لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
او قادر مطلق است!
خدایى كه مىتواند زبان را هنگام تكلّم با مردم ببندد و هنگام ذكر خدا باز كند، مىتواند از پدرى پیر و مادرى عقیم نیز فرزندى به دنیا بیاورد
قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّیَ آیَةً قَالَ آیَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَیَّامٍ إِلاَّ رَمْزًا وَاذْكُر رَّبَّكَ كَثِیرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَالإِبْكَارِ (آل عمران ـ 41)
گفت: «پروردگارا، براى من نشانهاى قرار ده.» فرمود: «نشانهات این است كه سه روز با مردم، جز به اشاره سخن نگویى و پروردگارت را بسیار یاد كن، و شبانگاه و بامدادان [او را] تسبیح گوى.»
بشارت تولد یحیى
سخن از زكریا و درخواست فرزندى از سوى او از پیشگاه خدا و بشارت به تولد یحیى بود.
در اینجا زكریا از خداوند تقاضاى نشانهاى بر این بشارت بزرگ مىكند و چنان كه گفتیم نه به خاطر عدم اعتماد بر وعدههاى الهى، بلكه براى تأكید بیشتر و اینكه ایمان او به این مطلب ایمان شهودى گردد، تا قلبش مالامال از اطمینان شود، همان گونه كه ابراهیم خلیل تقاضاى مشاهده صحنه معاد براى آرامش هر چه بیشتر قلب مىنمود.
زكریا عرضه داشت: "پروردگارا! نشانهاى براى من قرار ده" (قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً).
در پاسخ خداوند به او "گفت: نشانه تو آن است كه سه روز با مردم جز به اشاره و رمز، سخن نخواهى گفت" و زبان تو بدون هیچ عیب و علت براى گفتگوى با مردم از كار مىافتد (قَالَ آیَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَیَّامٍ إِلاَّ رَمْزًا).
"ولى پروردگار خود را (به شكرانه این نعمت) بسیار یاد كن و هنگام شب و صبحگاهان او را تسبیحگوى" (وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْكارِ).
از این جمله استفاده مىشود در حالى كه زبان او به طور موقت، براى سخن گفتن با مردم از كار افتاده بود، قادر بر تسبیح و ذكر خدا بود، تا هم وظیفه شكرگزارى را نسبت به این موهبت عظیم كه خدا به او عنایت كرده بود انجام دهد و هم نشانه روشنى از خداوند بزرگ بر گشودن موضوعات بسته باشد، یا به تعبیر دیگر بریدن از مردم و پیوستن به حق در این سه روز، او را به خدا نزدیكتر كند و آیت و نشانه روشنى از قدرت خدا باشد.
زكریا از خداوند تقاضاى نشانهاى بر این بشارت بزرگ مىكند و چنان كه گفتیم نه به خاطر عدم اعتماد بر وعدههاى الهى، بلكه براى تأكید بیشتر و اینكه ایمان او به این مطلب ایمان شهودى گردد، تا قلبش مالامال از اطمینان شود، همان گونه كه ابراهیم خلیل تقاضاى مشاهده صحنه معاد براى آرامش هر چه بیشتر قلب مىنمود
"رمز" در اصل اشاره كردن با لب ها را گویند، به صداى آهسته نیز "رمز" گفته مىشود، این واژه در گفتگوهاى معمولى، معنى وسیع ترى پیدا كرده و به هر سخن و اشاره و نشانهاى كه مطلبى را مخفیانه یا به طور غیر صریح برساند، رمز مىگویند.
به هر حال خداوند درخواست زكریا را پذیرفت و سه شبانه روز زبان او بدون هیچ عامل طبیعى از سخن گفتن با مردم باز ماند در حالى كه به ذكر خدا مترنم بود.
این وضع عجیب، نشانهاى از قدرت پروردگار بر همه چیز بود، خدایى كه مىتواند زبان بسته را به هنگام ذكرش بگشاید، قادر است از رحم عقیم و بسته، فرزندى با ایمان كه مظهر یاد پروردگار باشد به وجود آورد، و از اینجا رابطه این نشانه با آنچه زكریا مىخواست، روشن مىشود.
بعضى از مفسران گفتهاند: احتمال دارد كه این خوددارى از سخن گفتن با مردم جنبه اختیارى داشته، و زكریا به فرمان خدا مامور بوده كه در این سه روز، زبان جز به ثناى الهى نگشاید و به اصطلاح مامور به روزه سكوت بود كه در بعضى از امم پیشین وجود داشته است.
فخر رازى این قول را از ابو مسلم نقل مىكند، و آن را تفسیر زیبا و معقولى مىشمرد (تفسیر كبیر، جلد 8 صفحه 41) ولى روشن است كه این تفسیر با محتواى آیه سازگار نیست زیرا زكریا درخواست آیه و نشانهاى براى بشارت الهى كرد، و سكوت اختیارى هیچ گونه دلیلى بر این معنى نمىتواند باشد.
