ما را با کمال صراحت و شدت، تهدید به خیانت و راهزنی نموده که «لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِیمَ»، و به یقین در سر راه مستقیم تو، برای گمراهسازی آنان مینشینم. و اکیدا سوگند بر «اغواء» بنیآدم یاد کرده است که « فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ » به عزتت سوگند، همه آنها را اغواء خواهم کرد و به گمراهی خواهم کشانید.
آری آنجا که وعده «امانت» داده بود، آنگونه خیانت کرد، پس اینجا که صریحاً وعده «خیانت» داده است چه خواهد کرد؟
لذا بر هر صاحب عقل و شعوری لازم و واجب است که بنابر فرمایش خداوند که میفرماید: «إِنَّ الشَّیْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» به درستی که شیطان دشمن شماست پس شما نیز او را به عنوان دشمن در نظر آورید. به شناخت این دشمن و دامهای آن اقدام کرده و با دست توسل به دامان پاک اهلبیت پیامبرصلی الله علیه وآله زمینه وصول خود را به زمره مخلصین هموار و فراهم سازد. و از آنجا که شناخت و معرفت، زمینهای لازم برای رسیدن به این مقصود است.
هشدارهای قرآن به انسان در مورد شیطان
قرآن در آیات متعددی از شیطان به عنوان دشمن آشکار انسان معرفی نموده و میفرماید: إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ؛ «شیطان دشمن آشکار انسان است.» و در هشداری دیگر میفرماید، بنی آدم شیطان شما را فریب ندهد آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد.
قرآن در هشدار دیگری میفرماید: «هر کس شیطان را به جای خداوند به عنوان ولی و سرپرست خود انتخاب کند زیان آشکاری کرده است.»
و درباره پیروان شیطان میفرماید: «هر آینه جهنم را از تو و بندگانی که از تو پیروی کنند پر خواهم کرد.»
در اینجا یک سۆال مطرح میشود و آن اینکه با توجه به این همه هشدارهای قرآنی و انبیاء و ائمه معصومین علیهم السلام و پیامدهایی که پیروی از شیطان دارد چرا انسانها به این هشدارها بی توجه هستند؟
در پاسخ باید بگوییم که چند عامل موجب این بیتوجهی شده است:
1- شیطان آنچنان مخفی و پنهان در انسان نفوذ میکند که انسان فکر میکند این خود اوست که چنین تصمیمی را گرفته است و دشمنی را احساس نمیکند.
2- راه شیطان راه آسان و همواری است. حضرت علی علیه السلام میفرماید: «بدانید که شیطان راه خود را آسان و هموار میسازد تا به راحتی و آسانی به دنبال او بروید و از او پیروی کنید.»
3- فوری نبودن نتایج پیروی از آن دشمن خطرناک. یعنی اغلب نتایج بنیان کن پیروی از نفس اماره و شیطان، چنان فوری نیست که انسان با چشیدن طعم تلخ آن در برابرش مقاومت ورزد.
4- لذت گرایی افراطی که قوای مقاومت را از انسان میگیرد.
5- تنوع و انعطاف پذیری شگفت انگیزی که در شیطان نیز یکی از عوامل تاثیرپذیر انسان از برنامههای شیطان است.
منع از شیطان پرستی در قرآن
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ (60)
وَأَنْ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ (61)
اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید زیرا وى دشمن آشکار شماست (60)
و اینکه مرا بپرستید این است راه راست (62/یاسین)
مگر من فقط شیطان را می پرستم (به اون معناش) پس خانه، زن و بچه، میز، پول و ... چه می شود؟! چرا خداوند فقط به شیطان اشاره کرده است؟
شاید یک دلیلش این باشد: هر چیزی که تو را از پرستش خدا باز دارد شیطان است ! حالا می خواهد این چیز همسرت باشد، فرزندت یا میزت یا نه حتی انگشترت!!
بعدش نوبت ولایته: خداوند می توانست به اول آیه 61 بسنده کند که فقط مرا بپرستید و آیه تمام شود ، اما اشاره می فرماید که اگر مرا بپرستید در راه مستقیم من هستید.
در روایتی نیز بیان شده است که رسول الله (صلی الله علیه وآله) فرمودند: یا علی (علیه السلام) انت صراط المستقیم.
سایت ایده ها
ینابیع الموده/القندوزی:495
شواهد التنزیل/الحسکانی: ج 1 ص 58
تفسیر المیزان ج 1
- نظرات (0)
چرا برخی آیات دلالت بر مکان خداوند می کنند؟!
