لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
به افرادی که وعده دوزخ داده شد

برخی از اصول عقلانی و اخلاقی است که نمی توان به سادگی از کنار آنها گذشت؛ زیرا بنیاد و محور بسیاری از اصول دیگر اخلاقی است که جامعه بر مدار آن می گردد و سامان می یابد.
از جمله این اصول وفای به وعده است؛ زیرا وفای به قول و قرارهای گفتاری و پایبندی به آنها نشانه راستگویی و صداقت و عامل اساسی در اعتمادسازی است. جامعهای که از بیاعتمادی رنج میبرد، هرگز به امنیت اخلاقی و رفتاری نمیرسد.
همان اندازه که اعتماد، بزرگترین سرمایه جامعه است، بیاعتمادی عامل نابودی و فروپاشی جامعه است از اینرو در آموزههای اسلامی، به بسترهای اعتمادساز و عوامل آن توجه شده و از بسترها و موانع تحقق آن به شدت برحذر داشته شده است. همچنین وفای به وعده جزیی از ایمان دانسته شده و یکی از راههای شناخت ایمان و صداقت اشخاص، سربلندی در آزمون وفای به وعده معرفی گردیده است.
جامعه انسانی بر مدار اخلاق و قانون سامان مییابد. وعدهها از مسایل اخلاقی است که در کنار عهدها و پیمانها قرار میگیرد که از مسائل قانونی شمرده میشود. از اینرو، تفاوتی جوهری میان وعده و عهد وجود دارد.
درحقیقت وعدهها، قول و قرارهایی برای انجام کاری در آینده است و آدمی به صرف اعتماد به صداقت و قول دیگری است که به آن توجه داشته و لوازم آن را میپذیرد.
(وعده) و (عهد و پیمان) هرچند در ظاهر یکسان مینمایند، ولی به سبب اینکه از مسایل دو حوزه متفاوت میباشند، آثار و پیامدهای متفاوتی در زندگی دنیوی و اخروی آدمی به جا میگذارند.
براساس فرهنگهای عربی و قرآنی این معنا استنباط میشود که وعده، اختصاص به نویدهای خوب و خیر ندارد، بلکه واژه وعده در خیر و شر به کار رفته است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 875؛ القاموس المحیط، ج 1، ص 470) از اینرو برخی گفتهاند: اصل در ماده وعد، تعهد امری اعم از خیر و شر است و این معنا در تمامی مشتقات این کلمه جاری است. (التحقیق، حسن مصطفوی، ج 13، ص 143)
جامعهای که به وعدههای خود عمل میکند، جامعه ارزشی است؛ زیرا صداقت، مهمترین رکن اخلاقی در آن حضور جدی دارد. اما جامعهای که خلف وعده میکند، جامعهای نفاقآمیز است که دروغ و دغل و دورویی، آن را به فساد کشانده است
براین اساس، وعید نیز تنها اختصاص به وعده شر ندارد، بلکه در هر دو معنای خیر و شر به کار میرود؛ زیرا این واژه نیز یکی از مشتقات اصل (و-ع-د) است.
اما در کاربردهای عربی، واژه وعد در خیر و وعید در شر به کار میرود؛ چنانکه ایعاد به معنای وعده به شر دادن است. (الفروق اللغویه، ابو هلال عسکری)
تخلف از وعده، عامل بیاعتمادی
روابط انسانی فراتر از حقوق و قانون تعریف شده است؛ زیرا روابط انسانی، بیش از آنکه پاسخگوئی به نیازهای مادی و جسمی و حتی دنیوی باشد، به هدف پاسخگویی به نیازهای عاطفی، معنوی و اخروی میباشد؛ زیرا انسان پیش از هر چیزی میخواهد تا نیازهای احساسی و عاطفی خود را با ارتباط با دیگر همنوعان خود برآورده سازد؛ اما از آنجایی که انسانها دارای خواستههای نفسانی هستند، تضادهایی میان اینان رخ میدهد؛ اینجاست که قانون برای مدیریت بحران و جلوگیری یا حل آن وضع میشود تا به اعمال قدرت و زور از هرگونه تجاوز خواسته و ناخواسته جلوگیری به عمل آید. بخش اعظم قوانین حقوقی و کیفری، قوانین بازدارنده هستند تا روابط انسانی بیرون از عدالت و انصاف، ساماندهی شده و نظم پیدا کند.
به هرحال، آنچه روابط انسانی را ایجاد میکند و باقی و برقرار میدارد، همان اصول اخلاقی است که خاستگاه عاطفی دارد.
در هر جامعهای بیش و پیش از آنکه قانون حکومت کند، اصول اخلاقی است که حکومت میکند و روابط انسانی را مدیریت مینماید.