واژه "عشى" معمولاً به ساعات آخر روز گفته مىشود همان گونه كه "ابكار" به ساعات آغاز روز مىگویند، بعضى معتقدند كه از ابتداى ظهر تا غروب آفتاب "عشى" نام دارد، و از ابتداى طلوع صبح تا هنگام ظهر، ابكار است. (المصحف المفسر، نوشته فرید وجدى ـ ذیل آیه مورد بحث)
ولى راغب اصفهانى در كتاب مفردات مىگوید: "عشى" از هنگام ظهر است تا صبح فردا، و ابكار از طلوع صبح است تا ظهر. بنابراین عشى و ابكار، مجموع شبانه روز را شامل مىشود، ولى همان طور كه گفتیم این دو واژه معمولاً در دو معنى اول به كار مىرود.
نكات آیه:

1ـ در اینجا سوالى پیش مىآید كه آیا بسته شدن زبان پیامبر، با مقام نبوت و وظیفه تبلیغى او سازگار است؟
پاسخ این سوال چندان مشكل نیست:
زیرا این موضوع، در صورتى با وظیفه نبوت سازگار نمىباشد كه طولانى باشد اما براى یك مدت كوتاه، مدتى كه پیامبر مىتواند در آن مدت از قوم و جمعیت خود غایب گردد و به عبادت خدا بپردازد مانعى نخواهد داشت.
به علاوه در همین مدت او مىتوانست با ایماء و اشاره مطالب لازم را به اطلاع آنها برساند و یا با تلاوت آیات پروردگار كه ذكر خدا محسوب مىشد، حقایق را به آنها تفهیم كند و اتفاقاً همین كار را كرد و با اشاره، مردم را به ذكر خداوند هدایت نمود!
علامتى كه خدا به حضرت زكریا عطا كرد از چند نظر اعجاز عجیبى دارد: یکی اینكه: حضرت زكریا براى تسبیح و ذكر گفتن قادر به تكلم بود، ولى از سخن گفتن به كلام بشر عاجز بود! دوم اینكه: خدا خبر داد هنگامى كه این حالت به تو دست داد، آن فرزند یعنى حضرت یحیى به وجود خواهد آمد. بعداً هم همانطور شد كه خدا خبر داده بود
2ـ از جمله «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْكار» استفاده می شود که زبان آن بزرگوار براى ذكر خدا قادر به تکلم بوده. بنابراین ذكر را به زبان جارى می كرده و برای تسبیح نمودن پروردگار ناطق و گویا بوده است. بنابراین علامتى كه خدا به حضرت زكریا عطا كرد از چند نظر اعجاز عجیبى دارد:
یکی اینكه: حضرت زكریا براى تسبیح و ذكر گفتن قادر به تكلم بود، ولى از سخن گفتن به كلام بشر عاجز بود!
دوم اینكه: خدا خبر داد هنگامى كه این حالت به تو دست داد، آن فرزند یعنى حضرت یحیى به وجود خواهد آمد. بعداً هم همان طور شد كه خدا خبر داده بود.
پیامهای آیه:
1ـ خدایى كه مىتواند زبان را هنگام تكلّم با مردم ببندد و هنگام ذكر خدا باز كند، مىتواند از پدرى پیر و مادرى عقیم نیز فرزندى به دنیا بیاورد. «كَذلِكَ اللَّهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ»، «أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ»
2ـ انبیاء، به دنبال رسیدن به مقام یقین و شهود هستند. «اجْعَلْ لِی آیَةً»
3ـ آنجا كه خداوند بخواهد، سبب را از كار مىاندازد و زبان قدرت حرف زدن را از دست مىدهد. «أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ»
4ـ هر چه لطف الهى بیشتر مىشود، باید یاد او نیز بیشتر شود. «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِیراً»
5ـ ذكر خدا هر چه بیشتر، بهتر. «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِیراً»
6ـ در میان ذكرهاى خداوند، تسبیح جایگاه خاصّى دارد. «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ»، «وَ سَبِّحْ»
منابع:
تفسیر نور ج 2
تفسیر نمونه ج 2
تفسیر كبیر ج 8
تفسیر آسان ج 2
المصحف المفسر ـ فرید وجدى
- نظرات (0)
گمشده ی مومن

در این نوشتار کوتاه دربارة «حکمت» از دیدگاه قرآن کریم بحث مینماییم.
واژة حکمت در هفده مورد، در قرآن کریم استفاده شده است که به این شرح میباشد:
«وَیُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ» [بقره/129- آل عمران/164- جمعه/2] سه مرتبه؛ «وَیُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ» [بقره/151] «وَیُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ» [آل عمران/48] «وَآتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ» [بقره/251] «وَمَن یُوْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا كَثِیرًا» [بقره/269] «فَقَدْ آتَیْنَآ آلَ إِبْرَاهِیمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ» [نساء/54] «وَأَنزَلَ اللّهُ عَلَیْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ» [نساء/113] «وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ» [مائده/110] «وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ» [لقمان/12] «وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَیْنَاهُ الْحِكْمَةَ» [ص/20] «وَمَا أَنزَلَ عَلَیْكُمْ مِّنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ» [بقره/231] «ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ» [اسراء/39] «وَاذْكُرْنَ مَا یُتْلَى فِی بُیُوتِكُنَّ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ» [احزاب/34] «وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّیْنَ لَمَا آتَیْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ» [آل عمران/81]
تحلیل اجمالی آیات مبارکه:
1- قرآن کریم همواره حکمت را موضوعی الهی و مقدس میداند. در شانزده مورد دهنده حکمت خداست و در یک مورد هم که به صورت فعل مجهول به کار رفته (و من یۆتی الحکمة) مشخص است که دهنده حکمت خداست.
