لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
«شریک القرآن»

برخی شیعیان را مورد اتهام قرار می دهند که نباید در زیارات جمله «شریک القرآن» را به کار ببرند، و این شرک در قرآن است؟
باید توجه داشت که از بدترین مصادیق شرک این است که یک عده وسط بیافتند و از طرف خدا و یا به موازات او ، هر چیزی را که خوششان نمیآید «شرک» بنامند.
جالب آن که حد وسط هم ندارند که مثلاً چیزی را بگویند حرام، گناه یا معصیت است. بلکه هر چه خود دارند، اگر چه من درآوری باشد عین توحید است و هر چه دیگران دارند، اگر چه عین وحی یا سنت نبوی (صلی الله علیه وآله) باشد عین «شرک» است؟!
الف - مأخذ بایدها و نبایدهای شیعه:
از کی تا به حال برخی از اهل سنّت که مطالعات کافی نیز ندارند تعیین میکنند که شیعه چه باید بگوید و چه نباید بگوید؟
شیعه از کلام وحی، سنّت رسول وحی (صلی الله علیه وآله) و اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام) تعلیم میگیرد و فرمان میبرد که چه بگوید و چه نگوید. و اگر قرار بود اهل سنّت تعیین کننده باشند، خوب شیعه هم ، سنّی میشد.
این روش ضد تبلیغ علیه تشیع، یک نوع فرار به جلو است. یعنی به جای آن که پاسخ دهند وقتی رسولالله (صلی الله علیه وآله) و اهل بیت (علیه السلام) را کنار میگذارند، به چه مجوز عقلی و نقلی این را میگویند و یا آن را میگویند، شیعه را زیر سۆال تحکمی میبرند که این را باید بگویند و آن را نباید بگویند!
و از کی تا به حال آنان تعیین میکنند که چه چیزی شرک است و چه چیزی شرک نیست؟ اصلاً معنای شرک را میدانند؟
شرک فقط و فقط در مقابل توحید و شریک قائل شدن برای خداوند متعال است ، نه این که هر چه را خوششان نیامد، انگ «شرک» را بتوانند به آن بزنند!
همین نوع نگاه و رجوع به محوریت «من» به قرآن کریم است که از «حسبنا کتاب الله» شروع میشود و به مهدور الدم خواندن امام حسین (علیه السلام) میانجامد.
انسان کامل، یعنی اهل عصمت (علیه السلام)، یعنی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او (علیهم السلام)، روح قرآن، قرآن مجسم، بیان قرآن، قرآن ناطق و شریک قرآن هستند و بدون رجوع به آنها کسی از درک قرآن بهره مند نمیگردد و هدایت نیز نمیشود
وقتی گفتند: رسول و سنّت رسول (صلی الله علیه وآله)، امر او، تفسیر و تأویل او، تعیین و تکلیف او را لازم نداریم، کتاب خدا در دستمان است، خودمان از رویش میخوانیم و هر چه خودمان فهمیدیم همان درست است!
یک جا نیز چنین میفهمند که یزید خلیفة الله است و هر کس با خلیفه خدا بیعت نکند، یاغی و طاغی است، پس امام حسین (علیه السلام) العیاذ بالله از دین خارج شده و خونش مباح است (؟!)
این خودگرایی به جای خدا گرایی، خود گویی به جای قرآن گویی و خودبینی به جای رسول بینی است که به شرک میانجامد.
شرک و شراکت:
چه کسی گفته که هر مشارکتی در انجام رسالت معینی برای رسیدن به هدفی معین، شرک است؟
اگر خداشناسی، قرآن شناسی و اسلام شناسی دست اینگونه افراد [که غالباً نه شیعه هستند و نه سنّی) بیافتد و با چنین معیارهای من درآوری مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد، لابد به خود خدا نیز اتهام شرک میزنند. چرا که نفرمود من فقط قرآن را برای شما فرستادم. بلکه فرمود: ابتدا رسول فرستادم. پس به او ایمان بیاورید و هر چه گفت بپذیرید و تبعیت کنید. سپس به همراه او کتاب نازل کردم و به همراهش «میزان» نیز نازل کردم. آیا اینها شرک و تثلیث است؟
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ» (الحدید، 25)
به راستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشكار روانه كردیم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند، و آهن را كه در آن براى مردم خطرى سخت و سودهایى است، پدید آوردیم، تا خدا معلوم بدارد چه كسى در نهان، او و پیامبرانش را یارى مىكند. آرى، خدا نیرومند شكست ناپذیر است.

دقت شود که «وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ»یعنی به همراه آن رسولان نازل کردم. یعنی خدا میفرماید که جهت تحقق هدایت بشر، رسول، کتاب و میزان نازل کردم، پس معلوم است که اینها با هم هستند و در هدایت بشر با هم شراکت دارند.
آیا اگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) به روایت مستند در منابع تشیع و تسنن [مسند أبی یعلی، ج 2، ص 318 و دهها سند دیگر] فرمود: «الحق معه علی و العلی مع الحق – حق با علی است و علی با حق است» و یا فرمود: «عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِیٍّ لَنْ یَتَفَرَّقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ – علی با قرآن است و قرآن با علی است و از هم جدا نمیشوند تا در حوض کوثر به من برسند» [حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین - ابن عساکر، ج 42، ص 449 و دهها سند دیگر]، العیاذ بالله «شرک در حق» و «شرک در قرآن» است! یا تفکیک اینها از هم شرک است؟
آیا با چنین معیارهای من درآوردی، کلّ حدیث ثقلین و کل خطبه غدیریه از نظر آنان «شرک» نیست؟ اگر شریک نباشند، چرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فقط به یکی سفارش نکرد و فرمود: [از این سه ثقل نازل شده برای هدایت] من از میان شما میروم و دو ثقل دیگر، یعنی کتاب الله و عترتم را باقی میگذارم و تا زمانی که به هر دو ودیعت چنگ نزده باشید، رستگار نخواهید شد؟ (خطبه غدیر به سند اهل تشیع و سنّت)
قرآن:
بدون تردید کسانی که نگاه و اعتقادی اینگونه به قرآن کریم دارند، اصلاً نمیدانند قرآن چیست. لذا هنوز سعی دارند به مسلمانان القا کنند که قرآن یعنی ظواهر این چند سطری که روی چند صفحه بین دو جلد نوشته شده است و اکنون در دست ماست و همین هم برای ما کافیست!
آیا خداوند متعال چنین کتابی نازل کرده است؟ و یا آن که آیاتش را به قلب پیامبر (صلی الله علیه وآله) نازل نموده و لذا نمیشود چند صفحه نوشتار را از او گرفت و خودش را کنار گذاشت.
درست مثل این است که بگویند «انسان یعنی جسد بدون روح و حیات».
لذا معلوم است که انسان کامل، یعنی اهل عصمت (علیه السلام)، یعنی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او (علیهم السلام)، روح قرآن، قرآن مجسم، بیان قرآن، قرآن ناطق و شریک قرآن هستند و بدون رجوع به آنها کسی از درک قرآن بهره مند نمیگردد و هدایت نیز نمیشود.
شیعه از کلام وحی، سنّت رسول وحی (صلی الله علیه وآله) و اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام) تعلیم میگیرد و فرمان میبرد که چه بگوید و چه نگوید. و اگر قرار بود اهل سنّت تعیین کننده باشند، خوب شیعه هم سنّی میشد
چند حدیث به سند اهل سنت:
*-زمانی که ده آیه ی نخست سوره توبه نازل شد، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آن را به ابوبکر سپرد و امر نمود که آن را برای اهل مکّه بخواند. سپس رسول خدا (صلی الله علیه وآله)، علی (علیه السلام) را فراخواند و امر نمود که آیات را از ابوبکر بگیر و برای اهل مکّه بخوان! علی (علیه السلام) فرمود: در جحفه به او رسیدم و نامه را از او گرفتم؛ پس ابوبکر به سوی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بازگشت و گفت: «ای رسول خدا ! آیا در مورد من مطلبی نازل شده؟
رسول خدا فرمودند: نه، لکن جبرئیل پیش من آمده و گفت: از طرف تو کسی چیزی را ادا نمیکند مگر خودت یا مردی از خودت» (مسند امام احمد حنبل، ج 1، ص 151) این حدیث با اندکی تفاوت تعبیر در (المستدرک، حاکم نیشابوری، ج 3، ص 51) نیز آمده است.
