لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
آیات محکم و متشابه، مساله چیست؟

یك انسان واقع بین و حقیقتجو براى فهم كلمات پروردگار، راهى جز این ندارد كه همه آیات را در كنار هم بچیند و از آنها حقیقت را دریابد، و اگر در ظواهر پارهاى از آیات، در ابتداى نظر، ابهام و پیچیدگى بیابد، با توجه به آیات دیگر، آن ابهام و پیچیدگى را برطرف سازد و به كنه آن برسد.
هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (آل عمران ـ 7)
او كسى است كه این كتاب را بر تو نازل كرد. بخشى از آن، آیات محكم (روشن و صریح) است كه اصل و اساس این كتاب را تشكیل مىدهد. (و هر گونه ابهامى در آیات دیگر، با مراجعه به این محكمات روشن مىشود) و بخشى از آن، آیات متشابه است (كه احتمالات مختلفى در معناى آیه مىرود، ولى با توجه به آیات محكم، تفسیر آنها روشن مىشود.) امّا كسانى كه در دلهایشان انحراف است، به جهت ایجاد فتنه (و گمراه كردن مردم) و نیز به جهت تفسیر آیه به دلخواه خود، به سراغ آیات متشابه مىروند، در حالى كه تفسیر این آیات را جز خداوند و راسخان در علم نمىدانند. آنان كه مىگویند: ما به آن ایمان آوردهایم همهى آیات از طرف پروردگار ماست (خواه محكم باشد یا متشابه) و جز خردمندان پند نگیرند.
منظور از آیات محكم و متشابه چیست؟
واژه" محكم" در اصل از" احكام" به معنى ممنوع ساختن، گرفته شده است و به همین دلیل به موجودات پایدار و استوار، محكم مىگویند، زیرا عوامل انحرافى را مىزدایند و نیز سخنان روشن و قاطع كه هر گونه احتمال خلاف را از خود دور مىسازد محكم مىگویند.
بنا بر این مراد از" آیاتٌ مُحْكَماتٌ" آیاتى است كه مفهوم آن به قدرى روشن است كه جاى گفتگو و بحث در آن نیست، این آیات (محكمات) در قرآن" ام الكتاب" نامیده شده، یعنى اصل و مرجع و مفسر و توضیح دهنده آیات دیگر است.
واژه" متشابه" در اصل به معنى چیزى است كه قسمتهاى مختلف آن، شبیه یكدیگر باشد، به همین جهت به جملهها و كلماتى كه معنى آنها پیچیده است و گاهى احتمالات مختلف در باره آن داده مىشود،" متشابه" مىگویند، و منظور از متشابهات قرآن همین است، یعنى آیاتى كه معانى آن در بدو نظر پیچیده است، و در آغاز، احتمالات متعددى در آن مىرود، اگر چه با توجه به آیات محكم، تفسیر آنها روشن است.
از آنچه در باره محكم و متشابه گفتیم معلوم شد كه یك انسان واقع بین و حقیقتجو براى فهم كلمات پروردگار، راهى جز این ندارد كه همه آیات را در كنار هم بچیند و از آنها حقیقت را دریابد، و اگر در ظواهر پارهاى از آیات، در ابتداى نظر، ابهام و پیچیدگى بیابد، با توجه به آیات دیگر، آن ابهام و پیچیدگى را برطرف سازد و به كنه آن برسد.
در این آیه، چند سوال مطرح است:
سوال: قرآن در یك جا همهى آیات خود را محكم دانسته و فرموده: «كِتابٌ أُحْكِمَتْ آیاتُهُ» (هود، 1) و در جاى دیگر همه را متشابه دانسته و فرموده: «كِتاباً مُتَشابِهاً» (زمر، 23) ولى در این آیه بعضى را محكم و بعضى را متشابه معرّفى نموده است، مسأله چیست؟
پاسخ: آنجا كه فرمود: تمام آیاتِ قرآن محكم است، یعنى سخن سست و بىاساس در هیچ آیهاى نیست و آنجا كه فرمود: همهى آیات متشابه هستند، یعنى سیستم و آهنگ آیات قرآن، هماهنگ، یك نواخت و شبیه بهم است.
اما با این حال، از نظر فهم مردم همهى آیات یكسان نیستند، بعضى صریح و روشن و همه كس فهم، ولى بعضى داراى معانى بلند و پیچیدهاند كه همین امر موجب شبهه و اشتباه آنان مىگردد.
سوال: چرا در قرآن آیات متشابه به كار رفته است؟
پاسخ: اوّلًا: وجود آیات متشابه زمینهى فكر و تدبّر در آیات است.
ثانیاً: موجب رجوع مردم به رهبران آسمانى مىشود. آرى، اگر همهى درس آسان باشد، شاگرد احساس نیاز به استاد نمىكند.
ثالثاً: متشابهات وسیله آزمایش مردم است. گروهى كژاندیش، از لابلاى آنها به سراغ اهداف شوم خود مىروند و گروهى اندیشمند، به فرموده امام رضا علیه السلام با مراجعه به محكمات، معناى صحیح آیات را كشف مىنمایند. («من ردّ متشابه القرآن الى محكمه هدى الى صراط مستقم». بحار، ج 2، ص 185)
سوال: نمونه آیات متشابه كدام است؟
پاسخ: در قرآن مىخوانیم: «إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ» (قیامت، 23) در قیامت، چشمها به پروردگارشان مىنگرند. چون عقل سلیم، جسم بودن را براى خداوند محال مىداند و در آیات دیگر قرآن نیز مىخوانیم: «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ» (انعام، 103) چشمها او را درك نمىكنند، لذا مىفهمیم كه مراد از نگاه به پروردگار، نگاه به لطف و پاداش او در قیامت است.
