لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
انواع بهشت وجهنم
اشاره:
طایفه ای به نام «حبیّه» بر این باورند كه باید در پی محبت خدا بود، نه به دنبال رسیدن به بهشت، یا فرار از جهنم خوارزمی در كتاب مفاتیح العلوم از این گروه نام برده و آنان را فرقه ای از حشویه معرفی كرده است. در حالی كه آیات و روایات فراوانی ما را به همین بهشت می خوانند و از همین جهنم باز می دارند.
در مباحث عرفانی آمده است كه قیامت منحصر در بهشت و جهنم و اعراف نیست، بلكه جاهای دیگر نیز وجود دارد و این سه، به عنوان نمونه ذكر شده اند؛ نه سعادت، منحصر در بهشت است و نه شقاوت، منحصر در جهنم.
بهشت و جهنم دارای درجات و مراتبی است؛ مثلاً یك انسان عادی پشت سر یك بازاری غیبت می كند، اما طلبه پشت سر مرجع تقلید غیبت می كند، یا حرام خواری افراد عادی از مال دیگران یا در نهایت از بیت المال است، اما حرام خواری طلبه از مال امام زمان است. طلبه حق ندارد به خاطر كم بودن شهریه، توان كمتری را برای انجام وظیفه بگذارد. روشن است كه در این صورت عقاب طلبه بیشتر و شدیدتر است.
انواع سه گانه بهشت و جهنم
امام(ره) می فرمایند سه نوع بهشت و جهنم وجود دارد:
1 . بهشت و جهنم اعمال؛
2 . بهشت و جهنم اخلاق؛
3 . بهشت و جهنم لقاء.
بهشت و جهنم اعمال
در قرآن به این بهشت و جهنم تصریح و تأكید شده است. حور العین، خوردنی ها، و ... و نیز آتش و مار و همگی مربوط به همین بهشت و دوزخ می باشند.امام می فرماید: جهنم اعمال، همان است كه در حدیثی آمده كه «سنگی از لب جهنم داخل آن افتاد و پس از هفتاد سال به قعر آن رسید»؛ یعنی شخصی در هفتاد سال زندگی، مسیر سقوط را پیمود و الآن مرگ او فرا رسید. به عبارت دیگر، همین الآن ما در بهشت یا جهنم هستیم، اما به دلیل ارتباط با دیگران، متوجه نیستیم، اما پس از مرگ، متوجه خودمان می شویم. اكنون هم جهنمی ها درد می كشند، اما متوجه نیستند و پس از مرگ متوجه این عذاب می شوند.
بهشت و جهنم اخلاق
بهشت و جهنم اخلاق در قرآن با كنایه بیان شده است و بهشت و دوزخ آن شدیدتر از بهشت و جهنم اعمال است. بحث چشم برزخی و صورت حقیقی مربوط به این بهشت و جهنم است. انسان پیرامون هر چیزی كه فكر كند، چهره ای مشابه آن پیدا می كند؛ اگر كسی طمّاع و بی غیرت است و غیبت هم می كند، چون طمع دارد شبیه مورچه است، چون بی غیرت است مانند خوك است، چون غیبت می كند مثل گرگ است؛ باطن این شخص، حیوانی معجون از همه این حیوانات می شود یعنی اشترگاوپلنگ.بعضی از انسان ها چنان محشور می شوند كه «یحسن عندهم، القردة و الخنازیر».
و در مقابل پیامبر و اولیاء خدا، چون چهره باطنی شان همیشه خدا را نشان می دهد و خدا جمیل است و دوست دار زیبایی، زیبا است و دیدن آن موجب لذت و فرح می شود. این بهشت اخلاقی است و آن جهنم اخلاقی.
حدیثی از امام مجتبی است كه می فرماید: اگر آخرت هیچ اضطرابی جز این نداشت بس بود كه روز قیامت همه یكدیگر را می بینند و می دانند چه كرده اند و چه اندیشه هایی داشته اند. یعنی هیچ حجابی نمی ماند و چهره ها، اعمال را نشان می دهد؛ «یعرف المجرمون بسیماهم» به همین معناست.
