لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
فرد با تقوا چه ویژگی هایی دارد؟

ویژگی های افراد با تقوى:
1- صبر در برابر مشكلات، صبر بر ترك گناهان و صبر بر انجام واجبات.
2- صداقت در گفتار و رفتار.
3- خضوع و فروتنى در انجام دستورات، بدون غرور و خود برتربینى.
4- انفاق از هر چه خداوند به آنان روزى كرده است.
5- مناجاتهاى سحرى و آمرزشخواهى از خداوند.
در این دو آیه خداوند به معرفى بندگان پرهیزكار كه در آیه قبل به آن اشاره شده بود پرداخته و شش صفت ممتاز براى آنها بر مىشمرد.
الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا إِنَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النَّارِ (آل عمران ـ 16)
(پرهیزگاران) كسانىاند كه مىگویند: پروردگارا! به راستى كه ما ایمان آوردهایم، پس گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش حفظ فرما.
اولین صفت پرهیزکاران که در آیه 16 مطرح شده این است که آنان با تمام دل و جان متوجه پروردگار خویشاند و ایمان، قلب آنها را روشن ساخته و به همین دلیل در برابر اعمال خویش به شدت احساس مسئولیت مىكنند.
و در ادامه در آیه 17 می فرماید:
الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ وَ الْقانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ (آل عمران ـ 17)
(پرهیزگاران، همان) صابران و راستگویان و فرمانبرداران فروتن و انفاق كنندگان و استغفار كنندگان در سحرها هستند.
نكتهها:
ویژگی های افراد با تقوا در آیه 17 سوره آل عمران:
1 صبر در برابر مشكلات، صبر بر ترك گناهان و صبر بر انجام واجبات.
2 صداقت در گفتار و رفتار.
3 خضوع و فروتنى در انجام دستورات، بدون غرور و خود برتربینى.
4 انفاق از هر چه خداوند به آنان روزى كرده است.
5 مناجاتهاى سحرى و آمرزشخواهى از خداوند. آرى! سحر مناسبترین زمان براى دعاست. «1»
در آن هنگام كه چشم هاى غافلان و بى خبران در خواب است و غوغاى جهان مادى فرو نشسته و به همین دلیل حالت حضور قلب و توجه خاص به ارزش هاى اصیل در قلب مردان خدا زنده مىشود، به پا مىخیزند و در پیشگاه با عظمتش سجده مىكنند و از گناهان خود آمرزش مىطلبند و محو انوار جلال كبریایى او مىشوند، و تمام ذرات وجودشان زمزمه توحید سر مىدهد، و همان گونه كه با طلوع صبح، ظلمت شب برچیده مىشود و فیض عام پروردگار بر صفحه جهان مىنشیند، آنها نیز به دنبال زمزمههاى عاشقانه سحرگاهان همراه با طلوع صبح، پردههاى ظلمت غفلت و گناه از دل هایشان برچیده مىشود و انوار رحمت و مغفرت و معرفت الهى بر دل هایشان فرو مىنشیند.
در برخى روایات آمده است: اگر كسى یك سال به طور مداوم، در قنوت نماز شب هفتاد مرتبه استغفار كند، مشمول این آیه مىشود. «2»
ابى بصیر از امام صادق علیه السلام دربارهى «الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ» پرسید، حضرت فرمودند: رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله در نماز وتر هفتاد مرتبه استغفار مىكرد. «3»
مفضل بن عمر مىگوید به امام صادق علیه السلام عرض كردم: نماز شب من فوت مىشود و من بعد از نماز صبح آن را قضا مىكنم؟ حضرت فرمودند: اشكالى ندارد، ولى آن را براى خانوادهات آشكار نكن، چون آن را سنّت مىپندارند و در این صورت عمل به گفتار خداوند: «الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ» را ابطال مىكند. «4»
نکته:
واژه "سحر" (بر وزن بشر) در اصل به معنى "پوشیده و پنهان بودن" است و چون در ساعات آخر شب پوشیدگى خاصى بر همه چیز حكومت مىكند، نام آن سحر گذاشته شده است لغت "سِحر" (بر وزن شعر) نیز از همین ماده است زیرا شخص ساحر دست به كارهایى مىزند كه اسرار آن از دیگران پوشیده و پنهان است.
عرب به ریه و شش نیز گاهى سحر (بر وزن بشر) مىگوید و این هم به خاطر پوشیده بودن درون آن مىباشد.
چرا در میان اوقات شبانه روز تنها به وقت "سحر" اشاره شده است در حالى كه استغفار و بازگشت به سوى خدا در هر حال مطلوب است؟
این براى آن است كه سحر به خاطر آرامش و سكوت و تعطیل كارهاى مادى و نشاطى كه بعد از استراحت و خواب به انسان دست مىدهد، آمادگى بیشترى براى توجه به خداوند به او مىبخشد و این معنى را به آسانى با تجربه مىتوان دریافت، حتى بسیارى از دانشمندان براى حل مشكلات علمى از آن وقت استفاده مىكردند. زیرا چراغ فكر و روح انسان در آن وقت از هر زمان پرفروغ تر و درخشان تر است و از آنجا كه روح عبادت و استغفار توجه و حضور دل مىباشد، عبادت و استغفار در چنین ساعتى از همه ساعات گران بهاتر خواهد بود.
