موضوعات













اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

ذکر ایام هفته

سایت خاتون
زیارت امیرالمومنین
www.imamali.net/vtour
وارد حرم شدید توجه کنید روی هر فلشی که کلیک میکنید يه مقدار صبر کنید تصویر شفاف ميشه.
ودر هر صحن باچرخش و عقب جلو کردن میتوان کاملا زیارت کردهر جای حرم که دوست داريد زیارت کنید.
روی فلشها نگه دارید تا وارد مکانهای مورد نظر بشید.
این حقیر رو هم دعا کنید.
زیارتتان قبول باشد.
دعایی برای رفع غم و اندوه
در كتاب «بلد الأمین» از حضرت رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله روایت كرده:
هر كه هر روز ده بار این دعا را بخواند، حق تعالى چهار هزار گناه كبیره او
را بیامرزد
و وى را از سكرات مرگ و فشار قبر، و صد هزار هراس قیامت نجات
دهد،
و از شرّ شیطان و سپاهیان او محفوظ گردد و قرضش ادا شود و اندوه و غمش برطرف گردد، دعا این است:
اَعْدَدْتُ لِكُلِّ هَوْلٍ لا اِلهَ اِلا
اللَّهُ وَ لِكُلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ ماشاءَ اللَّهُ
وَ لِكُلِّ نِعْمَةٍ
الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لِكُلِّ رَخآءٍ اَلشُّكْرُ لِلَّهِ
وَ لِكُلِّ
اُعْجُوبَةٍ سُبْحانَ الِلَّهِ
وَ لِكُلِّ ذَنْبٍ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ
وَ
لِكُلِّ مُصیبَةٍ اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ
وَ لِكُلِّ
ضیقٍ حَسْبِىَ اللَّهُ
وَ لِكُلِّ قَضآءٍ وَ قَدَرٍ تَوَكَّلْتُ عَلَى
اللَّهِ
وَ لِكُلِّ عَدُوٍّ اِعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ
وَ لِكُلِّ طاعَةٍ وَ مَعْصِیَةٍ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ.
میثم تمار را بیشتر بشناسیم
کیست میثم؟ او که در عصر سکوت
یا علی گفت و سرش بردار رفت
در مكتب انسان ساز و تربیتكننده امام علی (علیهالسّلام) شخصیتهای بسیار ارزنده و بزرگواری وجود دارند كه هر یك از آنها در طول تاریخ الگوی ارزنده برای جامعه بشری بودهاند. یكی از این شخصیتهای بزرگوار كه علاقه خاصی به علی (علیهالسّلام) داشت و حضرت علی (علیهالسّلام)نیز متقابلاً وی را بسیار دوست میداشت، «میثم تمار» است. حیات پربار و شهادت افتخارآمیز او برای همه انسانهای آزاده و مسلمان درس و سرمشق و الهام است.
از سالهای آغازین زندگی او اطلاعات چندانی در دست نیست محققان نوشتهاند:
وی فرزند یحیی و از سرزمین «نهروان» كه منطقهای میان عراق و ایران است. بعضی او را ایرانی و از مردمان فارس دانستهاند».1
لقب تمار را از این جهت به میثم دادهاند كه وی در كوفه خرما فروش بود.2
ابن حجر عسقلانی مینویسد:
«میثم برده زنی از بنی اسد بود . علی (علیهالسّلام) او را خریداری كرد و آزاد نمود ولی او به گونه ای دیگر اسیر شد ، اسیر ولای علی و محبت و عشق او .
وى شیفته آن بود که از محضر امیر مؤمنان على (ع) علم و حکمت بیاموزد. از این رو دل و جان خود را دربست در اختیار معارف علوم علوى گذاشت. حضرت (ع) نیز که او را لایق و با استعداد یافت, دانش و حکمت هاى فراوانى به وى آموخت, حتى برخى اسرار را که به هر کس نمى توان گفت و آگاهى از حوادث آینده و بلاها و فتنه هاى زمانه را در اختیار او گذاشت. از این رو میثم تمّار را (صاحب سرّ) امیر المؤمنین مى دانند.3
ابن حجر عقلانی و شیخ مفید و عدهای دیگر از مورخان نوشتهاند:
«حضرت علی (علیهالسّلام) روزی به میثم گفت: تو بعد از من دستگیر میشوی و به دار آویخته خواهی شد. روز سوم از بینی تو خون خواهد آمد و محاسنت از آن خون خضاب خواهد شد . تو بر در خانه عمرو بن حریث، جزء آن ده نفری خواهی بود كه به دار آویخته میشوند . چوبه دار تو از همه آنها كوتاهتر است. سپس حضرت آن نخله را به وی نشان داد و فرمود: تو را بر آن به دار آویخته خواهی شد. میثم همواره كنار آن نخل میآمد و نماز میخواند و با آن نخل سخن میگفت. و به عمرو بن حریث میگفت: من همسایه تو میشوم ، برای من همسایه خوبی باش . عمرو به او میگفت: آیا میخواهی خانه ابن مسعود یا خانه ابن حكیم را بخری و نمی دانست که منظور میثم چیست. 4
این روایات نشاندهنده مقام معنوی میثم تمار در نزد حضرت علی میباشد به گونهای كه حضرت اخبار زندگی و آینده وی را برایش بیان میكند.
در روایتی آمده است: «پس از آنكه میثم را نزد ابن زیاد آوردند، ابن زیاد به او گفت: تو باید از علی(علیهالسّلام) برائت بجویی و از او بدگویی كنی ... و الا دست و پایت را قطع میكنم و تو را به دار میآویزم میثم میگوید: من گریه كردم. ابن زیاد از علت گریه من سؤال كرد. گفتم: از قول و عمل تو گریه نمیكنم. از شكی كه آن روز از خبر مولایم بر من عارض شد گریه میكنم. ابن زیاد پرسید: مگر مولای تو چه گفته؟ سپس میثم جریان را نقل كرد، ابن زیاد گفت دست و پایت را قطع میكنم. اما زبانت را باقی میگذارم تا دروغ تو و مولایت را آشكار سازم. سپس دست و پای او را قطع كرد و او را بالاتر دار برد. او در بالای دار صدا میزد؛ ای مردم هر كسی میخواهد احادیث علی (علیهالسّلام) را بشنود جلو بیاید. مردم جمع شدند. عمرو بن حریث به عبیدالله بن زیاد گفت: میترسم او دلهای مردم كوفه را دگرگون كند و آنها بر علیه تو خروج كنند. عبیدالله دستور داد: برو زبانش را قطع كن سپس زبان او را قطع كردند و میثم به شهادت رسید».5
ابن حجر عسقلانى درباره میثم تمّار مى نویسد:
میثم در سال آخر عمرش به مكّه مشرف شد و در مدینه خدمت اُمّ سلمه همسر رسول اللّه صلى اللّه علیه وآله رسید و گفت و گویى میان ایشان صورت گرفت. وقتى او به كوفه برگشت و دست گیر و زندانى شد، به مختار ثقفى كه او نیز در زندان بود، این گونه مى گوید:
إنّك ستفلت وتخرج ثائراً بدم الحسین فتقتل هذا الّذی یرید أن یقتلك;6
تو به زودى آزاد خواهى شد و از مرگ نجات مى یابى و انتقام خون حسین علیه السلام را از كسانى كه قصد جان تو را كرده اند خواهى گرفت.
