لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
خبرسازترین چهرههای تاریخ در قرآن کریم

گاهی آنقدر کار سخت میشود که نمیشود افرادی را به عنوان چهره سال انتخاب کرد چرا که عده زیادی در انجام کار خیر و خدمت رسانی و نیکی در طول یک سال با هم در حال مسابقه بودهاند و از طرفی دیگر نیز انتخاب چهره منفی سال نیز واقعاً سخت است چرا که باز هم عده فراوانی برای انجام کار های منفی از یکدیگر سبقت گرفتهاند.
در این میان افرادی هم که به عنوان چهره سال چه در جهت مثبت و چه در جهتهای منفی معرفی میشوند فقط و فقط برای یک سال است و ممکن است در سالهای بعد نام آنها در میان هزاران چهرهای که در سالهای متمادی انتخاب شدهاند گم شود و دیگر نامی از آنها بر سر زبانها نباشد.
قرآن کریم این کتاب انسان ساز و نسخه موفقیت برای تمامی نسلها برای اینکه انسانها در راه رسیدن به موفقیت راهنمای خوبی داشته باشند شخصیتهای مثبت و منفی زیادی را معرفی میکند که به عنوان چهره انتخاب شدهاند .
اما فرقی که بین انتخاب چهره های سال در کشورهای مختلف و در آیات الهی وجود دارد این است که برعکس افرادی که تنها در یک سال به عنوان چهره معرفی میشدند و بعد از گذشت یک سال نام آنها به فراموشی سپرده میشد این بار در آیات الهی کسانی که به عنوان چهره انتخاب میشوند نامشان جاودانه در تاریخ ثبت میشود.
فرق دیگری که بین انتخاب چهره سال در کشورها و در آیات الهی وجود دارد این است که افراد تنها یک سال به عنوان چهره انتخاب میشوند ولی شخصیتهایی که در قران کریم به عنوان چهره انتخاب میشوند برای تمامی زمانها و در طول تاریخ چهره هستند و هر گز هم به فراموشی سپرده نمیشوند.
شخصیتهای مثبت زیادی در آیات الهی به عنوان چهره انتخاب شدهاند اما آنچه در این نوشته به آن پرداخته شده شخصیتهای منفی هستند که به خاطر عملکرد بدشان به عنوان خبر سازترین چهره های تاریخ انتخاب شدهاند :
1- شیطان
شیطان را شاید بتوان جزء اولین چهره های خبر ساز در قرآن کریم نام برد که وقتی خداوند متعال به او فرمود:
(وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ: و هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید.»)الإسراء : 61
با غرور و تکبر و حسادتی که نسبت به مقام و منزلت حضرت آدم داشت از فرمان الهی سرپیچی کرد و بعد از سرپیچی از این دستور نام خود را در خبر سازترین چهره های تاریخ در قران کریم ضبط کرد و خبر نافرمانی او به سرعت در دنیا گسترش پیدا کرد.
او وقتی دید که جزء اولین کسانی است که نام او جزء خبرسازترین چهره های تاریخ ثبت شده است باز هم از کار خویش پشیمان نشد و به نیت پلید خود ادامه داد و تصمیم گرفت تا نام هر کسی را که از او پیروی کند را جزء خبر ساز ترین چهره های تاریخ ثبت و ضبط کند و قسم یاد کرد که:
(قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیم: گفت: «پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندی، من هم برای [فریفتن] آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست.») الأعراف : 16

2- قابیل
ماجرا از اینجا آغاز شد که وقتی دو برادر برای تقرب به خداوند کاری انجام دادند و فقط از یکی از آنهابه خاطر تقوا و نیت خالصی که در انجام عمل داشت مورد قبول واقع شد:
(وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ : و داستان دو پسر آدم را به درستی بر ایشان بخوان، هنگامی که [هر یک از آن دو]، قربانی پیش داشتند. پس، از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد) المائدة : 27
قابیل کسی بود که با قتل برادر خود نخستین قتل و آدم کشی را در روی زمین انجام داد و نام خود را به عنوان یکی از مهمترین چهره های خبر ساز در قران کریم ثبت کردو با این اقدام خود ثابت کرد که منشأ بسیاری از اختلافها و قتلها و تجاوزها چیزی به جز حسد نیست.
3- قارون
او با ثروت زیادی که به تعبیر قران کریم حتی برای جابجایی کلید های گنجینه های او نیز احتیاج به خدم و حشم فراوان بود :
ْ(وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّه : و از گنجینهها آن قدر به او داده بودیم که کلیدهای آنها بر گروه نیرومندی سنگین میآمد) (القصص : 76)
شهرت زیادی در بین مردم زمان خودش بدست آورده بود اما این شهرت و آوازه به قدری نبود که او را راضی کند به همین خاطر باز ثروت و داشته های خودش را به رخ مردم میکشاند:(فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فی زینَتِهِ: پس [قارون] با کوکبه خود بر قومش نمایان شد) (القصص : 79)
اما وقتی به نصیحت خیر خواهان قوم خود گوش فرا نداد و ثروت و اقتصادی که به وسیله کمک به نیازمندان و... مقدمه رسیدن به خداوند بود را وسیله دوری خود از خداوند و طغیان و سرکشی قرار وقتی با ثروت و مال و منال خود به هلاکت رسید به عنوان یکی از چهره های خبر ساز نامش در تاریخ ثبت شد.