همچنین مراد از «دست خدا» در آیهى «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ» قدرت اوست، چنان كه در فارسى نیز مىگوییم: فلانى در فلان شهر یا اداره دست دارد، یعنى قدرت دارد.
و گر نه خداوند كه جسم نیست تا دست و پا داشته باشد. قرآن نیز مىفرماید:
«لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَیْءٌ» (شورا، 11) او همانندى ندارد.
این گونه آیات، سبب انحراف ساده اندیشانى شده كه به آیات دیگر توجّه ندارند و از مفسّران واقعى یعنى اهل بیت پیامبر علیهم السلام جدا افتادهاند و شاید به جهت همین خطرات باشد كه قرآن، خود به ما سفارش نموده است هنگام قرائت قرآن از شرّ شیطان به خداوند پناه ببرید. «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ» (نحل، 98)
سوال: تأویل قرآن به چه معناست؟
پاسخ: مراد از تأویل، اهداف و معارف و اسرار پشت پردهاى است كه بعد روشن مىشود. نظیر تعبیر خوابى كه حضرت یوسف دید و بعد روشن شد و یا اسرارى كه در شكستن كشتى توسط خضر و موسى بود كه بعد روشن شد.
در روایات مىخوانیم: آیات ناسخ، از محكمات و آیات منسوخ از متشابهات قرآن است و ائمه معصومین علیهم السلام مصداق بارز راسخون در علم هستند. (تفسیر نور الثقلین)
هم چنان كه خروج كنندگان بر حاكم اسلامى، كج اندیشانى هستند كه به دنبال آیات متشابه مىروند. (تفسیر درّ المنثور، ج 2، ص 148) حضرت على علیه السلام در نهج البلاغه (نهج البلاغه، خطبه 91) از راسخان در علم ستایش مىكند. آنان كه به عجز علمى خود اعتراف دارند و از تعمق در چیزى كه ضرورتى ندارد دست باز مىدارند.
پیامهای آیه:
1ـ هر كس همهى آیات را نمىفهمد. «وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ»
2ـ قلبهاى منحرف، منشأ فساد و فتنه است. «فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ»
3ـ فتنه، تنها آشوب نظامى و فیزیكى نیست، تفسیر به رأى و تحریفِ فرهنگ و معانى آیات، نیز فتنه است. «ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ»
4ـ گاهى حقّ دستاویز باطل مىشود. «ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ»
5ـ هدف نهایى و مقصد اعلاى آیات الهى را تنها خدا و راسخان در علم مىدانند. «وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»
6ـ نام راسخان در علم در كنار نام مقدّس خداوند آمده و مقامشان بعد از مقام الهى است. «وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»
7ـ علم، درجاتى دارد كه بالاترین آن آشنا شدن به تأویل و رسیدن به هدف نهایى است. «وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»
8ـ عالمان واقعى بىتكبّرند. «وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ»
9ـ گرایش به باطل، مانع از رسوخ علم است. «الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» در برابر «فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ» قرار داده شده است.
10ـ هر چه را نمىفهمیم انكار نكنیم. «كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»
11ـ نزول آیات محكم و متشابه، در مسیر تربیت است. «كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»
منابع:
تفسیر نور ج 2
تفسیر نمونه ج 2
تفسیر نور الثقلین
تفسیر درّ المنثور، ج 2
نهج البلاغه، خطبه 91
- نظرات (0)
«کهیعص» در قرآن به چه معنی است؟
«کاف» رمز کربلا و
«هاء» رمز هلاکت خاندان او «یاء» اشاره به نام یزید دارد که بر حسین (علیه
السلام) ظلم کرد و «عین» اشاره به عطش و تشنگی آن امام و «صاد» نشانه صبر و
استقامت امام حسین(علیه السلام) است.
تفسیر آیه "کهیعص" از زبان امام زمان(علیه السلام)
سعدبن عبدالله می گوید: روزی تأویل «کهیعص» را از امام زمان سوال کردند. حضرت فرمودند: این حروف از اخبار نهانی است که خداوند به بنده اش زکریا اطلاع داده سپس داستان آن را برای محمد(صلی الله و علیه و آله) بیان داشته است.
آنجا که زکریا از خدا خواسته اسماء خمسه ی طیبه را به او بیاموزد، جبرئیل بر او نازل شد و آن اسماء را به او آموخت. هنگامی که زکریا نام محمد و علی و فاطمه و حسن را به زبان جاری کرد دل شاد شده و اندوهش زائل گردید و اما وقتی که نام حسین را به زبان آورد اندوه بر او چیره شد و اشکش جاری گردید. سپس عرضه داشت خدای من! چه شد که امروز وقتی نام آن چهار نفر را به زبان آوردم با ذکر نام آن ها اندوهم برطرف گردید و لکن هنگامی که نام حسین به زبانم جاری شد اشکم جاری و غم دلم زیاد گردید؟!
خداوند داستان شهادت امام حسین(علیه السلام) را به او خبر داد و فرمود: «کهیعص» پس «ک» اسم کربلا و «ه» هلاکت عترت طاهره و «ی» یزید (قاتل آن بزرگوار) و «ع» عطش آن حضرت و «ص» (اشاره به) صبر و بردباری او است وقتی که حضرت زکریا این وقایع را شنید، سه روز از مسجد بیرون نیامد و نگذاشت کسی بر آن حضرت وارد شود و به گریه و سوگواری پرداخته و با چشم گریان می گفت:
الهی! آیا بهترین خلقت را به مصیبت فرزندش مبتلا خواهی کرد؟
الهی! آیا این مصیبت را بر حسین نازل می کنی؟
الهی! آیا این لباس مصیبت را بر علی و فاطمه می پوشانی؟
الهی! آیا اندوه این مصیبت را بر آن دو بزرگوار روا می داری؟
سپس عرضه داشت: خدای من! فرزندی به من روزی فرما و هنگامی که بزرگ شد چشم مرا به دیدار او روشن و مرا به دوستی مفتون گردان، آنگاه مرا به داغ او مبتلا فرما چنان که حبیبت محمد را به داغ فرزندش مبتلا می فرمایی!
