لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
تفاوت معجزه، کرامت و سحر

با توجه به تعریف معجزه، به هر كار خارق العاده اى معجزه نمى گویند، بلكه كار خارق العاده اى كه قابل تعلیم و تعلم نبوده، افراد بشر از آوردن آن عاجز باشند و با ادعاى نبوت یا امامت همراه باشد. بنابراین، معجزه مخصوص پیامبران نیست، امامان هم معجزه دارند.
همه اولیاى خاص خدا از قدرت غیبى برخوردارند و مى توانند كارهاى خارق العاده انجام دهند; چنان كه قرآن كریم درباره حضرت مریم مى فرماید:
هر گاه زكریا به عبادتگاه مریم وارد مى شد، طعامى را نزد او مى یافت از او مى پرسید این طعام از كجا آمده است، او پاسخ مى داد این از جانب خداست.[1] و درباره فردى كه از مقربان حضرت سلیمان بود مى فرماید: و كسى كه بهره اى از علم كتاب داشت، گفت: من تخت ملكه سبا را قبل از این كه چشم برهم زنى، نزد تو مى آورم.(2)
به این كارهاى خارق العاده كه با ادعاى نبوت و امامت همراه نیست، «كرامت» مى گویند.
تفاوت معجزه و كرامت
معجزه و كرامت تفاوت جوهرى ندارند. بلكه هر دو جزء شئون «ولایت» هستند. «نبوت» و «امامت» دو چهره بیرونى هستند كه درون آنها «ولایت» است و اگر نفس انسان كامل شد، مى شود «ولى الله» و مى تواند به اذن خدا در نظام هستى، تأثیر تكوینى داشته باشد.
كارى كه پیامبران با عنوان معجزه انجام مى دهند، اولیاى الهى با عنوان كرامت انجام مى دهند. اعجاز براى اثبات نبوت و امامت صورت مى گیرد، ولى كرامت براى اثبات نبوت و امامت نیست.
اعجاز تنها از پیامبر و امام معصوم صادر مى شود، ولى كرامت، ممكن است از غیر پیامبر و امام معصوم هم صادر شود و منع عقلى هم ندارد. اولیاى الهى به شرط آن كه شاگردى انبیا را نموده باشند و بر سر سفره آنان بنشینند و راهشان را بپویند، مى توانند به اذن خدا كار خارق العاده داشته باشند; مثلا اگر یكى از اولیاى الهى مستجاب الدعوه شد، مى تواند به اذن خدا بیماران را شفا دهد و این كار، كرامتى است كه از او صادر شده است.
قرآن كریم كراماتى را به مریم نسبت مى دهد و از حضرت زهرا(سلام الله علیها) كراماتى صادر شده است.[3]
معجزه شهودى است، ولى سحر حصولى مى باشد; یعنى سحر از راه تعلیم و یادگیرى قابل دسترسى است، ولى معجزه را با تعلیم و تعلّم نمى توان فرا گرفت
تفاوت معجزه و سحر
معجزه با سحر فرق هاى بسیارى دارد كه به برخى از آنها، با توجه به آیات قرآن، اشاره مى كنیم.
1. معجزه حق است، ولى سحر باطل:
(فَلَمَّا جَآءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا إِنَّ هَـذَا لَسِحْرٌ مُّبِین * قَالَ مُوسَى أَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَآءَكُمْ أَسِحْرٌ هَـذَا);[4] و هنگامى كه حق (معجزه) از نزد ما به سراغ آنها آمد، گفتند: «این سحرى است آشكار!» * موسى گفت: آیا درباره حق (معجزه)، هنگامى كه به سوى شما آمد چنین مى گویید؟ آیا سحر است؟.
2. سحر پیروزى نمى آورد و سبب رستگارى نمى شود، بر خلاف معجزه:
(وَلاَ یُفْلِحُ السَّـحِرُونَ);[19] در حالى كه ساحران رستگار [و پیروز] نمى شوند.
(وَ یُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَـتِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ);[5] خداوند حق را با كلمات [و معجزات] قاهره اش تحقق مى بخشد، هر چند مجرمان اكراه داشته باشند.
3. سحر، عمل مفسدان است، ولى معجزه عمل انبیاى الهى.
4. سحر دیر یا زود باطل مى شود، ولى معجزه باطل شدنى نیست:
(مَا جِئْتُم بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَیُبْطِـلُهُ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ);[6] [موسى(علیه السلام) فرمود:] آن چه شما آوردید سحر است، كه خداوند به زودى آن را باطل مى كند، خدا عمل مفسدان را اصلاح نمى كند.