جایگاه والای میثم را در چشم ائمه از سخنان آنان نسبتبه وی و نیز از برخوردشان با او در صحنه عمل ، میتوان دریافت . صفا و صمیمیتی که میان علی(ع) و میثم بود و میزان رابطه مودت آمیزشان را از انس و الفت این دو نسبت بههم میتوان شناخت . حضرت ، حتی به مغازه خرمافروشی میثم میرفت و در آن جا با او صحبت میکرد و قرآن و معارف دین را به او میآموخت
خدمات میثم
میثم یکی از فقیهترین و عالمترین اصحاب حضرت علی میباشد. او علم تفسیر قرآن، علم غیب، علم حدیث را در مکتب علی(ع) فرا گرفت و در زمینههای مختلف به جهان اسلام خدماتی ارائه نمود.
1. علم تفسیر و تأویل قرآن
میثم یکی از بزرگترین مفسران جهان اسلام میباشد که این علم را از علی(ع) آموخت، به حدی میثم در تنزیل، تفسیر و تأویل قرآن متبحر بود، که ابن عباس مفسر و شاگرد علی(ع) که تفسیرش اعجاب همگان را برمیانگیخت، وقتی در پای تفسیر و تأویل قرآن میثم نشست، دستور داد قلم و کاغذ برایش بیاورند تا سخنان میثم را درباره قرآن بنویسد.7
2. راوی حدیث و مناقب
میثم احادیث بسیار زیادی از حضرت علی(ع) شنید و کتابی از شنیدههای خود گردآوری نمود که متأسفانه جز اندکی روایات، چیزی از آن باقی نمانده است، بیشتر روایات میثم دربارة فضائل امام علی(ع) میباشد. پس از او پسرانش نوشتههای او را بازگو میکردند.8 میثم در این زمینه یکی از مولفان شیعه محسوب میگردد وبیشتر روایاتی که او نقل کرده درباره ی فضایل علی(ع) بود.
3. معرفی امام علی (ع)
او به معرفی امام علی(ع) بسیار مشتاق بود، او افکار عامه را متوجه حقانیت امام و عظمت امام مینمود و حتی مدتی که از چنگال ابن زیاد فراری بود ، در هر فرصت مناسب ، مناقب و فضائل علی(ع) را بیان میکرد .
4. روشن بینی و علم غیب
میثم دانای رازها بود، او از بسیاری حوادث آینده و فتنهها آگاهی داشت و در صورت لزوم با تشخیص ظرفیت افراد، مردم را از آن آگاه میکرد، از جمله: پس از شهادت مسلم، در کوفه، ابن زیاد حاکم کوفه، میثم، مختار و جمعی از شیعیان را دستگیر کرد . میثم به مختار گفت: تو از زندان رها میشوی و به خون خواهی حسین بن علی(ع) قیام میکنی و ابن زیاد را که ما را میکشد ، خواهی کشت. 9
او شهادت خود و شهادت حبیب بن مظاهر را پیش گویی کرده بود و وقتی معاویه مرد میثم خبرش را در کوفه منتشر کرد. 10
خطابه و سخنورى:
میثم, بیانى رسا و نطقى گویا داشت و در بازار کوفه, رئیس صنف میوه فروشان و سخنگوى آنان بود. او هنگام شکایت بازاریان کوفه از ابن زیاد, به عنوان نماینده آنان نزد والى کوفه رفت.
دیدگاه علی(ع) و ائمه نسبت به میثم
جایگاه والای میثم را در چشم ائمه از سخنان آنان نسبت به وی و نیز از برخوردشان با او در صحنه عمل، میتوان دریافت . صفا و صمیمیتی که میان علی(ع) و میثم بود و میزان رابطه مودت آمیزشان را از انس و الفت این دو نسبت بههم میتوان شناخت . حضرت ، حتی به مغازه خرمافروشی میثم میرفت و در آن جا با او صحبت میکرد و قرآن و معارف دین را به او میآموخت. 11
علاوه براین ، نزدیکی معنوی میثم با علی(ع) را در لحظهها و موقعیتهای دیگر هم میتوان دید ، از جمله این که میثم ، پابهپای افراد زبدهای چون « کمیل » در مواقف نیایش و عبادت مولا حضور مییافت و انیس شبهای عرفانی آن حضرت و راز و نیازهای امام با پروردگار بود. 12
میثم دانای رازها بود، او از بسیاری حوادث آینده و فتنهها آگاهی داشت و در صورت لزوم با تشخیص ظرفیت افراد، مردم را از آن آگاه میکرد، از جمله: پس از شهادت مسلم، در کوفه، ابن زیاد حاکم کوفه، میثم، مختار و جمعی از شیعیان را دستگیر کرد . میثم به مختار گفت: تو از زندان رها میشوی و به خون خواهی حسین بن علی(ع) قیام میکنی و ابن زیاد را که ما را میکشد ، خواهی کشت
مزار شهید
میثم بنا به نقلی ده روز قبل از آمدن امام حسین (علیهالسّلام) به عراق بوده است. 13
مدتى پیكر پاك و مطهر میثم پس از شهادتش بر سر داربود. ابن زیاد براى اهانت بیشتر به میثم اجازه نداد كه بدن مقدس او را فرود آورده و به خاك بسپارند; به علاوه مىخواست با استمرار این صحنه، زهر چشم بیشترى از مردم بگیرد و به آنان بفهماند كه سزاى مدافعان و پیروانعلى(ع) چنین است، ولى غافل از آن بود كه شهید، حتى پس از شهادتش هم، راه نشان مىدهد، الهام مىبخشد، امید مىآفریند و مایه ترس و تزلزل حكومتهاى جور و ستم است.
هفت تن از مسلمانان غیور و متعهد كه از همكاران او و خرمافروش بودند، این صحنه را نتوانستند تحمل كنند كه میثم شهید، همچنان بالاى دار بماند; با هم، هم پیمان شدند تا پیكر شهید را برداشته و به خاك بسپارند. براى غافل ساختن مامورانى كه به مراقبت از جسد و دار مشغول بودند، تدبیرى اندیشیدند و نقشه را به این صورت عملى ساختند كه: شبانه در نزدیكیهاى آن محل، آتشى افروختند و تعدادى از آنان بر سر آن آتش ایستادند.