خداوند دعای او را مستجاب کرده، حضرت یحیی را به او عطا فرمود و پس از آن که بزرگ شد با شهادت یحیی آن را داغ دار کرد.
در تفسیری دیگر داریم که صاحب کتاب «الدرّ الثمین» در تفسیر آیه «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ»[ بقره، 27]؛ سپس آدم از پروردگارش کلماتى دریافت داشت (و با آنها توبه کرد.) و خداوند توبه او را پذیرفت.
روایت کرده است:
أَنَّهُ رَأَى سَاقَ الْعَرْشِ وَ أَسْمَاءَ النَّبِیِّ وَ الْأَئِمَّهِ علیهم السّلام فَلَقَّنَهُ جَبْرَئِیلُ؛ هنگامی که حضرت آدم(علی نبینا و آله علیه و علیه السّلام) در ساق عرش اسامی پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السّلام) را دید. پس در این هنگام جبرئیل به او تلقین کرد که بگو:
یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ مِنْکَ الْإِحْسَانُ.
فَلَمَّا ذَکَرَ الْحُسَیْنَ سَالَتْ دُمُوعُهُ وَ انْخَشَعَ قَلْبُهُ وَ قَالَ یَا أَخِی جَبْرَئِیلُ فِی ذِکْرِ الْخَامِسِ یَنْکَسِرُ قَلْبِی وَ تَسِیلُ عَبْرَتِی؛ وقتی به نام حسین(علیه السّلام) رسید آدم اشکش جاری شد و قلبش خشوع پیدا کرد (و شکست) و گفت: برادرم جبرئیل در نام پنجم دلم شکست و اشکم جاری شد(راز این مسئله چیست؟)
قَالَ جَبْرَئِیلُ وَلَدُکَ هَذَا یُصَابُ بِمُصِیبَهٍ تَصْغُرُ عِنْدَهَا الْمَصَائِبُ؛ جبرئیل گفت: این فرزندت به مصیبتی گرفتار می شود که تمام مصیبت ها در مقابل آن کوچک است.
فَقَالَ یَا أَخِی وَ مَا هِیَ؛ پس آدم گفت: برادرم جبرئیل! آن مصیبت چیست؟
قَالَ یُقْتَلُ عَطْشَاناً غَرِیباً وَحِیداً فَرِیداً لَیْسَ لَهُ نَاصِرٌ وَ لَا مُعِینٌ وَ لَوْ تَرَاهُ یَا آدَمُ وَ هُوَ یَقُولُ وَا عَطَشَاهْ وَا قِلَّهَ نَاصِرَاهْ حَتَّى یَحُولَ الْعَطَشُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ السَّمَاءِ کَالدُّخَانِ فَلَمْ یُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّیُوفِ وَ شُرْبِ الْحُتُوفِ فَیُذْبَحُ ذَبْحَ الشَّاهِ مِنْ قَفَاهُ وَ یَنْهَبُ رَحْلَهُ أَعْدَاوُهُ وَ تُشْهَرُ رُءُوسُهُمْ هُوَ وَ أَنْصَارُهُ فِی الْبُلْدَانِ وَ مَعَهُمُ النِّسْوَانُ کَذَلِکَ سَبَقَ فِی عِلْمِ الْوَاحِدِ الْمَنَّانِ؛ تشنه و غریب و تنها و بی کس کشته می شود و یاور و کمک کاری برای او نیست و اگر (در آن حال) او را می دیدی، ای آدم! (متوجه می شدی که) او می گوید: وای از تشنگی! وای از کمی یاری کننده! (آن قدر این ناله را می گوید) تا اینکه تشنگی بین او و بین آسمان همچون دود حائل می شود (و چشمان مبارکش سیاهی می رود.)
و ادامه داد: سپس او را جز با شمشیرها جواب نمی دهند و (جام) مرگ را می نوشد. پس هم چون گوسفند او را از قفا سر می برند و دشمنانش اموال او را به غارت می برند و سرهای او و یارانش را به شهرها می برند، در حالی که زنان (اسیر) با آنهاست. چنین در علم (خدای) واحد منان سبقت گرفته است.
فَبَکَى آدَمُ وَ جَبْرَئِیلُ بُکَاءَ الثَّکْلَى؛ پس آدم و جبرئیل همچون زن بچّه مرده گریستند. [بحار الأنوار، ج44، ص 245]
منابع:
علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 44
سید رضا حسینی الارزی، 72 داستان از شفاعت امام حسین(علیه السلام)
قصص قرآن یا تاریخ کامل انبیاء از آدم تا خاتم، ترجمه مصطفی زمانی
- نظرات (0)
تشییع جنازه یا فیلمبرداری؟!!

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ (62)
«کسانی که ایمان داشتند و یهودیان و مسیحیان و صابئین (پیروان حضرت یحیی ) هر که به خدا و روز قیامت ایمان داشته و کردار نیک انجام داده باشد، چنین افرادی پاداششان در پیشگاه خدا محفوظ بوده و ترسی بر آنان نیست و غم و اندوهی بدیشان دست نخواهد داد....»
