لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
به باطل نخورید

آیه ی 29 سوره نساء را آیه ی «تجارت» نام نهاده اند.
این آیه با طرح یکی از موضوعات اقتصادی اسلام، تصرف در دارایی های یکدیگر از راه های باطل مانند ریا، قمار، سرقت، و غصب را حرام داشته 2 و فقط از راه داد و ستدی که با رضایت یکدیگر باشد، جایز شمرده است:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِّنكُمْ وَ لاَتَقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِیمًا
اى كسانى كه ایمان آوردهاید، اموال همدیگر را به ناروا مخورید- مگر آنكه داد و ستدى با تراضى یكدیگر، از شما [انجام گرفته] باشد- و خودتان را مكشید، زیرا خدا همواره با شما مهربان است.
تصرف مشروع به سبب تجارت
به آیه تجارت بر اباحه تصرف به سبب تجارت در صورتی که با اختیار و رضایت دو طرف انجام شده باشد، استناد شده است.
مراد از تجارت در آیه
مراد از تجارت، مطلق معاوضه از قبیل بیع، صلح و قرض میباشد. [زبدة البیان، ص427][ کنز العرفان ج2، ص33]
در ادامه به نکاتی پیرامون تجارت از نگاه آیات قرآن و روایات می پردازیم:
بازرگانی (تجارت)
ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را به ناحق مخورید مگر آنکه تجارتی باشد هر دو طرف به آن رضایت داشته باشند...هرآینه خدا با شما مهربان است. (سوره نساء، 29)
فضیلت بازرگانی
امام علی (علیه السلام): به کارهای تجاری بپردازید که آن شما را از مال دیگران بی نیاز می کند.خداوند پیشه ور درستکار را دوست دارد. (وسائل الشیعه: 12/4/6)
امام صادق (علیه السلام): تجارت کردن خرد را می افزاید. (کافی: 5/148/1)
رها کردن تجارت
امام صادق (علیه السلام): رها کردن تجارت خرد را کم می کند. (همان)

آداب تجارت
پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله ): کسی که تجارت می کند باید از پنج کار دوری ورزد و گرنه نباید خرید و فروش کند:ربا، سوگند، پوشاندن عیب کالا، تعریف وتبلیغ در هنگام فروش و بدگویی از کالا در موقع خرید آن. (بحار الانوار، 103/95/18)
امام صادق (علیه السلام): هر کس بخواهد تجارت کند باید احکام دین خود را بیاموزد تا بدین وسیله حلال را از حرام باز شناسد. کسی که احکام دین خود را نیاموزد و تجارت کند در دام شبهات فرو می غلتد. (همان)
امام صادق (علیه السلام): هرگاه مسلمانی از معامله پشیمان شود و تقاضای فسخ کند و مسلمان طرف دیگر معامله تقاضای فسخ معامله را بپذیرد، خداوند در روز رستاخیز از لغزش های او در می گذرد. (همان)
رعایت حق مشتری
وای بر کم فروشان ؛ آنان که چون از مردم پیمانه می ستانند آن را پر می گیرند و هرگاه برای مردم پیمانه یا وزن می کنند از آن می کاهند. (انعام: آیه 152)
تشویق تاجر به صدقه دادن
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله ): ای جماعت تاجران! این معاملات (معمولاً) با سخن لغو و سوگند همراه است، پس آن را با صدقه در آمیزید. (کنز العمال: 9439)
امام علی (علیه السلام): در سفارش به مردی که مشغول فروختن کالایی بود، فرمود : از پیامبر شنیدم که می فرمود : گذشت و آسان گیری نوعی سود است. (وسائل الشیعه: 12/288/4)
تشویق تاجر به راستگویی
پیامبر (صلی الله علیه وآله): تاجر درستکار ، راستگو و مسلمان ،در قیامت با شهیدان است. (کنز العمال:9216)
پرهیز از سوگند خوردن در تجارت
امام علی (علیه السلام): ای جماعت دلال! کمتر سوگند یاد کنید؛ زیرا اگر چه این کار کالا را به فروش می رساند ولی سود (حقیقی) را می برد. (کافی: 5/162/2)
برکت:
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله): برکت، در بازرگانی و داد و ستد است. (مستدرک الوسائل: 13/9)
امام صادق (علیه السلام): خوش خلقی روزی را زیاد می کند. (بحارالانوار: 71/396/77)

وام :
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله): از وام گرفتن بپرهیزید که آن غصه شب و خواری روز است. (بحارالانوار: 103/141/4)
ربا:
ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بترسید و اگر ایمان آورده اید ، ربا را هر چند باقی مانده است رها کنید و اگر چنین نکردید با خدا و رسول او اعلان جنگ دهید و اگر توبه کنید اصل سرمایه برای شماست. در این حال نه ستم کرده اید و نه به شما ستم شده است . (بقره: 278،279)
احتکار:
امام علی (علیه السلام)- در فرمان زمامداری مصر به مالک اشتر – نوشت :...با این همه ،بدان که بسیاری از تاجران در داد و ستد بیش از اندازه سختگیرند و بخل ورزی ناپسندی دارند و به منظور سود بیشتر کالا را احتکار می کنند و به دلخواه نرخ گران می بندند و این کار برای توده ی مردم زیانبار و برای حکمرانان عیب و ننگ است.