4- بلعم باعورا
وی در ابتدای کار در صف مؤمنین واقعی بود تا جایی که یکی از ارکان رسالت حضرت موسی به حساب میآمد و کارش به جایی رسیده بود که مستجابالدعوه بود و عده زیادی از اطراف و اکناف برای ملاقات او میآمدند.
اما ماجرایی که او را به عنوان یکی از چهره های منفی و خبر ساز تاریخ معرفی کرد انحراف او به خاطر وعده های کذایی به درگاه طاغوت بود تا جایی که در صف مخالفان حضرت موسی قرار گرفت و خداوند در حق او فرمود:
(فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ : از این رو داستانش چون داستان سگ است [که] اگر بر آن حملهور شوی زبان از کام برآورد، و اگر آن را رها کنی [باز هم] زبان از کام برآوَرَد) (الأعراف : 176)
5- فرعون
در ابتدای ماجرا ادعای خدایی میکرد و میگفت: (فَقالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی: و گفت: «پروردگار بزرگتر شما مَنَم (النازعات : 24) اما همینکه مقداری قدرت و سرمایهاش بیشتر شد ادعای بالاتری کرد و اینگونه گفت:»)
(وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْری : و فرعون گفت: «ای بزرگان قوم، من جز خویشتن برای شما خدایی نمیشناسم.») القصص : 38
او سرسختترین دشمن بنی اسرائیل بود و از هیچ جنایتی در حق آنها فرو گذار نمیکرد تا اینکه وقتی از رود نیل به همراه لشگریانش در حال حرکت بود رود نیل به هم آمده و همه آنها غرق شدند.
فرعون که همه چیز را تمام شده میدید در آخرین لحظات ایمان آورد اما چون این ایمان اضطراری بوده و دیگر ارزشی نداشت از او پذیرفته نشد و او نیز به همراه سپاهیان خویش در امواج خروشان رود نیل غرق شدند.
6- نمرود
جدالها و گفتگوهای او با حضرت ابراهیم برای درهم کوبیدن حق و حقیقت به اوج خود رسیده بود اما همواره در مقابل شکوه و عزت و اقتدار حضرت ابراهیم خوار و ذلیل میشد و سرانجام این پادشاه قدرتمند تاریخ توسط پشهای که ابتدا روی لب او نشست و آن را گزید، سپس به سوراخ بینی او وارد شد و از آنجا به مغزش راه یافت بعد از گذشت چهل روز به هلاکت رسید و نامش را به عنوان یکی از چهره های خبر ساز تاریخ که با آن همه قدرت و شکوه توسط یک پشه کوچک به هلاکت رسید ثبت و ضبط کرد. ( معارف و معاریف: جلد 10، ص 226)
خلاصه مطلب اینکه صفاتی مانند حسد و غرور و شهوت پرستی صفاتی هستند که مانع از عاقبت به خیری افراد زیادی در طول تاریخ شدهاند تا جایی که نامشان برای همیشه در دفتر تاریخ نوشته شده است و هر ساله نیز عده زیادی به خاطر داشتن این صفات به آنها میپیوندند.
- نظرات (0)
چگونگی تطهیر ارواح در برزخ
بیاناتی از آیت الله شیخ محمد شجاعی پیرامون معاد
انسان از آن وقت که وجود پیدا کرد و پا به عرصه وجود گذاشت به اصطلاح فلاسفه دیگر باید معدوم شدنش را یکباره از فکرتان دور کنید. همین که انسان به وجود آمد مسلماً دیگر نابود نخواهد شد و فقط تغییر صورت خواهد داد یک مدت در این دنیا تغییرها خواهد داشت و چون انسان مشمول تحول است از اول به وجود آمدن شروع به رنگ گرفتن میکند شروع به کسب خصوصیات میکند و بیشتر هم خصوصیاتش بر روی روح پیاده میشود نه جسم گرچه جسم انسان هم در حرکت است از جنین تا به آخر ولی اصل حرکت و اصل تحول و اصل تغییر صورت دادن متوجه روح انسان است. بالاخره انسانها جسما و روحا از بدو به وجود آمدن متحول هستند و به این تحولها ادامه میدهند تا برسند به آغاز فصل دیگر یا شروع فصل دیگری از تحول که نامش را مرگ میگوییم.
روحها در این عالم رنگ بر میدارند و هر کس دارای یک هدف یا هدفهای معین است و بر اساس این اهداف میتوان آنها را به سه دسته تقسیم کرد :
1- دسته را اول آنهایی که به سوی مبدأ بودند و از اول زندگی در همین دنیا بیدار شدند و به خود آمدند و فهمیدند که فقط خدا را باید خواست و خدا را خواستند. اینها ۸۰ - ۷۰ سال زندگی دنیوی کردند. روح اینها که از بدن قطع علاقه کرد وارد عالم برزخ شد مانند سلمان و نظایر سلمان (البته بعد از ائمه اطهار) علیهم السلام وقتی وارد نظام برزخ میشوند تحولاتی برای اینها خواهد بود که مرتبط به خدا نزدیکتر خواهند شد. برزخ را هم که تمام کردند و وارد عوالم دیگر شدند مرتب به سوی خداوند متعال سیر میکنند چون رنگی که از اول گرفته بودند خدا خواستن بود.
