لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
پولی که یه شبه اومده
یک سری از افراد، کسانی هستند که بر، برد تیمی یا باخت تیم دیگر شرطی قرار داده و امیدوارند که بختشان یار باشد، برنده شوند و پولی بی زحمت و با تحمل ریسک و استرس بالا بدست آورند.
شرط بندی یا قمار دارای ابعاد مختلفی است که در این چند سطر به بعضی از آنها اشاره می گردد.
شرط بندی عبارت است از قرارداد بین دو یا چند نفر بر برد یا باخت یا ذکر شرایطی خاص برای هر طرف با وجود احتمالات برابر طبق خواست ایشان. شرط بندی در تمام اعصار وجود داشته است و مردم با آن دست و پنجه نرم می کردند و از سود و منافع مقطعی آن استقبال می کردند.
عرب جاهلی یک شتر را به بیست و هشت قسمت تقسیم کرده، ده چوب مشخص می نمود و بر هر چوبی سهمی قرار داده و انتخاب می کردند، بعضی از چوب ها چندین سهم از شتر را برداشته و تعدادی از آنها سهمی از قسمت های شتر نداشت.
شرط بندی در نظر بعضی از ایشان راهی آسان و وسیله ای سریع برای نیل به مال و ثروت بود.
زمانی که دو نفر با هم شرطی می بندد اتفاقات مختلفی رخ می دهد که یک طرف قطعاً مضرور می گردد و طرف مقابل برنده سودی می گردد که اصطلاحاً باد آورده است.
در حقیقت برای این پول زحمتی کشیده نشده است فقط استرسی به دو طرف وارد می شود که به هر حال قابل جبران نیست، چه برای طرف برنده چه برای طرف بازنده. اما بر سر بازنده و برنده چه می آید؟
شخصی که در این قرار باخته است احساس سرخوردگی شدیدی می کند و می خواهد به هر صورت که شده شکست خویش را جبران نماید، به واسطه همین دوباره در دام قمار و بازی و شرط جدیدی می افتد.
از طرف دیگر فردی که برنده شده است می خواهد دوباره بر دامنه پیروزی هایش بیفزاید و کامش را از پول باد آورده شیرین تر سازد. این گونه می شود که هر دو طرف به نحوی ضرر می کنند؛ همین باعث می شود طرفین از انجام کار تولیدی و اقتصادی سر باز زنند و در مقیاس کلی، باعث ضرر رسانی به کل اجتماع شوند.
خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش
بنماند هیچش الا، هوس قمار دیگر
شخصی که شرط بندی می کند نمی تواند آن را کنار بگذارد مانند شخصی که معتاد است، این اعتیاد در جسم و روح وی تأثیر گذاشته تا مرز جنون پیش می رود.
او در یک ساعت، زحمات چندین ساله خویش را هدر می دهد. این هوس عبث به قدری او را وسوسه می کند که شاید در مرحله ای از این ارتباطات مسموم، خانه ی آرامش خویش را نیز بر سر سفره اغیار آورده، آن را به باد فنا دهد و همسر و فرزندان خود را آواره سازد.
از طرف دیگر کسی که یک شبه پول زیادی به دستش رسیده است سرمست از این برد، روی به ناهنجاری ها و لذت هایی خواهد آورد که عقده های خویش را خالی نماید و هر آنچه از دنیا نداشته، بدست آورد و همین باعث فوران بسیاری از گناهان فردی و جمعی می شود.
هیجانات، مستقیم با روح و روان انسانی ارتباط دارد. این هیجانات دو نوع است: هیجانات مثبت و سازنده که در زندگی هر انسانی برای رشد و پیشرفت، لازم و ضروری است مثل انواع بازی ها.
دسته دیگر از هیجانات، هیجانات منفی و مخرب است که نه تنها به نفع انسان نیست، بلکه باعث ایجاد بسیاری از مشکلات می گردد.
شرط بندی یکی از این هیجانات روانی مخرب و منفی است که عامل بسیاری از بیماری های جسمی مثل زخم معده و تپش قلب و در پی آن سکته مغزی و قلبی است.
از طرف دیگر باعث ایجاد بیماری های روحی مثل بیماری های عصبی و پرخاش می گردد.
روح و جسم انسانی به هم وابسته است، هر تخریبی تخریب دیگر را به دنبال خواهد داشت و روزی برایش خواهد رسید که چیزی برای از دست دادن نخواهد داشت.
انسان گاهی اوقات دچار آرزوهای بزرگ و دست نیافتنی می شود که برای به دست آوردن آنها، راه هایی مثل شرط بندی به ذهنش می رسد که نه تنها او را به آرزوهایش نمی رساند، بلکه مشکلات جدیدی برایش به وجود می آورد که آرزوی آرامش روزهای نخستین را به دنبال خواهد داشت.
انسان عمری بسیار محدود دارد با در نظر گرفتن بسیاری از خطرات روا نیست که این چند دهه را به تجربه راه هایی که اشتباه بودن آن مشخص و مبرهن است بپردازد.
اولین قدم برای سلامت زیستن پرهیز از بلند پروازی های کورکورانه و قناعت است و تأمین مایحتاج پاک و سالم از بزرگترین مجاهدت ها می باشد.
فراموش نکنیم که خداوند بیناست، بنده های خویش را نظاره می کند و صلاح هرکس را بهتر از خودش می داند. توکل، صبر و تلاش آدمی را به همه جا می رساند بدون اینکه استرس و ترس واهی داشته باشد.