ایمان به خدا و روز قیامت، چقدر به این آیه عملاً اعتقاد داریم و آن را باور کرده ایم؟!
حضرت موسى علیه السّلام باز پرسید: پروردگارا! پاداش كسى كه جنازه مردهاى را تشییع مىكند، چیست؟ خداوند فرمود: فوجى از فرشتگانم را به همراه پرچم هائى بر آنان مىگمارم، كه از گورشان تا محشر بدرقه كنند.
موسى علیه السّلام باز پرسید: پروردگارا! پاداش كسى كه خانواده داغدارى را تسلیت و دلدارى دهد، چیست؟ خداوند فرمود: سایه خود بر سر او مىگسترانم در آن روزى كه سایهاى جز سایه (لطف و بخشش) من نیست. (پاداش نیكی ها و كیفر گناهان/ ترجمه ثواب الأعمال/ 490 )
در روایتی که در بالا عرض شد این نکته قابل توجه است که وقتی یک عزیز از دنیا می رود باید اسباب تسلای خاطر خود میت و همچنین بازماندگان او را فراهم کرد.
آیا به واقع مطالب و شایعاتی که کم و بیش این چند روز شنیدیم (قبلا هم در مورد خیلی های دیگر به فراخور موضوعات این چنینی شنیده ایم) و خیلی از آنها هم جز دروغ و تهمت و شایعه، و جز اینکه دل بازماندگان این عزیز را خون کند و انسانیت آدم ها را زیر پا لگدمال کند چیز دیگری بود؟
آیا این رفتارهایی که از ما سر می زند؛ که با کوچک ترین رویدادی گوشی های موبایل که امروزه بلای جان خانواده ها و جامعه شده، را در آورده و از هر کس و در هر شرایطی بدون اینکه حواسمان باشد این کارمان جایز است یا نه، طرف راضی است یا نه عکس و فیلم می گیریم، آیا به واقع این عمل انسانی و مورد پسند خدا و اهل بیت علیهم السلام است؟
چرا یادمان رفته بود که برای تشییع جنازه آمده ایم نه مجلس عروسی!
مگر نه این است که یکی از حکمت های شرکت در مراسم عزاداری و تشییع جنازه آن است که انسان را به یاد خدا و قیامت انداخته و او را از دلبستگی به دنیا بازدارد، حال چه شده که من این مجلس را آن هم در ایام سوگواری سالار شهیدان و ایامی که بر خاندان اهل بیت سخت می گذرد، را با مراسم پارتی و تولد و سالگرد و یا هر مراسم دیگری غیر از ختم و مرگ و میر یکی دیده ام و اصلاً حواسم نیست که به خود تلنگری بزنم که حواست هست؟!! منی که خودم را حرام گونه زینت کرده و خودنمایی می کنم، روزی و شاید لحظه ای دیگر من را به سوی قبر خواهند برد و ندای انا لله و انا الیه راجعون را برای من خواهند خواند!!

آیا برای مرگ آماده ام یا فقط آن را برای دیگران می بینم و خود را از مرگ دور؟!! آیا با این شرایط و جوی که در تشییع جنازه های این چنین درست کرده ایم می توان آن را یادآور آخرت دانست؟
مگر نه این است که گذر به قبرستان و شرکت در مراسم عزاداری، باید انسان را به یاد خدا و قیامت انداخته و مایه عبرت شده، او را از دلبستگی به دنیا بازدارد. به همین دلیل است که توصیه هایی از پیشوایان دینی وجود دارد مبنی بر این که اگر انسان میان شرکت در مراسم ختم و یا یک مهمانی مردد باشد و چاره ای جز حضور در یکی از آن دو را نداشته باشد، بهتر است مورد اول را انتخاب کند؛ زیرا مجلس ختم، یادآور آخرت است، اما مهمانی ها، به جلوه های دنیا می پردازند. [وسائل الشیعة، ج 2، ص 451، ح 2620]
متاسفانه تب روشنفکرمآبی یقه بسیاری از ما جوانان را گرفته است تا جایی که حتی مرگ هم سن و سالانمان هم گاهی ما را از خواب غفلت بیدار نمی کند.
و این در حالی است که کسی ضمانت نداده من جوان تا پیری برسم و در جوانی نمی میریم. کسی به ما چنین تضمینی نداده است.
ما به امور تدریجی و زمانی عادت کرده ایم و فکر می کنیم که حضرت عزرائیل هم با سر و صدا و نشانه می آید و جان ما را می گیرد. مثلا فکر می کنیم که اول باید یک پیری یا بیماری بیاید بعد حضرت عزرائیل بیاید، در صورتی که مرگ این گونه نیست.
خداوند می فرماید: إِذَا جَاء أَجَلُهُمْ فَلاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ: مرگ هر امتی را زمانی معین است که چون زمانش برسد نه یک ساعت تاخیر می افتد و نه یک ساعت پیش می افتد.(یونس آیه 49)
در سوره مبارکه انبیاء آمده است: «وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِینَ»: «و ترازوهای عدل را در روز رستاخیز می نهیم پس هیچ کس اندک ستمی نمی بیند و اگر عملی، هم وزن دانه ی خردلی هم باشد، آن را می آوریم و کافی است که ما حسابرس باشیم».(انبیاء،47)
یادمان باشد در آخرت از کوچک ترین عمل ما به راحتی عبور نخواهند کرد، چه خوب و چه بد؛ چه در مورد شایعات و دروغ ها و تهمت ها و گاه تبعیت از حرف های بی اساس دیگران و بازی کردن با آبروی مردم باشد و چه عمل خیر و نیکی که از ما سر زده است.