پیامهای آیه 16:
1ـ متّقین، همواره در انابه و دعا هستند. «یَقُولُونَ»
2ـ ایمان، زمینهى عفو الهى است. «آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا»
3ـ عفو، از شئون ربوبیّت و لازمهى تربیت است. «رَبَّنا» «فَاغْفِرْ لَنا»
4ـ ترس از قهر و عذاب خداوند، از نشانههاى تقواست. «قِنا عَذابَ النَّارِ»
5ـ به كارهاى خوبتان اعتماد نكنید. با آنكه اهل تقوا هستید، باز هم از قهر الهى باید ترسید. «قِنا عَذابَ النَّارِ»
پیامهای آیه 17:
1ـ هم رسیدگى به خلق، هم عبادت خالق. «وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ»
2ـ تقوا به معناى انزوا، بىخبرى و گوشهگیرى نیست، متّقى باید جامع كمالات باشد. «الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ وَ ...»
پی نوشت ها:
(1). تفسیر مجمع البیان.
(2). تفسیر أطیب البیان من لا یحضر، ج 1، ص 309.
(3). تهذیب الاحكام، ج 2، ص 120.
(4). مستدرك، حدیث 3259.
منابع:
تفسیر نور ج 2
تفسیر نمونه ج 2
تهذیب الاحكام، ج 2
تفسیر أطیب البیان من لا یحضر، ج 1
- نظرات (0)
به کجا چنین شتابان ؟!
وقتی مدرسه می رفتیم ، هرچند ماه یکبار کارنامه ای به ما می دانند که هم خودمان و هم خانواده هایمان از وضع درسیمان خبر دار شوند و نقایص کارمان را جبران کنیم .وقتی کارنامه ها را می دادند می دیدیم ریز تمام نمرات ریاضی ،زبان ،تاریخ و... در آن نوشته شده وچیزی از قلم نیافتاده ، بنابراین همیشه سعی می کردیم درسها را خوب بخوانیم تا موقعی که کارنامه ها را می دهند روسفید و خوشحال باشیم .
گاهی وقتا فکر می کنم که روز قیامت با گرفتن کارنامه ی اعمالمان چه حالی خواهیم داشت ؟!
" یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ ؛ ای كسانیكه ایمان آوردهاید تقوا پیشه كنید باید نظر كند هركسی آنچه را پیش فرستاده برای فردا تقوا پیشه كنید خداوند آگاه است به آنچه انجام میدهید ."1
در جای دیگر خداوند می فرماید : " یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ "2 اگر ذرهای باشد « فِی الْأَرْضِ » در عمق زمین یا « فِی السَّماواتِ » در آسمانها یا در محكمترین جا « فی صَخْرَةٍ »، « یَأْتِ بِهَا اللَّهُ » خداوند به حساب آن میرسد .
نمره زبان
شاید در دنیا نمره ی زبان مدرسه مان 20شده باشد اما نمره ی زبانمان در قیامت چند خواهد بود ؟!شاید غافل باشیم طول عمرمان چه حرفهایی زده ایم ،چه حرفهایی می زنیم ، ولی قرآن میفرماید: " ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ "3قرآن می فرماید :لب تکان دهید ، فرشته مینویسد ؛ " وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ ؛ هرچه میفرستی از پیش مینویسیم 4 " إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون ؛ استنساخ میكنیم یعنی: مینویسیم ".5 " كِراماً كاتِبینَ ؛ فرشته كاتب مینویسد. "6 " وَ كُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ ؛ همه كارها از ریز و درشت ثبت می شود "7 و کارهایمان را خدا و پیامبر و امامان همه می دانند8
نمره ی ریاضی
در قیامت نمره ی حساب و کتا بمان با مردم ،نحوه ی استفاده از بیت المال هم محاسبه می شود .امیرالمؤمنین( ع) می فرمایند :" مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ وَ مَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ ؛ هركس از خودش حساب بكشد سود كرده و هركس از آن غافل شود خسارت كرده " . 9 و " مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ وَقَفَ عَلَى عُیُوبِهِ وَ أَحَاطَ بِذُنُوبِهِ وَ اسْتَقَالَ الذُّنُوبَ وَ أَصْلَحَ الْعُیُوبَ ؛ و هركس از خودش حساب بكشد عیوبش را می فهمد وبر لغزشهایش اطلاع وعیوبش را اصلاح می کند واز گناهان استغفار می کند " .10
ما فکر می کنیم وقتی میگن محاسبه کنید ، باید سراغ پولهایمان برویم و آنها را محاسبه کنیم ، اینجا حضرت می فرمایند : عمرت را محاسبه کن . انسان باید محاسبه كند كه برای فردا چه ذخیره كرده است؟ یك راننده اگر بداند پلیس سر راهش است مدارکش را کامل همراهش می برد ،هر باری را حمل نمی کند ،یعنی اگربداند در راه حساب و کتابی است در کارش دقت بیشتری می کند .
