لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
راهكارها و ابزارهاى فهم و تفسیر قرآن
«قرآن مشعلى است كه نور آن هرگز خاموش نمىگردد، چشمه زایندهاى است كه واردان از آن نمىكاهند، نشانههایى است كه روندگان بىآنها راه نمىیابند، دلیل كسى است كه به آن سخن گوید، فیروزى كسى است كه آن را حجت آورد، نگهدارنده كسى است كه به آن عمل كند، سپر كسى است كه آن را دربرگیرد، دانایى كسى است كه آن را در گوش دارد. همانا قرآن كان ایمان و كانون آن، سنگهاى بناى اسلام و پایه آن، میدانهاى حق و راههاى آن است.» (1)
ضرورت شناخت قرآن و شناختپذیرى آن
نخست دلایل ضرورت شناخت قرآن و امكان بررسى، تدبر و تفكر درباره آن را با دقتبررسى مىكنیم، سپس به پژوهش و جست وجوى راه كارها و ابزارهاى فهم صحیح این كتاب با عظمت مىپردازیم.دلایل ضرورت شناخت و شناختپذیرى قرآن و جست و جوى راهكارهاى تفسیر و تحصیل مقاصد خداوندى را در یك نگاه كلى، مىتوان موارد ذیل دانست:
1- قرآن كریم، تنها معجزه جاویدان و سند حقانیت اسلام و گواه صدق رسول خاتم(ص) است كه طى آیاتى، جن و انس را به هماوردى فراخوانده، (2) عدم امكان آن را اعلام داشته است و ضرورت آشنایى با موارد یاد شده، لزوم شناخت قرآن و امكان شناخت آن را ضرورى مىنماید.
2- قرآن خود را برابر نوامیس فطرت معرفى كرده(روم:30) و بشر را به شناخت آن فرامىخواند. جست و جوى فطرت ضرورت شناخت قرآن را لازم و امكانپذیرى آن را آشكار مىسازد.
3- با توجه به اینكه راهكارهاى شناختبشرى (حس، تجربه، عقل، شهود و...) در عرصه جهانشناسى و حقایق نهفته در آن ناتوان است، تنها راهكار مطمئن و دقیق، روزنه حقیقتنماى وحى است كه انسان را بدان رهنمون مىگردد. (3)
4- با توجه به خدشهدار شدن سنت رسول خدا(ص) در جریان نامبارك سقیفه، (4) این تنها قرآن است كه از صدر اسلام تاكنون و تا ابد، از گزند تحریف مصون بوده و آیینه تمامنماى اسلام است. از اینرو، شناخت آن ضرورى مىباشد.
5- از آنجا كه قرآن كریم در تمام عرصههاى زندگى بشرى، قوانین جاویدان حیاتى عرضه كرده، (5) شناخت كامل آن ضرورى است.
6- قرآن كریم داراى اعجاز بیانى است و از این رهگذر، عقول و دلهاى بزرگ و والا را چون نیروى مغناطیسى مجذوب خویش مىسازد. از اینرو، براى فراهم آوردن زمینه چنین جذبه و گرایشى براى عشاق انوار ربوبى، شناخت قرآن ضرورى مىنماید. (6)
7- از آنجا كه انسان همواره براى نیل به جوار قرب حق در حركتبوده (7) و حركت نیز به شناخت ژرف و دقیق نیازمنداست (8) و از سوى دیگر، قرآن كریم در ضمن آیههایى، همگان را به تدبر و تفكر و اندیشه در آیات خود دعوت كرده، (9) بىتوجهى بدان را گناه شمرده و غافلان از آن را مورد نكوهش قرار داده، همچنین قرآن خود را «تبیان كل شىء» معرفى كرده و همه اهل عالم را بدان نیازمند مىداند، (10) این موارد، شناخت آن را ضرورى و لازم مىگرداند.
8- قرآن كریم از سوى پروردگار بىنیاز فرود آمده و از هر نوع كلام بشرى بىنیاز بوده و دیگر دانشهاى بشرى بدان نیازمند است. بنابر این، شناخت قرآن از نیازهاى ضرورى و اصیل بشرى است. (11) از یكسو، در حوزه اسلامى، ارزیابى هراندیشهاى، حتى سنت رسول خدا(ص)، به قرآن واگذار شده و این خود مساله شناخت قرآن را ضرورى مىنماید. (12) از سوى دیگر، در قرآن كریم به فرض نزولش بر مردگان و جمادات بىروح، از تسلیمپذیرى آنان سخن گفته، در مقام نكوهش انسان برآمده و از سرپیچى و تمرد وى شكوه نموده است. بنابراین، بر اساس عقل، كتاب، سنت، تاریخ، تجربه، حس و فطرت سلیم بشرى، شناخت قرآن لازم بوده و هیچكس در هیچ زمان و هیچ شرایطى، از آن بىنیاز نیست.
قرآن در آیینه قرآن
قرآن كریم در یك فراخوانى عمومى، جن و انس را به مطالعه و فهم خود دعوت كرده و خود را شناختپذیر و قابل فهم معرفى مىنماید، چنان كه در آیاتى خود را چنین معرفى مىكند:راهنماى مردمان; (13) خودنما و دیگر نما; (14) روشنگر مردمان; (15) داور میان متخاصمان; (16) نشانه بزرگ حق; روشنىبخش جامعه; (17) فرقان و فاصل حق و باطل; (18) مایه بیدارى و هوشیارى مردم; (19) مایه تفكر و شكوفایى عقل; (20) زمینه تدبر ژرف; مایه تذكر و پندآموزى بشر; (21) راهى استوار به سوى حق، تقواپیشگى و حیات معقول معنوى; (22) نورى روشنگر از سوى پروردگار عالم و پیام ربوبى (23) معرفى كرده و براى اثبات دعوى خود، اقامه برهان مىنماید; و تبیان همه اشیا و حقایق، بیان كننده هر خشك و تر و جامع همه مفاهیم حقوقى در گستره خود.
قرآن اصول تفسیر خود را در سه اصل اساسى مىداند: قرآن با قرآن، قرآن با عقل، و تدبر و تفكر و بررسى. (24)
راهكار تفسیرى از دیدگاه قرآن
قرآن كریم راهكار تفسیرى خود را طى آیاتى، چنین بیان كرده است: «ان علینا جمعه وقرآنه فاذا قراناه فاتبع قرآنه ثم ان علینا بیانه» (قیامت:17-19); به راستى، گردآورى و تلاوت قرآن برعهده ماست. پس هنگامى كه آن را مىخوانیم تو قرائت ما را پیروى كن، آنگاه در بیان مقاصد و مفاهیم آن، از ما پیروى نما. (25)بر پایه این آیه، تفسیر قرآنى را خود خداوند به عهده گرفته و در آیات دیگرى، آن را برعهده رسول الله(ص) نهاده است. آیههاى 44 و 64 سوره نحل و آیههاى 15 و19 سوره مائده بر این مطلب صادقاند; چرا كه بر اساس این آیات و آیه 2 سوره جمعه،129 و 151 سوره بقره، 164 آلعمران و دیگر آیات مشابه، بیان مقاصد قرآن كریم به عنوان یكى از مهمترین، بزرگترین و بنیادىترین وظایف رسالت تلقى شده است; یعنى، تلاوت، بیان مقاصد، تعلیم آن و تزكیه مسلمانان همراه با آموزش حكمت اساس رسالت، بلكه تمام آن مطرح گردیده و كوتاهى در بیان آنچه نزول یافته، همچون عدم ابلاغ آن (26) تلقى گردیده است. واضح است كه میان این دو ملازمه عقلى حاكم است; زیرا از سویى، بیان مقاصد و حقایق قرآن را خود ذات اقدس ربوبى برعهده گرفته و از سوى دیگر، بیان آن را به طور كامل، به عهده رسول خاتم(ص) نهاده و براى آن بزرگوار تفصیل داده است. بنابراین، آیاتى از قرآن، آیات دیگر را تفسیر مىنماید و یكى از منابع اساسى و بنیادین تفسیر قرآن خود قرآن است.
دومین منبع تفسیرى قرآن، رسول خاتم(ص) است، چنان كه در آیات 44 و 64 سوره نحل،129 و 151 سوره بقره، 164 آلعمران، 15 و19 مائده و دیگر آیات آمده است.
از نظرگاه تاریخى نیز شواهد فراوانى در دست است كه رسول خدا(ص) به دنبال قرائت آیات، تفسیر و مقاصد آنها را نیز براى صحابه و بهویژه امیرالمؤمنین(ع)، بیان مىفرمود. روایت عبدالرحمن السلمى (ت 72 ه.ق) از برخى صحابه همچون عثمان و ابن مسعود و دیگران - مبنى بر اینكه یاران پیامبر(ص) هنگام آموزش قرآن، همین كه ده آیه فرامىگرفتند، به آموختن تفسیر آن از رسولخدا(ص) مىپرداختند، آن گاه به سراغ فراگیرى آیات دیگر مىرفتند- (27) مؤید این مدعاست.
سیوطى نیز به گزارش از ابونعیم اصفهانى از قول امیرالمؤمنین(ع) مىگوید: به خدا سوگند، آیهاى بر محمد(ص) فرود نیامد، مگر آنكه من فهمیدم كه در مورد چه كسانى و در كجا فرود یافته است; چرا كه خداوند به من دلى خردمند و زبانى مسؤول عنایت فرموده است. (28)
گزارش ابن مسعود درباره آیه «الذین آمنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم»، (انعام:82) - كه صحابه را ناامید مىگردانید و رسول خدا(ص) «ظلم» را به شرك تفسیر فرمود - نیز دلیل بر این مطلب است.
بنابراین، راهكار خود قرآن در تفسیر خویش، همان تفسیر آیه با استفاده از تدبر در آیات و استنطاق آنها از مجموع آیات مربوط به موضوع و بیانات رسول خدا(ص) است.
راهكار تفسیرى خاندان رسالت:
همانگونه كه قرآن كریم بیان خویش را خود عهدهدار شده، به بیان رسول خدا(ص) نیز حجیتبخشیده و ایشان نیز به بیان ائمه اهلبیت: حجیت و اعتبار دادهاند. (29) بنابراین، چنین نتیجه مىگیریم كه:1- قرآن روشن است و در آیاتش هرگز اختلافى نیست.