خلاصه قرآن عنایت خاصی دارد که حکمت یک مطلب شریفی است که از جانب خدا به انسان ها عنایت شده است و بنابر این حکمت امری ارزشی و مقدّس است.
2- در یازده مورد حکمت مطلبی است که با نزول کتاب همراه است که در نه مورد آن مراد از کتاب، قرآن مجید است و در دو مورد دیگر کتب انبیاء (نبیین و آل ابراهیم) مقصود است که البته یکی از آنها هم قرآن میباشد.
3- در دو مورد، حکمت مطلبی است که خدا در کنار حکمرانی به افراد شایسته داده است:
«و آتاه الله الملک و الحکمة- و شددنا ملکه و آتیناه الحکمة» حکمت در حکمرانی عبارت است از تدبیر و انجام اقدامات متقن و عقلانی. حکمت در اینجا دانشی است که مربوط به جنبه عملی (حکمرانی) می شود.
4- قرآن مجید در دو مورد، به مصادیق حکمت اشاره کرده است. یکی در سورة لقمان است که شکرگزاری خدا را به عنوان حکمت ذکر کرده است: «وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ» و دیگری در سوره اسراء است که فرمود «ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ»: این [سفارش ها] از حکمت هایی است که پروردگارت به تو وحی کرده است.
برای روشن شدن مرجع اسم اشاره (ذلک) باید به آیات قبل مراجعه نماییم تا متوجه شویم که این سفارش های حکیمانه چه بوده است.
احترام به والدین، پرهیز از تبذیر، خوب سخن گفتن با مساکینی که توان کمک به آنها وجود ندارد، اعتدال در انفاق، پرهیز از سقط جنین و کشتن اولاد، پرهیز از زنا، پرهیز از قتل، پرهیز از خوردن مال یتیم، دقت در هنگام وزن کردن و پرهیز از کمفروشی، پرهیز از پیروی کردن از چیزی که معلوم نیست، پرهیز از راه رفتن به صورت متکبرانه، مصادیقی هستند که از آیه 23 تا آیه 39 سوره اسراء که محل بحث میباشد، مطرح شده است.
تمام این موارد احکام و اخلاق اسلامی هستند- حال به صورت واجب و حرام یا حداقل به صورت مستحب و مکروه- که مربوط به جنبههای عملی انسان است. یعنی حکمت در این موارد آموزهای صرفاً علمی و نظری نیست، بلکه آموزهای است که کاملاً به رفتار و عمل فرد ارتباط دارد.
واژة حکیم دال بر یکی از اوصاف کمالی خدای متعال است. خدایی که در قرآن مجید بیش از نود مورد به صفت حکیم توصیف شده است.
این واژه مجموعاً 97 بار در قرآن مجید به کار رفته، فقط در پنج محل صفت قرآن و در یک محل صفت امر آمده، بقیّه همه درباره حکیم بودن خداوند سبحان است. [قرشی، علیاکبر، قاموس قرآن]
حکمت در روایات

در انتهای این بحث مناسب است اشارهای نیز به روایات بنماییم:
در روایات اهل بیت(علیهم السلام): طاعت خدا، شناخت امام، اجتناب از گناهان کبیره، فهم و درک از مصادیق حکمت شمرده شده است. [ری شهری محمد، میزان الحکمه 2/889]
نکتة دیگری که در روایات متعدد روی آن تأکید شده است معرفی حکمت به عنوان «ضالة المۆمن»: گمشدة مۆمن است و اینکه باید از مطلب حکیمانه هرچند گوینده آن منافق یا مشرک باشد، استفاده کرد. [همان]
حکمت در لغت و اصطلاح:
حکمت؛ رسیدن به حق با علم و خرد است بنابراین حکمت داشتن خدا به معنای شناخت اشیاء و ایجاد آنها به صورت کاملاً استوار و حکمت داشتن انسان، شناخت موجودات و انجام خیرات است.
