لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
توبه هیچ شرطی ندارد
توبه، یعنی حالت پشیمانی و تلاطم درونی که هیچ شرطی ندارد و اگر در قرآن کریم، شرایطی برای توبه بیان شده است، حاوی یک سلسله نکات مهمّ اخلاقی میباشد. از جمله اینکه: انسان گنهکار، در اثر عادت به گناه، موفّق به توبه از گناه نمیشود و یا در برخی از موارد، خود را گناهکار نمیشمارد که پشیمان شده و توبه کند و در مواردی نیز پشیمانی واقعی برای گناهکار رخ نمیدهد و ندامت او در اثر کیفری است که در مقابل راه خود مشاهده میکند و چنانچه رها شود، مجدّداً مرتکب همان گناهان خواهد شد و به دروغ، اظهار پشیمانی و ندامت می کند؛ بنابراین، توبه هیچ شرطی ندارد و صِرف پشیمانی حقیقی، تحقّق می یابد.
پذیرش توبه بدون شرط
از منظر قرآن کریم و روایات اهلبیت (علیهم السلام)، بلکه از نظر عقل، پذیرش توبه از سوی پروردگار متعال، هیچ شرطی ندارد.
ارکان توبه که عبارتند از «ندامت قلبى، استغفار زبانى، عزم اصلاح و اصلاح»، باید محقّق شوند تا توبه پذیرفته شود، امّا رکن اساسی منزل توبه، ندامت قلبی است که اگر واقعی باشد، به دنبال آن، سایر ارکان توبه، محقّق میگردند. یعنی به صرف پیدا شدن حالت درونی پشیمانی از گناه، توبه پذیرفته میشود؛ زیرا لازمه ی پشیمانی، اظهار پشیمانی (استغفار زبانی) و تصمیم بر ترک گناه (عزم اصلاح) و عمل بر طبق دستورات الهی (اصلاح) است .
به بیان دیگر، اگر کسی از عمل زشت و ناهنجار خویش، اظهار پشیمانی ننماید و یا تصمیم بر ترک گناه نداشته باشد و یا طبق فرمان حقتعالی عمل ننماید، در حقیقت نسبت به گناه خود پشیمان هم نشده است.
بنابراین، نمیتوان گفت: ارکان توبه، شرایط توبه هستند، بلکه توبه هیچ شرطی ندارد و آن ارکان، لازم و ملزوم توبه میباشند.
حاصل سخن اینکه، اگر کسی، هر چند گناهان او بزرگ و فراوان باشد، به راستی از گذشته خود پشیمان شود و پشیمانی او با ترک گناه همراه باشد، به یقین باید بداند که خداوند تبارک و تعالی گناهان او را میآمرزد و بالاتر اینکه، سیّئات و بدیهای او را به حسنات و نیکیها مبدّل میسازد؛ چنانچه قرآن شریف میفرماید: إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ [فرقان/ 70؛ ر. ک: طه/ 82، فرقان/ 71، قصص/ 67]
هنگامی که خداوند رحمان و رحیم، توبه ی بنده خویش را میپذیرد، پرونده ی سیاه و پر از گناه او را به پرونده ی درخشانی تبدیل میکند که در صفحه ی اوّل آن، ثواب توبه نمایان است و درخشندگی دارد.
تحلیل شرایط پذیرش توبه در قرآن کریم
حال ممکن است این سۆال مطرح شود که اگر توبه هیچ شرطی ندارد، چگونه در آیاتی از قرآن کریم، شرایطی برای توبه ذکر شده است؟ مثلا در آیات 17 و 18 سوره نساء، چهار شرط برای پذیرش توبه از سوی حقتعالی بیان شده است:
إنَّمَا التَّوبَةُ عَلَی اللهِ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَریبٍ [...] وَ لَیْسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیّئاتِ حَتّی إذَا حَضَرَ احَدَهُمُ الْمَوتُ قَالَ إِنّی تُبْتُ الآنَ وَ لَا الَّذینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفّارٌ [نساء/ 18- 17]
توبه نزد خداوند، تنها برای کسانی است که از روی نادانی مرتکب گناه میشوند سپس به زودی توبه میکنند ... و توبه کسانی که گناه میکنند تا وقتی که مرگ یکی از ایشان فرا میرسد، میگوید اکنون توبه کردم، پذیرفته نیست و (نیز توبه) کسانی که در حال کفر میمیرند، پذیرفته نخواهد شد.
همانگونه که در ظاهر این دو آیه شریفه ملاحظه میشود، چهار شرط برای پذیرش توبه تعیین شده است:
1) گناه از روی جهالت و به خاطر نادانی باشد (نه از روی علم و عمد).
2) توبه را تأخیر نیندازد.
3) توبه قبل از دیدن مرگ باشد.
4) توبه بعد از مرگ نباشد.
پاسخ این سۆال به طور اختصار، آن است که: آنچه در ظاهر این دو آیه ی شریفه ملاحظه میشود، نیازمند توضیح و تفسیر است و این دو آیه ی شریفه، نکات ظریف و دقیق دیگری را در بر دارد که باید تبیین گردد.