2- در صورت بروز اختلاف، در بیان فهم مقاصد آن، مرجع نهایى حل اختلاف، رسول خدا(ص) و اهلبیت عصمت: مىباشند; پیشوایانى كه در آموزش خود از خطا و نسیان و گناه معصوم و مصونند و قهرا روش تفسیرى آنان همان روش ارائه شده در قرآن است. ائمه دین: به پیروى از قرآن و رسول خاتم(ص) این روش را در آموزشهاى خود به یاران خویش انتقال دادند.
روایاتى مانند «انما نزل القرآن لیصدق بعضه بعضا» و «ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه على بعض» (30) اینمطلب را تایید مىنماید و این غیر از تفسیر به راى - كه ممنوع است - مىباشد; چرا كه در این روش، مفسر نخست آیات مورد نظر را استنطاق مىكند و احادیث ائمه اهل بیت: را مىنگرد و پس از آشنایى به روش آنان، با استفاده از قرآن و سنت و عقل و تدبر، به تفسیر آیات مىپردازد. (31) آنان كه درباره قرآن به انواع تناقضها دچار آمده و در مورد آیات الهى به ناروا، سخن گفتهاند و گاهى به تناقض برخى آیات با برخى دیگر و یا با سنت رسول خاتم(ص) حكم كرده و یا سنت را در ارتباط با خودش و یا با عینیت تاریخى دانستهاند، همه از بىاطلاعى و از عدم آشنایى آنان با روش تفسیرى خواندن وحى بوده است. قرآن كریم هرگونه اختلاف و تناقض را از دامن پاك خود دور دانسته و در مقام تحدى، براى اثباتاعجازبیانىو حقانیتخود، بدان استدلال مىفرماید. (32)
راهحل تناقضهاى اسطورهاى
قرآن كتابى است دردآشنا و شفابخش; مانند داروخانهاى كه براى همه امراض دارویى ویژه دارد، اما باید درد و دارو را شناخت تا درمان مؤثر واقع شود. در بیمارىهاى روحى و معنوى نیز چنین است. دواى هر دردى آیهاى خاص است; آیهاى متناسب با آن درد. و شاید یكى از دلایل نزول تدریجى قرآن كریم در طول23 سال همین باشد و علت مراتب نزول و مراحل آن به صورت دفعى و تدریجى و به دو صورت مجمل و مفصل، (33) روح و حقیقت تعین نایافته قوانین جهاد و دفاع و قوانین مالى یا جنایى در ارتباط با گروههاى گوناگون الحادى و مسلمان در طول23 سال نیز همین موضوع باشد.گوناگونىاستدلالهاو موضعگیرى قرآن در برابر كفار قریش، یهود و ملحدان، منافقان و بیماردلان نیز همین بود. بنابراین، هر جاكهآیههامتناسب با نیازها و روحیهها و زمانها تلاوتگردند و درآنهاتدبرلازمبشود،هیچگونهتناقضىدر آن احساس نمىگردد.
تفاوت هدف به تفاوت روش
اگر هدف پژوهشگر تنها قرائت و روخوانى قرآن باشد با تسلط بر قواعد قرائتبدان نایل مىگردد. اگر هدف او بالاتر از این و در حد فهم احكام و مفاهیم بلند قرآن باشد، در این صورت، باید با آموزش قواعد اصول الفقه مدار دلالتها را از قبیل عام و خاص، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ و... بازشناسد. (34) و اگر هدف او فقه اكبر و یك نطاق گستردهترى باشد، باید فراتر از مراحل سهگانه اصول الفقه (بحث دلیلیت، دلالت، و تعارض ادله) حركت كند و در سطح گسترده و كلان، مساله را مطرح نماید تا با مطالعه نظامهاى اسلام، به صورت یك مجموعه به همپیوسته و داراى روح واحد، روح واقعى اسلام را در پرتو مجموعه آیات و روایات كشف كرده، در حریم كبریایى قرآن و اسلام ماوا بگیرد و به درجه تفقه در دین نایل گردد. (35)بنابر این، اگر در اندیشه فهم اغراض و اهداف قرآن و اسلام باشیم، باید در جست و جوى اصول روشمند دیگرى باشیم و به كمك آنها، به اغراض و مقاصد بلند كلام خدا پى ببریم; چرا كه قرآن و سنت در یك افق تاریخى ویژه، براى هدایت انسانیت تا ابد نزول یافته و شناخت افق تاریخى عصر نزول در فهم آن تعیینكننده است. از این رهگذر است كه امام(ع) فقه متعالى را چنین توصیف مىنماید: «انتم افقه الناس اذا عرفتم معانى كلامنا»; (36) شما فقیهترین مردم هستید، هرگاه معانى سخنان ما را دریابید.
نقش عترت: در تعیین مقاصد قرآن
با بررسى سیره معصومان: و واقعیات عینى روشن مىشود كه روش «تفسیر قرآن با قرآن» كارسازترین راه فهم قرآن و كشف مقاصد آن است. البته این روش دشوارىهاى فراوانى دارد كه اگر بر اساس اصول صحیح و قانونمند عمل نشود، موفقیتى نخواهد داشت; زیرا:1- برخىازآیاتتنهایكباردرقرآننزولیافتهوهمگونىندارد.
2- فهم كامل و نهائى قرآن در انحصار راسخان در علم و ثقل كبیر است. باید با رجوع بدانان از آن بهرهمند شد. پس صرف مقارنه آیات (37) نمىتواند كارساز باشد.
3- قرآن داراى ظهر و بطن است كه این بطون در برخى روایات تا هفتاد مرتبه ذكر شده است: «ان للقرآن ظهرا و بطنا ولبطنه بطنا الى سبعة ابطن او سبعین.»; (38) به راستى، قرآن داراى ظاهر و باطنى است و باطن آن داراى بطنى دیگر تا هفت و یا هفتاد بطن.
4- با صرف نظر از روایات ظهر و بطن، عمق معانى قرآن با قلت لفظ (بلیغ بودن) آن، غموض ویژهاى را بر آن افزوده است و آیات تدبر و تفكر و... نشانگر این واقعیت است; چرا كه مقاصد قرآن كریم بسى دورتر و فراتر از افق فكرى انسان خاكى است; هرقدر پیش بتازد هنوز اندر خم یك كوچه است.
ترجمه و تفسیر
به منظور دستیابى به مفاهیم آیات، رعایت اصول ذیل لازم است:الف - جمعآورى آیات همخانواده (نظایر و اشباه) از طریق معاجم قرآن;
ب - تفسیر آیات متناظر به كمك یكدیگر;
ج - عرضه متشابهات بر محكمات بر پایه «هن ام الكتاب» (آلعمران:7) (39) شدهاند;
د - استفاده بهینه از ظهور و سیاق آیات در مجموع قرآن كه البته ذوق و سلیقه و هوشیارى ویژهاى مىطلبد و بدون آن، حتى درك مفاهیم نیز مقدور نخواهد بود.
روش دستیابى به مقاصد قرآن (مصادیق)
با به كارگیرى اصول چهارگانه مزبور، تنها دسترسى به مفاهیم آیات امكانپذیر است، اما به دست آوردن مقاصد نهائى خداوند و تعیین مصادیق آنها تنها از طریق رجوع به سنت و عترت، (40) كه عدل قرآن و قرین و ترجمان آنند، میسر است. آنان به دلیل رسوخ در علم، با مقاصد آیهها آشنا بوده و این پیوسته تا ابد ادامه خواهد داشت و براى هر نسلى آیهاى است كه آن را تلاوت مىنماید و با مرگ مصداقى، مصداق دیگر به وجود مىآید.بنابر آنچه ذكر شد، مىتوان گفت كه مراد از ظهر و بطن در این دسته از روایات، همان مصادیق آشكار و نهان است كه چون شب و روز در تبادلند و منظور از راسخان در علم همان خاندان عصمت و طهارت: هستند كه بر دانش متشابهات و ظهر و بطن و تاویل و تنزیل آگاهند و دیگران از آن محروم. (41)
تاویل و تنزیل
در اندیشه بیشتر مفسران، به ویژه پیشینیان، «تنزیل» ظواهر و «تاویل» خلاف آن و یا محكمات و متشابهات تلقى شده است. برخى از بزرگان «تاویل» را به واقعیت عینى آیات تفسیر كردهاند و دیدیم بر پایه احادیث ائمه اهلبیت:، قرآن داراى تنزیل است; یعنى، در مورد گروهى نزول یافته و تاویل دارد; یعنى، عدهاى هستند كه این آیه بدانان بازمىگردد. به عبارت دیگر، تعیین مصداق دانش ارجمند تاویل - همچون دانش ظهر و بطن (باز گردانیدن مفاهیم به مصادیق تازه) - تنها كار را سخان در علم است. بنابراین مىتوان گفت كه «تنزیل» یعنى، مصادیق گذشته و «تاویل» یعنى، مصادیق آینده. (42) و این مطلب از قانون جرى و اطباق نیز استفاده مىگردد. (43)ضرورت رجوع به عترت: در تفسیر قرآن به قرآن
در راهكار تفسیرى قرآن به قرآن نیز رجوع به عترت رسول خدا(ص) از ضروریات است; زیرا:اولا، قرآن ظهر و بطن، تاویل و تنزیل و جرى و اطباق دارد و دانش آن در انحصار عترت پیامبر(ص) است كه روایات بر آن دلالت دارد. (44)ثانیا، بنابر این كه حقایق و تاویل و بطون قرآن را تنها «مطهرون» مىتوانند مس نمایند (45) و «مطهرون» بر اساس آیه تطهیر (احزاب:33) خاندان عصمت و طهارت: على و زهرا و فرزندان معصوم آناناند، (46) بنابراین، رجوع به آنان در تفسیر قرآن به قرآن، بدیهى و الزامى است.