برخی از پژوهشگران مینویسند: «با مراجعه به اصل معنى كلمه می توان بدست آورد كه حكمت یك حالت و خصیصه درك و تشخیص است كه شخص به وسیله آن می تواند حق و واقعیّت را درك كند و مانع از فساد شود و كار را متقن و محكم انجام دهد. على هذا حكمت حالت نفسانى و صفت روحى است نه شىء خارجى بلكه شىء محكم خارجى از نتایج حكمت است.» [قرشی، علیاکبر، قاموس قرآن]
به لحاظ اصطلاحی، فلاسفه حکمت را این گونه تعریف کردهاند: علم به حقایق موجودات به گونهای که واقعاً همان طور هستند به اندازه طاقت و توان بشری. [آملی، محمد تقی درر الفوائد 1/6]
حکمت در کلام برخی از بزرگان
علامه طباطبائی در تبیین معنای حکمت میفرمایند:
«کلمه "حکمت" به کسره "حاء" بر وزن "فعلة" است، که وزنی است مخصوص افاده نوع، یعنی دلالت بر نوع معنایی میکند که در این قالب در آمده. پس حکمت به معنای نوعی احکام و اتقان و یا نوعی از امر محکم و متقن است، آن چنان که هیچ رخنه و یا سستی در آن نباشد، و این کلمه بیشتر در معلومات عقلی و حق و صادق استعمال میشود و معنایش در این موارد این است که بطلان و کذب به هیچ وجه در آن معنا راه ندارد.
پس حکمت عبارت است از قضایای حقهای که مطابق با واقع باشد، یعنی به نحوی مشتمل بر سعادت بشر باشد، مثلاً معارف حقه الهیه درباره مبدأ و معاد باشد، و یا اگر مشتمل بر معارفی از حقایق عالم طبیعی است، معارفی باشد که باز با سعادت انسان سر و کار داشته باشد، مانند حقائق فطری که اساس تشریعات دینی را تشکیل میدهد.» [ترجمه المیزان 2/606]
علامه مطهری (ره) هم، در تبیین معنای حکمت بیانی کوتاه و پر معنی دارد. ایشان مینویسد: «حکمت یعنی دریافت حقیقت. از آن جهت به دریافت حقیقت «حكمت» گفته مىشود كه استحكام دارد و پشتوانهاش واقعیت است؛ بر خلاف دریافت هاى غیر منطبق با واقعیت كه استحكام ندارد و مانند خانه عنكبوت سست و بى بنیاد است. فلسفهها به هر اندازه صحیح و مطابق با واقع باشند، شایستگى این واژه مقدس را دارند.» [مجموعه آثار 5/190]
- نظرات (0)
موانعی درانجام وتوجیه گناه
خداوند
به آنچه انسان در سینه دارد چه آن را اظهار نماید و یا مخفى نگاه دارد
آگاه است و علم خداوند به آشكار و نهان و به زمین و آسمان، یكسان است پس از
خدایى كه به اسرار تمام آسمان ها آگاه است، چه چیز را مىتوان پنهان كرد
قُلْ إِن تُخْفُواْ مَا فِی صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اللّهُ وَیَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (آل عمران ـ 29)
بگو: اگر آنچه در سینهها دارید پنهان سازید یا آشكارش نمایید، خداوند آن را مىداند و (نیز) آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمین است مى داند و خدا بر هر چیز تواناست.
گنجینه لغت آیه:
«صُدُور»: سینهها. در اینجا مراد، دل و درون است.
او از اسرار درون شما آگاه است.
در آیه قبل، دوستى و همكارى با كافران و دشمنان خدا، و تكیه كردن بر آنان شدیداً مورد نهى واقع شده، جز در موارد تقیه، و از آنجا كه بعضى، ممكن است همین استثناء را بهانهاى براى برگزیدن كافران به دوستى و تن در دادن به ولایت و حمایت آنها قرار دهند، و با سوء استفاده از عنوان تقیه با دشمنان اسلام رابطه برقرار سازند، در این آیه به آنها هشدار داده، مىفرماید: "بگو: اگر آنچه را در سینههاى شما است، پنهان سازید یا آشكار كنید خداوند آن را مىداند" (قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِی صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اللَّهُ).
نه تنها اسرار درون شما را مىداند بلكه "آنچه را كه در آسمان ها و آنچه را در زمین است (نیز) مىداند (و علاوه بر این آگاهى وسیع) خداوند بر هر چیزى توانا است" (وَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).
بنابراین او با علم بى پایانش كه پهنه زمین و آسمان را فرا گرفته، از نیات همه شما با خبر است، و قدرت بر كیفر دادن گنهكاران را نیز دارد.
بنابراین می توان گفت که این یك حكم كلّى است که خدا به اسرار و آنچه كه در دل بندگان است آگاه مىباشد ولى مصداق آن در آیه، موالات و دوستى كفّار است و البته این حكم «عام» بعد از «خاص» است یعنى: نه تنها خدا از رازهاى درونى شما آگاه است، بلكه آنچه در آسمانها و زمین هست پیش خدا عیان است شما نیز جزء آنها هستید، گذشته از اینها خدا به همه چیز تواناست، می تواند افكار را بیرون كشیده و روى آنها حساب كند، بطور کلی این آیه در تأكید نهى از دوست داشتن كفّار است.