آرامش و رضایت آفریدگار بزرگترین دارایی آدمی است.
منابع:
قرآن (سوره بقره آیه دویست و نوزده - سوره مائده آیات نود و نود و یک)
تفسیر نمونه مجلدات: دوم، پنجم، هفدهم
تفسیر المیزان: مجلدات دوم و ششم
- نظرات (0)
سقط جنین گناهی بدون بخشش
در بین آفریدگان، انسان ویژگی بسیار ممتازی دارد که دربین همهی موجودات به او برتری بخشیده است. از منظر قرآن کریم، انسان به منظور امتحان و آزمایش که زمینهساز سعادت حقیقی اوست پا به این جهان گذاشته است تا با حسن اختیار خویش، طریق عبودیّت خداوند را برگزیده و طی کند و از این رهگذر به مقام قرب الهی و خلیفهاللهی نائل گردد .
ارزش انسان در نزد خداوند متعال به حدی است که اگر کسی جان انسانی را بگیرد ،جانی در مقابل آن باید داده شود، و این یعنی شدیدترین مجازات.
وقتی کسی قتل می کند به هر انگیزه ای اسمش را قاتل می گذارند،جامعه او را طرد می کند و پایگاه اجتماعی خود را از دست می دهد.
درست است که سالیانه هزاران انسان در سراسر دنیا به علل مختلف کشته می شوند ،در اثر جنگ ها و فساد ها ،بحث ما اینجا ریشه یابی یا تقبیح چنین قتل هایی نیست.
می خواهیم در مورد قاتلینی صحبت کنیم که موهبت های پاک و معصوم خدای متعال را بدون هیچ جرم و گناهی می کشند ،حتی فرصت تنفس هم به آن ها نمی دهند.
کاری هم به مردم سرزمین های کفر نداریم،که البته در جای خود باید به این وحشی صفتان هم هشداری داد.
بحث ما در جامعه خودمان است در بین مردمی مسلمان و خدا جو که چون مردم قوم جاهلیت ، دست به قتل فرزندان خود می زنند ، بله شاید تعجب کنید اما این واقعیتی است که به وفور در جامعه ما دیده می شود.
«وَكَذَلِكَ زَیَّنَ لِكَثِیرٍ مِّنَ الْمُشْرِكِینَ قَتْلَ أَوْلاَدِهِمْ شُرَكَآۆُهُمْ لِیُرْدُوهُمْ وَلِیَلْبِسُواْ عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ» (سوره انعام آیه 137) )!
و همچنین شریكان آنها- بتها یا خادمان بتخانه- در نظر بسیارى از مشركان كشتن فرزندانشان را- به عنوان قربانى براى خدایان- بیاراستند تا آنان را هلاك كنند- گمراهشان گردانند- و دینشان را بر آنها آشفته و پوشیده سازند. و اگر خدا مىخواست این كار را نمىكردند- یعنى به اجبار جلو آنان را مىگرفت اما سنّت الهى چنین نیست- پس آنان را با آن دروغها كه مىسازند واگذار.
این حکایات را که می شنویم در عجب می مانیم که چطور والدینی به این سنگدلی وجود داشته اند ، و غافلیم که در جامعه خودمان پر است از مادران و پدرانی که به هزار و یک انگیزه واهی فرزندی را که خداوند متعال به آن ها هدیه می دهد قبل از اینکه فرصت تنفسی پیدا کنند با انواع و اقسام راه ها قصابی می کنند.
بله صحبت ما در مورد پدیده شوم سقط جنین است که در اسلام حرام شمرده شده و از گناهان کبیره است، کسی که سقط جنین می کند یک انسان را کشته است، و کسی که انسانی را بکشد نامش می شود"قاتل".
و این در حالی است که قتل نفس آن هم از نوع عمدی هیچ توجیهی ندارد و از بزرگترین گناهان در همه ادیان الهی محسوب می شود.
خداوند متعال در سوره ممتحنه آیه 12 می فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءكَ الْمُۆْمِنَاتُ یُبَایِعْنَكَ عَلَى أَن لَّا یُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَیْئًا وَلَا یَسْرِقْنَ وَلَا یَزْنِینَ وَلَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَكَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ » ؛
ای پیامبر! هنگامی که زنان مۆمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند و در هیچ کار شایسته ای مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بیعت کن و برای آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است.
خداوند متعال مستقیما دستور می دهد که زنان مۆمن و کسانی که ایمان آورده اند نباید فرزندان خود را بکشند، متأسفانه این روزها مادران زیادی هستند که بدون توجه به خواست و اراده الهی مبادرت به سقط جنین و قتل فرزندان خود می کنند.
مادری را می شناختم که برای بار سوم باردار شده بود و بدون اطلاع همسر فرزندش را سقط کرد و انگیزه خود را اینگونه بیان داشت که : «حوصله بچه داری ندارم بعد از دوقلوهایم به زحمت توانستم تناسب اندامم را به دست بیاورم و نمی خواستم دوباره اضافه وزن پیدا کنم»

عده ای هم بچه دار شدن و یا تعدد فرزندان را بی فرهنگی و به اصطلاح عامیانه "بی کلاسی " می دانند و در صورت باردار شدن اقدام به سقط جنین می کنند و در بسیاری از این موارد زن و شوهر هم عقیده هستند. باید به این خانواده های با فرهنگ گفت که شما "قاتل" هستید قاتل فرشته های پاک و معصوم خداوند. کار شما تفاوتی با قوم وحشی عصر جاهلیت ندارد.