نگهبانان، براى گرم شدن به طرف آتش آمدند، در حالى كه چند نفر دیگر از دوستان شهید، براى نجات پیكر مقدس میثم از آتش دور شده بودند. طبیعتا، ماموران كه در روشنایى آتش ایستاده بودند، چشمشان صحنه تاریك محل دار را نمىدید. آن چند نفر، خود را به جسد رسانده و آن را از چوبه دار باز كردند و آن طرفتر در محل بركه آبى كه خشك شده بود دفن نمودند.
صبح شد . ماموران جنازه را بر دار ندیدند; خبر به ابنزیاد رسید. ابن زیاد مىدانست كه مدفن او مزار هواداران على(ع) خواهد شد . از این رو جمع انبوهى را براى یافتن جنازه میثم ، مامور تفتیش و جستجوى وسیع منطقه ساخت ، ولى آنان هرچه گشتند ، اثرى از جنازه نیافتند و مایوس گشتند . 14
اینك مزار شهید یك مشهد است و به شهادت ایستاده است . مرقد میثم تمار در چند صد متری مسجد كوفه و در كنار خیابان اصلی كوفه - نجف قرار دارد . بر روی قبر مطهر میثم ضریحی كوچك و بر بالای آن گنبدی آبی رنگ وجود دارد و گواه پیروزى حق و شاهد رسوایى و نابودى باطل است . در سرزمین عراق در محلى میان نجف اشرف و كوفه ، بارگاهى است كه مدفن میثم تمار است . بر سنگ مزارش نام میثم به عنوان یار و مصاحب على - علیه السلام نوشته شده است .
آفتاب روز محشر، بیشتر می سوزدش
هر که اینجا درد و داغ عشق، کمتر می کشد»
- نظرات (0)
چه کسانی نزد خدا بخشیده نمیشوند؟
چه کسانی مورد خشم الهی هستند؟ چه
کارهایی کردند که مورد خشم الهی قرار گرفتند که ما باید از آن کارها
اجتناب کنیم؟
مهمترین
عامل غضب الهی
یکی از مهمترین عوامل غضب الهی کفر
است. یعنی پنهان کردن حقایقی که انسان نباید آنها را مخفی کند .
دومین
عاملی که سبب خشم الهی میشود و ما باید از آن دوری کنیم دروغ بستن به خدا
و دروغ شمردن آیات الهی است. آیا مخاطب این سخن فقط مشرکان صدر اسلام
هستند یا ممکن است در میان ما هم کسانی باشند که مخاطب این باشد و به خدا
دروغ ببندند؟
یکی از آیاتی که نشان میدهند که دروغ بستن به خدا
چقدر خطرناک است، آیه 21 سوره مبارکه «انعام» است که میفرماید: «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى
عَلَى اللّهِ کَذِبًا أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ
الظَّالِمُونَ»؛ چه کسی ظالمتر از آن است که به خدا دروغ میبندد
یا آیات الهی را تکذیب میکند؛ بدانید که ستمکاران کامیاب نمیشوند. کسی که
در زندگی ستم کند به سعادت و خواستههای مادی و معنوی خود نمیرسد.
خداوند در آیه 17 سوره مبارکه «یونس» نیز
میفرماید: «فَمَنْ
أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کَذِبًا أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ
إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ»؛ کسی که به خدا افترا میبندد
مجرم است و انسانهای مجرم در زندگی کامیاب نیستند.
همچنین در آیه 32 سوره میارکه «زمر» میفرمایند: «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَکَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءهُ أَلَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْکَافِرِینَ»؛ پس کیست ستمگرتر از آن کس که بر خدا دروغ بست و [سخن] راست را چون به سوى او آمد دروغ پنداشت آیا جاى کافران در جهنم نیست؟
دروغ بستن به خدا انکار توحید است. یکی از مصادیق روشن دروغ بستن به خدا شرک است یعنی کسی که برای خدا شریک و همتا قائل باشد. در جامعه چه کسانی برای خدا شریک قائل هستند؟ فقط مشرکان صدر اسلام به عنوان مشرک محسوب نمیشوند.
دروغ شمردن آیات الهی انکار نبوت است. شرک، ظلم است. دروغ بستن به خدا شرک است و شرک یک ظلم است اما این چه ظلمی است و معنای ظلم چیست؟ عدل از نظر لغت یعنی هر چیزی را در جای خود نهادن و ظلم هم یعنی چیزی را جای خود قرار ندادن.
شرک ظلم است اما ظلم اعتقادی است. عقیده به شریک و همتا برای خدا اعتقاد به چیزی است که وجود ندارد.
لقمان، پسرش را موعظه میکرد و میگفت که مشرک نشو و برای خدا همتا قائل نشو. شرک ظلم بزرگی است و این نوع شرک اعتقادی است.
خداوند در آیه 6 سوره مبارکه «فتح» میفرمایند: «وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِیرًا»؛ و [تا] مردان و زنان نفاقپیشه و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد بردهاند عذاب کند بد زمانه بر آنان باد و خدا بر ایشان خشم نموده و لعنتشان کرده و جهنم را براى آنان آماده گردانیده و [چه] بد سرانجامى است.
ظالمترین افراد/ کسانی که در پیشگاه الهی بخشیده نمیشوند
شرک موجب غضب خداست و آن قدر شرک در زندگی خطرناک است که قابل آمرزش نیست. سایر گناهان را ممکن است خداوند حتی بدون توبه هم بپذیرد. اگر کسی از گناهان کبیره اجتناب کند گناهان صغیرهاش را خدا میآمرزد ولیکن مشرک را خدا نمیآمرزد مگر اینکه از شرک توبه کند.
کسی که مشرک شود به خدا دروغ بسته است بنابراین مشرک ظالمترین انسان است و مشرک کسی است که برای خدا همتا قائل میشود.
گناهانی چه کسانی بخشیده میشود؟
توحید محبوبترین چیز نزد خدا و شرک خطرناکترین گناه نزد خدا است. اگر کسی در زندگی موحد باشد سایر گناهانش قابل آمرزش است اما مشرک سبب خشمی است که هیچگاه آمرزیده نمیشود مگر اینکه توبه کند.
امام علی(ع) در خطبه 176 نهجالبلاغه میفرمایند: سه مدل ظلم داریم؛ یک ظلمی است که خدا نمیآمرزد، یک ظلمی است که خدا از او رها نمیکند و ظلمی که خدا طلب نمیکند اما ظلمی که خدا نمیآمرزد شرک است.
شرک فقط مختص افراد بتپرست است یا ممکن است امروز هم شرکی حتی در جوامع اسلامی وجود داشته باشد؟
انواع شرک
در جوامع اسلامی آیا مشرک پیدا میشود؟ دو نوع شرک داریم؛ شرک جلی و شرک خفی. شرک جلی این است که انسان در اعتقاد بگوید خدا دو تا است. شرک خفی هم آن است که اگر کسی از انسان جباری اطاعت کند مطیع اوست و مشرک است که این شرک عملی است.