ثالثا، بیان قرآن بر پایه خود قرآن، به عهده رسول خدا و اهل بیت او: نهاده شده و رسول خدا(ص) اقوال اهل بیت: را حجیت و اعتبار بخشیده است. (47)
رابعا آیاتى از قرآن منطق رسول خدا(ص) را منطق وحى و عین آن مىداند. «ما ینطق عن الهوى»(نجم:3) و آیاتى، پیروى از رسول خدا(ص) و اولوالامر را واجب شمرده و در صورت اختلاف امتبدانان ارجاع داده شده است.(نساء:59)
ظهر و بطن قرآن
برخى ظهر و بطن قرآن را به «معانى و مفاهیم» توجیه و تفسیر كردهاند. اما این مستلزم دور و یا تسلسل باطل است; زیرا هر مفهومى را در نظر بگیریم، خود آن نیز ظهر و بطن خواهد داشت. بنابر این، شاید مراد از ظهر مصادیق بارز و منظور از بطن، مصادیق نهان باشد. این مطلب از پرسش فضیل بن یسار و خثیمه از امام باقر(ع) به خوبى روشن است كه امام(ع) بطن را به مصادیق نهفته و ظهر را به مصادیق ظهور یافته تفسیر نمودند. (48) دلیل این مطلب آن است كه «تاویل» همان مصداق است و حدیث «انت تقاتل على تاویله كما قاتلت على تنزیله» (49) درباره امیرمؤمنان(ع) هم به همین مصداق تفسیر شده است; چه آنكه مسلمانان بر سر مفاهیم قرآن نزاعى نداشتند، بلكه نزاع آنها بر سر مصادیق آنها بوده است. از اینرو، در حدیث فضیل فرمود: «مراد از ظهر و بطن همان تاویل (مصادیق) است كه برخى سپرى شده و ظهور یافته و برخى دیگر هنوز در خفا بوده و سر نرسیده است.»و در حدیثخثیمه، فرمود: قرآن در تمام ادوار بر همه اقوام شامل شده، جارى رجوع به سنت و عترت در تفسیر قرآن و همان تفسیر منطق وحى به كمك منطق دیگر وحى است; چرا كه فهم مصادیق و بطون قرآن نیازمند بیان رسول خدا(ص) از طریق ارجاع متشابهات به محكمات است و دانش این ارجاع در انحصار او و خاندان گرامى ایشان مىباشد. این مساله در تمام قرآن جریان دارد; زیرا اقرار و پذیرش آن در یك مورد، مستلزم پذیرش آن در همه آیات است و اهلبیت: مطمئنترین راه وصول به نور و حقیقت قرآن، و مردم بر حسب تفاوت فكرى خود، نیازمند ابزارى مطمئن و صحیح مىباشند.
ابزارها و كلیدهاى فهم قرآن و تفسیر آن
بر حسب آنچه ذكر گردید، تفسیر صحیح و رسیدن به مقاصد الهى به مقدماتى نیازمند است; از جمله:الف - احاطه كامل بر مقدمات علمى تفسیر;
ب - تدبر در آیات;
ج - ارتباط پیوسته و پایدار با مجارى وحى (قرآن و عترت:)اینك به طور فشرده، درباره آنها بحث مىشود:
تفكر و تدبر در قرآن به مواردى نیازمند است تا به نتیجه كامل و كارساز برسد. آن موارد عبارتند از:
1- تفكر در سورهها از حیث زمان و مكان نزول، افق نزول، مخاطبان، مصادیق نخستین، شان نزول و سیاق آیات; سنجیدن آیات با ویژگىهاى مخاطبان نخستین كه آیا مضمون آیات با آن ویژگىها وفق مىدهد (در نظر گرفتن عنصر زمان و مخاطبان.)
با بررسى موارد نزول آیات، از جنبه فكرى، عقلى، خیالى، قلبى، روحى، اقتصادى و اجتماعى مىتوانیم به موضوع سوره نزدیكتر شویم. این مساله بسیار مهم است و بدون ارزیابى، هیچ موفقیتى به دست نمىآید، به ویژه اگر دقت كنیم كه ترتیب آیات بدین صورت بر پایه حكمتخداوند حكیم است و رمز و رازى دارد. (50)
به عنوان نمونه، به ترتیب شگفتانگیز آیات سوره مباركه حمد توجه كنید:
الف - ستایش خداوند آنگونه كه هست;
ب - اظهار اخلاص در عبادت;
ج - تقاضاى ایصال به مطلوب. (51)
2- تفكر در آیههاى یك سوره به صورت مجموعههاى كوچك، به همان روشى كه در سورهها گفته شد، یعنى ارتباط تنگاتنگ آیات با همدیگر. این قسمت از بحثبه قدرى با اهمیت است كه دانشمندان بلاغت آن را «انحصار در شناخت فصل و وصل» دانستهاند. در این مرحله، باید به كیفیت ترتیب قرآن به صورت حاضر، كه یك نظم توقیفى است، عنایت ویژه كرد. (52)
3- تفكر در ارتباط با اجزاى آیهها با یكدیگر و اجزاى یك آیه با دیگر اجزاى آن; قرآن داراى یك هدف كلى است و هر سوره و آیه، حتى صدر و ذیل هر آیه و هر سوره، ضمن اشتراك در هدف مافوق خود، خود نیز داراى یك هدف ارجمند است كه با اشراف به آن اهداف، انسان مىتواند به هدف كلى قرآن (هدایت انسان به مقاصد الله) و دیگر اهداف جزئى و كلى آن پى ببرد. این مرحله به حدى مهم است كه اگر یك حرف آن جا به جا گردد، دیگر آن خاصیت هدایتى را نخواهد داشت. از اینرو، مىگویند تحریف قرآن عملا امكانپذیر نیست.
4- مرحله بعدى بررسى صدر و ذیل سورهها و آیهها و مقایسه میان احتمالاتى است كه در مورد آیه یا سوره داده مىشود. (53)
در خاتمه این بحث، به حدیث امام صادق(ع) اشاره مىكنیم كه فرمود: «ان هذا القرآن منار الهدى و مصابیح الدجى فلیجل جال بصره و یفتح للضیاء فان التفكر حیاة قلب البصیر كما یمشی المستنیر فى الظلمات بالنور.» (54)
مقدمات علمى تفسیر
1- ایمان و باور به حقانیت و وحیانى بودن قرآن: چرا كه ناپاكان و بیماردلان از درك آن محرومند. (55) اما همه آیات و حروف و زیر و زبر آن با مؤمن سخن مىگوید و روح و دل و عقل و همه وجود او را به تفكر و احساس وامىدارد. خداوند، خود فرمود: «هدى للمتقین.» (بقره:2)چنین ایمانى عارفانه به قرآن، روح مفسر را به نور قرآن روشن مىگرداند و با این نور، به مقصد مىرسد. خداوند فرمود: «ولكن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا.» (شورى: 52) در این مرحله، مفسر علاوه برداشتن ایمان راستین، باید عوامل بازدارنده را نیز از خود دور سازد; مانند: پیروى از هواى نفس، تحمیل راى خود بر قرآن، تعصب كور، پیشداورىها، خودباختگى، نفاق، بیمارى دل، شرك باطنى، معاصى و... .
2- آشنایى با علوم عربیت:
الف - صرف، نحو، لغت، بلاغت: زبان قرآن عربى است. با احاطه به رمز و راز این زبان، مىتوان زمینه فهم آن را فراهم ساخت. رسول خدا(ص) فرمود: «اعربوا القرآن والتمسوا غرائبه.» (56) به همین دلیل، مستشرقان به طور كلى، به انحراف افتادهاند. (57)
ب - باید دانست كه جا به جایى كلمات قرآن به هیچ وجه امكانپذیر نیست (58) و لغزشهاى فراوانى از مفسران در این زمینه رخ داده است.
ج - شناخت مواضع تقدیم و تاخیر موضوعات: مانند: تقدم امر به معروف بر نهى از منكر یا هجرت بر جهاد یا صفح بر جهاد یا تزكیه بر تعلیم یا ولایة الله بر ولایة المؤمن و... .
د - بررسى ارتباطات آیات با یكدیگر: بیشترین لغزش مفسران در همین زمینه است.
ه - تفسیر آیات به كمك یكدیگر: در این باره، به طور مفصل بحثشد.
و - توجه به قانون جرى و اطباق;
ز - توجه به تاریخ نزول آیات;
ح - شناخت اسباب نزول;
ط - آشنایى با محكمات و متشابهات;
ى - شناخت كامل ناسخ و منسوخ;
ك - تفسیر موضوعى;
ل - نقد و بررسى اقوال مفسران;
م - شناختن مواضیع علوم قرآن - به طور كلى;
ن - رعایت مبهمات لفظى قرآن، پرهیز از تفسیر به راى و تطبیق آن با پیشفرضها و اهداف خود;
س - رعایتخصوصیات صناعتى (آنچه در علوم اصول الفقه در بحث دلیلیتبررسى مىشود) و ناسخ (59) و منسوخ (60)
3- مراجعه به مجارى وحى (ثقلین): (61) این مطلب به تفصیل مورد بررسى قرار گرفت و چنین نتیجهگیرى شد كه به حكم كتاب و سنت متواتر رسول خدا(ص) و عقل، امت اسلامى در مقام فهم كتاب و سنت و شكل كلى دین و احكام جزئى آن، در همه مراحل و ادوار، باید به عترت رسول خدا(ص)، كه حاملان علوم آن حضرتاند، مراجعه نمود.
فصلنامه معرفت شماره 26 - عزتالله مولایى
پىنوشتها
1- سید رضى نهجالبلاغه، خ1892- تحدى و هماورد طلبى قرآن كریم در آیههاى 88 اسراء، 82 نساء،13 هود، 34 طور، 38 یونس،23 بقره بیان گردیده است. در این آیات، سخن خدا بودن قرآن و حقانیت رسالت رسول خاتم6 به اثبات رسیده و در آیههاى43 رعد و166 نساء، از رسول خدا(ص) درخواستشده كه براى اثبات حقانیت رسالتخود، به تصریح قرآن استناد جسته و گواهى خدا و ملائكه را نیز بر آن متذكر شود. ر.ك.به: سید محمدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام، ص 18-21/ محمدتقى مصباح یزدى، قرآنشناسى، ص 120-124
3- چنان كه فرمود: «تلك من انباء الغیب توحیها الیك ماكنت تعلمها انت و لاقومك»; (هود:49) این اخبار غیبى است كه به تو وحى كردیم. تو و قومت پیش از این از آن آگاهى نداشتید.
