لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
راهی برای جلب منافع مادی و معنوی!
مفهوم شکر
شکر در لغت مقلوب از «کشر» به معنای کشف بوده و ضد «کفر» که نسیان نعمت و پوشاندن آن است میباشد. به طور کلی شکر عبارت است از یاد آوردن و تصور نعمت و اظهار آن نعمت، به وسیله قلب و زبان.
شکر در قرآن
در 75 آیه، واژه شکر و مشتقات آن به کار رفته است. این آیات به دو دسته کلی قابل تقسیم است. اول آیاتی که به شکر از نعمات مادی اشاره دارند و دوم آیاتی که به شکر از نعمات معنوی توجه میدهد.
شکر از نعمات مادی
اکثر آیات شکر در قرآن، ناظر به این دسته است. در ذیل به برخی از آنها اشاره میگردد:
1ـ «وَ هُوَ الَّذی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْكَ مَواخِرَ فیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون»؛ «و اوست كسى كه دریا را مسخّر گردانید تا از آن گوشت تازه بخورید، و پیرایهاى كه آن را مىپوشید از آن بیرون آورید. و كشتیها را در آن، شكافنده [آب] مىبینى، و تا از فضل او بجویید و باشد كه شما شكر گزارید». (نحل/14)
خداوند در این آیه درصدد آن است تا به آدمی یادآور شود ضروریات زندگی نیز از نعمات الهی هستند و انسان در مقابل این موارد نیز باید شکرگزار باشد.
2ـ «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»؛ «و خدا شما را از شكم مادرانتان ـ در حالى كه چیزى نمىدانستید ـ بیرون آورد، و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، باشد كه سپاسگزارى كنید». (نحل/78)
در این آیه، مسأله تولد و تعلیم انسان و دادن گوش و چشم و عقل را به او مطرح میفرماید. انسان باید شکرگزار این نعمات باشد زیرا بدون آنها هیچ پیشرفت و علمی نداشت.
3ـ «فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَیِّباً وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ»؛ «پس، از آنچه خدا شما را روزى كرده است، حلال [و] پاكیزه بخورید، و نعمت خدا را ـ اگر تنها او را مىپرستید ـ شكر گزارید». (نحل/114)
قرار گرفتن عبارت «و اشکروا لله» پس از «کلوا» نشان میدهد که نعمت، سبب لزوم و وجوب شکر از آن است.
4ـ «إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا یَشْكُرُون»؛ «در حقیقت، خدا بر مردم، داراى بخشش است ولى بیشترشان سپاسگزارى نمىكنند». (یونس/60)
فعل منفی «لا یشکرون» در این آیه، معنای داوری دارد یعنی «علیکم ان تشکروا» وظیفه شما در قبال این نعمتها، شکرگزاری است.
شکر از نعمات معنوی
در قرآن به برخی از نعمات معنوی که در اختیار انسان قرار داده شدهاند و نیازمند شکرگزاری هستند اشاره شده است. در ذیل به برخی از آنها اشاره میگردد:
1ـ شکر از دین و یکتاپرستی: «وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائی إِبْراهیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ ما كانَ لَنا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَیْءٍ ذلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَیْنا وَ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یَشْكُرُون»؛ «و آیین پدرانم، ابراهیم و اسحاق و یعقوب را پیروى نمودهام. براى ما سزاوار نیست كه چیزى را شریك خدا كنیم. این از عنایت خدا بر ما و بر مردم است، ولى بیشتر مردم سپاسگزارى نمىكنند». (یوسف/38)
لازم از ذکر است حضرات انبیاء به توفیق و تأیید خداوندی از هر خطا و گناهی عصمت میورزند اما این به دلیل جبر نیست بلکه از باب تأیید و تسدید است.
خداوند نعمت نبوت را به ایشان اختصاص داد و خدا داناتر است که رسالت را در چه دودمانی قرار دهد.
2ـ شکر از خدا و والدین به خاطر به دنیا آوردن و بزرگ کردن: «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فی عامَیْنِ أَنِ اشْكُرْ لی وَ لِوالِدَیْكَ إِلَیَّ الْمَصیر»؛ «و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش كردیم مادرش به او باردار شد، سستى بر روى سستى. و از شیر بازگرفتنش در دو سال است. [آرى، به او سفارش كردیم] كه شكرگزارِ من و پدر و مادرت باش كه بازگشت [همه] به سوى من است». (لقمان/14)

خداوند از ولادت انسان و شیر دادن و از شیر گرفتن او را در این آیه مورد توجه قرار داده است.
این دوران، دورانی بسیار مشکل است. زیرا در این دوران، مادر شب و روز باید به فرزند خود برسد. انسان نیز باید در برابر این نعمت گرانقدر، هم از خدا و هم از مادر، تشکر نماید.
3ـ شکر از عفو و بخشش خدا: «ثُمَّ عَفَوْنا عَنْكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»؛ «پس از آن بر شما بخشودیم، باشد كه شكرگزارى كنید». (بقره/52)
پذیرش توبه از طرف خداوند یکی از نعمتهایی است که انسان از نفع دنیوی و اخروی آن بسیار استفاده خواهد برد.
4ـ شکر به خاطر آموزش فن و علم به انسان: «وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شاكِرُون»؛ «و به [داوود] فن زره [سازى] آموختیم، تا شما را از [خطرات] جنگتان حفظ كند. پس آیا شما سپاس گزارید؟» (انبیاء/80)
به راستی که هر فن و هنری که برای رفاه زندگی در دست بشر قرار دارد از جانب خدا است و او نباید به خود مغرور گشته و شکرگزار نباشد.
