لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
بهشت آدم كدام بهشت بود؟
وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِینَ (بقره 35)
و گفتیم: اى آدم! تو با همسرت در این باغ سكونت كن و از (هر كجاى) آن هر چه مىخواهید به فراوانى و گوارایى بخورید، امّا به این درخت نزدیك نشوید كه از ستمگران خواهید شد.
در فرهنگ قرآن، «شجر» علاوه بر درخت، به «بوته» هم گفته مىشود. مثلًا به بوته كدو مىگوید:«شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ» (صافات، 146)، بنابراین اگر در روایات و تفاسیر مىخوانیم كه مراد از شجر در این آیه گندم است، جاى اشكال نیست.
«جنات» به باغهاى دنیا نیز گفته مىشود، چنان كه در سورهى قلم آیه 17 آمده است: «إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ» ما صاحبان باغ را آزمایش نمودیم.
بهشت آدم كدام بهشت بود؟
آنچه از آیات دیگر قرآن و روایات استفاده مىشود، باغى كه آدم در آن مسكن گزید، بهشت موعود نبوده است زیرا:
1 ـ آن بهشت، براى پاداش است و آدم هنوز كارى نكرده بود كه استحقاق پاداش داشته باشد. «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْكُمْ» (آل عمران، 142)
2ـ كسى كه به بهشت وارد شود، دیگر خارج نمىشود. «وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِینَ» (حجر، 48)
3ـ در آن بهشت، امر و نهى و ممنوعیّت و تكلیف نیست، در حالى كه آدم از خوردن درخت نهى شد. به علاوه در روایات اهل بیت علیهم السلام نیز آمده است كه بهشت آدم، بهشت موعود نبوده است.
این نهى كه براى حضرت آدم شد، نهى تكلیفى نبود كه انجامش حرام باشد، بلكه جنبهى توصیه و راهنمایى داشت.
4ـ و نیز در روایاتى كه از طرق اهل بیت (علیهم السلام) به ما رسیده این موضوع صریحا آمده است.
یكى از راویان حدیث مىگوید از امام صادق (علیه السلام) راجع به بهشت آدم پرسیدم امام (علیه السلام) در جواب فرمودند: باغى از باغهاى دنیا بود كه خورشید و ماه بر آن مىتابید، و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بیرون رانده نمىشد. (جنة من جنات الدنیا یطلع فیها الشمس و القمر و لو كان من جنان الاخرة ما خرج منها ابدا) (كتاب كافى (طبق نقل تفسیر نور الثقلین جلد 1 صفحه 62)
و از اینجا روشن مىشود كه منظور از هبوط و نزول آدم به زمین نزول مقامى است نه مكانى یعنى از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سر سبز پائین آمد.
این احتمال نیز داده شده كه این بهشت در یكى از كرات آسمانى بوده است هر چند بهشت جاویدان نبوده، در بعضى از روایات اسلامى نیز اشاره به بودن این بهشت در آسمان شده است ولى ممكن است كلمه سماء (آسمان) در این گونه روایات اشاره به" مقام بالا" باشد، نه" مكان بالا".
ولى بهر حال شواهد فراوانى نشان مىدهد كه این بهشت غیر از بهشت سراى دیگر است چرا كه آن پایان سیر انسان است و این آغاز سیر او بود، این مقدمه اعمال و برنامههاى او است و آن نتیجه اعمال و برنامههایش.
بطور كلی از آیات قرآن استفاده مىشود كه آدم براى زندگى در روى زمین، همین زمین معمولى آفریده شده بود، ولى در آغاز خداوند او را ساكن بهشت كه یكى از باغ هاى سرسبز پر نعمت این جهان بود ساخت، محیطى كه در آن براى آدم هیچ گونه ناراحتى وجود نداشت.

شاید علت این جریان آن بوده كه آدم با زندگى كردن روى زمین هیچگونه آشنایى نداشت، و تحمل زحمتهاى آن بدون مقدمه براى او مشكل بود، و از چگونگى كردار و رفتار در زمین باید اطلاعات بیشترى پیدا كند، بنابراین مىبایست مدتى كوتاه تعلیمات لازم را در محیط بهشت ببیند و بداند زندگى روى زمین توام با برنامهها و تكالیف و مسئولیت ها است كه انجام صحیح آنها باعث سعادت و تكامل و بقاى نعمت است، و سرباز زدن از آن سبب رنج و ناراحتى.
و نیز بداند هر چند او آزاد آفریده شده، اما این آزادى بطور مطلق و نامحدود نیست كه هر چه خواست انجام دهد او مىبایست از پارهاى از اشیاء روى زمین چشم بپوشد.
و نیز لازم بود بداند چنان نیست كه اگر خطا و لغزشى دامنگیرش شود درهاى سعادت براى همیشه به روى او بسته مىشود، نه مىتواند بازگشت كند و پیمان ببندد كه بر خلاف دستور خدا عملى انجام نخواهد داد تا دوباره به نعمت هاى الهى باز گردد.
او در این محیط مىبایست تا حدى پخته شود، دوست و دشمن خویش را بشناسد، چگونگى زندگى در زمین را یاد گیرد، آرى این خود یك سلسله تعلیمات لازم بود كه مىبایست فرا گیرد، و با داشتن این آمادگى به روى زمین قدم بگذارد.