4- حدیث «تكذیب» كه در میان فریقین به تواتر شناخته شده است، گواه بر این مطلب است.
5 - «یا ایها الذین امنوا استجیبوا لله وللرسول اذا دعاكم لما یحییكم...» (انفال:24)
6- ر.ك: به: سید قطب، التصویر الفنى فى القرآن على جهرمى، نمونههایى از تاثیر قرآن.
7- «یا ایها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقیه»; (انشقاق:6) اى انسان، تو پیوسته در حركتبه سوى پروردگار خود هستى تا او را دیدار كنى.
[» 8- «یا كمیل ما من حركة الا وانت محتاج فیها الى معرفة»; اى كمیل، هیچ حركتى نیست، مگر آن كه تو در آن به شناخت نیازمندى. (ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص 165)
9- آیات مربوط به تدبر، تفكر و تعقل در قرآن بسیارند و نیازى به ذكر آنها نیست.
10- «...و نزلنا علیك الكتاب تبیانا لكل شىء و هدى...»; این كتاب را به صورت تدریجى بر تو فرود آوردیم كه بیان همه چیز در آن است.
11- امام(ع) فرمود: «اعلموا انه لیس على احد بعد القرآن من فاقة ولا لاحد قبل القرآن من غنى» (نهجالبلاغه، خ 175 / محمد بن یعقوب كلینى، اصول كافى، ج1، ص48)
12- امام(ع) فرمودند: «ما جاء عنا فاعرضوه على كتاب الله فما وافقه فخذوه به و ما خالفه فاضربوا به عرض الجدار.» (محمدبن یعقوب كلینى، همان، ج1،69)
13- بقره: 185
14- دخان: 1/زخرف: 1
15- نحل: 44 و 64
16- نور:1 / بقره:34
17- نحل: 64
18- بقره: 85
19- بقره:219
20- بقره: 221
21- بقره:187
22- نساء:187
23- ر.ك.به: آیات تحدى، پىنوشت 1.
24- ر.ك.به:عبدالحمیدجعرابه،المدخلالىالتفسیر، ص 144/ عمید زنجانى روشهاى تفسیرى، ص303 به بعد / محمدباقر مجلسى، بحارالانوار
25- محمدبن جریر طبرى، دلائل الامامة، 104-108/ ج 72، ص189; البته در ذیل تفسیر این آیات - كه رسول خدا(ص) در آن، از شتاب در گفتن منع شده - از طریق امام باقر(ع) در مباحثه با هشام مروانى، چنین گزارش شده كه مراد آن است كه رسول خدا(ص) قرائت و احكام ظاهرى قرآن را به همگان آموزش دهد، اما آنچه از گفتن آن (دانش متشابهات و بطون قرآن و علم به غیب) منع شده، تنها به خاندان عصمت و طهارت آموزش دهد، نه به دیگران. (ر.ك. به: محمد بن جریر طبرى، پیشین، ص 104 و 108/ محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 72، ص183-189) پس آنچه را كه ظاهربینان گفتهاند - كه رسول خدا(ص) در خواندن قرآن پیش از سپرى شدن وحى از سوى جبرئیل(ع) شتاب مىكرد كه مبادا كلمهاى از آن فراموش شود و خداوند ضمن دلدارى آن حضرت، وى را از آن نهى فرمود - نمىتواند صحیح باشد.
26- «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك فان لم تفعل فما بلغت رسالته...»; (مائده:67) اى رسول آنچه را كه از سوى پروردگارت بر تو فرود آمده [بر همگان] ابلاغ كن، وگرنه ابلاغ رسالت نكردهاى.
27- جلالالدین سیوطى، الاتقان، ج 2، ص196
28- همان، ج 4، ص 234; امیرالمؤمنین(ع) در یكى از خطبههاى خود، این مطلب را به روشنى بیان كرده، مىفرماید: «هیچ آیهاى بر رسول خدا(ص) فرود نیامد، مگر آنكه آن را بر من خواند و املا فرمود و من آن را به خط خود نوشتم و تاویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و خاص و عام آن را به من آموخت و دربارهام دعا كرد كه خداوند توان فهم و حفظ آن را به من عنایت فرماید. از اینرو، هیچ آیهاى از قرآن و دانشى كه بر من املا كرده بود، تاكنون فراموش نكردهام.» (نهجالبلاغه، خ 210/ محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 92، ص99 به نقل از: محمد بن یعقوب كلینى، اصول كافى) روایت امام صادق(ع) درباره بحث امام باقر(ع) با هشام و عالم مسیحى كه به طور گذرا، مطرح شده و صدها گزارش حدیثى از فریقین گواه صدقى بر این مدعاست.
29- دهها آیه و صدها حدیث متواتر و مشهور و مستفیض از فریقین در این باره - كه اهل بیت: مرجع فهم قرآنند و بس - گزارش شده است; همچون آیه تطهیر، راسخان در علم، اولىالامر، ذوى القربى و حدیثشریف ثقلین، سفینه و...
30- سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، 61
31- در این صورت، دیگر هیچ پژوهشگر اندیشورزى در تفسیر قرآن كریم دچار انحراف، تحیر و گمراهى نمىگردد تا در نتیجه سرگردانى، به وجود تناقض لاینحل در قرآن و سنت و در ارتباط آن دو با هم و عینیتخارجى اعتقاد یابد و از حل آن عاجز گشته و عملا دچار نفاق و تكذیب آیات قرآن گردد.
32- «افلا یتدبرون القرآن ولو كان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا كثیرا.» (نساء:82); آیا مگر قرآن را مورد تدبر قرار ندادند. و اگر از جانب غیر خدا بود، در آن اختلاف زیادى مىیافتند.
33- دلیل نزول قرآن به صورت دفعى غیر زمانى بر دل رسول خدا(ص) پیش از بعثت در ماه رمضان و نزول تدریجى آن از آغاز بعثت تا پایان عمر رسول گرامى اسلام(ص) نیز همین است كه زمینه و ظرفیت و شرایط واقعى خود را بیابد تا نزول یابد. جریان نزول دو گونه قرآن از دیرباز در نوشتار اندیشورزان اسلامى مطرح بوده است، مرحوم فیض كاشانى در مقدمه نهم تفسیر خود، مرحوم طالقانى در پرتوى از قرآن، ج 4، ص 195، مرحوم علامه طباطبائى در المیزان، ج 2، ص 230 و ج3، ص 62، ابوعبدالله زنجانى در تاریخ القرآن، ص9 و آیةالله مصباح یزدى در قرآنشناسى، قسمت اول این مساله را مورد بحث قرار دادهاند.
34- با عنایتبه دانش ارزشمند اصول الفقه، در صورت اختلاف معیارها و موازین، به تعادل و تراجیح چنگ زده و از آن طریق، مشكل فهمیدن را حل نموده، به هدف برسد.
35- «لولا نفر من كل فرقة طائفة لیتفقهوا فى الدین» (توبه: 122) تفقه هدف تمام نظام اسلام است.
36- باید بر همین پایه و اساس، روایات مربوط به نحلهها و گروههاى زبانى و جغرافیاى و حتى زمانى، تفسیر گردد; همچون نكوهش برخى نژادها، نسلها، زبانها و مناطق گوناگون; مانند، تمجید از اهالى قم در روایات و مذمتخوزىها و یا بربرها و امثال آن.
37- اشاره به ماجراى مردى كه به استناد آیههاى «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها ومن جاء بالسیئة فلایجزى الا مثلها»، از طریق سرقت، دنبال ثواب صدقه بود و امام صادق(ع) به او فرمودند: كلید فهم آن دو آیه «انما یتقبل الله من المتقین» است.
38- كازرونى، مرآة الانوار، ص: 5; و در برخى از روایات، نزول قرآن را بر حرف دانسته و آنگاه هر حرفى داراى ظهر و بطن مىباشد و تنها على(ع) است كه از همه آنها بهرهمند بود و در حیطه دانش اوست. ر.ك.به، سید جعفر مرتضى، حقایقى پیرامون قرآن، ص176 -186
39- چرا كه محكمات مرجع متشابهات قرار داده - سید محمدحسین طباطبائى، المیزان، ج3، ص 64 -67
40- آنان كه به جاى پیروى از ثقل كبیر: به استحسان و قیاس و راى روآوردند، ره به جایى نبرده و بالمآل، حیران و سرگردان و خایب بازگشته و در كنار چشمهسارهاى زلال قرآن با فریاد العطش، جان سپردند و خود و دیگران را به وادى هلاكت كشانیدند.
41- مرحوم علامه طباطبائى «و» در «والراسخون» را براى استیناف گرفته و مفهوم «راسخون» را فراتر از خاندان عترت و آنان را فرد اكمل مىداند. (المیزان، ج3، ص 54 - 55 و69 - 71)
42- سیدعلى دزفولى، شناخت قرآن، ص 30 -43
43- علامه طباطبائى; تاویل قرآن را عبارت از حقایقى مىداند كه در ام الكتاب، نزد خداست و از مختصات غیب او مىباشد و بر پایه آیه 80 سوره واقعه (الا المطهرون...) علم به تاویل (غیب) به نحو استقلال، اختصاص به خدا دارد و «مطهرون» به دلالت این آیه، حقیقت قرآن را مس مىنمایند و با ضمیمه آیه تطهیر - كه به موجب روایات متواتر، در حق اهلبیت پیامبر(ص) فرود آمده - اهلبیت رسول خدا(ص) از پاك شدگان و عالم به تاویل (و غیب) مىباشند. (سیدمحمدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام،46 -49).
44- روایات ظهر و بطن و كیفیت نزول قرآن را در تفسیر برهان، ج 1، ص 15 - 25 مطالعه نمایید.
45- «فلا اقسم بمواقع النجوم... انه لقرآن عظیم لایمسه الا المطهرون» (واقعه:80)
46- روایت متواتر ثقلین این مطلب را اثبات مىنماید و بر اساس روایات فریقین، رسول گرامى اسلام(ص) قریب نود ماه تمام، هر صبح، پیش از اذان این آیه را یك بار بر در خانه على(ع) و زهرا(س) براى آنان تلاوت كرده و عملا به امت فهمانده كه این آیه در شان آنان نازل گشته است، نه دیگران. (سید محمدحسین طباطبائى، ص48)
47- در این باره به مباحث گذشته رجوع شود.
