لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
کسانی که دوان دوان به سمت جهنم می روند!!

اگر راجع به تعقّل، آیهای جز این آیه نازل نشده بود، بس بود که انسان بداند: تعقّل، مانع سقوط او است و عقل و فکر خود را به کار گیرد.
نگرش قرآن کریم به تفکّر، تعقّل و تفهّم
قرآن کریم در آیات فراوانی، با عباراتی چون «إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُون»، «لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون»، «لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُون»، «لا یَفْقَهُون» و «لا یَشْعُرُون»، بر بهکارگیری عقل، فکر و فهم تأکید میورزد و از آدمیان میخواهد که آگاهانه تصمیم بگیرند و عمل کنند.
گاهی نیز با استفهام توبیخی، اهمیّت تفکّر و تعقّل را بیان میدارد و بیتوجّهی به آن را ملامت مینماید؛ چنانکه با جملاتی نظیر «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»، «أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ» و «أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُون» به طور مکرّر، به مذمّت رفتار بدون عقلانیّت و خردورزی پرداخته است.
افزون بر این، قرآن کریم از افراد غافل که از عقل خود استفاده نمیکنند، با لحنی تند یاد کرده، میفرماید: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ »[2]
میفرماید: گویا بعضی از مردم برای جهنّم خلق شدهاند و دوان دوان به سوی آن میشتابند. این افراد کسانی هستند که تفکّر و تعقّل ندارند و چشم و گوش بستهاند و بدون تفکّر حرف میزنند و بدون تعقّل رفتار میکنند. سپس میفرماید: آنها حیوان هستند. بعد تأکید میکند: از حیوان هم پستترند؛ چرا که ایشان غافل و بیفکر هستند.
بشارت قرآن کریم به اهل عقل و فهم
امام کاظم«علیه السلام» به هشام بن حکم فرمودند: خداوند متعال در قرآن کریم به اهل عقل و فهم بشارت داده، میفرماید:«فَبَشِّرْ عِبَادِ ، الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ [3]» ؛ همان هایى را كه به هر سخنى گوش مىدهند پس بهترین آن را پیروى مىكنند، آنان هستند كه خدا هدایتشان كرده و آنان هستند صاحبان خرد.
بر این اساس، دست عنایت خداوند متعال، بر سر افراد عاقل است، زیرا آنان با تفکّر خود، خوب و بد را تمیز میدهند، بدیها را رها کرده، خوبیها را میگیرند. به این عمل ارزنده اخلاقی اقتباس گفته میشود.
تحلیل ارزش والای عقلانیّت
در روایاتی از بیان مبارک امام حسین«علیه السلام» آمده است: ثواب یک ساعت تفکّر، از یک سال عبادت بیشتر است: «تَفَكُّرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ»[4]
ثواب شگفت آور تعقّل، تفکّر و نیک فهمیدن و جایگاهی که این فضیلت ارزشمند در تعالیم قرآن و عترت دارد، به خاطر آن است که انسان میتواند با اندکی تفکّر و تأمل و با خردورزی و فهم نیکو، سعادت دنیا و آخرت خود را تأمین نماید؛ چنانکه محرومیّت از فضیلت تفکّر و تعقّل و دوری از اندیشه و فهم صحیح، شقاوت انسان را در پی خواهد داشت.
البته باید توجه داشت که ارزش تفکّر، به نوع آن بستگی دارد. به بیان دیگر، اینکه انسان درباره چه چیزی فکر کند و نتیجه تفکر رسیدن به معرفت باشد.
تفکرّ، اولین مرتبه قانون مراقبه

مرحوم شهید«ره» که از علمای بزرگ و افتخار برای عالم تشیّع است، در یکی از کتابهای خود که هم فقهی و هم اخلاقی است، میفرماید:
انسان در شبانهروز باید هفت یا هشت مرتبه به قانون مراقبه عمل کند. قانون مراقبه مراتبی دارد که مرحله مختصر و ابتدایی آن، تفکّر و اندیشیدن بر اعمال است. مثلاً صبح فکر کند که اگر امروز روز آخر عمر من و امشب شب اول قبر من باشد، آیا رستگار هستم یا خیر؟ سپس به دنبال تحصیل یا کارش برود. در بین روز، با خود بیندیشد که آیا خدای سبحان، از کار و عمل من راضی است یا نه؟! اگر راضی است خداوند متعال را شاکر باشد و اگر راضی نیست، همان موقع کار خود را تدارک و جبران کند و به همین صورت در طول روز، در هر فرصتی تفکّر داشته باشد و این مراقبه را تا هنگام خواب ادامه دهد. هنگام خوابیدن هم با خود بیندیشد که روز خود را چگونه گذرانده است؟ اگر خوب بوده و در مسیر رضای الهی گام برداشته، خداوند متعال را شاکر باشد. اگر خوب نبوده است، سریع جبران و تدارک نماید.
توبه، از تفکر سرچشمه میگیرد
قانون مراقبه و به خصوص تفکّر و تأمّل پیرامون اعمال، انسان را یاری و راهنمایی میکند تا به جبران گذشته بپردازد. راهکار جبران گذشته نیز توبه و بازگشت به سوی خداوند متعال است .«قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ »[5]؛ ای بنده گناهکار، از رحمت خداوند مأیوس نشو! زیرا یأس از رحمت، خود گناهی در سرحدّ کفر است و به رحمت الهی امیدوار باش.
ضرورت بهرهمندی از هوش و استعداد، با تفکّر و تعقّل
در دنیا مشهور است که هوش و استعداد جوانهای ایرانی نمونه است. به تجربه هم اثبات شده است که ایرانیها از لحاظ فهم علمی، درک اقتصادی و شعور سیاسی، در جایگاه خوبی قرار دارند. اگر برای پیشرفت علمی و اقتصادی و برای آبادی دنیا تلاش کنند، حتماً میتوانند موفق شوند .