عقل هر انسانی، تخلف از وعده را امری قبیح میشمارد و در هنگام ارزشگذاری اعمال و رفتار، اینگونه اعمال را ضد ارزشی دانسته و از آن بیزاری میجوید. خداوند در آیات بسیاری باتوجه به همین قباحت عقلانی، مردم را به وفاداری نسبت به وعدهها دعوت میکند و از آنان میخواهد تا با مراجعه به وجدان بیدار و فطرت سالم خویش، نسبت به وعدههایی که دادهاند، پایبند باشند؛ چراکه عقل انسانی خود به خود، وفای به وعده و عدم تخلف از آن را اثبات میکند و هرکسی با مراجعه به عقل و وجدان خود میتواند این معنا را درک و فهم کند. (آل عمران، آیات9 و 194؛ توبه، آیات77 و 114؛ رعد، آیه31؛ ابراهیم، آیه47)

از آنجایی که خداوند هرگز خلاف آنچه را به عقل آدمی آموخته انجام نمیدهد، در آیاتی به عدم تخلف خود از وعدههایش اشاره میکند تا اینگونه به مردم بیاموزد که هرکسی میبایست به آنچه وعده داده عمل کند. (آل عمران، آیات9 و 194؛ اعراف، آیه44؛ رعد، آیه31؛ حج، آیه27؛ روم، آیه6)
خلف وعده، رفتاری شیطانی است (ابراهیم، آیه22) و افراد منافق به تبعیت از شیطان اینگونه عمل میکنند (توبه، آیه77) زیرا بر خلاف قول و قرار خود عمل کرده و پایبند به وعده خویش نیستند و اینگونه دورویی و نفاق پیشه میکنند. از اینرو خداوند هرکسی را تخلف از وعده کند، مغضوب دانسته و به دوزخ وعده میدهد. (صف، آیات2و 3)
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: وعده مومن به برادر مومن خویش، نذری است که کفاره ندارد، ولی کسی که خلق وعده کند، نخست با خدا خلف وعده کرده و خود را در معرض خشم او قرار داده است.
خداوند میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردید، چرا چیزی را که میگویید، بدان عمل نمیکنید. در نزد خداوند گناه بزرگی است که چیزی را بگویید و عمل نکنید. (الکافی، ج2، ص363؛ تفسیر نورالثقلین، ج5، ص310)
به هرحال، صداقت و عدم تخلف از وعده مهمترین عامل در اعتمادسازی جامعه است. اعتمادسازی در جامعه، بزرگترین سرمایه هر جامعهای برای بقا و رشد است. اما اگر افراد جامعه نسبت به وعدهها و قول و قرارهایی که دادهاند، عمل نکنند یا بر خلاف آن عمل کنند، این سرمایه بزرگ اجتماعی از میان میرود و بیاعتمادی چنان گسترش مییابد که حتی قانون و زور نمیتواند از آن حفاظت کند و جامعه را به آرامش و امنیت برساند و موجب رشد اقتصادی و شکوفایی آن شود.
جامعهای که به وعدههای خود عمل میکند، جامعه ارزشی است؛ زیرا صداقت، مهمترین رکن اخلاقی در آن حضور جدی دارد. اما جامعهای که خلف وعده میکند، جامعهای نفاقآمیز است که دروغ و دغل و دورویی، آن را به فساد کشانده است.
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: وعده مومن به برادر مومن خویش، نذری است که کفاره ندارد، ولی کسی که خلق وعده کند، نخست با خدا خلف وعده کرده و خود را در معرض خشم او قرار داده است
پاکیزه ترین شغل در بیان پیامبر
پیامبر (صل یالله و علیه وآله) میفرماید: پاکیزهترین شغل، شغل بازرگانانی است که چون سخنی گویند، دروغ نگویند و هرگاه امانتی به آنها سپرده شود، خیانت نکنند و هرگاه وعده دهند، خلف وعده نکنند و وقتی چیزی میخرند، از آن نکوهش نکنند و وقتی چیزی میفروشند، تعریف و تبلیغ نکنند و هرگاه بدهکارند در پرداخت بدهی خود تعلل نورزند و هرگاه طلبکار باشند برای گرفتن حق خود فشار نیاورند.» (میزان الحکمه، ح 17622)
بدقولی، نشانهای از فسق
خداوند در آیه 27 سوره بقره نقض پیمان و بدقولی را نشانهای از فسق میشمارد. فسق در معنای اصلی آن به معنای بیرون شدن از پوست است. وقتی میگویند (فسقت التمره) معنایش این است که خرما از پوستش بیرون آمد.