عده ای هم از ترس فقر و شرایط سخت معیشتی فرزندان خود را می کشند، که به این ها هم خداوند متعال صراحتا دستور می دهد که: « وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبیراً» (سوره اسرا آیه 31) ؛ و فرزندانتان را از ترس فقر ، نکشید! ما آنها و شما را روزی می دهیم مسلماً کشتن آنها گناه بزرگی است!
در فارسی ضرب المثلی داریم با این عنوان :«آنکه دندان دهد،نان دهد» آن که ما را خلق کرده روزیمان را هم می دهد،روزی بچه های ما را هم می دهد.
وقتی خداوند اراده کرد به خانواده ای فرزندی دهد نباید با خواست خداوند متعال مخالفت کرد.
میان فقهاى شیعه در باب حرمت سقط جنین اختلاف نظرى نیست. از نظر آنان رشد جنین داراى یک پیوستار است و نمىتوان مرحلهاى را از مرحله دیگر جدا کرد و مانند پارهاى از فقهاى اهل سنت، سقط را تا جایى مجاز و پس از آن حرام دانست. البته همه فقها با توجه به رشد جنین و مرحلهاى که در آن به سر مىبرد، دیهاى متناسب با آن در نظر مىگیرند، مثلاً دیه جنین پنجماهه را با جنین یکماهه برابر نمىدانند. این از جنبه حقوقى و وضعى سقط جنین است، و گرنه از نظر تکلیفى میان فقها تفاوتى در حرمت سقط جنین در هر مرحلهاى که باشد نیست.
این حرمت همه مراحل باردارى را فرا مىگیرد. استفتاآتى که از فقهاى شیعه مىشود و پاسخ آنان گویاى این وحدت نظر است. براى مثال امام خمینى در برابر استفتاى «آیا بعد از انعقاد نطفه از بین بردن آن جایز است؟» پاسخ مىدهد: «بعد از انعقاد نطفه جایز نیست»( رساله توضیح المسائل، امام خمینى، مركز نشر فرهنگى رجاء، 1366، ص746.)
البته این حکم شامل استثنائاتی هم می شود مثل اینکه: بارداری از تجاوز به عنف حاصل شده باشد یا برای مادر خطر جانی داشته باشد. که در این صورت سقط جنین قبل از ولوج روح، اشکال ندارد، ولى بعد از دمیدن روح جایز نیست حتّى اگر ادامه حاملگى براى حیات مادر خطرناک باشد مگر آنکه استمرار باردارى، حیات مادر و جنین هر دو را تهدید کند و نجات زندگى طفل به هیچ وجه ممکن نباشد ولى نجات زندگى مادر به تنهایى با سقط جنین امکان داشته باشد.( بررسى فقهى و حقوقى احكام سقط جنین، خلیل قبلهاى، ص12، چاپ شده در فصلنامه دیدگاههاى حقوقى، سال سوم، شماره 9، بهار 1377، ص5-45.)
سقط غیر اختیاری
گاهی اوقات هم می شود که جنین ناخواسته از بین می رود یا مرده به دنیا می آید که در این صورت والدین باید صبر پیشه کنند و حکمت خداوند متعال را در ورای این حادثه ببینند.
«معاویة بن جیده قشیرى از نبى اكرم صلّى اللَّه علیه و آله نقل كرد كه آن حضرت فرمود: زن سیاه فرزند زا از زن زیباى نازا بهتر است، زیرا من به كثرت شما بر سایر امتها مباهات مىكنم حتى این كه فرزند سقط شده با حالت ناراحتى و چشم انتظارى بر در بهشت مىایستد، به او مىگویند: برو به بهشت طفل سقط شده در جواب مىگوید: من تنها داخل نمىشوم بلكه با پدر و مادرم وارد مىشوم آنگاه به او گفته مىشود تو و پدر و مادرت به بهشت بروید.( ترجمه مسكن الفۆاد ص 60)
البته باید گفت : این مطلب در صورتى كه سقط به علل و حوادث غیر اختیارى انجام یابد ولى اگر به اختیار خود جنین را سقط كنند نه تنها مشمول شفاعت جنین سقط شده نمىشوند بلكه علاوه بر پرداخت دیه و كفاره جمع در دنیا، طفل در آخرت از پدر و مادرى كه به اختیار خودشان او را سقط كردهاند شكایت مىكند و اگر راه نجات از جهات دیگر براى پدر و مادر نباشد آنها را به محاكمه مىكشاند و به زندان ابد محكوم مىكند چون كیفر قتل نفس حبس ابد است. «تلخیص از ازدواج در اسلام صفحه 10 تا 12»
- نظرات (0)
ساده ترین راه ممکن برای آمرزش گناهان!
ین گناه است که انسان را از نماز شب محروم می کند و هم چنین مانع آمدن باران رحمت می گردد و امواج بلا و بیماری را به سوی انسان می کشاند برای همین انسان باید برای بخشش گناهان خود فکری بکند تا اثرات گناهان بیش از این در زندگی او باقی نماند.(71/احزاب / 12 صف)
قرآن برای آمرزش گناهان راه های بسیاری را معرفی می کند تا مایه طهارت و رشد و کمال روح گردد چرا که پلیدی و آلودگی، حیات انسان را رو به سختی می برد.