48- عن فضیل بن یسار: سالت اباجعفر(ع) عن هذه الروایة: «ما من آیة الا و لها ظهر و بطن.» قال: «ظهر و بطن و هو تاویله، منه ما قد مضى و منه ما لم یجىء یجرى كما یجرى الشمس والقمر كلما جاء تاویل شىء یكون على الاموات كما یكون على الاحیاء قال الله: «... و ما یعلم تاویله الا الله والراسخون...» (تفسیر برهان، ج 1، ص19، حدیث 1/ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 92، ص 78 به نقل از: محمد بن یعقوب كلینى، پیشین) در مرفوعه خثیمة به نقل از ابوجعفر(ع) آمده است: «یا خثیمه،... لو ان الآیة اذا نزلت فى قوم ثم مات هؤلاء القوم، ماتت الآیه، لما بقى من القرآن شىء ولكن القرآن یجری اوله على آخر مادامت السموات والارض ولكل قوم آیة یتلونها، هم من خیر او شر.» (تفسیر برهان، ج 1، ص 21، حدیث7 به نقل از: محمد بن یعقوب كلینى، پیشین)
49- شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، كتاب الجهاد.
50- عمده انحرافهاى تفسیرى در همین راستا واقع شده است.
51- فخر رازى، تفسیر كبیر، ج 1، ص 178 / تناسب الآیات، ترجمه نگارنده، ص 38 - 40
52- در این زمینه، كتاب تناسب الآیات، راهگشاست.
53- ر.ك.به: نگارنده، تناسب الآیات، به بحث «فصل و وصل».
54- محمد بن یعقوب كلینى، اصول كافى، ج 4، ص447
55- «لا یمسه الا المطهرون» (واقعه:80); «الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه...» (آلعمران:7)
56- عبدالجبار شراره بحوث فى القرآن الكریم، ص139
57- تطور الاستشراق فى دراسة التراث العربى، ص 85
-58 علىرضا صدرالدین، كلیدهاى فهم قرآن، ج 1
59- ر.ك.به: عبدالجبار شراره، پیشین، ص 138 - 151/ علیرضا صدرالدینى، پیشین، ج 2، ص 1 - 95/ ابوالحسن العاملى اصفهانى، مقدمه تفسیر البرهان، ص19 - 18 به نقل از: سلیم بن قیس هلالى/ سید محمدحسین طباطبائى، المیزان، ج3، ص 84/ عباسعلى عمید زنجانى، مبانى و روشهاى تفسیرى، ص 328 - 338/ عبدالستار فتحالله سعید، المدخل الى التفسیر الموضوعى.
60- ر.ك.به: عبدالجبار شراره، پیشین، ص 138 - 151/ علیرضا صدرالدینى، پیشین، ج 2، ص 1 - 95/ ابوالحسن العاملى اصفهانى، پیشین، ص19 - 18 به نقل از: سلیم بن قیس هلالى/ سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج3، ص 84/ عباسعلى عمیدزنجانى، پیشین، ص 328 - 338/ عبدالستار فتحالله سعید، المدخل الى التفسیر الموضوعى.
61-ر.ك.به: مقدمه وصیتنامه حضرت امام; / قوام الدین و شنوهاى، حدیث ثقلین.
- نظرات (0)
برّنده ترین سلاح شیطان
تذکار مهم:
********
امیر المومنین علیه السلام مى فرماید: فتنه و فساد از چند چیز بلند مى شود. یكى از آنها از دوستى بى حد به زنان و علاقه و محبت زیاد به ایشان است. و آن هم شمشیر برانى براى شیطان خواهد بود. كسى كه علاقه و محبت بیش از حد به زنان داشته باشد، باید بداند كه بهره اى از عیش و زندگى خود نمى برد.(1)
پس برنده ترین سلاحی كه شیطان مى تواند به آسانى با كمك آن به آرزوهایش برسد، [دوستداری افراطی] زن است و این سلاح، فراوان و همه جا یافت مى شود.
عزیزان را كند كید زنان خوار
به كید زن مبادا كس گرفتار
از خود محورهاى زن بود كه بدن امام حسن مجتبى علیه السلام تیر باران شد و مروان حكم ملعون و مطرود هم، عایشه را خبر مى كند و او هم دستور مى دهد بدن امام را آماج تیر قرار دهند
تاریخ نمونه هایى زیادى دارد كه نشان مى دهد انسانها به خاطر علاقه زیادى كه به زن خود داشته اند سقوط نموده و دین و دنیاى خود را از دست داده اند؛ زیرا وقتى كه انسان دل بستگى زیادى به زن خود داشته باشد عیب هایش را نمى بیند؛ در نتیجه همسرش نیز از او سوء استفاده مى كند. در این جا نمونه هایى از این افراد را مى آوریم كه در پى آن جنایات و كشتارهایى هم رخ داده است .
از محبت و علاقه به زن بود كه حضرت آدم علیه السلام از بهشت بیرون شد، هنگامى كه شیطان از آدم، ناامید گشت سراغ حوا رفت و وى را فریفت.(2)
از علاقه و محبت به زن بود كه قابیل كینه برادر را به دل گرفت و سرانجام او را كشت . در بعضى از روایات آمده : حوریه اى براى هابیل و زن جنیه اى براى قابیل آمد و همین باعث نزاع ایشان شد.(3)
و باز از نااهلى زن بود كه نوح پیغمبر همواره ناسزا و زخم زبان هاى مردم را باید تحمل مى كرد.(4)
از رفتارهاى زن بود كه خانه لوط نبى به خاطر یورش عده اى ناامن مى شود و آن پیغمبر عظیم الشاءن و مظلوم مجبور می شود به آن مردم پست پیشنهاد دهد كه به خانه و مهمانانش حمله نكنند و دخترانش را با اجراى عقد به آنان بسپارد.(5)
و هم چنین از نیرنگ هاى زن بود كه عزیز مصر (یوسف صدیق) را هفت سال در زندان نگاه داشت و از زندگانى اجتماعى محروم كرد.(6)
از دل دادگى به زن بود كه قدار بن سالف به در خواست آن زن ناباب ، شتر صالح پیغمبر را پى كرد كه عذاب نازل شد و تمام قوم هلاك شدند.(7)
از علاقه به زن بود كه بلعم با عورا به دستور عجوزه خود به كوه رفته و حضرت موسى علیه السلام پیامبر بزرگ الهى را نفرین مى كند كه هم موسى و هم قومش چهل سال در بیابان در میان سرما و گرما حیران مى شوند و هم عبادات و اعمال صالحش از بین مى رود. تا جایى كه قرآن او را تشبیه به سگ نموده است .(8)
از محبت و علاقه به زن بود كه باید سر یحیاى پیغمبر از بدن جدا شود و مهریه عروس گردد و براى خون به ناحق ریخته آن حضرت هفتاد هزار نفر از مردم آن زمان به دست (بخت النصر) قتل عام مى شوند و آن هم خون ریخته شود.(9)
نیز از وسوسه زن بود كه جگر حمـزه به دستور (هند) جنایت كار و زناپیشه از پهلویش بیـرون آورده شود و بدنش مثله گردد.(10) و به واسطه زن بود كه در خیبر به پیامبر اسلام (ص) زهر خورانده مى شود و آن زن ناپاك یهودى از روى هوى و هوس یا به دستور عده اى حضرت را مسموم مى كند.(11)
و با پادر میانى زن بود كه عبدالرحمن بن ملجم مرادى به دستور قطام ، آن زن بد سیرت ، دست به قتل بزرگ مرد تاریخ امیرالمؤمنین علیه السلام زد و آن جنایت بزرگ را مرتكب شد، و امت پیغمبر را بى امام و رهبر نمود.(12)
از خودخواهى هاى زن بود[...]كه جنگ جمل كه حدود سى هزار نفر از امت اسلامى قتل عام شدند و به دنبال آن جنگ صفین و نهروان پیش آمد و عایشه تعزیه گردان آن و آغازگرش بود.
از ناپاكى هاى زن بود كه فرزند بزرگ پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به شهادت رسید، و معاویه مخفیانه زهر هلاهل با مقدارى پول براى زن امام حسن علیه السلام (جعده) ملعونه، دختر اشعث بن قیس، مى فرستد كه آن ناپاك، زهر را به فرزند فاطمه داد و جگر آن حضرت را پاره پاره كرد.(13)
از خود محورهاى زن بود كه بدن امام حسن مجتبى علیه السلام تیر باران شد و مروان حكم ملعون و مطرود هم، عایشه را خبر مى كند و او هم دستور مى دهد بدن امام را آماج تیر قرار دهند.(14)
از نامباركى زن بود كه باید به امام محمد تقى (ع ) در سن 25 سالگى زهر خورانده شود و ام الفضل دختر مامون عباسى و همسر آن حضرت به دستور عموى خود گرداننده آن مى شود و امام را مسموم نماید.
و هزاران جنایت و قتل و كشتار كه واقع شده و در همه آنها دست خونین زن آشكارا یا پنهانى در آن دیده مى شود كه پرداختن به همه آنها از حوصله این كتاب بیرون و تاریخ همه آنها را ضبط كرده است .
از علاقه و محبت به زن بود كه قابیل كینه برادر را به دل گرفت و سرانجام او را كشت . در بعضى از روایات آمده : حوریه اى براى هابیل و زن جنیه اى براى قابیل آمد و همین باعث نزاع ایشان شد
واقعا، شیطان شمشیر برانى دارد، و این ما هستیم كه باید از آن بپرهیزیم و دچارش نشویم .