اینها مطالبى بود كه هم آدم و هم فرزندان او در زندگى آینده خود به آن احتیاج داشتند، بنابراین شاید علت اینكه آدم در عین اینكه براى خلافت زمین آفریده شده بود مدتى در بهشت درنگ مىكند و دستورهایى به او داده مىشود جنبه تمرین و آموزش داشته باشد.
در اینجا " آدم" خود را در برابر فرمان الهى درباره خوددارى از درخت ممنوع دید، ولى شیطان اغواگر كه سوگند یاد كرده بود كه دست از گمراه كردن آدم و فرزندانش بر ندارد به وسوسهگرى مشغول شد، و چنان كه از سایر آیات قرآن استفاده مىشود به آدم اطمینان داد كه اگر از این درخت بخورد او و همسرش فرشتگانى خواهند شد و جاویدان در بهشت زندگى مىكنند، حتى قسم یاد كرد كه من خیر خواه شما هستم (سوره اعراف آیه 20 و 21).
پیامهای آیه:
1 ـ در مسكن، زن تابع مرد است.«أَنْتَ وَ زَوْجُكَ»
2ـ در شیوهى تربیت، هر گاه خواستید كسى را از كار یا چیزى باز دارید، ابتدا راههاى صحیح، باز گذاشته شود و سپس مورد نهى اعلام شود. ابتدا فرمود:
«كُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما» سپس فرمود: «لا تَقْرَبا»
3ـ نزدیك شدن به گناه همان، و افتادن در دامن گناه همان. «لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا»
4ـ تخلّف از راهنمایىهاى الهى، ظلم به خویشتن است. «فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِینَ» آدم و همسرش نیز براى توبه گفتند: «ظَلَمْنا أَنْفُسَنا» البتّه با توجّه به عصمت انبیا مراد از ظلم در این قبیل موارد، ترك اولى است
منابع:
1- تفسیر نور ج1
2- تفسیر نمونه ج1
3- تفسیر نور الثقلین جلد 1
- نظرات (0)
اوصاف و نشانههای بهشتیان، چیست؟

1. ایمان، هجرت و جهاد: «الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ»[1]؛ کسانی که ایمان آورده و به خاطر خدا هجرت کرده و در راه او با اموال و جان خود، جهاد کردند، مقام بزرگی در نزد خدا دارند و پیروز و رستگارند.
2. اطاعت از خدا و پیامبر: «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَخْشَ اللَّهَ وَ یَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ»[2]؛ کسانی که از خدا و پیامبرش اطاعت میکنند و از خدا ترس و خشیت دارند و پرهیزکارند، اهل رستگاریاند.
3. ترس از خدا، توکل، اقامه نماز و انقاق: «إِنَّمَا الْمُۆْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبهُمْ وَ إِذَا تُلِیَتْ عَلَیهْمْ ءَایَاتُهُ زَادَتهْمْ إِیمَانًا وَ عَلىَ رَبِّهِمْ یَتَوَكلَّونَ* الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ* أُوْلَئكَ هُمُ الْمُۆْمِنُونَ حَقًّا لهَّمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِیم»؛[3] مۆمنان، تنها كسانى هستند كه هر گاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد و هنگامى كه آیات او بر آنها خوانده مىشود، ایمانشان فزونتر مىگردد و تنها بر پروردگارشان توكل دارند. آنها كه نماز را برپا مىدارند و از آنچه به آنها روزى دادهایم، انفاق مىكنند. (آرى)، مۆمنان حقیقى آنها هستند، براى آنان درجاتى (مهم) نزد پروردگارشان است و براى آنها، آمرزش و روزى بىنقص و عیب است.
4 امانتداری و تعهد به پیمان: «وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُون»؛[4] مۆمنان کسانی هستند که امانتها و عهد و پیمانشان را مراعات میکنند.
5. وحدانیت و تقید به حدود الهی: «وَ الَّذینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُون»؛[5] کسانی که غیر از خدا، کسی را عبادت نمیکنند و انسانهایی را که خدا خونشان را محترم شمرده، نمیکشند و زنا نمیکنند.
جایگاه بهشتیان در بهشت
بهشتیان در محیطی مملو از صلح و صفا و عشق و محبت بر تختهای بلندی كه كاملاً به اطراف اشراف دارد:
فِیهَا سُرُرٌ مَّرْفُوعَةٌ (غاشیه، آیه 13) و بر روی آنها فرشهای گرانبهایی گستردهاند:
وَزَرَابِیُّ مَبْثُوثَةٌ (غاشیه، آیه 16) و بالشهایی بهترتیب و منظم بر آنها چیده شده است: وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ (غاشیه، آیه 15) روبهروی یكدیگر تكیه زدهاند: مُتَّكِئِینَ عَلَیْهَا مُتَقَابِلِینَ (واقعه، آیه 16) و به تماشای نعمتهای عظیم الهی مشغولاند: عَلَى الْأَرَائِكِ یَنظُرُونَ (مطففین، آیه 23) سریر تختی است كه سرور و شادی در استفاده از آن مورد نظر است و بلند بودن این تخت هم اشاره به جایگاه بلند بهشتیان دارد یعنی وقتی بر روی آن تكیه میزنند مجموع زیباییهای اطراف، زیر نظر آنهاست و نیز اشارهای است به پایگاه رفیع و مقام و مرتبه والای آنان و روبهرو نشستن آنان نیز كنایه از نهایت انس و حسن معاشرت و صفای باطن ایشان دارد.