بسیاری از کسانی که ایمان آوردهاند هم مشرک هستند. کسی که از شیاطین انس و جن اطاعت میکند و زیر بار طاغوت برود مشرک است و جامعهای که پذیرای حکومتهای طاغوت امروز است مشرک هستند.
اگر کسی از حزب سیاسی اطاعت کند در حالی که باید از حق دفاع کند دچار شرک خفی شده است. شرک خطرناکترین چیز برای جامعه اسلامی است.
از نمونه این شرکها این است که بگوییم اول خدا و دوم شما به دادم رسیدید که این شرک است چرا که در همه حال باید خدا را یاد کرد. خدا برای انجام کار واسطه میآورد اما نباید واسطه الهی را به جای خداوند ستایش کرد. خداوند واسطهساز و واسطهسوز است.
اینکه خداوند گناهان کوچک را میآمرزد در مورد گناهانی است که حق کسی را ضایع نکرده و به کسی ظلم نکرده است. خداوند حق خود را زودتر میبخشد اما اگر کسی به دیگری ظلم کرد خداوند او را نمیبخشد تا وقتی که آن فردی که حقش ضایع شده او را بیامرزد.
- نظرات (0)
حقوق زن در ازدواج دائم و موقت
در ازدواج دائم زن مهریه, نفقه, ارث و حق
همخوابگی با شوهر دارد به خلاف ازدواج موقت كه در آن زن فقط حق مهریه دارد و
نفقه و ارث و حق همخوابگی ندارد البته می تواند در ضمن عقد شرایطی را با
رضایت طرفین قرار دهند كه در این صورت عمل مطابق آن واجب می شود.
سوال: آیا در
ازدواج موقت، بخشش مدت باقیمانده با استفاده از پیامک امکانپذیر است؟
بخشش
باقیمانده مدت در ازدواج موقت، صیغه خاصی ندارد و نیازی نیست به صورت لفظی
باشد. پس اگر مرد از طریق پیامک به این امر اقدام کند کافی است و موجب
جدایی زوجین خواهد شد. البته برخی مراجع (آیة الله نوری همدانی دام ظله) در
صورتی عقد را از طریق مذکور پایان یافته میدانند که مرد قبلاً مدت را
بخشیده و اکنون توسط پیامک به زن خبر دهد.
پاسخ مراجع عظام
تقلید نسبت به این سوال، چنین است:
حضرت آیة الله العظمی
خامنهای(مد ظله العالی):
صحیح مىباشد و این
دو دیگر حکم زن و شوهر را ندارند.
حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی(مد
ظله العالی):
در فرض سوال صحیح است.
حضرت
آیة الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):
چنانچه
مرد بذل مدت را انشا کرده باشد و از طریق مذکور آن را خبر داده باشد، عقد
باطل میشود.
سوال:
ازدواج شیعه با اهل سنت در موارد ذیل چه حکمی دارد؟
الف) ازدواج زن شیعه
با مرد سنی ب) ازدواج مرد شیعه با زن سنی
امام خمینی(ره):
الف) مکروه است و
احتیاط مستحب ترک ازدواج است.
ب) نکاح مرد شیعه با زن سنی غیر ناصبی جایز است.
آیة
الله بهجت(ره):
الف) جایز نیست.
ب) ازدواج مرد
شیعه با زن سنی اشکال ندارد و بهتر است سعی در شیعه شدن او بینجامد.
آیة
الله تبریزی(ره):
الف) ازدواج مزبور به جهت اینکه مورد
خوف گمراهی نسبت به خود زن یا فرزندان وی می باشد جایز نیست والله العالم.
ب) ازدواج مرد شیعه با
زن سنی جایز است مگر خوف گمراهی باشد.
آیة الله خامنه
ای(دام ظلّه):
الف) اگر خوف انحراف از مذهب نباشد
مانعی ندارد.
ب)
مانع ندارد.
آیة الله سیستانی(دام ظلّه):
الف) اگر بیم انحراف و
گمراهی باشد، جایز نیست.
ب) ازدواج مومن (شیعه) با زن سنی غیر ناصبی جایز
است مگر خوف گمراهی رود که حرام است.
آیة الله صافی گلپایگانی(دام ظلّه):
الف) بنابر قول مشهور
جائز نیست. واله العالم
ب) اشکالی در جواز ازدواج مرد شیعه با زن سنی غیر
ناصی نیست.
آیة الله فاضل لنکرانی(ره):
الف) فی نفسه اشکالی
ندارد ولی برای حفظ عقائد زن مناسب است حتی الامکان با مرد شیعه ازدواج
کند. بهتر است با مرد سنی ازدواج نکند.
آیة الله
گلپایگانی(ره):
الف) ازدواج زن شیعه با مرد سنی غیر
ناصی مکروه است پس احتیاط مستحب ترک ازدواج است.
ب) اشکالی در جواز
ازدواج مرد شیعه با زن سنی غیر ناصبی نیست.
آیة الله مکارم
شیرازی(دام ظلّه):
الف) اشکال دارد.
آیة
الله نوری همدانی(دام ظلّه):
الف) اگر مطمئن است که
هویّت مذهبی خود را حفظ می کند، اشکال ندارد.
ب) اگر مطمئن است هویت
مذهبی خود را حفظ می کند جایز است.
آیة الله وحید خراسانی(دام ظلّه):
الف) برای زن شیعه
جایز است که با مرد سنی ازدواج کند، البته کراهت دارد بلکه بنابر احتیاط
مستحب ترک کند مگر زمانی که بترسد از گمراهی پس در این صورت حرام است.
ب) برای مرد شعیه جایز
است ازدواج با زن سنی، مگر از گمراهی بترسد.