نتایج شکرگزاری
طبق آیات قرآن، شکر، منافع مادی و معنوی فراوانی برای انسان به همراه دارد. در ذیل به برخی از آنها اشاره میگردد:
1ـ افزونی نعمت: شکر نعمتهای بیکران خداوندی، باعث برکت و افزون شدن آنها میشود. همانگونه که حضرت حق چنین وعده داده است: «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزیدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدید»؛ «و آن گاه كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر واقعاً سپاسگزارى كنید، [نعمت] شما را افزون خواهم كرد، و اگر ناسپاسى نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود». (ابراهیم/7)
2ـ هدایت به راه راست: شکر نعمت، سبب میشود که خداوند انسان را به راه مستقیم برده و از راه شیطان دور نگه دارد و او را به مقامات بالاتر رهنمون نماید. خداوند در سوره نحل آیه 121، درباره حضرت ابراهیم (علیه السلام) میفرماید: «شاكِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیم»؛ «[و] نعمتهاى او را شكرگزار بود. [خدا] او را برگزید و به راهى راست هدایتش كرد».
3ـ عدم شکرگزاری باعث عذاب است: در آیات متعدد خداوند انسان را از ناسپاسی برحذر داشته و آن را به ضرر انسان میداند چون باعث هلاکت در دنیا و آخرت خواهد شد: «ما یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ وَ كانَ اللَّهُ شاكِراً عَلیماً»؛ «اگر سپاس بدارید و ایمان آورید، خدا مىخواهد با عذاب شما چه كند؟ و خدا همواره سپاسپذیر [حقشناسِ] داناست». (نساء/147)
نتیجه
شکر، یعنی یادآوری نعمت و منعم با قلب و زبان که در 75 آیه، از مشتقات آن استفاده شده است که در آنها موضوعات مختلفی برای شکر از خدا، مطرح گردیده است.
شکر توفیقی است که خداوند رحمان، اسباب و وسائلش را به بشر مرحمت فرموده است تا انسان از منافع مادی و معنوی شکرگزاری بهرهمند گردد.
منبع: مقاله «شکر در قرآن»، محمد شایگانمهر
- نظرات (0)
تضمینی برای حیات و امنیّت جامعه
وَ لَكُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (بقره ـ 179)
اى صاحبان خرد! براى شما در قصاص، حیات (و زندگى نهفته) است. باشد كه شما تقوى پیشه كنید.
این آیه با یك عبارت كوتاه و بسیار پر معنى پاسخ بسیارى از سۆالات را در زمینه مساله قصاص بازگو مىكند و مىگوید:" اى خردمندان! قصاص براى شما مایه حیات و زندگى است، باشد كه تقوا پیشه كنید" (وَ لَكُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ).
آیه 179 سوره بقره كه از ده كلمه تركیب شده، و در نهایت فصاحت و بلاغت است.
آنچنان جالب است كه به صورت یك شعار اسلامى در اذهان همگان نقش بسته، و به خوبى نشان مىدهد كه قصاص اسلامى به هیچ وجه جنبه انتقامجویى ندارد بلكه دریچهاى است به سوى حیات و زندگى انسانها.
از یك سو ضامن حیات جامعه است، زیرا اگر حكم قصاص به هیچ وجه وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنیت مىكردند جان مردم بىگناه به خطر مىافتاد همانگونه كه در كشورهایى كه حكم قصاص به كلى لغو شده آمار قتل و جنایت به سرعت بالا رفته است.
و از سوى دیگر مایه حیات قاتل است چرا كه او را از فكر آدمكشى تا حد زیادى باز مىدارد و كنترل مىكند.
و از سوى سوم به خاطر لزوم تساوى و برابرى ، جلو قتل هاى پى در پى را مىگیرد و به سنتهاى جاهلى كه گاه یك قتل مایه چند قتل و آن نیز به نوبه خود مایه قتل هاى بیشترى مىشد پایان مىدهد، و از این راه نیز مایه حیات جامعه است.
و با توجه به اینكه حكم قصاص مشروط به عدم عفو است نیز دریچه دیگرى به حیات و زندگى گشوده مىشود.
جمله لعلكم تتقون كه هشدارى است براى پرهیز از هر گونه تعدى و تجاوز ، این حكم حكیمانه اسلامى را تكمیل مىكند.
به عبارت دیگر گویا آیه در مقام پاسخ به یك سرى ایرادهایى است كه به حكم قصاص، به خصوص از سوى روشنفكر نمایان مطرح مىشود. قرآن مىفرماید: حكم قصاص براى جامعه انسانى تأمین كنندهى حیات و زندگى است.
اسلام كه در هر مورد مسائل را با واقعبینى و بررسى همه جانبه دنبال مىكند، در مسأله خون بىگناهان نیز حق مطلب را دور از هرگونه تندروى و كندروى بیان داشته است، نه همچون آئین تحریف شده یهود فقط تكیه بر قصاص مىكند و نه مانند مسیحیت كنونى فقط راه عفو یا دیه را به پیروان خود توصیه مىنماید، چرا كه دومى مایه جرئت است و اولى عامل خشونت و انتقامجویى.
قصاص یك برخورد و انتقام شخصى نیست، بلكه تأمین كننده امنیّت اجتماعى است. در جامعهاى كه متجاوز قصاص نشود، عدالت و امنیّت از بین مىرود و آن جامعه گویا حیاتى ندارد و مرده است. چنان كه در پزشكى و كشاورزى و دامدارى، لازمه حیات و سلامت انسان، گیاه و حیوان، از بین بردن میكروبها و آفات است.