نباید فقط به کاستی ها اندیشید
باید توجه کنیم که نمیدانم، نمیتوانم و نمیشود، در قاموس نوع انسان راه ندارد. یعنی اگر بخواهد میتواند، اگر بخواهد میداند و اگر بخواهد، میشود. پس، اگر رشد و پیشرفت چنانکه شایسته مسلمانان و جامعه اسلامی است، واقع نشده، مانع آن خود افراد هستند که در تعقّل و تلاش کوتاهی کردهاند.
در جنگ جهانی دوم، کشورهایی نظیر ژاپن و آلمان، به طور کامل ویران شدند؛ اما توانستند در مدت چند سال، ترقی کنند و جبران ویرانی گذشته را بنمایند؛ به گونهای که اکنون پس از گذشت حدود هفتاد سال، نسبت به کشورهای پیشرفته، کمبودی ندارند. این موقعیّت، در پرتو کار، تلاش و فعالیّت مستمر، همراه با عقلانیّت و تدبیر نصیب آن کشورها شده است.
نظر دین اسلام هم همین است که با تلاش، تعقّل و تفکّر، به هر موقعیّت و منزلت مطلوبی میتوان رسید. چنانکه بدون فعالیّت، بدون فکر و بدون تعقّل، خسارات فراوانی در دنیا و آخرت نصیب انسان میشود: «خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ ».[6] ؛ ر دنیا و آخرت زیان دیده است. این است همان زیانِ آشكار.
پی نوشت ها:
1. الأنفال، 22
2. الأعراف، 179
3. الزمر، 17-18
4. تفسیر العیاشی، ج 2، ص 208
5. الزمر، 53
6. الحج، 11
- نظرات (0)
تقابل ایمان و کفر در بیان قرآن

روش مقابله در قرآن، از دامنهای بسیار گسترده و وسیع برخوردار است و این شیوه، آنچنان نیست که به گونه ای حاشیهای و اجمالی در قرآن به کار رفته باشد؛ بلکه شاید بتوان گفت هیچ صفحهای از صفحات نورانی قرآن را نمیتوان سراغ گرفت، مگر آنکه جلوهای از این موضوع در آن نمایان است و تابلویی از جبههآرایی مظاهر حق و باطل در برابر هم در آن به تصویر درآمده است.
مقابله در قرآن
یکی از جلوههای زیبا و باشکوه قرآن، مقابلههای نغز و حکیمانه آن است که از یک سو باعث جذابیت بخشیدن به کلام وحی گردیده و از سوی دیگر در تبیین حقایق و پرده برداشتن از معارف ژرف، نقشی بیبدیل ایفا نموده است.
قرآن کریم مشحون از تعابیر و تصاویری است که در آنها دو حقیقت در مقابل یکدیگر به نمایش در آمدهاند و این رویارویی صحنهها با یکدیگر، نقش مۆثری در تأثیرگذاری بر مخاطب و برانگیختن نیروی فکر و عاطفه او ایفا میکند؛ زیرا بدیهی که ارائه یک صحنه در مجالی خاص، نخواهد توانست همان تأثیری را از خود به جای بگذارد که در رویارویی آن صحنه با طرف مقابلش پدید میآید؛ ضمن اینکه این فرصت را به مخاطب نیز میدهد تا با شناخت هر دو جبهه به مقایسه بین آن دو با یکدیگر بپردازد و به انتخاب آگاهانه یکی از آن دو مبادرت نماید. (1)
تقابل خدا و سایر مظاهر هستی
بسیاری از صفات است که در ما انسانها و موجودات دیگر غیرقابل جمع است و به صورت صفات متضاد جلوه میکند؛ برای مثال اگر کسی نفر اول صف باشد، دیگر نفر آخر نخواهد بود. این مسئله برای این است که وجود ما محدود است و یک وجود محدود جز این نمیتواند باشد، اما هنگامی که از صفات خدا سخن به میان میآید، اوضاف دگرگون میشود و ظاهر و باطن و آغاز و انجام با هم جمع میشوند: «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ»؛ «اوست اول و آخر و ظاهر و باطن». (2)
اینک به نمونههایی از صفات سلبی و ایجابی خداوند در مقابلههای گوناگون اشاره میکنیم:
نگارنده ایمان در دلها: «أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ»؛ «در دل اینهاست كه [خدا] ایمان را نوشته». (3)
بازدارنده دلها از ایمان: «أُوْلَئِكَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ»؛ «اینان همانانند كه خدا بر دلهایشان مهر نهاده است». (4)
زینتگر ایمان در دلهای مۆمنین: «وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْكُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِكُمْ»؛ «لیكن خدا ایمان را براى شما دوستداشتنى گردانید و آن را در دلهاى شما بیاراست». (5)
زینتگر بدیها در دلهای کفار: «إِنَّ الَّذِینَ لَا یُۆْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ»؛ «كسانى كه به آخرت ایمان ندارند كردارهایشان را در نظرشان بیاراستیم». (6)
مددرسان به مۆمنین: «أَنِّی مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُرْدِفِینَ»؛ «من شما را با هزار فرشته پیاپى یارى خواهم كرد». (7)
مددرسان به گمراهان: «قُلْ مَن كَانَ فِی الضَّلَالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا»؛ «بگو هر كه در گمراهى است [خداى] رحمان به او تا زمانى مدد میکند». (8)
زاینده ایمان: «وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى»؛ «و خداوند كسانى را كه هدایتیافتهاند بر هدایتشان مىافزاید». (9)
فزاینده گمراهی: «فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا»؛ «در دلهایشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود». (10)
رفعتبخش: «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ»؛« خدا [رتبه] کسانی از شما را که گرویده و کسانی را که دانشمندند [بر حسب] درجات بلند گرداند». (11)
خوارکننده: «وَمَن یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ»؛ «و هر كه را خدا خوار كند او را گرامىدارندهاى نیست». (12)
رئوف و مهربان: «وَإِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَۆُوفٌ رَّحِیمٌ»؛ «و در حقیقتخدا [نسبت] به شما سخت رئوف و مهربان است». (13)

سختکیفر: «أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ»؛ «خدا سختكیفر است». (14)