فاسق در این آیه به کسی اطلاق میشود که عهدی را که بسته، میشکند.
بنابراین میتوان گفت نقض عهد و بدقولی به معنای نوعی بیرون شدن از پوست است که شخص حقیقت باطنی خویش را آشکار میکند. از همین رو در آخر آیه، فاسقین را به زیانکاران توصیف میکند.
- نظرات (0)
اگر اضطراب داری بخوان
اضطراب به معنای پریشان حالی، حالتى همراه با احساس بیم و نگرانى است.
نشانههاى آن در احوال جسمانى شخص نیز نمودار می شود و بیش ترین فشار ابتدایی را نخست به دستگاه عصبى و معده و سپس قلب وارد می سازد و نوعی هیجانی و شدید آن موجب مرگ می شود.
خداوند در آیات ۲۳ تا ۲۵ سوره مریم به این نکته توجه می دهد که انسان در حالت اضطراب شدید چنان اختیار خود را از دست می دهد که آرزوی مرگ می کند.
براساس آیات ۱۰ و ۱۱ سوره احزاب، این وحشت شدید ناشی از اضطراب چنان شخص را در بر می گیرد که دیگر اراده و اختیاری ندارد؛ به گونه ای که به سادگی رازهای مگوی خود را برای دیگران برملا می کند.
دیده شده که اضطراب موجب سقط جنین شده و انسان را از تعادل بیرون برده و برای فرار از خود به هر سوی می گریزد و توان نشستن و قرار گرفتن از او سلب می شود.
این مطلب را نیز می توان از آیات قرآنی چون آیات ۱ و ۲ سوره حج و ۵۶ و ۵۷ سوره توبه به دست آورد.
عوامل ایجاد اضطراب
عوامل اصلی اضطراب در آدمی را می بایست در بینش و نگرش های او جست و جو کرد؛ چرا که این هستی شناسی و جهان بینی انسان است که رفتارهای او را می سازد و هر انسانی رفتارش برخاسته از شخصیتی است که هویت او را می سازد. کسانی که مثلاً به قسمت و تقدیر الهیباور ندارند، نسبت به هرگونه تغییر احتمالی در زندگی مادی خود دچار نگرانی و اضطراب شده و واکنش های عصبی و نا امیدوارانه ای از خود بروز می دهند.
از این روست که با هر تغییر کوچک و بزرگ در وضعیت اقتصادی، استرس و نگرانی به سراغ آنان می رود و آرامش و آسایش را از ایشان سلب می کند.
اگر بپذیریم که قسمت هر کسی از روزی به دیگری نمی رسد، این اندازه حرص و طمع و نگرانی و ترس و اندوه نخواهیم داشت و به یک آرامشی می رسیم که در جایی دیگر نمی توان آن را یافت.
آیات قرآنی و کلام وحی اگر با تدبر خوانده شود در کاهش اضطراب و یا از میان بردن آن تاثیر به سزایی دارد؛ زیرا ایات قرآنی این مفاهیم توحید را به خواننده انتقال می دهد و او را نسبت به مشیت و تقدیر الهی آگاه می سازد
دل هایی که به ایمان روشن است و باور دارند که خداوند روزی رسان است هرگز گرفتار تلاطم و نگرانی نخواهند شد. پس اگر کسی مدعی ایمان و چنین شناختی نسبت به خداوند باشد و در همان حال دچار اضطراب و نگرانی باشد می بایست در شناخت و ایمان او شک و تردید روا داشت.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: دانستم روزی مرا دیگری نمی خورد، پس آرام شدم.
در حقیقت عامل آرامش و دوری از اضطراب را می بایست در پروردگاری خداوند و علم و قدرت او دانست؛ چون وقتی باور داشته باشیم که خداوند پروردگاری است که به همه چیز علم و آگاهی دارد و بر اساس قدرت و توان خود هر کسی را در مسیر کمالی قرار می دهد و چیزی از او کم نمی گذارد تا به کمال برسد، در این صورت دیگر دلهره،نگرانی و اضطرابی ندارد که کسی دیگر رزق و روزی او را تصاحب کند.
هر آنچه نصیب و بهره کسی می شود، همان قسمت اوست که بیرون از مشیت الهی نیست.
به سخن دیگر، مهم ترین عامل اضطراب را در انسان ها می بایست در فقدان توحید محض آنان جست و جو کرد؛ چرا که وقتی انسان باور داشته باشد که خداوند مالک و مدبر و مقدر هر امری است و چیزی بیرون از دایره اقتدار و حکومت او اتفاق نمی افتد دیگر اضطراب از او بر داشته می شود.