برخی اوصاف بخشت در روایات
رسول اكرم صلى الله علیه و آله:
اَلجَنَّةُ بَناۆُها لَبِنَةٌ مِن فِضَّةٍ وَلَبِنَةٌ مِن ذَهَبٍ وَمِلاطُهَا المِسكُ الأَذفَرُ وَحَصباۆُهَا اللُّۆلُۆُ وَالیاقوتُ وَتُربَتُهَا الزَّعفرانُ... ؛
ساختمان بهشت خشتى از نقره و خشتى از طلاست، گِل آن مُشك بسیار خوشبو و سنگریزه آن لۆلۆ و یاقوت و خاك آن زعفران است... . (نهج الفصاحه، ح 1327)
امام صادق علیه السلام:
اِنَّ اَدنى اَهلِ الجَنَّةَ مَنزِلاً لَو نَزلَ بِه الثّقَلانِ الجِنُّ وَالاِنسُ لَوَسِعَهُم طَعاما وَشَرابا وَلایَنقُصُ مِمّا عِندَهُ شَى ءٌ؛
كمترین فرد بهشت چنان است كه اگر جن و انس میهمان او شوند همه را با خوردنى و آشامیدنى پذیرایى كند و از آنچه دارد چیزى كم نشود.(بحارالأنوار، ج8، ص120، ح11)
امام على علیه السلام:
لَذّاتُها لاتُمَلُّ وَمُجتَمِعُها لایَتَفَرَّقُ وَسُكّانُها قد جاوَروا الرَّحمنَ وَقامَ بَینَ اَیدیهِمُ الغِلمانُ بِصِحافٍ مِن الذَّهبِ فیها الفاكِهَةُ والرَّیحانُ؛
لذتها و خوشی هاى بهشت دل را نمى زند، انجمن آن از هم نمى پاشد، ساكنانش در پناه خداى رحمانند و در برابر آنان غلامانى با طبق هاى زرین پر از میوه و گل هاى خوشبو ایستاده اند.(امالى طوسى، ج1، ص29، ح31)
رسول اكرم صلى الله علیه و آله:
وَالَّذى نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لاتَدخُلُوا الجَنَّةَ حَتّى تُۆمِنوا وَلا تُۆمِنوا حَتّى تَحابّوا اَفَلا اُنَبِّئُكُم بِشَىْ ءٍ اِذا فَعَلتُموهُ تَحابَبتُم؟ اَفشُوا السَّلامَ بَینَكُم؛
به خدایى كه جان محمد در دست (قدرت) اوست به بهشت نمى روید تا مۆمن شوید و مۆمن نمى شوید تا یكدیگر را دوست بدارید، آیا مى خواهید شما را به چیزى خبر دهم كه با انجام آن، یكدیگر را دوست بدارید؟ سلام كردن بین یكدیگر را رواج دهید. (نهج الفصاحه، ح 1555)
پی نوشت ها:
[1]. توبه، 20
[2]. نور، 52.
[3]. انفال، 2-4.
[4]. مۆمنون، 8.
[5]. فرقان، 68.
- نظرات (0)
سیمای مومنان در قرآن کریم
خدای سبحان در اولین آیه از سوره انفال به مؤمنین توصیه میفرماید که اگر مؤمن هستید از خدا و پیامبرش اطاعت نمایید و در دو آیه بعد برخی از صفات مؤمن را ذکر میفرماید که ذکر این صفات، برای ما میتواند راهگشا باشد.
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَت قُلُوبهُمْ وَ إِذَا تُلِیَت عَلَیهِمْ آیاتُهُ زَادَتهُمْ إِیمَاناً وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَكلُونَ * مؤمنان كسانى هستند كه هر وقت نام خدا برده شود دلهایشان ترسان مىگردد، و هنگامى كه آیات او بر آنها خوانده مىشود ایمانشان افزون مىگردد و تنها بر پروردگارشان توكل دارند.
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصلَوةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ * آنها كه نماز را بر پا مىدارند و از آنچه به آنها روزى دادهایم؛ انفاق مىكنند.
أُولَئك هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لهَُّمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كرِیمٌ * مؤمنان حقیقى آنها هستند، براى آنان درجات (فوقالعادهاى) نزد پروردگارشان است و براى آنها آمرزش و روزى بىنقص و عیب .
این سه آیه خصائص و امتیازات کسانی را كه به معنای حقیقی كلمه، مؤمن هستند بیان نموده و اوصاف كریمه و ثواب جزیلشان را برمیشمارد تا بدین وسیله جملهای در آیه قبل را كه فرموده بود: "فاتقواالله و اصلحوا ذات بینكم" تاكید نماید . و از میان همه صفات ایشان، پنج صفت را انتخاب نموده و در این آیات ذكر كرده است و این پنج صفت، صفاتی هستند كه داشتن آن مستلزم داشتن تمامی صفات نیك و ملازم با دارا بودن حقیقت ایمان است كه اگر خود انسان در آنها تامل و دقت كند خواهد دید كه داشتن آن، نفس را برای تقوا و اصلاح ذات بین و اطاعت خدا و رسول آماده میسازد .