*- بنگرید که پس از من، با دو یادگار گرانبهای من چگونه رفتار میکنید؟ مردی برخواست و پرسید: یا رسول الله! دو أثر گرانبهای شما چیست؟ فرمود: ثقل اکبر کتاب خداست؛ وسیلهای که جانبی از آن در دست خدا میباشد و طرف دیگر آن در اختیار شما قرار گرفته است؛ پس به آن چنگ بزنید که نمیلغزید و گمراه نمیشوید.
ثقل اصغر عترت من است؛ که همانا آن دو هرگز از همدیگر جدا نمیشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. و من هم از پروردگارم همین اتحاد و یگانگی را برای آنها درخواست کردهام.
پس بر این دو پیشی نگیرید که به هلاکت میرسید و سخنی به آنها نیاموزید که آنان از شما داناترند» (المعجم الکبیر،الطبرانی، ج 3، ص 66)
پس توحید، شرک و قرآن کریم را نیز باید از آنها آموخت، نه این که به آنها یاد داد.
- نظرات (0)
آخر کار انسان کجاست؟
اگر نگاه به آن عالَم نیز نگاه مادی و فیزیکی باشد، قطعاً این سۆال پیش میآید که آخرش کجاست؟ یا آخر کار انسان کجاست؟ چرا که عالم ماده محدود است و به بیان امیرالمۆمنین علیهالسلام: «هر محدودی قابل شمارش است»؛ چنان چه برای طبیعت آخری بیان شده است، چه در علوم قرآنی و چه در علوم تجربی. اما اگر نگاه عاقلانه، حکیمانه و غیر مادی، یعنی معنوی باشد، آخری ندارد، چنان چه هیچ یک از امور غیر مادی آخر ندارند.
انسان میتواند با استناد به آیات قرآن کریم و یا تجربیات عملی بگوید که آخر خورشید خاموش شدن است و یا آخر زمین متلاشی شدن در فضاست، اما در معنویات چنین نمیباشد؛ آخر علم کجاست؟ آخر زیبایی کجاست؟ آخر قدرت کجاست؟ آخر ثروت و غنا کجاست و ...؟
بدیهی است که حدّی ندارند، چرا که اینها همه کمالات هستند و تجلی آن هستی محض. «کمال حقیقی» همان الله جلّ جلاله میباشد که محدود به حدّی نیست. لذا سیر تکاملی بشر نیز چون «انّا الیه راجعون» است، حدّی ندارد که بدان متوقف شده و بگوید این آخرش است. هر چه رشد کند، هر چه بیشتر وجودش تجلی کمالات گردد، باز به پایان یا آخر نمیرسد. چنان چه هیچ کس نمیتواند در این عالم (یا حتی عالم دیگر) به آخر علم یا ثروت و غنا برسد و اگر تمامی علوم و سرمایهها را نیز یک جا جمع کنند و به کسی بدهند، باز هم جای بیشتر شدن دارد و آخرش نیست. پس فرض آخر و پایان، یک خطای تصور ذهنی است و نه یک ضرورت عقلی.
آیا یک جا ماندن بیمیلی (زدگی) نمیآورد؟
البته که یک جا ماندن، بیمیلی و زدگی میآورد. آن هم برای انسانی که به قول شما، میل به بینهایت دارد. اما دقت شود که یک جا ماندن یعنی «سکون»، که عاقبت موجب فساد نیز میشود (همان دلزدگی خود نوعی فساد در شوق است)، اما در بهشت سکونی نیست که خستگی و دلزدگی بیاورد، بلکه «ثبات» است و معنای این دو خیلی با هم فرق دارد.
انسان از این که مثلاً ده ساعت روی یک صندلی بنشیند و به یک منظره نگاه کند، خسته و دلزده میشود، اما هیچگاه از ثبات وجودی خود یا ثبات عقل و ایمانی خود، خسته و دلزده نمیشود.
متأسفانه، اغلب ما مردم (مسلمان یا اهل کتاب و معتقد به بهشت و جهنم)، نه جهنم را درست شناختهایم و نه بهشت را؛ لذا گمان میکنیم که بهشت یعنی کاخی در وسط یک جنگل سبز و مملو از انواع و اقسام خوردنیها، نوشیدنیها، لباسها و تجویزها و سایر لذاتی که برای بدن بهشتی است.
شباهتهایی بین این عالم و آن عالم هست و البته تفاوتهایی هم وجود دارد. اما همین شباهتها سبب میشود تا شناخت و درک عالم دیگر برای ما در این عالم، ممکن و میسر گردد؛ چه زیبا سرود میرفندرسکی:
چرخ با این اختران، نغز و خوش و زیباستی صورتی در زیر دارد، آن چه در بالاستی
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت بر رود بالا همان با اصل خود یکتاستی
در این عالم انسان هم لذت مادی دارد و هم لذت معنوی، این دو از هم جدا هستند، هر چند که در امتداد یک دیگر باشند و یا در یک دیگر تأثیر بگذارند. به عنوان مثال: تناول یک غذای خوب و خوش مزّه، بسیار لذت (مادی) دارد، اما به هیچ وجه با لذت «لقای محبوب»، هم سنخ و قابل قیاس نیست، و اگر آن غذای خوب در کنار یار میل شود، لذتش چند برابر شده و دیگر قابل توصیف نمیباشد.
بهشت نیز همینطور است. لذت اکله، اشربه، حور و قصور یک لذت است، اما لذت لقاء الله، وصال محبوب و قرار گرفتن در «عند ملیک مقتدر»، یک لذت دیگر است.
دقت شود که نعمات بهشتی، سفرهی محبوب است برای عاشق از سفر رسیده، نه این که هدف و مقصود و محبوب همان باشد.
پس، بهشت یک جا ماندن، یک جا ساکن شدن، مدتی طویل خوردن و آشامیدن و تزویج نیست که دلزدگی بیاورد، بلکه ثباتِ بدون تزلزل، بدون دغدغه، بدون خطر، بدون احتمالات و ...، در مسیر رشد و کمال همیشگی است که بسیار لذت بخش، شورآفرین و شوقآور میباشد و این سیرِ کمالی، پایانی ندارد.
آیا جهنمی، اهل بهشت میشود؟

هم بهشت طبقات و درجات دارد و هم جهنم. اما تفاوت سیر در این طبقات و درجات در این است که کسی که وارد بهشت شد، هیچگاه از آن اخراج یا خارج نمیشود، اما دلیلی نیست که هیچ کس در هیچ شرایطی از جهنم خارج نگردد.
بدیهی است که انسان دارای باورهای اعتقادی و نیز رفتارهای عملی میباشد. پس هر کدام ثواب یا عقاب مخصوص خود را دارند. از این رو کسانی که در زندگی دنیوی اعتقادی به پروردگار عالم، مبدأ و معاد، نبوت و ولایت نداشتند، در این دنیا سیر قهقرایی طی کردهاند و خداوند متعال برای آنان «خلود = جاودانگی» در جهنم را وعید داده است، اما اگر کسانی اعتقادات درستی داشتهاند، ولی در عمل درگیر گناهانی شده بودهاند که هر چند آنها را به کفر نکشانده است، اما با عذابهای مرگ، قبر، برزخ پاک نشده و یا قابل شفاعت نیز نگردیدهاند چه؟ از یک سو به خاطر اعتقاداتشان لایق بهشت میباشند و از سوی دیگر به خاطر کردارشان لایق جهنم میگردند.