ذکر یک نکته:
مبارزه بر ضد طاغیان و طاغوتان كه صورت حادّ توحید و اخلاص در بندگى خدا است، به یك خودآگاهى دینى زنده نیازمند است. و این وجدان دینى از احساس دائمى به این كه خداوند پیوسته مراقب آدمى است و بر همه اعمال او آگاه است، به وجود مىآید. به همین سبب خدا در این آیه به ما یادآورى مىكند:
«قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِی صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اللَّهُ- بگو: اگر آنچه را در سینه دارید پنهان كنید یا آن را آشكار سازید، خدا آن را مىداند.»
عمل صالح و فاسد نیست مگر بنا بر جایى كه در آن قرار داده مىشود و هدفى كه صاحب آن از انجام دادن آن در نظر داشته است.
نماز گاهى براى ریا گزارده مىشود و گاه براى خدا، این هر دو نماز از لحاظ یكسان و شبیه یكدیگر است، ولى در واقع آنها به اندازه از زمین تا آسمان فاصله دارند.
خدا از نهان هاى نفس بشرى آگاه است و مردمان را براى آن هدف ها كه اعمال خود را براى تحقق آن انجام مىدهند در معرض حسابرسى قرار مىدهد.
بنا بر این علم و قدرت خدا بر انحرافات نفسانى آدمى و انحرافات مادى وابسته به آنها احاطه كامل دارد، و به علم خود حساب خطاها را نگاه مىدارد و جزاى آنها را مىدهد.
آیات مشابه این آیه در قرآن:
طبق نظر علامه طباطبائی در المیزان این آیه نظیر آیه: "وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ، یُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ" (سوره بقره، آیه 284) است با این تفاوت كه در آیه مورد بحث ابتدا نهان داشتن و سپس اظهار كردن را آورده، و در آیه سوره بقره به عكس ذكر فرموده، و این به طورى كه گفتهاند به جهت آن است كه آیه مورد بحث فرموده چه آن كنید و چه این كنید خدا آن را مىداند و در آیه سوره بقره فرموده: "خدا آن را حساب مىكند"، و مناسبتر برای دانستن این است كه متعلق به مخفى شود، و مناسبتر برای حساب كردن این است كه متعلق به ظاهر و آشكار گردد.
در آیه شریفه رسول گرامى اسلام صلی الله علیه و آله خود را مأمور نموده این حقیقت را ابلاغ كند كه آنچه در نفس دارند چه پنهانش كنند و چه اظهارش بدارند، خدا آن را مىداند و خودش آن را بیان نكرده، با اینكه در آیات سابق حقایق را خود خدا بیان مىكرد و این تغییر سیاق برای این بوده كه بفهماند خدا بزرگتر از آن است كه خودش با افرادى كه مىداند در آینده با او مخالفت مىكنند، هم كلام شود.
پیامهای آیه:
1ـ به كسانى كه به اسم تقیّه در صدد ارتباط با كفّار هستند، هشدار دهید. «قُلْ إِنْ تُخْفُوا»
2ـ سینهى انسان، صندوق اسرار و خزانه افکار و اندیشه هاى اوست. «تُخْفُوا ما فِی صُدُورِكُمْ»
3ـ علم خداوند به آشكار و نهان، به زمین و آسمان، یكسان است. «تُخْفُوا»، «تُبْدُوهُ»، «یَعْلَمْهُ اللَّهُ»
4ـ توجّه به علم خداوند، مایهى زنده شدن وجدان مذهبى و مانع گناه و توجیه آن است. «یَعْلَمْهُ اللَّهُ»
5ـ از خدایى كه به اسرار تمام آسمانها آگاه است، چه چیز را مىتوان پنهان كرد؟ «یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ»
6ـ قدرت مطلق خداوند، پشتوانه تهدید او نسبت به مخالفان است. «إِنْ تُخْفُوا»، «وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»
7ـ آگاهى خداوند به آنچه انسان در سینه دارد. چه آن را اظهار نماید و یا مخفى نگاه دارد. (قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِی صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اللَّهُ)
منابع:
تفسیر نور ج 2
تفسیر نمونه ج 2
تفسیر احسن الحدیث ج 2
تفسیر هدایت ج 1
ترجمه تفسیر المیزان ج 3
- نظرات (0)
اراده خدامافوق اسباب طبیعت

آیا انسان به سراغ پیر شدن می رود، یا پیر شدن در تعقیب انسان است؟ به طور یقین انسان به دنبال پیر شدن نمی رود. حتى دوست هم ندارد كه پیر شود و قواى بدنش تحلیل روند!! بلكه پیر شدن در تعقیب انسان است و از اینجا معلوم می شود که جسم انسان كه هر لحظه در حال استهلاك است در اختیار خودش نیست بلكه در اختیار یك خالق مقتدرى است كه پیر شدن را خواه ناخواه به دنبالش می فرستد.
قَالَ رَبِّ أَنَّىَ یَكُونُ لِی غُلاَمٌ وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِی عَاقِرٌ قَالَ كَذَلِكَ اللّهُ یَفْعَلُ مَا یَشَاء (آل عمران ـ 40)
گفت: «پروردگارا، چگونه مرا فرزندى خواهد بود؟ در حالى كه پیرىِ من بالا گرفته است و زنم «نازا» ست! [فرشته] گفت: «[كار پروردگار] چنین است. خدا هر چه بخواهد مىكند.»