تعبیر به اقامه نماز (به جاى خواندن نماز) اشاره به این است كه نه تنها خودشان نماز میخوانند بلكه كارى میكنند كه این رابطه محكم با پروردگار همچنان و در همه جا بر پا باشد، و تعبیر "مما رزقناهم"؛ (از آنچه به آنها روزی دادهایم) تعبیر وسیعی است كه تمام سرمایههای مادی و معنوی را در بر میگیرد، آنها نه تنها از اموالشان بلكه از علم و دانششان، از هوش و فكرشان، از موقعیت و نفوذشان و از تمام مواهبی كه در اختیار دارند در راه بندگان خدا مضایقه نمیكنند.
خداوند در این آیات، به پنج مورد از صفات برجسته مؤمنان اشاره كرده كه سه مورد آن، جنبه روحانى و معنوى و باطنى دارد و دو مورد آن جنبه علمى و خارجى. سه مورد اول عبارتند از احساس مسئولیت و تكامل ایمان و توكل و دو مورد دیگر عبارتند از ارتباط با خدا و ارتباط و پیوند با خلق خدا .
و آن صفات عبارت است از :
1- ترسیدن و تكان خوردن دل در هنگام ذكر خدا،
2- زیاد شدن ایمان در اثر استماع آیات خدا،
3 - توكل،
4- بپا داشتن نماز ،
5- انفاق از آنچه كه خدا روزی فرموده است.
و معلوم است كه سه صفت اول از اعمال قلب و دو صفت اخیر از اعمال جوارح است. و در ذكر آن رعایت ترتیب واقعی و طبیعی آن شده است، چون نور ایمان به تدریج در دل تابیده میشود و همچنان رو به زیادی میگذارد تا به حد تمام رسیده و حقیقتش كامل شود .
مرتبه اول آن كه همان تأثر قلب است عبارت است از وجل و تكان خوردن دل در هنگام ذكر خدا، و جمله "انماالمؤمنون الذین اذا ذكر الله وجلت قلوبهم" اشاره به آن است . و این ایمان همچنان رو به انبساط نهاده و شروع به ریشه دواندن در دل میكند، و در اثر سیر در آیات الهی بر خدای تعالی و همچنین آیاتی كه انسان را به سوی معارف حقه رهبری میكند در دل، شاخ و برگ میزند، به طوری كه هر قدر مؤمن بیشتر در آن آیات سیر و تامل كند ایمانش قویتر و زیادتر میگردد، تا آنجا كه به مرحله یقین برسد و جمله "و اذا تلیت علیهم ایاته زادتهم" ایمانا اشاره به آن است .
"وجل" همان حالت خوف و ترسى است كه به انسان دست مىدهد كه سرچشمه آن یكى از این دو چیز است، گاهى به خاطر درك مسئولیتها و احتمال عدم قیام به وظائف لازم در برابر خدا مىباشد، و گاهى به خاطر درك عظمت مقام و توجه به وجود بى انتها و پر مهابت او است.
اشتباه نشود مفهوم توكل آنچنان كه بعضى از تحریف كنندگان پنداشتهاند، چشمپوشى از عالم اسباب و دست، روى دست گذاشتن و به گوشهای نشستن نیست، بلكه مفهومش خودسازی و بلندنظری و عدم وابستگی به این و آن و ژرفنگری است، استفاده از عالم اسباب جهان طبیعت و حیات، عین توكل بر خدا است، زیرا هر تاثیرى در این اسباب است به خواست خدا و طبق اراده او است .
گاه مىشود انسان به دیدن شخص بزرگى كه راستى از هر نظر شایسته عنوان عظمت است مىرود. شخص دیدار كننده گاهى آنچنان تحت تاثیر مقام پر عظمت او قرار مىگیرد، كه احساس یك نوع وحشت در درون قلب خویش مىنماید، تا آنجا كه به هنگام سخن گفتن لكنت زبان پیدا مىكند، و حتى گاهى حرف خود را فراموش مىنماید، هر چند آن شخص بزرگ نهایت محبت و علاقه را به او و همه دارد، و كار خلافى نیز از این شخص سر نزده است. این نوع ترس، بازتاب و عكس العمل درك عظمت است. به این ترتیب پیوندى میان آگاهى و خوف، همواره بر قرار است، بنابراین اشتباه است، كه ما سرچشمه خوف و خشیت را تنها عدم انجام وظایف و مسئولیتها بدانیم .
وقتی ایمان انسان زیاد گشت و به حدی از كمال رسید كه مقام پروردگارش را و موقعیت خود را شناخت، و به واقع مطلب پی برد، و فهمید كه تمامی امور به دست خدای سبحان است، و او یگانه پروردگاری است كه تمام موجودات به سوی او بازگشت میكنند در این موقع بر خود؛ حق و واجب میداند كه بر او توكل كرده و تابع اراده او شود، و او را در تمامی امور مهم زندگی، وكیل خود گرفته و به آنچه كه او در مسیر زندگیش مقدر میكند رضا داده و بر طبق شرایع و احكامش عمل كند، و اوامر و نواهیش را به كار بندد، جمله "و علی ربهم یتوكلون" اشاره به همین معنا است. افق فكر آنها آنچنان بلند است كه از تكیه كردن بر مخلوقات ضعیف و ناتوان هر قدر هم به ظاهر عظمت داشته باشند، ابا دارد، آنها آب را از سرچشمه مىگیرند و هر چه مىخواهند و مىطلبند، از اقیانوس بیكران عالم هستى، از ذات پاك پروردگار مىخواهند، روحشان بزرگ و سطح فكرشان بلند، و تكیهگاهشان تنها خدا است .