بنابراین از احتکار جلوگیری کن؛ زیرا که رسول خدا(صلی الله و علیه وآله) از آن منع فرموده است. (نهج البلاغه: کتاب 53)
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): محتکران و آدم کشان در جهنم هم درجه هستند. (کنز العمال: 9739)
زکات:
امام صادق (علیه السلام): خداوند چیزی سخت تر از زکات بر این امت واجب نکرد و عموم آنان جز در این مورد هلاک نمی شوند. (الامالی طوسی: 693/1474)
- نظرات (0)
راه حلّی برای حل اختلافات
این آیه و آیاتى كه در سوره صافات درباره حضرت یونس آمده استفاده مىشود كه براى حل مشكل و یا در هنگام مشاجره و نزاع و هنگامى كه كار به بنبست كامل مىرسد و هیچ راهى براى پایان دادن به نزاع دیده نمىشود، مىتوان از قرعه استمداد جست
ذلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیكَ وَمَا كُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُون أَقْلاَمَهُمْ أَیُّهُمْ یَكْفُلُ مَرْیَمَ وَمَا كُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ (آل عمران ـ 44)
این [جمله] از اخبار غیب است كه به تو وحى مىكنیم، و [گرنه] وقتى كه آنان قلم هاى خود را [براى قرعهكشى به آب] مىافكندند تا كدام یك سرپرستى مریم را به عهده گیرد، نزد آنان نبودى و [نیز] وقتى با یكدیگر كشمكش مىكردند نزدشان نبودى.
سرپرستى مریم
این آیه اشاره به گوشه دیگرى از داستان مریم مىكند و مىفرماید: "آنچه را درباره سرگذشت مریم و زكریا براى تو بیان كردیم، از خبرهاى غیبى است كه به تو وحى مىكنیم" (ذلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیكَ)
زیرا این داستان ها به این صورت (صحیح و خالى از هرگونه خرافه) در هیچ یك از كتب پیشین كه تحریف یافته است، وجود ندارد و سند آن تنها وحى آسمانى قرآن است.
سپس در ادامه این سخن مىگوید: "در آن هنگام كه آنها قلم هاى خود را براى (قرعهكشى و) تعیین سرپرستى مریم در آب افكندند، تو حاضر نبودى و نیز هنگامى كه (علماى بنى اسرائیل براى كسب افتخار سرپرستى او) با هم كشمكش داشتند حضور نداشتى" و ما همه اینها را از طریق وحى به تو گفتیم (وَمَا كُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُون أَقْلاَمَهُمْ أَیُّهُمْ یَكْفُلُ مَرْیَمَ وَمَا كُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ)
همان گونه كه در تفسیر آیات قبل گفته شد، مادر مریم پس از وضع حمل، نوزاد خود را در پارچهاى پیچید و به معبد آورد و به علما و بزرگان بنى اسرائیل خطاب كرد كه این نوزاد براى خدمت خانه خدا نذر شده است، سرپرستى او را به عهده بگیرید.
از آنجا كه مریم از خانوادهاى بزرگ و معروف به پاكى و درستى (خانواده عمران) بود، عابدان بنى اسرائیل، براى سرپرستى او بر یكدیگر پیشى مىگرفتند، و به همین جهت چارهاى جز قرعه نیافتند.
به كنار نهرى آمدند و قلم ها و چوب هایى كه به وسیله آن قرعه مىزدند حاضر كردند و نام هر یك را به یكى از آنها نوشتند، هر قلمى در آب فرو مى رفت برنده قرعه نبود، تنها قلمى كه روى آب باقى ماند، قلمى بود كه نام زكریا بر آن نوشته شده بود.