قرآن می فرماید : "وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ ؛ روز قیامت پروندهها باز میشود.11 انسان نگاه میكند و میگوید : عجب كتابی ! ریز و درشت را نوشتند . " إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخ ؛ ما تمام كارها را استنساخ میكنیم .12 اگر كسی با خودش محاسبه نداشته باشد ، مصداق این آیه هست ، " إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوء "13
زرنگترین مردم كیست؟
. معمولاً ما وقتی فردی از نظر مادی ترقّی می کند ، میگوییم : فلانی زرنگ بود ، طلایش را زمین كرد. زمینش را طلا كرد. ما به اینها زرنگ میگوییم . ولی درحدیث داریم از همه زرنگتر كسی است كه خودش را محاسبه كند . چگونه ؟روایت داریم : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) " أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِأَكْیَسِ الْكَیِّسِینَ وَ أَحْمَقِ الْحُمَقَاءِ قَالُوا بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَكْیَسُ الْكَیِّسِینَ مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ وَ عَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ وَ أَحْمَقُ الْحُمَقَاءِ مَنِ اتَّبَعَ نَفْسُهُ هَوَاهُ وَ تَمَنَّى عَلَى اللَّهِ الْأَمَانِیَّ فَقَالَ الرَّجُلُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ كَیْفَ یُحَاسِبُ الرَّجُلُ نَفْسَهُ قَالَ إِذَا أَصْبَحَ ثُمَّ أَمْسَى رَجَعَ إِلَى نَفْسِهِ وَ قَالَ یَا نَفْسُ إِنَّ هَذَا یَوْمٌ مَضَى عَلَیْكِ لَا یَعُودُ إِلَیْكِ أَبَداً وَ اللَّهِ سَائِلُكِ عَنْهُ فِیمَا أَفْنَیْتِهِ فَمَا الَّذِی عَمِلْتِ فِیهِ أَ ذَكَرْتِ اللَّهَام حَمِدْتِیهِ أَ قَضَیْتِ حَقَّ أَخٍ مُؤْمِنٍ أَ نَفَّسْتِ عَنْهُ كُرْبَتَهُ أَ حَفِظْتِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ فِی أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ أَ حَفِظْتِیهِ بَعْدَ الْمَوْتِ فِی مُخَلَّفِیهِ أَ كَفَفْتِ عَنْ غِیبَةِ أَخٍ مُؤْمِنٍ بِفَضْلِ جَاهِكِ أَ أَعَنْتِ مُسْلِماً مَا الَّذِی صَنَعْتِ فِیهِ فَیَذْكُرُ مَا كَانَ مِنْهُ فَإِنْ ذَكَرَ أَنَّهُ جَرَى مِنْهُ خَیْرٌ حَمِدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَبَّرَهُ عَلَى تَوْفِیقِهِ وَ إِنْ ذَكَرَ مَعْصِیَةً أَوْ تَقْصِیراً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَزَمَ عَلَى تَرْكِ مُعَاوَدَتِهِ وَ مَحَا ذَلِكَ عَنْ نَفْسِهِ بِتَجْدِیدِ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ وَ عَرْضِ بَیْعَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى نَفْسِهِ وَ قَبُولِهَا وَ إِعَادَةِ لَعْنِ شَانِئِیهِ وَ أَعْدَائِهِ وَ دَافِعِیهِ عَنْ حُقُوقِهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَسْتُ أُنَاقِشُكِ فِی شَیْءٍ مِنَ الذُّنُوبِ مَعَ مُوَالَاتِكِ أَوْلِیَائِی وَ مُعَادَاتِكِ أَعْدَائِی "14
این گونه حساب بكشیم : « یَا نَفْسُ » ای نفس « إِنَّ هَذَا یَوْمٌ مَضَى عَلَیْكِ » امروز گذشت « لَا یَعُودُ إِلَیْكِ أَبَدا ً» دیگر برنمی گردد « وَ اللَّهِ سَائِلُكِ عَنْهُ فِیمَا أَفْنَیْتِهِ » و خدا هم از تو سوال میكند « أَ قَضَیْتِ حَقَّ أَخٍ مُؤْمِنٍ » مشكل مسلمانی را حل کردی؟! « أَ نَفَّسْتِ عَنْهُ كُرْبَتَهُ » غمی را برطرف كردی؟! « أَ حَفِظْتِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ فِی أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ » آیا از حال کسی وقتی سرپرستش نبود وکسی را نداشت ،جویاشدی؟! « أَ أَعَنْتِ مُسْلِماً » مسلمانی را كمك كردی ؟!
آیة الله العظمی بروجردی از خود حساب میكشید وقتی زود عصبانی می شدند ، میگفتند : اگر عصبانی شوم یكسال روزه میگیرم . سر درس عصبانی شدند به یك طلبهای پرخاش كردند، گفتند من قول دادهام یكسال روزه بگیرم تا خود را تربیت كرده به كسی پرخاش نكنم...! و چنین کردند .
پس در یک نگاه اجمالی می توانیم به این نتیجه برسیم برای
خوشحال بودن در قیامت ،در دنیا به تعبیر قرآن" فأین تذهبون" بدون حساب
وکتاب جلو نرویم ودر شبانه روز حداقل اندک ساعتی را به محاسبه ی اعمال
،رفتار ،اعضای بدنمان اختصاص دهیم تا به یاری خدا "از روزی که به ریزترین
کارهایمان رسیدگی می کنند" در امان باشیم .
منابع :
1- حشر /18
2- لقمان /18
3- ق /18
4- یس /12
5- جاثیه /29
6- انفطار /11
7- قمر /52-53
8- توبه /105
9- نهج البلاغه /حکمت 208
10- غررالحکم /ص 236
11- تکویر /10
12- جاثیه /29
13- یوسف /53
14- بحارالانوار /ج 67 /ص69
- نظرات (0)
جادوگران مومن
چرا قرآن در برخی آیات، ساحران را مۆمن به موسی(علیه السلام)میشمرد ولی در برخی آیات دیگر، آنها را در زمره مۆمنان به موسی(علیه السلام)ذکر نکرده است؟

بنابر آیات قرآن کریم، موسی(علیه السلام)در دوران رسالت خویش نزد فرعون رفته و از او خواست بنی اسرائیل را همراه او بفرستد.