2- یک عده عبارتند از امثال من و شما که خلطوا عملا صالحا و آخر سیئا که قرآن کریم میفرماید که در دنیا نتوانستند صاحب یک هدف ثابت شوند هم خدا را خواستند و هم غیر خدا را. (یعنی من و شما). حالا اگر ما از این دسته هم باشیم باز خوب است یعنی در روح این عده مقاصد مختلفی است. تحولی که در این دنیا برای اینها پیش آمد اینطور شد که هم خدا را خواستند هم غیر خدا را. اینها با این رنگ منتقل به عالم برزخ میشوند نظام برزخ اینها را این چنین پیش میبرد که آن 50 الی ۱۰۰ مقصودی که در اینجا داشتند غلبه و کشش هر کدام در این زندگی دنیوی در وجود این فرد زیاد بود همان مقصود او را به سوی خودش خواهد کشید. اگر خدا در وجود من و شما غلبه داشت و من و شما رضای حق در وجودمان غلبه برعقاید دیگر داشت وقتی به نظام برزخ افتادیم آن نظام با یک جذبه خاص ما را به سوی خداوند خواهد برد و اما اگر مقصودهای دیگری داشتیم ما را کم کم از آنها پاک خواهد کرد و این پاک کردن هم به صورت عذاب و فشار خواهد بود .
3- دسته سوم آنهایی هستند که خدا را اصلا نداشتند و دارای مقاصد دیگری هستند در زندگی اینان همه چیز رنگ دارد بجز خدا و خدا خواهی .
سرگذشت ما در برزخ :
قانون علمی و مسئله تحول درباره ما که دارای روحی با مقاصد مختلف هستیم چگونه است ؟ اگر جانب جذبه به سوی پروردگار عالم زیادتر باشد به سوی آن خواهیم رفت و تدریجا به مرور زمان در برزخ فشارهای دیگر و زحمتها و مقصودهای دیگر متوجه ما خواهد شد تا از آنها ما را پاک کند . در برزخ پاک خواهیم شد و اگر آنجا نشد در عوالم بعدی بالاخره به سوی خدا میرویم و از علاقهها و مقصودهای دیگر پاک خواهیم شد . کسی که هم به خدا معتقد است و هم خدا را میخواهد و مقصودهای دیگر زیادی هم دارد ولی بر عکس است یعنی جذبه به سوی خداوند ضعیفتر از مقصودهای دیگر است . اینچنین است که وقتی به برزخ افتاد یک یا چند تا از جذبههای علاقههای دیگر او را به عالم دیگر میکشاند
مثل اینکه یک انسان به ده جا جذبه دارد پول میخواهد زن میخواهد خوب خوردن میخواهد خیلی ساده میگویم از اینها خوشش میاید. مثل ما که در باطن خودمان از خیلی چیزها خوشمان میآید به خیلی چیزها میخواهیم برسیم . قهرا به حساب قانون تحول آنکه قویتر است مرا خواهد برد . من متوجه آن نقطهام که زن هست پول هست؛ خوب آنجا کجاست ؟ خود زن یا پول و یا جاه نیست اما آخرش به آنجا خواهد کشید که جهنم است . بسیاری از علایق دنیوی بعد از مرگ هم با ما میماند هر چند مصداق آنها وجود ندارد اما علاقه و وابستگی ما هنوز باقی است .!
مثلاً در دنیا خدا را هم تا حدی خواستهام و خدا را تا حدی هم شناختهام ولی در برزخ کم کم از خدا پاک خواهم شد . آن دسته اول از غیر حق پاک میشوند و این دسته از خدا پاک میشوند . یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ قرآن میگوید عدهای از ظلمات پاک میشوند حالا ظلمات یعنی چه ؟
به عنوان مثال من با خدا رابطهای داشتم و گه گاه خدا را صدا میزدم و گهگاه نمازی میخواندم و گهگاه خدا را یاد میکردم اما گرایش بر امور باطل بر آن غلبه داشت . الان در برزخ هم کم کم این رابطه من با خدا قطع میشود و از خدا دور میشود با دور شدنها قهرا نعمتهایی که بوده به تدریج آن نعمتها از بین میرود و به عکس آنهایی که به طرف خدا کشیده میشوند آنها عذابهایشان کم میشود و رفته رفته و به تدریج نعمتها و آسایششان و رفاه و آزادی آنها در برزخ بیشتر میشود این نکتهای بود که یادتان بماند و آیه آیةالکرسی را فراموش نکنید اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ .

ممکن هم هست اشتباها از صحبتها برداشت شود لذا لازم است گفته شود لذا باید که برزخ نظام مخصوصی است و وقتی که روحها به آن عالم که وارد شدند با قانون تحول پیش میروند نتایج تمام جزئیات عقاید اوصاف و اعمال را در برزخ خواهیم دید . فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ * وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ . نتایج و تمام جزئیات اعمالمان را از خیر و شر خواهیم دید .
علی ابن ابی طالب (علیهالسلام ) فرمود : من مات قام قیامته ، عوام اینطور فکر میکنند که تا قیامت خیلی مانده است . حضرت فرمود : هرکس که مرد قیامتش برپا شد یعنی با مرگ مجازات بد و یا نعمتهای اخروی شروع خواهد شد و در عین حال تکامل هم در جای خودش هست با تحول پیش میرویم یا به طرف جهنم یا به سوی بهشت و در عین حال هم نعمتها هست و هم عذابها .
3- دسته سوم آنها که در زندگی دنیوی معتقد بر مبدأ و معاد نیستند و رای خدا را در نظر نداند در برزخ چگونه خواهند بود؟
قرآن کریم میفرماید : منکرین خداوند یعنی آنها که خدا را نمیخواهند و یا اگر میخواهند رضای حق در نظر آنها مفهومی ندارد اینها در واقع چون از اول متوجه خدا نیستند هر قدر در زندگی دنیوی بمانند فقط برای اینست که به سوی مقصود خودشان بروند .