اگر چیزی حالت زودگذر داشت و تبدیل به ملكه نشد، در روح آدم ثابت نمی شود و با عذاب جهنم زایل و محو می گردد. اما آنچه كه تبدیل به ملكه انسان شده باشد، دیگر محو نمی شود، این افراد حتی اگر به بهشت بروند معذب خواهند بود؛ همچنان كه لقمه كردن غذا و ممانعت از دریدن و پاره كردن گوشت برای گرگ عذاب است. و به همین دلیل روز قیامت به بعضی ها می گویند: هر كدام از بهشت و جهنم را دوست دارید، انتخاب كنید و آن ها داخل جهنم می شوند.
بهشت و جهنم لقاء
در قرآن تنها با ایماء به بهشت و جهنم لقاء اشاره شده است و بهشت و دوزخ آن شدیدتر از دو نوع پیش است. حضرت امام این بهشت و دوزخ را در عرفان توضیح می دهند.
برگرفته از: دفتر عقل و قلب، احمد عابدی
- نظرات (0)
كدام سوره، خلاصه قرآن است؟

سوره حمد، در اول قرآن، قرار گرفته و ممكن است علت آن فراگیر بودن، این سوره باشد. زیرا این سوره، با داشتنِ فقط هفت آیه، تمام مطالب قرآن را، در برگرفته است. چونكه، قرآن شامل تحمید، تمجید، تسبیح، تقدیس، تهلیل، شكر، ثناء و تكبیر است، و همه اینها، در كلمه حمد مندرج است.
همچنین، بیان ارزاق، اِنعام، احسان، تربیتِ بندگان و اكرام و امهال ایشان، در كلمه رحمان گنجانده شده است؛ و تمامى آنچه در قرآن، از وسعت رحمت و عفو گناهان و رحمت بر بندگان، در رحیم، درج شده است و تمام مفاهیم ثُباتِ قدرت الهى، عظمت، بقاء، و سرمدیّت حق، تنزیه او از شركاء، در كلمه مالك، نهفته است و تمام مسائل مربوط به قیامت، مواقف و مقامات و نعمتهاى اخروى، كرامات و احوال اهل بهشت و درجات آن، اهوال دوزخ و شدائد و دركات آن، حساب و میزان و صراط، در كلمه یوم الدین جمع شده است.
آنچه در قرآن از عبادات و كیفیت آن، از نماز و روزه و زكوة و حج و غیر آن، در اِیّاكَ نَعْبُدُ مندرج است. همینطور قرآن مشتمعل بر توكل و طلب نصرت و فتح و استعانت، از خدایتعالى و امثال اینها، در ایّاكَ نَسْتَعینْ نهفته است و هكذا مفاهیم قرآن، از قبیل هدایت، توفیق، تفویض، ارشاد، اعتماد، دعا، سۆ ال، التجاء و ابتهال در اهدنا گرد آمده است و هر چه در قرآن، از میان حلال و حرام و شرایع و احكام از امر و نهى مى باشد؛ كلمه صِراطَ الْمُسْتَقیم متضمن آن است.
و تمامى احوال و آثارِ انسان هاى خوشبخت و كیفیت طریقه و سیره آنان و علتِ نجات و رفع درجات آنان، كه در قرآن آمده است؛ در جمله اَلّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ مندرج است.
خلاصه احوالِ اقوام لجوج و خودپرست و بت پرست، قصه ها و اخبار ایشان، از كفران نعمت و تكذیب انبیاء و قتل ایشان و اصرارِ بر مناهى و توجّه به ملاهى و عذاب و غضب حق تعالى برایشان، در آیه غَیْرِالْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ بیان شده است و بالاخره حالات بقیه جبّاران و فرعون ها و نصارى و سایر مشركین و گمراهان، در كلمه ضالّین، درج مى باشد. و این یكى از محسّناتِ قرآن شریف، مى باشد كه گفته اند: ذكر الشّى مجملا ثم مفصلاً اوقع فى النفوس.