هر فسادى را ببینى در جهان
او زشومى زنان مى دان عیان
چند با آدم بلیس افسانه كرد
تا كه حوا گفت ، بخور آن دم بخورد
یوسف از مكر زلیخاى جوان
ماند در زندان براى امتحان
نوح بر تابه چون بریان ساختى
واهله برتا به سنگ انداختى
لوط را بدهم چنین زن فاجره
خوانده باشى قصه آن كافره
اولین خون در جهان ظلم و داد
در كف قابیل بهر زن فتاد
(توضیح: لازم است توجه خوانندگان را به این نکته جلب نمود که مذمت زن در سطور فوق تنها شامل شیطنت های شیطان از طریق زن های ناپاک می باشد و منظور نگارنده، به صورت اطلاق و شمول همگان نمی باشد، چه بسیارند بانوان فرزانه که مظهر پاکی و الگوی نسل بشرند و در این بین باید به وجود پاک و مطهر صدیقه طاهره زهرای مرضیه علیهاسلام بر جمیع عالمیان مباهات کرد. و بر این اساس، الگوسازی ایشان بر جمیع انسان ها و به خصوص بانوان واجب است.)
______________
1- بحار، ج 103، ص 225.
2- در عنوان (شیطان چگونه آدم و حوا را فریب داد) مفصل بیان شده .
3- تاریخ انبیا، ص 14 و 15.
4- ذیل آیه 10، از سوره تحریم ، تفاسیر.
5- قصص الانبیاء، حالات لوط
6- یوسف (12) آیه 25.
7- تاریخ انبیا، ص 39 و 40.
8- قصص الانبیا.
9- تاریخ جنگ احد.
10- بحارالانوار
11- بحارالانوار
12- كشف الغمه ، ج 1، ص 571.
13- كشف الغمه ، ج 2، ص 163.
14- كشف الغمه ، ج 2،
منبع: شیطان در کمینگاه، صالحی نجف آبادی
- نظرات (0)
افرادوسواسی عبدشیطان هستند

می فرماید: «شیطان برای شما دشمن آشکار و عدوّ مبین است»[1] و «او را دشمن خود قرار دهید»[2] و «کسی که او را به جای من برگزیند چه بد جانشینی را انتخاب کرده است»[3]، «هر کس شیطان را دوست و سرپرست خود قرار دهد، زیان بسیار آشکاری کرده است»[4] و «جهنم وعده گاهش خواهد بود»[5]، «شیطان می خواهد شما را به گمراهی و بیراهه بسیار پرتی بکشاند»[6] و «شما را اهل آتش سوزان عذاب الهی قرار دهد»[7]، «چنانکه گروه فراوانی از پیشینیان شما را به گمراهی کشاند»[8]، «شیطان همنشین بدی است»[9]، «او با فریب و نیرنگ آدمی را به سمت خود کشانده و بعد او را سرگردان رها می کند و به دنبال کار خود می رود.»[10]
حدود زمامداری و نفوذ شیطان
از آیات قرآن استفاده می شود که حیطه تأثیرگذاری شیطان محدود به کسانی است که وارد حزب او شوند،[11] یعنی کسانی که به جای خداوند، تحت سرپرستی او و یارانش قرار گیرند[12] و از او تبعیت و پیروی کنند.[13]
وسوسه و تحریک شیطان هرگز آزادی و اختیار را از انسان نمی گیرد، بلکه او یک دعوت کننده بیش نیست[14] و این خود انسان است که با انحراف در عمل و آلوده شدن به کارهای شیطانی[15] زمینه های نامناسب روحی را فراهم کرده و نسبت به حق سخت و غیرخاضع می شود[16]، آنگاه با میل و اراده خویش دعوت شیطان را اجابت می کند و سرپرستی او را به جان می پذیرد[17]، بلکه دریچه های قلب خود را به روی ابلیس می گشاید و به او اذن ورود می دهد. گام های نخستین از طرف خود انسان برداشته می شود و تنها پس از موافقت خود انسان است که شیطان می تواند از مرزهای روح او بگذرد و وی را در پرتگاه گمراهی بر زمین زند.
راه های ورودی ولایت شیطان
امروز «وسوسه عملی» که یکی از راههای شیطان برای انحراف بشر است خطر بزرگ بوده و متأسفانه بیشتر افراد به آن مبتلا می باشند .
شیطان دام های فراوانی دارد که انسان باید هوشیار باشد تا در این دام ها و فخرها اسیر نگردد.
شیطان و نیروهای آن سیاست های مرحله به مرحله داشته و ممکن است با یک شبهه شروع و افراد را به سوی بی دینی سوق دهند.
وسوسه گام اول انحراف
وسوسه خود دارای سه بعد فکری، عملی و اجتماعی است که در نوع اول در اندیشه های انسان یکسری تفکرات غلط و گمراه کننده خطور می کند و به قدری خطرناک است که اگر کنترل نشود حتی سبب خروج افراد از دین می گردد.
وسوسه عملی دومین نوع از وسوسه ها
این نوع در جامعه ما به عنوان وسواس معروف بوده و متأسفانه اکثر افرادی که به آن مبتلا می شوند و شاهد هستیم که این عمل ناشایست در جامعه، برخی معضلات از جمله طلاق و تزلزل خانواده ها را ایجاد کرده است.
افراد وسواسی عبد شیطان هستند
مسلمانان باید به خاطر داشته باشند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) با 750 گرم آب وضو می گرفتند اما امروز بسیاری از مردم در طهارت، غسل و نماز خود دچار وسواس شده اند، که این امر خطرناک بوده و ممکن است حتی تا حد سقوط و بیماری های جسمی و روانی پیش برود.
وسوسه اجتماعی
متأسفانه در جامعه امروزی بسیاری از آقایان و خانم ها بی جهت به همسران خود به دیگر افراد جامعه سوء ظن دارند و این یک وسوسه اجتماعی می باشد که دارای خطرات زیادی است.
فقر، خیانت در شراکت و ... مراحل دیگری از انحرافات شیطان است که شیطان پس از گذراندن این مراحل، بشر را تحت ولایت خود درآورده و گمراه می کند .
کسی که تقوا داشته و به شیطان اجازه ورود را ندهد سعادتمند بوده و شیطان هرگز نمی تواند بر او مسلط شود.
سخن را با حدیثی از امام علی علیه السلام به پایان می بریم، ایشان در حدیثی بیان کردند: مبنی بر این که فتنه های شیطان مشتمل بر سه قسم می باشد؛ دوستی با زنانی که سبب حرام می شوند؛ شمشیر شیطان هستند، شراب، دام شیطان و پول پرستی تیر شیطان می باشد.
پی نوشت ها :
[1] . زخرف/ 62، یوسف/60، کهف/50، اسراء/ 53 و بقره/ 168.
[2] . فاطر/6.
[3] . کهف/50.
[4] . نساء/ 119.
[5] . حجر/ 43.
[6] . نساء/ 60.
[7] . فاطر/6.
[8] . یس/62.
[9] . نساء/ 38.
[10] . فرقان/29.
[11] . فاطر/ 6.
[12] . حج/ 4، کهف/ 50 و نحل/100.
[13] . زمر/ 85، اسراء/ 63، حجر/ 42 و اعراف/ 18.
[14] . ابراهیم/ 22.
[15] . طه/ 121، مائده/ 90 و آل عمران/ 155.
[16] . حج/ 53.
[17] . حجر/ 42.
- نظرات (0)
پرحسرت ترین هادر قیامت
آیات در آیینه روایات
ماه مبارک رمضان، ماه بهار قرآن و ماه نزول آن است. این ماه بهترین فرصت در طول سال است که ما بیش از پیش به واسطه قرائت آیات نورانی آن به معارف بلند و انسان سازش دست پیدا کنیم. لطف خدا در بذل ثواب و بارش رحمت ویژه اش در این ماه، تشویق بی مانندی است که ما را به سوی این کتاب آسمانی سوق می دهد.
آنچه بهره ما از این بزم الهی را دوچندان بلکه چندین برابر می کند دقت در آیات و بالابردن سطح معرفتی خود به کمک این کتاب است و این اوج گیری وقتی به کمال خود می رسد که به کمک و هدایت اهل بیت عصمت و طهارت که معلمان قرآنند صورت پذیرد.
روایت های گهرباری که از آن حضرات به ما رسیده هر یک به مثابه چراغ هدایتی است که ما را در این وادی رهنمون ساخته و دری از درهای معرفت را به روی ما می گشایند و به ما حقایقی را می شناسانند که به تعبیر قرآن کریم اگر نبود قرآن و این علوم وحیانی، هیچگاه بشر نمی توانست به آنها دست پیدا کند.
نکته ای بسیار مهم قبل از ارائه روایات:
باید دانست بسیاری از روایتهای تفسیری که در توضیح و بیان آیه ای وارد شده است درصدد بیان تمام معنای آیه نبوده؛ بلکه هدفش بیان مصداق و یا برترین و مهمترین مصادیق آیه است.
برای مثال اگر در تفسیر آیه ای که مربوط به افراد وارسته و بهشتی گفته شود مراد آیه ما اهل بیت هستیم این به معنای حصر معنای آیه در حضرات معصومین ع نیست؛ بلکه منظور، معرفی ایشان به عنوان برترین انسانهای وارسته و اهل بهشت است؛ مگر درمواردی مانند آیه تطهیر (33/احزاب) که ثابت می شود معنای آیه منحصر در اهل بیت علیهم السلام است و شامل دیگری نمی شود. نمونه ای از این بحث تطبیقی در پایان همین نوشته خواهد آمد.
این روایت نمی فرماید که با خواندن حمد بر مرده، او حتما زنده می شود؛ بلکه در مقام بیان اثر فوق العاده این سوره است که اگر خواندید و چنین شد تعجب نکنید
گزیده ای از روایات جزء اول
«سوره حمد»
چهار باری که شیطان ناله کرد
امام صادق علیه السلام فرمود: «رَنَّ إِبْلِیسُ أَرْبَعَ رَنَّاتٍ ...» ابلیس چهار مرتبه با صدای بلند ناله کرد و فریاد کشید. بار اول روزی بود که از درگاه الهی رانده شد. بار دوم وقتی بود که از مقام قرب به زمین فرود آمد. بار سوم زمانی بود که رسول خدا ص به پیامبری مبعوث گردید و چهارمین بار هم وقتی بود که سوره حمد نازل شد.[1]
اگر مرده زنده شد تعجب نکنید
امام صادق علیه السلام قرمود: «لَوْ قُرِئَتِ الْحَمْدُ عَلى مَیِّتٍ سَبْعِینَ مَرَّةً، ثُمَّ رُدَّت فِیهِ الرُّوحُ، مَا كَانَ ذلِكَ عَجَباً»؛ اگر بر مرده ای هفتاد بار سوره حمد را خواندید و او زنده شد تعجب نکنید.[2]
توجه:
این روایت نمی فرماید که با خواندن حمد بر مرده، او حتما زنده می شود؛ بلکه در مقام بیان اثر فوق العاده این سوره است که اگر خواندید و چنین شد تعجب نکنید.