خدا در قرآن کریم به رسول اکرم ( صلوات الله علیه ) میفرماید : «وَلاَ یَحْزُنکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَن یَضُرُّواْ اللّهَ شَیْئًا یُرِیدُ اللّهُ أَلاَّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِی الآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ » .
واقعا دقت کنید که نکته مهم در مسئله تحول چیست ؟ خیلیها به نظرشان میاید که چرا خدا به گناهکار و معصیت کار و منکرم بداء و معاد زمان میدهد و چرا عمر میدهد و چرا وسایل زندگی آنها را روز به روز فراهمتر میکند ؟ این سوالی است که ممکن است به نظر خیلیها بیاید . ولی این سوال از خامی است و از توجه نداشتن بر مسئله تحول است . خداوند در قرآن میفرماید : ما این زندگی دنیوی را اساسی برای این تنظیم کردهایم که انسانها در اینجا رنگ به خودشان بگیرند و طبق رنگی که گرفتهاند وارد برزخ شوند و آنها را پیش ببریم اصلی دنیا را برای همین خلق کردهایم . این اصلی خواست ماست تا ببینیم چه کسی چه چیز را انتخاب میکند؟ عالم انتخاب است . اصلا مقصود خداوند است که انسان در اینجا رنگ بگیرد . مقصود حق است که انسان در اینجا مبداء تحول انتخاب کند یا خدا یا پول یا ریاست یا اشباع غریزه جنسی یا ظلم و تجاوز یا هر چیز دیگر همین قدر هر کس هرچه انتخاب میکند این مقصود حق است که برای آن باید وقت بدهد . اصلا این زندگی دنیا برای همین است .
قرآن خطاب به پیامبر میفرماید: « وَلاَ یَحْزُنکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَن یَضُرُّواْ اللّهَ شَیْئًا» آنهایی را که میبینی شب و روز فعالیت در مرحله کفر و عصیان و طغیان و شرک میکنند اینها ترا محزون نکند (عوامانه فکر نکنی که خدایا چرا به اینها مهلت دادهای ) «یُرِیدُ اللّهُ أَلاَّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِی الآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» ( آیه ۱۷۶ سوره آل عمران ) خدا اراده کرده است و میخواهد ببیند اینها چه انتخاب میکنند. اگر کفر را کامل در خود تثبیت میکنند و معلوم شود که این فرد دیگر خدا را نمیخواهد و با خدا عناد دارد و اینکه اصلی خدا را نمیخواهد در وجودش تثبیت شود به محض تثبیت شدن به برزخ او را میاندازیم تا برود به همان طرف که «أَلاَّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِی الآخِرَةِ» . میخواهد حظی برای اینها در آخرت نماند . بعد میفرماید : «وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا » ؛ قرآن میفرماید : که کافرها گمان نکنند که ما مهلتی که به آنها میدهیم به نفع آنهاست . مهلت میدهیم تا اینها در طریق اسم و در طریق مقاصد باطل کامل تکمیل و تثبیت بشوند (خدا کارهای عجیبی دارد )
نمودش را در جریان ابا عبد الله (علیهالسلام ) میتوان دید خدا که از اول میدانست چه خواهد شد بله میدانست . باز با خود میگویند چه میشد آن قشونی که میآمدند خدا بلایی بر سر آنها میآورد و آنها میمردند و ابا عبد الله ( علیهالسلام ) هم نجات پیدا میکرد ؟ نمیشود هم باید ابا عبد الله ( علیهالسلام ) تکمیل بشود و هم عمر سعد !
خوب حالا اگر کافری عمل خیری انجام داد سرنوشتش چه میشود؟
قرآن میفرماید : وَقَدِمْنَا إِلَی مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُورًا کافرها را میگوید که آن کس که منصرف از مبدا است منقطع از مبدأ است هر قدر عمل خوب انجام بدهد هَبَاء مَّنثُورًا میشود . حاتم طاعی اگر چنانچه خدا را میخواست و این احسانها را به خاطر رضای خدا انجام میداد به دردش میخورد . ولی وقتی به سوی خدا حرکت نمیکند احسانش هم او را به سوی خدا نمیبرد .

حضرت علی ( علیهالسلام ) فرمود : تخلیص العمل اشد من العمل؛پاک کردن عمل از خود عمل خیلی سختتر است . واقع اهم سخت است آنهایی که به پاک کردن باطن خودشان خیلی مقید هستند آنها میفهمند . انشاء الله از فردا امتحان کنید خیلی سعی کنید ببینید چقدر سخت است . نماز خواندن خیلی آسان است روزه گرفتن و هر عمل خوبی انجامش خیلی آسان است ولی تخلیص آن برای خدا آن از کارهای مشکل است . چنان چیزی است که افراد کمی در این وادی نجات پیدا میکنند . دقت میکنید تخلیص العمل اشد من العمل بالاخره مسئله تحول توجه به حق میخواهد . حرکت به سوی خدا باید از اول پایه و اساس باشد . قهرا اگر خدا درنظر نباشد به درد نمیخورد نه کار کافر نه کار ریا نه کار متظاهر و نه کار مشرک هیچکدام به درد نمیخورد .
