لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
مریدمولایم یامریدشیطانم

به فقر و ناداری فکر کرده ای؟ ... که چقدر می تواند سخت باشد و درد آور؟ ... یكی از رنج های مكرر و سختی های مستمر كه همیشه هم توده های مردم را در مضیقه و تنگنا قرار می دهد و زندگی روزمره آنان را مختل می کند، فقر و محرومیت و مشكلات اقتصادی ناشی از آن است؛ فقر و محرومیت تلخ و رنجزا که عامل غم و اندوه است و استیصال و موجب تنش های ناخواسته در كانون خانواده ها.
گاه افراد در ایجاد فقر خود مؤثرند و گاه نیز این مشكل ناخواسته بر آن ها تحمیل می شود.گروهی از انسان ها به جهت رسیدن به اهدافی متعالی و والا، در مقاطع زمانی خاص یا به طور كلی زندگی فقیرانه را انتخاب می كنند. دانشمندان و رهبران دینی در این گروه جای دارند، اما گروهی دیگر به جهت وجود ضعف هایی در اندیشه یا عمل خویش، در فقر خود مؤثرند. تنبلی، بی برنامگی، گناه و داشتن تفكر غلط درباره دنیا و آخرت و قضا و قدر بخشی از این ضعف هاست.
اکنون وظیفه من و تو در این میان چیست؟... من و تویی که دست مان به دهانمان می رسد ... وظیفه دولتمردان ... بی شک باید به همه گروه های محروم، از جمله بینوایان نیازمندان فقیران و بیماران زمین گیر توجه نمود و رسیدگی به مشكلاتشان را وجهه همت قرار داد و از هیچ فرد درمانده و وامانده ای، غفلت نكرد.
گروهی از گرفتاران كه در تنگناهای سخت اقتصادی محاصره می شوند، همواره خویشتن دارند و از طرح کردن نیاز شدید و فقر رنج آور خود اِبا می کنند، اما در نقطه مقابل جمعی هم دست نیاز برمی آورند و زبان به اظهار حاجات می گشایند؛ حالا وظیفه دولت اسلامی و حتی من و توی نوعی، این است گروه خویشتن دار را شناسایی كنیم و به یاری آنان بشتابیم و گروه دست نیاز برآورده را دریابیم و مساعدت نماییم.
در هر شرایطی نباید رسیدگی به محرومان و مبارزه با تورم و مشكلات معیشتی مردم را به فراموشی بسپاریم كه در نظام سیاسی و حكومتی اسلام، هر چیزی باید در جای خود قرار گیرد و هر كاری باید در محل و جایگاه خود با دقت و مراقبت انجام گردد.
از وسوسه های شیطان غافل نباشیم که ممکن است مانع از انفاق و صدقه و کمک رسانی به فقیر شود، حتی ممکن است در پرداخت زکات و خمس و سایر انفاق ها نیز تأثیر سوء گذارد؛ به هوش باشیم که فریب وسوسه های پوچ و بی اساس او را نخوریم.
به هوش باشیم که شیطان لعین با این ترفند به سراغمان می آید که وعده فقر و تهیدستی می دهد، وسوسه مان می کند که اگر انفاق کنی، اموالت کم می شود و خودت دچار فقر و تنگدستی می شوی، اما این من و توییم که باید به هوش باشیم و از یاد نبریم که این وسوسه ها پایه و اساسی ندارد؛ پس نباید به آن بها داد. «الشَّیطانُ یعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللّهُ یعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ»؛ «شیطان، شما را (به هنگام انفاق) وعده فقر و تهیدستی می دهد و به فحشا (و زشتی ها) امر می کند، ولی خداوند وعده «آمرزش» و «فزونی» به شما می دهد و خداوند، قدرتش وسیع و (به هر چیز) داناست».(1)
وجدان انسانی مان می پذیرد که هر روز چون موجودی بی احساس شاهد ناله جانسوز فقیر و اشک های مظلومانه و آه جگر سوز او باشیم؟ این دور از انصاف نیست که ما از انواع وسایل آسایش و رفاه برخوردار باشیم و عده ای در اثر تنگدستی حتی از ساده ترین لوازم زندگی (خوراک، پوشاک، فرش و ...) بی بهره باشند؟ احساس و عواطف انسانی مان اجازه می دهد که ما در ناز و نعمت غرق باشیم و عده ای حتی از تهیه یک غذای ساده عاجز و ناتوان باشند و در اثر گرسنگی از شب تا به صبح در تب گرسنگی بسوزند، بی آنکه لحظه ای چشم بر هم نهاده و از نعمت شیرین خواب بهره مند شوند؟

اگرچه فقر و تنگدستی، مجوز روی آوردن به رفتارهای غیر انسانی و ناشایست نیست، ولی یادمان باشد به هرحال مردم جامعه، از نظر صبر و شکیبایی همه در یک سطح نیستند؛ هستند گروهی که در اثر عمق ایمان و باور درونی به خدای عالم، طعم تلخ فقر و نداری را در کام وجود خود تحمل کرده و ظاهر خود را چون انسانی بی نیاز حفظ می نمایند، به گونه ای که زبان به شکوه و گلایه نگشوده و دست نیاز به سوی دیگران دراز نمی کنند؛ این دسته از فقرا انسان هایی صبور و با استقامت اند که بین مردم صورت را با سیلی سرخ نگه داشته اند.
یادمان باشد این سخن درّگونه امام علی بن ابیطالب علیه السلام را وقتی به مالک هشدار می دهد که از یاد فقرا غافل نباشد ...