وقتی ایمان انسان زیاد گشت و به حدی از كمال رسید كه مقام پروردگارش را و موقعیت خود را شناخت، و به واقع مطلب پی برد، و فهمید كه تمامی امور به دست خدای سبحان است، و او یگانه پروردگاری است كه تمام موجودات به سوی او بازگشت میكنند در این موقع بر خود؛ حق و واجب میداند كه بر او توكل كرده و تابع اراده او شود، و او را در تمامی امور مهم زندگی، وكیل خود گرفته و به آنچه كه او در مسیر زندگیش مقدر میكند رضا داده و بر طبق شرایع و احكامش عمل كند، و اوامر و نواهیش را به كار بندد، جمله "و علی ربهم یتوكلون" اشاره به همین معنا است.
اشتباه نشود مفهوم توكل آنچنان كه بعضى از تحریف كنندگان پنداشتهاند، چشمپوشى از عالم اسباب و دست، روى دست گذاشتن و به گوشهای نشستن نیست، بلكه مفهومش خودسازی و بلندنظری و عدم وابستگی به این و آن و ژرفنگری است، استفاده از عالم اسباب جهان طبیعت و حیات، عین توكل بر خدا است، زیرا هر تاثیرى در این اسباب است به خواست خدا و طبق اراده او است .
وقتی ایمان به حد كاملش در دل مستقر گردید قهرا انسان به سوی عبودیت معطوف گشته و پروردگار خود را به خلوص و خضوع عبادت میكند، و این عبادت همان نماز است. علاوه بر این که به سوی اجتماع نیز معطوف گشته حوائج اجتماع خود را بر آورده میكند، و نواقص و كمبودها را جبران مینماید، و از آنچه خدا ارزانیش داشته از مال و علم و غیر آن انفاق مینماید، آیه "الذین یقیمون الصلاة و مما رزقناهم ینفقون" همین معنا را میرساند .
پس از ذكر این سه قسمت، از صفات روحانى و نفسانى مؤمنان راستین مىگوید: آنها در پرتو احساس مسئولیت و درك عظمت پروردگار و همچنین ایمان فزاینده و بلندنگرى توكل، از نظر عمل داراى دو پیوند محكمند، پیوند و رابطه نیرومندى با خدا و پیوند و رابطه نیرومندى با بندگان خدا، آنها كسانى هستند كه نماز را (كه مظهر رابطه با خداست) بر پا مىدارند و از آنچه به آنها روزى دادهایم در راه بندگان خدا انفاق مىكنند. (الذین یقیمون الصلوة و مما رزقناهم ینفقون)
تعبیر به اقامه نماز (به جاى خواندن نماز) اشاره به این است كه نه تنها خودشان نماز میخوانند بلكه كارى میكنند كه این رابطه محكم با پروردگار همچنان و در همه جا بر پا باشد، و تعبیر "مما رزقناهم"؛ (از آنچه به آنها روزی دادهایم) تعبیر وسیعی است كه تمام سرمایههای مادی و معنوی را در بر میگیرد، آنها نه تنها از اموالشان بلكه از علم و دانششان، از هوش و فكرشان، از موقعیت و نفوذشان و از تمام مواهبی كه در اختیار دارند در راه بندگان خدا مضایقه نمیكنند.
در آخرین آیه مورد بحث، موقعیت و مقام والا و پاداشهاى فراوان اینگونه مؤمنان راستین را بیان میكند.
"وجل" همان حالت خوف و ترسى است كه به انسان دست مىدهد كه سرچشمه آن یكى از این دو چیز است، گاهى به خاطر درك مسئولیتها و احتمال عدم قیام به وظائف لازم در برابر خدا مىباشد، و گاهى به خاطر درك عظمت مقام و توجه به وجود بى انتها و پر مهابت او است.
"اولئك هم المؤمنون حقا لهم درجات عند ربهم و مغفرة و رزق كریم" این حكمی است كه خداوند كرده و فرموده: ایمان حقیقی تنها در دل آن كسانی ثابت و مستقر گشته كه دارای پنج صفت بالا باشد، و به همین جهت هم اجر كریم ایشان را مطلق ذكر كرده و توضیح نداده كه چیست بلكه فرموده: "لهم درجات عند ربهم." پس صفات كمال و ثواب و اجر عظیمی كه اینگونه مردم دارند همان صفات و ثواب و اجری است كه مؤمنین حقیقی دارای آنند. و در این آیه كه فرمود: "لهم درجات عند ربهم و مغفرة و رزق كریم" كلمه "مغفرت" به معنای گذشت الهی از گناهان است، و "رزق كریم"؛ نعمتهای بهشتی است كه نیكان از آن ارتزاق میكنند. و از همین جا معلوم میشود كه منظور از "درجات" در جمله "لهم درجات عند ربهم" مراتب قرب و منزلت و درجات كرامت معنوی است، و همینطور هم هست، برای این كه مغفرت و جنت از آثار مراتب قرب به خدای سبحان و فروع آن است . البته درجاتی كه خدای تعالی در این آیه برای مؤمنین نامبرده؛ اثبات میكند تمامی آن برای فرد فرد مؤمنین نیست، بلكه مجموع آن برای مجموع مؤمنین است. برای این كه درجات مذكور از آثار و لوازم ایمان است، و چون ایمان دارای مراتب مختلفی است، لذا درجات هم كه خداوند به ازای آن میدهد مختلف میباشد، بعضی از مؤمنین كسانی هستند كه یكی از آن درجات را دارا میشوند، بعضی دیگر دو درجه و بعضی چند درجه – به حسب اختلافی كه در مراتب ایمان ایشان است .