مرحوم علامه حلّی، برای خروج مۆمنین گناهکار جهنمی و ورودشان به بهشت دو دلیل اقامه مینماید:
1. انسانی که هم ایمان و عمل صالح دارد و هم گناه، به خاطر ایمان و عمل خویش مستحق پاداش است و به خاطر انجام گناهش مستحق عذاب است و در نتیجه اگر اول وارد بهشت شود برای دریافت پاداش اعمال و بعد جهنم رود درست نیست.
به اتفاق مسلمین کسی از بهشت آخرتی خارج نمیشود و اگر برعکس شود که اول جهنم رود و بعد از مدتی وارد بهشت شود این مشکلی ندارد و مورد نظر ما میباشد، صورت سوم این است که عذاب و پاداش با هم باشند که این امکان ندارد و محال است، تنها راه همان راه دوم است.
2. دلیل دوم این است که بر خداوند قبیح است که بنده خود را به خاطر یک خطا و یا چند خطا که از او سر زده، با این که ایمان و عمل صالح دارد برای همیشه در جهنم نگهدارد و با کسی که در تمام عمر مشرک و کافر بوده است یکجا عذاب نماید و امر قبیح و زشت نسبت به خداوند محال است و از او صادر نمیشود.(کشف المراد، همان، ص 414).
در نتیجه ممکن است اگر شیعه از گناه خویش توبه نکند و شفاعت و دستگیری او را نکند مدتی در جهنم بماند و بعد از پاک شدن نجات یابد.
* در قرآن کریم، برای 13 جرم و معصیت (که کفر و شرک در رأس آنها قرار داده است)، خلود در جهنم تصریح شده است:
1. کافران (آل عمران116) - 2. مشرکان (نحل29) - 3. منافقان (مجادله17) - 4. مرتدان (آل عمران86-88) - 5. تکذیب کنندگان آیات الهی (اعراف36) - 6. دشمنان خدا و پیامبر(ص) (توبه63)
7. ظالمان و ستمگران (شوری45) - 8. اشقیاء (هود106-107) - 9. آنها که غرق در گناهند (بقره81) - 10. قاتل مومن (نساء 93) - 11. رباخواران (بقره 275) - 12. سبک اعمالان (مومنون102-103) - 13. گنهکاران به طور عام (جن23).
اما از سوی دیگر میفرماید که خداوند متعال به غیر از شرک، هر گناهی را که بخواهد میبخشد و او عادل است، به هیچ کس، اندک ظلمی نمیشود:
«إنَّ اللّهَ لاَ یغْفِرُ أَن یشْرَكَ بِهِ وَیغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن یشَاءُ وَمَن یشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِیمًا * أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یزَكُّونَ أَنفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ یزَكِّی مَن یشَاءُ وَلاَ یظْلَمُونَ فَتِیلًا» (النساء، 48 و 49)
ترجمه: مسلماً خدا این را كه به او شرك ورزیده شود نمىبخشاید و غیر از آن را براى هر كه بخواهد مىبخشاید و هر كس به خدا شرك ورزد به یقین گناهى بزرگ بربافته است * آیا به كسانى كه خویشتن را پاك مىشمارند ننگریستهاى [چنین نیست] بلكه خداست كه هر كه را بخواهد پاك مىگرداند و به قدر نخ روى هسته خرمایى ستم نمىبینند».
براساس روایتی كه از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است، انسانها در قیامت سه دستهاند : یك دسته انسانهاییاند كه در عالم حشر در آن هنگام كه مردم درگیر مواقف و عوالم حشرند، تحت سایه خداوند و در جوار قرب حقند و نیاز به طی آن عوالم و مواقف ندارند چون آن مراحل را در این دنیا پشت سر گذاشتند.
گروهی دیگر انسانهاییاند كه باید از حساب و عذاب بگذرند كه از جمله آن جهنم موقت است تا پس از پس تطهیر و تسویه در عالم قیامت به خدا برسند و عدهای دیگر انسانهاییاند كه چون مجموع وجودشان رو به غیر خدا داشته و در حال فرار از خدا بودهاند به قعر جهنم فرو خواهند رفت، (بحارالانوار، ج 7، ص 183، روایت 31).
بنابراین عدهای مستقیم وارد بهشت و بهشتها میشوند، عدهای پس از گذر از مواقفها و از جمله جهنم موقت وارد بهشت میگردند و عدهای نیز در جهنم جاودانه خواهند بود.
به بیانی دیگر: همه كسانی كه وارد جهنم میشوند برای همیشه در جهنم نخواهند بود و تنها عدهی خاصی مانند كافران برای همیشه در جهنم خواهند بود، (ر.ك: آیتالله مكارم شیرازی، پیام قرآن، ج 6، ص 483، دار الكتب الاسلامیه).
- نظرات (0)
گوش خود را به خوب شنیدن عادت دهیم
مهارتهای گفتگو از منظر آیات و روایات

گفتگو، آسانترین و مهمترین شیوه ارتباطی انسانها با یکدیگر است. به گونهای که در پرتو کلمات و جملات، به راحتی میتوان احساس و عواطف، محبت و دوستی و یا کینه و بغض را به طرف مقابل منتقل کرد، تا جایی که در روایات، از طرز سخن گفتن و صحبت کردن به عنوان نشان دهنده شخصیت انسان یاد شده است. [1]
چنانکه امیرالمۆمنین علی(علیه السلام) در این زمینه میفرماید:
«اَلْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ»[2]؛ شخصیت آدمی در زیر زبانش مخفی است.
و یا در روایت دیگر فرمود:
«تَكَلَّمُوا تُعْرَفُوا»[3]؛ سخن بگویید تا شناخته شوید.
شاعر با الهام از این روایات چه زیبا سروده است:
تا مرد سخن نگفته باشد * عیب و هنرش نهفته باشد
شاعر دیگر نیز چنین سروده است:
آدمی مخفی است در زیر زبان * این زبان پرده است بر درگاه جان
چون که باد، آن پرده را سوئی کشید * سر صحن خانه شد بر ما پدید
کاندرین خانه گُهَر یا گندم است * گنج زر یا جمله مار و کژدم است
کلمات و جملاتی که در جریان گفتگو رد و بدل میشوند، خواه ناخواه منتقل کننده پیام و حامل بار معنای مثبت و یا منفی هستند، از همین رو، طرز سخن گفتن، و نیز کلمات و جملات گزینش شده، نقش مستقیم در بهبود یافتن و یا وخیمتر شدن ارتباط افراد خواهد شد.
با توجه به اهمیت و جایگاه سخن است که خداوند متعال در قرآن کریم، بعد از یادآوری نعمت «خلقت»، به نعمت «بیان» اشاره کرده و میفرماید:
«الرَّحْمنُ، عَلَّمَ الْقُرْآنَ، خَلَقَ الْإِنْسانَ ، عَلَّمَهُ الْبَیانَ»[4]
ارکان گفتگو
گفتگو فرایندی است که تحقق آن منوط به وجود متکلم و مخاطب است؛ از همین رو یک گفتگو، زمانی موفق خواهد بود که از یک سو متکلم خوب سخن بگوید و از سوی دیگر مخاطب نیز خوب بشنود، چنانچه یکی از این دو طرف وظایفشان را به خوبی انجام ندهند، گفتگوی انجام گرفته میان آنان، دچار اختلال خواهد شد و نتیجه مطلوب و ثمربخشی را نخواهد داشت.