قرآن، گفتوگوی این دو و معجزاتی که موسی(علیه السلام)در آنجا نشان داد و حوادث بعد از آنرا اینگونه تشریح میکند: «سزاوار است که درباره خدا سخنى جز حق نگویم. بیتردید من دلیلى روشن [بر صدق رسالتم] از سوى پروردگارتان براى شما آوردهام، [از حکومت ظالمانهات دست بردار] و بنى اسرائیل را [براى کوچ کردن از این سرزمین] با من روانه کن. [فرعون] گفت: اگر [در ادعاى پیامبرى] از راستگویانى چنانچه معجزهاى آوردهاى آنرا ارائه کن.
پس موسى عصایش را انداخت، پس به ناگاه اژدهایى آشکار شد. و دستش را از گریبانش بیرون کشید که ناگاه دست براى بینندگان سپید و درخشان گشت.
اشراف و سران قوم فرعون گفتند: قطعاً این جادوگرى [زبردست و] داناست. میخواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند اینک [درباره او] چه رأى و نظرى میدهید؟ گفتند: [مجازات] او و برادرش را به تأخیر انداز و نیروهاى گردآورنده را به شهرها روانه کن. تا هر جادوگرى دانا را به نزد تو آورند. و جادوگران نزد فرعون آمدند [و] گفتند: آیا اگر پیروز شویم، حتماً براى ما پاداش و مزد قابل توجهى خواهد بود؟ گفت: آرى، و یقیناً از مقرّبان خواهید بود.
جادوگران گفتند: اى موسى! یا تو [چوب دست خود را] بینداز، یا اینکه ما میاندازیم. [موسى] گفت: شما بیندازید. هنگامى که انداختند، چشمهاى مردم را جادو کردند و آنان را سخت ترساندند، و جادویى بزرگ و شگفتآور به میان آوردند.
و به موسى وحى کردیم: عصایت را بینداز. ناگهان آنچه را جادوگران به دروغ بافته بودند، به سرعت بلعید! پس حق ثابت شد و آنچه را همواره جادوگران [به عنوان سِحر] انجام میدادند، باطل و پوچ گشت.
پس [فرعونیان] در آنجا مغلوب شدند و با ذلت و خوارى بازگشتند».[1] این قضیه موجبات شکست و سرافکندگی فرعونیان را همراه داشت. اما مهمتر از شکست فرعونیان، ایمان آوردن ساحران بود. قرآن در چند مورد و تقریباً با عباراتی مشابه ایمان آوردن ساحران فرعون را بیان میکند:
«پس جادوگران [از هیبت و عظمت این معجزه که یافتند کارى خدایى است نه جادویى] به سجده افتادند. و گفتند: ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم، پروردگار موسى و هارون».[2]
مشابه این آیات در سورههای دیگر نیز تکرار شده است.[3]
بنابر این، آیات قرآن صراحت در ایمان آوردن ساحران فرعون دارد. ایمان آنها به حدّی محکم و استوار بود که وقتی با تهدید جدّی و وحشتناک فرعون مواجه میشوند، او را مخاطب قرار داده و میگویند: «ما هرگز تو را بر دلایل روشنى که به سوى ما آمده و بر آنکه ما را آفرید، ترجیح نمیدهیم؛ پس هر حکمى را که میتوانى صادر کن، تو فقط در این زندگى دنیا مىتوانى حکم کنى. بىتردید ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا خطاهایمان و آن جادویى که ما را به آن واداشتى بر ما بیامرزد و خدا بهتر و پایدارتر است».[4]
اما آیه دیگری وجود دارد که در ظاهر با ایمان داشتن ساحران منافی است. ابتدا این آیه را به همراه تفسیرش ذکر میکنیم و سپس به بیان عدم تنافی این آیات میپردازیم. این آیه چنین است: « فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّیَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن یَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ »؛[5] پس [در ابتداى کار] کسى به موسى ایمان نیاورد، مگر فرزندانى [انگشت شمار] از قومش آن هم با ترسى [شدید] از فرعون و اشراف آن قوم که مبادا فرعونیان آنان را شکنجه و عذاب دهند و مسلّماً فرعون در سرزمین مصر برتریخواه، و [در گناه، معصیت و ستم] از اسرافکاران بود.