اگر به بهانه اینكه قاتل هیجان روانى پیدا كرده، بگوییم او رها شود، هیچ ضمانتى نیست كه در دیگر جنایتها این بهانه مطرح نشود، چون تمام جنایتكاران در حال سلامت و آرامش روحى و فكرى دست به جنایت نمىزنند. با این حساب تمام خلافكاران باید آزاد باشند و جامعه سالم نیز تبدیل به جنگل شود كه هر كس بر اثر هیجان و دگرگونىهاى روحى و روانى، هر كارى را بتواند انجام دهد.
گمان نشود كه دنیاى امروز، دنیاى عاطفه و نوع دوستى است و قانون قصاص، قانونى خشن و ناسازگار با فرهنگ حقوق بشر دنیاست. اسلام در كنار حكم قصاص، اجازه عفو و اخذ خون بها را داده تا به مصلحت اقدام شود.
توجیهاتى از قبیل اینكه از مجرمان و قاتلان در زندان با كار اجبارى به نفع پیشرفت اقتصادى بهرهگیرى مىكنیم، قابل قبول نیست. چون این برنامهها، تضمین كننده امنیّت عمومى نیستند. اصل، مقام انسانیّت و جامعه عدالت پرور است، نه دنیاى پرخطر همراه با تولید بیشتر، آن هم به دست جنایتكاران و قاتلان! از آنجا كه قانون قصاص، ضامن عدالت و امنیّت و رمز حیات جامعه است، در پایان آیه مىفرماید: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» یعنى اجراى این قانون، موجب خوددارى از بروز قتلهاى دیگر است.
حیات، داراى انواعى است:
1ـ حیات طبیعى. مثل زنده شدن زمین در بهار و بعد از باران. «یُحْیِ الْأَرْضَ» «1»
2ـ حیات معنوى. مثل دعوت پیامبر كه عامل زنده شدن مردم است. «دَعاكُمْ لِما یُحْیِیكُمْ» «2»
3ـ حیات برزخى كه شهدا دارند. «لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ» «3»
4ـ حیات اخروى كه براى همه است. «یُمِیتُكُمْ ثُمَّ یُحْیِیكُمْ» «4»
5- حیات اجتماعى در سایه امنیّت و عدالت. نظیر همین آیه «لَكُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ»
پیامهای آیه:
1ـ اجراى عدالت، تضمین كننده حیات جامعه است. «لَكُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ»
2ـ تعادل میان رأفت و خشونت، لازم است. خدایى كه رحمن و رحیم است، قصاص را رمز حیات مىداند. «لَكُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ»
3ـ حذف عنصر خطرناك، یك اصل عقلانى است. «یا أُولِی الْأَلْبابِ»
4ـ زود قضاوت نكنید. ممكن است در برخورد سطحى، قصاص را خوب ندانید ولى با خرد و اندیشه درمىیابید كه قصاص رمز حیات است. «یا أُولِی الْأَلْبابِ»
5ـ تقوا و دورى از گناه، فلسفه احكام دین است. چه احكام عبادى و چه قضایى. «5» «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»
6- قصاص، سبب بازدارى مردم از تكرار قتل است. «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»
پی نوشت ها:
(1). روم، 50.
(2). انفال، 24.
(3). بقره، 154.
(4). بقره، 28.
(5). در بیان فلسفه روزه نیز مىفرماید: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» بقره، 183.
- نظرات (0)
نوعى بىتقوایى نسبت به حقوق دیگران

در آیه 180 سوره مبارکه بقره به جاى كلمه "مال" كلمه "خیر" گفته شده است فرموده اگر "چیز خوبى" از خود به یادگار گذارده وصیت كند. این تعبیر نشان مىدهد كه اسلام ثروت و سرمایهاى را كه از طریق مشروع به دست آمده باشد و در مسیر سود و منفعت اجتماع به كار گرفته شود خیر و بركت مىداند و بر افكار نادرست آنها كه ذات ثروت را چیز بدى مىدانند ، خط بطلان مىكشد و از زاهد نمایان منحرفى كه روح اسلام را درك نكرده و زهد را با فقر مساوى مىدانند و افكارشان سبب ركود جامعه اسلامى و پیشرفت استثمارگران مىشود بیزار است.
ضمناً این تعبیر اشاره لطیفى به مشروع بودن ثروت است، زیرا اموال نامشروعى كه انسان از خود به یادگار مىگذارد خیر نیست بلكه شر و نكبت است.
كُتِبَ عَلَیْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ (بقره ـ 180)
بر شما مقرّر شده كه چون یكى از شما را (نشانههاى) مرگ فرا رسد، اگر مالى از خود به جاى گذارده، براى پدر و مادر و نزدیكان به طور شایسته وصیّت كند، این كار حقّ و شایسته پرهیزكاران است.
بعضىها فكر مىكنند وصیّت كردن، زمینهى زود مردن است، در حالى كه یك نوع دوراندیشى است و اینكه مىفرماید: هنگام مرگ وصیّت كنید. چون آن لحظه، آخرین فرصت است وگرنه مىتواند سالها قبل از فرا رسیدن مرگ، وصیّت كند.
جمله "كتب علیكم" ظاهر در وجوب است به همین دلیل این تعبیر در مورد وصیت موضوع تفسیرهاى مختلفى قرار گرفته:
1- گاه گفته مىشود وصیت كردن در قوانین اسلامى هر چند عمل مستحبى است اما چون مستحبّ بسیار مۆكد است از آن با جمله" كُتِبَ عَلَیْكُمْ" تعبیر شده، و ذیل آیه آن را تفسیر مىكند، زیرا مىگوید: حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ، اگر این یك حكم وجوبى بود باید بگوید حقا على المۆمنین.