به راستی ما مسلمانان كه دم از اسلام میزنیم و گاهی آنچنان خود را طلبكار از اسلام و قرآن میدانیم كه از روی نادانی گناه عقب ماندگیها را به گردن اسلام و قرآن میافكنیم، آیا اگر ما تنها مضمون این چند آیه را كه روشنگر صفات مؤمنین راستین است در زندگى خود پیاده كنیم و ضعف و زبونى و وابستگى به این و آن را در پناه ایمان و توكل از خود دور سازیم و هر روزى كه بر ما میگذرد، در مرحله تازهای از ایمان و آگاهی گام بگذاریم و همواره در پرتو ایمان احساس مسئولیت در برابر آنچه در اجتماعمان میگذرد داشته باشیم رابطه ما با خدا و خلق آنچنان قوی باشد كه از همه سرمایههاى وجود خویش در پیشبرد اجتماع انفاق كنیم روزگارمان چنین خواهد بود كه امروز است؟!
منبع:
برگرفته از تفاسیر المیزان و نمونه
- نظرات (0)
عاقبت اصحاب رسّ چه شد؟

قرآن میفرماید: «و عاداً و ثموداً و اصحاب الرّس و قروناً بین ذلك كثیراً» (سوره فرقان، آیه 38)
«و نیز قوم عاد و اصحاب رس و طوایف دیگر، بسیاری بین اینها، همه را به كیفر كردارشان هلاك ساختیم.» خداوند در این آیه، هلاک کردن قوم عاد و ثمود و اصحاب رس را متذکر میشود و درباره اصحاب رس که چه قومی بودند و چرا و چگونه به هلاکت رسیدند و عاقبت آنها چه شد، در میان مورخان و مفسران اقوال فراوانی هست.
مرحوم طبرسی در مجمعالبیان و فخررازی در تفسیر کبیر و آلوسی در روح المعانی از جمله احتمالاتی که نقل کردهاند این است که آنها مردمی بودند که در انطاکیه شام زندگی میکردند و پیامبرشان «حبیب نجار» بود. [1]
در عیون الاخبار الرضا از امام علی بن موسی الرضا از امیرالمۆمنان حدیثی طولانی دربارة اصحاب رس نقل شده که به اختصار بیان میشود. [2]
آنها قومی بودند که درخت صنوبری را میپرستیدند و به آن «شاه درخت» میگفتند و آن درختی بود که «یافث بن نوح» بعد از طوفان کاشت. آنها دوازده قریه آبادی داشتند که در کنار نهری به نام رس بود این شهر بنامهای آبان، آذر، دی، بهمن، اسفند، فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، مرداد، شهریور، مهر، که ایرانیان نام ماههای سال خود را از آن گرفتهاند.
آنها به خاطر احترام خاصی که به آن درخت میگذاشتند بذر آن را در مناطق دیگر کاشتند و نهری برای آبیاری آن اختصاص دادند به گونهای که آشامیدن آب آن نهر را بر خود و چهارپایان ممنوع کرده بودند و حتی اگر کسی از آن میخورد او را به قتل میرساندند و می گفتند این مایه حیات خدایان ماست.
آنها در هر ماه از سال روزی را در یک شهر که نام همان ماه بود، عید میگرفتند و به کنار درخت صنوبر که بیرون شهر بود میرفتند و حیواناتی را به عنوان قربانی سر میبریدند و به آتش میافکندند وقتی دود از آن بلند میشد سر به سجده برده و گریه و زاری میکردند.
عادت و سنت آنها چنین بود که دوازده روز پشت سر هم عید میگرفتند و آنچه در توان داشتند قربانی میکردند و در برابر درخت سجده میکردند، احترام آنها به درخت صنوبر به جایی رسید که آن را به عنوان خدای خود قرار دادند هنگامی که در کفر و بتپرستی فرو رفتند خداوند پیامبری را از بنیاسرائیل به سوی آنها فرستاد تا آنها را به عبادت خداوند یگانه و ترک شرک دعوت کند. اما آنها ایمان نیاوردند.
وقتی پیامبر آن ها ملاحظه کرد که پند و موعظه در آنها اثری نمیکند، از خدا تقاضا کرد که درخت را خشک کند تا آنها مأیوس شوند و دست بردارند. دعای او مستجاب شد.
روز عید که همه از خواب برخواستند؛ دیدند درخت خشکیده است. گویا سالهاست که خشک شده است در حالی که شب سرسبز بود. بعضی از روشنفکران گفتند این قدرت خداوند آسمان و زمین است. بعضی گفتند این پیامبر سحر و جادو کرده و درخت ما را خشک کرده است. تصمیم به قتل او گرفتند و او را در جعبه آهنی که سرش گشاد و پایین آن تنگ بود قرار دادند و آزار دادند تا سحر خود را باطل کند (بعضی میگویند که او را در چاهی انداختنتد و سر آن را بستند و سرش نشستند و پیوسته ناله او را شنیدند تا جان داد. آن حضرت در لحظات آخر عمر خود دعا کرد: خدایا خودت میبینی من برای آنها خیر خواهم ولی آنها با من چه کردند خودت انتقام من را از آنها بگیر. دعایش مستجاب شد.