در واقع، ظاهر این آیات، علاوه بر اینکه خلاف آیات متعدّد دیگری است، خلاف سیره ی پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) و ائمّه هدی (علیهم السلام) در برخورد با گناهکاران نیز میباشد. افزون بر این، دین اسلام مدّعی است که بنبست در آن وجود ندارد و نپذیرفتن توبه از سوی خداوند متعال، نوعی بنبست به شمار میرود. بنابراین با توجّه به آنچه از ظاهر این دو آیه شریفه فهمیده میشود که توبه ی چهار گروه پذیرفته نمیگردد، باید نکات مهمّی را که در توضیح و تفسیر این دو آیه شریفه وجود دارد، بیان نماییم:

الف) لجاجت در ارتکاب گناه
گاهی گناه در اثر طغیان یکی از غرایز است و در نتیجه، تسلّط هوی و هوس و طغیان غریزه یا صفت رذیله موجب میشود که انسان، «معرفت» خود را تقریباً از دست بدهد؛ قرآن شریف این حالت را «جهالت» نامیده است و معلوم است که توبه از این نوع گناه پذیرفته است؛ امّا اگر ارتکاب گناه در اثر عناد و لجاج و از روی طغیانگری و انکار و دشمنی با حقّ و حقیقت باشد، طبیعی است که چنین گناهی، زمینهساز عدم آمرزش الهی میشود.
گناهیکه از روی لجاجت و دشمنی با حقتعالی انجام میپذیرد، حکایت از کفر میکند و کسی که با خداوند لجاجت ورزد و در مقابل حق ایستادگی کند، موفّق به توبه نخواهد شد؛ زیرا وقتی حالت عناد و لجاج در وجود کسی مسلّط شود، مانع از آن است که از کرده خود پشیمان گردد و مسلّماً بدون پشیمانی، توبه محقّق نخواهد شد.
بنابراین، اینکه قرآن شریف «جهالت» را در توبه، شرط فرموده است، حکایت از یک نکته مهمّ اخلاقی دارد و آن، این است که: اگر گناه و نافرمانی از سر عناد و لجاج صورت گرفت، توبه از آن ممکن نیست و در حقیقت، چنین انسان گناهکاری توبه نمیکند که توبه او پذیرفته شود.
ب) تسویف در توبه
گاهی، «تَسویف» در توبه، یعنی به آینده واگذار کردن و بیاعتنایی به گناه و فراموشی آن، جای پشیمانی را در وجود انسان میگیرد و مانع از پدید آمدن حالت توبه میشود. در چنین وضعی معلوم است که این انسان، خود را گناهکار نمیداند تا توبه کند.
پس اینکه قرآن شریف «فوریت» و «عدم تأخیر» را در توبه شرط دانسته، باز هم حاوی یک نکته با اهمیت اخلاقی است و آن اینکه: بیاعتنایی به گناه، موجب عادت انسان به گناه میشود و در اثر عادت، ابهّت گناه از دل میرود و در نتیجه گناه از ضمیر آگاه انسان به ضمیر ناآگاه وی منتقل شده و موجب میگردد تا انسان، خود را گناهکار نداند و در این صورت طبیعی است که توبه هم نمیکند.
امام صادق (علیه السلام) در این زمینه، در یک بیان تحلیلی با ذکر یک تشبیه معقول به محسوس، میفرمایند: اگر کسی یک گناه مرتکب شود، یک نقطه سیاه در دل او پدیدار میشود. حال اگر توبه کند، آن سیاهی بر طرف میشود. ولی اگر توبه نکند و گناه دیگری انجام دهد، سیاهی دل او دو چندان میشود و به همین صورت ادامه پیدا میکند، تا سراسر دل او سیاه شود.
به این ترتیب، گناهِ روی گناه، دل انسان را سیاه میکند و میمیراند: «إِذَا أَذْنَبَ الْعَبْدُ كَانَ نُقْطَةً سَوْدَاءَ عَلَی قَلْبِهِ فَإِنْ هُوَ تَابَ وَ أَقْلَعَ وَاسْتَغْفَرَ صَفَا قَلْبُهُ مِنْهَا وَ إِنْ هُوَ لَمْ یَتُبْ وَ لَمْ یَسْتَغْفِرْ كَانَ الذَّنْبُ عَلَىالذَّنْبِ وَ السَّوَادُ عَلَی السَّوَادِ حَتَّی یَغْمُرَ الْقَلْبَ فَیَمُوتَ بِكَثْرَةِ غِطَاءِ الذُّنُوبِ عَلَیْه» [إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 46]
پر واضح است که وقتی دل کسی سیاه شد، صاحب آن دل، هرگز رستگار نمیگردد. قرآن کریم در اینباره میفرماید: کَلَّا بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ[مطففین/ 14] چنین نیست که آنها میپندارند، بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دلهایشان نشسته است.
مهمتر آنکه وقتی سیاهی و تاریکی، در اثر گناهِ روی گناه، دل انسان را فرا گرفت، نه تنها توبه نمیکند، بلکه به استهزاء آیات الهی نیز میپردازد: ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساۆُا السُّوای أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِۆُنَ [روم/ 10] سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند.