2- بعضى دیگر معتقدند كه این آیه قبل از نزول احكام ارث است، در آن وقت وصیت كردن در مورد اموال واجب بوده، تا ورثه گرفتار اختلاف و نزاع نشوند اما بعد از نزول آیات ارث این وجوب نسخ شد، و به صورت یك حكم استحبابى در آمد، حدیثى كه در تفسیر "عیاشى" ذیل این آیه آمده است نیز این معنى را تایید مىكند.
3- این احتمال نیز وجود دارد كه آیه ناظر به موارد ضرورت و نیاز باشد یعنى در جایى كه انسان مدیون است یا حقى به گردن او است كه در آنجا وصیت كردن لازم است (ولى از میان این تفاسیر تفسیر اول نزدیكتر به نظر مىرسد).
پس با این مقدمه می توان نتیجه گرفت که: بعضى وصیّت كردن را واجب دانستهاند، امّا از جملهى «حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ» استفاده مىشود كه این عمل مستحبّ است وگرنه مىفرمود: «حقا على المۆمنین»
در آیهى شریفه به جاى كلمه «مال» از كلمه «خَیْراً» استفاده شده تا روشن شود كه مال و ثروت، مایهى خیر و نیكى است و آنچه در اسلام مورد انتقاد قرار گرفته، مال حرام یا علاقهى زیاد به مال یا ترجیح دادن مال بر كمالات فردى و نیازهاى اجتماعى و یا استثمار مردم براى تحصیل آن است.
وصیّت باید بر اساس «بِالْمَعْرُوفِ» یعنى عقلپسند باشد، نه از روى كینه و انتقام و یا مهرورزىهاى بىجا و بىرویه. چون از ارث، تنها بعضى از بستگان بهرهمند مىشوند آن هم به مقدار معیّن، لذا اسلام سفارش مىكند اگر در میان فامیل كسانى هستند كه از ارث محرومند و یا سهم ارث آنان اندك است با وصیّت، در مورد توسعهى سهمیّه آنان اقدام نماید، ولى اگر كسى در این وصیّت رعایت عدالت نكند و یا ظلمى را روا دارد، گناه كبیره انجام داده است. (سفینة البحار، «وصى»)
در لابلاى متون روایى آمده است: شخصى با داشتن كودكانى صغیر، تمام اموال خود را در راه خدا بخشید. چون پیامبر صلى اللَّه علیه و آله متوجّه شدند، پرسیدند با این مرده چه كردید؟ گفتند: او را دفن كردیم. فرمود: اگر قبلًا به من خبر داده بودید، اجازه نمىدادم او را در قبرستان مسلمانان دفن كنید، چرا كه او با داشتن این همه فرزند، براى آنان هیچ مالى نگذاشته و همه را در راه خدا داده است. (سفینة البحار، «وصى»)

وصیّت، كار دقیقى است كه اگر خداى ناكرده با بىتوجّهى انجام شود و بعداً عامل فتنه و ناراحتىهایى گردد، تمام كارهاى خیر محو مىشود. از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله روایت شده است كه فرمودند:
گاهى انسان شصت سال عبادت مىكند، ولى چون وصیّت نامهى خود را عادلانه تنظیم نمىكند، به دوزخ مىرود. (نهج الفصاحة، جمله 626)
وصیّت، نشانهى آن است كه مالكیّت انسان حتّى بعد از مرگ در مورد قسمتى از دارایىهایش ادامه دارد.
مقدار وصیّت، یك سوم مال است و اگر شخصى در مورد بیش از این مقدار وصیّت كند، اجازهى وارثان شرط است. براى اینكه یاد بگیریم چگونه وصیّت كنیم، بهتر است وصیّت نامههاى اولیاى خدا، شهدا و علما را بخوانیم.
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: هر كس ابتدا به عهده بگیرد كه وصیّت شخصى را انجام دهد، ولى سپس بدون عذر آن را رها كند، هیچ عملى از او قبول نمىشود و تمام فرشتگانِ میان آسمان و زمین او را لعنت مىكنند و دائماً در غضب خداوند است و در برابر هر كلمهى «یا ربّ» كه مىگوید، یك لعنت بر او نثار مىشود و پاداش تمام كارهاى قبلى او به پاى وصیّت كننده ثبت مىگردد. (تفسیر أطیب البیان)
آثار و بركات وصیّت
1 وصیّت، نشانهى دقّت و اهل حساب بودن است.
2 وصیّت، نشانهى احترام به حقوق دیگران است.
3 وصیّت، انجام امور خیرى است كه از آن غفلت شده و تداوم عمل صالح، پس از مرگ است.
4 وصیّت، راهى براى پركردن خلأهاى اقتصادى و تعدیل ثروت است.
رسول اكرم صلى اللَّه علیه و آله فرمودهاند:
هر كس با وصیّت از دنیا برود، گویا شهید مرده است. (وسائل، ج 13، ص 352)
وصیّت براى والدین و بستگان، عامل تجدید محبّت و یك نوع قدرشناسى است.
لذا در آغاز آیه وصیّت، والدین مطرح شدهاند تا علاوه بر سهم ارث، وصیّت به نوعى تنظیم شود كه نفعش به آنان نیز برسد كه این خود از مصادیق احسان است.
اقسام وصیّت
1- واجب: مثل وصیّت به حقّ اللَّه، حقّ الناس، قضاى نماز و عبادات دیگر، پرداخت حقوق واجبه مانند خمس، زكات، دیون، بدهكارىهاى مردم.
2- مستحبّ: مثل وصیّت به امور خیریّه.
3- مباح: مثل وصیّت فرزندان به نوع شغل، حرفه، لباس، طعام.
4- مكروه: مثل وصیّت به مقبره سازى.