بندگان خدا از درون تلاش میکنند و با نفس خودشان در جنگ هستند . سعی کنید درونتان را از غیر حق پاک کنید که اگر این طور نباشد در موقع مرگ یک وقت میبینید همه عملها بی جا بوده و شما را سوق به سوی خدا نداده است . آیه آخر سوره نور را میفرماید:«وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء حَتَّی إِذَا جَاءهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ» آنها که کافرند منقطع از خدا هستند هر قدر کار خوب انجام بدهند و هر قدر زحمت بکشند و کار الهی انجام دهند چون خدا در نظرشان نبود أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ عمل آنها مانند سراب است که انسان فکر میکند آب است بلکه آب نما است و انسان را فریب میدهد . میفرماید شما خیال میکنید عمل خوب است در صورتی در تحول به دردتان نمیخورد . عمل خوب آن است که در قانون تحول به درد انسان بخورد و انسان را به سوی مقصد اصلیاش حرکت دهد .
باید عملی انجام داد که هنگام برزخ ما رنگ خدایی بگیریم نه اینکه خالی از خدا شویم خودسازی و مبارزه با نفس کار سختی است جهاد اکبر است شوخی نیست،اما طالب رضای خدا خون دل میخورد و پایبند میماند در نتیجه در عوالم پس از مرگ آسوده است.
ما حساب و کتاب را شوخی گرفتهایم اصلی حواسمان به اعمالمان نیست به نیتمان نیست به حفظ همان عمل ناچیزمان نیست،چون ما اصلی حواسمان به مرگ نیست به برزخ نیست به قیامت نیست.
باید بکوشیم با مجاهده با مبارزه با تقوای خود را جزء دسته اول قرار دهیم نه اینکه رنگ غیر خدایی بودنمان را تثبیت کنیم . از خداوند متعال میخواهیم که خودش ما را در این راه سخت یاری کند تا دل از این مخروبه دنیا بر گیریم و به لقای او دل خوش داریم .
منبع : وبلاگ آقای جعفر شجاعی (ناگفته ها و ناشنیده هایی از استاد شیخ محمد شجاعی)
- نظرات (0)
ذره ذره اش حسابه
در زمان پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) یک نفر أعرابی داخل مسجد شد و عرض کرد:
ای رسول خدا به من قرآن بیاموز، پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) او را برای آموختن قرآن به شخصی از اصحابشان سپرد.
صحابی دست اعرابی تازه وارد را گرفت و به گوشه ای از مسجد برد و برایش سوره زلزال را خواند و به او آموخت، تا رسید به این آیه: «فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّهٍ خَیراً یَرَهُ وَ مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَهٍ شَرّاً یَرَهُ»
هر کس به مقدار ذره ای کار خیر یا شری انجام دهد، (در روز قیامت) آن را خواهد دید.
أعرابی اندکی فکر کرد، سپس رو به صحابی کرد و گفت: آیا این جمله، از جانب خداست؟
صحابی گفت: بلی.
أعرابی گفت: بس است، «من درس خود را از همین آیه گرفتم. اکنون که ریز و درشت کارهای مخفی و آشکار ما در این جهان حساب دارد، تکلیفم روشن شد! این جمله برای زندگی من کافی است» با گفتن این حرف خداحافظی کرد و رفت.
صحابی در حالی که متعجب مانده بود خدمت حضرت پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) رسید و عرض کرد:
ای رسول خدا! این أعرابی خیلی زود خسته شد.
حتی صبر نکرد که چیزی بیش از یک سوره کوچک به او بیاموزم و گفت: در خانه اگر کس است یک حرف بس است! من درسم را گرفتم و رفتم!
پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) فرمودند:
او به مقام فقاهت و شناخت عمیقی که باید برسد، رسید! (ماهنامه راه قرآن، شماره 35. به نقل از کتاب تأثیر قرآن در جسم و جان/ نعمت الله صالحی حاجی آبادی)
عذابی که هنوز نیامده اثر کرد!
جبیر یکی از کفار مکه بود که بعد از هجرت حضرت رسول (صلی الله و علیه وآله) به مدینه مسلمان شد.
علت مسلمان شدن او، شنیدن یکی از آیات قرآن بود.
در غزوه بدر عده ای از کفار به قتل رسیدند و عده ای هم به اسارت مسلمانان درآمدند و به دستور پیامبر اسلام (صلی الله و علیه وآله) با پرداخت جزیه، آزاد می شدند.
جبیر بعد از جنگ بدر از مکه به سوی مدینه آمد تا در مورد اسرای مکه با آن حضرت صحبت کند.
موقع اذان صبح داخل مدینه شد در حالی که پیامبر اسلام (صلی الله و علیه وآله) در مسجد مشغول نماز جماعت بودند.
جبیر چون کافر بود و اجازه ورود به مسجد را نداشت، صبر کرد تا از نماز فارغ شدند.
او در بیرون مسجد به نماز و قرائت آن حضرت گوش می داد.
پیامبر اسلام (صلی الله و علیه وآله) در رکعت اول بعد از سوره حمد مشغول سوره طور شد تا به این آیه رسید:
«إِنَّ عَذَابَ رَبَّکَ لَوَاقِعُ، مَالَهُ مِن دَافِعٍ»؛ به درستی که غذاب پروردگار حتماً (بر کافران) واقع خواهد شد و هیچ کس نمی تواند آن را دفع کند.
وقتی جبیر این آیه را شنید، بر خود لرزید و بر روی زمین نشست.
به فکر افتاد که چاره ای برای عذاب قیامت بیندیشد و خود را از آن نجات دهد.
لذا اجازه گرفت و بر آن حضرت وارد شد و گفتگوهایی نمودند و به راهنمایی پیامبر اسلام (صلی الله و علیه وآله) مسلمان شد و در زمره اصحاب قرار گرفت.(همان)
هر کس به مقدار ذره ای کار خیر یا شری انجام دهد، (در روز قیامت) آن را خواهد دید. أعرابی اندکی فکر کرد، سپس رو به صحابی کرد و گفت: آیا این جمله، از جانب خداست؟ صحابی گفت: بلی.