طرز قرعهكشى در اسلام صورت خاصى ندارد بلكه مىتوان از چوبههاى تیر یا سنگ ریزه یا كاغذ و مانند آن طورى استفاده كرد كه تبانى و زدوبند در آن راه نداشته باشد. روشن است كه در اسلام از طریق قرعهكشى نمىتوان برد و باخت كرد: زیرا این موضوع مشكلى نبوده كه براى حل آن متوسل به قرعه شویم و چنان درآمدى مشروع نیست
به این ترتیب سرپرستى زكریا نسبت به مریم مسلم شد و در واقع از همه سزاوارتر بود زیرا علاوه بر دارا بودن مقام نبوت، شوهر خاله مریم بود.
قرعه آخرین راه حل اختلاف
از این آیه و آیاتى كه در سوره صافات درباره یونس آمده، استفاده مىشود كه براى حل مشكل و یا در هنگام مشاجره و نزاع و هنگامى كه كار به بنبست كامل مىرسد و هیچ راهى براى پایان دادن به نزاع دیده نمىشود، مىتوان از قرعه استمداد جست.
همین آیات به ضمیمه روایات پیشوایان اسلام سبب شده كه قاعده قرعه به عنوان یكى از قواعد فقهى در كتب اسلامى شناخته شود و از آن بحث گردد اما قرعه مشروط به وجود بنبست كامل است؛ بنابراین هرگاه طریق دیگرى براى حل مشكل پیدا شود از قرعه نمىتوان استفاده كرد.
طرز قرعهكشى در اسلام صورت خاصى ندارد بلكه مىتوان از چوبههاى تیر یا سنگ ریزه یا كاغذ و مانند آن طورى استفاده كرد كه تبانى و زدوبند در آن راه نداشته باشد. روشن است كه در اسلام از طریق قرعهكشى نمىتوان برد و باخت كرد: زیرا این موضوع مشكلى نبوده كه براى حل آن متوسل به قرعه شویم و چنان درآمدى مشروع نیست.
این نكته نیز لازم به یادآورى است كه قرعه تنها مخصوص منازعات و اختلافات میان مردم نیست بلكه بنبست هاى دیگر را نیز مىتوان با آن گشود مثلاً همان طور كه در احادیث وارد شده، اگر انسان منحرفى با گوسفندى آمیزش جنسى كند، سپس آن را در میان گله گوسفندان رها نماید و شناخته نشود باید به قید قرعه یكى از آنها را خارج ساخت و از خوردن گوشت آن اجتناب نمود زیرا كنار گذاشتن همه آنها زیان بزرگى است و استفاده از گوشت همه آنها نیز جایز نمىباشد. در اینجا قرعه حل مشكل مىكند.
بحث لغوی آیه:
(أَنْباءِ الْغَیْبِ) یعنى اخبار غیبى از قبیل داستان حضرت مریم و مادرش و قصه حضرت زكریا و پسرش حضرت یحیى می باشد كه آنها را در مقالات قبلی توضیح دادیم.
پیامهای آیه:
1ـ انبیاء از طرف خدا بر گوشهاى از غیب آگاه مىشوند. «مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ» (یكى از جلوه هاى اعجاز قرآن، گزارشات غیبى و نقل نهفته هاى تاریخ است).
2ـ حكایت هاى قرآن، تنها از طریق وحى براى رسول خدا كشف شد و قبل از آن نه در كتابى بود و نه در سینهاى. «مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ»
3ـ یكى از راه هاى شناخت تاریخ پیشینیان، وحى است. «ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ»
4ـ یكى از راه هاى حلّ اختلاف، قرعه است. «یُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ» (امام باقر علیه السلام فرمود: اوّلین كسى كه مورد قرعه قرار داده شد، مریم علیها السلام بوده، و این قرعهكشى در زمان یتیمى آن حضرت بوده است.) (من لایحضر، ج 3، ص 51 بحار، ج 14، ص 192.)
5ـ یك گذشت از مادر و این همه كرامت براى فرزند. «نَذَرْتُ»، «أَیُّهُمْ یَكْفُلُ مَرْیَمَ» (مادرِ مریم با آنكه سال ها صاحب فرزند نمىشد، ولى به خاطر نذرى كه كرده است از فرزند دلبندش مىگذرد و در مقابل، بزرگان بنى اسرائیل براى سرپرستى او سر و دست مىشكنند)
6ـ بزرگان، در قبول مسئولیّت هاى مقدّس با هم رقابت مىكنند. «أَیُّهُمْ یَكْفُلُ مَرْیَمَ»
منابع:
تفسیر نور، ج 2
تفسیر نمونه، ج 2
من لا یحضرالفقیه، ج 3
بحارالانوار، ج 14
تفسیر آسان، ج2
- نظرات (0)
بی اجازه او جایی نرو!