نکات آیه:
1ـ در آیه فوق زكریا به هنگام شرح پیرى خود مىگوید:
وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْكِبَرُ (پیرى به سراغ من آمده) ولى در آیه 8 سوره مریم از قول او مىخوانیم: وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِیًّا (من به آخرین مرحله پیرى رسیدهام).
این اختلاف در تعبیر به خاطر آن است كه همان طور كه انسان به سوى پیرى مىرود، گویا پیرى و مرگ هم از طرف مقابل به سراغ او مىآید. چنان كه على علیه السلام مىفرماید: اذا كنت فى ادبار و الموت فى اقبال فما اسرع الملتقى: (چون كه تو به سوى پایان عمر مىروى و مرگ به سوى تو مىآید، چه زود به یكدیگر خواهید رسید.) (نهج البلاغه، حكمت 29)
2ـ "غلام" از نظر لغت به معنى پسر جوان است. و "عاقر" از واژه "عقر" به معنى "ریشه و اساس" یا به معنى "حبس" است و اینكه به زنان نازا عاقر مىگویند یا به خاطر آن است كه كار آنان به پایان رسیده و یا اینكه از نظر تولد فرزند، محبوس گشتهاند.
3- در اینجا سوالى پیش مىآید كه تعجب و شگفتى زكریا با توجه به قدرت بى پایان پروردگار براى چه بود؟
با توجه به آیات دیگر قرآن پاسخ آن روشن است. او مىخواست بداند كه از یك زن نازا كه حتى سال ها پیش دوران قاعدگى را پشت سر گذاشته بود چگونه ممكن است فرزندى متولد شود؟
جسم انسان كه هر لحظه در حال استهلاك است در اختیار خودش نیست بلكه در اختیار یك خالق مقتدرى است كه پیر شدن را خواه ناخواه به دنبالش می فرستد. لذا حضرت زكریا چنان كه این آیه می فرماید می گوید: پیر شدن به سراغ من آمده است
چه تغییراتى در وجود او پیدا مىشود؟ آیا بار دیگر همچون زنان جوان و میانسال عادت ماهانه مىبیند یا به طرز دیگر آماده پرورش فرزند مىشود؟
به علاوه ایمان به قدرت خداوند غیر از شهود و مشاهده است. او در حقیقت مىخواست در اینجا ایمانش به مرحله شهود برسد و همانند ابراهیم كه ایمان به معاد داشت و تقاضاى شهود مىكرد، مىخواست به چنین مرحلهاى از اطمینان نایل گردد و این طبیعى است كه هر انسانى هنگامى كه با مسألهاى بر خلاف قوانین طبیعت مواجه مىشود در فكر فرو مىرود و تمایل پیدا مىكند كه یك نشانه حسى براى آن بیابد.
4ـ صاحب تفسیر آسان در ذیل این آیه می فرماید: یك نكته لطیف این آیه آن است كه آیا انسان به سراغ پیر شدن می رود، یا پیر شدن در تعقیب انسان است؟
به طور یقین انسان به دنبال پیر شدن نمی رود و حتى دوست هم ندارد كه پیر شود و قواى بدنش تحلیل روند!! بلكه پیر شدن در تعقیب انسان است.
از اینجا معلوم می شود که جسم انسان كه هر لحظه در حال استهلاك است در اختیار خودش نیست بلكه در اختیار یك خالق مقتدرى است كه پیر شدن را خواه ناخواه به دنبالش می فرستد. لذا حضرت زكریا چنان كه این آیه می فرماید می گوید: پیر شدن به سراغ من آمده است. (ابن عباس می گوید: عمر حضرت زكریا در موقعى كه بشارت پسر را شنید- 120- سال و عمر زوجهاش- 98- سال بود-)
از جمله: (كَذَلِكَ اللّهُ یَفْعَلُ مَا یَشَاء) نیز استفاده می شود که در همین حالى كه شما دو نفر پیر هستید، خدا یحیى را به شما عطا می كند، تا بدانید خدا هر عملى را كه بخواهد می تواند انجام دهد و كوچكترین احتیاجى به كوچكترین وسیلهاى ندارد
5ـ از ظاهر كلمه (رَبِّ) استفاده می شود که حضرت زكریا بدون واسطه با خدا این سخن را گفت. گرچه خدا می داند، ولى چون كلمه (أَنَّى) در قرآن به معناى (كیف) هم استعمال شده است. چنان كه در آیه 259 بقره می فرماید: قَالَ أَنَّىَ یُحْیِـی هَـَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا
لذا شاید بتوان گفت: كلمه (أَنَّى) كه در این آیه است به معناى كیف باشد. یعنى چگونه براى من پسرى خواهد به وجود آمد و جمله: (وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِی) یعنى و حال اینكه پیرى عارض من شده و زوجهام نازا می باشد.