أعرابی گفت: بس است، «من درس خود را از همین آیه گرفتم. اکنون که ریز و درشت کارهای مخفی و آشکار ما در این جهان حساب دارد، تکلیفم روشن شد! این جمله برای زندگی من کافی است» با گفتن این حرف خداحافظی کرد و رفت.
- نظرات (0)
قصّه یوسف و زلیخا و دفع شبهه از آن!
آیات موهم صدور گناه از حضرت یوسف (علیه السلام) و پاسخ آنها

«وَ رَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَ قَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا لَوْ لاَ أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ» (1).
«یوسف در آن خانه ای که بود بدون آن که نظر بد و خیانت آمیز کند، بانوی خانه به میل نفس خود با او بنای مراوده گذاشت و روزی درها را بست؛ و یوسف را به خود دعوت کرد و اشاره کرد که من برای تو آماده ام، یوسف (که عفّت ذاتی و قدسی داشت) جواب داد، پناه به خدا می برم، خدا مرا مقامی منزّه و نیکو عطا کرده که خدا هرگز ستمکاران را رستگار نسازد. آن زن از فرط میل با آن که از یوسف جواب رد و امتناع شنید، باز در وصل او اصرار و اهتمام کرد و اگر لطف خاصّ خدا و برهان روشن حق، نگهبان یوسف نبود او هم به میل طبیعی اهتمام می کرد، ولی ما میل او را از قصد آن عمل زشت برگردانیدیم که همانا او از بندگان معصوم و پاکیزه ماست».
از این که قرآن می گوید: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا» زلیخا آهنگ یوسف کرد و یوسف هم آهنگ و قصد او کرد. اگر این طور باشد این سۆال پیش می آید: فرق بین یوسف و زلیخا چیست؟
جواب:
خداوند نیّت زلیخا نسبت به یوسف را بدون هیچ سدّی به میان می آورد و می گوید: او خواست و قصدش محقّق شد، امّا در وصف حضرت یوسف کلامی را که مقیّد به «لَوْلاَ» است آورده. حال آن که این قید را «لولا» ی امتناعیّه می خوانند، و آن از ادات شرطیّه ای است که با وجود شرط، نفی جزا می کند. یعنی اگر نبود خداخواهی حضرت یوسف، پس او هم به زلیخا میل می یافت. در حقیقت تنها؛ شرط جمله آمده و جزای آن حذف شده است، چرا که با عدم وجود جواب شرط، جمله هم مفهوم و هم معنا می یابد و پیام خود را می رساند. مانند «لَولا عَلیٌّ لَهَلَکَ عُمر» که هلاکت عُمر منتفی است به دلیل وجود علی (علیه السلام). پس عُمر هلاک نشد چون علی (علیه السلام) وجود داشت. در این جا هم کلام قلب شده است. در واقع جمله این طور است: «لَوْلا اَنْ رَأی بُرْهانَ رَبِّهِ لَهَمَّ» اگر برهان حق تعالی در مقابل دیدگان یوسف تجلّی نداشت، یوسف آهنگ او می کرد. خلاصه این که یوسف کاری نکرد و میلی به وسوسه شیطان پیدا نکرد.
مراد از «بُرهَانَ رَبِّهِ»
بعضی از مفسّرین «بُرهانَ رَبِّهِ» را به حضرت یعقوب تفسیر کرده اند و گفته اند:
«هنگامی که درب های خانه توسّط زلیخا بسته شد و یوسف تصمیم داشت که آهنگ زلیخا بکند، ناگاه پدرش را در گوشه اطاق دید که انگشت به دندان می گزد و به یوسف می گوید: دامن نبوّت را لکّه دار نکن!» (2)
جواب: این قول درست نیست. چون در این صورت که «بُرْهانَ رَبِّهِ» را به پدر حضرت یوسف تفسیر کنیم فضیلتی برای حضرت نمی شود و حال آن که این جمله به عنوان مدح و ستایش آورده شده است و شاهد ما دنباله آیه است که می فرماید:
«کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ».
«چون یوسف به درگاه پروردگارش مخلص و با صداقت است به یقین ما او را از مبتلا شدن در دام کارهای ناشایست و فحشا باز می داریم و نگهبان او هستیم».
پس «بُرْهانَ رَبِّهِ» همان ایمان صادقانه اوست که از آن به مقام عصمت تعبیر می کنیم.
اگر این مراتب برای یوسف تجلّی نمی داشت، آن وقت یوسف هم در مقام یک آدم عادّی به حساب می آمد، و در آن صورت این میل او بعید نبود، حال آن که او بنده خالص خدا شده و بینش او در حدّ مطلوب رسیده لطف خدا هم شامل حالش گردید. بنابراین گفته اند: زمانی که زلیخا قصد کرد با یوسف درآمیزد بُتی در کنار اطاق بود که او یک پارچه ای در بر داشت روی صورت بُت گذاشت. یوسف پرسید: چرا این کار را کردی؟ پاسخ گفت: نخواستم در مقابل چشمان او کار زشت انجام دهم. یوسف گفت: تو از خدایی که نمی بیند و کور است خجالت می کشی! ولی من از خدایی که بیناست خجالت نکشم؟!