القاگر محبت: «وَأَلْقَیْتُ عَلَیْكَ مَحَبَّةً مِّنِّی»؛ «و مهرى از خودم بر تو افكندم». (15)
القاگر دشمنی: «وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ»؛ «و تا روز قیامت میانشان دشمنى و كینه افكندیم». (16)
پاداش دهنده: «وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی كَانُوا یَعْمَلُونَ»؛ «و بهتر از آنچه مىكردند پاداششان مىدهیم». (17)
عقوبتکننده: «وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی كَانُوا یَعْمَلُونَ»؛ «حتما آنها را به بدتر از آنچه مىكردهاند جزا مىدهیم». (18)
حسابگر آسان: «فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَابًا یَسِیرًا»؛ «بزودىاش حسابى بس آسان كنند». (19)
حسابگر سخت: «فَحَاسَبْنَاهَا حِسَابًا شَدِیدًا»؛ «و از آنها حسابى سخت كشیدیم». (20)
عزتبخش: «وَتُعِزُّ مَن تَشَاء»؛ «و هر كه را خواهى عزت بخشى». (21)
ذلتبخش: «وَتُذِلُّ مَن تَشَاء»؛ «و هر كه را خواهى خوار گردانى». (22)
گسترنده روزی: «اللّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ»؛ «خدا روزى را براى هر كه بخواهد گشاده مىگرداند». (23)
تنگگیرنده: «وَیَقَدِرُ»؛ «یا تنگ مىگرداند». (24)
خداوند مهر: «وَأَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»؛ «و [بدانید] كه خدا آمرزنده مهربان است». (25)
خداوند قهر: «أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ»؛ «خدا سختكیفر است». (26)
تقابل ایمان و کفر
مقصود از ایمان تنها یک شناخت ذهنی نیست؛ بلکه منظور ایمانی صادقانه و عمیق به خدا و مقدسات و تمامی ارزشهای متعالی است که زنگار شک و تردید و سایر آفات و آلودگیها آن را تیره نساخته و به سرحد جزم و یقین رسیده باشد.
در مقابل قرآن از کسانی یاد میکند که تنها لاف ایمان میزنند، اما آثار حقیقی و راستین در زندگی فردی و اجتماعی آنان مشهود نیست و با روح و حقیقت ایمان بیگانهاند.
اینک به نمونههایی از تقابل این دو گونه ایمان که رویاروی هم قرار گرفتهاند، اشاره میکنیم:
ایمان راستین: «وَمَا تَنقِمُ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِآیَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءتْنَا»؛ «و تو جز براى این ما را به كیفر نمىرسانى كه ما به معجزات پروردگارمان وقتى براى ما آمد ایمان آوردیم». (27)
ایمان پوشالی: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُۆْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا»؛ « [برخى از] بادیهنشینان گفتند ایمان آوردیم بگو ایمان نیاوردهاید لیكن بگویید اسلام آوردیم». (28)
ایمان قلبی: «قَالَ أَوَلَمْ تُۆْمِن قَالَ بَلَى وَلَكِن لِّیَطْمَئِنَّ قَلْبِی»؛ «فرمود: مگر ایمان نیاوردهاى؟ گفت: چرا، ولى تا دلم آرامش یابد». (29)
ایمان زبانی: «مِنَ الَّذِینَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُۆْمِن قُلُوبُهُمْ»؛ «آنانكه با زبان خود گفتند ایمان آوردیم و حال آنكه دلهایشان ایمان نیاورده بود». (30)
ایمان اختیاری: «إِنِّی آمَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ»؛ «من به پروردگارتان ایمان آوردم [اقرار] مرا بشنوید». (31)
ایمان اضطراری: «إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ»؛ «وقتى كه در شرف غرق شدن قرار گرفت گفت ایمان آوردم». (32)
ایمان سودمند: «إِلاَّ قَوْمَ یُونُسَ لَمَّآ آمَنُواْ كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الخِزْیِ»؛ «مگر قوم یونس كه وقتى [در آخرین لحظه] ایمان آوردند عذاب رسوایى را در زندگى دنیا از آنان برطرف كردیم». (33)
ایمان بیفایده: «فَلَمْ یَكُ یَنفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا»؛ «و[لى] هنگامى كه عذاب ما را مشاهده كردند دیگر ایمانشان براى آنها سودى نداد». (34)
ایمان عاشقانه: «الَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ»؛ «كسانى كه ایمان آوردهاند به خدا محبت بیشترى دارند». (35)
ایمان عاقلانه: «وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَیْكُمُ الأَنَامِلَ»؛ «و چون با شما برخورد كنند مىگویند ایمان آوردیم و چون [با هم] خلوت كنند از شدت خشم بر شما سر انگشتان خود را مىگزند». (36)
ایمان دائمی: «وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا»؛ «ریشهداران در دانش كسى نمىداند [آنان كه] مىگویند ما بدان ایمان آوردیم همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست». (37)
ایمان موقتی: «وَیَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِّنْهُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ»؛ «و مىگویند به خدا و پیامبر [او] گرویدیم و اطاعت كردیم آنگاه دستهاى از ایشان پس از این [اقرار] روى برمىگردانند». (38)
پینوشت ها:
1. حمید محمدقاسمی، رویارویی صحنهها در قرآن، ص 27.
2. حدید: 3.
3. مجادله: 22.
4. محمد: 16.
5. حجرات: 7.
6. نمل: 4.
7. انفال: 9.
8. مریم: 75.
9. مریم: 76.
10. بقره: 10.
11. مجادله: 11.
12. حج: 18.
13. حدید: 9.
14. انفال: 25.
15. طه: 39.
16. مائده: 64.
17. عنکبوت: 7.
18. فصلت: 27.
19. انشقاق: 8.
20. طلاق: 8.
21. آلعمران: 26.
22. همان.
23. رعد: 26.
24. همان.
25. مائده: 98.
26. همان.
27. اعراف: 126.
28. حجرات: 14.
29. بقره: 260.
30. مائده: 41.
31. یس: 25.
32. یونس: 90.
33. یونس: 98.
34. غافر: 85.
35. بقره: 165.
36. آلعمران: 119.
37. آلعمران: 7.
38. نور: 47.