با مرگ هر عزیزی به خود تلنگری بزنیم که با هر پست و مقام و در هر جایگاهی که باشیم باید روزی از دنیا برویم و تنها چیزی که برایمان می ماند اعمال و رفتار ما است و الا روشن کردن شمع و خواندن دسته جمعی شعر و پایکوبی و حتی اشک ریختن های ما نه برای میت کارساز است و نه برای خودمان نفع و فایده ای دارد.
ای کاش گوش من شنوا بود و می توانستم صدای میت را که در قبر می گذارند بشنوم؛ شاید صدای مرتضی پاشایی و امثال او در تشیع جنازه شان این باشد که بلند فریاد می زنند:
ای مردم نماز شب اول قبر برای من را فراموش نکنید که به آن خیلی محتاجم، برایم قرآن بخوانید، ذکر صلوات داشته باشید هم خوانی کردن سروده ها، کف زدن های شما و... هیچ کدام به درد شب اول قبر من نمی خورد، کمی به فکر من باشید.
ای مردم گناه نکنید این دنیا ارزشش را ندارد...
وَ اَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، وَ اَنَّ ناکِرًا وَ نَکیرًا حَقٌّ، وَ اَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ حَقٌّ، وَ الْبَعْثَ حَقٌّ، وَ اَنَّ الصِّراطَ حَقٌّ، وَ الْمِرْصادَ حَقٌّ، وَ الْمیزانَ حَقٌّ، وَ الْحَشْرَ حَقٌّ، وَ الْحِسابَ حَقٌّ،وَ الْجَنَّةَ وَ النّارَ حَقٌّ، وَ الْوَعْدَ وَ الْوَعیدَ بِهِما حَقٌّ
- نظرات (0)
ازدواج از دیدگاه قرآن
قرآن، کتاب هدایت و سعادت بشری و منبع شایستهای برای درک مفاهیم و مسایل ازدواج است. بر خلاف دیگر کتابهای مقدس که رهبانیت و تجرد را مقدس میشمارند یا آزادی و بیبند و باری در اخلاق جنسی را پیشنهاد میکنند، قرآن راه میانه را برگزیده است. خداوند متعال میفرماید:
وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ ؛ و به آنچه خدایت داده است، برای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و هم چنان که خدا به تو نیکی کرده است، نیکی کن و در زمین فساد مجوی، زیرا خدا، فسادگران را دوست نمیدارد.[1]
بر اساس همان قاعده کلی ـ وابستگی دیدگاه هر دین و ملتی درباره ازدواج به دیدگاه آن دربارهی زن ـ هرگاه در جامعهای زن جایگاه حقیقی خود را به دست آورده، ازدواج نیز از اهمیت فراوانی برخوردار شده است. بر عکس، هرگاه در جامعهای، انسانیتی برای زن فرض نشود و تنها مانند کالای قابل خرید و فروش بدان بنگرند، میتوان حدس زد که جایگاه ازدواج در آن جامعه چگونه خواهد بود.
بنابراین، در آغاز بحث، دیدگاه قرآن و اسلام را نسبت به زن بررسی میکنیم.
1ـ خداوند هیچ گاه در قرآن میان زن و مرد، تفاوت نگذاشته و تنها به مردان خطاب نکرده است، بلکه با جملهی یا ایها الناس با آدمی سخن گفته است. هم چنین اگر در دایره محدودتر، به مؤمنان ندا داده است که: یا ایهاالذین آمنوا باز منظور، زن و مرد مؤمن بوده است نه تنها مرد، البته تاریخ نشان داده است که گاهی این زنان بودهاند که زودتر از مردان به این ندای الهی، پاسخ مثبت دادهاند. برای نمونه، حضرت خدیجه نخستین زن مسلمان تاریخ است.
2ـ سخن در این است که: مرد و زن از یک مبدأ آفریده شدهاند یا از دو مبدأ گوناگون؟ آیا زن به تبع مرد ـ و نه به دلیل اصل وجودیاش ـ آفریده شده است؟ قرآن به این پرسش چنین پاسخ میدهد:
یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیرًا وَنِسَاء ؛ ای مردم! از پروردگارتان که شما را از نفس واحدی آفرید و جفتش را [نیز] از او آفرید و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد، پروا دارید.[2]
از این گفته درمییابیم که همهی انسان ها اعم از زن و مرد از یک مبدأ و گوهر آفریده شدهاند ودر این زمینه، مردان بر زنان هیچ گونه برتری ندارند. پس قرآن به این نظریه که وجود زن، اصلی نبوده و تابع وجود مرد است، پاسخ منفی میدهد.