از این روست که در آیات قرآنی آمده که خوف نسبت به آینده و حزن نسبت به گذشته از مومن واقعی برداشته شده است؛ چرا که مومن واقعی می داند که خداوند پروردگاری است که با بصیرت و علم و قدرت تمام هر آن چه که شایسته و بایسته اوست فراهم می آورد و در اختیار او می گذارد.
*مهم ترین عامل اضطراب در انسان ها، فقدان توحید محض آنان است؛ چرا که وقتی انسان باور داشته باشد که خداوند مالک و مدبر و مقدر هر امری است و چیزی بیرون از دایره اقتدار و حکومت او اتفاق نمی افتد دیگر اضطراب از او برداشته می شود
آرامش بخشی آیات قرآنی
کلام وحی اگر با تدبر خوانده شود در کاهش اضطراب و یا از میان بردن آن تاثیر به سزایی دارد؛ زیرا آیات قرآنی این مفاهیم توحید را به خواننده انتقال می دهد و او را نسبت به مشیت و تقدیر الهی آگاه می سازد. از این رو خواندن با تدبر قرآن موجب آرامش دانسته شده است؛ چرا که انسان را با مفاهیمی چون توکل و تسلیم و مانند آن آشنا می کند.
همچنین چون قرآن ذکر الهی است تاثیر خود را در آرامش بخشی بشر به جا خواهد گذاشت؛ چرا که خداوند میفرماید: با یاد خدا دل ها آرامش می گیرد: الابذکر الله تطمئن القلوب ؛و شکی نیست که یکی از مهمترین ذکرهای الهی قرائت قرآن است. از این رو خداوند در آیاتی قرآن را به عنوان ذکر حکیم معرفی کرده است.
در جهان امروز که انسان خود را گرفتار دنیا و زخارف بی پایه و بنیاد آن کرده است، اضطراب و دلهره و نگرانی موج می زند و اگر انسان بخواهد از آن رهایی یابد می بایست به ایمان تمسک جوید و خود را به توحید محض مسلح سازد و بداند که خداوند است که مدیر و مدبر جان و جهان است.
*مهم ترین عامل اضطراب در انسان ها، فقدان توحید محض آنان است؛ چرا که وقتی انسان باور داشته باشد که خداوند مالک و مدبر و مقدر هر امری است و چیزی بیرون از دایره اقتدار و حکومت او اتفاق نمی افتد دیگر اضطراب از او برداشته می شود.
- نظرات (0)
خداوند در عذاب های جهنم چقدر تخفیف می دهد
در آیه 162سوره بقره خداوند اشاره به عدم بخشش و تخفیف در عذاب فرموده است. سوال پیش میآید که آیا این امر مغایرت با رحمن و رحیم بودن خداوند ندارد و ما انسانها نیز وقتی کسی اظهار ندامت می کند، نباید گذشت داشته و به او فرصتی بدهیم؟

اگر مدیریت و قاطعیت در کنار مهربانى و ملاطفت نباشد، ناهنجارى پیش می آید و نشانه ضعف و بی عدالتى است. از این رو اعتقاد به وجود جهنم آثار تربیتى فراوانى براى جلوگیرى از زشتى و پلیدى دارد و اگر گفته شود، این گونه آثار براى مردم دنیا قابل قبول است اما در آخرت که کار از کار گذشته و چه گناهکاران عذاب بشوند و چه عذاب نشوند براى خداوند فرقى نمی کند! پس خوب است که خداوند در آخرت در جهنم چشم پوشى کند!!
پاسخ داده می شود که چنین روشى نشانه خلاف وعده خدا و خلاف عدالت خداست و خداوند از هر دو خلاف و تخلف، منزّه و پاک است.
متن آیه و ترجمه آن به شرح ذیل میباشد:«خَالِدِینَ فِیهَا لاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ یُنظَرُونَ» (البقره، 162)
ترجمه: جاودانه در آن (لعنت) باشند، نه عذابى از آنها كاسته گردد و نه مهلت داده شوند (تا پوزش طلبند).
کلیات:
الف – ابتدا دقت نماییم که هیچ یک از اسمای الهی با دیگری در تضاد یا حتی اختلاف نمیباشد، چرا که خداوند متعال مرکب از اجزا نیست که برخی از اجزایش با یکدیگر اختلاف یا تضاد داشته باشند. خداوند جلیل، واحد و احد است، و همه اسمای الهی که گاه به آنها صفات میگوییم، عین ذات هستند.