- نظرات (0)
توسل، وسیله ای برای تقرب الهی
توسل از موضوعاتی است که در آیات و روایات اسلامی مورد توجه و سفارش قرار گرفته است و در میان مسلمانان به ویژه شیعیان جایگاه و اهمیت ویژه ای دارد، در این نوشتار توسل از دیدگاه قرآن مورد بررسی قرار می گیرد:
«توسل» از ماده «وسل» به معنی تقرّب جستن و یا چیزی که باعث تقرّب به دیگری از روی علاقه و رغبت میشود؛ میباشد و توسل شامل شفاعت نیز میشود. «شفاعت» از ماده «شفع» به معنی ضمیمه کردن چیزی به همانند او است (قاموس قرآن) و در مفهوم قرآنی، شخص گناهکار به خاطر پارهای از جنبههای مثبت (مانند: ایمان، عمل صالح و...) شباهتی با اولیاء الله پیدا میکند و آنها با کمکهای خود او را به سوی کمال سوق میدهند و از پیشگاه خداوند تقاضای عفو میکنند به عبارت دیگر میتوان گفت: قرار گرفتن موجود قویتر و برتر در کنار موجود ضعیفتر و کمک نمودن به او در راه پیمودن مراتب کمال است. (تفسیر نمونه، حضرت آیت الله مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج 1، ص 223)
غیر از شفاعت حتی سوگند دادنِ خدا به مقام پیامبران و امامان و صالحان، که نشانه علاقه به آنها و اهمیت دادن به مقام و مکتب آنان می باشد، نیز جزء مفهوم توسل است.
توسل هرگز به این معنا نیست که چیزی را از شخص پیامبر یا امام مستقلا تقاضا کنند، بلکه با سوگند دادن خداوند به مقام پیامبران و اولیا، آنان را واسطه و شفیعی برای برآورده شدن دعا از سوی خداوند قرار می دهند.
قرآن می فرماید توسل جستن به پیامبر (صلی الله علیه وآله) و یا امام (علیه السلام) و شفیع قرار دادن پیامبر به درگاه خدا و وساطت او برای گنهکاران، مۆثر است و موجب پذیرش توبه و رحمت الهی است.
آیهای که به مسئله «توسل» اشاره دارد؛ آیه 35 سوره مائده است که خداوند میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» ای کسانی که ایمان آوردهاید پرهیزکاری پیشه کنید و وسیلهای برای تقرب به خدا، انتخاب نمائید و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.
وسیله در آیه فوق، معنای بسیار وسیعی دارد و هر کار و هر چیزی که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار میشود؛ شامل میگردد.
همانطورکه حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند: بهترین چیزی که به وسیله آن میتوان به خدا نزدیک شد؛ ایمان به خدا و پیامبر او و جهاد در راه او، نماز، زکات، روزه، حج، صله رحم، انفاق ... میباشد. (نهج البلاغه، خطبه 110)
و از آیات دیگر نیز استفاده میشود که وسیله قرار دادن مقام انسان صالحی در پیشگاه خداوند و درخواست حاجت از خداوند به خاطر آن وسیله، به هیچ وجه ممنوع نیست همانطور که حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ از خداوند برای عمویش، طلب استغفار کرد، قرآن میفرماید: و استغفار ابراهیم برای پدرش (عمویش آزر) فقط به خاطر وعدههایی بود که به او داده بود (تا وی را به سوی ایمان جذب کند) امّا هنگامی که برای او روشن شد که وی دشمن خداست از او بیزاری جست، چرا که ابراهیم مهربان و بردبار است». (توبه، 114) یا در سوره یوسف آیه 97، زمانی که گناهان برادران یوسف آشکار شد، آنها به پدرشان گفتند: ای پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطاکار بودیم.
این آیات نشان میدهد که انسانهای صالح را میتوان وسیله برای استغفار و طلب حاجت از خداوند قرار داد. این توسل در حقیقت توجه به خداست نه غیر خدا. (البته وسیله، معنای بسیار وسیعی دارد و هر کار و هر چیزی را که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار شود، شامل گردد.)
از تمامی آیات ذکر شده استفاده می شود که وسیله قرار دادن مقام انسان صالحی در پیشگاه خدا و طلب چیزی از خداوند به خاطر او، هیچ مانعی ندارد و منافات با توحید هم ندارد، در میان مسلمانان رایج است به هنگام توسل به ارواح مقدّسه و روح مقدس پیامبر (صلی الله علیه وآله) از او می خواهند که از خداوند بخواهد گناه او را ببخشد و حاجت دنیوی و یا اخروی او را برآورده کند.
متوسلان با معرفت، برای این اسباب، نه اصالتی قائل اند و نه استقلالی، بلکه آنان را وسیله ای می دانند که خدای سبب ساز آنها را مجاری فیض و طریق وصول رحمت خود قرار داده و خود نیز مۆمنان را بر توسل بر چنین اسبابی امر نموده است.
اگر نماز و روزه و کلیّه فرایض الهی وسیله ای برای رسیدن به قرب الهی است، دعای انبیا و اولیایِ پاک خدا نیز به حکم آیات قرآن وسیله است و توجه به این وسایل، عین توجه به آفریننده وسیله است.
- نظرات (0)
معرفت با بال تهجّد
یکی از دغدغههای دایمی بشر، داشتن و دریافت معرفت و رسیدن به عرفان است. روشهای بسیاری برای رسیدن به معرفت و عرفان بیان شده که بخش اعظم آن را معرفت حصولی تشکیل میدهد که مبتنی بر مفاهیم به عنوان واسطه شناخت و فهم میباشد؛ اما تنها بخشی از روشهاست که آدمی را به معرفت شهودی و حضوری میرساند و علم مبتنی بر علم الحق، عین الحق و حق الحق را در سه مرتبه تحقق میبخشد، به گونهای که هیچ گونه خطا و اشتباهی در آن معرفت نیست.