سوال: تفاوت حقوق
زن در ازدواج دائم و موقت را بیان فرمایید؟
جواب: در ازدواج دائم
زن مهریه, نفقه, ارث و حق همخوابگی با شوهر دارد به خلاف ازدواج موقت كه در
آن زن فقط حق مهریه دارد و نفقه و ارث و حق همخوابگی ندارد ـ بلی می تواند
در ضمن عقد شرایطی را با رضایت طرفین قرار دهند كه در این صورت عمل مطابق
آن واجب می شود. (توضیح المسائل 12 مرجع، ج2، م2413 و، م2424 و 2425)
سوال: آیا همزمان
می توان دو خواهر را به ازدواج موقت یك مرد درآورد؟
جواب: خیر ـ دو خواهر
همزمان نمی توانند در عقد موقت یا دائم یك مرد باشند (توضیح المسائل 12
مرجع، ج2، م2390 ـ استفتائات امام (ره)، ج3, ص124، س120)
سوال:
زن و مردی از قبل به عقد موقت هم درآمده اند حال تصمیم گرفته اند ازدواج
دائم بكنند ولی هنوز مقداری از زمان عقد موقت باقی می باشد آیا نیت بخشیدن
زمان باقی مانده در قرائت عقد دائم كفایت می كند یا اینكه حتماً باید بر
زبان جاری شود؟
جواب: اگر در مدت عقد موقت, عقد دائم
را جاری كنند صحیح نیست و عقد باطل می باشد و بخشیدن مدت لازم است و نیت
بخشیدن كافی نیست و باید به زبان بیاورد. (توضیح المسایل 12 مرجع، ج2،
م2432 ـ توضیح المسائل آیة الله فاضل لنکرانی ره، م2577)
منابع:
استفتائات موجود در
واحد پاسخ به سوالات جامعة الزهراء قم
توضیح المسائل 12 مرجع
- نظرات (0)
استخاره با تسبيح
اين نوع استخاره نيز شايع و معروف است، كه به چند شيوه انجام مى شود:
اوّل: علامه مجلسى مى نويسد: از «شيخ بهايى» نقل شده است: از بزرگان و اساتيدم شنيدم كه اين دستورالعمل از حضرت ولىّ عصر(عليه السلام) درباره استخاره با تسبيح رسيده است. فرمود: «تسبيح را به دست (راست) مى گيرى و سه بار صلوات مى فرستى و آنگاه قسمتى از تسبيح را (با دست چپ) مى گيرى و دوتا دوتا رد مى كنى; اگر در پايان يك دانه باقى ماند، به معناى «إفعل» (انجام بده) است و اگر دو دانه باقى ماند، مفهوم آن «لاتفعل» (انجام نده) است.
دوم: از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:
(به هنگام استخاره با تسبيح) نخست يك مرتبه سوره «حمد» را مى خوانى و آنگاه سه بار سوره «توحيد» (قل هو اللّه...) را و آنگاه پانزده مرتبه صلوات مى فرستى، سپس مى گويى:
اَللّهُمَّ إِنّى أسْئَلُكَ بِحَقِّ الْحُسَينِ وَجَدِّهِ وَأَبيه، وَ أُمِّهِ وَ أَخيهِ، وَ الاْئِمَّةِ مِنْ
خدايا از تو مى خواهم، به حقّ حسين و جدّش و پدر و مادر و برادر و امامان از
ذُرِّيَّتِهِ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ أنْ تَجْعَلَ لِىَ الْخِيَرَةَ في
نسلش اين كه بر محمّد و آل محمّد درود فرستى و خيرم را در اين تسبيح
هذِهِ السَّبْحَةِ، وَ أَنْ تُرِيَني ما هُوَ الاَْصْلَحُ لي في الدِّينِ وَالدُّنْيا، اَللّهُمَّ إنْ
قرار دهى و آنچه را كه صلاح دين و دنيايم است به من نشان دهى. خدايا اگر
كانَ الاْصْلَحُ في دينى وَدُنْيايَ، وَ عاجِلِ اَمْري وَ آجِلِهِ، فِعْلَ ما اَنَا عازِمٌ
مصلحت دين و دنيا و امروز و فردايم در انجام كارى است كه قصد آن را دارم،
عَلَيْهِ، فَأْمُرْني، وَإلاّ فَانْهَني، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ.
پس مرا بدان فرمان ده! وگرنه مرا از آن نهى كن; چرا كه تو بر انجام هر كارى توانايى.
پس از آن، قسمتى از تسبيح را مى گيرى و آن را مى شمارى و با عدد اوّل مى گويى «سُبْحانَ اللهِ» و با عدد دوم مى گويى «أَلْحَمْدُلِلّهِ» و با عدد سوم مى گويى «لا إِلهَ اِلاَّ اللّهُ» و به همين ترتيب پيش مى روى; در پايان اگر دانه آخر شمارش، سُبحان الله بود، مخيّر ميان فعل و ترك هستى و اگر أَلْحَمْدُللهِ بود، نشانه امر است و آن را انجام مى دهى و اگر لا إِلهَ اِلاَّ اللّهُ بود، نهى است و آن را ترك مى كنى.
- نظرات (0)
محبت واقعى

رفتار و گفتار و كردار پیامبر
حجّت است، زیرا اطاعت از پیامبر در كنار اطاعت
خداست و البته اطاعت و پیروى از پیامبر، موجب دریافت عفو
الهى است و سرپیچى از فرمان پیامبر، برابر با كفر است.
قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَیَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (آل عمران ـ 31)
بگو: «اگر خدا را دوست دارید، از من پیروى كنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید، و خداوند آمرزنده مهربان است.»
قُلْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْكَافِرِینَ (آل عمران ـ 32)
بگو: «خدا و پیامبر [او] را اطاعت كنید.» پس اگر رویگردان شدند، قطعاً خداوند كافران را دوست ندارد.
معناى واژهها
[تحبون]: محبت به معنى اراده و خواستن است كه گاه به مراد نسبت داده مىشود و گاه به معنى متعلق به مراد كه گاهى مىگویى «زید را دوست مى دارم» و گاهى دیگر مىگویى «اكرام زید را دوست مىدارد». و محبت بنده نسبت به خدا به معنى خواستن طاعت است. (تفسیر هدایت، ج 1)
شأن نزول آیات:
درباره آیات فوق دو شأن نزول در تفسیر "مجمع البیان" و "المنار"، آمده است: نخست این كه جمعى در حضور پیغمبر صلی الله علیه و آله ادعاى محبت پروردگار كردند، در حالى كه "عمل" به برنامه هاى الهى در آنها كمتر دیده مىشد، آیات فوق نازل گردید و به آنها پاسخ گفت.
دیگر این كه جمعى از مسیحیان "نجران" در مدینه به حضور پیامبر صلی الله و علیه وآله آمدند و ضمن سخنان خود، اظهار داشتند كه ما اگر مسیح علیه السلام را فوق العاده احترام مىگذاریم، به خاطر محبتى است كه به خدا داریم، آیات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
محبت واقعى این است!
همانگونه كه در شأن نزول خواندیم گروهى بودند كه دم از دوستى پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله یا سایر انبیاء مىزدند، آیات فوق، مفهوم دوستى واقعى را تبیین مىكند و فرق آن را با محبت كاذب و دروغین روشن مىسازد.
از جمله" أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ" استفاده مىشود كه اطاعت خدا و پیامبر صلی الله و علیه وآله از هم جدا نیستند، به همین دلیل در آیه قبل تنها سخن از پیروى و اطاعت پیامبر صلی الله و علیه وآله بود و در اینجا سخن از هر دو است
آیه 31، یعنى محبت تنها یك علاقه قلبى ضعیف و خالى از هر گونه اثر نیست بلكه باید آثار آن، در عمل انسان منعكس باشد، كسى كه مدعى عشق و علاقه به پروردگار است، نخستین نشانهاش این است كه از پیامبر و فرستاده او پیروى كند.
از این آیه ضمناً روشن مىشود كه محبت یك طرفه نمىتواند وجود داشته باشد، زیرا هر محبتى دارنده آن را دعوت مىكند كه عملاً در راه خواستههاى واقعى محبوب گام بردارد و در چنین حالى به طور قطع، "محبوب" نیز به او علاقه پیدا مىكند.