1) وظیفه مخاطب:
وقتی به ریشه یابی اختلافات افراد میپردازیم، میبینیم که بسیاری از کدورتها به خاطر سوء تفاهم به وجود آمدهاند، سوء تفاهمی که اگر گوینده از کلمات دو پهلو و یا مجمل دوری میکرد و از کلمات روشنتر و شفافتر استفاده می کرد و یا شنونده نیز در شنیدن صحبتهای گوینده، کمی دقت به خرج میداد، اینگونه کدورتها هرگز به وجود نمیآمد.
از همین رو خوب شنیدن، و دقت در سخنان گوینده، یک هنر است، هنری که از یک سو بیانگر محبت و دوستی شنونده نسبت به گوینده است، و از سوی دیگر مانع بروز کج فهمی و مشکلات ناشی از آن خواهد شد.
حضرت علی (علیه السلام) در این زمینه میفرماید:
«عَوِّدْ أُذُنَكَ حُسْنَ الِاسْتِمَاعِ»[5]
گوش خود را به نیکویی شنیدن عادت بده.
2) وظایف متکلم و یا گوینده:
متکلم و گوینده نیز وظایف متعددی دارد که در این مجال به دو وظیفه مهم که از اهمیت بیشتری برخوردارند اشاره میشود:
1/2) دقت در انتخاب و گزینش کلمات و جملات:
قبلا بیان شد که کلمات و جملات حامل پیامها و منتقل کننده احساسات و عواطف هستند، از همین رو، بدون متحمل شدن هزینه و تنها با انتخاب و گزینش کلمات و جملات زیبا و به جا، میتوان محبتها و دوستیهای مان را به طرف مقابل انتقال بدهیم.
در حقیقت با اینگونه سخن گفتن از یک طرف پیام و خواستهیمان را به او انتقال میدهیم و از طرف دیگر، با این نحو صحبت کردن، به طور غیر مستقیم به او می فهمانیم که او را دوست داریم، به او علاقمندیم و به او ارادت داریم.
در اهمیت صحبت زیبا و نیکو همین بس که قرآن کریم میفرماید:
«وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَكَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ»[6]
نیکی و بدی یکسان نیست، بدی را با نیکی دفع کن، تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صمیمی شوند.

باز هم قرآن کریم میفرماید:
«وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»[7]
با مردم به نیکی سخن بگویید.
امام باقر (علیه السلام) در تفسیر این آیه شریفه میفرماید:
«قُولُوا لِلنَّاسِ أَحْسَنَ مَا تُحِبُّونَ أَنْ یُقَالَ لَكُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُبْغِضُ اللَّعَّانَ السَّبَّابَ الطَّعَّانَ عَلَى الْمُۆْمِنِینَ»[8]
با مردم بهتر از آنچه را که دوست دارید به شما بگویند، سخن بگویید. زیرا خداوند عزوجل لعن کننده، دشنام دهنده و طعنه زننده بر مۆمنان را دشمن میدارد.
حضرت علی (علیه السلام) نیز در این زمینه میفرماید:
«إِنَّكُمْ مُۆَاخَذُونَ بِأَقْوَالِكُمْ فَلَا تَقُولُوا إِلَّا خَیْراً»[9]
به درستی که شما در قبال سخنانتان بازخواست خواهید شد پس جز سخن نیکو نگویید.
شاعر هم میگوید:
به شیرین زبانی و لطف و خوشی * توانی که پیلی به موی کشی
به شیرین زبانی توانی بُرد گوی * که پیوسته تلخی برد تُند خوی
2/2) انتخاب لحن و آهنگ مناسب:
از نظر روانی نوع ژست گرفتن در هنگام صحبت، و نیز نوع لحن و آهنگ صحبت نیز نقش مهمی در موفقیت و یا عدم موفقیت یک گفتگو دارد.
گشادهرویی یا عبوس بودن، متبسم بودن یا اخم کردن، ابروهای متواضعانه داشتن و یا درهم فرو بردن ابروها، نگاه محبت آمیز انداختن به صورت مخاطب یا نگاه را از او برگردان، همه این حالتها در مطلوب نمودن ارتباط کلامی و یا نامطلوب نمودن آن، نقش به سزایی دارند.
با توجه به اهمیت و تاثیر غیر قابل انکار عوامل یاد شده است که قرآن کریم به پیروانش چنین توصیه میفرماید:
«وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ»[10]
از صدای خود بکاه و فریاد مزن.
پیامبر اعظم (صلی الله و علیه وآله) نیز میفرماید:
«الْقَ أَخَاكَ بِوَجْهٍ مُنْبَسِط»[11]؛ برادرت را با چهره باز و بشاش ملاقات کن.
شاعر هم میگوید:
چون وا نمی کنی گِرهِی خود گِرِه مباش * ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
3/2) توجه به وضعیت و فضای بیرونی:
متکلم و گوینده برای اینکه در گفتار و ارتباط کلامیاش موفق باشد، به رغم اینکه در انتخاب واژگان و نیز در ادای کلمات و جملات و انتخاب لحن، آهنگ و صدای مناسب، دقت لازم را به عمل آورد، باید به شرایط و فضای که در آنجا به ایراد سخن میپردازد نیز توجه کافی داشته باشد؛ چرا که گاهی سخن گفتن نیکو، در شرایط نامناسب نتیجه نامطلوبی را در پی خواهد داشت. و به همین دلیل است که بزرگان از قدیم الایام گفتهاند:
که هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد.
پی نوشت ها:
[1]. این مقاله با الهام از این کتاب تهیه و تکمیل شده است: فرهادیان، رضا، تربیت برتر، مۆسسه بستان کتاب قم، چاپ پنجم، 1384.
[2]. محدث نوری، مستدرک الوسائل، موسسه آل البیت، 1408 هـ. ق. ج 9، ص 22.
[3]. علامه مجلسی، بحار الانوار، موسسه الوفاء بیروت – لبنان، 1404 هـ. ق. ج 68، ص 291.
[4]. رحمن، 1 – 4.
[5]. تمیمی آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، انتشارات دفتر تبلیغات، چاپ اول، 1366 ش. ص 215، حدیث شماره 4211.
[6]. فصلت 34.
[7]. بقره، 83.
[8]. شیخ صدوق، امالی صدوق، انتشارات اعلمی، چاپ پنجم، 1400 ق. ص 254.
[9]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 165 حدیث شماره 3236.
[10]. لقمان 19.
[11]. کافی، انتشارات اسلامیه، چاپ دوم، 1362 ش. ج 2، ص 103.
- نظرات (0)
لزوم اتحاد و همبستگی در قرآن
مفهوم شناسی وحدت و همبستگی:
وحدت در اصطلاح به معنای یکی بودن است که از آن به واحد تعبیر می کنند. ولی در اتحاد در اصطلاح آن است که دو امر دارای نقاط متفاوت، جنبه های مشترک خود را تقویت کنند و از این حیث خود را هر چه بیشتر به یکدیگر نزدیک کنند، که از آن به اتحاد تعبیر می کنند مانند اتحاد شیعه و سنی و به تعبیر دقیق علمی، اتحاد یعنی تقویت ما به الاشتراک در عین حفظ ما به الامتیاز[1]
اهمیت و جایگاه وحدت در قرآن
خداوند متعال با توجه به کارکرد و تاثیر بسیار مهمی که اتحاد و همبستگی در رسیدن به پیروزی و موفقیت ایفا می کند ارزش و جایگاه فوق العاده برای اتحاد بین مسلمین بیان می فرماید؛«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا[آل عمران/103]و همگى به ریسمان خدا [قرآن و اسلام، و هر گونه وسیله وحدت]، چنگ زنید، و پراكنده نشوید» .
لزوم اتحاد و همبستگی در قرآن
خداوند متعال برای این که مسلمین را به اهمیت و جایگاه آن واقف سازد و آنها را از تفرقه و پراکندگی و اختلاف برحذر دارد ، عذاب سختی برای کسانی که از فرمان الهی سر باز می زنند بیان می فرماید:« وَ لا تَكُونُوا كَالَّذینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ [آل عمران/105[ و مانند كسانى نباشید كه پراكنده شدند و اختلاف كردند (آن هم) پس از آنكه نشانههاى روشن (پروردگار) به آنان رسید! و آنها عذاب عظیمى دارند.