یکی از روشهایی که قرآن بر آن تاکید دارد، روش ریاضت شرعی است که یکی از مهمترین اعمال آن تهجد و بیداری شبانه همراه با تفکر و تدبر در آیات تکوینی و غیرتکوینی و آیات آفاقی و انفسی است. نویسنده در این مطلب به این روش براساس آموزههای قرآنی پرداخته و تاثیرات آن را در حوزه معرفت و عرفان و دیگر حوزههای کمالی تبیین نموده است. با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
معرفت شهودی، در ریاضت شرعی
در هر دورهای گفتمانی بر جامعه به ویژه در میان جوانان حاکم میشود که با گفتمان پیشین تفاوتهای بسیاری دارد. جوانان به سبب تنوع طلبی و نوخواهی همواره درصدد تغییر گفتمانهای جامعه هستند. همین فطرت جوانان عموما مورد سوءاستفاده دشمنان ملت و بشریت از انسان و جنیان قرار گرفته است.
در هر دورهای جوانان به امری گرایش مییابند که با گفتمان غالب بر جامعه تفاوت دارد و درحقیقت در جست وجوی بهترینها خواهان تغییر و دگرگونی هستند و به نوعی هنجارشکنی دامن میزنند. البته جوانان به سبب عدم بلوغ عقلانی و کمال عقلی، تا خود تجربه نکنند در نمییابند که هر تغییر و نوآوری به معنای رسیدن به وضعیت بهتر نیست و بسیاری از هنجارهای اجتماعی به جز برخی از آنها که مبتنی بر خرافات و مانند آن است، هنجارهای پسندیدهای هستند که شاید بهتر و برتر از آن به دست نیامده و این هنجارها تلاش جمعی بشریت در طول تاریخ بوده است که به عنوان برترینها و بهترینها انتخاب و تایید و تاکید شده است؛ اما جوانان تا خود تجربه نکنند، به این مهم نخواهند رسید. این گونه است که دامنه تغییر و نوآوریهای آنان گاه به هنجارهای عقلانی نیز کشیده میشود و فراتر از هنجارهای عقلایی و عرفی این حوزه، هنجارهای عقلانی محض را نیز مورد تهدید قرار میدهند.
در زمانهای که جامعه جهانی به سوی مادی گرایی گرایش یافته و معنویت از حوزه زندگی و سبک آن بیرون رانده شده بود، واکنش منفی جوانان موجب شد تا گفتمان جدیدی در جامعه جهانی از سوی جوانان مطرح شود و پدیدهای به نام معنویت سرتاسر جهان را دربرگیرد. در این میان مادی گرایان و دشمنان انسانیت نیز بر آن شدند تا با عرضه کالاهای دروغین، جوانان را به سوی معنویتی سوق دهند که نهایت آن سرخوردگی و بازگشت به مادیگری به عنوان تنها مقصد و هدف واقعی شود. لذا کالاهایی چون عرفان دروغین از نوع بودایی، هندویی، یهودی، مسیحی، سرخ پوستی و اسلامی آن به یک به اره از سوی تمامی رسانههای استکباری عرضه شد و فیلمها و رمانها و کتابهای بسیاری در این زمینه تولید و عرضه و حلقات عرفانی با ویژگیهای جوان پسند و ظاهری فریبنده ایجاد شد و فرقههای گوناگونی چون قارچ سر از هر گوشه شهر و خانه و روستا برآورد.
خداوند در آیه 27سوره حدید میفرماید: «آن گاه به دنبال آنان پیامبران خود را، پی درپی آوردیم، و عیسی پسر مریم را درپی آنان آوردیم و به او انجیل عطا کردیم و در دلهای کسانی که از او پیروی کردند رافت و رحمت نهادیم و اما ترک دنیایی که از پیش خود درآوردند ما آن را بر ایشان مقرر نکردیم مگر برای آن که کسب خشنودی خدا کنند، با این حال آن را چنان که حق رعایت آن بود منظور نداشتند. پس پاداش کسانی از ایشان را که ایمان آورده بودند بدانها دادیم ولی بسیاری از آنان دستخوش انحرافاند»
بسیاری از این عرفانهای کاذب و دروغین، چیزی جز سراب نشان نمیدهند و هنگامی که جوان پس از سالها حرکت در این مسیر، سرخورده میشود چنان خود را میبازد که در بست خود را در اختیار مادیگران و اهداف ایشان قرار میدهد و برده وار به همان دشمنان پیشین خویش خدمت بی مزد و مواجب میکند.

این درحالی است که عرفان حقیقی نه به این سادگی به دست میآید و نه ارتباطی با روشهای خشک و بی روح یا ظاهر پسند دارد. تجربیات بشر در طول تاریخ به این نتیجه رسیده که معرفت حقیقی را باید در رفتارهای صحیحی جست که مبتنی بر اصول عقلانی، عقلایی و شرعی باشد. تحلیل قرآن در این به اره آن است که رفتارهایی که حتی به ظاهر در چارچوب برخی از اصول صحیح میباشد، هر چند که گامی به سوی کمال است، ولی از آن جایی که مبتنی بر همه موازین صحیح نیست، میتواند موجبات سرخوردگی شود. از جمله قرآن به مساله رهبانیت اشاره میکند که در میان گروهی از مسیحیان رواج یافت. در این روش، ازدواج به عنوان مانع معرفتی مورد تاکید قرار گرفته و شرایطی سخت بر خلاف فطرت و غرایز طبیعی بشر برای سالک درنظر گرفته شده. از این رو بسیاری از آنان نه تنها به معرفت و مقامات عرفانی نرسیدند، بلکه در وادی همجنس گرایی افتاده و در تباهی غوطهور شدند.
خداوند در آیه 27سوره حدید میفرماید: «آن گاه به دنبال آنان پیامبران خود را، پی درپی آوردیم، و عیسی پسر مریم را درپی آنان آوردیم و به او انجیل عطا کردیم و در دلهای کسانی که از او پیروی کردند رافت و رحمت نهادیم و اما ترک دنیایی که از پیش خود درآوردند ما آن را بر ایشان مقرر نکردیم مگر برای آن که کسب خشنودی خدا کنند، با این حال آن را چنان که حق رعایت آن بود منظور نداشتند. پس پاداش کسانی از ایشان را که ایمان آورده بودند بدانها دادیم ولی بسیاری از آنان دستخوش انحرافاند.»