- نظرات (0)
تیرهایی غیب بر دل شیاطین

آیهی مورد سۆال به شرح ذیل میباشد:
«وَحَفِظْنَاهَا مِن كُلِّ شَیْطَانٍ رَّجِیمٍ * إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِینٌ» (الحجر، 17 و 18)
ترجمه: و آن را از هر شیطان رانده شدهاى نگه داشتیم * مگر آن كه استراق سمع كند (دزدانه گوش دهد) كه شعلهاى روشن او را دنبال نماید.
به این معنا و شهاب، در سوره الصافات نیز به بیان دیگری تصریح شده است. میفرماید:
«لَا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَیُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ * دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ * إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ» (الصافات، 8 تا 10)
[به طورى كه] نمىتوانند به [سخن] ساكنان عالم بالا گوش فرا دهند، و از هر سویى پرتاب مىشوند * با شدّت به دور رانده مىشوند، و برایشان عذابى دایم است * مگر آنكه كسى (از شیاطین بخواهد سخنى را از ملأ اعلى) دزدانه گوش دهد، كه شهاب و شعلهاى نافذ او را دنبال مىكند.
الف – ابتدا به معانی لازم دقت نماییم: «حفظ» کردن، نگهبانی نمودن از چیزی است تا به غارت نرود و یا تلف و ضایع نگردد - «استراق» نیز صرفاً شنیدن نیست، بلکه از «سرقت» گرفته شده است، یعنی دزدکی چیزی را شنیدن و یا اطلاعاتی را ربودن – در آیه دوم کلمه (الْمَلَإِ) آمده است، یعنی بزرگان و اشراف هر قوم یا گروه. پس مراد از (الْمَلَإِ الْأَعْلَى)، بزرگان فرشتگان است.
هم چنین در آیه دوم به جای «استراق»، واژهی «خَطِفَ» آمده است که مراد از آن «دزدیدن و قاپیدن» میباشد. و كلمه "ثاقب" از "ثقوب" است كه به معناى فرو رفتن و نفوذ چیزى در چیز دیگر است و بالاخره شهاب به ستون نورانی و درخشنده گفته میشود و «شهاب ثاقب» از این جهت بیان شده است که مانند تیری است که دقیقاً به هدف میخورد و خطا نمیرود.
با توجه به دو آیهی فوق و معنای کلمات، مشخص گردید که آسمانها آبادتر از زمین است. درجات و مراتبی دارد و فرشتگانی که هر کدام مأمور به امری هستند در آنها ساکن بوده و یا تردد دارند.
شیاطین نیز چه نوع جن باشند و چه از نوع انسان، برای خود و نیز تحقق هدفشان در به انحراف کشیدن نوع انسان، تشکیلاتی دارند و بالتبع ادارهی این تشکیلات در راستای تحقق اهداف، مستلزم علم و آگاهی به امور است و البته مقدرات از آسمان به زمین نازل میگردند.
از این رو، شیاطین جن و انس، سعی دارند تا از عالم بالا، معلومات و اطلاعاتی به دست آورند و بدیهی است که دسترسی به این اطلاعات و معلومات، مستلزم بالا رفتن است. البته نه الزاماً بالا رفتن فیزیکی. بلکه منظور همان صعود و هبوطی است که انسان نیز دارد و به تناسب مراتب رشد یا سقوط، به حقایق عالم هستی، عالم و جاهل میگردد.
ب - خداوند متعال در این آیات به انسان خبر میدهد و او را آگاه میسازد که حتی شیاطین جنّ نیز نمیتوانند چنین صعودی داشته باشند و مراتب خود را آن قدر بالا ببرند که از عالم ملائک و علوم آنها و گفتگوهایشان با خبر شوند و یا به صورت مخفیانه، استراق سمع کنند یا اطلاعاتی را به سرقت برند. البته قصد این کار را میکنند، اما با شعلههای سوزانندهای از نور، رانده و دفع میگردند.