«بسم الله الرحمن الرحیم»

رفع اندوه و حاجت با بسم الله الرحمن الرحیم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «مَن حَزَنَهُ أمرٌ تَعاطاهُ فَقالَ: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ...»؛ هر كس اندوهى بدو برسد و از روى اخلاص و با توجّه قلبى به خدا، بگوید: «بسم اللّه الرحمن الرحیم»، از دو حال خارج نمىشود: یا در همین دنیا به حاجتش مىرسد و یا نزد پروردگارش به حساب مىآید و در نزد او ذخیره مىگردد. و البتّه آنچه نزد خداست، براى اهل ایمان، بهتر و ماندگارتر است.[3]
«اهدنا الصراط المستقیم»
دو چهره صراط
امام صادق علیه السلام درباره معناى صراط فرمود: «هُو الطَّریقُ إلى مَعرِفَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ، و هُما صِراطانِ: صِراطٌ فی الدُّنیا و صِراطٌ فی الآخِرَة ...»؛ آن، راه شناخت خداوند عزّ و جلّ است، و دو صراط وجود دارد: صراطى در دنیاست و صراطى در آخرت. صراط دنیا همان امامى است كه اطاعتش واجب است. هر كه در دنیا او را بشناسد و از راهنمایی هایش پیروى كند از صراط آخرت كه پلى است بر روى دوزخ، بگذرد و هر کس در دنیا او را نشناخت گامهایش بر صراط اخروی لغزیده و به جهنم سقوط خواهد کرد.[4]
توضیح:
منظور از دو صراط، وجود دو راه جدای از هم نیست؛ بلکه منظور وجود دو چهره برای آن است که در دنیا به صورت امام هدایت است و در آخرت معبری برای رسیدن به بهشت.
ولایت علی علیه السلام مجوز عبور از صراط
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «یَا عَلِیُّ إِذَا كَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ أَقْعُدُ أَنَا وَ أَنْتَ وَ جَبْرَئِیلُ عَلَى الصِّرَاطِ فَلَمْ یَجُزْ أَحَدٌ إِلَّا مَنْ كَانَ مَعَهُ كِتَابٌ فِیهِ بَرَاءَةٌ بِوَلَایَتِك»؛ اى على! چون روز قیامت شود، من و تو و جبرئیل بر صراط مىنشینیم و هیچ كس از صراط نخواهد گذشت، مگر این كه جواز ولایت تو را با خود داشته باشد.[5]
امام صادق علیه السلام درباره معناى صراط فرمود: «هُو الطَّریقُ إلى مَعرِفَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ، و هُما صِراطانِ: صِراطٌ فی الدُّنیا و صِراطٌ فی الآخِرَة ...»؛آن،راه شناخت خداوند عزّ و جلّ است، و دو صراط وجود دارد: صراطى در دنیاست و صراطى در آخرت.صراط دنیا همان امامى است كه اطاعتش واجب است.هر كه در دنیا او را بشناسد و از راهنمایی هایش پیروى كند از صراط آخرت كه پلى است بر روى دوزخ،بگذرد و هر کس در دنیا او را نشناخت گامهایش بر صراط اخروی لغزیده و به جهنم سقوط خواهد کرد
«در پایان سوره حمد»
امام صادق علیه السلام به یکی از اصحاب خود(جمیل) فرمود: «إِذَا كُنْتَ خَلْفَ إِمَامٍ فَقَرَأَ الْحَمْدَ، وَ فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهَا، فَقُلْ أَنْتَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، وَ لَاتَقُلْ: آمِین»؛در نماز جماعت بعد از آنکه امام حمد را به تمام کرد؛ تو «آمین» نگو، بگو «الحمد لله رب العامین»[6]
از سیره عبادی امام رضا علیه السلام آمده است که آن حضرت پس از اتمام سوره حمد می فرمود: «الحمد لله رب العالمین»[7]
«إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ» 20/ بقره
حل یک شبهه معروف
از امیرالمومنین علیه السلام سوال شد: «هَلْ یَقْدِرُ رَبُّكَ أَنْ یُدْخِلَ الدُّنْیَا فِی بَیْضَة؟»؛آیا پروردگار تو مىتواند دنیا را در داخل تخم مرغى جاى دهد بی آنکه دنیا کوچک و یا تخم مرغ بزرگ شود؟ حضرت در پاسخ فرمود: نسبت عجز به خداوند تبارك و تعالى نمىتوان داد، اما آنچه از من پرسیدى شدنى نیست.[8]
توضیح:
این خواسته در واقع یک تناقض است ؛ تخم مرغ در عین حال که کوچک است به اندازه دنیا بزرگ هم باشد تا گنجایش آن را داشته باشد. و چون این یک فرض محال است اصلا شیئ نیست تا قدرت خداوند به آن تعلق بگیرد.
«یَا أَیهُّا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكُم» 21/ بقره

برترین عبادتها
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «الْعِبَادَةُ سَبْعُونَ جُزْءاً أَفْضَلُهَا طَلَبُ الْحَلَال»؛ عبادت، هفتاد بخش دارد که برترینِ آن، به دنبال حلال بودن است.[9]
عابدترین مردم
امام زین العابدین علیه السلام فرمود: «مَنْ عَمِلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ فَهُوَ مِنْ أَعْبَدِ النَّاس»؛ عابدترین مردم کسی است که هر آنچه خدا به او امر کرده است به جا آورد.[10]
توضیح:
بنابراین فرمایش عابدترین مردم کسی نیست که بیشتر نماز می خواند و یا روزه می گیرد بلکه عابدترین مردم کسی است که واجبی از او ترک نشود و حرامی هم از او سر نزند.
«أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُم» 44/ بقره
روزه یکی از برترین و بارزترین مصادیق صبر است که در در روایت به عنوان تفسیر صبر به آن اشاره شده است. علامه طباطبایی ره در این باره می نویسد: تفسیر صبر بروزه، از باب جرى یعنى تطبیق كلى بر مصداق است
عاقبت(باطن) گویندگان بی عمل
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «مَرَرْتُ لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی عَلَى أُنَاسٍ تُقْرَضُ شِفَاهُهُمْ بِمَقَارِیضَ مِنْ نَارٍ فَقُلْتُ مَنْ هَۆُلَاءِ یَا جَبْرَئِیل؟ ...»؛ شب معراج به مردمى برخوردم كه لبهاى آنان را با قیچىهایى از آتش مىبُریدند. گفتم: جبرئیل! اینان چه كسانىاند؟ گفت: سخنورانى دنیا پرستاند كه مردم را به نیكوكارى فرمان مىدهند، امّا خودشان را از یاد بردهاند، در حالى كه قرآن مىخوانند. آیا نمىاندیشند؟[11]
پُرحسرتترینِ مردم در روز قیامت
امام صادق علیه السلام فرمود: «إِنَّ مِنْ أَعْظَمِ النَّاسِ حَسْرَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلًا ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَى غَیْرِهِ»؛ در روز قیامت، پُرحسرتترینِ مردم، كسى است که از کار خوبی تعریف کرده؛ اما خود بر خلاف آن عمل کند.[12]
« وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة » 45/ بقره
یاری جُستن از نماز
امام صادق علیه السلام فرمود: «كان عَلیٌّ علیهالسلام إذا هالَهُ شَیءٌ فَزِعَ إلَى الصَّلاةِ، ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیَةَ: واستَعینوا بِالصَّبرِ والصَّلاةِ»؛ على علیهالسلام هرگاه از چیزى بیمناك مىگردید، از نماز كمك مىجست و سپس این آیه را تلاوت مىكرد: «و از شكیبایى و نماز یارى جویید».[13]
یاری جُستن از روزه
امام صادق علیه السلام فرمود: «إِذَا نَزَلَت بِالرَّجُلِ النَّازِلَةُ وَ الشَّدِیدَةُ فَلْیَصُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ یَعْنِی الصِّیَام»؛ هرگاه بلا و سختى دامنگیر كسى شد، روزه بگیرد؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ مىفرماید: «و از صبر مدَد بگیرید»؛ یعنى از روزه.
توضیح:
روزه یکی از برترین و بارزترین مصادیق صبر است که در در روایت به عنوان تفسیر صبر به آن اشاره شده است. علامه طباطبایی ره در این باره می نویسد: تفسیر صبر بروزه، از باب جرى یعنى تطبیق كلى بر مصداق است.[14]
چون روایات فراوان است و مجال اندک پس برای این جزء به همین مقدار اکتفا می کنیم تا فرصت و توفیقی دیگر.
پی نوشت ها :
1. خصال، 1/263
2. کافی، 2/623
3. توحید، 232
4. معانی الاخبار، 32
5. معانی الاخبار، 36
6. کافی، 3/313
7. عیون أخبار الرضا علیه السلام، 2/183
8. توحید، 130
9. کافی 5/78
10. کافی 2/84
11. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 1/215
12. کافی، 2/300
13. کافی، 3/480
14. المیزان، 1/153
- نظرات (0)
پاداش دو برابر برای چند عمل
قرآن کریم در آیات خود ویژه گی هایی را معرفی می کند که هر فردی با داشتن آنها پاداش و ثواب دوبرابر را ازآن خود خواهد کرد.
أُوْلَئِكَ یُۆْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَیْنِ بِمَا صَبَرُوا وَیَدْرَۆُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلَامٌ عَلَیْكُمْ لَا نَبْتَغِی الْجَاهِلِینَ : آنانند كه به [پاس] آنكه صبر كردند و [براى آنكه] بدى را با نیكى دفع مىنمایند و از آنچه روزىشان دادهایم انفاق مىكنند، دو بار پاداش خواهند یافت.