در این آیه بیان شده که آنان به قصد نیک و هدف پسندیدهای چون رضوان و خشنودی خدا به بدعت دست زدند و برخلاف آموزههای وحیانی روشی جدید برای رسیدن به خدا در پیش گرفتند، ولی همان رهبانیت بدعتی خود را به درستی انجام ندادند و گمراه و فاسق شدند. فسق ایشان به سبب این بود که نمیتوانستند برخلاف فطرت و غریزه ازدواج نکنند، از این رو زنان و مردانشان به لواط و مساحقه گرایش یافتند و هم جنس گرایی یکی از ابتلائات آنان بود. الان در میان کشیشان مسیحی به ویژه کاتولیکها به سبب عدم امکان ازدواج، تباهی هم جنس گرایی و فسق آن گسترش داشته و تجاوز به کودکان از سوی آنان بارها در دادگاه مطرح شده است.
از دیگر نمونههای ریاضت باطل و بدعتی میتوان به ریاضتهای هندوها و بوداییها اشاره کرد که شباهتی با رهبانیت مسیحی دارد. آنان هرچند که با این ریاضتهای خویش بر نفس خود تسلط مییابند و تواناییهای روحیشان افزایش مییابد و میتوانند کارهای خارق عادتی را انجام دهند، ولی این معرفت و توانایی که بدان میرسند، توانایی و معرفت محدود است؛ چراکه هرگز کمال مطلق یعنی خدا در آن دیده نمیشود و مسیری که خداوند برای رسیدن به خود بیان کرده را در پیش نمیگیرند و نتیجه نیز کمال مطلق یعنی خدا نیست.
از آموزههای قرآنی و روایات و بیانات عارفان واصل میتوان دریافت که تنها عرفان توحید محور مبتنی بر آموزههای عقلانی، عقلایی و شرعی میتواند معرفت شهودی کامل را ایجاد کند و برای انسان کشف الغطایی به وجود آورد که نه تنها ملکوت دنیا را ببیند، بلکه ملکوت هستی از جمله بهشت و آخرت را مشاهده کند و آن چه دیگران هنگام مرگ و در قیامت میبینند (ق، آیه 22) و یا آتش دوزخ به آنان پس از مرگ یا هنگام آن نموده میشود، (تکاثر، آیات 6 و 7) ایشان در همین دنیا رویت نمایند، چرا که با ریاضت شرعی همراه با حفظ همه نیازهای عقلانی و عقلایی و فطری خود، مرگ اختیاری را تجربه کرده و کشف الغطا میشود و همه هستی مشهود به علم شهودی آنان میشود، به گونهای که «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا»، اگر پردهها فرو افتد چیزی به یقین ایشان افزوده نمیشود، چون در مقام حق الیقین نشستهاند و همه هستی مشهود ایشان است، پس چیزی نهان نیست تا دیده شود.
تهجد و شب زنده داری باید همواره با استغفار به درگاه ربوبی باشد (مزمل، آیه 20) و شخص برای این که معراج و اسرایی داشته باشد، باید بر بال تسبیح و تنزیه خداوند سوار شود و از دنیایی که با تشبیه، خود او را به خود مشغول داشته و از ملکوت و حقیقت بازداشته با تسبیح و تنزیه بیرون آید و با خداوند بی مثال و بی مثل به یک معنا ارتباط برقرار کند
تهجد و شب زنده داری، ریاضت برای شهود
خداوند در آیات قرآنی، ریاضت شرعی را که انسان به وسیله آن متاله و خدایی میشود و همانند خداوند به علم حضوری و شهودی دست مییابد و همه هستی برای او مشهود میگردد، تبیین کرده است. از جمله این اعمال شرعی که به نام ریاضت شرعی از آن یاد میشود، تهجد و شب زنده داری همراه با اعمال و مناسک خاص است.

خداوند در آیه 20 سوره مزمل به پیامبرش میفرماید که تهجد و شب زنده داری از چیزهایی است که توجه خداوندی را به خود جلب میکند و خداوند، متهجدین را زیر عنایت خویش میگیرد و نه تنها گوشه چشمی به ایشان داشته بلکه توجه و اهتمام خاص خود را مبذول آنان میدارد.
البته در جهان امروز، به سبب نعمت روشنایی برق و امکانات رفاهی و تفریحی چون تلویزیون و سینما، اینترنت و ماهواره و مانند آن، بسیاری از مردم از پیرو جوان و بچه، عادت به شب زنده داری پیدا کرده و تا پاسی از شب و حتی برخی اوقات تا سحرگاهان بیدارند و به جای آن پس از طلوع فجر و هنگامه آمد و شد فرشتگان و بهترین زمان مناجات، به خواب میروند تا چاشتگاه و برخی تا شامگاه دیگر میخوابند. این شب زنده داری از نظر قرآن نه تنها مفید نیست، بلکه زیان بار است، چرا که آدمی را از وظیفه و واجب روزانه که سبح طویل (مشغلههای فراوان) برای ارتزاق حلال است باز میدارد.
افزون بر این، این گونه شب بیداری، مهمترین عامل تغافل بشر از خدا و اهداف آفرینش و فلسفه آن است. از این رو خداوند تهجد و شب زنده داری را زمانی ارزشی و مفید میشمارد که برای قرائت با تامل و تدبر قرآن یعنی ترتیل قرآن باشد. (مزمل، آیات 1 تا 4)
دیگر این که در تهجد شبانه انسان باید به تفکر و تدبر در آیات آفاق و انفس بپردازد و از طریق اندیشه و تدبر در آیات لفظی قرآن و آیات تکوینی جهان خود و پیرامون، حقیقت زندگی و جایگاه و موقعیت خود در هستی را دریابد و هدف روشنی را بیابد و با تعیین اهداف ابتدایی و متوسط و غایی و شناخت ابزارها و وسایل مناسب، حرکت کمالی خویش را آغاز کند و سبح طویل روز، او را دچار غفلت نسازد.