ممكن است در اینجا سوال شود كه اگر شخص "محب"، همواره اطاعت فرمان محبوب كند، دیگر گناهى براى او باقى نمى ماند كه بخشوده شود، پس جمله "یَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ" موضوعیت نخواهد داشت.
در پاسخ باید گفت: اولاً ممكن است این جمله اشاره به بخشش گناهان سابق باشد و ثانیاً شخص محب استمرار بر معصیت محبوب نمىكند، ولى ممكن است بر اثر طغیان و غلبه شهوات، گاهى لغزشى از او سرزند كه در پرتو اطاعت هاى مستمر او بخشوده خواهد شد.
نكته: دین و محبت

شخصى به امام صادق علیه السلام عرض كرد: جانم فدایت، ما فرزندان خود را به نامهاى شما و پدرانتان مىنامیم، آیا براى ما مفید است؟ حضرت فرمودند: مگر دین غیر از محبّت است، خداوند فرموده: «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی» (تفسیر عیّاشى، ج 1، ص 167)
منظور از این روایت این است كه روح و حقیقت دین همان ایمان و عشق به خدا است. ایمان و عشقى كه شعاع آن، تمام وجود انسان را روشن مىكند و همه اعضاء و دستگاه هاى تن، تحت تأثیر آن قرار مىگیرند و اثر بارز و روشن آن پیروى از فرمان خدا است.
در آیه 32، بحثى را كه در آیه قبل آمده بود تعقیب كرده، مىفرماید: "بگو: اطاعت كنید خدا و فرستاده او را" (قُلْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ)
بنابراین چون شما مدعى محبت او هستید، باید با اطاعت از فرمان او و پیامبرش این محبت را عملاً اثبات كنید.
سپس مىافزاید: "اگر آنها سرپیچى كنند، خداوند كافران را دوست ندارد." (فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْكَافِرِینَ)
سرپیچى آنها نشان مىدهد كه محبت خدا را ندارند، بنابراین خدا هم آنها را دوست ندارد، زیرا محبت یك طرفه بى معنى است.
ضمناً از جمله" أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ" استفاده مىشود كه اطاعت خدا و پیامبر صلی الله و علیه وآله از هم جدا نیستند، به همین دلیل در آیه قبل تنها سخن از پیروى و اطاعت پیامبر صلی الله و علیه وآله بود و در اینجا سخن از هر دو است.
صاحب تفسیر نور در این قسمت عقیده دارد که : پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله علاوه بر آیات الهى، دستوراتى حكومتى داشت. دستوراتى كه به تناسب زمان و مكان و افراد و شرایط تغییر مىكرد. البتّه آنها نیز در پرتو وحى الهى بود، ولى در قرآن مطرح نگردیده بود و معناى اطاعت از رسول در كنار اطاعتِ خداوند، عمل به همان دستورات نبوى است.
پیامهایی از آیه31:
1ـ هر ادّعایى با عمل ثابت مىشود. «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی»
2ـ لازمهى ایمان به خدا، پیروى از اولیاى خداست. «فَاتَّبِعُونِی» (آرى، اسلام منهاى روحانیّت واقعى، محكوم است.)
3ـ هر كس در عمل سست است، در حقیقت پایهى محبّت او سست است. «تُحِبُّونَ»، «فَاتَّبِعُونِی»
4ـ در راه اصلاح جامعه، از عواطف كمك بگیریم. «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ»
5ـ عمل، سخن و سكوت رسول خدا، حجّت و قابل پیروى است. «فَاتَّبِعُونِی»
شخصى به امام صادق علیه السلام عرض كرد: جانم فدایت، ما فرزندان خود را به نامهاى شما و پدرانتان مىنامیم، آیا براى ما مفید است؟ حضرت فرمودند: مگر دین غیر از محبّت است، خداوند فرموده: «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی»
6ـ پیامبر معصوم است، زیرا فرمان پیروى عام و بى چون و چرا براى غیر معصوم، حكیمانه نیست. «قُلْ»، «فَاتَّبِعُونِی»
7ـ اگر مىخواهید خداوند شما را دوست بدارد، باید از سنّت رسول اللَّه پیروى كنید. «فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»
8ـ انسان مىتواند به جایى برسد كه رضاى او، رضاى خدا و پیروى از او، پیروى از خدا باشد. «فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»
9ـ امتیاز دین الهى بر قوانین بشرى، وجود عنصر محبّت، الگوى عملى و صلاحیّتِ قانونگذار است. «تُحِبُّونَ»، «فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»
10ـ بهترین پاداشها، پاداشِ معنوى است. محبوبیّت نزد خدا و دریافت مغفرت، بهترین پاداش براى مومنان است. «یُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»
11ـ نشانهى دوستى، سرپوش گذاردن روى بدىها و برخورد با عفو و رحمت است. «یُحْبِبْكُمُ»، «یَغْفِرْ لَكُمْ»
12ـ كارهاى نیك، مایهى آمرزش گناهان است. «فَاتَّبِعُونِی»، «یَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»
13ـ اطاعت و پیروى از پیامبر، موجب دریافت عفو الهى است. «فَاتَّبِعُونِی»، «یَغْفِرْ لَكُمْ»
پیامهایی از آیه 32:
1ـ رفتار و گفتار و كردار پیامبر حجّت است، زیرا اطاعت از پیامبر در كنار اطاعت خداست. «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ»
2ـ محبوب شدن یا منفور شدن در نزد پروردگار، به دست خود ماست. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْكافِرِینَ»
3ـ سرپیچى از فرمان پیامبر، برابر با كفر است. «فَإِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْكافِرِینَ»
منابع:
تفسیر نور ج 2
تفسیر نمونه ج 2
تفسیر هدایت ج 1
تفسیر عیّاشى، ج 1
- نظرات (0)
ارزش انفاق

خداوند در کنار نماز به انفاق توجه میدهد تا ارزش و اهمیت آن را تبیین کند. اما سوال این است که بهترین مصارفی که برای انفاقات مالی است، کدام است؟ بهترینهای مالی خودمان را در کجاها و برای چه کسانی صرف کنیم؟ نویسنده با مراجعه به آموزههای قرآنی به این پرسش پاسخ داده است.
چیستی انفاق
انفاق از ریشه نفق در لغت به معنای اخراج مال از ملک (مجمعالبیان، ج 2-1، ص121) و در فرهنگ و اصطلاح قرآنی، اعطای چیزی از مال و غیر مال و از واجب و غیرواجب است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه نفق) در قرآن این مفهوم افزون بر واژه «انفاق»، با واژههای دیگری چو «اعطی»، «ایتاء حق»، «ایتاء مال» و «صدقات» بیان شده است.