زندگی های ما مملو از "اطاعت"هاست. آدم ها، صرف نظر از اعتقاد و مرامی که دارند، در "اطاعت کردن" با هم مشترکند. اما اطاعت از چه کسی؟
حتی اون هایی که اعتماد به نفس زیادی وادارشان می کند که بگویند ما مطیع هیچ کس و هیچ چیزی نیستیم، اتفاقاً به شدت فرمانبردار هیولای نفسِ خود هستند.
ریسمانِ اطاعتها، آدمها را به هر طرف که بخواهد میکشاند. شاید این اطاعت – خوب یا بد-، برای یک لحظه باشد؛ اما مسیر زندگیها را برای یک عمر عوض میکند.
باید بر سر دوراهی زندگی، تصمیم آخر را خیلی زود بگیری. هیچ راه سومی وجود ندارد. با هر کوچکترین عملی، یا در جادهی اطاعت شیطانی قدم گذاشتهای یا در مسیراطاعت ربانی میروی. انتهای این دو جاده را از همین ابتدا برایت ترسیم کرده اند تا خودت در کمال هوشیاری و اختیار، تصمیم بگیری[1] اما جادهها همیشه بی دغدغه و بی دردسر نیستند!
اطاعت شیطانی
عاقبت تلخ لحظهای فرمانبرداری از نفس اماره را خیلی هایمان تجربه کردهایم و تأسفش را همراهمان داریم. همان لحظههایی که چراغ سبز نشان داد و وسوسه کرد و ما نفهمیدیم که چقدر راحت دارد با پای خودمان به دنبال خودش میکشاندمان به سرزمین ولایت شیطان.
ما اهل این سرزمین نبودیم اما با یک اطاعتِ لعنتی، مسافرش شدیم. سوغات آن سرزمینِ شوم، برای بعضیها صغیر بود و برای بعضیها، کبیر. بعضیها بلیط برگشت هم دارند و برمیگردند اما بعضی، پلهای پشت سر را کوبیدند تا برای همیشه ساکن دیار ابلیس شوند! (خدا نصیب نکند!)
وقتی به جادهی اطاعت از خدا و رسول و اولی الأمر وارد شوی، همسفران بینظیری با تو همراه میشوند. افتخار معیت با اینان، فقط نصیب مطیعان خدا میشود: "وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَـئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَـئِكَ رَفِیقًا" و كسانى كه از خدا و پیامبر اطاعت كنند، در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ایشان را گرامى داشته [یعنى] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیكو همدمانند
همان کسی که "خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ" [2] (مرا بیافریده سپس راهنماییم می کند)، می گوید اطاعتش نکنید تا ایمن بمانید. "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَن یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ"[3] اما برای همین اطاعت نکردن و ایمن ماندن، باز باید سر به اطاعتی دیگر سپرد. نگویید این دوُری باطل است و بی فایده، چون این اطاعتِ نجات بخش، از جنس دیگری است.
اطاعت ربانی
"یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُوْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً" [4] "اى كسانى كه ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت كنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت كنید پس هر گاه در امرى [دینى] اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پیامبر [او] عرضه بدارید، این بهتر و نیكفرجامتر است. "
پس روی دیگر اطاعت، رنگ و بوی دیگری دارد که قرآن، خوشبختی و عاقبت نیک را نتیجه ی آن می داند. اما چرا؟ چرا خوشبختی در گرو این اطاعت است؟ چون بهترین چیزی که به کانون هستی- بخوانید کانون خوشبختی- نزدیکمان می کند، همین اطاعت ربانی است.
از امام محمد باقر(علیه السلام) پرسیدند: بهترین چیزی که بنده با آن، به خدای عزوجل تقرب می جوید چیست؟ حضرت فرمود: "أَفْضَلُ مَا یَتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَةُ اللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِهِ وَ طَاعَةُ أُولِی الْأَمْرِ" بهترین چیزی که بنده با آن، به خدای عزوجل تقرب میجوید، اطاعت از خدا و رسول و اولی الامر است.[5]
عبد الاعلی از امام صادق(علیه السلام) شنید که فرمود: "السَّمْعُ وَ الطَّاعَةُ أَبْوَابُ الْخَیْرِ، السَّامِعُ الْمُطِیعُ لَا حُجَّةَ عَلَیْهِ وَ السَّامِعُ الْعَاصِی لَا حُجَّةَ لَهُ" شنیدن و اطاعت کردن، درهای خیرند. آن که میشنود و اطاعت می کند، حجتی علیه او نیست؛ اما آن کس که میشنود و نافرمانی می کند، حجت و دفاعی از خود ندارد
وقتی به جادهی اطاعت از خدا و رسول و اولی الأمر وارد شوی، همسفران بینظیری با تو همراه میشوند. افتخار معیت با اینان، فقط نصیب مطیعان خدا میشود: "وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَـئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَـئِكَ رَفِیقًا" [6] "و كسانى كه از خدا و پیامبر اطاعت كنند، در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ایشان را گرامى داشته [یعنى] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیكو همدمانند."