3ـ یکی از بحثهای دیگری که میدان تاخت و تاز نظریههای گوناگون شده این است که: چه چیزی سبب گرایش زن و مرد به یکدیگر میشود؟ چه عاملی، زن و مرد را وادار میکند به ازدواج باندیشند و به آن تن دردهند؟
برخی در پاسخ به این پرسش، تنها میل جنسی را عامل اصلی گرایش زن و مرد به یکدیگر معرفی میکنند. در مقابل، قرآن با رد این نظریه میگوید: انسان، اشرف موجودات جهان است. بنابراین، هدفی را که برای حیوانات اصیل است و سبب گرایش نر و ماده حیوانی به یکدیگر میشود، نمیتوانیم درباره او صادق بدانیم. قرآن، عامل اصلی علاقهی زن و مرد به یکدیگر را آرامش و سکونی معرفی میکند که در پرتو ازدواج به آن دست مییابند:
هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا ؛ اوست خدایی که همه شما را از یک تن بیافرید و از ا و نیز جفتش را مقرر داشت تا با او انس و الفت گیرد.[3]
این آیه با تکیه بر یکی بودن اصل و گوهر زن و مرد، عامل اصلی گرایش را آرام بودن زن و مرد در کنار یکدیگر معرفی میکند. خداوند در جای دیگر میفرماید:
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَرَحْمَهً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ؛ و یکی از نشانههای لطف الهی این است که برای شما از جنس خودتان، جفتی (و همسری) بیافرید که در بر او آرامش یابید و با هم انس گیرید و میان شما، مهربانی و قرار ساخت. به یقین، در این [نعمت] برای مردمی که میاندیشند، نشانههایی است.[4]
این آیه به صراحت میگوید که این مهربانی و آرامش را خود خداوند ایجاد کرده و در ذات زن و مرد قرار داده است. پس خود خداوند، مهر و محبت همسران را در دل هم گذارده و این محبت الهی، آن دو را به سوی یکدیگر میکشاند.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل این آیه مینویسد: هر یک از زن و مرد در حد خود و فی نفسه، ناقص و محتاج به طرف دیگر است و از مجموع آن دو، واحدی تام و تمام درست میشود و به خاطر همین نقص و احتیاج است که هر یک به سوی دیگری حرکت میکند و چون بدان رسید، آرامش و سکونت مییابد؛ چون هر ناقصی مشتاق به کمال است و هر محتاجی مایل به زوال حاجت و فقر خویش است.[5]
بنابراین، عامل اصلی گرایش زن و مرد ـ همسران ـ به یکدیگر را که پیش زمینه ازدواج است، در آیات قرآن دیدیم. از همین آیات، هدف ازدواج نمودار میگردد؛ زیرا ازدواج چون به آرامش قلبی زن و مرد میانجامد، در رستگاری و نزدیکی او به خداوند نیز نقش مهمی دارد.
اینک به طور گذرا به آیاتی میپردازیم که جنبههایی از شرایط و احکام ازدواج را بیان کردهاند. در این بخش میکوشیم تنها آن آیههایی را بیاوریم که بیشتر با بحث ازدواج تناسب دارد؛ زیرا آیات فراوانی درباره احکام ازدواج بیان شده است.
تعدد همسران و شرایط آن
ایمان، شرط اساسی همسر
خوش رفتاری با همسر
حرمت ازدواج با محارم
ترس از فقر نباید مانع ازدواج شود
چند همسری و شرایط آن
قرآن در این باره میفرماید:
فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَهً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ؛ هر چه ا ز زنان که شما را پسند افتاد، دو دو، سه سه ، چهار چهار، به زنی گیرید. پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید، به یک [زن آزاد] یا به آن چه [از کنیزان] مالک شدهاید، بسنده کنید.[6]
این آیه که درباره تعدد همسران و شرایط آن نازل شده، داشتن بیش از ? زن را مجاز ندانسته است. شرط داشتن زنان متعدد نیز رعایت عدالت و ستم نکردن به آنان عنوان شده است. برخی، نظریه تعدد همسران را یکی از نقطه ضعف های اسلام دانستهاند. در پاسخ باید گفت: اسلام این ساختار را بی قید و شرط نگذارده است، بلکه برای پیشگیری از سوء استفاده مرد از زن، شرط رعایت عدالت میان زنان را آورده است. سخن دربارهی علت جواز تعدد همسر در اسلام بسیار است و درباره آن نظرهای گوناگونی ارایه شده است. در این جا به حدیثی از امام رضا(علیهالسلام) بسنده میکنیم. روزی دربارهی تعدد همسران در اسلام از ایشان پرسیدند. حضرت فرمود:
اگر مرد چهار زن هم داشته باشد، فرزندی که هر یک از آنها بیاورد، فرزند اوست، ولی اگر زن دو همسر یا بیشتر داشته باشد، نمیتوان دریافت فرزندی که به دنیا میآید، از آن کدام شوهر است.[7]
ایمان، شرط اساسی همسر
وَلاَ تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَلأَمَهٌ مُّؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَهٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ ؛ با زنان مشرک ازدواج نکنید، مگر ا ین که ایمان آورند. همانا کنیزکی با ایمان از زن آزاد مشرک بهتر است، هر چند [زیبایی] او، شما را به شگفتی آورد.[8]
این آیه، یکی از شرایط ازدواج، یعنی همتایی دینی همسر را بیان میکند. زن مشرک همتای مرد مسلمان نیست. بنابراین، شایستگی ازدواج با یک مؤمن را ندارد و بر عکس، این آیه نشان میدهد که ایمان از معیارهای بسیار مهم در همسر گزینی است.
خوش رفتاری با همسر
خداوند میفرماید: عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللّهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا ؛ در زندگی با زنان خود، با انصاف و خوش رفتار باشید و چنان که زن دلپسند شما نباشد، چه بسا بسیار چیزها ناپسند شما است و حال آن که خدا در آن، خیر بسیار برای شما مقدر فرموده است.[9]
به گفتهی علامه طباطبایی، این آیه یک اصل آسمانی قرآن برای زندگی اجتماعی زن میباشد.[10]
حتما می دانید؛ در برخی اقوام و ملتها، مردان حق داشتند زنان خود را به راحتی بکشند و با او مانند حیوان رفتار میکردند. در این جا میبینیم که قرآن با منطق بسیار زیبا، زن را لازمه مرد و مکمل او معرفی میکند. از این رو، به او دستور میدهد که با همسر خود با انصاف و کرداری خوش، رفتار کند و از ستم کاری در حق او بپرهیزد. حتی گوشزد میکند که اگر خوش تان نیامد، او را مانند کالایی به بیرون پرتاب نکنید، بلکه تا آن جا که ممکن است اندیشه جدایی و طلاق را به خود راه ندهید. این بدان دلیل است که انسان همواره دچار حب و بغضهایی میشود. شاید اگر بردبار باشید و بر اساس رفتار اسلامی با او رفتار کنید، حقایق آشکار شود و به اشتباه خود پی ببرید. در این جا نیز میبینیم که دیدگاه قرآن درباره ازدواج و گزینش همسر، دیدگاهی مهربانانه و همراه با رحمت و محبت است و ازدواج را تنها خرید یک کالا نمیداند که هرگاه شوهر نخواست، بتواند آن را پس بدهد.