باید توجه داشت این واژه در اصل به معنای سوراخهایی است که جانورانی چون موش صحرایی حفر میکنند و با ایجاد تونلهای گوناگون راههای فرار و نیز حرکت خود را در جاهای گوناگون فراهم میآورند و خود را محدود به رفت و آمد از یک مسیر یا راه نمیکنند. چنین روشی به آنان امکان میدهد تا هر گونه که بخواهند در حرکت و آمد و شد باشند و از دست دشمنان بگریزند بیآنکه در دام آنها بیفتند. از همین رو به طور مجازی در قالب واژه نفاق در معنای خدعه و مکر و حیله و دورویی به کار رفته است؛ زیرا این روش، فرصت حرکت در جهات گوناگون و همچنین فرار را برای این دسته از افراد فراهم میکند.
پس واژه نفق و مشتقات آن در معانی مثبت و منفی به کار میرود؛ زیرا کسی که انفاق به معنای عطا و بخشش دارد، با دادن نفقه راهی را نه تنها برای دیگری برای عبور از مشکل فراهم میآورد، بلکه راهی برای خود نیز باز میکند تا در زمان مناسب از آن بهرهمند شود. در حقیقت شخص با انفاق مالی و غیرمالی، راههایی را برای عبور خود از بحران و مشکلات آینده بوجود میآورد تا به سادگی از هر راهی از مشکل برهد و در دام نیفتد.
در آیات قرآن نفاق به معنای منفی و انفاق به معنای مثبت مورد استفاده قرار گرفته است. در این کتاب آسمانی از منافقی سخن به میان آمده که با خدعه و نیرنگ، خود را مسلمان نشان میدهد تا از امکانات جامعه به ویژه امنیت و آرامش و آسایش آن بهره گیرد و در موارد نیاز در خدمت دشمن بیرونی و کافران باشد؛ از این روست که این دسته به عنوان دشمن سختتر از کافران در جایگاه پستتر در دوزخ قرار میگیرند. (نساء، آیه 145)
اهمیت و ارزش انفاق
انفاق به معنای اخراج چیزی و بخشش به دیگری، میتواند مالی و غیرمالی باشد. این بخشش میتواند در جهت درست و نادرست نیز قرار گیرد؛ زیرا کسانی هستند که مال و ثروت یا علم و دانش خویش را برای پیشبرد کارهای زشت و نابهنجار و یا قتل و نابودی مردم و طبیعت هزینه میکنند و با دست و دلبازی برای نابودی بشر و اختراع سلاحهای مرگبار، از خود و مال و جان خویش مایه میگذارند؛ بنابراین، نمیتوان هرگونه انفاقی را مثبت ارزیابی کرد؛ بلکه تنها انفاقی مثبت و سازنده است که برای پیشبرد اهداف انسانی - الهی باشد و موجب کمالی در انسان و طبیعت شود. امیرالمومنین(علیه السلام) میفرماید: بیتردید انفاق مال در طاعت خدا بزرگترین نعمت و هزینه کردنش در معاصی بزرگترین مصیبت است. (غررالحکم: 376، حدیث 8463)
پس آن انفاقی، مثبت و مورد نظر قرآن است که در راستای کمالات الهی باشد. قرآن به این گونه انفاقات چه مالی و چه غیرمالی، ارزش و اهمیتی قائل شده و آن را در کنار نماز و عبادت خالص قرار داده و موجب رستگاری بشر دانسته است. (بقره، آیه 3).
آثار انفاق
برای اینکه اهمیت و ارزش انفاق به معنای اخراج مال از ملک خود و بخشش را بدانیم باید به آثاری اشاره کنیم که خداوند در قرآن برای انفاق مثبت و سازنده بیان کرده است.
از مهمترین آثاری که قرآن برای انفاق در امور خیر و نیک بیان کرده میتوان به حصول امنیت اجتماعی با انفاق در راستای تقویت بنیه نظامی و دفاعی (انفال، آیه 60؛ بقره، آیه 195)، رفع مشکلات اقتصادی مردم و جامعه (نور، آیه 22)، آرامش درونی و روانی (بقره، آیات 267 و 268؛ آل عمران، آیات 134 و 136؛ مائده آیه 12؛ انفاق، آیات 3 و 4)، دستیابی به مقام صالحان (منافقون، آیه 10)، مقام محسنان و نیکوکاران (آلعمران، آیه 134)، بهرهمندی از امدادهای خاص الهی (بقره، آیه 270)، برخورداری از سود (بقره، آیه 272؛ محمد، آیه 38؛ تغابن، آیه 16)، بهرهمندی از برکت الهی (بقره، آیات 245 و 261 و 265)، تزکیه و خودسازی (لیل، آیات 18 و 20)، تجارت زوالناپذیر با خدا (فاطر، آیه 29)، بهرهمندی از شکر الهی در قالب ازدیاد هویت وجودی (فاطر، آیات 29 و 30؛ تغابن، آیه 17)، دستیابی به تقوای الهی (بقره، آیه 177؛ لیل، آیات 17 و 18)، تکامل و رشد معنوی و هویتی (بقره، آیات 261 و 265)، ره توشه سفر آخرت (بقره، آیه 254؛ ابراهیم، آیه 31؛ منافقون، آیه 10)، جبران ما انفاقی از سوی خدا (سبا، آیه 39)، جلب دعای خاص پیامبر (توبه، آیه 99)، رحمت الهی (توبه، آیه 99)، فلاح و رستگاری (بقره، آیات 3 و 5؛ تغابن، آیه 16)، صداقت (بقره، آیه 177)، فرجام نیک (رعد، آیه 22)، محبت خدا (بقره، آیه 195؛ آل عمران، آیه 134)، مقام ابرار (آلعمران، آیه 92)، مقام مخبتین (حج، آیات 34 و 35)، هدایت (بقره، آیه 3 و 5) و مانند آنها اشاره کرد.
در روایات نیز به آثار انفاق در زندگی دنیوی و اخروی و نیزمادی و معنوی بشر اشاره شده است. به عنوان نمونه رسول خدا(صلی الله و علیه وآله) فرموده است: ارض القیامه نار ما خلا ظلل المومن؛ فان صدقته تظله؛ زمین قیامت یک پارچه آتش است، مگر سایبان مومن، زیرا صدقه مومن او را در سایه خود میپوشاند. (کافی؛ ج 4، ص 3، باب فضل الصدقه، حدیث 6؛ ثواب الاعمال: ص 140؛ بحار الانوار، ج 7، ص 291، باب 15، حدیث 2)
حضرت امام صادق(علیه السلام) درباره نقش رشد و نمو انفاق با آنکه ظاهر انفاق همان اخراج مال است، فرموده است: انفق و ایقن بالخلف؛ از مال خود را در راه خدا هزینه کن و یقین داشته باش که آنچه را هزینه کردهای جایگزین دارد. (جامعالاخبار، ص 178، الفصل الحادی و الاربعون؛ بحار الانوار، ج 93، ص 130، باب 14، حدیث 57).