«الله از رگ گردن به انسان نزدیکتر است» (سوره 50 آیه 16) و در عین حال، «او بر روی تختش نشسته است» (سوره 57 آیه 4) «تختی که روی آب بنا شده است» (سوره 11 آیه 7) و در عین حال «بقدری دور است که رسیدن به او بین 1000 و 50000 سال طول میکشد» (سوره 32 آیه 5، سوره 70 آیه 4).
الله و تخت او کجا است؟
موضوعات پیرامون توحید و صفات خداوند را باید از طریق عقل و نقل به دست آورد، عقل و نقل با استدلالهای متقن، جسم داشتن خداوند را رد کرده و در نتیجه مکان داشتن خداوند نیز منتفی میشود. شریعت اسلامی هم با آیات و روایات بسیار، مستقیم و غیر مستقیم بر این مطلب تأکید کرده است.
در مقابل؛ تعدادی از آیات قرآن وجود دارد که هر چند از ظاهر برخی از آنها و فحوای برخی دیگر، مکان داشتن خداوند به دست میآید، اما این نوع از آیات را به جهت وجود ادله عقلی و نقلی دیگر، بر معانی دیگری که شاید خلاف ظاهر به نظر آید، به تأویل میبریم.
بنابر ادله قطعی عقلی و نقلی، خداوند دارای جسم نیست؛ بنابر این، دارای مکان نیز نبوده و نمیتوان برای او مکانی را مشخص کرد. این مطلب کاملاً مورد قبول بوده و نمیتوان هیچ نقضی برای آن پیدا کرد.[1]
شاید بهترین تعبیر برای فهم این مطلب، کلام رایجی است که میگوید: «او در همه جا حاضر است در حالیکه در هیچ کجا نیست».
برخی از آیات وجود دارند که به ظاهر با این عقیده سازگار نیستند. در اینجا تعدادی از این آیات که در پرسش به آن اشاره شده، به همراه مختصری از تفسیر آنها را بیان میکنیم:
1. «اوست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر تخت فرمانروایى و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلط شد. آنچه در زمین فرو میرود و آنچه از آن بیرون میآید و آنچه از آسمان نازل میشود، و آنچه را در آن بالا میرود میداند. و او با شما است هرجا که باشید، و خدا به آنچه انجام میدهید، بیناست».[2]
شبیه همین معنا در آیه دیگری نیز آمده است: «و او کسى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، در حالىکه تخت فرمانرواییاش بر آب [که زیربناى حیات است] قرار داشت، تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارترید؟ و اگر بگویى: [اى مردم!] شما یقیناً پس از مرگ برانگیخته میشوید، بیتردید کافران میگویند: این سخنان جز جادویى آشکار نیست».[3]
این آیات از جمله آیاتی است که بحثهای بسیاری پیرامون آن در میان متکلّمان و مفسّران شکل گرفته است. اما شیعیان به جهت وجود آیات دیگر که مخالف ظاهر این آیه هستند و ادله عقلی مبرهن، از ظاهر این آیه دست کشیدهاند و معنای آیه را به غیر از مکان داشتن برای خدا تفسیر کردهاند.[4]
2. «أَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّماءِ أَنْ یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ فَإِذا هِیَ تَمُورُ.
أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّماءِ أَنْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حاصِباً فَسَتَعْلَمُونَ کَیْفَ نَذیرِ».[5] برخی از مدّعیان مکان داشتن خداوند به این آیه استنباط کردهاند که مفسّران و اندیشمندان دینی به جهت وجود معارضات نقلی و عقلی بسیار، تأویلاتی برای آیه ذکر کردهاند که برخی از آنها بیان میشود:
الف. این آیات را به فرشتگان الهی معنا کردهاند؛[6] یعنی فرشتگانی که در آسمان هستند به اذن الهی این عذابها را نازل میکنند. در این صورت هیچ اشکالی بر این آیات وارد نیست.