چیزی که حرف ما را ثابت می کند کلام زلیخا در حقّ حضرت یوسف است، که وقتی زنان حرمسرا زلیخا را به دلیل این کارش به باد انتقاد گرفتند و او را نکوهش کردند و می گفتند: که در شأن اشرافزاده ای چون تو نبود که با آن همه ادّعاهای مهتر خود برای کام گرفتن، تمنّای بند زرخریدش کند. زلیخا نیز چون خویش را در موضع ضعف دید، درصدد آزمایش آنان برآمد.
از این رو ترنج هایی را آماده ساخت و به دست زنان داد تا وقتی که یوسف قصد وارد شدن به محفلی داشت آنها را پوست کنند. حال که همه چیز آماده است، یوسف به مجلس درآمد، ناگهان چشم زنان که به جمال مثال یوسف افتاد، غرق در زیبایی یوسف شدند و از کاری که زلیخا به آنها واگذارده بود غافل شدند، و با چاقو دستان خود را به جای ترنج بریدند.
زلیخا که چنین دید گفت: این همان یوسفی است که شما بر من خرده گرفتید، ولی خدا شاهد است که در تمام مراحل خودش را حفظ کرد «وَ لَقَدْ رَاوَدْتُّهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ» (3).
زلیخا می گوید: من از نفس خود «رَاوَدتُّهُ» او را به طم انداختم و حیله گری او کردم، ولی او «اِسْتَعصَمَ» همواره سعی کرد خود را مصون و محفوظ بدارد.
این است معنی واقعی عصمت و پاکزادی.
برخی مفسّران (4) ضمیر «إِنَّهُ» در جمله «إنَّهُ رَبِّی اَحْسَنَ مَثْوایَ» را به عزیز مصر برگردانده اند، به این ترتیب معنی آن این خواهد شد؛ من به صاحب و سیّدم -صاحبخانه ام- خیانت نمی کنم.
این گونه درست نیست، زیرا ضمیر «إِنَّهُ» به خدا رجوع می کند که به دلیل وجود «معاذالله» یعنی به خدا پناه می برم که خدا هرگز ستمکاران را رستگار نمی سازد.
پی نوشت ها:
1.یوسف (12)، آیه 24-23.
2. مجمع البیان، ج 5، ص 225.
3. یوسف (12)، آیه 32.
4. مجمع البیان، ج 3، ص 223. (پنج جلدی)
- نظرات (0)
چگونه کودکمان را قرآنی کنیم؟

نزدیکترین فرد به هر نوزاد و پیش از آن هر جنینی، مادر اوست که هر صدایی را که او بخواهد فرزندش به آن انس می گیرد.
درباره تأثیر صدای قرآن روی جنین تحقیقات زیادی انجام شده است و روانشناسان، متخصصین شنوایی، و نیز مدرسین قرآن می گویند: جنین با هر صدایی که انس بگیرد؛ پس از تولد و در دوران کودکی به آن صدا، پاسخ آشنایی می دهد. به گونه ای که کودکانی که در ایام جنینی صدای قرآن شنیده اند پس از تولد نسبت به شنیدن این صدا، عکس العملهای آشنایی از خود بروز می دهند؛ اما پس از به دنیا آمدن کودک، یکی از مشاوران خانواده که متخصص گفتار درمانی نیز هست، می گوید: مادر می تواند به این روش، قرآن را از طریق صورت به صورت برای نوزاد خود بخواند: دو دستش را در کنار شانه های نوزاد قرار داده صورتش را در برابر صورت او قرار دهد و قرآن را شمرده شمرده بخواند و به کودک نگاه کند، این کار باعث می شود کلمات قرآن در جان نوزاد ثبت شود.
همچنین خواندن آرام قرآن هنگامی که نوزاد در آغوش مادر و در حال شیر خوردن است می تواند او را با قرآن مأنوس کند.
پس از دوران شیرخوارگی و در هنگامی که مادر با کودک خود بازی می کند نیز روشهایی برای انس او با قرآن گوشزد شده از جمله اینکه در روایات آمده است: حضرت زهرا علیهاالسلام با فرزندش امام حسن علیه السلام بازی می کرد و او را بالا می انداخت و این چنین به بیان گفته های توحیدی می پرداخت:
حسن جان! مانند پدرت علی باشد، و ریسمان ظلمی را از گردن حق بردار.
خدای احسان کننده را پرستش کن و با افراد دشمن و کینه توز دوستی مکن (1)
گفتار قرآنی
قصه گویی و آموزش مفاهیم قرآن از طریق قصه، با بیانی خوش و زیبا: ... فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّنا (2) تاکنون موفقترین روش انس با سخن خداوند دانسته شده است.
مهدی قره شیخ لو، قاری بین المللی و مدرس قرآن می گوید: در خانواده هایی که پدر و مادر با قرآن سر و کار دارند؛ گرایش کودک زیر دو ساله به برنامه های قرآنی تلویزیون و تقلید از رفتارهای قاریان نشان دهنده استعداد خاصی در این کودک نیست و امری طبیعی به حساب می آید. اما بهترین روش برای آموزش کودکان زیر هفت سال، قصه گویی قرآنی هنگام خواب به وسیله مادر است و آموزش روخوانی یا خواندن قرآن با صوت را، باید به پس از رفتن کودک به دبستان محوّل کرد.
همچنین درباره گرایش و علاقه کودک بالای سه سال به نوارهای قرآن یکی از مربیان می گوید: اگر کودکی احساس کند از سوی پدر و مادر، مجبور به شنیدن قرآن شده و یا آنها با برنامه خاصی صدای قرآن را برای کودک پخش می کنند؛ به دلیل استقلال طلبی از این کار سر باز می زند و بهترین روش، شنیدن غیر انتخابی مادر هنگام کار کردن در آشپزخانه است.