یکی از راه های مهم برای آمرزش گناهان، مصافحه است. مصافحه همان دست دادن به هنگام دیدار و ملاقات برادر مسلمان است که اثرات بسیار زیادی در سلامتی روح و جسم انسان دارد. و علاوه بر همه این ها باعث ریزش گناهان انسان می گردد.
آمرزش گناه
امامان معصوم(علیهم السلام) در سخنان متعدد همین دست دادن با مومن را یکی از مهم ترین راه های بخشش گناهان معرفی کرده اند. آیا در فصل پاییز که برگ درختان زرد می شود به یک باغ رفته ای؟ تا ببینی وقتی نسیمی می وزد چگونه برگ درختان را روی زمین می ریزد.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: وقتی که دو مومن با هم دست می دهند گناهان آنان می ریزد همان طور که برگ درختان می ریزد.
در احادیث دیگر ریزش گناهان را در هنگام دست دادن به ریزش برگ درختان هنگام وزش طوفان سنگین در فصل سرما تشبیه نموده است.
این ریزش گناهان تا پایان ملاقات مومن ادامه دارد یعنی شما وقتی به دیدن برادر مومن خود می روید و با او دست می دهید تا هر زمان که ملاقات شما طول بکشد ریزش گناهان ادامه دارد.
مجلس گناه و غیبت مردم نشود. روح از تیرگی گناهان پاک شد و گویی که آن زنجیر هایی که از گناهان به پای ما بسته شده بود بازگردیده اند و برای همین است که روح ما می تواند ازادانه پرواز کند.
در حدیثی از امام باقر (علیه السلام) آمده است که وقتی مومن دست در دست دوست مومن خدود می دهد خداوند خطاب به گناهان آنان می کند می گوید ای گنهان بریزید پس از آن گناهان شروع به ریزش می کنند.
پوست بدن شما گرسنه است
چقدر زیبا بود اگر ما عادت داشتیم وقتی با دوستان رو به رو شدیم با آنان دست بدهیم. آیا می دانید که این کار چقدر در سلامت روانی افراد تاثیر می گذارد.
دکتر سیدنی سیمون می گوید: گرسنگی شدید در اعماق وجود ما نهفته است که هیچ غذایی قادر نیست این گرسنگی را رفع کند، این گرسنگی همان نیاز به نوازش و احساس است و به بیان دیگر گرسنگی پوست بدن. دکتر گزی اسمایلی می گوید: پوست بزرگ ترین عصضو بدن است و از دورن نیاز دارد که لمس شود.
این نیاز به لمس شدن در وجود همه انسان ها تا پایان عمرو وجود دارد و اگر این نیاز ارضا نشود. انسان نمی تواند شخصیت سالمی داشته باشد.
لذا اسلام این قدر به دست دادن تاکید می کند و ثواب آن را مانند جهاد در راه خدا می داند و هموراه می کوشد تا مسلمانان تا جایی که می توانند با یکدیگر دست بدهند.
آیا دوست داری با خدا دست بدهی؟
خداوند دستی مانند دست ما ندارد بلکه مراد از دست همان رحمت و مهربانی خداست که می آید و تمام وجود تو را در بر می گیرد. اگر می خواهی رحمت و مهربانی خدا را به سمت خود طلب کنی باید با همه مهربان باشی و از روی صدق و صفا با همه رفتار کنی. تلاش کنی در مسابقه محبت پیشقدم شوی. دست در دست آنان قرار دهی تا خدا دست محبت خود را در دست تو قرار دهد.
اگر کسی بتواند دست در دست خدا بگذارد به انتهای دریای رحمت الهی وصل بشود چقدر برکت و فیض به تمام وجود او سرازیر می گردد.
امام باقر(علیه السلام) در حدیثی می فرماید: هر گاه دو مومن همدیگر را ملاقات کنند و دست در دست یکدیگر بنهند خداوند با آن کسی که محبت بیشتری به دوست خود دارد دست می دهد.
- نظرات (0)
بهانه بچه دارنشدن

الان یکی از دغدغههای مذهبیهای ما رزق نیست، بلکه تربیت صحیح فرزندان است. این یکی از فتنههای شیطانی برای جلوگیری
«تعریفها» زندگی آدمها را عوض میکند
چگونگی تعریف ما از زندگی و پدیدههای آن، قطعاً مدار زندگیمان را عوض میکند. امروزه تعریف ما مثلاً از پدر بودن یا مادر بودن خراب شده است. یعنی به خاطر فضای زندگی تکنولوژیک، به خاطر فرهنگهای القایی، به خاطر تهاجم فرهنگی و بسیاری مسائل دیگر، تعاریف ما تغییر کرده است. ما در موضوع فرزند دچار استحالهی در تعریف شدهایم. مثلاً فرزند در بعضی موارد به ابزار پیوند دهندهی زن و شوهری تبدیل میشود که در آستانهی جدا شدن هستند!
برخی افراد برای این فرزند میآورند که زندگیشان را گرم کند! انگار که این فرزند چسب دوقلو است! در نگاه دیگر، فرزند عصای پیری است. در نگاهی دیگر، فرزند برای لذت بچه داشتن است. در نگاهی، اگر فرزند نیاوریم، چه کنیم؟ این عوامل، پرکردن بی معنی زندگی است و البته هر کدام از این تعاریف را فرض بگیرید، یک منظومهای را هم بعد از خودش ایجاد و ایجاب میکند.