5- حرام: مثل وصیّت به ایجاد مراكز فساد، انتشار كتب ضالّه.
پیامهای آیه:
1ـ گرچه با مرگ، انسان از دنیا مىرود، امّا پروندهى عمل او با كارهایى نظیر وصیّت باز مىماند. «إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ»،«الْوَصِیَّةُ»
2ـ مال و ثروت، اگر در راه درست مصرف شود خیر است. «إِنْ تَرَكَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ»
3ـ در وصیّت باید علاوه بر ارث، براى والدین و نزدیكان سهمى قرار داد. «الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ»
4ـ وصیّت باید بر اساس عرف پسندیدهى جامعه باشد. «الْوَصِیَّةُ» ، «بِالْمَعْرُوفِ»
5ـ ترك وصیّت، نوعى بىتقوایى نسبت به حقوق دیگران است. «الْوَصِیَّةُ» ، «حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ»
منابع:
تفسیر نور ج 1
تفسیر نمونه ج 1
وسائل الشیعه، ج 13
تفسیر الطیب البیان
- نظرات (0)
چرا هم غزه هم لبنان، هم شام و هم عراق؟!
توصیه به دستگیری از نیازمندان و کمک به نیازمندان وظیفه ی هر مسلمانی است .
در آیاتی از قرآن کریم کمک به نیازمندان یکی از وظایف مسلمان شمرده شده است که این کار برای کسانی که توانایی آن را دارند (به هر مقدار) وظیفه ای است واجب و نه مستحب.
قرآن کریم در آیات 15 به بعد سوره ذاریات که ویژگی های مردم اهل تقوا را بیان می کند بعد از اینکه می فرماید: متقین کسانی هستند که اهل مناجات سحرگاهی با خداوند متعال اند (وَ بِالْأَسحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُون) درباره ی ایشان می فرماید:
«وَ فىِ أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائلِ وَ المَحْرُوم»[1] : بخشی از دارائیشان را به نیازمندان و محرومان از روزی[2] اختصاص می دهند.
و نیز درباره ی نمازگزاران واقعی می فرماید : آنها کسانی اند که همواره بر نمازشان مداوم و پایدارند و بخش مشخصی از دارائی هایشان را به درخواست كننده [نیازمند] و محروم [از معیشت] اختصاص داده اند: «... الْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَلىَ صَلَاتِهمْ دَائمُونَ * وَ الَّذِینَ فىِ أَمْوَالِهمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ * لِّلسَّائلِ وَ الْمَحْرُوم»[3]
وقتی که از مجرمین در جهنم سوال می شود چه کردید که جهنمی شدید؟
« قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ * وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِینَ ... »[11] پاسخ مىدهند: ما از نمازگزاران نبودیم و به تهیدستان و نیازمندان طعام نمىدادیم.
ممکن است گفته شود منظور از این بخش مشخص از دارایی، همان خمس و زکات واجب باشد که بر مسلمانان واجب است و اگر کسی آن را پرداخت کند دیگر بیش از آن بر او واجب نیست و افزون بر آن برای او می شود مستحب که اگر خواست و کمک کرد ثوابی برده است و اگر نخواست و کمک نکرد گناهی نکرده است.
اما این سخن درست نیست و منظور آیه نمی تواند خمس و زکات واجب و مصطلح در احکام فقهی باشد؛ چرا که این آیات در مکه نازل شد و در آن زمان سخنی از خمس و زکات مصطلح نبود و وجوب این دو، سال ها بعد در مدینه اعلام شد.[4] بنابراین مراد از این حق معلوم، کمک هایی است که هر مسلمان باید متناسب با وضعیت مالی خود به نیازمندان و درماندگان تقدیم کند.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«فَالْحَقُّ الْمَعْلُومُ مِنْ غَیْرِ الزَّكَاةِ وَ هُوَ شَیْءٌ یَفْرِضُهُ الرَّجُلُ عَلَى نَفْسِهِ فِی مَالِهِ یَجِبُ عَلَیْهِ أَنْ یَفْرِضَهُ عَلَى قَدْرِ طَاقَتِهِ وَ سَعَةِ مَالِه»[5]
«حقّ معلوم غیر از زكات واجب مصطلح است و آن مال یا كمكى است كه شخص بر خود لازم مىدارد كه نسبت به نیازمندان و محرومان انجام دهد؛ و واجب است كه اندازه ی آن را در خور توانایى و گشایش زندگى خویش تعیین كند.»
مراد از این حق معلوم، کمک هایی است که هر مسلمان باید متناسب با وضعیت مالی خود به نیازمندان و درماندگان تقدیم کند.
علامه طباطبایی(ره) درباره ی اینکه آیه می فرماید: «فِی أموَالِهِم حَقٌّ: در اموال اهل تقوا حقی است» با اینکه این حق در دارائی تمام انسان های دارا و توانا وجود دارد می نویسد:
«براى این بوده كه بفهماند متقین با صفایى كه در فطرتشان هست این معنا را درك کرده و خود مىفهمند كه سائل و محروم، حقى در اموال آنان دارد برای همین نسبت به پرداخت آن جدی هستند تا رحمت الهی را گسترش داده و نیكوكارى را بر امیال نفسانى خود مقدم بدارند.»[6]
بنابراین با اینکه هر انسانی وظیفه دارد بخشی از درآمد و دارایی خود را به انسان های نیازمند اختصاص دهد؛ اما این خداباوران هستند که این معنا را درک کرده و در انجام این وظیفه که امروز کمک به نیازمندان غزه است تلاش جدی دارند.