آنهایی که در مقابل خدا حرف گوش کن و مطیعند، درهای خیر و خوشبختی فرا رویشان باز است. یا بهتر است بگوییم، همین اطاعت کردنشان، باب خیر است برایشان.
عبد الاعلی از امام صادق(علیه السلام) شنید که فرمود: "السَّمْعُ وَ الطَّاعَةُ أَبْوَابُ الْخَیْرِ، السَّامِعُ الْمُطِیعُ لَا حُجَّةَ عَلَیْهِ وَ السَّامِعُ الْعَاصِی لَا حُجَّةَ لَهُ" شنیدن و اطاعت کردن، درهای خیرند. آن که میشنود و اطاعت می کند، حجتی علیه او نیست؛ اما آن کس که میشنود و نافرمانی می کند، حجت و دفاعی از خود ندارد. [7]
نکتهای را نباید فراموش کرد: "إِنَّمَا الْمُوْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ "[8] "جز این نیست كه مومنان كسانىاند كه به خدا و پیامبرش گرویدهاند، و هنگامى كه با او بر سر كارى اجتماع كردند، تا از وى كسب اجازه نكنند نمىروند."
یعنی وقتی قرار می شود حرف گوش کن و مطیعِ خدا باشی، باید برای هر کاری اجازه داشته باشی، باید حرف ها و رفتارهایت، تصمیمها و اقدام هایت را با خدا و نمایندگانش چک کنی.
پی نوشت ها:
[1] - "إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا" سوره انسان، 3
[2] - سوره شعراء، 78
[3] - سوره نور، 21
[4] - سوره نساء، 59
[5] - الكافی؛ ج1، ص187
[6] - سوره نساء، 69
[7] - الكافی؛ ج1، ص205
[8] - سوره نور، 62
- نظرات (0)
هدیه ایی قرآنی
در قرآن کریم از میوه های بسیاری به عنوان نعمات بزرگ الهی سخن به میان آمده است. آمدن فصل پاییز بهانه ای شد برای پرداختن به انار که در قرآن کریم در چند مورد به آن اشاره شده است.
انار یکی از میوه های بهشتی است که سه مرتبه در قرآن کریم از آن یاد شده است:
وَهُوَ الَّذِی أَنشَأَ جَنَّاتٍ مَّعْرُوشَاتٍ وَغَیْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُواْ حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ(انعام/141)
و اوست كسى كه باغ هایى با داربست و بدون داربست، و خرمابن، و كشتزار با میوههاى گوناگون آن، و زیتون، و انار، شبیه به یكدیگر و غیر شبیه پدید آورد. از میوه آن- چون ثمر داد- بخورید، و حق [بینوایان از] آن را روز بهره بردارى از آن بدهید، و [لى] زیاده روى مكنید كه او اسرافكاران را دوست ندارد.
وَهُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَیْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُّخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُّتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِیَةٌ وَجَنَّاتٍ مِّنْ أَعْنَابٍ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ انظُرُواْ إِلِى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَیَنْعِهِ إِنَّ فِی ذَلِكُمْ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُوْمِنُونَ (انعام/99)
و اوست كسى كه از آسمان، آبى فرود آورد پس به وسیله آن از هر گونه گیاه برآوردیم، و از آن [گیاه] جوانه سبزى خارج ساختیم كه از آن، دانههاى متراكمى برمىآوریم. و از شكوفه درخت خرما خوشههایى است نزدیك به هم. و [نیز] باغ هایى از انگور و زیتون و انار- همانند و غیر همانند- خارج نمودیم. به میوه آن چون ثمر دَهَد و به [طرز] رسیدنش بنگرید. قطعاً در اینها براى مردمى كه ایمان مىآورند نشانههاست.
فِیهِمَا فَاكِهَةٌ وَنَخْلٌ وَرُمَّانٌ (الرحمن/68)
در آن دو، میوه و خرما و انار است.