در همان روز که عید بزرگ برپا میشد و همه جمع بودند باد تندی شدید و سرخ رنگ شروع به وزیدن گرفت و چنان آنها را بلند میکرد و به یکدیگر میزد که هر دو هلاک میشدند. زمین را زیر پای آنان چنان گرم کرد که مانند آهن سرخ می شده است و این تندباد سخت آتشین مانند قبه حمراء آنها خیمه زده و آنها را فرو گرفت و بدنهای آنها مانند آهن در آتش آب شده و بکلی از بین رفتند. [3]
پی نوشت ها:
[1]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 15، ص 92، به نقل از اعلام قرآن، ص 149.
[2]. ابن ابی حدید، شرح نهجالبلاغه، مطبوعاتی هدف، ج 10، ص 94.
[3]. عیون اخبار الرضا، طبق نقل و تلخیص: طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، انتشارات اسراء، ج 15، ص 237
- نظرات (0)
گداپروری ممنوع
رشد معنوی ، گام اول در انفاق کردن

در انفاق و کمک به دیگران نکته ی اصلی که باید بسیار مورد توجه واقع شود این است که این عمل را جوری انجام دهیم که گیرنده سرسوزنی احساس حقارت نکند ولذا گفته اند که جنس خوب را انفاق کنید .
اگر کسی لباس کهنه و یا غذایی را که خوف مسمومیت تز آن را دارد ، را بدهد این دادن ها هیچ رشدی در او ایجاد نمی کند ، چرا که مسأله ی مهم در انفاق رشد آدمی است ؛ مسأله تنها سیر کردن شکم دیگران نیست .
در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، فردی انبار خرما داشت، وصیت کرد بعد از مرگش تمام انبار خرما را به فقراء بدهند. مرد و انبار خرما را بین فقراء تقسیم کردند.
پیامبر (صلی الله علیه وآله) رسید و یک دانه خرما را در دست خود گرفت. فرمود : اگر این فرد در زندگی خود و در زمان زنده بودنش یک دانه خرما را با دست خودش انفاق کرده بود ، بهتر از آن بود که یک انبار خرما را بعد از مرگش انفاق کند.
چرا؟ یک دانه خرما کجا و یک انبار خرما کجا؟ چون اگر یک دانه خرمابا دست خودش میداد ، در حقیقت روحیه ی سخاوت را در خود بارور کرده و بخل را از خود دور کرده بود .
اگر خواهان روزی بیشتر هستید و پول ندارید ، انفاق کنید !
قرآن میگوید: هركس پول ندارد، پول بدهد : «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا یُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً»(طلاق/7) هركس وضعش بد است، انفاق كند. چون گاهی وقتها انفاق كردن كلیدی است كه باعث میشود وضع خود آدم هم خوب شود.
قبل از اظهار نیاز ، کمک کنید !
سعی كنید قبل از آن كه مردم بیایند بگویند: ما فقیر هستیم واظهار نیازمندی کنند ، به آنها کمک کنیم .
اینكه فقیر را پیدا كردیم و به آن كمك كردیم مهم است. اگر فقیر آمد با هزار خجالت اظهار نیازمندی کرد و آبروی خود را در مقابل اندکی از کمک های ما ریخت ،سخاوت نیست.
سخاوت با ارزش این است كه قبل از آن كه کسی اظهار نیاز كند، به او کمک شود .
زرنگی مستلزم افزایش روزی نیست !
قرآن از باغدارهایی كه تصمیم گرفتند از میوههای باغ به فقیر ندهند، قصهای را نقل میكند و میگوید که خداوند تمام باغ آنها را سوزاند. روایت داریم اگر دلت بخواهد به كسی خیر برسانی، خدا هم به تو خیر می دهد.
رحم كنیم ، تا مورد رحم واقع شویم !
قرآن در سورهی فجر می فرماید : عدهای میگویند: چرا وضع ما بد شد؟ : «وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ»(فجر/16)
در حقیقت آنان از خداوند گله دارند و بیان می کنند که ،خدا برای ما كم گذاشته است. خداوند می فرماید : نه ! خدا كم نگذاشته است : « كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْیَتیمَ»(فجر/17) این خود شما هستید که با اعمالتان ، با بی توجهی کردن به ایتام ومحرومین راه های جذب رزق و روزی و موهبت های خداوند را بر روی خود بسته اید .
مگر نه این است که ما خود را محب و پیرو علی علیه السلام می دانیم اما از رفتارهای او الگو برداری نمی کنیم !
مگر علی بن ابیطالب سحرها بار بر دوش نمیكشید و درخانهی فقرا را نمیزد؟
«وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا یُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً» هركس وضعش بد است، انفاق كند. چون گاهی وقتها انفاق كردن كلیدی است كه باعث میشود وضع خود آدم هم خوب شود
چرا به كمك كردن انفاق میگویند؟
انفاق از نفاق یك الف بیشتر دارد. نفاق به معنی چاله و سوراخ است. چون حیوانهایی هستند كه روی زمین چاله میكنند و روی زمین كانال میزنند ؛ به این كانالهای زمینی نفاق میگویند.
منافق را نیز از این باب که از راه اسلام داخل میشود و از راه كفر بیرون میرود، منافق میگویند. خلاصه آنکه مایه نفاق، سوراخهای زیرزمینی است.