کمک به کافر نیازمند
در فرهنگ قرآن کریم که سیره ی اهل بیت(علیهم السلام) نیز منطبق بر آن است حتی اگر کسی مسلمان هم نبود و رسماً کافر بود و دشمن اسلام و در عین حال به امکانات اولیه ی زندگی مانند آب و غذا و دارو نیاز داشت؛ کرامت انسانی و فرهنگ والای اسلامی حکم می کند که به او نیز کمک شود.
این نکته مهم از ماجرای مشهور سوره «هل اتی» به دست می آید؛
آنجا که اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)؛ یعنی امیرالمومنین، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) روزه می گیرند و غذای افطار خود را به سه انسان نیازمند تقدیم می کنند. این سه، بنابر تصریح قرآن کریم یکی مسکین است و دیگری یتیم و نفر آخر هم اسیر: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً»آ[7]
نکته در نفر سوم یعنی اسیر است. با توجه به نبردهای آن دوره که میان سپاه اسلام و کفر صورت می گرفته است بی تردید آن «اسیر» یکی از همان کافرانی بوده که به قصد نابودی اسلام به روی مسلمان شمشیر کشیده و اسیر مسلمانان شده بود.
اما وقتی نوبت به نیازمندی و احتیاج به امکانات اولیه ی زندگی مانند غذا می رسد اهل بیت(علیه السلام) او را استثناء نکرده و با وجود نیازی که خود به آن غذا داشتند ، با اهدای غذای خود به آن کافر او را در رفع این احتیاج اولیه یاری می رسانند.
معیاری مهم در یاری رساندن به دشمنان
این نکته را نیز باید در نظر داشت که کمک به دشمن اگر موجب تقویت او علیه اسلام و مسلمین شود ممنوع است؛ بنابراین اگر بیم چنین خطری از جانب او نمی رود ، حکم همان است که بیان شد.
«خدا شما را از نیكى كردن و عدالت نسبت به كسانى كه در كار دین با شما نجنگیدند و شما را از دیارتان بیرون نكردند باز نمىدارد ...»[8]
برای همین، کمک به دیگر مذاهب، دیگر ادیان و یا حتی کسانی که خدا را هم قبول ندارند نه تنهای جای تعجب و گله ندارد؛ بلکه موافق با آموزه های قرآن و فرهنگ والای اهل بیت(علیهم السلام) است؛ تعجب از کسانی است که سنگ اسلام و قرآن را به سینه میزنند و کمک به نیازمندان و محرومان غزه را به جرم سنی بودن و شام و عراق را به جرم پیروی از اهل بیت (علیهم السلام) حرام می دانند!
کمک به دیگر مذاهب، دیگر ادیان و یا حتی کسانی که خدا را هم قبول ندارند نه تنهای جای تعجب و گله ندارد؛ بلکه موافق با آموزه های قرآن و فرهنگ والای اهل بیت(علیهم السلام) است.
کمک به نیازمندان در اوج نیازمندی خود
از همین آیات استفاده می شود که در کمک رسانی به نیازمندان، نبود نیاز داخلی، شرط نیست. برخی بر این پندارند که کمک به دیگران وقتی رواست که خود انسان احتیاجی به آن مال اهدایی نداشته باشد که اگر داشت کمک به دیگران جایز نخواهد بود.
سرگذشتی که قرآن کریم با تأیید آن، از اهل بیت(علیهم السلام) نقل می کند و ما هم آن را بیان کردیم و نیز آیاتی مانند آیه «9/حشر»[9] بر این نکته تأکید فراوان دارد که تنها ملاک برای کمک به نیازمندان، وجود توان یاری رسانی در کمک کننده است به هر مقدار ممکن و دیگر شرط نیست که آیا خود انسان به آن احتیاج دارد یا نه؟
چراغی که به خانه رواست ...
این ضرب المثل هم به مانند برخی از ضرب المثل های رایج در بین مردم؛ مانند «گر خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» و «یک شب هزار شب نمی شه» با مبانی قرآنی سر ستیز دارد؛ چرا که اگر چنین سخنی حق باشد و این چراغ به خانه روا و بر مسجد حرام باشد پس معنای ایثار و از خود گذشتگی که از کمالات انسانی است و از ویژگی های جدا کننده انسان از حیوان است چه می شود؟
آن سخن در فرهنگ و ادبیات ایثار و از خود گذشتگی این گونه بیان می شود: چراغی که به خانه رواست به مسجدی که نیاز دارد واجب است.
بنابراین در کمک به نیازمندان غزه و دیگر نیازمندان جای این پرسش نیست که آیا در داخل کشور نیازمندی هست یا نه؟ که اگر نبود صدقه ای به آنان حواله کنیم؛ بلکه شرط یاری این است که اگر آن طرف نیازمند بود (که هست) و ما نیز توان یاری داشتیم (که بحمدالله داریم) به قدر وسع و توانمان به آنها کمک کنیم و این آموزه ی قرآن است و امثال آن ضرب المثل که برای برخی از وحی منزل هم بالاتر شده ، با فرهنگ قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) بیگانه است.
چراغی که به خانه رواست به مسجدی که نیاز دارد واجب است.
توبیخ کسانی که از یاری نیازمندان سربازمی زنند
«الَّذینَ یَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فی سَبیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ»[10]: كسانى را كه طلا و نقره مىاندوزند و آن را در راه خدا هزینه نمىكنند، به عذاب دردناكى مژده ده.
و یا در آیاتی دیگر یکی از دلایل جهنمی شدن مردم را رسیدگی نکردن به امور نیازمندان و بی تفاوت بودن نسبت به نیازهای اولیه ی آنها برمی شمرد.
وقتی که از مجرمین در جهنم سوال می شود چه کردید که جهنمی شدید؟
« قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ * وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِینَ ... »[11] پاسخ مىدهند: ما از نمازگزاران نبودیم و به تهیدستان و نیازمندان طعام نمىدادیم.