نظر به این که برای درک و فهم معانی، مثالها با اسمهایی آمده که در زمین و زندگی مادی شناخته شده است، (مثل شنیدن، استراق سمع، شهاب و ...)، برخی گمان بردهاند که با توجه به نزول جنیان به آسمان اول، لابد این شهابها نیز همان ستارگان و یا سنگهای آسمانی هستند؛ همان طور که برخی گمان دارند که لابد «لوح، قلم، کتاب و ...» نیز به همین شکل مادی میباشند و بر اساس این تفکر گاهی برای خداوندی که سمیع و بصیر است، جسمیّت و دست و پا و چشم و گوش قائل میشوند (دیدگاه ابن تیمیه و طرفدارانی مثل وهابیت).
اما اینها همه مثال است برای فهم معنا. چنان چه فرمود:
«وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ» (العنکبوت، 43)
ترجمه: و این مثلها را براى مردم مىزنیم ولى جز دانایان آنها را در نمىیابند (تعقل نمیکنند).
مرحوم علامه طباطبایی(ره): بنا بر این اساس، مراد از آسمانى كه ملائكه در آن منزل دارند، عالمى ملكوتى خواهد بود كه افقى عالىتر از افق عالم ملك و محسوس دارد، همان طور كه آسمان محسوس ما با اجرامى كه در آن هست عالىتر و بلندتر از زمین ماست .
و مراد از نزدیك شدن شیطانها به آسمان، و استراق سمع، و به دنبالش هدف شهابها قرار گرفتن، این است كه: شیطانها مىخواهند به عالم فرشتگان نزدیك شوند، و از اسرار خلقت و حوادث آینده سر درآورند. و ملائكه هم ایشان را با نورى از ملكوت كه شیطانها تاب تحمل آن را ندارند، دور مىسازند. و یا مراد این است كه: شیطانها خود را به حق نزدیك مىكنند، تا آن را با تلبیسها و نیرنگهاى خود به صورت باطل جلوه دهند، و یا باطل را با تلبیس و نیرنگ به صورت حق درآورند، و ملائكه رشتههاى ایشان را پنبه مىكنند، و حق صریح را هویدا مىسازند، تا همه به تلبیس آنها پى برده، حق را حق ببینند، و باطل را باطل.
و این كه خداى سبحان داستان استراق سمع شیاطین و هدف شهاب قرار گرفتنشان را دنبال سوگند به ملائكه وحى و حافظان آن از مداخله شیطانها ذكر كرده، تا اندازهاى گفتار ما را تایید مىكند- و خدا داناتر است.
- نظرات (0)
خانه ی سالمندان نشانه جدایی دین از زندگی!

در آیه 7 سوره عنکبوت خداوند میفرماید «وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ» یعنی این ما همه اعمالشان را به حساب احسن میآوریم و پاداش میدهیم یا اینکه احسن آن است که برجستهترین اعمالشان را به عنوان نمونه پاداش میدهیم یعنی شامل اعمال حسنه میانی نیز میشود؛ مشابه این تعبیر در سوره مبارکه فصلت درباره تبهکاران آمده است: «فَلَنُذِیقَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا عَذَابًا شَدِیدًا وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ» این «اسوأ» اگر به این معنا باشد که ما همه اعمال آنها را به حساب بدترین کار آنان پاسخ میدهیم با عدل الهی سازگار نیست، در سوره قصص آمده است که خداوند حسنه را به بهتر از آن جواب میدهد اما سیئه را به همان اندازه جواب میدهد، کیفر که بدتر از گناه نخواهد بود از نظر عقلی و با «جَزَاءً وِفَاقًا» و با «جَزَاءُ سَیِّئَةٍ بِمِثْلِهَا» از نظر نقلی سازگار نیست، ما اینها را به أَسْوَأَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ کیفر میدهیم یعنی اینکه یکی اینکه اسوأ به معنای افعل تفضیل نیست بلکه به معنای سیئه است و دیگر این که این آیه ناظر به بدترین عمل است و به اعمال عادیشان نظر ندارد؛ این به آن معنا نیست که ما تمام اعمالشان را برابر بدترین عملشان کیفر میدهیم.