احکام الهی یک سلسلهی واحد است
اسلام دیدگاهی در مورد فرزند و رزق و روزی او دارد و صراحتاً میگوید: «لا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکمْ خَشْیة إِمْلَاقٍ» (سورهی مبارکهی إسراء، آیهی 131) بچههایتان را از ترس گرسنه ماندن و فقیر شدن نکُشید.
این دستور اسلام، و یک منظومهای از معارف است. البته در آن زمان بلد نبودند جلوی تشکیل نطفه را بگیرند و بچه را میکشتند، اما الان بلد هستند و کلّاً بچهدار نمیشوند!
اگرچه این یک بحث فقهی است و میگویند این دقیقاً آن نیست، ولی طرح موضوعش همان است. بالاخره اگر کسی پیشگیری کند، باز هم همان وجه «خشیة املاق» مهم است. یعنی نیت «خشیة املاق» نیت الهی نیست.
فرزند جایگاه والایی در منظومهی توحیدی دارد
یک بحث استثنائی قرآن دربارهی فرزند، در آیات ابتدایی سورهی مبارکهی «مریم» و در مورد حضرت زکریا علیهالسلام است.
جناب زکریا این گونه به پروردگارش میگوید که: «قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیباً وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِک رَبِّ شَقِیاً» (سورهی مبارکهی مریم، آیهی 4) پروردگارا من پیر شدهام، ولی اینطور هم نیستم که بگویم نمیشود؛ «وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِی مِن وَرَائِی» (بخشی از آیهی پنجم سورهی مبارکهی مریم) من یک مَوالیای دارم و نگرانشان هستم. منظورش از موالی چیست؟ آیا یعنی خانوادهای دارم؟
خیر؛ میگوید: «وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِی مِن وَرَائِی» و ضمناً هم میدانم که «فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلِیّاً» (بخشی از آیهی پنجم سورهی مبارکهی مریم)
نمیگوید من از جانب تو غلام میخواهم. نمیگوید: فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلداً، بلکه میگوید: «فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلیّاً». میگوید «ولیّ» میخواهم. یعنی یک مسیری را آمده و یک حرکت توحیدی را شروع کرده و حالا نگران است که در آینده برای این حرکت چه اتفاقی خواهد افتاد. یعنی میخواهد یک کسی، این حرکت توحیدی را ادامه دهد. بعد توضیح میدهد و میگوید: «یرِثُنِی وَیرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوب». (بخشی از آیهی ششم سورهی مبارکهی مریم)
ارث نبوت برایش مهم است، نه اینکه من دچار کهولت سن هستم و میترسم این پولهایی که جمع کردهام، چه خواهد شد! او «ولیّ» میخواهد. میگوید من پرچم توحید را برافراشتهام و بعد از رفتنم نگران این پرچم توحید هستم. به خاطر اینکه موسی وقتی از میان قومش رفت، همهی تلاشهای او را به هم ریختند. پس حالا من یک کسی را میخواهم که ولیّ باشد تا این پرچم توحید را به دست او بسپارم.
فرزندش را برای ادامهی ولایتش میخواهد و این همان نگاهی است که همهی انبیاء به فرزندانشان دارند.

ابراهیم نبی علیه السلام فرزندش اسماعیل را ادامهی آن حرکت توحید در نظر میگیرد.
بعد از انبیاء هم، ما در وصیتنامهی امیرالمومنین علیهالسلام همین دغدغهی توحیدی را میبینیم. آنها فرزند را در این منظومه میخواستند. در این منظومه فرزند از اول نذر توحید شده است و ما این را در قرآن داریم.
در سورهی مبارکهی آلعمران برمیخوریم به خانمی که از آن تعبیر میشود به «امْرَأَةُ عِمْرَانَ». این همسر عمران، همان مادر حضرت مریم است که «نَذَرْتُ لَک مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا» (بخشی از آیهی سی و پنجم سورهی مبارکهی آلعمران)؛ فرزند درون رحمش را نذر خداوند کرد و این یعنی همان بستهی «نگران رزق نباش»، زیرا این فرزند افق بلندی دارد.
مادرش میگوید من این بچه را به دنیا میآورم، ولی این بچه برای من نیست؛ این بچهی تو است که یک مدتی به من امانتش میدهی تا بزرگش کنم. این کودک من، آزادِ در راه توست و در بند من نیست، بچهی نذر شده است. خداوند متعال هم متقابلاً میفرماید: «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا» (بخشی از آیهی سی و هفت سورهی مبارکهی آلعمران) یعنی قبولش کرد و رشدش را بر عهده گرفت. خداوند کفالت فرزند ما را بر عهده میگیرد، ولی به شرطی که او را سپرده باشیم به خدا.
یکی از حیلههای شیطان، تربیت است
در منظومهی توحیدی میتوان گفت که خیال آدمها باید کاملاً از رزق و روزی راحت باشد. حتی بهتر بگویم که خیال آدمها باید از رشد و تربیت فرزندشان هم راحت باشد.
الان دغدغه ی مذهبیهای ما رزق نیست، بلکه تربیت صحیح فرزندان است. این یکی از فتنههای شیطانی برای جلوگیری از فرزندآوری است که: آیا اگر بچههایی به دنیا بیاورم، می توانم تربیتشان کنم یا نه؟
به عبارتی همان «خَشیَةَ إملاقٍ» را به اسم تربیت مطرح و وسوسه میکند. قرآن صریحاً گفته که اگر پدران و مادران توانستند فرزندانشان را نذر خداوندشان کنند، خداوند خودش تربیت آن را کفایت میکند.