پی نوشت:
1. ذاریات/19
2. «سائل» یعنی كسى كه از انسان چیزى بخواهد و نزد انسان اظهار فقر كند؛ ولى «محروم» به معناى كسى است كه از رزق محروم است و كوشش او به جایى نمىرسد. المیزان، ج18، ص370
3. معارج/22-25
4. وجوب زکات در آیه 60 توبه و خمس در آیه 41 انفال اعلام شد.
5. کافی، ج3، ص398، ح8
6. المیزان، ج18، ص369
7. انسان/8
8. ممتحنه/8-9
9. « وَ یُوْثِرُونَ عَلىَ أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ كاَنَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ ... » : و دیگران را بر خویش ترجیح مىدهند هر چند خود نیازمند باشند. و آنان كه از بخل خویش در امان مانده باشند رستگارانند.
10. توبه/34
11. مدثر/43-44
- نظرات (0)
شروع هرکاری
بسماللهالرّحمن الرّحیم

آیه «بسمالله الرّحمن الرّحیم» که 114 مرتبه در قرآن کریم تکرار شده است، مسلماً در هر سوره جزء سوره است و شایسته است در قرآنهایی که به خصوص در ایران چاپ میشود، این آیه نورانی جزء آیات سور قرآن کریم محسوب و شمارهگذاری گردد.
معروف است امام علی (علیهالسلام) از سر شب تا به صبح برای ابن عباس از تفسیر بسم الله سخن میگفت ، صبح شد در حالی که از تفسیر با بسم الله فراتر نرفته بود.
دلیل شروع سورههای قرآن با " بسم الله الرحمن الرحیم"
هر کار مهمی که بدون نام خدا شروع شود بی فرجام است.(رسول اکرم)
میان همه مردم جهان رسم است که هر کار مهم و پر ارزشی را به نام بزرگی از بزرگان آغاز میکنند ، و نخستین کلنگ هر مؤسسه ارزندهای را به نام کسی که مورد علاقه آنها است بر زمین میزنند ، یعنی آن کار را با آن شخصیت مورد نظر از آغاز ارتباط میدهند .
این معنا در کلام خدای تعالی نیز جریان یافته ، خداوند متعال کلام خود را به نام خود که عزیزترین نام است آغاز کرده ، تا آنچه که در کلامش هست نشانه او را داشته باشد، و مرتبط با نام او باشد، و نیز ادبی باشد تا بندگان خود را به آن ادب ، مؤدب کند، و بیاموزد تا در اعمال و افعال و گفتارهایش این ادب را رعایت نموده ، آن را با نام وی آغاز نموده ، نشانه وی را به آن بزند، تا عملش خدایی شده ، صفات اعمال خدا را داشته باشد، و مقصود اصلی از آن اعمال ، خدا و رضای او باشد، و در نتیجه باطل و هالک و ناقص و ناتمام نماند، چون به نام خدایی آغاز شده که هلاک و بطلان در او راه ندارد.
خلاصه اینکه پایداری و بقاء عمل بسته به ارتباطی است که با خدا دارد . در تایید این سخن حدیثی از امام باقر (علیهالسلام) نقل میکنم : سزاوار است هنگامی که کاری را شروع میکنیم ، چه بزرگ باشد چه کوچک ، بسم الله بگوییم تا پر برکت و میمون باشد .
گفتن بسم الله در آغاز هر کار هم به معنی استعانت جستن به نام خدا است ، و هم شروع کردن به نام او و این دو یعنی استعانت و شروع که مفسران بزرگ ما گاهی آن را از هم تفکیک کردهاند و هر کدام یکی از آن دو را در تقدیر گرفتهاند به یک ریشه باز میگردد ، خلاصه این دو لازم و ملزوم یکدیگرند یعنی هم با نام او شروع میکنم و هم از ذات پاکش استمداد میطلبم .
به هر حال هنگامی که کارها را با تکیه بر قدرت خداوند آغاز میکنیم خداوندی که قدرتش مافوق همه قدرتها است ، سبب میشود که از نظر روانی نیرو و توان بیشتری در خود احساس کنیم ، مطمئنتر باشیم ، بیشتر کوشش کنیم ، از عظمت مشکلات نهراسیم و مأیوس نشویم ، و ضمناً نیت و عملمان را پاکتر و خالصتر کنیم . و باز روی همین اصل ، تمام سورههای قرآن - با بسم الله آغاز میشود تا هدف اصلی که همان هدایت و سوق بشر به سعادت است از آغاز تا انجام با موفقیت و پیروزی و بدون شکست انجام شود .تنها سوره توبه است که بسم الله در آغاز آن نمیبینیم چرا که سوره توبه با اعلان جنگ به جنایتکاران مکه و پیمان شکنان آغاز شده ، و اعلام جنگ با توصیف خداوند به رحمان و رحیم سازگار نیست .
نقل است که حضرت نوح (علیهالسلام) در آن طوفان سخت و عجیب هنگام سوار شدن بر کشتی و حرکت روی امواج کوه پیکر آب که هر لحظه با خطرات فراوانی روبرو بود برای رسیدن به سر منزل مقصود و پیروزی بر مشکلات به یاران خود دستور

به عبارتی میتوان گفت که آغاز کتاب خدا بر نام الله و رحمن و رحیم از آن جهت است که همه معانی در آن سه نام جمع است و آن معانی سه قسم است: قسمی جلال و هیبت و آن در نام الله است، قسمی نعمت و تربیت و آن در نام رحمن است، قسمی رحمت و مغفرت و آن در نام رحیم است!