حرمت ازدواج با محارم
خداوند میفرماید: وَلاَ تَنکِحُواْ مَا نَکَحَ آبَاؤُکُم مِّنَ النِّسَاء ...؛ با زن پدرتان ازدواج نکنید مگر آن چه پیشتر رخ داده است؛ زیرا کاری ناپسند و مایه خشم خداوند است و عملی بسیار زشت است. حرام شد برای شما ازدواج با مادر و دختر و خواهر و عمه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر و مادران رضاعی و خواهران رضاعی و مادر زن و دختران زنی که در دامن شما پرورش یافتهاند، اگر با زن مباشرت کرده باشید و اگر نزدیکی نکردهاید و طلاق دهید، مانعی نیست که با دختر خود او ازدواج کنید. هم چنین ازدواج با زن فرزندان صلبی و جمع میان دو خواهر حرام است. مگر آن چه پیش از نزول این حکم رخ داده، زیرا خداوند بخشنده و مهربان است. ازدواج با زنان شوهر دار حرام است، مگر آن زنان که مالک شدهاید. این فریضهای الهی است که بر شما مقرر گردیده و هر زنی جز آن چه گفتیم، حلال است که با اموال خود به زناشویی بگیرید در صورتی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید ـ پس اگر شما از آنان بهرهمند شوید، حق معینی را که مهرشان است، به ایشان بپردازید و بر شما باکی نیست که پس از تعیین مهر نیز به چیزی با هم تراضی کنید. البته خدا دانا و بر حقایق امور جهان آگاه است. [11]این آیه، محدوده انتخاب همسر را مشخص میکند و کسانی را که ازدواج با آنان حرام است، نام میبرد.
ترس از فقر نباید مانع ازدواج شود
خداوند میفرماید: وَأَنکِحُوا الْأَیَامَى مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ...؛ بی همسران خود و غلامان و کنیزان درست کارتان را همسر دهید. اگر تنگ دستند، خداوند آنان را از فضل خویش بینیاز خواهد کرد، زیرا خدا گشایشگر داناست. کسانی که [وسیلهی] زناشویی نمییابند، باید عفت ورزند تا خدا، آنان را از فضل خویش بینیاز گرداند.[12]
خداوند در آیه نخست، همه مسلمانان را تشویق میکند که به تشکیل خانواده دست یازند. از سوی دیگر، درباره یکی از موانع ازدواج، یعنی فقر مادی و اقتصادی میفرماید که فقر نباید مانع ازدواج گردد. خداوند به زن و مرد فقیر مژده میدهد که ، اگر پیش قدم شوند، آنان را از فضل خویش بینیاز میسازد. همچنین در آیه دوم اشاره میکند که اگر به هر علتی، زن و مردی نتوانستند ازدواج کنند، باید بکوشند با عفت و پاکدامنی و تقوای الهی غریزهی به هیجان در آمده خود را کنترل کنند. در این صورت، خداوند نیز به آنان لطف میکند و زمینه تشکیل خانواده را برای ایشان فراهم میآورد. در این جا به این دو نکته میرسیم که اسلام بر خلاف رهبانیت و بوداییسم، ازدواج را تشویق میکند. همچنین به آنان که زمینه ازدواج ندارند، پیشنهاد میکند که خویشتن دار باشند و بر خلاف اندیشمندان غربی، آنان را به بیبند و باری جنسی فرا نمیخواند. پیش گرفتن چنین شیوههایی از آن جا ریشه میگیرد که اسلام، دین انسان سازی و قرآن، کتاب رستگاری است.
اینها نمونهای از آیات قرآن مجید درباره ازدواج بود. البته آیات دیگری هم چون آیه 187 سوره بقره[13] (که مرد و زن را لباس یکدیگر میشمارد). آیه 4سوره نساء (درباره مهریه) و آیه 7سوره طلاق (درباره نفقه) نیز وجود دارد که از آنها چشم میپوشیم.
پاورقی ها
[1] - سوره قصص، آیه 77.
[2] - سوره نساء، آیه1.
[3] - سوره اعراف، آیه 189.
[4] - سوره روم، آیه 21.
[5] - ترجمه المیزان: ج 16، ص276.
[6] - سوره نساء، آیه 3.
[7] - ترجمه المیزان: ج 4، ص 279.
[8] - سوره بقره، آیه221.
[9] - سوره نساء، آیه 19.
[10] - ترجمه المیزان: ج 8، ص 75.
[11] - نساء، آیات 22 و 23 و 24به دلیل طولانی بودن آیه، تنها ترجمه آنها آمده است.
[12] - سوره نور، آیات 32 و 33.
[13] - این آیه در بخش پیآمدهای فردی ازدواج بحث میشود.
- نظرات (0)
هر زن اسیر بین 10 مرد داعشی !!

چندی است گروهک کوچکی که سر برآورده، ادعاهای بزرگی در عالم اسلام دارد. ادعایی به بزرگی تشکیل دولت اسلامی و اجرای مو به موی احکام دین اسلام!