ب – سپس دقت نماییم که قرآن کریم، کلام الله است، لذا در آن نیز اعوجاج یا تضاد دیده نمیشود. پس اگر هنگام تلاوت قرآن کریم، با سوالی مواجه شدیم، نباید سریعاً علم خود را کامل و یقینی دانسته و در اسماء و صفات خدا یا آیات قرآن تردید کرده و سوال نماییم "آیا مغایرت ندارد"، بلکه باید در علم خود تردید کرده و بپرسیم: "پاسخ این سوال چیست؟".
ج – سپس دقت کنیم که وقتی یک گزاره [چه آیه قرآن کریم، چه حدیث و چه هر گزارهی دیگری] را مطالعه میکنیم، اگر جمله مستقل است، مستقل مطالعه کنیم و اگر قبل و بعد دارد، حتماً بدان توجه کنیم. چرا که یا در تداوم و اکمال جمله قبل است و یا در جمله بعد کامل شده است و خلاصه یک موضوع را شرح میدهد.
1- خداوند متعال، "رحمان و رحیم" است، اما دلیل نمیشود که علیم، حکیم، عادل و ... (سایر اسماء و صفات کمالیه) نباشد. پس لعنت و غضب هم دارد. نظام خلقت را عالمانه، حکیمانه و عادلانه و در ظل رحمت خود خلق کرده است، لذا هر کس به نتیجهی کرده خویش میرسد.
2- خداوند متعال در آیهی قبل فرمود: "کسانی که کافر زندگی کنند و کافر بمیرند" مشمول این خلود در جهنم میشوند.
خب کسی که کافر زیسته و کافر مرده است، در تمام طول حیات دنیویاش، به او فرصت داده شده و او خودش فرصتها را سوزانده است. در حیات اخروی که پردهها کنار رفته، همه ایمان به وجود حق تعالی میآورند، چه آن که در بهشت متنعم است و چه آن که در جهنم معذب است.
وانگهی دیگر فرصتی برای بازگشت و جبران نیست. چون عالَم و دوران "اختیار و عمل" به پایان رسیده و برچیده شده است. حال او کجا میخواهد برگردد، ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد؟
رحمت و مهربانى خداوند، همراه با حكمت و عدالت است. از این رو اگر خطا به اندازهاى باشد كه نیاز به تنبیه و یا اخراج داشته باشد، لازم است چنین كارى انجام بگیرد و اگر خطا بسیار سنگین باشد (مانند اعتیاد و یا قتل دیگر بىگناه)، حتى پدر و مادر نیز فرزند خود را به مراجع قضایى جهت مجازات معرفى مىكنند.
3-در آیهی بعد نیز تأکید و تصریح مینماید که خداوند متعال "رحمان و رحیم" است. اما اگر کسی به کفر یا شرک روی آورد، خدا را در بُعد نظری و ایمان و نیز در بُعد عملی، إله واحد نبیند، خود را از ظل و شمول رحمت الهی خارج کرده است. لذا مشمول لعنت (دوری از رحمت) میشود.
حال سه آیهی مورد بحث را یک جا تلاوت میکنیم و در آن تدبر مینماییم:
«إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ» (البقره، 161)
ترجمه: به یقین آنان كه كافر شدند و كافر مُردند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنهاست.
نکته:
این که میفرماید لعنتِ الله، ملائکه و جمیع انسانها، معنایش این نیست که حتماً به لفظ آن کافر را لعنت میکنند، بلکه یعنی رحمت الهی به هیچ وسیله و هیچ واسطهای، شامل آنها نمیگردد. نه خدا خودش به او نظر رحمت میاندازد، نه ملائکه و انسانها (مثل روابط دنیا) واسطه رحمت الهی برای او میشوند.
«خَالِدِینَ فِیهَا لاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ یُنظَرُونَ» (البقره، 162)
ترجمه: جاودانه در آن (لعنت) باشند، نه عذابى از آنها كاسته گردد و نه مهلت داده شوند (تا پوزش طلبند).
نکته:
وقتی کافر زیست و کافر مُرد، کلّاً از شمول رحمت دور میشود، پس چون همیشه مشمول لعنت است، همیشه معذب میماند.
«وَإِلَـهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ» (البقره، 263)
ترجمه: و خداى شما خدایى یگانه است، جز او خدایى (مستحق پرستش) نیست كه بخشنده و مهربان است.
نکته:
خداوند متعال رحمان و رحیم است، اما کسی مشمول رحمتهای دنیوی و اخروی او میگردد که اله، ربّ و معبودی جز او نگیرد و کفر و شرک نورزد.
راز جهنم
دوزخ چیزى جز تجسّم عینى كردار انسان نیست. كیفر اخروى مانند كیفرهاى دنیوى، امرى قراردادى و اعتبارى نیست؛ بلكه حقیقتى تكوینى و قهرى است كه از ناحیه خود انسان دامنگیر او شده و او شعلههاى آن را برمىافروزد.