آداب شب زنده داری
خداوند در آداب تهجد به این مسائل توجه میدهد که شب زنده داری زمانی تاثیرگذار است که بر آداب خاصی استوار باشد. از آیات قرآنی برمی آید که دست کم پنج چیز باید به عنوان آداب شب زنده داری و تهجد مورد لحاظ قرار گیرد تا تاثیر درست و مناسبی داشته باشد.
1- استغفار: تهجد و شب زنده داری باید همواره با استغفار به درگاه ربوبی باشد (مزمل، آیه 20) و شخص برای این که معراج و اسرایی داشته باشد، باید بر بال تسبیح و تنزیه خداوند سوار شود و از دنیایی که با تشبیه، خود او را به خود مشغول داشته و از ملکوت و حقیقت بازداشته با تسبیح و تنزیه بیرون آید و با خداوند بی مثال و بی مثل به یک معنا ارتباط برقرار کند. از این رو در آداب تهجد بر تسبیح و ذکر تنزیه تاکید شده و بارها به این نکته در آیاتی چون 130 سوره طه و 15 و 16 سوره اسراء و 39 و 40 سوره ق و هم چنین 48 و 49 سوره طور و 26 سوره انسان توجه داده شده است؛ چرا که دست یابی به معرفت خالص و شهود کامل و ربوبیت مبتنی بر عبودیت، تسبیح الهی و درک این مقام است. (المیزان، ج18، ص 360 و نیز ج19، ص 24 و هم چنین ج20، ص 141)
2- تلاوت قرآن: از دیگر آداب شب زنده داری و تهجد تلاوت ترتیلی قرآن است. قرآن را میتوان به سه سبک قرائت و تلاوت و ترتیل خواند. ترتیل قرائت قرآن همراه با تدبر و تفکر است. بنابراین، اگر کسی میخواهد معرفت حقیقی را درک کند و شهود حق الیقینی داشته باشد، باید در تهجد شبانهاش به ترتیل قرآن توجه و اهتمام ورزد. (مزمل، آیات 2 و 4 و 20)
3- دعا: نیایش و دعا از دیگر آداب تهجد و شب زنده داری است که از آیات 79 و 80 سوره اسراء این معنا به دست میآید. خداوند به صراحت به پیامبرش فرمان میدهد که هرگاه به تهجد برخاست به نیایش بپردازد و به ویژه بر این ذکر و نیایش اهتمام ورزد و بگوید: و قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا؛ و بگو: «پروردگارا، مرا در هر کاری به طرز درست داخل کن و به طرز درست خارج ساز و از جانب خود برای من حجت، برهان و تسلطی یاری بخش قرار ده.»
انسان برای دریافت معارف بلند و دست یابی به مقامات عالی عرفانی نیازمند حضور قلب است. قلب انسان در روز ، گرفتار خواهشهای مختلف است و ظواهر دنیا او را به خود گرفته و از مقام حضور خارج میکند. اگر کسی در اندیشه حضور قلب است باید به تهجد و شب زنده داری به عنوان یکی از عوامل ایجادی آن اهتمام ورزد
4- ذکر خدا: از دیگر آداب تهجد میتوان به یاد و ذکر خدا اشاره کرد که خداوند در آیات 2 و 8 سوره مزمل به آن توجه میدهد. البته ذکر در آیات قرآنی دارای مصادیق چندی است؛ چرا که مراد هر آن چیزی است که یاد خدا را در دل زنده نگه میدارد. از مصادیق ذکر میتوان به قرآن و نماز اشاره کرد. با این همه مطلق ذکر یعنی یاد کرد خداوند و این که هرگز خدا را فراموش نکنیم و از وی غفلت نورزیم، از مهمترین آموزههای قرآنی است که در ریاضت شرعی باید به آن توجه کرد.
خداوند در آیات 2 و 3 سوره مزمل زمان تهجد و شب زنده داری را در شب میداند که تا فجر ادامه مییابد. در این مدت اگر کسی بتواند همه یا بیشتر یا نصف یا دست کم یک سوم آن را بیدار باشد و به تهجد و عبادت بپردازد، این مهم را انجام داده است. بهترین زمان تهجد، سحرگاهان و حدود یک ساعت پیش از طلوع فجر است که در آن زمان اقامه نماز شب بسیار مورد تاکید قرار گرفته است.
آثار و برکات تهجد

مهمترین تاثیر شب زنده داری و تهجد بر پایه آیات 2 و 5 سوره مزمل، رسیدن به معرفت است. انسان اگر بخواهد معارف بلند و سنگین هستی را دریابد و به چشم دل شهود کند، میبایست به ریسمان تهجد آویزد و آن را وسیله خود قرار دهد. خداوند به پیامبرش(ص) فرمان میدهد که برای دریافت وحی و ارتباط کلامی با خداوند به تهجد رو آورد. در این زمان است که قول ثقیل و معارف سنگین و بلند بر جان آدمی نازل میشود و خداوند او را سزاوار معرفت شهودی میسازد.
اگر پیامبر(ص) برای دریافت وحی و قرآن نیازمند تهجد بود (مجمع البیان، ج9 و 10، ص 570) دیگران هم به طریق اولی برای دریافت معارف، نیازمند شب زنده داری هستند.