شکست و ضعف عاقبت اختلاف و درگیری:
یکی از مهمترین و خطرناک ترین مضرات اختلاف و عدم اتحاد از دست دادن توانایی و قدرت لازم برای رسیدن به پیروز در برابر دشمن می باشد از این رو خداوند متعال این نکته را به انسان یادآورمی شود که با عدم اتحاد و همبستگی به سستی و شکست مواجه می شوند : « وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُكُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرینَ [انفال/46] و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید! و نزاع (و كشمكش) نكنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوكت) شما از میان نرود! و صبر و استقامت كنید كه خداوند با استقامت كنندگان است».
ریشه اختلاف و درگیری
بسیاری از اختلاف ها و درگیری ها ریشه در رذایل اخلاقی دارد. امام علی علیه السلام به زیبایی تأثیر رذایل اخلاقی را در به وجود آمدن اختلاف و درگیری بیان می فرماید : «إِنّما أَنتم إِخوان عَلی دین الله ما فَرّق بَینكم إِلّا خُبث السَرائر و سوء الضَمائر؛ [2]شما بر اساس دین خدا با هم برادرید؛ چیزی جز دشمنی درون و بدی نیّت, شما را از هم پراكنده نكرده است».
نکته ها و پیام ها
1- اولین و مهمترین راهکار برای رسیدن به یک جامع آرمانی همراه با اتحاد و همبستگی توجه دادن امت اسلامی به جایگاه و اهمیت این مولفه در منابع اسلامی است.
2-دومین عامل برای تقویت عنصر همبستگی و اتحاد در بین صفوف مسلمین توجه دادن به عواقب هولناک دنیایی و اخروی اختلاف و درگیری است.
3- از جمله دستورات زیبایی خداوند متعال در قرآن مجید سفارش به اتحاد و همبستگی در بین مسلمین می باشد.
2-خداوند متعال به کسانی که از فرمان الهی سر باز می زنند و دامن جامع را در گیر اختلاف و پراکندگی می کنند وعده عذاب می دهد.
3-از جمله عواقب اختلاف و پراکندگی سستی و ضعف و شکست در برابر دشمن است.
پی نوشت ها:
[1].فاضل مقداد، ابوالفتح بن مخدوم، الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب، چ مۆسسه مطالعات اسلامى، بی تا، ص 21.
[2]. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق. ص168 خطبه113
- نظرات (0)
عیسای قرآن یا عیسای انجیل ؟

با تبریک کریسمس به هم وطنان مسیحی؛ کلمه مسیح به قدرت سیاسی؛ اجتماعی مسیح اشاره دارد و در فرهنگ یهودیان، «مسیح» یعنی کسی که برای بدست گرفتن قدرت اجتماعی آماده شده و این لفظ برای طالوت، داود و حضرت سلیمان (ع) نیز بکار رفته است و در معنای لغوی یعنی کسی که با روغن مقدس، تعمید یافته است؛ و داستان آن از این قرار است که...
این روزها مسیحیان جهان هم به دلیل آغاز سال نو میلادی و هم به دلیل سالروز میلاد حضرت مسیح (ع) در جشن و سرور به سر می برند.
آغاز سال جدید میلادی و تولد حضرت عیسی بن مریم (ع) فرصت مناسبی است تا نگاه متفاوت قرآن کریم و انجیل به شخصیت و جایگاه حضرت عیسی و مادر مقدسش حضرت مریم (س) را بررسی کنیم.
آنچه در پی می آید حاصل گفتوگوی مرکز خبر حوزه، با حجتالاسلام والمسلمین رضوی محقق و پژوهشگر حوزوی در عرصه ادیان و مذاهب پیرامون نگاه دو کتاب آسمانی به این پیامبر عظیم الشأن است.
* تولد عیسی از منظر انجیل و قرآن
مکان تولد تصویری که اناجیل به ما میدهند با تصویری که قرآن به ما میدهد متفاوت است، داستان انجیل اینگونه است که «حضرت مریم به همراه شوهر یا نامزدش یوسف نجار برای شرکت در سرشماری به جنوب فلسطین یعنی بیت اللحم میروند؛ در بیت اللحم1 بخاطر شلوغی جایی را پیدا نمیکنند و مجبور میشوند در یک آغولی شب را به صبح برسانند که در همان شب، عیسی به دنیا میآید، یعنی محل تولد ایشان آغول گوسفندان و جایی بوده است که حیوانات را نگه میداشتند و دو نفر هم حضور داشتهاند؛ یکی یوسف نجار و دیگری مریم؛ در حالی که قرآن محل تولد را مکان شرقی معرفی میکند «وَ اذْكُرْ فِی الْكِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكاناً شَرْقِیًّا» 2. کسی هم همراه مریم نبوده است و نگاه قرآن به مکان تولد و وقایع میلاد آن حضرت با کمال احترام و حفظ حرمت پیامبر الهی است در حالی که در انجیل تحریف شده، این وقایع به صورتی نقل شده که از ساحت مقدس انبیای الهی به دور است.
* جشن کریسمس سابقه تاریخی ندارد
در مورد زمان تولد هم تاریخهای مختلفی گفته شده است؛ خود مسیحیان با محاسبهای که ما میکنیم معتقدند حضرت مسیح، چهار سال قبل از تاریخ میلادی که اکنون برای او معین کردهاند به دنیا آمده است و این تاریخ میلادی دقیق نیست، زیرا تاریخ میلادی را ششصد سال بعد از میلاد مسیح به عنوان تاریخ میلادی قرار دادند لذا در محاسبه اشتباه کردهاند و اگر بخواهیم تاریخ دقیق میلادی را محاسبه کنیم الان در سال 2014 باید باشیم و چهار سال با تاریخ کنونی اختلاف است؛ در مورد فصل هم اطلاع دقیقی در دست نیست و اینکه مسیحیان زمستان و کریسمس را به عنوان زمان تولد مسیح جشن میگیرند دقیق نیست و به احتمال زیاد این را از «میترا پرستان» گرفتهاند؛ گفتنی این امر ضروری است که جشنهای کریسمس از قرن چهاردهم به بعد متداول شده است و جشنهایی به نام جشن کریسمس 3 تا قبل از این قرن نداشته ایم.
چگونگی تولد:
در مورد چگونگی تولد، اختلافی بین قرآن و اناجیل وجود دارد، اناجیل میگویند: وقتی عیسی مسیح در آن آغول گوسفندان که عیسی به دنیا آمد، فرشتگان، چوپانهایی که در اطراف آن منطقه بودند را خبر کردند که بیائید در اینجا نوزاد مبارکی به دنیا آمد است و مجوسیهایی که از شرق به آن منطقه آمده بودند به دنبال یک ستاره که در محل تولد، طلوع کرده بود به آن منطقه رفته بودند؛ و وقتی هم که مردم به آنجا آمدند، همگان فکر میکردند که عیسی فرزند مریم و یوسف است و طبق گزارش اناجیل، هیچ کس اطلاع نداشت که حضرت عیسی پدر ندارد.
اما از منظر اسلام اینگونه نیست و اسلام، نامی از یوسف نجار نمیبرد و بیان میکند که در محل تولد حضرت عیسی فقط حضرت مریم (س) هست و وقتی که به واسطه روح القدس به این فرزند آبستن میشوند در ابتدا خیلی ناراحت میشوند، ولی خدا در این خصوص و برای تسلی دل حضرت مریم میفرماید که این امر الهی است.