بنابر این، منظور قرآن کریم از شرط دوّم توبه (به تأخیر نیانداختن آن)، این است که اگر کسی توبه را به تأخیر بیندازد، گرفتار گناهِ روی گناه میشود و پس از آن، گناه خود را توجیه کرده و اصلًا توبه نمیکند که توبه او پذیرفته شود.
در این مجال، تذکّر و توصیه همیشگی را تکرار کنیم که: «مراقب باشید گناه نكنید و اگر گناهى مرتكب شدید، فوراً توبه نمایید و اجازه ندهید گناه شما تكرار شود كه گرفتار عادت به گناه و پس از آن توجیه گناه مىشوید و این امر، بدبختى فراوانى به همراه خواهد داشت.»
منبع: بیانات آیت الله مظاهری، شفقنا
اگر کسی، هر چند گناهان او بزرگ و فراوان باشد، به راستی از گذشته خود پشیمان شود و پشیمانی او با ترک گناه همراه باشد، به یقین باید بداند که خداوند تبارک و تعالی گناهان او را میآمرزد و بالاتر اینکه، سیّئات و بدیهای او را به حسنات و نیکیها مبدّل میسازد؛ چنانچه قرآن شریف میفرماید: إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ [فرقان/ 70؛ ر. ک: طه/ 82، فرقان/ 71، قصص/ 67]
- نظرات (0)
لسان صدقی که حضرت ابراهیم از خدا خواست چه بود؟!
حضرت ابراهیم(علیه السلام) از جمله پیامبرانی است که رفتارها و گفتارهای مختلف او در قرآن آمده است.
قرآن دعایی را از ایشان نقل میکند: «رَبِّ هَبْ لىِ حُکْمًا وَ أَلْحِقْنىِ بِالصَّالِحِینَ. وَ اجْعَل لىِّ لِسَانَ صِدْقٍ فىِ الاخِرِینَ».[1]
از آیات دیگر اینگونه بر میآید که دعای ابراهیم مستجاب شده[2] و خداوند بیان میفرماید که به ابراهیم و برخی انبیای دیگر مانند اسحاق و یعقوب، لسان صدق داده است و شاید بتوان این را جوابی بر دعای ابراهیم دانست: «فَلَمَّا اعْتزَلهمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کلا جَعَلْنَا نَبِیًّا. وَ وَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَ جَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا».[3]
تفسیر رایجی که از لسان صدق و دعای ابراهیم وجود دارد این است که حضرت ابراهیم(علیه السلام) میفرماید: خدایا! چنان کن که یاد من در خاطرهها بماند و خط و برنامه من در میان آیندگان ادامه یابد، اسوه و الگویى باشم که به من اقتدا کنند، و پایهگذار مکتبى باشم که به وسیله آن راه تو را بیاموزند، و در خط تو حرکت کنند.
طبق این تفسیر، لسان صدق در مورد ابراهیم یعنی آنکه در میان نسلهای بعدی از ابراهیم به خوبی و نیکی یاد شود؛ لذا امروزه چنین است که تمام پیروان ادیان الهی از او به نیکی و بزرگی یاد میکنند و این نشان از آن است که خداوند لسان صدق را به ابراهیم اعطا کرد.
این تفسیر توسط بسیاری از مفسران شیعه[4] و اهل سنت[5] بیان شده است. ظاهر آیه و برخی روایات اهل سنت نیز بر این معنا دلالت دارد.[6]
همچنین کلمه «عَلِیًّا» نیز صفت برای «لسان» بوده[7] که به معنای بلند و رسا میباشد.[8]
اما در کنار این تفسیر، روایتی وجود دارد که معنایی متفاوت را برای آیه بیان میکند؛ امام صادق(علیه السلام) فرمود: «مقصود از وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا، على بن ابیطالب(علیه السلام) است؛ زیرا ابراهیم از پروردگار خواسته بود که برایش در میان اقوامی که آینده میآیند؛ زبان راستگویى قرار دهد و خداى تبارک و تعالى براى او و اسحاق و یعقوب، زبان راستگویی چون على(علیه السلام) قرار داده است».[9] روایت دیگری نیز وجود دارد که بر این مضمون دلالت دارد.[10]
بر اساس روایت فوق، توجه به این نکات ضروری است:
1. آیات قرآن به حسب ظاهر و الفاظی که در آن استفاده شده، دلالت بر مفادی دارند که از آنها به عنوان معنای ظاهری یاد شده و بر ما نیز حجتاند و میتوان بدان ها استناد کرد.
اما بسیاری از آیات علاوه بر این معنای ظاهری، معانی باطنی را نیز درون خود دارند؛ عموماً روایات بر این معانی باطنی دلالت میکنند، اگر چه از الفاظ ظاهری آیات، نمیتوان چنین معانی را صریحاً به دست آورد، اما هیچ منافاتی بین این دو معنا نیست.
روایت موجود نیز بر همین مبنا بوده و یکی از معانی باطنی آیه را بیان میکند که با فرض قبول روایت، میتوان این معنا را از معانی باطنی آیه دانست.