در قرآن، آنجا که میگوید شیطان از چپ و راست و جلو و عقب میآید، مرحوم علامهی طباطبایی توضیح میدهد که یعنی به اسم کار خوب، مانع کار خوب میشود.
حواسمان باشد مراد از این حرف ها، این نیست که اگر چنین کاری کردیم، دیگر لازم نیست به رشد و تربیت بچهها اقدام کنیم؛ بلکه میگوییم آدم برای رشد و رزقش تلاش کند و خیالش هم راحت باشد که کسی پشتش ایستاده است. مگر شده کسی به خدا اعتماد کند و جواب نگیرد؟
مشکل اینجاست که ما به شکل «بگیر و نگیر» اعتماد میکنیم؛ یکی دو روز اعتماد میکنیم، اما شک میکنیم و دیگر ادامه نمیدهیم.
چقدر آدمها در تاریخ از ترس ذلیل نشدن، ذلیلانه زندگی میکنند. این روایت را امیرالمومنین علیهالسلام فرموده که: از ترس ذلیل شدن، ذلیل زندگی نکنید. اگر در "منظومهی اعتماد به خدا" همه چیز درست و کامل چیده شود و این زنجیره قطع و وصل نداشته باشد و اتصالی نکند، این سیستم قطعاً درست کار خواهد کرد.
برای بچه نخواستن باید جواب داشته باشیم
علامهی طباطبایی در تفسیر المیزان نوشتهاند: بشری که الان به وجود آمده، ماحصل توالد نسل قبلی خودش است. بشر آیندهای که الان نیست نیز حاصل توالد نسل امروز است. شما تصور کن اگر مردمان ده نسل پیش به این جمعبندی میرسیدند که هیچ احتیاجی به فرزندآوری نیست و چرا زحمت بچهداری را به خودشان بدهند؛ یعنی اگر ده نسل پیش تصمیم میگرفتند که این ماجرا را قطع کنند، نسل امروز اصلاً وجود نداشت. یعنی بودن من و شما بر روی زمین حاصل یک توالدی است که از قبل اتفاق افتاده است. اگر با یک دید بشر دوستانه هم به این مسأله نگاه کنیم، باید برای توالد ارزش قائل باشیم.
حالا حرف سر همین است و قرآن صراحتاً میفرماید: «هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یکن شَیئاً مَّذْکورًا» (سورهی مبارکهی انسان، آیهی1) انسان در واقع شئ بوده، اما مذکور نبوده است. یعنی الان هم انسانهای نسل آینده هستند، اما مذکور نیستند و شما باید بگویید به چه حقی او را غیر مذکورش کردهای؟ ما احساس میکنیم چیزی به گردن ما نیست و همین است که هست، دلم نخواست! حال آنکه در آن دنیا باید در قبال چنین نخواستنهایی پاسخگو باشیم.
از سوی دیگر در مورد ارتقای شخصیت خود انسان هم تجربهی عینی نشان میدهد که هیچ بستری مانند فرزند و فرزندآوری، برای فضای عملکرد یک انسان مفید نیست و آن را به چالش نمیکشد.
- نظرات (0)
اعمال دحوالارض
شب
بيستوپنجم:شب دحو الارض است،يعنى پهن شدن زمين از زير كعبه به روى آب،و
از شبهاى بسيار شريف
است كه رحمت خدا در آن نازل مىشود،و قيام به عبادت د رآن اجر بسيار دارد،و
از حسن بن على وشّاء روايت شده
كه گفته:من كودك بودم كه با پدرم در شب بيستوپنجم ماه ذو القعده،در خدمت
حضرت رضا عليه السّلام شام خورديم،حضرت فرمود
امشب حضرت ابراهيم و حضرت عيسى عليهما السلام متولّد شدهاند،و زمين از زير
كعبه پهن شده،پس هركه روزش را روزه بدارد،چنان است
كه شصت ماه روزه داشته باشد،و در روايت ديگر است كه فرمود:در اين روز حضرت
قائم(عج)قيام خواهد كرد.
روز بيستوپنجم:روز دحو الارض است،يكى از آن چهار روزى است،كه در تمام سال
به فضيلت روزه ممتاز است،و
در روايتى آمده:كه روزه اين روز همانند روزه هفتاد سال است و در روايت ديگر
آمده كه كفاره هفتاد سال است،و هركه
اين روز را روزه بدارد،و شب را به عبادت به سر آورد،براى او عبادت صد سال
نوشته شود و براى روزهدار اين روز،
كه هرچه در ميان زمين و آسمان است استغفار كند،و اين روزى است كه رحمت خدا
در آن منتشر شده،و براى عبادت و اجتماع به ذكر خدا در اين روز اجر بسيارى
است،و بارى اين روز جز روزه و عبادت و ذكر خدا و غسل دو عمل ديگر
وارد است:
اوّل:نمازى كه در كتابهاى علماى شيعه از اهل قلم روايت شده و آن دو ركعت
است در وقت چاشت[بالا آمدن آفتاب تا پيش از
گذشتن از وقت ظهر]در هر ركعت پس از سوره«حمد»پنج مرتبه سوره«و
الشّمس»خوانده شود،و پس از سلام بگويد،
لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ
هيچ جنبش و نيرويى نيست مگر به خداى برتر بزرگ
آنگاه دعا كند و بخواند:
يَا مُقِيلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِي عَثْرَتِي يَا مُجِيبَ الدَّعَوَاتِ
أَجِبْ دَعْوَتِي يَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِي وَ ارْحَمْنِي
وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَيِّئَاتِي وَ مَا عِنْدِي يَا ذَا الْجَلالِ وَ
الْإِكْرَامِ .