همگان از تولد عیسی تعجب میکنند و به او تهمت میزنند و حضرت عیسی بخاطر رفع این تهمت در گهواره سخن میگوید و مسئله تولد عیسی به سرعت در بین بنی اسرائیل میپیچد:
«فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ قالُوا یا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیًّا (27)یا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما كانَتْ أُمُّكِ بَغِیًّا (28)فَأَشارَتْ إِلَیْهِ قالُوا كَیْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا (29)قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیًّا (30)وَ جَعَلَنی مُبارَكاً أَیْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَیًّا (31)وَ بَرًّا بِوالِدَتی وَ لَمْ یَجْعَلْنی جَبَّاراً شَقِیًّا (32)» 4
حتی در انجیل «متی» اولین مطلبی که در این خصوص آورده است، نسب نامه عیسی (ع) است و در حقیقت نام اجداد یوسف نجار را میشمارد و در واقع ایشان را فرزند یوسف نجار معرفی میکند.
* جایگاه مادر حضرت عیسی(ع)
در این مورد بین قرآن و اناجیل اختلاف است؛ بطوری که حضرت مریم در قرآن، شخص پاک و پاکیزه و معصوم و دارای علو درجه یاد میشود؛ مثلا در قرآن آمده:
«وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمینَ» 5 یا در آیهای او را «صدیقه» معرفی میکند «وَ أُمُّهُ صِدِّیقَةٌ» 6
اما در اناجیل، مریم را یک زن عادی معرفی میکند و تنها امتیاز او این است که فرزندی به دنیا میآورد که بعدها «فرزند خدا» نامیده شد و مسیحیت بعد از قرنها متوجه این مطلب شدند که باید جایگاه مریم را بالا ببرند تا اینکه در قرن گذشته کلیسا اعلام کرد که بر ما الهام شده مریم هم مانند عیسی به آسمانها رفته است. این تفکرات دقیقاً بر عکس نظر قرآن کریم است، زیرا قرآن کریم چهرهای عالی از حضرت مریم (س) معرفی کرده است و او را بانویی عابده و دارای کرامات معنوی بسیار دانسته است.
* اسامی و القاب
برای حضرت عیسی؛ القاب متفاوتی؛ در مسیحیت گفته شده است؛ که خیلی از این اسمها ساختگی است و واقعیت ندارد؛ ولی اسامی معروف ایشان در بین مسیحیت عبارتند از: «عیسی» که در اصل «یشوع» بوده به معنی «نجات دهنده» و یهودیان آن را «یسوس» میخواندند و در عربی هم «عیسی» میگویند و اسامی دیگری هم برای ایشان گفتهاند مانند؛ بنده خدا؛ منجی؛ را ه؛ حقیقت، شبان؛ نیکو؛ کلمه خدا؛ زندگی و... اما در قرآن تنها دو نام برای ایشان آمده است یکی «عیسی» که 23 بار در قرآن آمده است و دیگری «مسیح» که 9 بار در قرآن ذکر شده است.
در قرآن آمده است:
«إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ» 7
که هم نام «مسیح» و هم نام «عیسی بن مریم» در آن آمده است و جالب است که همواره «عیسی بن مریم» گفته است.
* مسیح برای تشکیل حکومت آمده بود
کلمه مسیح به قدرت سیاسی؛ اجتماعی مسیح اشاره دارد و در فرهنگ یهودیان، «مسیح» یعنی کسی که برای بدست گرفتن قدرت اجتماعی آماده شده و این لفظ برای طالوت، داود و حضرت سلیمان (ع) نیز بکار رفته است و در معنای لغوی یعنی کسی که با روغن مقدس، تعمید یافته است؛ و داستان آن از این قرار است که: وقتی خواستند «طالوت» را به عنوان حاکم برای یهودیان انتخاب کنند؛ سموئیل نبی ایشان را با روغن مقدس تعمید داد و بعد از ایشان داود را و ..... غسل تعمید دادند، پس تعمید دادن با روغن مقدس برای بدست گرفتن قدرت است؛ حضرت عیسی هم اگر مسیح نامیده میشود چون ایشان برای ایجاد حکومت اقدام کرده است.
متاسفانه مسیحیان برای رسیدن به اهداف شوم خود از ایشان چهرهای معرفی میشود که گویا ایشان با حکومت و کارهای اجتماعی کاری نداشت و فردی گوشه گیر و منزوی بود ! در حالیکه حضرت مسیح هم مثل سایر انبیاء الهی میخواستند احکام الهی را اجرا کنند و لفظ «مسیح» اشاره به این دارد که آن حضرت هم میخواسته حکومتی بر قرار کند و اتفاقا این مبارزه را هم شروع کردند و اولین درگیری ایشان با کاهنان معبد حضرت سلیمان بود، حکومت داخلی یهودیها را بزرگان بنی اسرائیل به عهده داشتند و آن حضرت با کاهنان درگیر میشوند که چرا احکام شریعت را خوب اجرا نمیکنند.
* مسیح پیش از بعثت
در قرآن درباره دوره قبل از بعثت ایشان مطلب خاصی نداریم؛ و مهمترین مطلبی که درباره این دوره گفته شده است، مسئله سخن گفتن در گهواره است که ایشان در گهواره سخن میگوید و خودش را بنده خدا معرفی میکند بیش از این درباره دوره کودکی ایشان به طور صریح مطلبی نداریم و از اناجیل هم گزارش دقیق و واضحی درباره کودکی ایشان به ما نرسیده است.
* دوران بعثت
اما وقتی ایشان به بعثت میرسند قرآن چهر های از اعمال و تکالیف ایشان معرفی میکند که ایشان چه کارهایی را انجام میدادند و چه تعالیمی داشتهاند؛ اولین کارهایی که قرآن از ایشان خبر میدهد، معجزاتی است که از ایشان سر زده است مانند شفای بیماران،؛ شفای کور مادر زاد؛ شفای کسی که مبتلا به پیسی شده است؛ زنده کردن مردگان؛ ساختن پرنده از گل و دمیدن روح در او به اذن الهی و تاکید هم میشود که همه اینها به اذن الهی است در سوره مائده آیه 110 میفرماید:
«إِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْكُرْ نِعْمَتی عَلَیْكَ وَ عَلى والِدَتِكَ إِذْ أَیَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ كَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنی فَتَنْفُخُ فیها فَتَكُونُ طَیْراً بِإِذْنی وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنی وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنی وَ إِذْ كَفَفْتُ بَنی إِسْرائیلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَقالَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبینٌ 8
که اکثر معجزات مسیح در این آیه آمده است و در اناجیل هم به این معجزات اشاره شده است بجز سخن گفتن در گهواره و ساختن پرنده که این دو را در اناجیل نداریم؛ اما تعجب اینجاست که در انجیل یوحنا اولین معجزه ایشان را ساختن شراب میداند. 9
* نماز و عبادت
در اوصاف ایشان نماز و عبادت ذکر شده است که «وَ جَعَلَنی مُبارَكاً أَیْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَیًّا» 10 تصریحا به نماز و زکات اشاره میکند که ایشان از عابدان و زاهدان بودهاند و هیچ گاه شریعت را کنار نگذاشتهاند.