در مورد معنای ذریه، گفتارهای بسیاری وجود دارد. از جمله اینکه «ذرّیة» به فرزند و نسل معنا شده است.[6]
همچنین تعدادی «ذرّیة» را به معنای گروهی از قبیله تفسیر کردهاند.[7] برخی از مفسران نیز در تقریر معنای «ذریة» آوردهاند: «این گروه کوچک و اندک که به مقتضاى ظاهر کلمه ذریة، بیشتر از جوانان و نوجوانان تشکیل مىشدند ... ».[8]
در اینکه ضمیر در «مِّن قَوْمِهِ» به چه کسی برگشت میکند، و منظور از «ذرّیة» چه گروهی است؛ میان مفسران دیدگاههایی مطرح شده است:
1. برخی از مفسّران معنای «ذُرِّیَّةٌ مِّن قَوْمِهِ»، را تعدادی از خاندان فرعون دانستهاند که به موسی(علیه السلام)ایمان آورده بودند؛ افرادی مانند مۆمن آل فرعون، همسر فرعون و ... بنابر این معنا، ضمیر در «قَوْمِهِ» به فرعون برگشت داده میشود، البته لفظ فرعون در متن ذکر نشده است، اما در آیات قبل بدان تصریح شده؛ لذا میتوان ضمیر را به آن ارجاع داد.[9]
2. تعدادی از مفسّران ضمیر در «قومه» را به موسی(علیه السلام)برگشت داده و در نتیجه تعدادی از بنی اسرائیل را در تفسیر «ذُرِّیَّةٌ مِّن قَوْمِهِ» ذکر کردهاند: منظور از جمله «ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ» بعضى از افراد ضعیف و طبقه ناتوان بنى اسرائیل است، و اما بزرگان و اشراف و توانگران بنى اسرائیل ایمان نیاوردند. اعتبار عقلى هم مۆید این ظهور است.[10]
3. برخی از مفسران منظور از اینان را جمعی از افراد دانستهاند که هم به موسی(علیه السلام)منسوب هستند و هم به فرعون: «مراد از ذریه که به موسى ایمان آوردند آنهایى هستند که مادرانشان از بنى اسرائیل و پدرانشان از طایفه فرعونیان میباشد و ایشان پیروى کردند از خویشان مادرى».[11]
برخی از مفسران این نظریه را به عنوان یک احتمال مطرح کردهاند: «إِلَّا ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ مگر طایفهاى از قوم فرعون که آنها جماعتى بودند که مادر ایشان از قوم بنى اسرائیل بودند و پدران ایشان از قبیله قبط و یا آنها جمعى بودند از قبطیان مثل آسیه زن فرعون و حزقیل و خازن فرعون و زوجه آن خازن و مشاطه که فرعون را به جواهر و لآلى زینت میداد».[12]
البته در مرجع ضمیر «مَلَایْهِمْ» نیز اختلافاتی وجود دارد که بر اساس تفاسیر فوق شکل گرفته است و در اینجا نیازی به بیان آن نیست.
حال با این توضیحات این پرسش به وجود میآید که چرا ساحران که به بیان قرآن، مۆمن به خداوند شده بودند، در زمره این افراد قرار نگرفتند و خداوند نامی از آنها نمیبرد، در حالیکه این آیه بعد از بیان ایمان آنها آورده شده است.
بهترین و دقیقترین جواب داده شده این بیان است که؛ آیه مذکور تنها در مقام بیان اولین ایمان آورندگان به موسی(علیه السلام)میباشد که در ابتدای رسالت موسی(علیه السلام)بوده است؛ بنابر این محتوای آیه منافاتی با ذکر نشدن اسم ساحران ندارد. این معنا را برخی از مفسران به صراحت بیان کردهاند: «بعد از معجزه اژدها شدن عصا، تمام ساحران و تعداد بسیاری از مردم به موسی(علیه السلام)ایمان آوردند، اما قبل از این معجزه تنها تعداد معدودی از جوانان بنی اسرائیل به موسی(علیه السلام)ایمان آوردند ... آنها هم از فرعون و هم از بزرگان قوم خود میترسیدند که آنها را مجبور به برگشت از دین موسی(علیه السلام)کنند».[13]
این بیان از ظاهر تعدادی از تفاسیر نیز به دست میآید که این قسمت «فَما آمَنَ لِمُوسى إِلَّا ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ» را به ابتدای رسالت موسی، برگشت دادهاند.[14]
همچنین حرف «فاء» که در ابتدای آیه آمده، فاء نتیجه نیست تا به وسیله آن تأخر زمانی این آیه بر معجزه موسی(علیه السلام)و سحر ساحران را به دست آورد، بلکه فاء عاطفه است[15] و نمیتوان از آن چنین استنباطی را داشت.
اما اگر این آیه را در مورد اولین ایمان آورندگان ندانیم، که نظر بیشتر مفسران نیز همین میباشد؛ باز هم اشکالی از بابت ذکر نکردن ساحران به وجود نمیآید؛ زیرا این احتمال وجود دارد که کلمه «مِنْ قَوْمِهِ» را متعلق به «ما آمَنَ» بدانیم که در این صورت معنا چنین میشود: از قوم موسی کسی به او ایمان نیاورد مگر گروهی اندک». بنابر این معنا، نیز اشکالی در آیه وجود ندارد؛ زیرا این آیه تنها در مورد مۆمنان از قوم موسی میباشد که ساحران از جمله آنان نیستند.
پی نوشت ها:
[1]. اعراف، 105 – 119.
[2]. شعراء، 46 – 48: «فَأُلْقِىَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ قَالُواْ ءَامَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ رَبِّ مُوسىَ وَ هَارُونَ».
[3]. برای نمونه ر.ک: اعراف، 120 – 122؛ طه، 70.
[4]. طه، 72 - 73: «قَالُواْ لَن نُّۆْثِرَکَ عَلىَ مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَیِّنَتِ وَ الَّذِى فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضىِ هَذِهِ الحْیَوةَ الدُّنْیَا * إِنَّا ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغْفِرَ لَنَا خَطَایَانَا وَ مَا أَکْرَهْتَنَا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَیرْ وَ أَبْقَى».
[5]. یونس، 83.
[6]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 3، ص 6، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش.
[7]. فضل الله، سید محمد حسین، تفسیر من وحی القرآن، ج 11، ص 354، دار الملاک، بیروت، چاپ دوم، 1419ق.
[8]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 8، ص 365، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[9]. شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص 224، دار البلاغة، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد، ج 5، ص 192، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.
[10]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 112، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق؛ تفسیر نمونه، ج 8، ص 366.
[11]. بروجردی، سید محمد ابراهیم، تفسیر جامع، ج 3، ص 225، انتشارات صدر، تهران، چاپ ششم، 1366ش.