انار دشمن شیطان
امام علی(علیه السلام) فرمود: «اطعموا صبیانکم الرمّان فانه اسرع لا لسننتهم» «به کودکانتان انار بخورانید چون که قدرت تکلم آن ها را سرعت می بخشد.» ( امالی طوسی، ج1، ص 272 )
امام صادق (علیه السلام): " چهار چیز است که طبیعت را به حالت اعتدال درمی آورد ، انار سورانی، خرمای پخته، بنفسج و کاسنی"
آن حضرت در حدیث دیگری فرمود:
«کلوا الرمان بشحمه فانه دباغ المعده و فی کل حبه من الرمان اذا استنقرت فی المعده حیاه للقلب و اناره للنفس و تمرض وسواس الشیطان اربعین لیله» «انار را با پیه آن (پوست زرد و ضخیمی که دانه های انار روی آن قراردارد) بخورید زیرا آن پوست زرد، معده را دباغی می کند. هر دانه ای از انار که در معده قرار می گیرد دل را زنده و جان را نورانی و وسوسه های شیطانی را تا چهل شب بی اثر می کند. (بحارالانوار، ج 66، ص 155)
از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که: «بر شما باد خوردن انار شیرین چرا که دانه ای از آن نیست که به معده برود جز این که درد و بیماری را نابود گرداند.» (درمان گیاهی در کلام معصومین، سید عبدالله بشر، ص 201 )
امام علی(علیه السلام): "به کودکان خود انار بخورانید که به سرعت زبان را باز می نماید." (امالی طوسی ، ج1، ص 272 )

رسول خدا(صلی الله و علیه وآله): هیچ اناری نیست مگر این که در آن یک دانه از بهشت وجود دارد و من دوست دارم حتی یک دانه از آن را ترک نکنم. (طب الائمه، ص 134 )
در روایت کافی چنین است:
"هر کس انار بخورد درد را از بدنش بیرون می کند."
امام صادق(علیه السلام) فرمود: هر کس انار بخورد، پس جان او تا صبح در امان است. (بحارالانوار، ج 66، ص 164)
انار و روشنایی دل :
داوود ابن سلیمان از امام رضا علیه السلام از پدرش از رسول خدا نقل می کند که:
"انار بخورید، زیرا هیچ دانه ای از آن بر معده نمی افتد مگر این که دل را روشن می کند و شیطان را چهل روز از بدن بیرون می نماید." (عیون اخبار، ج 2، ص 43-35، صحیفه الرضا، ص 34، مکارم الاخلاق، ص 195)
امام صادق(علیه السلام): "چهار چیز است که طبیعت را به حالت اعتدال درمی آورد، انار سورانی، خرمای پخته، بنفسج و کاسنی". (همان)
رسول خدا(صلی الله و علیه و آله): "هر کس انار بخورد، قلبش را روشن می گرداند و وسوسه را از دلش برمی دارد تا چهل روز." (محاسن، ج 2، ص 543 )
انار و تعدیل مزاج:
امام صادق(علیه السلام): "میوه یکصد و بیست رنگ است و آقای آن انار است." (همان)
امام رضا(علیه السلام): "بر تو باد انار، زیرا اگر آن را در حالت گرسنگی بخوری بر تو کفایت می کند و اگر در حالت سیری بخوری غذا را هضم می کند." (همان)
امام صادق(علیه السلام): مومن هر شب جمعه انار می خورد.(همان)
پیامبر خدا (صلی الله و علیه و آله): "انار را با پیه آن بخورید؛ چرا که شست و شو دهنده معده است"
انار و قوه باه
حضرت امام رضا علیه السلام می فرماید: خوردن انار نطفه مرد را زیاد می کند و فرزند را زیبا می گرداند. (محاسن، ج 2، ص 546 )
خواص خوردن انار با پیه آن
پیامبر خدا(صلی الله و علیه و آله): "انار را با پیه آن بخورید؛ چرا که شست و شو دهنده معده است." (همان)
امام علی(علیه السلام): "انار را با پیه بخور چرا که معده را پاک می کند و هیچ دانه ای در معده انسان مسلمان جای نمی گیرد مگر این که آن را روشن می سازد و تا چهل پگاه شیطان و وسوسه را از آن دور می سازد." (همان)
امام علی(علیه اسلام): "انار را با پیه اش بخور چرا که زرد شدگی دندان و بدبویی دهان را از بین می برد و انسان را پاک می کند." (همان)
امام صادق(علیه السلام): "انار را با پیه اش بخور چرا که معده را پاک می کند و ذهن را افزون می سازد." (همان)
منابع:
مجله راه قرآن؛ نوشته لیلا ملک الشعرایی
- نظرات (0)
او قادر مطلق است!