تناقض گویی که مسیحیت دچار آن میباشد این است که چرا مسیحیان به شریعت عمل نمیکنند و باید به این سئوال جواب دهند که چطور بود که حضرت عیسی (ع) اعمال عبادی اش را انجام میداد، ولی مسیحیان از عیسی تبعیت نمیکنند؛ از منظر قرآن، ایشان شریعت داشته و خودش هم به شریعت عمل میکرده است و دیگران را هم دعوت به آن شریعت کرده است و از نظر اخلاقی هم ایشان بسیار انسان نیکوکاری بودهاند «وَ بَرًّا بِوالِدَتی وَ لَمْ یَجْعَلْنی جَبَّاراً شَقِیًّا» 11 خدا به من وصیت کرده است که به مادرم نیکی کنم و جبار و شقی نباشم، برخلاف انجیل یوحنا که چهرهای پرخاشگر نسبت به مادر از ایشان نشان میدهد در همان انجیل یوحنا در «داستان شراب» وقتی مادرش به او میگوید، شراب ندارم، عیسی میگوید: «ای زن مرا با تو چکار است»12 و یک حالت پرخاشگری دارد بر خلاف قرآن که او را نسبت به مادر بسیار نیکو کار میشمارد و همچنین چهره عیسی در قرآن به عنوان شخصی مبارک مطرح میشود که «وَ جَعَلَنی مُبارَكا» 13 و انسانی صالح معرفی میگردد «وَ زَكَرِیَّا وَ یَحْیى وَ عیسى وَ إِلْیاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحینَ»14 و اینها همه نشان میدهد که اسلام چه چهره عالی از مسیح معرفی میکند و اناجیل سعی میکنند که عیسی را از آن مقام بلند بکاهند .
* مناظره حضرت رضا(ع) با دانشمند مسیحی
مسیحیت، حضرت عیسی را به عنوان پسر یکی از اقانیم سه گانه 15 معرفی میکنند و در مناظرهای که امام رضا(ع) با یکی از مسیحیان داشتند، حضرت خطاب به ایشان میگویند که حضرت عیسی اشکال بزرگی داشت و آن هم این بود که اصلا عبادت نمیکرد. آن عالم مسیحی ناراحت میشود و میگوید: «خیر ایشان شب و روز نماز میخواند» و بر صحبت خود نیز خیلی تاکید میکند در این وقت حضرت میفرمایند این مطلب که ایشان اهل عبادت بودهاند دلیل بر این مطلب است که ایشان خدا نیست و بنده خدا بودهاند.16 و این همه تاکید در اناجیل بر عبادت کردن ایشان دلیل بر همین مطلب است و قرآن هم او را به عنوان یک پیامبر معرفی میکند. 17
* تعالیم مسیح
قرآن بر دو نکته تاکید میکند یکی اینکه حضرت عیسی تایید کننده تورات بوده است «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ»؛ و این مطلب در اناجیل هم آمده است که «من نیامده ام که تورات را نسخ کنم بلکه آمده ا م آن را کامل کنم». حضرت عیسی(ع) خود شریعت داشته و تکمیل کننده شریعت موسی بوده است و در ادامه همین آیه جنبه بشیر بودن ایشان را مطرح میکند که بشارت دهنده به رسالت حضرت محمد(ص) است «وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ»18 در اناجیل، نکته دوم را نگفتهاند مگر انجیل «برنابا» که بشارت دادن را آورده است و مسیحیان آن انجیل را قبول دارند.
* سرنوشت مسیح:
در مورد سرنوشت مسیح همه اناجیل، گزارش تقریبا واحدی دارند که بر اساس آن؛ بزرگان معبد سلیمان جمع شدند و توطئهای چیدند و حضرت را دستگیر کردند و تحویل حاکم رومی دادند و حاکم رومی هم ابتدا نمیخواست ایشان را اعدام کند و در آخر تحت فشار یهودیان ایشان را به مکان اعدام مجرمین بردند و در کنار دو نفر دیگر ایشان را به صلیب کشیدند، حضرت هم در آنجا جان داد و ایشان را در قبری گذاشتند و بعد از مدتی دیدند در قبر نیست و از میان مردگان بر خواسته است و به آسمان رفته است؛ ولی قرآن این مطلب را قبول ندارد19 و تصریح میکند که حضرت مسیح زنده است و او را به صلیب نکشیدهاند، بلکه فردی را اشتباهی که مجرم هم بود به صلیب کشیدند. در برخی متون دیگر اسلامی آمده است که آن حضرت هنگام ظهور حضرت مهدی (عج) به زمین بازخواهند گشت.
* حواریون:
حوارییون، استمرار دهندگان نهضت مسیح هستند و در اناجیل اربعة در بخش «اعمال رسولان» به حوارییون پرداخته است.
قرآن حواریون را انسانهایی پاکیزه، مومن و خوش قلب معرفی میکند20 و چهره وجیهی از ایشان بیان میکند و وصی حضرت عیسی هم از بین آنها بودهاند، اما در اناجیل اینگونه نیست بلکه چهرههای نامناسب و زشتی از آنان معرفی میکند که ایشان افرادی کم فهم و سست دل و بی ایمان بودهاند و خیلی در اجتماع تاثیر گذار نبودهاند 21؛ بر خلاف اسلام که ایشان را مومن و وارسته میداند.
اناجیل اربعة چهرهای از مسیح معرفی میکند که هرچند گزارش کاملی هم نمیدهد ولی با وجود همه اینها آن چهرهای که اناجیل از ایشان ترسیم میکنند غیر از آن چهرهای است که مسیحیان به آن توجه دارند.
حضرت عیسی آمده بود تا قوانین شریعت و الهی را اجرا بکند و نیامده بود تنها خودش و چند نفر را نجات بدهد، آن حضرت اهل کوشش و جهاد بودند؛ در «لوقا» باب 12 آیه 49 تا 53 آمده است «من آمده ام تا آتشی در زمین بپا افروزم پس آن چه میخواهم الان در گرفته است» پس معلوم میشود که حضرت عیسی(ع) برای مبارزه آمده است و حتی یارانش را دعوت میکند تا شمشیر و ادوات جنگی تهیه کند تا بتواند مبارزه کنند و کسی که شمشیر ندارد جامه خود را فروخته و آن را بخرد» – لوقا باب 32 آیه 7 –
این که نسبت به مسیح میگویند: به سیاست کاری نداشته است اینگونه نبوده است بلکه مستقیما به پادشاه حمله میکند، مسیحیان میگویند که آن حضرت سکولار بود اصلاً اینگونه نیست، ایشان فردی سیاسی و مبارز و قوی بوده است و سیاست او عین دیانت او و دیانت او عین سیاست او بوده است.
موسوی - گروه دین و اندیشه تبیان
پینوشتها:
[1] - بیت اللحم یکی از شهرهای ایالت ناصره در فلسطین امروزی میباشد .
[2] - مریم: 16
و در این كتاب از مریم یاد كن، آنگاه كه از كسان خود، در مكانى شرقى به كنارى شتافت.
[3] - کریسمَس (به انگلیسی: Christmas) (به فرانسوی: Noël) روزی است که برپایه گاهشماری مسیحیان زادروز عیسی دانسته میشود و بزرگترین جشن مسیحیان جهان میباشد. مسیحیان این روز را با آیینهای ویژه برگزار میکنند. برای نمونه درخت کریسمس را میآرایند و شخصیتی به نام بابانوئل در این روز پیشکشهایی به مردم میدهد. بیشتر مسیحیان این جشن را در ?? دسامبر برگزار میکنند.
سرچشمه این جشن را در مهرپرستی -که کیش رومیان پیش از گرویدن به مسیحیت بود- میدانند.
منبع: محمد بهشتی؛فرهنگ صبا / ویکیپدیای انگلیسی،نسخه ?? دسامبر ????
[4] - مریم آیات 27-32
(مریم) در حالی كه او را در آغوش گرفته بود، نزد قومش آورد; گفتند:) «ای مریم! كار بسیار عجیب و بدی انجام دادی! (27)ای خواهر هارون! نه پدرت مرد بدی بود، و نه مادرت زن بد كارها (28)(مریم) به او اشاره كرد; گفتند:) «?گونه با كودكی كه در گاهواره است سخن،) بگوییم؟!» (29)(ناگهان عیسی زبان به سخن،) گشود و) گفت: «من بنده خدایم; او كتاب (آسمانی) به من داده; و مرا پیامبر!) قرار داده است! (30)و مرا - هر جا كه باشم- وجودی پربركت قرار داده; و تا زمانی كه زندهام، مرا به نماز و زكات توصیه كرده است! (31)و مرا نسبت به مادرم نیكوكار قرار داده; و جبار و شقی قرار نداده است! (32)
[5] - (3) آلعمران: 42
و [یاد كن] هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مریم، خداوند تو را برگزیده و پاك ساخته و تو را بر زنان جهان برترى داده است.»