[12]. شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق: حسینی ارموی (محدث)، میر جلال الدین، ج 2، ص 387، نشر داد، تهران، چاپ اول، 1373ش.
[13]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 4، ص 185، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1424ق.
[14]. برای نمونه ر.ک: فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق: اعلمی، حسین، ج 2، ص 413، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق؛ قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق: درگاهی، حسین، ج 6، ص 85، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1368ش.
[15]. صافی، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج 11، ص 179، دار الرشید، مۆسسة الإیمان، دمشق، بیروت، چاپ چهارم، 1418ق.
- نظرات (0)
افتخار بزرگی که نصیب این قوم شد

بنی اسرائیل یکی
از اقوامی هستند که در قرآن به تکرار از آنان یاد شده است و حوادث و
اتفاقاتی که برایشان روی داده است را به طرق مختلف گزارش داده است.
ا
این قوم که از فرزندان حضرت یعقوب (علیه
السلام) میباشند پیامبران بسیاری را درک کرده و معجزات فراوانی را
دیدهاند. کارهای شایسته و ناشایست فراوان انجام دادهاند. این قوم خود را برترین مردم جهان
میدانند و معتقدند حاکمیت مطلق جهان از آن آنان است. برای این ادعای خویش
نیز شواهدی از اقوال انبیاء و حتی قرآن آوردهاند چرا که قرآن در سه موضع
به برتر بودن بنی اسرائیل بر عالمیان اشاره کرده است. این آیات عبارتند از:
"یا بَنی إِسْرائیلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْكُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمینَ"؛ "اى فرزندان اسرائیل، از نعمتهایم كه بر شما ارزانى داشتم، و [از] اینكه من شما را بر جهانیان برترى دادم، یاد كنید". (بقره/47 و 122)
"وَ لَقَدْ آتَیْنا بَنی إِسْرائیلَ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمین"؛ "و به یقین، فرزندان اسرائیل را كتاب [تورات] و حكم و پیامبرى دادیم و از چیزهاى پاكیزه روزیشان كردیم و آنان را بر مردم روزگار برترى دادیم". (جاثیه/16)
در این بخش به بررسی معنا و مراد اصلی این آیات پرداخته میشود.
بررسی آیات
خداوند در این آیات نعمتهایى را كه در اختیار بنى اسرائیل قرار داده به آنها تذكر مىدهد و از آنها مىخواهد كه نعمتهاى الهى را به خاطر بیاورند.
بعد از این تذكر و بیان كلى كه در آیات دیگر هم ذكر شده است، مطلب مهمى را خطاب به بنى اسرائیل بیان مىكند و آن اینكه من شما را بر جهانیان برترى دادم. ب
رترى قوم بنى اسرائیل بر جهانیان افتخار بزرگى براى آنان محسوب مىشود و بدین گونه خداوند با یك روانشناسى خاص، نخست به آنها شخصیت مىدهد و حس غرور آنها را تحریك مىكند تا براى شنیدن مطالب بعدى و پذیرش آن آمادگى پیدا كنند.
باید تمام معلمان و واعظان و متصدیان امور تربیتى از این شیوه جالب قرآنى استفاده كنند و در تربیت افراد، ابتدا به آنها شخصیت بدهند و نكات مثبت آنها را بگویند و آنگاه مطالب خود را القاء كنند.
با رعایت این نكته مهم روانى، نتایج مهمى به دست مىآید و شخص در تربیت افراد و تأثیر گذارى در روحیه آنان موفقتر مىشود.
حال باید دید اینكه قرآن قوم بنى اسرائیل را برتر از جهانیان مىشمارد به چه معناست؟
عموم مفسران بر این اعتقادند که برتر بودن بنی اسرائیل بر سایر جهانیان مربوط به عصر و زمان خودشان بوده است.
به عنوان نمونه از ابن عباس نقل شده است که میگوید: "منظور برترى آنان است از مردم زمان خودشان زیرا بدون شك امّت اسلام بالاترین امتها است به شهادت آیه كریمه "كُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ"؛ (بهترین دستهاى كه بر این مردم نمودار شدهاند شما بودید. آل عمران/110)".
پس منظور از این گفتار قرآن جهانیان عصر خود آنهاست. یعنى آنها در زمان حضرت موسى(علیه السلام) بر تمام ملتهاى معاصر خود برترى و فضیلت داشتند. در نتیجه لازمه این سخن برترى قوم بنى اسرائیل بر امت اسلام نیست و بدون شك امت محمد(صلی الله علیه و آله) از قوم بنى اسرائیل با فضیلتتر و برتر هستند. مثل اینكه اگر گفته شود: "حاتم بخشندهترین مردم بود" یعنى در زمان خودش.
بعضى نیز گفتهاند ممكن است برترى بنى اسرائیل بر تمام جهانیان و حتى امت محمد(صلی الله علیه و آله) درست باشد منتهى نه به طور مطلق و در همه ابعاد بلكه منظور، برترى آنان در امتیازات مخصوصى است كه یافتند. مانند فرود آمدن منّ و سلوى و داشتن رسولان و كتابها و غرق كردن فرعون و نشانهها و پیش آمدهایى كه با آن ها استدلال بر وجود خدا راحتتر، و تحمل مشكلات و تكالیف و وظیفهها آسانتر میگردد.