«اى مالك، از خداى بترس و از خداى پروا گیر و گروه تنگدستان و بیچارگان را دریاب؛ آن ها كه راهى به اداره زندگى خویش ندارند، همان گروه زمینگیران، نیازمندان، رنجوران و ناتوان ها كه برخى از قناعت و بلند همتى ابراز نیاز نمى كنند و بعضى زبان به اظهار فقر مى گشایند. در راه خدا، حقى را كه خداوند بر ایشان مقرر فرموده، بپرداز و بخشى از بیت المال و بخشى از محصول زمین هایى كه مسلمانان گشوده اند، به آن ها اختصاص ده. نیازمندانى كه از قرارگاه حكومت بدورند با محتاجانى كه نزدیك تو هستند، حقوقى برابر دارند كه باید حق همه را به درستى به آن ها برسانى.
مبادا كه سرگرم كامیابی ها شوى و تهیدستان را از یاد ببرى و یا به عذر انجام كارهاى مهم، وظایف كوچك خود را ناچیز شمارى؛ هرگز توجه خود را از آنان باز مگیر و چهره به سرفرازى از آن ها برمگردان و كارهاى كسانى را كه به تو دسترسى ندارند یا به چشم مردم كوچك می آیند، به دقت وارسى كن و كسانى را كه به آن ها اعتماد دارى و خداترس و فروتن اند، به بازرسى حال نیازمندان و مستمندان برگزین تا وضع آن ها را به تو گزارش دهند، آنگاه با آنان چنان رفتار كن كه در روز رستاخیز كه خدا را دیدار می كنى، مسئول و مجرم نباشى؛ زیرا این گروه از مردم بیش از هر كس به دادگرى نیازمندند؛ پس حق آن ها را به درستى ادا كن تا عذر و حجتى به درگاه خدا داشته باشى.
و به یتیمان خردسال و نیازمندان سالمند كه توان زندگى ندارند و براى ابراز نیاز خویش آماده نیستند، توجه كن و نیازشان را برآور؛ البته این كارها براى زمامداران سنگین است و همیشه كارهاى حق گران و توان فرساست، ولى خداوند سنگینى بار حق و وظیفه را بر دوش كسانی كه خواهان فرجامى نیك اند و بر سختی ها شكیبایى می ورزند و وعده هاى پروردگارى را درست می دانند، سبك مى گرداند».(2)
پی نوشت:
1. بقره: 268.
2. نهج البلاغه، نامه 53.
- نظرات (0)
مر داره میادبیدارشو
«ایها الناس غیر المغفول عنهم، و التارکون المأ خوذ منهم. ما لی أراکم عن الله ذاهبین، و إلی غیره، راغبین! کأنکم نَعَمٌ اراح بها سائمٌ إلی مَرعیً وَ بِیً، و مشربٍ دَوِیًّ. و انما هی کالمعلوفة لِلمُدی لا تَعرِفُ ماذا یراد بها! اذا اُحسِنَ الیها تَحسَبُ یومها دَهرَها، وَ شِبعَها أمرَها»1
ترجمه
ای مردمی که آنی مورد غفلت نیستید، و ای ترک کنندگان فرامین الهی که از تمامی کارهایتان بازخواست میشوید! شما را چه شده است که از خدای خود روی گردان و به غیر او گرایش دارید؟ چونان چهارپایانی که چوپان آنها را در بیابانی وبا خیز و آبهایی بیماری زا، رها کرده است. جز این نیست که آنها مثل گوسفندانی میمانند که مدتی علف به آنها خوانده میشود در حالی که آنها نمیدانند که مقصود از آن تغذیه و فربه ساختن آنها چیست؟ اگر به آنها نیکی شود، یک روز خود را، یک عمر پندارند و زندگی را در سیر شدن شکمها مینگرند.
شرح گفتار
امیر بیان، علی بن ابیطالب در این فراز از خطبهی 175 نهجالبلاغه، انسانهای غافل را به شدّت مورد مذمّت و سرزنش قرار داده است، و آنها را به گوسفندانی تشبیه نموده است که چوپان آنها را در بیابان رها نموده است، آن هم بیابانی که آلوده به بیماری وبا بوده و آبی هم که در آن وجود دارد، آبی میکروبی و بیماری زا باشد، اما گوسفندان از آن بی خبرند و با دیدن علفهای بیابان با ذوق و شوق به آن هجوم آورده و مشغول چریدن میشوند، و تنها چیزی که به آن فکر میکنند پر کردن شکم است. این تشبیه از آن جهت است که انسانهای غافل نیز در اثر فرو رفتن در خواب غفلت و فراموشی، چنان به دنیا دل بستهاند که از زندگی به غیر از شکم و شهوت، چیز دیگری نفهمیدهاند و لذا تمام توجه و حواس خود را برای رسیدن به آن متمرکز نموده و از خدا و قیامت و حساب و کتاب آن روز به طور کل غافل گشتهاند، آنها زندگی کوچک دنیا را به قدری بزرگ میبینند که گویی سرای دیگری به نام آخرت وجود ندارد. خداوند بی همتا در کلام نورانی خود در مورد چنین اشخاصی به زیبایی میفرماید: (و لمد و زارنا لجهنم کثیراً من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم اذان لا یسمعون بها، اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون)2 همانا بسیاری از جنیان و آدمیان را (گویی) برای جهنم آفریدهایم، (زیرا) دلهایی دارند که با آن فهم نمیکنند و چشمهایی دارند که با آن نمیبینند و گوشهایی دارند که با آن نمیشنوند، آنها چون چهار پایانند بلکه گمراهترند، اینان غافلانند.