به عبارت دیگر از این جمله شریفه استفاده می شود که حضرت زكریا می خواهد از چگونگى تولید مثل از یك پیر مرد و پیر زن آگاه شود. نه اینكه در اصل قضیه تردیدى داشته است. لذا می گوید: چگونه از من كه پیر شدهام و زوجهام كه نازا می باشد پسر به وجود مىآید!؟ و از جمله: (كَذَلِكَ اللّهُ یَفْعَلُ مَا یَشَاء) نیز استفاده می شود که در همین حالى كه شما دو نفر پیر هستید، خدا یحیى را به شما عطا می كند، تا بدانید خدا هر عملى را كه بخواهد می تواند انجام دهد و كوچك ترین احتیاجى به كوچك ترین وسیلهاى ندارد.
پیامهای آیه:
1ـ در نومیدى بسى امید است. «أَنَّى یَكُونُ لِی غُلامٌ»، «كَذلِكَ اللَّهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ»
2ـ در بیان ضعفها از خود شروع كنیم. «بَلَغَنِیَ الْكِبَرُ وَ امْرَأَتِی عاقِرٌ»
3ـ ارادهى خداوند، فوق وسائل و اسباب طبیعى است. «یَفْعَلُ ما یَشاءُ»
منابع:
نهج البلاغه، حكمت 29
تفسیر نور، ج 2
تفسیر نمونه، ج 2
تفسیر آسان، ج 2
- نظرات (0)
رازهایی درباره موبایلمان
من گوشی موبایل شما هستم که هر روز از من استفاده میکنید و با این حال هیچ گاه به خود من توجه نمیکنید و فقط به دنبال کارهای خودتان هستید.
انگار نه انگار که من هم موجودی هستم و مخلوقی از مخلوقات خدا ( زمر، 62 ).
من هم مثل همه چیزهای دیگر ملکوت دارم و ملکوتم نزد خداست (یس، 83) و مال خدا هستم (نساء، 126) و خدا بر من احاطه دارد و مراقب من است. ( احزاب، 52)
خزانههای اصلی من نزد خداست و آنچه در دست شماست، شکل نازل شدهای از من است.(حجر، 21)
از شنیدن این حرف ها تعجب می کنید؟ مگر نمی دانید که هر چه در آسمان ها و زمین است خدا را تسبیح میگوید. (جمعه، 1)
مگر نمی دانید که حتی بعضی سنگ ها و صخره ها از حالت خشیت خداست که فرو می ریزند. (بقره، 74) نکند فکر کردهاید که فقط خودتان شعور دارید؟
من هم مثل همه چیز دیگر هدایتی مخصوص به خود دارم (طه، 50) و خدا عهده دار هدایتم است.
خدا من را تحت فرمان شما قرار داده است (حج، 65) همچنان که رودخانه ها و شب و روز و خورشید و ماه و هر آنچه در زمین است را تحت فرمان شما در آورده است. (نحل، 12)
نکند خیال کردهاید که دنیای تکنولوژی خارج از قدرت خداست؟ (آل عمران، 189) هر چه داناتر شوید، میتوانید بهتر و بیشتر بهره ببرید. (رحمن، 33)
خدا همیشه چیزهای تازهای دارد که بتواند رو کند و برای مردم زمانه قبلی شناخته نشده باشد. (نحل، 8)
خیال کردهاید که ساخت موبایل به خدا ارتباطی ندارد؟ یا اینکه خدا خالق موبایل نیست؟
تا همین چند سال پیش باورتان نمی شد که دو نفر آدم دور از همدیگر بتوانند قدم زنان با یکدیگر حرف بزنند و به سرعت چند ثانیه به همدیگر نامه بنویسند. این هم از نشانههای خداست که متأسفانه از کنار آن میگذرید اما دریغ از کمی توجه! (یوسف، 105)
راستش را بخواهید اکثر شما انسان ها در کل تاریخ همین گونه ظاهر بین بودهاید و به باطن عالم کاری نداشتید. (روم، 7)
این همه پیامبر در میان شما مبعوث شد که همگیشان را به راستگویی قبول داشتید؛ اما حرفهایشان را خیلی دیر باور میکردید و میگفتید مگر ممکن است بعد از مرگ هم عالمی باشد (اسراء، 49) یا مگر ممکن است یک نفر انسان مثل خود ما پیامبر شده باشد؟ (شعراء، 186)
همین الان هم همین گونهاید. مثلاً شما مسلمان های عزیز، عملکردتان نشان نمیدهد که آن طور که شایسته است به دین باور داشته باشید چون آنان که یقین دارند میتوانند حقایق جهان مثل جهنم را در همین دنیا مشاهده کنید (تکاثر، 5)، اما شما را غافل تر از این حرف ها میبینم.