تفاوت است میان عملوا الصالحات و صالحین
خداوند در آیه «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ» میفرماید اگر کسی ایمان بیاورد؛ حسن فاعلی داشته باشد و عمل صالح انجام دهد؛ حسن فعلی داشته باشد او را با صالحان محشور میکنیم، بین «عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» یعنی کسانی که در مقام فعل کارهای صالح انجام میدهند با صالحان متفاوت است، صالحان کسانی هستند که به گوهر ذاتی رسیدهاند که آن گوهر ذات صالح است، درباره حضرت ابراهیم (علیه السلام) آمده است که «وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ».
برخیها ذات آنان صالح است و غیر از صالح از آنان صادر نمیشود، خلاف کسانی که در مقام عمل صالح هستند و لغزشهایی از اینان صادر میشود، ذات اقدس اله کسانی را که حسن فاعلی و حسن فعلی داشتند فرمود اینان را در قیامت در زمره بندگان صالح قرار میدهیم، اما من الصالحین شدن کار سادهای نیست، داخل در طایفه صالحین شدن وعدهای برای اینان است؛ درباره این گروه میفرماید که ما اینان را در زمره صالحین قرار میدهیم .
بین «عملوا الصالحات» با «الصالحین» فرق است؛ همچنین میان «فی الصالحین» و «من الصالحین» فرق است.
پدر و مادر مجرای فیض خالقیت هستند
«وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا وَإِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» اسلام دینشمولی است یعنی برای همه برنامه دارد اگر بعضی موحد اهل کتاب بودند برای آنان برنامه دارد، برای ملحدان و مشرکان برنامه دارد، اسلام «کَافَّةً لِّلنَّاس» و «نَذِیرًا لِّلْبَشَرِ» است ما مسلمانان میخواهیم با سایر مردم زندگی کنیم، برای گروههای مختلف برنامه دارد؛ برنامههای بینالمللی اسلام غیر از برنامههای محلی است، محلی همان نماز و روزه و احکام است، برنامههای منطقهای همان مشترکات با اهل کتاب است؛ اما در برنامههای بینالمللی فرمود هر کس که دینی ندارد باید با او این طور برخورد کنید، فرمود پدر و مادر شما چه مسیحی چه مشرک، پدر و مادر هر گیری دارند احترام آنان را باید حفظ کرد و این جزو برنامههای بینالمللی اسلام است، در جریان به وفای عهد و ادای امانت، صدق و امنیت و امانت اسلام برنامههای بینالمللی دارد و دستور به رعایت این موارد شده است.
ذات اقدس اله در سوره مبارکه اسراء نیز سخن از دستور به احسان به پدر و مادر آورده است. اینان چون مجرای فیض خالقیت هستند، احترام به والدین را در کنار توحید ذکر میکند؛ یکی از علمای بزرگوار وجیه بود مردم کمک کردند، یکی گفت برای سالمندان خواستیم کمک جمع کنیم اما مردم حاضر نشدند کمک کنند؛ مردمی که حاضر نیستند توی شهرشان خانه سالمندان باشد، اینها برکت است، شرف یک ملت این است که پدر و مادرش را حفظ کند، چه توقعی است الان که بچهها توی مهد کودک میروند در نهایت والدین را به خانه سالمندان نسپارند؛ بچهای که عاطفه ندید پدر و مادر را به خانه سالمندان میبرد، این هفت سالی که بچه بزرگ میشود یک دانشکده عاطفه است.

توحید محترم و احترام پدر و مادر هم محترم است، در سوره اسراء این احترام پدر و مادر را در کنار توحید ذکر میکند، برای این است که آنان مجرای فیض خالقیت هستند این اختصاص به یهودیت و مسیحیت و دیگر آیین ها ندارد، حتی اگر مشرک هستند نباید بگوییم آنان را باید به خانه سالمندان تحویل دهیم البته اگر اصرار دارند که از توحید دست برداریم نباید به فرمان آنان گوش دهیم؛ «وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفًا» این بیان نورانی پیامبر (صلی الله و علیه وآله) که فرمود: «لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق» نه قابل تخصیص است نه قابل تقیید فرمود در صدر اسلام برخی از جوانان اسلام را پذیرفته بودند و پدر و مادر اصرار داشتند که باید از دین دست برداری اما هم خداوند و هم پیامبر فرمود که لازم نیست حرف اینان را گوش دهی.