خداوند بی همتا انسانهای غافل را در ردیف حیوانات بلکه پایینتر از آنها قرار داده است و این نیست مگر به خاطر اینکه حیوانات اگر غافل هستند و از واقعیات بی خبرند به این دلیل است که آنها ابزار درک و شعور را ندارند
این سخن زیبا از حضرت حق، هشداری است جدّی به تمام انسانها که مراقب احوال و اوضاع خود باشند و با پوشیدن لباس غفلت، جایگاه رفیع و بلندی که خدا به آنها ارزانی داشته را در معرض نابودی قرار ندهند. انسان باید بداند که از ارزشی فوقالعاده و مقامی والا برخوردار است به گونهای که دنیا و آنچه در آن است، هرگز نمیتواند با آن برابری نماید و لذا نباید کیمیای وجود خود را به متاع ناچیز دنیا و زرق و برق آن بفروشد. او باید بداند که در بین تمام مخلوقات این عالم که خداوند قهار آنها را به زیبایی آفریده، گل سر سبد آنها، انسان است.او اشرف مخلوقات عالم است، او در مقامی بوده است که خداوند بی نیاز در مورد او جمله بسیار زیبایی (فتبارک الله احسن الخالقین)3 را به کار برده است، پس اگر تاکنون در خواب غفلت به سر میبرده تصمیم بگیرد با روی آوردن به خدا و پشت نمودن به دنیا، پردهی غفلت را پاره نموده و با چشمانی باز و گوشهایی شنوا، و دلی بیدار، به زندگی نگریسته و واقعیات آن را نظاره نماید. نکته حائز اهمیت در این آیه شریف آن است که خداوند بی همتا انسانهای غافل را در ردیف حیوانات بلکه پایینتر از آنها قرار داده است و این نیست مگر به خاطر اینکه حیوانات اگر غافل هستند و از واقعیات بی خبرند به این دلیل است که آنها ابزار درک و شعور را ندارند، تا حقیقت را دریابند.و لذا خداوند از آنها توقع غفلت زدایی را ندارد، اما انسان، ابزار درک واقعیّت و حقیقت را دارد، او عقل دارد و با عقل خود میتواند تفکر و اندیشه نموده و حق را از باطل تشخیص دهد و لذا اگر از این ابزار استفاده نکند و در نتیجه غافل و بی خبر بماند، به یقین از چهار پایان پستتر و فرومایهتر خواهد بود.
خطر غفلت را جدی بگیرید
هشدار مولای متقیان علی بن ابی طالب (علیهالسلام)، از این جهت که موضوع غفلت و بی خبری، میتواند برای انسان، بسیار خطر آفرین و مهلک باشد، به گونهای که هر آن ممکن است به سراغش آمده و او را در آتش سوزان خود گرفتار و در کام نیستی و نابودی فرو برد، چه بسا در اثر غفلت، زحمات فراوانی را که در طول عمر خود متحمل گشته تا در سایه آن به عزت و آبرویی دست یابد، در لحظهای بر باد فنا دهد.

پیامبر عزیز اسلام (صلی الله علیه و آله) هنگامی که به معراج رفت، از طرف خداوند خطابهایی به او شد، از جمله اینکه (لاتغفل ابدا من غفل لا ابالی بأیِّ وادٍ هلک)4 هرگز غافل مشو، هرکس از من غافل شود، من نسبت به این که او در کدام راه هلاک و نابود میشود اعتنا نمیکنم.
از این بیان نورانی استفاده میشود که نتیجه غفلت از خداوند، هلاکت و نابودی است، هلاکتی ابدی که نجات از آن برای هیچ انسانی امکان پذیر نخواهد بود.
هشدار! بار سفر را ببندیم
هر انسانی که از نعمت، عقل بهرهامند باشد، میداند که آدمی روزی به دنیا آمده و روزی هم بار سفر را بسته و از این دنیا رخت بر خواهد بست. پس ما مسافری هستیم که سفر بسیار حساس و مهمی در پیش داریم. سفری پر ماجرا و سرنوشت ساز، که درک حقیقت آن برای نوع افراد بشر، امکان پذیر نیست.
در باب سفر آخرت، آنچه مسافر این راه باید بداند آن است که خود را برای این سفر ابدی آماده نموده و زاد و توشه لازم این راه را برای خود فراهم نماید، چنان چه در هر سفری این امر، ضروری و لازم است در حقیقت دست خالی روانه این سفر سرنوشت ساز شدن کاری است احمقانه که هیچ عقل سالمی آن را تأیید نمیکند.
امیر متقیان علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، هر شب پس از نماز عشاء و پیش از آنکه نمازگزاران پراکنده شوند، با صدای رسا خطاب به مردم میفرمود: (تجهّزوا رحمکم الله فقد نودی فیکم بالرحیل و أقلوا العرجة علی الدنیا و انقلبوا به صالح ما بحضرتکم من الزاد)5. آماده مسافرت باشید، زیرا ندای مرگ برای شما سر داده شده است، وابستگی به دنیا را کم کنید و با زاد و توشه نیکو به سوی آخرت بازگردید.
طبق فرمایش امیر بیان علی (علیهالسلام) ما نباید خود را معطل و سرگرم دنیا کنیم، بلکه باید برای سفر ابدی فکری نموده و خود را مجهز نماییم، زاد و توشهی ایمان و تقوا را به عنوان پشتوانه و پشتیبان خود در این سفر همراه خود کنیم، زیرا در این راه، احدی به کمک و یاری ما نخواهد آمد و ما تک و تنها باید در این مسیر، قدم نهاده و بار خود را به سر منزل مقصود برسانیم.
اشکال ما انسانها این است که ما میپنداریم، همان گونه که در دنیا به فرزندانمان علا قم ندیم و آنها مشکلات ما را حل و برطرف مینمایند، بعد از مرگ نیز این علاقه وجود دارد و آنها به فریاد ما رسیده و مشکلمان را حل خواهند نمود. در حالی که این پندار غلطی است که به هیچ وجه واقعیت ندارد. زیرا این دنیا مسافر خانهای است که در آن به طور موقت، عدهای کنار هم جمع شده و با هم زندگی میکنند و به محض فرا رسیدن مرگ از یکدیگر جدا شده و هیچ کس به فکر دیگری نخواهد بود.