خدایى كه مىتواند زبان را هنگام تكلّم با مردم ببندد و هنگام ذكر خدا باز كند، مىتواند از پدرى پیر و مادرى عقیم نیز فرزندى به دنیا بیاورد
قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّیَ آیَةً قَالَ آیَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَیَّامٍ إِلاَّ رَمْزًا وَاذْكُر رَّبَّكَ كَثِیرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَالإِبْكَارِ (آل عمران ـ 41)
گفت: «پروردگارا، براى من نشانهاى قرار ده.» فرمود: «نشانهات این است كه سه روز با مردم، جز به اشاره سخن نگویى و پروردگارت را بسیار یاد كن، و شبانگاه و بامدادان [او را] تسبیح گوى.»
بشارت تولد یحیى
سخن از زكریا و درخواست فرزندى از سوى او از پیشگاه خدا و بشارت به تولد یحیى بود.
در اینجا زكریا از خداوند تقاضاى نشانهاى بر این بشارت بزرگ مىكند و چنان كه گفتیم نه به خاطر عدم اعتماد بر وعدههاى الهى، بلكه براى تأكید بیشتر و اینكه ایمان او به این مطلب ایمان شهودى گردد، تا قلبش مالامال از اطمینان شود، همان گونه كه ابراهیم خلیل تقاضاى مشاهده صحنه معاد براى آرامش هر چه بیشتر قلب مىنمود.
زكریا عرضه داشت: "پروردگارا! نشانهاى براى من قرار ده" (قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً).
در پاسخ خداوند به او "گفت: نشانه تو آن است كه سه روز با مردم جز به اشاره و رمز، سخن نخواهى گفت" و زبان تو بدون هیچ عیب و علت براى گفتگوى با مردم از كار مىافتد (قَالَ آیَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَیَّامٍ إِلاَّ رَمْزًا).
"ولى پروردگار خود را (به شكرانه این نعمت) بسیار یاد كن و هنگام شب و صبحگاهان او را تسبیحگوى" (وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْكارِ).
از این جمله استفاده مىشود در حالى كه زبان او به طور موقت، براى سخن گفتن با مردم از كار افتاده بود، قادر بر تسبیح و ذكر خدا بود، تا هم وظیفه شكرگزارى را نسبت به این موهبت عظیم كه خدا به او عنایت كرده بود انجام دهد و هم نشانه روشنى از خداوند بزرگ بر گشودن موضوعات بسته باشد، یا به تعبیر دیگر بریدن از مردم و پیوستن به حق در این سه روز، او را به خدا نزدیكتر كند و آیت و نشانه روشنى از قدرت خدا باشد.
زكریا از خداوند تقاضاى نشانهاى بر این بشارت بزرگ مىكند و چنان كه گفتیم نه به خاطر عدم اعتماد بر وعدههاى الهى، بلكه براى تأكید بیشتر و اینكه ایمان او به این مطلب ایمان شهودى گردد، تا قلبش مالامال از اطمینان شود، همان گونه كه ابراهیم خلیل تقاضاى مشاهده صحنه معاد براى آرامش هر چه بیشتر قلب مىنمود
"رمز" در اصل اشاره كردن با لب ها را گویند، به صداى آهسته نیز "رمز" گفته مىشود، این واژه در گفتگوهاى معمولى، معنى وسیع ترى پیدا كرده و به هر سخن و اشاره و نشانهاى كه مطلبى را مخفیانه یا به طور غیر صریح برساند، رمز مىگویند.
به هر حال خداوند درخواست زكریا را پذیرفت و سه شبانه روز زبان او بدون هیچ عامل طبیعى از سخن گفتن با مردم باز ماند در حالى كه به ذكر خدا مترنم بود.
این وضع عجیب، نشانهاى از قدرت پروردگار بر همه چیز بود، خدایى كه مىتواند زبان بسته را به هنگام ذكرش بگشاید، قادر است از رحم عقیم و بسته، فرزندى با ایمان كه مظهر یاد پروردگار باشد به وجود آورد، و از اینجا رابطه این نشانه با آنچه زكریا مىخواست، روشن مىشود.
بعضى از مفسران گفتهاند: احتمال دارد كه این خوددارى از سخن گفتن با مردم جنبه اختیارى داشته، و زكریا به فرمان خدا مامور بوده كه در این سه روز، زبان جز به ثناى الهى نگشاید و به اصطلاح مامور به روزه سكوت بود كه در بعضى از امم پیشین وجود داشته است.