2. طبق روایت؛ میتوان آیه را اینگونه معنا کرد: ظاهر اینکه لسان صدق را برایش قرار دهد این است که خداى تعالى در قرون بعدی فرزندى به او دهد که زبان صدق او باشد؛ یعنى لسانى باشد مانند لسان خودش، که مَنویات او را بگوید، همانطور که زبان خود او از آنچه در ذهن او است، سخن میگوید. پس برگشت معنا به این است که خداوند در قرون آخرالزمان کسى را مبعوث کند، که به دعوت وى قیام نماید، مردم را به کیش و ملت او که همان دین توحید است دعوت نماید.[11]
3. در این دسته از روایات؛ اگرچه تنها از امام علی(علیه السلام) نام برده شده است، اما میتوان، پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و امامان دیگر را نیز مصداق این آیه دانست؛ زیرا تمام این بزرگواران، با اینکه هدف توحیدی خود را دنبال میکردند، در عین حال لسان صدقی برای ابراهیم(علیه السلام) نیز بودند.[12]
4. این روایت و معنایی که بر اساس آن برای آیه بیان شد، بنابر اعتقاد ما شیعیان است. در عین حال، برخی از اهل سنت نیز شبیه چنین معنایی را برای آیه بیان کردهاند، با این تفاوت که آنها تنها پیامبر اسلام را نام بردهاند و دیگر اسمی از امام علی(علیه السلام) و دیگر ائمه نیاوردهاند. و گفتهاند: منظور از لسان صدق، پیامبر اسلام است که با برپایی اسلام و پرستش خداوند نام و اعتقاد ابراهیم را زنده نگه داشت.[13]
در پایان خاطر نشان میکنیم که در دعای ندبه نیز با اقتباس از این آیه متنی وجود دارد: «بَعْضٌ اتَّخَذْتَهُ خَلِیلًا، وَ سَأَلَکَ لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ فَأَجَبْتَهُ، وَ جَعَلْتَ ذَلِکَ عَلِیّاً».[14] این قسمت نیز به مانند آیه بوده و قابلیت هر دو تفسیر را دارد؛ لذا میتوان دو معنا برای آن متصور شد؛ یکی در ظاهر و دیگری در باطن.
پی نوشت ها:
[1]. شعراء، 83 – 84: «پروردگارا! به من حکمت بخش، و مرا به شایستگان ملحق کن. و براى من در آیندگان نامى نیک و ستایشى والا مرتبه قرار ده».
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 15، ص 262، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[3]. مریم، 49 – 50: «پس هنگامى که از آنان و آنچه جز خدا میپرستیدند، کناره گرفت، اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک را پیامبر قرار دادیم و به آنان از رحمت خود بخشیدیم، و براى آنان [در میان مردم] نامى نیک و ستایشى والا مرتبه قرار دادیم».
[4]. تفسیر نمونه، ج 15، ص 262؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد، ج 7، ص 250، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 5، ص 502، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1424ق؛ حسینی شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، ص 383، دار العلوم، بیروت، چاپ دوم، 1423ق.
[5]. ابن هائم، شهاب الدین احمد بن محمد، التبیان فی تفسیر غریب القرآن، ص 250، دار الغرب الإسلامی، بیروت، چاپ اول، 1423ق؛ سمرقندى نصربن محمد بن احمد، بحرالعلوم، ج 2، ص 557، بیجا، بیتا؛ ابن عجیبه، احمد بن محمد، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق: قرشی رسلان، احمد عبدالله، ج 4، ص 143، دکتر حسن عباس زکی، قاهره، 1419ق.
[6]. ر.ک: سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 5، ص 89، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، 1404ق.
[7]. صافی، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج 16، ص 312، دار الرشید، مۆسسة الإیمان، دمشق، بیروت، چاپ چهارم، 1418ق.
[8]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق: اعلمی، حسین، ج 3، ص 284، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق.
[9]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق: غفارى، على اکبر، ج 1، ص 139، اسلامیه، تهران، 1395ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، دار إحیاء التراث العربی، ج 12، ص 41، بیروت، چاپ دوم، 1403ق؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 3، ص 107، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، 1379ق.
[10]. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 320، بنی هاشمی، تبریز، چاپ اول، 1381ق.
[11]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 286، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[12]. تفسیر الصافی، ج 4، ص 41.
[13]. بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، تحقیق: المرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج 4، ص 142، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1418ق؛ فخرالدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 24، ص 516، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق؛ نیشابوری، محمود بن ابو الحسن، إیجاز البیان عن معانی القرآن، تحقیق: القاسمی، دکتر حنیف بن حسن، ج 2، ص 623، دار الغرب الاسلامی، بیروت، چاپ اول، 1415ق.
[14]. حائری مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، محقق و مصحح: قیومی اصفهانی، جواد، ص 574، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1419ق؛ مجلسی، محمد باقر، زاد المعاد (مفتاح الجنان)، مترجم، محقق و مصحح: اعلمی، علاء الدین، ص 304، بیروت، چاپ اول، 1423ق.
- نظرات (0)
مخاطب این آیه معروف کیست؟!
تفسیری از جمله ی كُنْ فَیَكُونُ که بیشتر معنا شناسی واژه ای و تفسیر موضوعی بوده را طبق نظریات علماء بررسی می کنیم.