معنی دیگر آنست که
در آن زمان که خداوند پیغمبر را به خلق فرستاد مردم سه گروه بودند: بت پرستان، جهودان، ترسایان.
گروه نخست نام آفریننده را الله میدانستند و این نام در میان آنان مشهور بود، گروه دوم نام او را رحمن میدانستند و در تورات مذکور، گروه سوم نام او را رحیم میدانستند و نزد آنان در انجیل معروف است.
اینکه آغاز به نام الله و بعد رحمن و سپس رحیم شده. جهت آنست که سرآغاز همه، آفرینش است و بعد قدرت و پرورش و سپس رحمت و آمرزش. یعنی که به قدرت بیافریدم و به نعمت بپروریدم و به رحمت بیامرزیدم!
الله اسم اعظم الهی
در لغت، لفظ جلاله الله در اصل ال اله بوده ، که همزه دومی در اثر کثرت استعمال حذف شده ، و به صورت الله در آمده است ، و کلمه اله از ماده اله است، که به معنای پرستش میباشد ، وقتی میگویند اله الرجل و یاله معنایش این است که فلانی عبادت و پرستش کرد.
اما در معنی، کلمه الله جامعترین نامهای خدا است . زیرا بررسی نامهای خدا که در قرآن مجید و یا سایر منابع اسلامی آمده نشان میدهد که هر کدام از آن یک بخش خاص از صفات خدا را منعکس میسازد ، تنها نامی که اشاره به تمام صفات و کمالات الهی ، یا به تعبیر دیگر جامع صفات جلال و جمال است همان الله میباشد .
اسمای دیگر خداوند ، صفتی برای الله هستند
اسماء دیگر خداوند غالباً به عنوان صفت برای کلمه الله گفته میشود. مثلاً میگوئیم الله رحمان است، رحیم است، ولی به عکس آن را نمیگوئیم، یعنی هرگز گفته نمیشود: که رحمان این صفت را دارد که الله است. به نمونههای بیشتری در قران توجه کنید:
غفور و رحیم که به جنبه آمرزش خداوند اشاره میکند (فان الله غفور رحیم - بقره - 226 ) .
سمیع اشاره به آگاهی او از مسموعات ، و علیم اشاره به آگاهی او از همه چیز است.( فان الله سمیع علیم - بقره - 227 )
رحمن و رحیم و فرق آن دو
مشهور در میان گروهی از مفسران این است که صفت رحمان ، اشاره به رحمت عام خدا است که شامل دوست و دشمن ، مؤمن و کافر و نیکوکار و بدکار میباشد. زیرا میدانیم باران رحمت بی حسابش همه را رسیده ، و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده همه بندگان از مواهب گوناگون حیات بهرهمندند ، و روزی خویش را از سفره گسترده نعمتهای بی پایانش بر میگیرند، این همان رحمت عام او است که پهنه هستی را در بر گرفته و همگان در دریای آن غوطه ورند .
ولی رحیم اشاره به رحمت خاص پروردگار است که ویژه بندگان مطیع و صالح و فرمان بردار است ، زیرا آنها به حکم ایمان و عمل صالح ، شایستگی این را یافتهاند که از رحمت و بخشش و احسان خاصی که آلودگان و تبهکاران از آن سهمی ندارند، بهرهمند گردند .
در روایتی نیز از امام صادق (علیهالسلام) میخوانیم که فرمود :و الله اله کل شییء ، الرحمان بجمیع خلقه ، الرحیم بالمؤمنین خاصة : خداوند معبود همه چیز است ، نسبت به تمام مخلوقاتش رحمان ، و نسبت به خصوص مؤمنان رحیم است .

شاهد دیگر اینکه رحمان از اسماء مختص خداوند است و در مورد غیر او به کار نمیرود ، در حالی که رحیم صفتی است که هم در مورد خدا و هم در مورد بندگان استعمال میشود ، چنانکه درباره پیامبر (صلی الله علیه و آ له وسلّم) در قرآن میخوانیم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم : ناراحتیهای شما بر پیامبر گران است، و نسبت به هدایت شما سخت علاقمند است، و نسبت به مؤمنان مهربان و رحیم میباشد.( توبه - 128 )
لذا در حدیث دیگری از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده : الرحمان اسم خاص ، بصفة عامة ، و الرحیم اسم عام بصفة خاصة : رحمان اسم خاص است اما صفت عام دارد ( نامی است مخصوص خدا ولی مفهوم رحمتش همگان را در بر میگیرد ) ولی رحیم اسم عام است به صفت خاص. ( نامی است که بر خدا و خلق هر دو گفته میشود اما اشاره به رحمت ویژه مؤمنان دارد )
درسی از بسم الله
این درس را نیز از بسم الله به خوبی میتوان آموخت که اساس کار خداوند بر رحمت است و مجازات جنبه استثنائی دارد که تا عوامل قاطعی برای آن پیدا نشود تحقق نخواهد یافت، چنانکه در دعا میخوانیم یا من سبقت رحمته غضبه : ای خدایی که رحمتت بر غضبت پیشی گرفته است . انسانها نیز باید در برنامه زندگی چنین باشند ، اساس و پایه کار را بر رحمت و محبت قرار دهند و توسل به خشونت را برای مواقع ضرورت بگذارند ، قرآن 114 سوره دارد ، 113 سوره با رحمت آغاز میشود ، تنها سوره توبه که با اعلان جنگ و خشونت آغاز میشود و بدون بسم الله است !
منابع:
تفسیر نمونه
تفسیر المیزان
قرآن هرگز تحریف نشده اثر استاد علامه حسن زاده آملی
بیانات آیت الله مظاهری
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925926927»»