فخر رازى این قول را از ابو مسلم نقل مىكند، و آن را تفسیر زیبا و معقولى مىشمرد (تفسیر كبیر، جلد 8 صفحه 41) ولى روشن است كه این تفسیر با محتواى آیه سازگار نیست زیرا زكریا درخواست آیه و نشانهاى براى بشارت الهى كرد، و سكوت اختیارى هیچ گونه دلیلى بر این معنى نمىتواند باشد.
واژه "عشى" معمولاً به ساعات آخر روز گفته مىشود همان گونه كه "ابكار" به ساعات آغاز روز مىگویند، بعضى معتقدند كه از ابتداى ظهر تا غروب آفتاب "عشى" نام دارد، و از ابتداى طلوع صبح تا هنگام ظهر، ابكار است. (المصحف المفسر، نوشته فرید وجدى ـ ذیل آیه مورد بحث)
ولى راغب اصفهانى در كتاب مفردات مىگوید: "عشى" از هنگام ظهر است تا صبح فردا، و ابكار از طلوع صبح است تا ظهر. بنابراین عشى و ابكار، مجموع شبانه روز را شامل مىشود، ولى همان طور كه گفتیم این دو واژه معمولاً در دو معنى اول به كار مىرود.
نكات آیه:

1ـ در اینجا سوالى پیش مىآید كه آیا بسته شدن زبان پیامبر، با مقام نبوت و وظیفه تبلیغى او سازگار است؟
پاسخ این سوال چندان مشكل نیست:
زیرا این موضوع، در صورتى با وظیفه نبوت سازگار نمىباشد كه طولانى باشد اما براى یك مدت كوتاه، مدتى كه پیامبر مىتواند در آن مدت از قوم و جمعیت خود غایب گردد و به عبادت خدا بپردازد مانعى نخواهد داشت.
به علاوه در همین مدت او مىتوانست با ایماء و اشاره مطالب لازم را به اطلاع آنها برساند و یا با تلاوت آیات پروردگار كه ذكر خدا محسوب مىشد، حقایق را به آنها تفهیم كند و اتفاقاً همین كار را كرد و با اشاره، مردم را به ذكر خداوند هدایت نمود!
علامتى كه خدا به حضرت زكریا عطا كرد از چند نظر اعجاز عجیبى دارد: یکی اینكه: حضرت زكریا براى تسبیح و ذكر گفتن قادر به تكلم بود، ولى از سخن گفتن به كلام بشر عاجز بود! دوم اینكه: خدا خبر داد هنگامى كه این حالت به تو دست داد، آن فرزند یعنى حضرت یحیى به وجود خواهد آمد. بعداً هم همانطور شد كه خدا خبر داده بود
2ـ از جمله «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْكار» استفاده می شود که زبان آن بزرگوار براى ذكر خدا قادر به تکلم بوده. بنابراین ذكر را به زبان جارى می كرده و برای تسبیح نمودن پروردگار ناطق و گویا بوده است. بنابراین علامتى كه خدا به حضرت زكریا عطا كرد از چند نظر اعجاز عجیبى دارد:
یکی اینكه: حضرت زكریا براى تسبیح و ذكر گفتن قادر به تكلم بود، ولى از سخن گفتن به كلام بشر عاجز بود!
دوم اینكه: خدا خبر داد هنگامى كه این حالت به تو دست داد، آن فرزند یعنى حضرت یحیى به وجود خواهد آمد. بعداً هم همان طور شد كه خدا خبر داده بود.
پیامهای آیه:
1ـ خدایى كه مىتواند زبان را هنگام تكلّم با مردم ببندد و هنگام ذكر خدا باز كند، مىتواند از پدرى پیر و مادرى عقیم نیز فرزندى به دنیا بیاورد. «كَذلِكَ اللَّهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ»، «أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ»
2ـ انبیاء، به دنبال رسیدن به مقام یقین و شهود هستند. «اجْعَلْ لِی آیَةً»
3ـ آنجا كه خداوند بخواهد، سبب را از كار مىاندازد و زبان قدرت حرف زدن را از دست مىدهد. «أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ»
4ـ هر چه لطف الهى بیشتر مىشود، باید یاد او نیز بیشتر شود. «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِیراً»
5ـ ذكر خدا هر چه بیشتر، بهتر. «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِیراً»
6ـ در میان ذكرهاى خداوند، تسبیح جایگاه خاصّى دارد. «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ»، «وَ سَبِّحْ»
منابع:
تفسیر نور ج 2
تفسیر نمونه ج 2
تفسیر كبیر ج 8
تفسیر آسان ج 2
المصحف المفسر ـ فرید وجدى
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925926»»