اى ناديدهگير لغزشها
لغزشم را ناديدهگير،اى اجابت كننده دعاها،دعايم را اجابت كن،اى شنواى صداها،صدايم را بشنو،و به
من رحم كن،و از بديهايم و آنچه نزد من است درگذر،اى صاحب بزرگى و بزرگوارى.
دوّم:خواندن دعايى كه شيخ در كتاب«مصباح»فرموده:خواندن آن مستحبّ است:
اللَّهُمَّ دَاحِيَ الْكَعْبَةِ
وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ كَاشِفَ كُلِّ كُرْبَةٍ
أَسْأَلُكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ مِنْ أَيَّامِكَ الَّتِي أَعْظَمْتَ
حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِينَ
وَدِيعَةً وَ إِلَيْكَ ذَرِيعَةً وَ بِرَحْمَتِكَ الْوَسِيعَةِ أَنْ
تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ الْمُنْتَجَبِ فِي الْمِيثَاقِ
الْقَرِيبِ يَوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ كُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَى كُلِّ
حَقٍّ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ
دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَعْطِنَا فِي
يَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِكَ الْمَخْزُونِ غَيْرَ مَقْطُوعٍ وَ لا
مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ
الْأَوْبَةِ ،
خدايا اى گستراننده كعبه،و شكافننده دانه،و برگيرنده سختى،و برطرف كننده هر گرفتارى،از تو مىخواهم
در اين روز از روزهايت،كه حقّش را بزرگ گرداندى،و سبقتش را پيش انداختى،و آن را نزد اهل ايمان امانت و
و به سوى خود وسيله قرار دادى،و به رحمت گستردهات كه بر محمّد درود فرستى آن بنده برگزيدهات
در پيمان نزديك،روز ديدار،شكافنده هر امر بسته،و دعوت كننده به حق،و بر اهل بيت پاكش
آن راهنمايان،و روشنكنندگان راه حق،ستونهاى جبّار،و متولّيان بهشت و دوزخ،و عطا كن به ما از عطاى در
خزانهات كه نه بريده شود،و نه منع گردد،تا به وسيله آن توبه،و بازگشت خوبى براى ما فراهم نمايى
يَا خَيْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَكْرَمَ مَرْجُوٍّ يَا كَفِيُّ يَا وَفِيُّ يَا
مَنْ لُطْفُهُ خَفِيٌّ الْطُفْ لِي بِلُطْفِكَ وَ أَسْعِدْنِي بِعَفْوِكَ
وَ أَيِّدْنِي بِنَصْرِكَ وَ لا تُنْسِنِي كَرِيمَ ذِكْرِكَ بِوُلاةِ
أَمْرِكَ وَ حَفَظَةِ سِرِّكَ وَ احْفَظْنِي مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ
إِلَى يَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِي أَوْلِيَاءَكَ عِنْدَ
خُرُوجِ نَفْسِي وَ حُلُولِ رَمْسِي وَ انْقِطَاعِ عَمَلِي وَ انْقِضَاءِ
أَجَلِي اللَّهُمَّ وَ اذْكُرْنِي عَلَى طُولِ الْبِلَى إِذَا حَلَلْتُ
بَيْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَى وَ نَسِيَنِيَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَى وَ
أَحْلِلْنِي دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِي مَنْزِلَ الْكَرَامَةِ ،
اى بهترين خوانده شده و كريمترين اميد شده،اى كفايت كننده،اى وفادار،اى آنكه لطفش پنهانى است،به لطفت به من لطف كن،و به
عفوت خوشبختم نما،و به يارىات تأييدم فرما،و از ذكر كريمانهات فراموشم مكن به حق متوليان امرت و نگهبانان
رازت و از گرفتاريهاى روزگار تا روز قيامت و برانگيختهشدن خفظم كن
هنگام بيرون آمدن جانم،و فرو رفتن در قبرم،و تمام شدن كارم،و سپرى شدن عمرم،اوليايت را به بالينم حاضر
كن،خدايا يادم كن،بر طول پوسيدگى،زمانىكه در ميان تودههاى خاك فرود آيم،و فراموشكنندگان از مردم فراموشم كنند،و در
خانه اقامت فرودم آر،و در منزل كرامت جايم ده،
وَ اجْعَلْنِي مِنْ مُرَافِقِي أَوْلِيَائِكَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِكَ وَ
اصْطِفَائِكَ وَ بَارِكْ لِي فِي لِقَائِكَ وَ ارْزُقْنِي حُسْنَ الْعَمَلِ
قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِيئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ
اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِي حَوْضَ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ
عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِي مِنْهُ مَشْرَبا رَوِيّا سَائِغا هَنِيئا لا
أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ
اجْعَلْهُ لِي خَيْرَ زَادٍ وَ أَوْفَى مِيعَادٍ يَوْمَ يَقُومُ
الْأَشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِينَ وَ
الْآخِرِينَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ] أَوْلِيَائِكَ الْمُسْتَأْثِرِينَ
اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِكْ أَشْيَاعَهُمْ وَ
عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِكَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِكَهُمْ وَ
ضَيِّقْ عَلَيْهِمْ مَسَالِكَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ
مُشَارِكَهُمْ.