وی ادامه داد: اگر اینان پیر شدند «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا» با آنان با احترام رفتار کن.
آیاتی که در زمینه احترام به پدر و مادر است چند قسم است ؛ یک طایفه صرف احسان به والدین را دستور میدهد، طایفه دیگر آیاتی است که میگوید آنان در دوران کودکی تلاش کردند و به او شیر و غذا دادند و نیازهای شما را برطرف کردند نتیجه هر دودسته آیات این است که احترام آنان را حفظ کنیم؛ خداوند انبیاء را که میستاید میفرماید یحیی (علیه السلام) کسی بود که نسبت به مادرش احترام میکرد، عیسی (علیه السلام) کسی بود که نسبت به مادرش احترام میکرد، در سوره مبارکه مریم آیه 32 درباره حضرت عیسی میفرماید: «وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا» احترام به پدر و مادر در ردیف برجستهترین ویژگیهای انبیاء آمده است.
انجام توقع زائد والدین واجب نیست
هر کس پدر و مادرش را دوست دارد اما یک مختصری خسته شد ببرد خانه سالمندان این جدایی دین از زندگی است، ما مسلمانانیم بندگی و زندگیمان جدا است، مردان الهی بندگیشان در زندگی بود، حرف زدنهای ما اسلامی نیست؛ بندگی ما در زندگی نیست آن که میگوید «قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» یعنی به صورت بنده زندگی میکنم.: عاق اسم فاعل است یعنی عاصی، عاق والدین شدن یعنی معصیت کردن که گناه کبیره است، پدر و مادر میگوید فلان کار را انجام بده اما این کار را انجام نمیدهد؛ این معصیت کبیره است، اطاعت از پدر و مادر واجب است، مورد نیاز است، یک وقت پدر و مادر خواهش بیجا و تمنای بیجا دارد در آنجا اطاعت لازم نیست اما گاه در موردی که نیاز دارد به پسر گفته فلان کار را برای من انجام بده و نمیرود و پدر را میرنجاند یک وقت رنجیده خاطر میشود آن میشود معصیت کبیره، عقوق والدین از معاصی کبیره است؛ انجام توقع زائد واجب نیست.
در آیه مورد بحث هم گفتند اگر فرزند از نظر اعتقاد با پدر و مادر هماهنگ نباشد بیاحترامی نکند و در عین حال به حرف آنان گوش نسپارد؛ در صدر اسلام عدهای مبتلا به این موضوع شدند، «وَإِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا» اگر بخواهی حرف اینان را در مسائل اعتقادی گوش کنید، تو دلیل نداری نه تنها تو دلیل نداری بلکه احدی دلیل ندارد: «مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» این قضیه هم شخصی است و هم به صورت یک موجبه کلیه مطرح میکند، قرآن یک حرف جهانی میزند اصلا شرک برهانپذیر نیست، «وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّـهِ إِلَـٰهًا آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ»
منبع: بیانات حضرت آیتالله عبدالله جوادی آملی، در تفسیر آیات ابتدایی سوره عنکبوت
- نظرات (0)
تفاوت بین مدارا، عفو و رفق در بیان قرآن!