1- ابن سینا از دیدگاه علم متافیزیک این موضوع را این گونه مورد بررسی قرار داده:
او بین ذات و موجودیت تفاوت قائل شده. از نظر او موجودیت همان حادث شدن از ذات است. او با استفاده از مفهوم لازم این مطلب را بیان می کند.
از نظر ابن سینا لازم یعنی تایید بر موجودیت! همچنین بیان می کند لازم به علت احتیاجی ندارد در حالی که ممکن به علت احتیاج دارد.
لازم اصل موجودیت را در خود دارد اما ممکن اصل موجودیت را در خود ندارد
برای هست شدن ممکن؛ موجودیت یک حادثه است که به ذات اضافه می شود. در واقع در ممکن هستی به چیزی احتیاج دارد تا واقع شود.
این مطالب در ضمن بحث با الفاظ «اجازه ی اعتبار هستی از جانب خداوند» و «تاخر وتقدم امر بیان شده»
اما تفسیر "کن فیکن" از دیدگاه قران کریم و علما
امر خداوند در جهان به 2 شکل جاری است.
1 - امر در حکم یا امر تشریعی
2 - امر در ایجاد یا امر تکوینی
که در مورد موضوع بحث ما این یک امر ایجادی و تکوینی است.
در امر تشریعی قوانین با امر خداوند یا با نهی او تثبیت می شوند.
اما در امر تکوینی با امر خداوند موجودیت انجام می گیرد.
در برخی آیات قرآن کریم خداوند امر و خلق را مقابل یک دیگر قرار داده.
برای مثال:
«إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَیَكُونُ »(سوره آل عمران - آیه 59)
و یا در آیه ی دیگر امر خود را تفصیل نموده و می فرماید:
«إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ »(آیه 80 یس)
از این دو آیه معلوم می شود که عالم امر مادی ندارد یعنی ایجاد هستی با همان «کنه الهی» امر انجام پذیر است و این ایجاد فقط فاعل دارد که در این آیات فاعل به وسیله ی ضمیر «ه» یا «هو» است.
توجه به این نکته ضروری است که "کن فیکون" در مورد معدوم محض به کار نمی رود.
همچنین خطاب در آیات به 2 شکل صورت می گیرد:
1 -خطاب تکوینی 2 - خطاب اعتباری
در خطاب اعتباری تا مخاطب نباشد امر معنا ندارد اما در خطاب تکوینی چون خطاب به اصل موجودیت است موضوع بر عکس می شود؛ یعنی تا خطاب نباشد، مخاطب خلق نمی شود.
پس نتیجه می گیریم که معقول نیست که به معدوم محض خطابی بشود.
بلکه در این آیات صورت علمی اشیاء است که معلوم است و خطاب به این معلوم انجام می گیرد.
پس با فعل امر کن خداوند اراده می کند که آن موجود علمی را عینی کند.
اما این ایجاد در آیه ی 40 سوره ی نحل با تعبیر به قول آمده : «إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَیْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ كُن فَیَكُونُ»
ظاهراً در این آیه مراد از کلمه ی امر (کن) «شأن» باشد. یعنی می خواهد بفرماید در هنگام اراده ی خلقت موجودی از موجودات شأن خدای تعالی چنین است و این امر در (کن) در مقابل نهی نیست.
پس صورت صحیح قضیه این است که ما کلمه یقول را بر امر به معنای شأن خالقیت خداوند حمل کنیم. به این معنا که بگوییم این کلمه به جهت که خودش مصداقی از شأن است این جا به کار رفته؛ نه اینکه امر را بر قول در مقابل نهی حمل کنیم.
و معنای اذا اراد شئ = اذا اراد (ایجاد شئ) وقتی اراده کند ایجاد چیزی را و در برخی از آیات به جای اراد؛ کلمه ی قضا آمده:
« وَإِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ كُن فَیَكُونُ » (آیه 117 سوره ی بقره)
که تفاوتی با اراده ندارد. قضا به معنای حکم است و حکم و قضی و اراده ی خداوند یک چیز است و چون اراده از صفات فعل خداوند و خارج از ذات خداوند است و از مقام فعل او انتزاع می یابد معنای کن فیکون این می شود:
هر چیز موجود را که در رابطه با خدای سبحان فرض کنیم؛ به گونه ای است که هیچ چاره ای جز هست شدن ندارد. چون حکم خدا و اراده ی خداوند برآن تعلق گرفته است.
نتیجه:
مراد از قول و یقول در این آیه این نیست که خداوند به صورت لفظی به کسی یا چیزی گفته باشد و آن چیز نیز موجود شده است. بلکه مراد از این فراز که در چند آیه دیگر نیز تکرار شده است، اراده تکوینی الهی و ایجاد است.
به عبارتی مراد از یقول له این است که آن شیء را خودش ایجاد می کند و اراده او عین ایجاد آن شیء است.
به عبارت دیگر میان اراده الهی و موجود شدن چیزی که خداوند می خواسته باشد، فاصله ای وجود ندارد.
بنابراین، گفتگویی در کار نیست تا سوال شود که مخاطب این گفتگو و دیالوگ کیست یا چیست. خداوند وقتی می خواهد واقعه ای اتفاق بیفتد یا موجودی باشد، همین که اراده می کند آن که متعلق اراده الهی بوده موجود می شود به همان صورتی که خداوند می خواسته است. بنابراین نه گفتگویی در کار است و نه تفکر و سنجش و سبک، سنگین کردنی.