كیفرهاى اعتبارى قابل وضع و رفع است، اما كیفر تكوینى باطن خود عمل است و عمل و كیفر دو روى یك سكهاند. در چنین رابطهاى وجود عمل سوء، مساوى با وجود كیفر است و بین آن دو فاصلهاى نیست. از این رو قرآن مىفرماید:
«وَمَن جَاء بِالسَّیِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (نمل، آیه 90)؛ «آنان كه كردار بد همراه خویش بیاورند، به رو در آتش افكنده مىشوند. آیا پاداشى جز آنچه عمل مىكردید خواهید داشت؟»
قرآن به حقیقت و بدون ارتكاب مجاز و استعاره مىفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْكُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا» (سوره نساء، آیه10 )؛ «در حقیقت كسانى كه اموال یتیمان را از سر ظلم و ستم مىخورند، جز این نیست كه در شكمهاى خود آتش مىخورند».
جهنم، تنها براى كسانى است كه همه راههاى خوشبختى و ابواب سعادت چون توبه، شفاعت و مغفرت واسعه الهى را به روى خود بستهاند و هیچ عاملى نمىتواند بین آنان و كردار بدشان فاصله بیندازد و كسى كه به چنین مرحلهاى رسیده، خود آتش خویش را برافروخته است؛ بلكه خود و به دست خویش، آتش وجود خویش گشته و فاصله بین او و آتش محال است و مانند این است كه بین شخص و خودش جدایى افتد.
- نظرات (0)
من نماز می خونم ولی ..

من نماز می خوانم ولی مشروبم می خورم!! (یا جمله ها یا کارایی مشابهش!)
تو مراسم احیا شرکت می کنیم و فردا در محل کار و یا جایی که می بینیم کارمان خیلی گیر است، از رشوه دادن و گرفتن ابایی نداریم!!
روزه می گیریم ولی حجابمونو حفظ نمی کنیم.
تو کاسبی ها دروغ می گوییم، احتکار می کنیم، با چک ها بازی می کنیم و ربا می دهیم و می گیریم و بعضاً هم تا اذان می شود صف اول مسجد حضور داریم و خدا می داند این آمدن به مسجد برای خداست یا اینکه در چشم مردم "حاجی" مورد اعتماد بازار و صنف خودمان باقی بمانیم و از این راه بتوانیم صفر حساب هایمان را بالاتر ببریم!!
تا حالا چقدر با این موارد برخورد داشته ایم؟ یا حتی برای خودمان اتفاق افتاده که...
داشتم قرآن می خواندم که به سوره ی حجر رسیدم. عجب سوره ای، عجب مضامینی و چه زیبا می توان رفتارهای روزمره مان را با این آیات کلام الله مجید رصد کرده، ارزیابی کنیم و بسنجیم.
این سوره که به ظاهر آیات کم و کوتاهی دارد، از مفاهیم بسیار مهمی آکنده است.
مثلا آیه های 88 تا 91 که خواندن آن دو دقیقه هم وقتمان را نمی گیرد!!
لاَ تَمُدَّنَّ عَیْنَیْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُوْمِنِینَ
وَقُلْ إِنِّی أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ كَمَا أَنزَلْنَا عَلَى المُقْتَسِمِینَ
الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ
فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِیْنَ
و به آنچه ما دسته هایى از آنان [كافران] را بدان برخوردار ساختهایم چشم مدوز، و بر ایشان اندوه مخور، و بال خویش براى مومنان فرو گستر.(88)
و بگو: «من همان هشدار دهنده آشكارم.» همان گونه كه [عذاب را] بر تقسیمكنندگان نازل كردیم.(89)
همانان كه قرآن را جزء جزء كردند [به برخى از آن عمل كردند و بعضى را رها نمودند].(90)
پس سوگند به پروردگارت كه از همه آنان خواهیم پرسید.(91)
روی صحبت اصلی ما بر همین انسان هایی است که الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ؛ همانان كه قرآن را بخش بخش كردند.
آن را به اجزای گوناگون و پراكندهای تقسیم كرده بعضی از آن را شعر، بعضی از آن را سحر، بعضی را کهنه و مانند این شمردند.
به قولی: معنای «عضین» ایمان آوردنشان به بعضی از قرآن و كفرشان به بعضی دیگر از آن است.
با تأسف كه این آفت هم اكنون ـ اگر نه در عقیده ـ اما در عمل، دامن گیر خیلی از ما بچه هایی که به ظاهر ادعای دین و مذهب هم می کنیم را گرفته است.