برخی نیز به این نکته اشاره نمودهاند که "الف و لام" كلمه "الْعالَمِینَ" عمومیت عرفى دارد، نه عمومیت حقیقى. براى اینكه افضلیت آنان صحت پیدا كند كافى بود از یك جهت بر دیگران افضل باشند، نه از جمیع جهات و آن جهتى كه بنى اسرائیل در عصر خود از دیگران افضل بودند و امتیاز داشتند عبارت بود از اینكه خدا تعداد كثیرى از پیامبران بنى اسرائیل (علیهم السّلام) را براى آنان فرستاد. زیرا: موسى، هارون، یوشع، عزیر، زكریا، یحیى هم از بنى اسرائیل بودند.
در هر صورت این موضوع كه بنى اسرائیل از یك جهت بر أهل زمان خود برترى مىداشتند دلیل بر این نمىشود كه آنان از هر جهت بر اهل آن زمان افضل و برتر باشند. و نه اینكه هر فردى از ایشان بر فردى غیر از خودشان برترى داشته باشد.
نتیجه:
قرآن کریم در سه آیه به برتر بودن بنی اسرائیل بر جهانیان اشاره کرده است: دو آیه همانند یکدیگر بوده و آیه سوم در الفاظ متفاوت است.
با در نظر گرفتن صریح آیه 110 سوره آل عمران که برتر بودن امت اسلام بر سایر امتهای پیشین از آدم تا پیش از پیامبر(صلی الله علیه و آله) را میرساند میتوان در زمینه این سه آیه سه احتمال زیر را مطرح ساخت:
1ـ منظور برتر بودن آنها بر مردم عصر و زمان خویش بوده است.
2ـ میتوان برتر بودن بنی اسرائیل بر سایر جهانیان حتی امت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را از این حیث پذیرفت که نعمتها، معجزات و پیامبران فراوانی به آنها داده شده است که دیگر ملل از آنها محروم بودند و در نتیجه راه شناخت حق و رسیدن به مراتب کمال برایشان آسان شده است.
3ـ مقصود آیه برتر بودن بنی اسرائیل در تمام وجوه انسانی و معنوی نیست بلکه میتواند تنها به یک وجه خاص اشاره داشته باشد. به عنوان نمونه مقصود برتر بودن آنها از سایر مردمان به لحاظ کثرت پیامبران باشد.
از میان این سه وجه، احتمال اول، با اقبال بیشتری مواجه بوده و به نظر پاسخ مناسبتری برای این پرسش میباشد.
منابع:
ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص: 163
تفسیر آسان، ج 1، ص: 118
تفسیر كوثر، ج1، ص: 166
- نظرات (0)
با این شرط خدا هرکس را بخواهد یاری می کند
1ـ گرچه خداوند هر كس را بخواهد یارى مىكند ولى شرط یارى آن است كه مردم در مقام نصرت دین او بپاخیزند.
2ـ گرچه حوادث براى همه مایهى پند و عبرت است ولى درس گرفتن از نشانهها، بصیرت و بینش مىخواهد.
قَدْ كانَ لَكُمْ آیَةٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ أُخْرى كافِرَةٌ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ وَ اللَّهُ یُوَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ إِنَّ فِی ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصارِ (آل عمران ـ 13)
به یقین در دو گروهى كه (در جنگ بدر) با هم روبرو شدند، براى شما نشانه (و درس عبرتى) بود. گروهى در راه خدا نبرد مىكردند و گروه دیگر كه كافر بودند (در راه شیطان و هوس خود.) كفّار به چشم خود مسلمانان را دو برابر مىدیدند (و این عاملى براى ترس آنان مىشد) و خداوند هر كس را بخواهد به یارى خود تأیید مىكند. همانا در این امر براى اهل بینش، پند و عبرت است.
این آیه مربوط به جنگ بدر است كه دو گروهِ مسلمانان و كفّار در برابر یكدیگر قرار گرفتند.
در این نبرد تعداد مسلمانان سیصد و سیزده نفر بود كه هفتاد و هفت نفر آنها از مهاجرین و دویست و سى و شش نفر از انصار بودند.
پرچمدار مهاجرین حضرت على علیه السلام و پرچمدار انصار سعد بن عباده بود. مسلمانان هفتاد شتر، دو اسب، شش زره و هشت شمشیر داشتند، ولى لشكر كفر بیش از هزار رزمنده و صد اسبسوار داشت. مسلمانان در آن جنگ با دادن بیست و دو شهید 14 نفر از مهاجرین و 8 نفر از انصار بر دشمن كافر با 70 كشته و 70 اسیر پیروز شدند.
جنگ بدر با پیش بینى قبلى انجام نشد. هدف، مصادره اموال كفّار به تلافى مصادرهى اموال مسلمین مهاجر از مكّه بود كه به جنگ و برخورد نظامى انجامید.
جنگ بدر نمونه روشنى بود
این آیه در حقیقت بیان نمونهاى است از آنچه در آیات قبل آمده است و به كافران هشدار مىدهد كه به اموال و ثروت و كثرت نفرات مغرور نشوند كه سودى به حالشان ندارد، یك شاهد زنده این موضوع جنگ بدر است، كه دشمنان اسلام با فزونى تجهیزات جنگى و نفرات و اموال، به شكست سختى مبتلا شدند، مىفرماید: "در آن دو جمعیت (كه در میدان جنگ بدر) با هم روبرو شدند نشانه و درس عبرتى براى شما بود". (قَدْ كانَ لَكُمْ آیَةٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا)
"یك گروه در راه خدا نبرد مىكرد و گروه دیگر كافر بود" و در راه شیطان و بت (فِئَةٌ تُقاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ أُخْرى كافِرَةٌ).