داعش خود را دولت اسلامی عراق و شام میداند! عجیب آن است که هیچ کاری نمی کنند مگر به زور اسلحه؛ هیچ گفتگویی ندارند مگر با زبان اسلحه. و عجیب تر آن است که داعشی ها قرآن به دست می گیرند و این توهم را می پراکنند که منطقشان منطق قرآن است.
ریز و درشت تفکر داعشی، که آن را آراء اندیشه ی "تکفیری" هم می خوانند، قابل بررسی است اما در این مجال، به مدد حضرت حق، بخشی از رفتار این گروهک افراطیِ مسلمان نما را زیر ذره بینِ نگاهِ قرآن میگذاریم تا فاصلهی اسم و مسمای این پدیده را با ادبیات قرآن به قضاوت بنشینیم.
تعامل داعش با زنان، در چه قالبی تعریف می شود؟
برخورد داعش با زنان، در دو دسته دیده میشود: زنانی که به ظاهر همفکر و طرفدار این گروهک هستند و گویا برای همکاری داوطلبانه به آنها پیوستهاند.
اما زنان دیگری هستند که شاید تا یکی دو روز پیش، یک شهروند عادی سوری یا عراقی بودند؛ در مذهب سنی یا شیعی یا حتی ایزدی؛ اما با نازل شدن بلای خانمان سوز داعش بر سر خانه و دیارشان، حالا اسیر دستِ مشتی شبه نظامیِ عجیب و غریب اند از چندین ملیت مختلف.
زنان دسته ی اول، گرفتار یک فتوای بی پایه و ساختگی هستند به نام "جهاد نکاح". به این زنان گفته شده که اگر می خواهند در اجر و پاداش جهادگران داعش شریک باشند و در جهاد آنان سهمی داشته باشند، برای ارضای شهوت سربازان داعش داوطلب شوند و از این طریق به آنها خدمت کنند!
با اندکی مطالعهی سادهی قرآنی، روشن می شود که این حکم با مبانی فقهی هیچ یک از فرق مسلمانان همخوانی ندارد و یک بدعت آشکار و خطرناک است.
اما زنانی که اسیر این گروهک افراطی میشوند، سرنوشت غمباری دارند که خبر هولناک زیر، گویای بخشی از آن واقعیت تلخ است!:
"یک زن ایزدی نجات یافته از اسارت تکفیریهای داعش در موصل میگوید که هر زن اسیر ایزدی بین 10 مرد داعشی رد و بدل میشود و مورد تجاوز قرار میگیرد."
در اسلام، رابطهی همسری بین زن و مرد، تنها از دو راه برقرار می شود: نکاح و متعه. یعنی ازدواج دائم و غیر دائم که در قرآن به هر دو اشاره شده است.[1]
هر یک احکام و شرایط دقیقی مخصوص به خود دارد. مثلاً باید صیغه ی عقد به نحو صحیح خوانده و جاری شود و تازه وقتی این عقد صحیح و معتبر است که رضایت کامل هر دو طرف وجود داشته باشد. آن وقت است که ارتباط زن و مرد، عنوان ارتباط دو همسر را می گیرد و حقوق و وظایفی بر آن مترتب می شود.
اگر هر یک از زن یا مرد، رضایت قلبی برای ازدواج نداشته باشند، عقد ولو اینکه خوانده هم شود، باطل است و اعتبار ندارد.
آیا مردان داعش، زنان مظلوم ایزدی یا دیگر زنان اسیر در بند را با رضایت کاملشان به عقد دائم یا موقت درآورده بودند تا اجازهی هرگونه ارتباطی را با آنها داشته باشند؟!
اگر فرض کنیم همین طور است و عقد ازدواجی در کار بوده و آن زن به همسری یک مرد در آمده است، برای زن، تنها در سه صورت این ارتباط به پایان می رسد: یا مرد، بمیرد یا صیغه ی طلاق جاری کنند و در عقد موقت، زمانِ تعیین شده به پایان برسد. پس زن، بدون این شروط نمیتواند به همسری مرد دیگری در آید. و در همه ی حالات، با کمی تفاوت، زن باید برای ازدواج مجدد، مدت معینی را عده نگه دارد.
"وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَیَذَرُونَ أَزْوَاجًا یَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا "[2] (و کسانی از شما که جان می سپارند و زنانی از خود بر جای می گذارند، زنانشان چهار ماه و ده روز انتظار می کشند و از ازدواج خودداری می کنند.)
"یک زن ایزدی نجات یافته از اسارت تکفیریهای داعش در موصل میگوید که هر زن اسیر ایزدی بین 10 مرد داعشی رد و بدل میشود و مورد تجاوز قرار میگیرد."
شکی نیست که آنچه داعشی ها بر سر زنان می آورند، در هیچ کدام از چهارچوب های شرعی اسلامی نمی گنجد و هیچ توجیه دینی و حتی عقلانی ندارد.
بر این رفتار نامی جز فحشاء نمیتوان گذاشت."إنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ"[3] (کسانی که دوست دارند کار زشت در میان مومنان شایع شود، برای آنان در دنیا و آخرت عذابی دردناک خواهد بود و خدا می داند که چه چیزی خشم او را در پی دارد و شما نمی دانید.)
پس کسی که قرآن را بر سر دست میگیرد اما رفتار و عملش بر خلاف نص صریح آن است، تکلیفش چیست؟
نکته ی کلیدی در اینجاست که: "وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا"[4]( و قرآن، ستمکاران را چیزی جز زیان نمی افزاید.)
پی نوشت ها:
[1] - سوره نساء، 24
[2] - سوره بقره، 234
[3] - سوره نور، 19
[4] - سوره اسراء، 82
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925926927»»