ب. احتمالاً منظور آیه، «مَن ملکوته فی السماء» باشد؛ یعنی کسی که ملکوت او در آسمان است؛ زیرا ملائکه، عرش و کرسی و لوح محفوظ او در آسمان است، از آسمان اوامر و نواهی او صادر میشود.[7]
ج. برخی نیز این آیه را در مورد خداوند دانستهاند.[8] البته این بدان معنا نیست که معتقدند خداوند دارای مکان است بلکه در این معنا، این احتمال ذکر شده که «عرب آن زمان، اعتقاد به خداوند داشت، اما مانند مشبّهه معتقد بود که او در آسمان است و این آیه به مانند این است که خداوند به آنها میگوید آیا ایمن هستید از کسی که معتقد هستید در آسمان است ...». [9]
3. «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ»[10] و نزدیک به همین معنا در آیه دیگری آمده است: «تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسینَ أَلْفَ سَنَةٍ».[11]
تعبیر به پنجاه هزار سال از این نظر است که آن روز بر حسب سالهاى دنیا تا این حد ادامه پیدا میکند، و با آنچه در آیه قبل آمده است که مقدار آن را یک هزار سال تعیین میکند منافاتى ندارد؛ زیرا در قیامت پنجاه موقِف است، و هر موقف به اندازه یک هزار سال طول میکشد.[12] بنابر این، مقدار بیان شده در آیه اشاره به مکان خداوند ندارد، بلکه تنها مقدار روزهای قیامت را بیان میکند.
4. در قرآن میخوانیم: «همانا انسان را آفریدیم و همواره آنچه را که باطنش [نسبت به معاد و دیگر حقایق] به او وسوسه میکند، میدانیم، و ما به او از رگ گردن نزدیکتریم».[13]
این تعبیر در آیه نیز، به هیچ وجه اشاره به موقعیت مکانی برای خداوند ندارد و از ظاهر و فحوای آن نیز به دست نمیآید که اشاره آیه به مکان داشتن خداوند در نزدیکی انسان است، بلکه آیه میخواهد بگوید که ما به انسان از رگ اصلی که در تمامى اعضایش جریان دارد نزدیکتریم، آن وقت چگونه به او و به آنچه در دل او میگذرد آگاه نیستیم».
این جمله میخواهد مقصود را با عبارتى ساده و قابل فهم برای عموم ادا کرده باشد و گرنه مسئله نزدیکى خدا به انسان مهمتر از این و خداى سبحان بزرگتر از آن است؛ زیرا خداى تعالى است که نفس آدمى را آفریده و آثارى براى آن قرار داده، پس خداى تعالى بین نفس آدمى و خود نفس، و بین نفس آدمى و آثار و افعالش واسطه است، پس خدا از هر جهتى که فرض شود و حتى از خود انسان به انسان نزدیکتر است، و چون این معنا معناى دقیقى است که تصوّرش براى فهم بیشتر مردم دشوار است؛ لذا خداى تعالى به اصطلاح دست کم را گرفته که همه بفهمند، و به این حد اکتفاء کرد.[14]
پی نوشت ها:
[1]. ر.ک: «ایمان به خدا و مسئله تجسم»، سۆال 12110؛ «جسمانی نبودن خداوند از دیدگاه قرآن»، سۆال 20147؛ «بی نهایت بودن وجود خدا»، سۆال 1944.
[2]. حدید، 4:«هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فیها وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ».
[3]. هود، 7: «وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبینٌ».
[4]. ر.ک: 60؛ عرش و کرسى و 254؛ مفهوم عرش و کرسی
[5]. ملک، 16 - 17: «آیا از کسى که [حاکمیت و فرمانرواییاش] در آسمان قطعى است [چه رسد در زمین] خود را در امان دیدهاید، از اینکه [با شکافتن زمین] شما را در آن فرو برد در حالى که زلزله و جنبش موجآسایش را ادامه دهد؟ آیا از کسى که حاکمیت و فرمانرواییاش در آسمان قطعى است [چه رسد در زمین] خود را در امان دیدهاید از اینکه توفانى سخت [که با خود ریگ و سنگ میآورد] بر شما فرستد؟ پس به زودى خواهید دانست که بیم دادن من چگونه است!».
[6]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 491، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، تحقیق: مرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج 5، ص 230، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1418ق.
[7]. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 580، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1407ق.
[8]. بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق: شحاته، عبدالله محمود، ج 4، ص 391، دار إحیاء التراث، بیروت، چاپ اول، 1423ق.
[9]. فخرالدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 30، ص 592، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.
[10]. سجده، 5: «[همه] امور را [همواره] از آسمان تا زمین تدبیر و تنظیم میکند، سپس در روزى که اندازه آن به شمارش شما هزار سال است به سوى او بالا میرود».
[11]. معارج، 4: ««فرشتگان و روح در روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى او بالا میروند».
[12]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 25، ص 16 – 17، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[13]. ق، 16: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ».
[14]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 347، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق؛ موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه تفسیر المیزان، ج 18، ص 519 – 520، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374ش.
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925926927»»