چرا عبرت نگیرید در حالى كه یك ارتش كوچك و تقریبا فاقد ساز و برگ جنگى اما با ایمان استوار و محكم بر ارتش كه چند برابر او بود، از نظر وسایل جنگى و تعداد نفرات، پیروز گشت، اگر تنها فزونى نفرات و امكانات مىتوانست كارگشا باشد، باید در جنگ بدر ظاهر شده باشد، در حالى كه نتیجه معكوس بود، سپس مىافزاید: "آنها (مشركان) این گروه (مومنان) را با چشم خود دو برابر آنچه بودند مشاهده مىكردند". (یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ)
یعنى اگر مومنان 313 نفر بودند، در چشم كفار بیش از 600 نفر جلوه مىكردند تا بر وحشت آنها بیفزاید، و این خود یكى از عوامل شكست كفار شد.
این موضوع علاوه بر اینكه یك امداد الهى بود، از جهتى طبیعى نیز به نظر مىرسد زیرا وقتى نبرد شروع شد، و ضربات كوبنده مسلمانان كه از نیروى ایمان مایه مىگرفت بر پیكر لشكر دشمن وارد شد، چنان مرعوب و متوحش شدند كه فكر مىكردند نیروى دیگرى همانند آنان به آنها پیوسته است و با دو برابر قدرت اول صحنه جنگ را در اختیار گرفتهاند، در حالى كه قبل از شروع جنگ مطلب بر عكس بود، آنها چنان با دیده حقارت به مسلمانان نگاه مىكردند كه تعدادشان را كمتر از آنچه بود، تصور مىكردند، یا به تعبیر دیگر خدا مىخواست قبل از شروع جنگ، تعداد مسلمانان در نظر آنان كم جلوه كند تا با غرور و غفلت وارد جنگ شوند، و پس از شروع جنگ دو برابر جلوه كند تا وحشت و اضطراب، آنها را فرا گیرد و منتهى به شكست آنان گردد ولى به عكس خداوند عدد دشمنان را در نظر مسلمانان، كم جلوه داد تا بر قدرت و قوت روحیه آنها بیفزاید.
این همان چیزى است كه در آیه 44 سوره انفال نیز به آن اشاره شده است مىفرماید: وَ إِذْ یُرِیكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فِی أَعْیُنِكُمْ قَلِیلًا وَ یُقَلِّلُكُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْراً كانَ مَفْعُولًا:" به یاد آرید هنگامى را كه با دشمن در میدان جنگ روبرو شدید، خداوند آنها را در نظر شما كم جلوه مىداد (تا روحیه شما براى نبرد ضعیف نشود) و شما را در نظر آنها كم جلوه مىداد (تا از شروع به جنگى كه سرانجامش شكست آنها بود منصرف نشوند) تا خداوند كارى را كه مىبایست انجام گیرد صورت بخشد".
سپس مىافزاید: "خداوند هر كس را بخواهد با یارى خود تقویت مىكند" (وَ اللَّهُ یُوَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ).
همان گونه كه بارها گفتهایم خواست و مشیت خدا بى حساب نیست و همواره آمیخته با حكمت او است، و تا شایستگىهایى در افراد نباشد آنها را تأیید و تقویت نمىكند.
قابل توجه اینكه: تایید و پیروزى خداوند در این حادثه تاریخى، نسبت به مسلمانان دو جانبه بود، هم یك "پیروزى نظامى" بود و هم یك "پیروزى منطقى" از این نظر پیروزى نظامى بود كه ارتش كوچكى با نداشتن امكانات كافى بر ارتشى كه چند برابر او بود و از امكانات فراوانى بهره مىگرفت پیروز شد.
و اما پیروزى منطقى از این نظر بود كه خداوند صریحاً این پیروزى را قبل از آغاز جنگ به مسلمانان وعده داده بود، و این دلیلى بر حقانیت اسلام شد.
در پایان آیه مىفرماید: "در این عبرتى است براى صاحبان چشم و بینش" (إِنَّ فِی ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصارِ).
پیامهای آیه:
1ـ هدف جنگ باید خدا و دین خدا باشد. «فِی سَبِیلِ اللَّهِ»
2ـ رزمندگان مسلمان داراى یك هدف هستند. «فِئَةٌ تُقاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» (ولى رزمندگان كافر هر كدام براى هدفى به جنگ آمدهاند.)
3ـ آنجا كه خدا بخواهد دیدها، برداشتها و افكار عوض مىشود. با همین چشم، همین جمعیّت را دو برابر مىبیند. «یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ»
4ـ یكى از امدادهاى غیبى، ایجاد رُعب در دل دشمنان است. «یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ»، «وَ اللَّهُ یُوَیِّدُ»
5ـ جنگ بدر نشان داد كه اراده خداوند بر اراده خلق غالب، و تنها امكانات مادّى، عامل پیروزى نیست. «یُوَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ»
7ـ هدف از بیان تاریخ باید عبرت و پندگیرى باشد. «لَعِبْرَةً»
8ـ گرچه حوادث براى همه مایهى پند و عبرت است «كانَ لَكُمْ آیَةٌ» ولى درس گرفتن از نشانهها، بصیرت و بینش مىخواهد. «لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصارِ»
9ـ كسانى كه از جنگ بدر درس نگیرند، صاحب بصیرت نیستند. «لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصارِ»
منابع:
تفسیر نور، ج 2
تفسیر نمونه، ج 2
تفسیر قرطبى، جلد 2
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925926927»»