ترک انفاق و بخل در این زمینه نیز آثار بدی دارد که از جمله آن پیامدی است که امام صادق(علیه السلام) در روایتی میفرماید: ملعون ملعون من وهبالله له مالا فلم یتصدق منه بشیء؛ از رحمت خدا دور است کسی که خدا مالی به او بخشیده و او چیزی از آن را صدقه نداده است. (وسائل الشیعه، ج 16، ص 280، باب 41، حدیث 21555).
انسان باید مالش را در امور خیر و نیک صرف کند تا از تبعات بد عدم انفاق در امان ماند. از جمله آثار بد ترک انفاق میتوان به این نکته اشاره کرد که رسول خدا(صلی الله و علیه وآله) فرموده است: من منع ماله من الاخیار اختیارا صرف الله ماله الی الاشرار اضطرارا؛ کسی که از هزینه کردن مالش به اختیار خود برای خوبان امتناع کند، خدا مالش را به ناچار مصرف بدان خواهد کرد.(هدایه العلم: ص 70).
البته در انفاق باید از زیادهروی پرهیز کرد، چنانکه خداوند به پیامبرش میفرماید: و دستت را (در اثر بخل) به گردنت زنجیر مکن و بسیار ]هم[ گشادهدستی منما تا ملامت شده و حسرت زده بر جای مانی. (اسراء، آیه 29)
حضرت سجاد(علیه السلام) نیز بر اساس این اصل قرآنی فرموده است: ان من اخلاق المومن الانفاق علی قدر الاقتار؛ بیتردید از خصلتهای مومن هزینه کردن مال در حد تنگدستی است. (کافی، ج2، ص 241، باب المومن و علاماته، حدیث 36؛ تحف العقول، ص 282).
بهترین مصارف و موارد انفاق
انفاق یعنی بخشش از چیزی که انسان در اختیار دارد و میتواند به دیگران بدهد. این چیز میتواند علم باشد، یا مال و ثروت و یا حتی انفاق محبت و همدلی و همدردی با دیگران. اما آنچه در اینجا مراد است همان انفاق مالی است. بهترین مصارفی که در آیات و روایات برای انفاق مالی بیان شده عبارتند از:
1 ـ خویشاوندان: از مهمترین موارد مصرف انفاقات مالی، خویشاوندان است. هر چه شخص به انسان نزدیکتر باشد وظیفه و تکلیف، شدیدتر و سختتر خواهد بود. انسان باید اول به حکم وظیفه انفاقات مالی واجب را درباره خویشان واجب النفقه انجام دهد و سپس خویشان نیازمند. در آیات قرآن بر این مورد مصرف بسیار تاکید شده است. (بقره، آیه 177؛ نساء، آیه 8؛ اسراء، آیات 26 و 28)
2 ـ فقیر و مسکین: فقیر کسی است که قدرت حرکت دارد ولی توان ایستادن روی پای خود را ندارد؛ زیرا همانند درخت تاک است که نیازمند پایهای است تا بدان تکیه کند و داربستی میخواهد که بر آن بیاویزد تا راست بماند. در حقیقت ستون فقراتی ندارد تا بر آن استوار گردد. فقیر از نظر اقتصادی درآمدی دارد ولی این درآمد نمیتواند او را سرپا نگه دارد؛ در حقیقت اقتصاد که قوام فرد و جامعه و ستون خیمه خانواده و جامعه است (نساء، آیه 5)، در شخص فقیر ضعیف و سست است و درآمد، کفاف خرج و هزینههایش را نمیدهد و لذا نیازمند کمک و انفاقات مالی دیگران است تا سرپا بماند. اما مسکین کسی است که نشسته و توان حرکتی ندارد چه رسد که سرپا بماند. وضعیت او بدتر از فقیران است. بنابراین، اگر وضعیت فقیر همانند وضعیت کسی است که نیازمند نصرت است، وضعیت مسکین همانند وضعیت کسی است که نیازمند ولایت و سرپرستی است؛ یعنی او همانند کودک شیرخوار است که باید غذا را در دهانش گذاشت. پس مسکین، نیازمند سرپرستی دیگران است تا از عهده مخارج خود برآید؛ چرا که هیچ درآمدی ندارد و یا توان آن را ندارد تا در پی کسب و کاری برود و درآمدی داشته باشد. براین اساس باید گفت نخستین و برترین مورد انفاق آن است که انسان به چنین شخصی کمک کند و او را تحت ولایت انفاقی خود بگیرد. (بقره، آیات 215 و 177؛ نور، آیه 22؛ نساء، آیه 8؛ روم، آیه 38)
3 ـ جهاد در راه خدا: حفظ امنیت جامعه، از امنیت فردی مهمتر و بنیادیتر است. از این رو، انفاق مالی برای تجهیز نفرات و ادوات بسیار مهم و اساسی است. خداوند در آیات قرآن، یکی از مصارف انفاقات مالی را جهاد دانسته و از آن به جهاد مال تعبیر کرده است. (انفاق، آیه60؛ بقره؛ آیات 244 و 245 و 193 و 195).
4 ـ درخواستکنندگان و سائلان: لزوم صرف مال، در راه رفع نیازمندی سائلان در آیه 177 سوره بقره مورد تاکید قرار گرفته است. براساس همین آیه انفاق مال به درخواستکنندگان از نشانههای صداقت انسان است و خداوند در آیات 15 تا 19 سوره ذاریات آن را به عنوان حق برعهده افراد دارا دانسته است؛ به این معنا که سائلان در مال انسان شریک به شراکت مشاع هستند و باید این حق پرداخت شود.
5 ـ در راهماندگان و ابنسبیل: از دیگر موارد مصرف انفاقات مالی است. خداوند انفاق مال را به در راه ماندگان از نشانههای تقوا و موجب رسیدن به مقام «برّ» دانسته است. (بقره، آیات 215 و 177؛ اسراء، آیات 26 و 28)
6 ـ فقیران عفیف: فقیران خویشتندار و ناتوان از کسب، از مصارف انفاق است. (بقره، آیه 273).
7 ـ والدین: از نظر قرآن انفاق مالی نسبت به والدین فقیر، جزو واجبات است؛ یعنی در حکم واجب النفقه خواهند بود. از این رو، هم آنان در اولویت هستند و هم ضروری است که به آنان کمک شود. (بقره، آیه 215)
8 ـ یتیمان: از دیگر موارد مصرف انفاقات مالی، یتیمان ناتوان است. (بقره، آیات 215 و 177؛ نساء، آیه 8)
9 ـ مهاجران فقیر: لزوم توجه توانگران به مهاجران نیازمند و انفاق به آنها در آیات قرآنی به عنوان یکی از موارد مصرف انفاقات مالی مطرح شده است. (بقره، آیه 273؛ نور، آیه 22).
البته موارد دیگری نیز بیان شده است، ولی مهمترین و ضروریترین آنها، همین موارد پیش گفته است.
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654»»