مرحوم علامه به درستی به این بحث اشاره دارند و می فرمایند:
«.....و
حقیقت این است كه تنها در خطابهاى لفظى است كه باید مخاطب قبلا وجود
داشته باشد، و اما در خطابهاى تكوینى قضیه درست بر عكس است، یعنى وجود
مخاطب فرع خطاب است، چون خطابهاى تكوینى همان ایجاد است، و معلوم است كه
تا خطاب صادر نشود، مخاطبى پدید نمى آید، چون " وجود"، فرع بر" ایجاد"
است، هم چنان كه در آیه" أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ" كلمه" فیكون"
اشاره به وجود " شىء" است كه متفرع شده بر كلمه "كن" كه همان ایجاد است.»
تفسیر المیزان، ج 17 ص 115، ج 13 ص 404
روح البیان، ج 5 ص 36
ترجمه تفسیر المیزان، ج 2 ص 566
- نظرات (0)
علت اختلاف در شمارش تعداد آیات قرآن
آنچه چه مسلم و اجماعی است، این است که آیات قرآن مجید از شش هزار (6000) آیه کمتر نمی باشد، ولی در بیشتر از آن اختلاف نظرهایی وجود دارد.{1}
برخی از عواملی که باعث اختلاف در تعداد آیات شده عبارتند از:
1. عدهای حروف مقطعه را یک آیه شمردهاند، ولی برخی آنها را یک آیه مستقل به حساب نیاوردهاند.{2} 2. ابو عمر و دانی میگوید: من در قرآن کلمهای جز "مدها متان "{3} کلمه دیگری نمی شناسم که یک آیه به حساب آمده باشد، در حالی که دیگران کلمات دیگری مانند: "والنجم "، "و الضحی "، "و العصر" را یک آیه مستقل شمردهاند.{4}
3. مهمترین علت اختلاف در شمارش آیات قرآن این است که رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) به منظور آگاه ساختن مردم به تمام شدن آیه، در انتهای آیه وقف می کرد، ولی گاهی به علت پیوستگی مطلب، آن دو را به همدیگر وصل می کرد و بدون وقف ادامه میداد.
در نتیجه این توهم در مردم پدید آمد که این وصل، علامت انقطاع و تمام شدن آیه نیست. و در تعداد آیات قرآن روایات و نظرها مختلف شد، و هر فرقه و گروهی بر حسب روایاتی که در نظر آنها بر دیگر روایات رجحان داشت عدد خاصی را ذکر کردند، تا این که همین اختلاف روایات باعث به وجود آمدن عددهای مختلف مکی، مدنی، کوفی، بصری و شامی در شمار آیات قرآن گردید.{5}
اما به نظر می رسد از بین این اقوال صحیح ترین عدد، عدد کوفی یعنی شش هزار و دویست و سی و شش (6236) آیه است که دارای سند عالی است و از حضرت علی علیه السلام گرفته شده است.{6}
سیوطی در الاتقان اسناد عدد کوفی را این گونه ذکر کرده است: "حمزْبن حبیب الزیات و ابی الحسن الکسائی و خلف بن هشام "و"قال حمزْ اخبرنابهذالعدد ابن ابی لیلی، عن ابی عبدالرحمن السلمی، عن علی بن ابیطالب - علیه السلام "{7}
پی نوشت ها:
[1]. لاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، ج 1 ص 123، انتشارات زاهدی و شریف رضی
[2]. لاتقان، همان، ص 230 و 239
[3]. الرحمن، 64
[4]. لاتقان، همان، ص 230
[5]. ر.ک: الاتقان، همان، ص 231 / پژوهشی در تاریخ قرآن، دکتر سید محمد باقر حجتی، ص 70، دفتر نشر فرهنگ اسلامی / تاریخ قرآن آیت الله معرفت، ص 82، نشر سمت
[6]. ک: مجمع البیان، طبرسی، ج 1، ص 36، مۆسسه الاعلمی للمطبوعات بیروت / پژوهشی در تاریخ قرآن، محمد باقر حجتی، همان، ص 72 / تاریخ قرآن، آیات الله معرفت، همان، ص 82
[7]. لاتقان، همان، ص233
- نظرات (0)
عملی که ثوابش در قرآن ذکر نشده
در روایات و احادیث وارد شده از ائمه اطهار (علیهم السلام) و نیز در مواعظ و نصایح اخلاقی و عرفانی عرفا و بزرگان دین، بر خواندن نماز شب و شب زنده داری و مداومت بر آن تاکید فراوان شده است.
در این مطلب به بیان مواعظ اخلاقی از میرزا جواد آقا ملکی تبریزی(ره) پیرامون شب زنده داری می پردازیم تا عاملی باشد جهت تشویق ما به خواندن نماز شب!
امام صادق علیهالسلام در حدیثی گرانبها فرمودهاند: فضیلت نماز شب نزد خداوند متعال چنان زیاد است که میزان ثواب و پاداش آن را در قرآن ذکر نفرمودهاند.
امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:
هر کـار نـیکی که بـنـده میکند، در قــرآن برایش ثوابی ذکر شده است مگر نماز شب که از بس نزد خدا پر اهمیت است ثواب آن را معلوم نکرده است و فرموده است:
ما مِن عَمَلٍ حَسَنٍ یَعمَلُهُ العَبدُ إلاّ ولَهُ ثَوابٌ فی القرآنِ إلاّ صلاةَ اللیلِ؛ فإنَّ اللّهَ لَم یُبَیِّنْ ثَوابَها لِعَظیمِ خَطَرِها عندَهُ، فقالَ: «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفا وَطَمَعَا وَمِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ فلا تَعْلَمُ نَفسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةِ أعْیُنٍ جَزاءً بِما كانوا یَكْسِبُونَ : پهلوهایشان از بسترها جدا مىشود (در دل شب) با بیم و امید خداى خود را مىخوانند و از آنچه روزى آنها كردیم انفاق مىكنند و هیچ كس نمىداند به پاداش آنچه انجام دادهاند چه چیزى براى آنان ذخیره ساختهام، كه مایه روشنى چشم ایشان است .»(سوره سجده/آیه 16)(وسائل الشیعه، جلد 5، صفحه 281)
وقتی بسیار مبارک برای عبادت خدا
وقت سحر و نیمه شب، وقت بسیار مبارکی است، وقت تهجّد و عبادت خدا است. وقت انس گرفتن با محبوب حقیقی در خلوت شب است. وقتی است که پیشوایان معصوم اسلام (سلام الله علیهم) مسلمانان را به بیداری و تهجّد در آن ترغیب مینمودند، وقتی است که علمای بزرگ و صالحان روزگار همیشه در آن وقت از خواب برمیخاستند و در پیشگاه حضرت حق به نماز خواندن و تلاوت قرآن و استغفار میپرداختند و حل مشکلات زندگی و قضای حوایج مهم خود را در این ساعت از ذات مقّدس حق تعالی میخواستند و به مقصود میرسیدند.
خداوند در دو جای قرآن، کسانی را که در سحرگاهان به استغفار میپردازند و از خداوند کریم و رحیم بخشایش گناهان خود را میخواهند مورد تمجید قرار داده است. (وقت سحر، آخرین قسمت از یک ششم شب می باشد. هر چند وقت نماز شب از نصف شب به بعد آغاز میشود و تا طلوع فجر ادامه پیدا میکند، ولی هر چه به طلوع فجر نزدیکتر باشد، ثواب بیشتری دارد).
در روایات آمده است که خداوند متعالی، هنگام سحر درهای آسمانها را میگوشاید و مقرّبان به درگاه خداوند آیند و تسبیح و تهلیل و تکبیر گویند و نغمات ذکر ایشان عالم قدس را بگیرد و در این ساعت است که خداوند هر حاجتی از او خواسته شود اجابت میکند و وقت انتشار برکات بر زمین است و آنگاه که نسیم سحر از مطلع خویش عاشق وار نفس سرد برآرد، آن ساعت درهای بهشت باز شود و آن باد سحرگاهی با آن لطافت و راحت و لذت از جانب بهشت عَدَن روان باشد.
از داود پیغمبر پرسیدند: کدام وقت شب فضیلت بیشتر دارد؟ گفت: ندانم لیکن دانم که وقت سحر، عرش مجید به جنبش درآید.
محمد مصطفی (صلی الله و علیه وآله) را فرمان آمد که ای محمد: مقام شفاعت در قیامت مقامی بزرگوار و مقامی محمود و تو را مسلم است و راهش این است که به شب برخیزی و نماز کنی. ای محمد، اگر خشنودی ما خواهی، روز را به رسالت بگذران و اگر «مقام محمود» خواهی، شب را به عبادت گذران و نماز شب کن.
از این آیه برمیآید که نماز شب بر پیامبر واجب بوده است و این بخاطر نتیجهای است که به دنبال دارد. یعنی خدا او را به مقام محمود مبعوث میکند.
مقام محمود، مقام بسیار برجستهای است که ستایش همگان را بر میانگیزد. از این رو در روایات آمده که همان مقام «شفاعت كبرى» است ؛ زیرا همه خلایق بخاطر آنکه پیامبر بزرگترین شفیع در عالم آخرت است، او را حمد میکند. اما نماز شب برای همه مفید است.

و نیز گفتهاند که اول شب، منادی ندا کند که پرستندگان خدا برخیزید و عبادت کنید. نیمه شب ندا کند: ای مطیعان برخیزید و خدا را یاد کنید و هنگام سحر ندا کند:
آمرزش خواهان کجایند که استغفار کنند؟
پس خوشا به حال کسانی که به وقت سحر استغفار کنند و شراب مهر به جام عشق در آن وقت بنوشند که خداوند فرموده: محبوب ترین مردم نزد من کسانی هستند که هنگام سحر از من آمرزش خواهند.
انسان، با تداوم نماز شب و تهجّد و عبادت های شبانه، میتواند به مقامی از کمال و صفای نفس و قرب به خدا برسد که چشم و گوش و دست خدایی پیدا کند (جز حق نبیند، جز حق نشنود و جز حق، عمل نکند) و به آنجا برسد که هر دعایی کند، مستجاب گردد.