از یک طرف نماز اول وقت و شرکت در کلاس های بحث و وعظ و موعظه مان ترک نمی شود، تسبیح دستمان می گیریم و خود را دائم الذکر می دانیم اما چه فایده که دل شکستن دیگران، بازی کردن با آبروی مردم، دروغ گفتن شده جزء جدایی ناپذیر از زندگی روزمره مان!
در ظاهر خود را نماز خوان و روزه گیر، عامل به قرآن و دستورات اهل بیت نشان می دهیم اما در عمل کردن پایمان می لنگد.
بعضاً همان طور که گفتم نماز را در اول وقت می خوانیم اما آنجایی که باید صداقت را چراغ راه زندگی و کسب و کار خود قرار دهیم، به سخن می آییم و می گوییم: مگر در این جامعه می شود با صداقت کار کرد؟!!
نمازمان را در صف اول به جماعت می خوانیم اما در داد و ستد هایمان ردپای پررنگی از ربا و رشوه وجود دارد!!
در هیئت های عزاداری حضور پررنگ و دو آتیشه ای داریم ولی حواسمان به حق الناس نیست، به رضایت پدر و مادر که یک امر واجبی است توجهی نداریم و خودمان را دلخوش به این اعمال خوب اما مستحبی کرده ایم!!
می گوییم قرآن برایمان عزیزترین کتاب است، آن را احترام می کنیم، برکتی برای خانه ها و مجالسمان می دانیم اما به تعبیر خود قرآن آن را مهجور قرار داده ایم؛ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا و خبری از عمل کردن به آیاتش نیست
خود را متدین نشان می دهیم اما آنجایی که حرف از مراسم عروسی و جهیزیه دادن و ... به میان می آید انگار نه انگار که دین و اهل بیت در این زمینه چه سخنانی داشته اند؛ آنها را که نمی بینیم و نمی شنویم هیچ، تازه برای خود از لسان اهل بیت شأن و شئونات می سازیم که شأن من این است و ....
حواسمان به اسراف کردن نیست و این در حالی است که با هر اسراف اخوت خود را با شیطان محکم تر می کنیم؛ إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَكَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا (اسراء/ 27)
خود را پیرو اهل بیت و امام حسین علیهم السلام می دانیم، در ظاهر عاشق ابالفضل العباس هستیم، اما حتی هاله هایی از صبر و گذشت و فداکاری این عزیزان در زندگیمان دیده نمی شود.
می گوییم قرآن برایمان عزیزترین کتاب است، آن را احترام می کنیم، برکتی برای خانه ها و مجالسمان می دانیم اما به تعبیر خود قرآن آن را مهجورقرار داده ایم؛ إنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (فرقان/ 30) و خبری از عمل کردن به آیاتش نیست.
به راستی چرا ما این گونه عمل می کنیم؟!! و این در حالی است که در قرآن و روایات از این عمل نهی شده ایم!!
پس دینداری و نمازها در کجای زندگی باید خودشان را نشان دهند؟!!
- نظرات (0)
یک قانون موثّر در جهان
تمامی اجزای عالم، با همه اختلافی که در هویتها و انواع دارند، هر یک دارای فعل و اثری است و این همان قانون علیت عمومی در اجزای جهان است.
هر موجودی که از ناحیه ی وجود و عدمش مانند دو کفه ترازو مساوی است؛ یعنی، ممکن است موجود شود و ممکن است نشود، چنین موجودی، اگر وجود یافت، قطعاً به وسیله ی علتی وجود یافته و معلول علتی غیر خودش است.
قرآن کریم این قانون را تصدیق کرده و در اثبات وجود صانع و سایر صفاتش، بدان استدلال میکند، و اگر این قانون صحیح نبود و عقل و تجربه ی ما در تشخیص آن به خطا رفته بود، استدلال به آن صحیح نبود. (المیزان/ ج 7/ ص 309)
بدون شک، جهانی که در آن زندگی میکنیم، مجموعهای از علّت و معلولها است و اصل علیّت یکی از روشن ترین قوانین این جهان است.
هم چنین بدون شک، ما و کرهای که روی آن زندگی میکنیم همیشه وجود نداشته، بلکه خود معلول علّت دیگری است.
آیا این سلسله علّت و معلول تا بی نهایت پیش میرود و سر از تسلسل در میآورد؟ یعنی هر علّتی به نوبه خود معلول علّت دیگر خواهد بود و به جایی ختم نمیشود؟
این مطلبی است که هیچ وجدانی آن را پذیرا نیست. چگونه ممکن است بینهایت صفر را در کنار هم بچینیم و تبدیل به یک عدد شود؟ ـ منظور از صفر موجودی است که در ذات خود هستی ندارد و از ناحیه علّت هستی پیدا میکند ـ و چگونه ممکن است، بی نهایت فقیر و محتاج در کنار هم قرار گیرند و از آن وجودی غنی و بینیاز به بار آید؟!