بنابراین ضروری است که فرمایش مولای متقیان علی (علیه السلام) را بر صفحه قلب خود حک نموده و گوش دل به آن سپرده و خود را برای آن سفر سرنوشت ساز آماده نماییم.
هر انسانی که از نعمت، عقل بهرهامند باشد، میداند که آدمی روزی به دنیا آمده و روزی هم بار سفر را بسته و از این دنیا رخت بر خواهد بست. پس ما مسافری هستیم که سفر بسیار حساس و مهمی در پیش داریم. سفری پر ماجرا و سرنوشت ساز، که درک حقیقت آن برای نوع افراد بشر، امکان پذیر نیست
تا مرگ نیامده، بیدار شویم
از مطالبی که بیان شد، میتوان این گونه نتیجه گرفت: انسانی که از خود و خداوند و آینده خود، بی خبر است، در حقیقت در خواب عمیق غفلت به سر میبرد، خوابی که میتواند بسیار خطرناک و مهلک بوده به گونهای که سعادت ابدی او را به شدت در معرض نابودی قرار دهد. شاید در ذهن شما خواننده عزیز، این پرسش مطرح شود که این خواب تا چه زمان خواهد بود؟ آیا همیشگی و دائمی است؟! یا اینکه موقتی بوده و به هر حال روزی از خواب بیدار خواهد شد؟ با رجوع به آیات نورانی قرآن مجید و روایات گهربار پیشوایان معصوم (صلوات الله علیهم معین) به خوبی مییابیم که این خواب، دائمی و همیشگی نیست، بلکه موقتی بوده و روزی فرا خواهد رسید که او را از این خواب عمیق بیدار خواهند کرد. اما اکنون با پرسش دیگری مواجه میشویم و آن اینکه آن روز بیداری، چه روزی است؟ آیا کسی از آن خبر دارد؟ یا اینکه امری است پنهانی، که تنها خدا از آن مطلع است؟!
با اندکی دقت و تأمل خواهیم فهمید که آن روز، کاملاً مشخص و معلوم است نه اینکه از اسرار پنهانی باشد، پیامبر عزیز اسلام (صلی الله علیه و آله) آن روز را برای ما معرفی کرده و در مورد آن به زیبایی میفرماید: (الناس نیام فإذا ماتوا إنتبهوا)6. مردم در خوابند و زمانی که میمیرند، بیدار میشوند.
بنابراین روز بیداری غافلان روز مرگ آنهاست، اما به چنین اشخاص خسارت زدهای باید گفت: افسوس که این بیداری به حالتان سودی نخواهد بخشید و دردی از شما دوا نخواهد کرد، زیرا فرصت شما تمام و پرونده عمرتان بسته شده و دیگر راه جبرانی باقی نمانده است.
خداوند بی همتا در مورد چنین اشخاصی به زیبایی میفرماید: (حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون. لعلی اعمل صالحاً فیما ترکت، کلا انها کلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون)7. آنگاه که مرگ هر یک از ایشان فرا رسد میگوید: پروردگارا مرا باز گردانید. شاید من در آنچه پشت سر گذاشتهام، کار نیکی انجام دهم. حاشا این سخنی است که او گوینده آن است و پشت سرشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.

فرعون از خواب غفلت بیدار میشود!
در زمان فرعون حضرت موسی (علیه اسلام) و پیروانش از ظلم فرعونیان به شدت در رنج و سختی به سر میبرند، به هر حال روزی فرا رسید که کاسه صبر آنها لبریز گشته و از این وضعیت به ستوه آمدند و لذا حضرت موسی (علیهالسلام) تصمیم گرفت که با پیروانش به سوی فلسطین هجرت نماید. طبق دستور خداوند، حضرت موسی شبانه پیروانش را از مصر خارج نمود، در مسیر راه به دریای سرخ رسیدند و از آنجا نتوانستند عبور کنند. سپاه تا دندان مسلح فرعون نیز همچنان به پیش میآمد، در این هنگام شیون و فریاد بنی اسرائیل به آسمان رفت و از ترس نزدیک بود که جانشان از کالبدشان پرواز کند.
موسی (علیهالسلام) به فرمان خداوند عصای خود را به آب زد و آب دریا شکافته شد و ایشان همراه پیروان خود از آن عبور کردند، فرعون و سپاهیانش نیز به کنار دریا آمدند، فرعون با تکبر و غرور گفت تماشا کنید که چگونه به فرمان من دریا شکافته شد...
وقتی سپاهیان فرعون وارد دریا شدند، ناگهان به فرمان خدا، آبها از هر سو به هم پیوستند و فرعونیان را به کام مرگ فرو بردند، در این لحظه هولناک بود که فرعون خود را در خطر شدید مرگ دید و از خواب عمیق غفلت بیدار گشت و تمام غرور و تکبرش بر باد فنا رفت با چشمان گریان به خدا متوجه شد و گفت: (ایمان آوردم که هیچ معبودی جز معبودی که بنی اسرائیل به او ایمان آوردهاند وجود ندارد و من از تسلیم شدگان هستم). اما این اظهار ایمان به حالش سودی بخشید و در عاقبت کام مرگ فرو رفت. در روایت آمده است که: در این هنگام جبرئیل مشتی خاک بر دهان او زد و گفت: ای خاک بر دهانت تا در ناز و نعمت بودی، دم از خدایی زدی اینک که در بن بست قرار گرفتی همان دروغهای قبل را تکرار میکنی؟!8
ضروری است که از همین حال، که زندهایم و از نعمت ارزشمند حیات بهره مندیم، به خود آمده و از خواب مرگبار غفلت بیدار شویم، زیرا پدیده مرگ، حقیقتی است پنهان، که هر آن ممکن است قاصد مرگ فرا رسیده و ما را در کام خود فرو برد، در آن لحظه، وقت پشیمانی و ندامت تمام گشته و فرصتی برای جبران باقی نخواهد بود.