تهجّد عبارت است از شب زندهداری و به ذکر و مناجات و استغفار پرداختن و مۆاخذه نفس.
کسانی که در مقامات علمی و معنوی و دینی به جایی رسیدهاند، از سحر خیزها بودهاند. در سحر، آمادگی فکری و روحی و امکان ارتباط با خدا بیشتر است.
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ *** از یمن دعای شب و ورد سحری بود
مرا در این ظلمات آن که رهنمایی کرد نیاز نیم شب و درس صبحگاهی بود رو به خواب که حافظ به بارگاه قبول زد ورد نیمه شب و درس صبحگاهی بود.
چرا پاداش عظیم نماز شب مخفی نگاه داشته شده است؟ این سۆال را به سه شکل میتوان پاسخ داد:
1. کارهای ارزشمند و عظیم چنان است که حقیقت آنها به سادگی قابل درک نیست، در عین حال پنهان داشتن پاداش آنها نشاط انگیزتر است.
2. قرّةالعین و چشم روشنی، آن قدر بزرگ و گسترده است که دانش انسان از رسیدن به تمام خصوصیات آن ناتوان است.
3. چون «نماز شب» مخفیانه و دور از چشم دیگران انجام میگیرد، پاداش آن نیز پنهان و دور از چشم مردمان است.
طریقه ای آسانی برای نماز شب
نماز شب 11 رکعت است که می شود آن را به صورت خلاصه و آسان، و یا مقداری مفصل تر و همراه با دعاهای ماثوره و قرائت قرآن خواند.
اما طریق آسان آن عبارت است از اینکه:
انسان حدود نیم ساعت به اذان صبح مانده از خواب بیدار شود و بعد از وضو، چهار تا دو رکعتی مثل نماز صبح به نیت نافله شب بخواند یعنی در هر رکعت بعد از حمد یک بار قل هو الله احد یا یکی از سوره های کوچک را بخواند. که در مجموع 8 رکعت می شود.
بعد دو رکعت به نیت نماز شفع بخواند که در رکعت اول بعد از حمد سوره قل اعوذ برب الناس و در رکعت دوم بعد از حمد سوره قل اعوذ برب الفلق را بخواند و نماز را تمام کند
بعد هم یک رکعت به نام نماز وتر است که بعد از حمد یک مرتبه قل هو الله احد یا بهتر است سه مرتبه قل هو الله احد و یک مرتبه قل اعوذ برب الفلق و یک مرتبه قل اعوذ برب الناس را بخواند و بعد قنوت بگیرد و 7 مرتبه بگوید:
((هذا مـَقامُ العائـِذِ بِکَ مِنَ الـنـّار))
و سپس با دست چپ قنوت بگیرد و به دست راست تسبیح بگیرد و 70 مرتبه بگوید:
((استغفر الله ربی و اتوب الیه)) یا ((استغفر الله و اتوب الــیه))
سپس 300 مرتبه بگوید الــعفو
که اگر یک تسبیح صد دانه به دست بگیرد و هر دانه تسبیح را سه بار بگوید الــعفــو با یک دور تسبیح 300 مرتبه الـعــفو تمام می شود و در مجموع 300 مرتبه الــعفــو را در 3 دقیقه می شود گفت.
بعد هم برای 40 نفر مومن دعا و استغفار کند مثلا بگوید اللهم اغفر ابی، یا فارسی بگوید خدایا پدرم را بیامرز، مادرم را بیامرز، فلانی را بیامرز و ..... افراد زنده و مرده در اینجا فرقی ندارند، برای زنده ها هم صحیح است استغفار کند و در پایان بگوید:
((رَبَّ اغفـِرلی و ارحَمنی و تــُب عَلی إنَکَ أنتَ التـٌوابُ الغَفــُورُ الـَّرحیم))
سپس به رکوع و سجده برود و نماز را تمام کند و بعد از آن تسبیح حضرت زهرا (علیه السلام) را انجام دهد. و همچنین آیت الکرسی رو بخواند.
اگر انصاف به خرج دهیم باید حتما همه ما حداقل این روش آسان و راحت نماز شب را ترک نکنیم و خودمان را در زمره متهجدان و عابدان و نماز شب خوانان قرار بدهیم.
اما اگر ما تصمیم جدی بگیریم خداوند هم کمک خواهد کرد، زیرا که خداوند نماز شب را خیلی دوست دارد و به دنبال بهانه است تا مسلملنان و خاصه شیعیان علی بن ابی طالب (علیه السلام) را به بهشت ببرد، بیایید ما این بهانه را درست کنیم تا خداوند ما را در زمره نماز شب خوانان واقعی و عابدان و زاهدان و متهجدان حقیقی قرار دهد.
خوب هر مقدار که از وقت باقی مانده تا اذان صبح مشغول قرائت قرآن شود که ثواب زیادی دارد و خداوند متعال در سوره مزمل پیامبر (صلی الله و علیه وآله) را مکلف می کند که مشغول ترتیل قرآن شود که همان قرائت همراه با تامل و تفکر در آیات قرآن است که توضیح بیشترش در بخش نماز شب از دیدگاه قرآن آمده است.
همچنین خواندن مناجات خمس عشره بسیار ثواب دارد.
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925926»»