همچنین آموزش حفظ قرآن به صورت فشرده و برنامه ریزی شده از سوی برخی از اساتید قرآن منع می شود.
شهریار پرهیزکار، حافظ کل و مدرس قرآن در این باره می گوید: من هیچ وقت فرزند خودم را به حفظ قرآن مجبور نمی کنم: لا إِکْراهَ فِی الدِّین ... (3) و از او حتی نمی خواهم قرآن را حفظ کند؛ بلکه اگر خودش نسبت به این کار اشتیاقی نشان داد به او کمک می کنم.
برخی از مدرسین قرآن، آموزش حفظ به کودکان زیر هفت ساله را موجب بروز عکس العملهای ناخواسته رفتاری در سن نوجوانی می دانند و این کار را تنها به علاقه و اشتیاق خود کودک وامی گذارند.
نبوغ و یا بروز شایستگی های خاص را اساتید منحصر به کودکان خاصی می دانند که این نبوغ را نشان داده اند و آموزش ویژه ایشان نباید برای تمام کودکان هم سال آنان نسخه واحد تلقی شود.
فشار فکری و روحی برای آموزش حفظ قرآن به کودکان گاهی باعث افسردگی آنان نیز می شود.
یکی از مادران که فرزندی 5 ساله دارد، می گوید: پسرم تا دو سالگی علاقه زیادی به صوت قرآن داشت و نام بعضی از قاریان مصری را هم می دانست؛ اما پس از درگذشت پدربزرگش و شنیدن مستمر صدای قرآن همزمان با قطع محبت پدربزرگ و جایگزین شدن این صدا به جای صحبت کردن مادربزرگ و پدرش با او، نسبت به پخش نوار قرآن حالت تدافعی به خود می گرفت و همیشه با این صدا مقابله می کرد. و به جای شنیدن قرآن موسیقی خاصی را گوش می داد تا آنکه با یکی از اساتید با سابقه قرآن مشورت کردم و او توصیه کرد؛ آنقدر این نوار موسیقی را برایش بگذارید تا از آن سیر و پر شود، خودش به تدریج تغییر روش می دهد، تا آنکه معلم دلسوزی در پیش دبستانی توانست او را به قرآن دلبسته کند.
رفتارِ قرآنی

از اثر صوتی و آموزش ظاهر قرآن که بگذریم؛ مادر بهترین الگو برای پیاده کردن آداب قرآن در فرزند است. عدالت در رفتار و گفتار، محبّت زیاد، بجا و به موقع و رفتار سنجیده و متانت و وقار همیشگی مادر می تواند برای فرزند الگوی مناسبی در رفتار قرآنی باشد: ... مَرُّوا کِراماً (4)
مادری می گوید: وقتی قرآن می خواندم فرزندم می آمد و می گفت: بگو ببینیم «خدا چه گفته» است؟ و من آیاتی که جنبه روایی و داستانی داشت را برای او می خواندم و داستانش را تعریف می کردم.
همین طور شبها هنگام خواب همین قصه ها را و به خصوص داستانهایی که شخصیتهای خردسال در آنها هست؛ برای او تعریف می کردم که چندین و چند بار هم خواهان شنیدن این داستانها می شد.
مادر دیگری می گوید: من در زمانی که فرزندم را دعوا می کنم یا مورد عتاب قرار می دهم هرگز نوار قرآن پخش نمی کنم، پس از آن سراغ قرآن نمی روم و یا سر نماز نمی ایستم، حتی اگر از تلویزیون قرآن پخش شود؛ فوراً تلویزیون را خاموش می کنم تا خشم و قرآن با هم تداعی نشود.
اما در مقابل وقتی مسافرت یا به گشت و گذار می رویم قرآن پخش می کنم.
یکی از مدرسین قرآن و معارف اسلامی نیز معتقد است بهترین هدیه ای که یک مادر می تواند به فرزندانش چه دختر و چه پسر بدهد هدیه آرامش است.
او می گوید: من هیچگاه با فرزندانم با تندی حرف نزدم، آنها را مجبور به کاری نکردم و در امور دینی آنها را به اجبار نکشاندم. همیشه در لحظات خلوت و تنهایی شان حرفهایشان را شنیدم و با آنها هم صحبت شدم. قبل از امتحاناتشان اصرار می کردند که می خواهیم فقط با تو صحبت کنیم و من ساعتها در اتاقشان و گاهی پای تختخوابشان می نشستم تا اضطراب امتحان را از ذهن و دلشان پاک کنم.
این مادر همچنین می گوید: پدرم که خود مجتهد بود هیچ وقت به من نگفت قرآن بخوان، اما وقتی 18 ساله شده بودم و هر روز به طور مرتب قرآن را می خواندم پدرم تشویقم کرد و اهمیت این تشویق از تأکید او خیلی بیشتر بود.
بار الها می دانیم که آموزش قرآن به فرزندان، از وظایف پدر و مادر و از حقوق فرزندان بر پدر و مادر است. بحق محمد و آله الطاهرین خانه های مسلمانان را به نور قرآن منوّر ساز. اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزّمان.
پی نوشت ها:
1. مناقب این شهر آشوب: ج 3، ص 389، / مسند احمد: ج 6، ص 283.
2. سوره ی مبارکه ی طه، آیه ی 44.
3. سوره مبارکه ی بقره، آیه ی 256.
4. سوره ی مبارکه ی فرقان، آیه ی 72.
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925926927»»