پی نوشت ها :
1- نهجالبلاغه، خطبه 175، ترجمه محمد دشتی، ص330
2- سوره اعراف، آیه 179
3- سوره مؤمنون، آیه14
4- ارشاد انقلاب، ج1، ص25
5- نهجالبلاغه، خطبه204، ص426
6- بحارالانوار، ج50، ص134
7- سوره مؤمنون، آیه99 و 100
8- قصههای قرآن، نوشته محمدی اشتهاردی، ص263
- نظرات (0)
چگونه ازگناه متنفربشیم
چگونه میتوان از گناهان گذشته که اکنون توبه کردهایم متنفّر شد. چرا که بسیار اتفاق میافتد که انسان از گناه خود پشیمان شده و توبه میکند اما حُب و لذت گناه همچنان در دل باقی است بنابر این بعد از گذشت مدتی و بر اثر غفلت و یا فشار روانی و یا احساس نیاز درونی و حتی عادت، دوباره شخص مرتکب آن میشود.
براستی چگونه میتوان از گناه منزجر شد؟
یکی از مشکلات و موانع مهمی که در جهت تحقق توبهی واقعی و ترک گناه وجود دارد، مشکل اصرار بر گناه و عدم وجود ارادهی لازم برای ترک آن است. این مشکل خصوصا در مورد کسی که مدتی با گناه انس گرفته، به آن عادت نموده و از آن لذت برده است، نمود بیشتری دارد و به نظر بسیار بعید مینماید که چنین فردی بتواند به راحتی و صرفا به دلیل پشیمانی و تصمیم بر ترک از شر آن عمل زشت خلاصی باید و واقعاً موفق به توبهی حقیقی گردد.
برای تحقق توبهی واقعی و ترک کلی گناه، چارهای جز این نیست که انسان در مرحله اول احساسش را نسبت به آن عمل زشت اصلاح نماید، یعنی چنانچه از آن عمل خوشش میآید، از آن لذت میبرد و نسبت به آن تمایل نفسانی دارد، ابتدا - به نحوی که به آن اشاره خواهیم نمود- احساس نفسانی خود را تبدیل به حالت نفرت و انزجار و عدم تمایل نماید؛ که البته اگر انشاءّّّّالله موفق به این تغییر و تحول گردید، در مرحله بعد حتما موفق به اصلاح رفتاری خود خواهد شد. این قاعده ناشی از ملازمهای است که میان هوای نفس انسان و عمل کردن مطابق آن وجود دارد؛ یعنی انسان تنها در صورت تمایل دست به انجام عمل میزند و عملی را ترک مینماید که نسبت به آن حالت انزجار و نفرت دارد. دولت و سلطنت هوای نفس در انسان به اندازهای قوی میباشد که گاهی تا مقام الوهیت اوج میگیرد و خدای انسان میشود. قرآن کریم در این زمینه اشاره می نماید که کسانی هستند که خدایشان، هوای نفسشان است. در مورد هوای نفس که همان خوش آمدنها و طلبهای نفسانی انسان است، اهل معرفت گفتهاند: آدمی دو نوع هوای نفس دارد، هوای نفس مثبت و هوای نفس منفی. آنچه در قرآن کریم در روایات اسلامی راجع به مذمت هوای نفس آمده است، مربوط به هوای نفس منفی، یعنی دوست داشتن زشتیها و ضد ارزشها و گناهان است و آنچه که در مورد دوست داشتن خوبیها و محبت خدای متعال و عشق به عبادت و معنویت آمده است، مربوط به هوای نفس مثبت است. البته تعبیر بهتر هوای نفس مثبت همان خواستههای فطری متعالی انسانی است.
عرفا اعتقاد دارند که حتی حق تعالی به وسیله هوای نفس اطاعت میشود و تا کسی خدای را دوست نداشته باشد عبد و مطیع واقعی او نخواهد بود.1علی علیهالسلام فرمود اگر دیگران خداوند را از روی طمع و ترس، عبادت می کنند، من او را از روی محبت و دوست داشتن میپرستم. در مورد دین هم روایت شده است که آیا دین به جز حُب و بغض است، یعنی دوست داشتن ارزشها و عبادات و نفرت از بدیها، ضد ارزشها، شرک و کفر و امثال آنها.
سرّ آن همه تأکیدی که نسبت به محبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهالسلام در روایات و حتی آیات قرآن کریم شدهاست نیز در این است که تا انسان امام و رهبر خویش را از صمیم قلب دوست ندارد، قادر نخواهد بود حقیقتاً شیعه و پیرو او خصوصا در مسیر پر حادثهی زندگی ایمان و توحیدی باشد و نمی تواند سختی و مرارت دین داری و سلوک را تحمل نماید و از سر دنیا و لذات آن به راحتی بگذرد.
با این بیان روشن می شود که انسان به هر صورت اسیر هوی و خواستهها و طلب و دوست داشتن های خود است و تا زمانی که در جاذبهی محبت کسی و یا لذت عملی قرار دارد، توان رهائی و خلاصی از دولت و سلطنت او را ندارد و یا حداقل بسیار دشوار است.