[6] - المائدة: 75
مَا الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّیقَةٌ كانا یَأْكُلانِ الطَّعامَ انْظُرْ كَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الْآیاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى یُؤْفَكُونَ
مسیح، پسر مریم جز پیامبرى نبود كه پیش از او [نیز] پیامبرانى آمده بودند؛ و مادرش زنى بسیار راستگو بود. هر دو غذا مىخوردند. بنگر چگونه آیات [خود] را براى آنان توضیح مىدهیم؛ سپس ببین چگونه [از حقیقت] دور مىافتند
[7] - آلعمران: 45
[یاد كن] هنگامى [را] كه فرشتگان گفتند: «اى مریم، خداوند تو را به كلمهاى از جانب خود، كه نامش مسیح، عیسى بن مریم است مژده مىدهد، در حالى كه [او] در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان [درگاه خدا] است.»
[8] - المائدة: 110
[یاد كن] هنگامى را كه خدا فرمود: «اى عیسى پسر مریم، نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور، آنگاه كه تو را به روحالقدس تأیید كردم كه در گهواره [به اعجاز] و در میانسالى [به وحى] با مردم سخن گفتى؛ و آنگاه كه تو را كتاب و حكمت و تورات و انجیل آموختم؛ و آنگاه كه به اذن من، از گِل، [چیزى] به شكل پرنده مىساختى، پس در آن مىدمیدى، و به اذن من پرندهاى مىشد، و كور مادرزاد و پیس را به اذن من شفا مىدادى؛ و آنگاه كه مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بیرون مىآوردى؛ و آنگاه كه [آسیب] بنىاسرائیل را -هنگامى كه براى آنان حجّتهاى آشكار آورده بودى- از تو باز داشتم. پس كسانى از آنان كه كافر شده بودند گفتند: این[ها چیزى] جز افسونى آشكار نیست.
[9] - انجیل یوحنا باب دوم
و در روز سیّم در قانای جلیل عروسی بود و مادر عیسی در آنجا بود و عیسی و شاگردانش را نیز به عروسی دعوت كردند و چون شراب تمام شد مادر عیسی بدو گفت شراب ندارندعیسی به وی گفت ای زن مرا با تو چه كار است ساعت من هنوز نرسیده است مادرش به نوكران گفت هر چه به شما گوید بكنید و در آنجا شش قدح سنگی بر حسب تطهیر یهود نهاده بودند كه هر یك گنجایش دو یا سه كیل داشت عیسی بدیشان گفت قدحها را از آب پر كنید و آنها را لبریز كردندپس بدیشان گفت الآن بردارید و به نزد رئیس مجلس ببرید پس بردندو چون رئیس مجلس آن آب را كه شراب گردیده بود بچشید و ندانست كه از كجا است لیكن نوكرانی كه آب را كشیده بودند میدانستند رئیس مجلس داماد را مخاطب ساخته بدو گفت هر كسی شراب خوب را اوّل میآورد و چون مست شدند بدتر از آن لیكن تو شراب خوب را تا حال نگاه داشتی و این ابتدای معجزاتیست كه از عیسی در قانای جلیل صادر گشت و جلال خود را ظاهر كرد و شاگردانش به او ایمان آوردند
[10] - مریم: 31
و هر جا كه باشم مرا با بركت ساخته، و تا زندهام به نماز و زكات سفارش كرده است،
[11] - مریم: 32
[12] - انجیل یوحنا باب دوم
[13] - مریم: 31
[14] - (6) الأنعام: 85
وَ زَكَرِیَّا وَ یَحْیى وَ عیسى وَ إِلْیاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحینَ (85)
[15] - آشنایی با ادیان بزرگ حسین توفیقی؛ ص 150
از آنجا كه مسیحیان معتقدند روح القدس پیوسته كلیسا را ارشاد میكند،آنان از رویایمان خود میگویند كه فهمیدن راز تثلیث پیوسته به كمك پاپها،شوراها،اندیشمندانو عارفان،به رشد و پیشرفت خود ادامه خواهد داد.نخستین شوراهای كلیسایی اعلامكردند كه خدا یكتا،ولی دارای سه اقنوم است.كلمه اقنوم از ریشه یونانی و به معنای راهوجود است.بر این اساس،اقانیم سه گانه سه راه یا سه حالت برای وجود خدا و عمل اوست.نویسندگان مسیحی عرب زبان برای رساندن مفهوم تثلیث،از واژه یونانی الاصل«اقنوم»و از كلمه«صفت»(به معنای مظهر)استفاده كردهاند. معادل لاتینی كلمه «اقنوم»(به معنای نقاب)است.
[16] - مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج5 119
در مجلس مباحثهاى كه مأمون براى علماى مذاهب و ادیان تشكیل داده بود و حضرت رضا (ع) نماینده مسلمانان بود، بین حضرت رضا و عالم مسیحى درباره الوهیّت یا عبودیّت عیسى (ع) بحث درگرفت. عالم مسیحى براى عیسى مقام الوهیت و فوق بشرى قائل بود. حضرت رضا (ع) فرمود: «عیسى مسیح همه چیزش خوب بود جز یك چیز و آن این كه بر خلاف سایر پیامبران به عبادت علاقهاى نداشت!» عالم مسیحى گفت: «از تو اینچنین سخن عجیب است، او از همه مردم عابدتر بود».همینكه حضرت رضا اعتراف عبادت عیسى را از عالم مسیحى گرفت، فرمود: «عیسى چه كسى را عبادت مىكرد؟» آیا عبادت دلیل عبودیّت نیست؟ آیا عبودیّت دلیل عدم الوهیّت نیست؟
[17] - مائدة: 75
مَا الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُل
[18] - صف: 6
وَ إِذْ قالَ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یا بَنی إِسْرائیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبینٌ (6)
(61) الصف: 6
و هنگامى را كه عیسى پسر مریم گفت: «اى فرزندان اسرائیل، من فرستاده خدا به سوى شما هستم. تورات را كه پیش از من بوده تصدیق مىكنم و به فرستادهاى كه پس از من مىآید و نام او «احمد» است بشارتگرم.» پس وقتى براى آنان دلایل روشن آورد، گفتند: «این سحرى آشكار است.»
[19] - نساء: 157
وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسیحَ عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذینَ اخْتَلَفُوا فیهِ لَفی شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یَقیناً (157)
و گفته ایشان كه: «ما مسیح، عیسى بن مریم، پیامبر خدا را كشتیم»، و حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند، لیكن امر بر آنان مشتبه شد؛ و كسانى كه در باره او اختلاف كردند، قطعاً در مورد آن دچار شكّ شدهاند و هیچ علمى بدان ندارند، جز آنكه از گمان پیروى مىكنند، و یقیناً او را نكشتند.
[20] - آلعمران: 52-53
فَلَمَّا أَحَسَّ عیسى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصاری إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (52) رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدینَ (53)
چون عیسى از آنان احساس كفر كرد، گفت: «یاران من در راه خدا چه كسانند؟» حواریون گفتند: «ما یاران [دین] خداییم، به خدا ایمان آوردهایم؛ و گواه باش كه ما تسلیم [او] هستیم. پروردگارا، به آنچه نازل كردى گرویدیم و فرستاده[ات] را پیروى كردیم؛ پس ما را در زمره گواهان بنویس.
[21] - انجیل متی باب 20 آیه 17؛ لوقا باب 25 آیه
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925926927»»