و از دوستان اوليايت،و برگزيدگان و خاصان درگاهت قرارم
ده،و ديدارت را بر من مبارك گردان،و پيش از فرا رسيدن پايان عمرم حسن عمل روزىام فرما،
درحالىكه پاك از لغزشها و گفتار بىپايه و منطق تباه باشم.خدايا مرا به حوض پيامبرت محمّد(درود خدا بر او و خاندانش)وارد
كن،و از آن به من بنوشان،نوشاندنى سيراب كننده،روان و گوارا،كه پس از آن هرگز تشنه نشوم،و از ورود به آن طرد نگردم،و از آن
منع نشوم،و آن را قرار ده برايم بهترين توشه،و كاملترين وعدهگا،روزى كه گواهان بپا مىخيزند.خدايا لعنت كن گردنكشان
گذشته و آينده را،هم آنانكه حقوق اوليايت را به ناحق به خود اختصاص دادند.خدايا پايههايشان را بشكن،و پيروان و
عمّالشان را نابود ساز،زميههاى هلاكتشان را به زودى فراهم فرما،و كشورهايشان را از دستشان بگير،و راههايشان را بر آنان تنگ كن،
و بر آنانكه با آنان سهيم و شريكند لعنت فرست.
اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِيَائِكَ وَ ارْدُدْ عَلَيْهِمْ
مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِينِكَ
مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِكَ فِي أَعْدَائِكَ مُؤْتَمِرا اللَّهُمَّ احْفُفْهُ
بِمَلائِكَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَيْتَ إِلَيْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِي
لَيْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَكَ حَتَّى تَرْضَى وَ يَعُودَ دِينُكَ
بِهِ وَ عَلَى يَدَيْهِ جَدِيدا غَضّا وَ يَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ
يَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَى جَمِيعِ
آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِي
كَرَّتِهِ حَتَّى نَكُونَ فِي زَمَانِهِ مِنْ
أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِكْ بِنَا قِيَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا
أَيَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَيْهِ [عَلَى مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَيْنَا
سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَيْهِ [عَلَيْهِمْ] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ
بَرَكَاتُهُ.
خدايا در فرج دوستانت شتاب كن و حقوق تاراجرفته آنان را به آنان بازگردان
و قائم آنان را به حق آشكار كن،و او را يارىرسان دينت بدار،و درباره
دشمنانت فرمانده به فرمانت قرار ده.خدايا
فرشتگان پيروزى را گرداگرد او همواره بدار،و به آن دستورى كه در شب قدر به
او القا كردى او را انتقامگيرنده خويش
قرار ده،تا جايىكه خشنود شوى،و دينت به وسيله او،و به دست او به گونهاى
نو و تازه بازگردد،و حق به طور كامل ناب شود،و باطل به صورت
همه جانبه به دور افكنده شود.خدايا بر او و همه پدرانش درود فرست،و ما را
از همنشينان و خاندانش قرار بده،و
در زمان بازگشتش ما را برانگيز،تا در دوران او در شمار يارانش باشيم.خدايا
درك قيامش را روزى ما كن،و در روزگارش ما را
حاضر كن،و بر او درود فرست،و سلام او را به ما باز رسان،درود و رحمت خدا و
بركاتش بر او
باد.
ميرداماد(ره)در
رساله اربعه ايّام خود،در بيان اعمال روز دحو الارض فرموده است:زيارت امام
رضا عليه السّلام
در اين روز افضل اعمال مستحبّ،و مؤكّدترين آداب مىباشد،و همچنين زيارت آن
حضرت در روز اول ماه رجب الفرد
در نهايت تأكيد بوده،و نسبت به آن ترغيب بسيار شده است.
روز آخر ماه:سال دويستوبيست بنابر مشهور،امام جواد عليه السّلام،در بغداد
به سبب زهرى كه معتصم عباسى به ايشان خوراند
شهيد شد و اين حاديثه تقريبا پس از درگذشت دوسالونيم از مرگ مأمون عبّاسى
اتفاق افتاد،چنانكه خود آن جناب مىفرمود
الفرج بعد المامون بثلاثين شهرا[گشايش كار سىماه پس از مأمون است]و اين
جمله نشاندهنده اين است كه آن حضرت از سوء
معاشرت مأمون در كمال رنج و ناراحتى بوده است،كه مرگ خود را فرج و گشايش
تعبير نموده است،چنانكه پدر بزرگوارشان
امام رضا عليه السّلام،در زمان ولايتعدى خويش چنين بوده است و در هر جمعه
كه از مسجد جامع باز مىگشت،به همان حال كه عرق
ريزان و غبارآلوده بود،دستها را به درگاه الهى بلند نموده و مىگفت:الهى
اگر فرج و گشايش كار من در مرگ من است
پس همين ساعت در مرگ من شتاب ورز و پيوسته در غمواندوه بود،تا از دنيا
رحلت فرمود،و امام جواد عليه السّلام زمانى كه وفات كرد از عمر شريفش
بيستوچند سال و چند ماه گذشته بود،مرقد شريف ايشان در بقعه مباركه كاظميه
در پشت سر جّد بزرگوارشان
امام موسى بن جعفر عليهما السّلام قرار دارد.
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925926927»»