پس از ذکر این مقدمه و اصل، اکنون در مورد ترک گناه و معالجهی اصرار بر گناه، سوال اساسی این است که به هرحال اگر انسان در جاذبهی عمل زشتی قرار گرفت و خدای ناکرده با تکرار و ادراک لذت از آن، درجات علاقه به آن گناه قوت گرفت و سپس به نحوی پشیمان شد و در مقام ترک آن برآمد، راه علمی و عملی آن چیست و چگونه میتوان این بیماری روحی را معالجه نمود؟
اصل اخلاقی مقابله به ضد
مهمترین اصل عمومیای که علمای اخلاق در زمینه معالجه امراض روحی پیشنهاد مینمایند، اصل مقابله به ضد است، یعنی به کار بردن ضد هر عمل و صفتی که قصد ترک آن را دارد. البته این اصل اختصاصی به طب الارواح (روانپزشکی و روانشناسی) ندارد و در طب الابدان (پزشکی) نیز از همین روش برای معالجه بیماریهای جسمی استفاده می شود.
در مورد گناه و عمل زشتی که انسان مدتها از آن لذت برده و مطلوب نفس آدمی گردیده است نیز راه اصلی علاج، تبدیل میل، خوش آمدن و لذت بردن نفسانی به حالت نفرت و انزجار و بغض نسبت به آن عمل می باشد؛ یعنی تبدیل نمودن حالت جاذبه به حالت دافعه و از این طریق فراهم نمودن زمینه ترک و جایگزین ساختن آن در جای زمینه انجام. البته تحقق این تبدیل و تحول هم اگر از طریق صحیح آن انجام شود، کاری است کاملا شدنی و ممکن و حتی خود ما نیز هر یک کم و بیش تجربیاتی از این قبیل در زندگی داریم. یعنی ممکن است از کار و چیزی که در گذشته به آن رغبت داشتهایم و لذت می بردیم اکنون متنفر باشیم و بدمان بیاید و بالعکس. منتهی نکته قابل توجه و بسیار فنی که در زمینه این مهم وجود دارد این است که عامل اصلی این تغییر و دگرگونی خصوصا در زمینه امور معنوی و نفسانی در انسان، تحول و دگرگونی است که در بُعد شناختی انسان پدید می آید. مسئله علم و آگاهی و شناخت و تغییراتی که در نوع اطلاعات و آگاهیهای انسان بوجود می آید، در تغییر مزاج روحی و نوع برخورد انسان با اشخاص و اشیاء و پدیدهها و تبدیل حالت محبت به نفرت یا بالعکس، کاملا موثر است.
علم درمانی

اصلیترین روشی را که اسلام در مورد ساخت و ساز انسان و تهذیب نفسانی و اعتقادی و عملی او پیشنهاد نموده است نیز استفاده از همین روش علم درمانی است. اگر در اسلام علم و دانش فریضه شمرده شده است و آیات و روایات وارده در فضیلت علم و عالم افزون از هر باب دیگری است، به خاطر همین است که راه اصلی معالجهی امراض آدمی از طریق علم و آگاهی میسر است، همان گونه که ریشهی تمامی بیماریها، شوربختیها و شقاوتمندی انسان در جهل و بی خبری است.
گناه، ناشی از غفلت است، و غفلت همان خواب روحیای است که در اثر جهل و بی خبری عارض انسان میشود. خوابی که تنها راه علاج آن نور یقظه است و یقظه هم چیزی جز بیداری و آگاهی حاصل از دانش و بینش نمیباشد. تا انسان غافل است مرتکب گناه میشود و از آن لذت میبرد و وقتی که بیدار شد، دیگر نه از گناه لذت می برد و نه حاضر است مرتکب آن شود، مانند کسی که چون نمیداند درون شربت زهر ریختهاند آن را می نوشد و لذت می برد و اگر بداند هرگز به سراغ آن نمیرود.
علت این که انبیای الهی معصوم بودند این بود که آنها عالم بودند. ریشهی عصمت و عدالت و جمیع فضایل و خیرات در انسان در علم و دانش و معرفت است. صفت علم در میان صفات حق تعالی دومین صفت فعلی اصلی است و سایر صفات اصلی مانند قدرت و اراده و سمع و بصر همه مترتب و مبتنی بر صفت علم هستند. این بدین معنا است که حتی در حق تعالی ریشهی جمیع کمالات و صفات جمال و کمال علم است و همه چیز از علم شروع می شود.
در میان علوم نیز اصلیترین علومی که مایهی حیات انسان است و آدمی را از خواب غفلت بیدار می نماید، علوم اساسی پنج گانهای است که در واقع پاسخ گوی پنج سوال اساسی و کلی انسان در زندگی است؛ یعنی 1- خدا آگاهی؛ 2- خود آگاهی؛ 3- جهان آگاهی؛ 4- دین آگاهی و 4- سرنوشت آگاهی.
انسان اگر بداند که خدای عالم همان وجود بسیطی است که بر تمام هستی سریان دارد. و با سریان وجود او علم و قدرت و سمع و بصر او نیز سریان دارد واقف خواهد شد که حق تعالی از درون و بیرون ناظر احوال و افعال بندگان خود است و در تمام ذرات هستی حضور دارد، هرگز جرات و جسارت نخواهد داشت که در محضر چنین خدای آگاه و مقتدری عصیان و سرکشی و مخالفت نماید. انسان اگر بداند خدای عالم با تمام اسما و صفات و کمالاتش در انسان تجلی نموده است و او را خلیفه خود در زمین قرار داده و در وجود او استعداد ولایت و احاطه و تسلط علمی و عملی بر مادهی کائنات را به ودیعه نهاده است، حاضر نخواهد بود با معصیت و خطا نسبت به خالق خویش خود را از مقام قرب به حق تعالی محروم ساخته و تا سر حد حیوانات و حتی پائین تر از آنها ساقط نماید.