1. مدارا:
از ماده «دری» یا «درأ» اشتقاق یافته است. «دری» به معنای آگاهی و شناختی است که از راه مقدماتی پنهان و غیرمعمول، به دست می آید،(3) «درأ» نیز در اصل به معنای «دفع کردن» است. (4)
بر این اساس، واژه «مدارا» که به معنای ملاطفت و برخورد نرم است،(5) اگر از «دری» گرفته شده باشد با معنای اصلی آن در «دَرَیتُ الظَّبیَ» تناسب دارد، گویی آدمی با تحمّل طرف مخالف و برخورد ملایم با او، وی را در کمند محبت خویش گرفتار می سازد؛ و اگر از «درأ»مشتق باشد به این مناسبت که آدمی با برخورد ملایم خود، بدی او را دفع می کند. (6)
بنابراین، در مدارا، مفهوم «پرهیز و احتیاط» نهفته است و از این رو، بیشتر در مورد مخالفان و دشمنان به کار می رود، برخلاف این، «رفق» که بیشتر در مورد موافقان و دوستان و حداکثر غیرمخالفان استعمال می شود. (7)
2. عفو:
در اصل به معنای «صرف نظر کردن و رها نمودن» است، از این رو، در مورد صرف نظر کردن از عقوبت گناه، «عفا عنه» به کار می رود.(8) از آن جا که رها کردن و بی توجهی به یک عبارت، موجب نابودی آن می شود، این واژه به معنی «اندراس و محو و نابودی» نیز به کار رفته است؛ (9) در مورد پشم و موی حیوان، که بی توجهی و عدم پیرایش آن باعث تکثیر و افزایش آن می گردد، عفو معنای «تکّثر» می دهد و بدین مناسبت در معنای «نمو و افزایش» به کار رفته است و در عبارت قرآنی (حَتَّی عَفَوْا وَ قَالُوا) (10) به همین معناست. (11) «عفا» به معنای «خاک» نیز آمده است که چنین معنایی از این جهت است که به خاک توجّهی نمی شود. (12)
3. رفق:
در اصل به معنای نرمی و لطافت و در مقابل «شدت و خشونت» است. (13) در تمام موارد کاربرد آن، دارای مفهوم «نرمی و راحتی» است؛ همنشین نرمخو و موافق را «رفیق» گویند، (14) آرنج آدمی را از این جهت که آدمی با تکیه بر آن احساس راحتی می کند، «مِرفق» نام نهاده اند، (15) و سرویسهای بهداشتی ساختمان را به همین مناسبت «المرافق الصحّیة» نامیده اند. (16)
از آن جا که به طور معمول، میانه روی در انجام کارها، سهولت انجام آنها را در پی داشته و باعث نیکی و استحکام عمل می گردد، واژه رفق به معنای «میانه روی»، «حسنِ انجام عمل» و «اِحکام عمل» نیز به کار رفته است. (17)
پی نوشت ها:
1- نک: انعام (6)، آیه 12؛ غافر (40)، آیه 7.
2- در قرآن کریم، از صف ربوبیت الهی حدود 970 بار، و بیش از صفات دیگر الهی، یاد شده است.
3- نک: حجرات (49)، آیه 10.
4- راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 168
5-ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 271
6- ابن منظور، لسان العرب، ج 14، ص 255، فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج 1، ص 137.
7- نک: ابن منظور، لسان العرب، ج 14، ص 255.
8- برای نمونه در روایت است که: (لا تَحمِلوُا عَلی شیعَتِنا وَ ارفَقُوا بِهِم) نک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 8، ص 334، «وَ أمَّا المُخالِفُونَ فَیُکَلِّمُهُم بِالمُداراةِ» نک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 401، البته این واژه گاه در معنایی وسیع به کار می رود و هر دو گروه را شامل می شود مانند «أَمَرَنی رَبّی بِمُداراةِ النَّاسِ» نک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 3، ص 179)
9- ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج 4، ص 56؛ نیز نک: خلیل بن احمد، العین، ج 2، ص 258
10-ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج 4، ص 58؛ لسان العرب، ج 15، ص 72.
11- اعراف (7)؛ بخشی از آیه 95: «تا انبوه شدند و گفتند».
12- ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج 4، صص 59-58.
13- همان، ج 4، ص 58؛ مانند این جمله معروف که امام حسین علیه السلام هنگام شهادت فرزند بزرگوارش علی اکبر، فرمود: «علیَ الدنیا بعدک العفا». ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 109، انتشارات علامه، قم، 1379 ه.ق.
14- خلیل بن احمد، العین، ج 5، ص 149،
1- 15- خلیل ابن احمد، العین، ج 5، ص 149.
16- ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج 2، ص 418.
19- همان.
17- نک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج 5، صص 172-169. بر اساس چنین معنایی، گاه رفق در مقابل «تبذیر» قرار می گیرد. نک: محمد بن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، ج 3، ص 182.
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925926927»»