بگذرم، که با کمک قرآن، آنقدر مطلب برای گفتن دارم که به خودم و شما مربوط است که الان فرصت آن نیست. در اینجا میخواهم چند توصیه کنم که یادآوریشان به کارتان میآید. توصیههایم را کوچک نشمرید. کلاً دارایی های مردم را کوچک نشمرید.(شعراء، 183)
اکثر حرفهای پنهانی مردم با همدیگر هیچ فایده و خیری ندارد مگر اینکه درباره کار خیری باشد یا کاری باشد که خوبیاش را همه می فهمند یا اینکه روابط خراب بین مردم را اصلاح کند
اگر در دست کسی یکی از برادرها یا خواهرهایتان مدل بالای من را دیدید به آنان حسادت نکنید و دقیقاً همانی که در دستشان است را تمنّا نکنید، در عوض به جای آن به خدا بگویید که از بزرگواری اش شما را بهرهمند سازد. (نساء، 32)
این یک قانون است که رزق بعضی از بعضی بیشتر باشد. (نحل، 71)
البته بخشی از این تفاوت رزق به دست خودتان است (نوح، 10) و به طور کلی رزق دادن به شما را خدا بر خودش حتمی کرده است (هود، 6) بعضی وقت ها هم بهتر است توجهتان را از مدل های بالای خواهرها و برادرهای من پرت کنید و چشمان خود را به دنبال آن نکشید. (حجر، 88)
خدا را هم بخاطر من شکر کنید. (نحل، 121) هر قدر که می توانید از من استفاده کنید تا سود مادی و معنوی به دست آورید. اگر این کار را کردید شکرگزار واقعی من به درگاه خدا بودهاید زیرا شکر فقط به زبان نیست بلکه به رفتار است. (سبأ، 13)
از من استفاده کنید اما این چند مطلب را از یاد نبرید:
1- خدا دوست ندارد که از طریق من حرف های بد را بلند بلند بزنید مگر اینکه ظلمی به شما رسیده باشد. (نساء، 148)
2- اکثر حرف های پنهانی مردم با همدیگر هیچ فایده و خیری ندارد مگر اینکه درباره کار خیری باشد یا کاری باشد که خوبی اش را همه می فهمند یا اینکه روابط خراب بین مردم را اصلاح کند. (نساء، 114)
3- خدا من را تحت اختیار شما قرار داده (حج، 65) تا هر وقت خواستید به کمک من با دیگران حرف بزنید. من هم آماده به خدمتم؛ اما فراموش نکنید که بررسی اعمال شبانه روز (حشر، 18) به سکوت نیاز دارد. بررسی نیت هایتان از حرفهایی که میزنید نیز به سکوت احتیاج دارد.
4- شاید من را وقتی قدیمی شده باشم دیگر نخواهید. در این صورت میتوانید من را در راه خدا به شخص نیازمندی انفاق کنید. البته یادتان نرود که چیزی را به دیگران انفاق کنید که اگر به خودتان داده شود، رغبت بکنید که بگیرید. (بقره، 267)
این یک قانون است که رزق بعضی از بعضی بیشتر باشد. البته بخشی از این تفاوت رزق به دست خودتان است و به طور کلی رزق دادن به شما را خدا بر خودش حتمی کرده است بعضی وقت ها هم بهتر است توجهتان را از مدلهای بالای خواهرها و برادرهای من پرت کنید و چشمان خود را به دنبال آن نکشید
5- در این دنیا کسانی هستند که بر شما حق های ویژه دارند، مثل والدین و کسی که راه زندگی را به شما آموخته باشد. بلد هستید چگونه به آنها حرف های گرانمایه بزنید؟(اسراء، 23)
6- هرچه از طریق من به دیگران بگویید را خدا میشنود و میداند (انبیاء، 4)؛ بنابراین همیشه مراقب گفتههای خود باشید.
7- هر حرفی را باور نکنید و ندانسته های خود را مبنای کارهایتان نکنید.(اسراء، 36)
8- اگر مراقب افکار و اعمال خود باشید و حرف هایی که از طریق من میزنید درست و استوار باشد، خدا کارهایتان را درست میکند و گناهانتان را میآمرزد.(احزاب، 70)
9- چه خوب که با من گفته های خوب و مقبول بگویید(اعراف، 199)؛ بنابراین اگر در حین صحبت کردن رابطه تلفنی قطع شد، حتماً تماس مجدد بگیرید و سلام مجدد کنید و در آخر با شخص خداحافظی کنید.
10- من را که به دست میگیرید، هر قدر که بتوانید مراقب عواطف مخاطبتان باشید؛ زیرا آنکه شما نمیبینید، به دنبال یافتن فرصت برای ایجاد دشمنی است. (اسراء، 53)
11- اگر به وسیله من واسطه کاری شایسته شوید، خودتان هم بهرهمند خواهید شد و همینطور است واسطهگری در مورد امور شر و منفی.(نساء، 85)
آیات زیادی در قرآن وجود دارد که به نوعی به من هم مربوط میشود و در اینجا نشانی بعضی از آنها را برای شما آوردم که وقتی قرآن میخوانید یاد من هم بیفتید.
خدا نگهدار شما در خوبی ها باد و دور کننده تان از بدی ها- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925926927»»