و چون لغوى بشنوند از آن روى برمىتابند و مىگویند: «كردارهاى ما از آنِ ما و كردارهاى شما از آنِ شماست. سلام بر شما، جویاى [مصاحبت] نادانان نیستیم.» (54-55 قصص)
صبر و ویژگی های صابرین
صبر در مشکلات
عبد الله بن مسعود میگوید: روزی من و پنج نفر (یا گروه) دیگر از اصحاب به محضر مبارک رسول الله (صلی الله علیه وآله) رسیدیم درحالی که گرسنگی شدیدی بر ما حاکم شده بود و مدت چهار ماه جز آب و شیر و برگ درخت چیز دیگر نخورده بودیم.
عرض کردیم: یا رسول الله، جانمان به لب رسیده تا کی باید گرسنگی را تحمل کنیم. حضرت فرمودند: فکر این نباشید که روزی بخواهید در ناز و نعمت زندگی کنید، بلکه باید صبر داشته باشید و خدا را شکر کنید. حالا در زمان صدر اسلام با آن همه اذیت های قریش و سختی هایی که به آنها وارد میشد، چطور تحمل میکردند؟ آیا جز این است که یک نیروی الهی مدد رسان آنان بوده است؟!
باید شکرخدا بجا آورید
باید شکرخدا بجا آوریم.شکر برای بدست آوردن چیزی که خیلی ارزش دارد.
پیامبر در بیانی میفرماید: در مقابل این سختی ها، رضای خداوند نصیب شما میشود، نتیجه اسلام، بهشت است.
در تاریخ، حالات مصعب بن عمیر را بخوانید، او یک شخصیت پر توان، پر تحمل ورنج کشیده است. تنها روحانی زمان حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) بود. او چقدر پیغمبر خدا را یاری کرد. پیامبر اکرم به جهت امر تبلیغ او را اهل علم تربیت کرده بودند فلذا هر گاه پیغمبر اسلام مردم را بسوی اسلام دعوت میکرد، به مصعب میفرمود: برو این ها را راهنمایی و نصیحت کن و مصعب نیز با تعهد بالایی که داشت وظیفه را انجام میداد. بعضی اوقات مصعب را تهدید میکردند، اما او میگفت: بیایید تا چند جمله ای از آیات قرآن را برایتان بخوانم. بیایید تا آیات انشراح را بخوانم. آن گاه تلاوت میکرد «اَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَک»
این بزرگواران با استقامتی که داشتند اسلام را عزت داده و سر بلند کردند. خود پیغمبر اسلام (صلی الله علیه وآله) روحیه و صبر عظیمی داشتند ، خیمه به خیمه به اعراب سر میزد و به آنها میفرمود: آیا دلتان نمی خواهد مسلمان شوید؟ بیایید به سوی خداوند تا رستگار شوید. آن حضرت در این رابطه چقدر رنج می کشید.
کسانی هستند که در عبادت و اطاعت و فرمانبرداری خدا و پرهیز از گناهان صبر میکنند. کسانی که دنبال رزق و روزی حلال هستند و در خرج کردن و مصرف نیز متعادلند و همیشه فضیلت علم را بر همه چیز مقدم میدارند اینها رستگار شده و نجات یافته اند
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند: من قرآن و دیگر کتب آسمانی را که بر پیغمبران پیشین نازل شده قرائت کردم و نیافتم کسی وارد بهشت شود جز صابران و خداوند نعمت صبر را بر ما مرحمت فرماید.
معلوم میشود پاداش صبر دو برابر است یعنی خداوند علاوه بر پاداشی که در برابر اصل فضیلت عمل میدهد، یک پاداش هم در مقابل صبری که داشته، میدهد.
عبدالله بن مسعود میگوید: عرض کردیم یا رسول الله صابران کدامند؟
فرمودند: کسانی هستند که در عبادت و اطاعت و فرمانبرداری خدا و پرهیز از گناهان صبر میکنند.
کسانی که دنبال رزق و روزی حلال هستند و در خرج کردن و مصرف نیز متعادلند و همیشه فضیلت علم را بر همه چیز مقدم میدارند اینها رستگار شده و نجات یافته اند.
ای ابن مسعود، صابران دارای خشوع و فروتنی و وقار و آرامش و اهل تفکر و نرم خویی و عدالتند. آنچه را که میدانند ، به دیگران یاد میدهند و عبرت میگیرند.
دور اندیشند و متقی و نیکوکار و خود را در راه خدا به عسر و حرج میاندازند و دوستی و دشمنی آنها فقط برای رضای خداست.
امانت را ادا نموده و عادلند و در حکم کردن نیز عدالت را رعایت میکنند. اگر چیزی را خبر دارند شهادت میدهند و با اهل حق همکاری دارند. جلوی گناه کار را میگیرند و از کسی که به آنها ظلم کرده، گذشت میکنند.
ای ابن مسعود صابران کسانی هستند که اگر به بلائی مبتلا شوند، صبورند؛ اگر چیزی به آنها اعطا شود، خدا را شکر میگویند.
زمانی که حکم کنند عدالت را پیش میگیرند، وقتی حرف میزنند، راستگو هستند.
اگر قول میدهند یا عهدی میبندند، وفا دارند، اگر گناهی از آنها سر بزند، استغفار میکنند و هرگاه خدمت و احسانی کنند، خوشحال میشوند
«... وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ؛... و چون نادانان آنها را (به گفتار ناروا) طرف خطاب قرار دهند آنها سلام (سخنى مسالمتآمیز و دور از خشونت) گویند.» (سوره فرقان آیه 63)
«... وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا ؛... و چون به لغو و بیهودهاى عبور كنند بىاعتنا و بزرگوارانه مىگذرند.» (سوره فرقان آیه 72)
هر کس این اوصاف را داشته باشد، دارای سجایای اخلاقی است و از صابران است.
«وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا ؛ و آنان كه شب را در برابر پروردگارشان در حالى كه سجده كننده و ایستادهاند به روز مىآورند.» (سوره فرقان آیه 64)
ای ابن مسعود، قسم به خدائی که مرا به حق مبعوث کرد اینها صابران هستند.

بدی را با خوبی پاسخ دادن
و آن گونهاند که سخنان زشت و ناپسندی را که از کفرگرایان میشنوند، به سخنان نیکو و پسندیده پاسخ میگویند.
به باور پارهای منظور این است که: آنان گفتار و کردار ناپسند را با گفتار و عملکرد پسندیده پاسخ میدهند و دفع میکنند.
و به باور پارهای دیگر نادانی مردم نادان را با بردباری دفع میکنند.
و از ششمین امام نور نیز آوردهاند که: اینان اذیت و آزار مردم نادان را با حلم و بردباری و مهر ومدارا از خود دور میسازند.
انفاق کردن از مال ها
بسیاری از انسان ها گمان می کنند که انفاق فقط به نفع کسی است که مورد انفاق قرار می گیرد در حالیکه بیشترین سود شامل حال کسی می شود که انفاق می کند.
انسان با گذشت از آنچه در اختیار اوست و به آن علاقمند است در حقیقت از صفات رذیله چون حسادت، طمع و... فاصله می گیرد و به خداوند بی نیاز نزدیکتر می شود و می آموزد که بهترین چیزهایی را که در اختیار دارد را بدون هیچ چشم داشتی در اختیار دیگران قرار دهد و این نکته روح خداجویی را در انسان بیدار می کند و انسان را از دلبستگی به دنیا دور می کند. بنابراین انفاق مایه رشد و سعادت آدمی است.
از موارد دیگری که در مورد اهمیت انفاق می توان بیان کرد تأکید فراوان قرآن روی این مسأله است. در آیات زیادی از قرآن به مسأله انفاق سفارش شده است برای مثال در آیه 261 سوره بقره ذکر مسأله انفاق بعد از معاد شاید به این دلیل باشد که یکی از مهمترین اسباب نجات در قیامت انفاق و بخشش است.
صابران دارای خشوع و فروتنی و وقار و آرامش و اهل تفکر و نرم خویی و عدالتند. آنچه را که میدانند به دیگران یاد میدهند و عبرت میگیرند. دور اندیشند و متقی و نیکو کارند وخود را در راه خدا به عسر و حرج میاندازند و دوستی و دشمنی آنها فقط برای رضای خداست. امانت را ادا نموده و عادلند و در حکم کردن نیز عدالت را رعایت میکنند. اگر چیزی را خبر دارند شهادت میدهند وبا اهل حق همکاری دارند. جلوی گناه کار را میگیرند و از کسی که به آنها ظلم کرده، گذشت میکنند
دوری جستن از سخنان لغو وبیهوده
نهی از سخن لغو و بیهوده
خداوند متعال، اسباب و عوامل دست یابی به علم و دانش و رسیدن به قله های پر ارج دانایی و آگاهی را در اختیار انسان قرار داده و کلام را یکی از راه های انتقال دانش و فضیلت برشمرده است.
پروردگار حکیم، انسان را از گفتاری که هیچ سود و بهره ای برای او ندارد، بر حذر می دارد و در قرآن کریم، آدمیان را از بیهوده گویی نهی می کند، به گونه ای که شنیدن سخنان لغو را عامل باز دارنده آدمی از کمال می شمارد و دوری از بیهوده گویی را نشانه کرامت انسان می داند و می فرماید:
وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلَامٌ عَلَیْكُمْ لَا نَبْتَغِی الْجَاهِلِینَ (قصص: 55)
و چون سخن لغوى (مانند مسخره و فحش و غیبت و هتاكى) بشنوند، از آن روى برتابند و (با زبان حال) گویند: عملهاى ما از آن ما و عملهاى شما از آن شما، سلام بر شما، ما نادانها را (به دوستى و رفاقت) نمىطلبیم.
این گونه افراد، به سخنان بیهوده و گزاف گوش نمی دهند و ارزش وقت خود و دیگران را به خوبی می دانند و در برابر آن احساس مسئولیت می کنند. اینان از عمر گرانمایه و فرصت های زندگی بهترین استفاده ها را می برند تا حسرت و پشیمانی دامن گیرشان نشود.
خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم
شطح و طامات به بازار خرافات بریم
منابع: سایت فارس سایت حوزه اندیشه قم بیانات آیت الله مظاهری بیانات حجت الاسلام ضیاء آبادی
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925926927»»