آدمی اگر بداند حق تعالی جهان هستی را به خاطر او آفریده و آن را در تسخیر انسان قرار داده است تا با استفاده از آن به کمال نهائی خویش که قرب و خلافت و ولایت حق است برسد، دیگر نمیتواند بپذیرد که همواره با گناه و معصیت راه دوری و نقصان خویش را طی نماید و خود را از چشم خدای عالم و اولیای مقرب بیندازد و خوار و خفیف نماید. اگر انسان واقف شود که دین برنامهی سعادت و کمال اوست و راهی است که مستقیما او را به قرب و لقای پروردگار عالم می رساند و حیات جاودان آخرتی را برایش به ارمغان می آورد، حاضر نمی شود که با گناه و سرپیچی و خروج از این مسیر، زمینه شقاوت و هلاکت خویش را فراهم نماید؛ زندگی جاودان آخرتی و لقای پروردگار را از دست بدهد و خود را دچار سرنوشتی شوم و عذابی دردناک نماید. اگر انسان بداند که آنچه میکند و می شنود و می گوید و می بیند تمام مواردی هستند که باطن و حقیقت او را می سازند و هر شخصی حال گفتار و رفتار و پندار خود است و همین محصول است که در ظرف آخرت به صورت جهنم یا بهشت ظهور خواهد نمود، حساسیت بیشتری نسبت به گناه و عمل و صفت زشت و پلید اهل دنیا و عقاید باطل ایشان خواهد داشت.
جمع بندی
بنابراین به طور خلاصه راه و روش عملی معالجهی اصرار بر گناه مطابق آنچه گفته شد دارای سه مرحله است که چنانچه دقیقا انجام شود، این بیماری قطعا معالجه خواهد شد:
1- علم: علم به امور اساسی زندگی و اثر تخریبی گناه بر زندگی انسان.
2- حال: یعنی جایگزین ساختن حالت نفرت و انزجار حاصل از علم به جای حالت لذت و خوش آمدن.
3- عمل: که این مورد به ترک گناه بوده و لازمهی قهری علم و حال است گرچه نیاز به صبر و تحمل و استمداد و عنایت حق تعالی نیز خواهد داشت.
منابع:
محجة البیضاء، ج 7، ص 90 ؛ جامع السعادات، ج 3، ص 87 ؛ علم اخلاق اسلامی، ج 3، ص 62 ؛ اسرار الصلاة امام خمینی (رض)، ج 1، ص 78 ؛ نقطههای آغاز در اخلاق اسلامی، ص 315- 115 ؛ الاخلاق (به عربی)، ج 1، ص 222.
پینوشتها:
1- در روایتی آمده است که عدهای از بندگان خدای تعالی را از روی طمع به بهشت عبادت میکنند؛ این عبادت تاجران و معاملهگران است
- نظرات (0)
آسانترین راههای گناه نکردن
همه ما خواهان سلامت و سعادت و نیکبختی در دنیا و قرار گرفتن در قرب الهی و محشور شدن با اولیاء خدا در آخرت هستیم. اما در بستر حرکت و تلاش در جهت رسیدن به اهداف متعالی فوق بعضاً در گرداب گناه و آلودگی گرفتار میشویم. میلغزیم، میلنگیم، میمانیم.
فرصت سوزی میکنیم. هر بار تصمیم بر عدم تکرار گناه و لغزش میگیریم. توبه میکنیم. اما بار دیگر گرفتار میشویم. چه کنیم؟ چه تدابیری بیندیشیم؟ آیا ممکن است گناهان خود را به صفر نزدیک کنیم؟ آیا رسیدن به مقام (نه معصومیت) که به مرز عصمت ممکن است؟ ابوذرها، مقدادها، میثم تمارها، مالک اشترها، زینتها، ام البنین ها، خدیجه کبراها و نیز در دههها و سده های اخیر شیخ انصاریها، میرزا جواد ملکی تبریزیها، امام خمینیها چگونه بدان مقامها رسیدند؟
بیایید اندکی بیندیشیم – تصمیم بگیریم – تمرین کنیم – عمل کنیم. پرواز را بیاموزیم و به آن قلههای رفیع اخلاقی و عرفانی برسیم. هم به آرامش و نشاط دنیوی و هم به سعادت و خوشبختی اخروی برسیم. برای رسیدن بدین مقام چند گام ساده لازم است خداوند دین و قرآن و انبیاء و چهارده نور آسمانی را برای راحتی و سهولت طی طریق ما طراحی و ترسیم نموده، نه برای سختی و شکنجه و ناراحتی و عذاب ما.
خداوند از رگ گردن به ما نزدیکتر از خود ما به ما مهربانتر است. پس چگونه و چرا باید ما را در رنج و عذاب گرفتار کند؟ دین اتوبان زندگی میسازد که هر کسی بخواهد میتواند در آن به طی طریق بپردازد. راههای پر سنگلاخ و پر پیچ و خم، از آن دور شدگان از دین است. استرس، اضطراب، اعتیاد، تنش، تلخی و گناه در بین دینداران حقیقی در کمترین حّد خود میباشند. جالب و عجیب اینجاست که هر قدر امکانات رفاهی بیشتر، جوامع مدرنتر رسانههای صوتی و تصویری فرا گیرتر و پیچیدهتر میشوند و تعداد تحصیلکردگان افزایش مییابد و آمار بی سوادان کاهش مییابد. بر آمار ناهنجاریهای اجتماعی از جمله طلاق، اعتیاد، خشونت، قانون گریزی، ... و نیز ناآرامیهای روانی و بداخلاقیها افزوده میشود.
چه باید کرد؟ برای پاسخ به سؤالات مذکور چه برنامهها و توصیههایی ارائه میشود؟ عارفان و عالمانی که خود به قلههای فضایل اخلاقی و دوری از مصائب و معصیتها رسیدهاند چه گفتهاند؟ جهت پرهیز از اطاله احکام اصلیترین توصیههای سالکان و راهیان نور را با هم میخوانیم: به امید آنکه بدانیم و بخوانیم و عمل کنیم.