خداوند از شب زنده داران تمجید میکند و آنان را به این عمل میستاید. ستایش خداوند به این معناست که این عمل بسیار موجب رضایت خداوند است. بنابراین، اگر کسی خشنودی خداوند و رضایت او را میجوید و میخواهد محبوب خداوند شود و از آثار محبوبیت بهره برد، میبایست به تهجد به عنوان یکی از ابزارهای تحقق محبوبیت توجه کند. (شعراء، آیات 218 و 219 و نیز مجمع البیان، ج7 و 8، ص 323)
انسان برای دریافت معارف بلند و دست یابی به مقامات عالی عرفانی نیازمند حضور قلب است. قلب انسان در روز ، گرفتار خواهشهای مختلف است و ظواهر دنیا او را به خود گرفته و از مقام حضور خارج میکند. اگر کسی در اندیشه حضور قلب است باید به تهجد و شب زنده داری به عنوان یکی از عوامل ایجادی آن اهتمام ورزد. خداوند در آیه 6 سوره مزمل، تهجد و شب زنده داری همراه با آداب و شرایط را مایه زدودن اشتغالات دنیایی از دل و ازدیاد صفای قلب میشمارد. (مجمع البیان، ج9 و 10، ص 570)
بسیاری از مقامات عالی عرفانی و هم چنین مقامات ربوبی و مظهریت یافتن آن در انسان مبتنی بر تهجد و شب زنده داری با شرایط و آداب است. از جمله رسیدن به مقام محمود که از آن به مقام شفاعت نیز یاد میشود، بهره مندی از شب زنده داری است که در آیه 79 سوره اسراء به آن اشاره شده است. (مجمع البیان، ج5 و 6، ص 671) از آیه 130 سوره طه نیز این اثر برای شب زنده داری قابل استنباط است.(همان، ج7 و 8، ص58)
بنابراین، کسی که طالب مظهریت ربوبیت و عرفان و قدرت خدایی است باید خدایی و متاله شود که یکی از مهمترین راهها و ابزارها، بهرهمندی از ریاضت شرعی چون تهجد و شب زنده داری با آداب و شرایط آن است. باشد با پیروی از این راه و روش به حقایق شهودی دست یافته و اهل معرفت شهودی شویم.
منبع: روزنامه كیهان، شماره 19865 به تاریخ 26/11/89، صفحه 6، با تلخیص و تصرف
- نظرات (0)
جامعترین آیه درباره اصلاح جامعه کدام است
در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که در آنها به مۆمنین دستوراتی در جهت اصلاح جامعه داده شده باشد. اما در این میان آیه 90 سوره نحل را میتوان جامعترین آیه در این زمینه دانست که به بیان مجموعهای از قوانین و احکام و دستورات در زندگی اجتماعی میپردازد:
"إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبى وَ یَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ"؛ "در حقیقت، خدا به دادگرى و نیكوكارى و بخشش به خویشاوندان فرمان مىدهد و از كار زشت و ناپسند و ستم باز مىدارد. به شما اندرز مىدهد، باشد كه پند گیرید".
در این بخش به بررسی این آیه و بیان برخی از مهمترین مسائل آن پرداخته میشود.
بیان شش اصل مهم اجتماعی
در این آیه به شش اصل مهم كه سه اصل، جنبه مثبت و مأمور به، و سه اصل جنبه منفى و منهى عنه دارد، دیده مىشود.
اصول مأمور به
در آغاز مىگوید: "إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى"
عدل همان قانونى است كه تمام نظام هستى بر محور آن مىگردد، آسمانها و زمین و همه موجودات با عدالت بر پا هستند و جامعه انسانى كه گوشه كوچكى از این عالم پهناور است نیز ، نمىتواند از این قانون عالم شمول، بر كنار باشد و بدون عدل به حیات سالم خود ادامه دهد.
عدل یعنى رسیدن هر كسى به حق و مقام شایسته خود و تقسیم عادلانه و درست امكانات جامعه كه باعث پیدایش زمینههاى رشد و شكوفایى براى همه افراد مىشود.
همان گونه كه حكومت باید با مردم بر اساس عدل رفتار كند، مردم نیز باید در روابط خود با یكدیگر مطابق با عدل و انصاف عمل كنند.
نظر كلى و اجتماعى، عدالت بهتر از احسان و جود است ولى از نظر فردى، احسان و جود ارزش بیشترى دارد. عدل باعث رسیدن هر كس به حقوق خویش است و احسان مقدّم داشتن دیگران بر خود و تلاش براى ایجاد رفاه و آسایش براى مردم است كه برخاسته از روح ایثار و از خود گذشتگى و بزرگوارى و مروّت است.
در اخبار اسلامى و همچنین گفتار مفسران در فرق میان این دو یعنى عدل و احسان بیانات مختلفى دیده مىشود كه شاید غالباً به آنچه در بالا گفتیم باز مىگردد. در حدیثى از على (علیه السلام) آمده است: "العدل الانصاف، و الاحسان التفضل؛ عدل آن است كه حق مردم را به آنها برسانى، و احسان آن است كه بر آنها تفضل كنى".
مسأله نیكى به نزدیكان در واقع بخشى از مسأله احسان است با این تفاوت كه احسان در كل جامعه است، وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى در خصوص خویشاوندان و بستگان كه جامعه كوچك محسوب مىشود، و با توجه به اینكه جامعه بزرگ از جامعه كوچكتر یعنى جامعه فامیلى تركیب شده، هر گاه، این واحدهاى كوچكتر از انسجام بیشترى برخوردار گردند، اثر آن در كل جامعه ظاهر مىشود، و در واقع وظایف و مسئولیتها به صورت صحیحى در میان مردم تقسیم مىگردد، چرا كه هر گروه در درجه اول به ضعفاى بستگان خود مىپردازد، و از این طریق همه این گونه اشخاص زیر پوشش حمایت نزدیكان خود قرار مىگیرند.
اصول منهی عنه
بعد از تكمیل سه اصل مثبت، به سه اصل منفى و منهى مىپردازد و مىگوید: "یَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْیِ".
پیرامون این تعبیرات سه گانه "فحشاء"، "منكر" و "بغى" نیز مفسران سخن بسیار گفتهاند، اما آنچه مناسبتر با معنى لغوى و قرینه مقابله این صفات با یكدیگر به نظر مىرسد آن است كه "فحشاء" اشاره به گناهان پنهانى، "منكر" اشاره به گناهان آشكار، و "بغى"، هرگونه تجاوز از حق خویش و ظلم و خودبرتربینى نسبت به دیگران است. بنابراین، این سه مفهوم در برابر هم نیستند، بلكه در مواردى تداخل دارند و ممكن است كه یك گناه، مصداق فحشاء و منكر و بغى هر سه باشد.
پس از ذكر این دستورات سعادت آفرین، اضافه مىكند كه خدا شما را موعظه مىكند، باشد كه شما از آن پند گیرید.
منابع:
تفسیر نمونه، ج11، ص 367.
كوثر، ج6، ص: 203.
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925926927»»