بنابراین باید قبول کنیم که این سلسله علّت و معلول، سرانجام به وجودی می رسد که علّت است و معلول نیست، یعنی هستی آن از خودش میجوشد و یا به تعبیر دقیقتر عین هستی و وجود بیپایان و واجبالوجود است.
این دلیل روشنی است بر اثبات وجود خداوند ازلی و ابدی.
جالب این که استدلال های دیگر اثبات وجود خدا، نیز سرانجام به برهان علّت و معلول منتهی میشود و بدون استفاده از آن، ناقص و ناتمام است.
قانون علیت و تأثیر و تأثر در جهان
«لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَیْءٍ » (انعام/ 102)
قرآن کریم درباره ی موجودات جهان، از آسمان و زمین و ستارگان و کوهها و درختان و حیوان و انسان که دارای آثار و خواصی هستند و این که نسبت این آثار به موجودات، نسبت فعل به فاعل و معلول به علت است، همان نظریهای را ابراز داشته که عقل و تجربه نیز آن را تأیید میکند.
تمامی اجزای عالم، با همه اختلافی که در هویتها و انواع دارند، هر یک دارای فعل و اثری است و این همان قانون علیت عمومی در اجزای جهان است.
هر موجودی از ناحیه ی وجود و عدمش مانند دو کفه ترازو مساوی است؛ یعنی، ممکن است موجود شود و ممکن است نشود، چنین موجودی، اگر وجود یافت، قطعاً به وسیله ی علتی وجود یافته و معلول علتی غیر خودش است.
قرآن کریم این قانون را تصدیق کرده و در اثبات وجود صانع و سایر صفاتش، بدان استدلال میکند، و اگر این قانون صحیح نبود و عقل و تجربه ی ما در تشخیص آن به خطا رفته بود، استدلال به آن صحیح نبود. (المیزان/ ج 7/ ص 309)
برهان علیت در اثبات واجب الوجود
«أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ» (طور/ 35)
این آیه ی شریفه اشاره به برهان معروف علیّت است که در فلسفه و کلام، برای اثبات وجود خداوند آمده است؛ یعنی جهانی که در آن زندگی میکنیم، بدون شک حادث است.
زیرا همواره در تحول است و آنچه در حال تغییر و دگرگونی است، در معرض و چنین چیزی قدیم و ازلی نخواهد بود.
این دلیل روشنی است بر اثبات وجود خداوند ازلی و ابدی.
اکنون این سۆال پیش می آید که موجود حادث، از پنج حال بیرون نیست:
1- بدون علت به وجود آمده است.
2- خود علت خویشتن است.
3- سایر معلولات جهان علت وجود آن است.
4- این جهان معلول علتی است که آن هم به نوبه ی خود معلول علت دیگری است و تا بینهایت پیش میرود.
5- این جهان مخلوق خداوند واجب الوجود است که هستیاش از درون ذات پاک اوست.
باطل بودن چهار احتمال نخست روشن است: زیرا اولًا: پیدایش معلول بدون علت محال است، وگرنه هر چیزی در هر شرایطی باید به وجود آید، در حالی که چنین نیست.
ثانیاً: علیّت چیزی نسبت به خودش نیز محال است. چون مفهومش این است که قبل از وجودش موجود باشد و این اجتماع نقیضین است.
همچنین احتمال سوم که سایر مخلوقات، خالق انسان باشد، نیز واضح البطلان است. زیرا مستلزم دور است.
نیز احتمال چهارم، یعنی امتداد سلسله ی علل و معلولها تا بینهایت نیز غیر قابل قبول است. چون بینهایت معلول، مخلوق است و نیاز به خالق دارد، آیا بینهایت صفر عدد میشود؟ یا از درون ظلمت نور برمیخیزد؟ یا از بینهایت فقر و نیاز، بینیازی به وجود میآید؟
بنابراین، راهی جز قبول احتمال پنجم؛ یعنی خالقیت واجب الوجود باقی نمیماند، و از آنجا که رکن اصلی این برهان، نفی احتمال اول و دوم است، قرآن مجید به همان بسنده کرده است. (نمونه/ ج 22/ ص 453)
منابع:
کتاب هزار و یک نکته از قرآن کریم، اکبر دهقان، ج 1
سایت موسسه فرهنگی ثامن الائمه
تفسیر المیزان، ج 7
تفسیر نمونه، ج 22
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925926927»»