انفاق به معنی پر كردن چالهها است. اصولاً كل اسلام مثل یك حركت است. خمس و زكات برای پر كردن این چاله ها مطرح شده است .
گدا پروری در اسلام ،ممنوع است!
در جامعه کنونی ما کم نیستند افراد کوچک و بزرگی که گدایی کردن را منش زندگی خود قرار داده و آن را راهی برای کسب پول از مردم انتخاب کرده اند.
به چه كسی كمك كنیم؟ به افرادی كه لب چهارراه شیشهی ماشین پاك میكنند و یا گدایی را شیوه و منش زندگی کردن خود کرده اند ؟

گدایی کردن در اسلام ،ممنوع است. یکی از کارهایی که در مقابله و و مبارزه با تکدی گری هر انسانی می تواند انجام دهد این است که به آنها کمک نکنیم .
کودکانی که تکدی گری می کنند همیشه یکی از دردسرهای شهرها می شوند چون احساس همدردی با آنها مسئله ای کاملاً طبیعی است. اما با این وجود، بهتر است که بنا به دلایلی به این افراد پولی ندهید.
مطمئن باشید بچه ای که در خیابان گدایی می کند، شاید ابزاری برای یک گروه سازمان یافته نباشد ، اما باز هم به طور مستقل کار نمی کند. مطمئناً این کار ناشایست را برای یک فرد بزرگسال که معمولاً عضوی از خانواده اوست انجام می دهد.
از "نه" گفتن به متکدیان اصلاً نباید بترسید. البته درست است که همیشه آسان نیست اما بچه هایی که گدایی می کنند می دانند که پولی که ممکن است شما به آنها بدهید در جهت ارتقاء زندگی خود آنها نخواهد بود و معمولاً دست کسانی می رسد که از آنها بعنوان ابزار استفاده می کنند.
احساسات مردم ، راهی برای به دست آوردن پول های ناحق !
متکدیان حرفه ای برای گرفتن پول احساسات مردم را هدف قرار داده و با تظاهر به فقر، ناتوانی و ابراز سخنانی غیر واقعی و داستانهای ساختگی سعی در ایجاد ترحم در دیگران نسبت به خود میکنند. پرداخت پول به متکدیان سطح شهر از هر نظر عملی نادرست بوده و متکدیان را برای تداوم عملشان ترغیب میکند .
دین اسلام نیز این امر را قبیح دانسته و در تصدیق این موضوع ماجرایی را بیان می کنیم :
شخصی پهلوی پیامبر آمد. به پیغمبر گفت: وضع من خوب نیست. حضرت فرمود: برو چیزهای داخل خانهات را بفروش و كاسبی كن. گفت: من هیچ چیز ندارم. پیغمبر گفت: هرچه داری .
این خود شما هستید که با اعمالتان ، با بی توجهی کردن به ایتام ومحرومین راه های جذب رزق و روزی و موهبت های خداوند را بر روی خود بسته اید
گفت: من فقیر فقیر هستم. فرمود: در خانهات هیچ چیز نیست که با آن كاسبی كنی؟ گفت: نه! هیچ چیز نیست. ناراحت شد و رفت یك پلاس پاره و یک ظرف آورد و گفت: یا رسول اللّه! اینها هم چیزهای خانهام است. حضرت فرمود : صبر كن. حضرت به اصحاب و اطرافیان فرمود : چه كسی حاضر است این هارا بخرد؟

یك نفر از اصحاب گفت: من یك درهم میخرم. حضرت فرمود: چه كسی بیشتر میخرد؟ یك نفرگفت: من دو درهم میخرم.
حضرت آنها را به دو درهم فروخت. یك درهم را به فقیر داد وگفت: یك درهم آن را نان و گوشت بخر و به زن و بچهات بده. یك درهم آن را هم یك تبر بخر و بیا.
گفت: آقا با یك درهم تبر نمیدهند. رفت و یك سر تبر خرید كه دسته چوب نداشت. گفت: یا رسول اللّه! با یك درهم یك تبر بی دسته خریدم. حضرت فرمود: چه كسی یك دستهی تبر در خانهاش دارد؟ یكی گفت: ما یك دستهی تبر در خانه داریم. رفت و دسته را آورد. بعد خود پیغمبر خدا نجار شد، دستهی تبر را با سر تبر با هم میخ كوب كرد و فرمود: این را بگیر و برو هیزم بیاور و بفروش و گدایی نكن.
درس مهم از این ماجرای بزرگ !
در باب اشتغال زایی ، شغل های کلیدی و کاربردی به افراد داده شود .
در کمک کردن به افراد به آنها پا بدهیم ، ولی کسی را بغل نکنیم ، چرا که اگر كسی را بغل كنی ، همیشه باید بغلش كنی ، اما وقتی به او پا دادی ، برای همیشه خودش راه خواهد رفت .
قرآن در سورهی فجر می فرماید : عدهای میگویند: چرا وضع ما بد شد؟ : «وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ»(فجر/16) در حقیقت آنان از خداوند گله دارند و بیان می کنند که ،خدا برای ما كم گذاشته است. خداوند می فرماید : نه ! خدا كم نگذاشته است :«كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْیَتیمَ»(فجر/17) این خود شما هستید که با اعمالتان ، با بی توجهی کردن به ایتام ومحرومین راه های جذب رزق و روزی و موهبت های خداوند را بر روی خود بسته اید .
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925»»