1- راحتترین راه گناه نکردن، در محیط و فضای آلوده وارد نشدن در آب گناه مسموم کننده است. واقع شدن در فضای آلوده به گناه، مثل واقع شدن در محیطی آغشته به بیماری واگیر است. آثار مخرب آن اجتناب ناپذیر است. مگر در مورد افراد بسیار استثنایی مثل حضرت یوسف (علیه السلام) که وقتی وارد کاخ شد. کاخ نشینان را تغییر داد و خود تحت تاثیر محیط واقع نشد. همچنین آنگاه که وارد زندان شد. زندانیان را منقلب و متحول ساخت. اما در مورد افراد عادی این فرآیند به ندرت پیش میآید. لذا برای گناه نکردن دوری از گناه از ضروریات بسیار مهم بشمار میآید. مثلاً اگر در اتاقی، چند نفر در حال غیبت کردن هستند. تا زمانی که وارد آن اطاق نشده ایم از غیبت و آثار مخرب آن در امان هستیم. اما به محض ورود به آن مکان چه غیبت بکنیم چه بشنویم در هر صورت آلوده به گناه شدهایم.
2-دوری از دوستان و آشنایان و معاشرانی که اهل معصیت و گناه هستند. در آموزههای دینی انسان به آئین و مرام همنشین خود خوانده شده است. شخصیت و موقعیت هر کس را از طریق همنشینانش میتوان محک زد. بنابر این برای پرهیز از گناه و لغزش نباید با کسانی که گناه میپراکنند، معاشرت نمود بنا به گفته امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) «طبع آدمی خوبیها و بدیها اخلاقی و رفتاری دیگران را از آن خود میکند. پس با خوبان معاشرت کنید تا از خوبان و پاکان به شمار آیید.»

3- بیکاری مساویست با بیماری و هم نشینی با شیطان. لذا هرگز بیکار نباشید. 24 ساعت شبانه روز را به 3 قسمت مساوی تقسیم کنید. 8 ساعت خواب، 8ساعت کار، 8ساعت بی کار این 8ساعت بیکاری را با برنامه ریزی مطلوب و مشروع پُر کنید. به طور مثال 5/1ساعت مطالعه کتابهای اخلاقی، دینی، عرفانی و تربیتی، 1ساعت عبادت، نیم ساعت ورزش، 1ساعت با همسر بودن، 1ساعت با فرزند یا فرزندان گذراندن، 1ساعت ارتباط با خویشان و اطرافیان (تلفنی – حضوری)، 5/1ساعت استفاده مطلوب از برنامههای صدا و سیما و ....
4- برای دوری از بدیها و پلیدیها و گناهان همین بس که از آنچه در دیگران میبینیم و نمیپسندیم. دوری کنیم. این سفارش علی (علیه السلام) است که فرمودند: برای تربیت خود همین بس که از آنچه در دیگران میبینی و نمیپسندی دوری کن. ( غرر – ح 3241)
(لقمان را گفتند ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان)
5-مطالعه سر گذشت انسانهای بزرگ اسلامی، ایرانی و جهانی، تأثیر فوق العاده ای در رویکرد و عملکرد هر انسان بی غرضی خواهد داشت. این مهم را در فرآیند مبارزه و مقابله با گناه فراموش نکنید.
6- عوامل و عناصر تحریک کننده غرایز و شهوات همچون – فیلمها، عکسها، و کتابهای مبتذل بنزینی بر روی آتش نفس امّاره خواهد بود. بنزین را از آتش دور کنید.
7- شیرینی و حلاوت، دوری از گناه را همواره در ذهن و زندگی تداعی و تکرار و تلخی و نتیجه ملال آور گناه را نیز یادآوری کنیم. از آینده به امروز نگاه کنیم. سریال زندگی خود را بنویسیم و فرآیند و پایان سریال را با خوبیها و زیباییهای اخلاقی طراحی کنیم تا هر بیننده و خواننده سناریوی سریال زندگی ما، با دیده تحقیر آمیز به ما ننگرد.
8- خود را به دو بال پرواز پر فراز آسیبها و آفتها مجهز کنیم. دو بال پرواز دین است و دانش، بدون دانش ، دین پوستهای بی مغز و بدون دین، دانش چراغی در دست دزد خواهد بود. (که گزیدهتر برد کالا) – منظور از دین اکتفا به چند رکعت نماز و سالی یک ماه روزه و مرتب به زیارت رفتن و بر سجاده نشستن و ذکر زبانی اکتفا کردن نیست.
منظور دینداری علاوه بر اینها خدمت بی توقع به مردم، پر کردن اوقات زندگی با خوبیها، ادب در برابر عالمان و عارفان و والدین و معلمان. مهار خشم و غیبت و حسادت و نیک همسرداری کردن و تلاش در جهت تربیت دینی فرزندان، مشارکت در سرنوشت جامعه، اینها موانع عمدهی آلوده شدن به بیهودگی و گناه و بطالت است.
9- پرمودا باترا روانشناس هندی میگوید بزرگترین آتشهای جهان را با یک فنجان آب میتوان خاموش کرد. کافیست زمان را در یابید. یعنی به موقع اینکار انجام گیرد. زمانی که جرقهای زده شد و آتش به تازگی در حال خود نمایی است همان موقع با یک فنجان آب آتش خاموش میشود. آسیبها و گناهان را نیز در همان آغاز باید مهار کرد. بی مبالاتی و اهمال دامنه آنرا به سراسر زندگی گسترش داده و خاموش کردن آن کار بسیار دشوار و گاهی ناممکن خواهد بود. اگر چه گناه نکردن آسانتر از توبه کردن است، اما بلافاصله توبه کردن و خاموش کردن جرقههای گناه، اقدامی است که در فرآیند پرهیز از گناه و پاک شدن و پاک ماندن ضروریست.
- نظرات (0)