5. معجزه مربوط به عالم غیب است:
(وَ یَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ ءَایَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّه);[7] و مى گویند: چرا معجزه اى از جانب پروردگارش بر او نازل نمى شود؟ بگو: غیب (و معجزات) براى خدا [و به فرمان او] است.
افزون بر این تفاوت ها ـ كه از قرآن كریم استفاده مى شود ـ دو تفاوت جوهرى میان معجزه و سحر، وجود دارد:
الف) معجزه حقیقتى است كه تأثیر حقیقى دارد و با آن مى توان چوبى را واقعاً مار كرد، ولى سحر، تصرّف در قوّه خیال است و اثرش، خیالى و تخیّلى است; یعنى گرچه سحر اثر واقعى بر انسان ها مى گذارد، ولى این اثر واقعى به صورت مستقیم نیست، بلكه از كانال قوّه تخیل است. ساحر، در خیال بیننده اثر مى گذارد و آن گاه خیال بیننده در خود اثر مى گذارد و احساس و رفتار خاصى در او ایجاد مى كند.
ب) معجزه شهودى است، ولى سحر حصولى مى باشد; یعنى سحر از راه تعلیم و یادگیرى قابل دسترسى است، ولى معجزه را با تعلیم و تعلّم نمى توان فرا گرفت.[8]
بی نوشت:
[1] آل عمران، آیه 36.
[2] نمل، آیه 40.
[3] عبدالله جوادى آملى، همان، ج 1، ص 98 ـ 99; محمد باقر سعیدى روشن، معجزه شناسى، ص 24 و محمد حسن قدردان قراملكى، همان، ص 76.
[4] یونس، آیه 76ـ77.
[5] یونس، آیه 77.
[6] یونس، آیه 82.
[7 یونس، آیه 81.
[8] ر.ك: ناصر مكارم شیرازى و همكاران، پیام قرآن، ج 7، ص 287ـ292 و تفسیر نمونه، ج 8، ص 356، 364.
- نظرات (0)
چند توصیه برای ایام نوروز

در ایام عید که ظاهر خوبی دارد یعنی فرصتی برای دید و بازدید و سفر و شادی است و شهر و روستاها و خانهها برای پذیرایی آماده است و هوای معتدل همراه با سبزی زمین و شکوفههای درختان و امثال آن به چشم می خورد سزاوار است که این ظاهر زیبا با باطنی همراه باشد و تبریک ظاهری همراه با برکت عملی باشد.
این دید و بازدیدها قالب و تبریک ظاهری است، ولی قلب آن چیست؟
مغز این تبریک اموری است از جمله این که:
۱- در این دید و بازدیدها ثروتمندان فامیل، مخفیانه از فقرای فامیل دستگیری کنند.
این دستگیری کردن و کمک در آیات قرآن کریم به وفور از آن یاد شده است و در ازای عدم انجام نیز عذاب هایی وعده داده شده است:
وَالَّذِینَ یَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ (توبه 34)
وَوَیْلٌ لِّلْمُشْرِكِینَ/الَّذِینَ لَا یُوْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ (فصلت 6 و 7)
مَا سَلَكَكُمْ فِی سَقَرَ / قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ / وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِینَ (سوره مدثر44-42 )
إِنَّمَا الْمُوْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ (حجرات 15)
۲- اگر میان فامیل افرادی با هم کدورتی دارند آنان را آشتی دهند.
استحکام جامعه و مهربانی و دوستی بین ارکان آن، از نیازهای اساسی جامعه بشری است. خداوند متعال در قرآن کریم با به کار بردن تعبیر زیبای «صلح و آشتی» مردم را به اختلاف زدایی در زمینه حقوقی دعوت میکند و میفرماید:
«فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بِیْنِكُمْ وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّوْمِنِینَ» [انفال/1]
«پس از خدا پروا دارید و با یكدیگر سازش نمایید و اگر ایمان دارید از خدا و پیامبرش اطاعت كنید.»
همچنین در مورد توصیه به اخوت و برادری میفرماید:
«إِنَّمَا الْمُوْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» [حجرات/10]
به حقیقت، مومنان همه برادر یکدیگرند. پس همیشه بین برادران ایمانی خود صلح دهید و خدا ترس و پرهیزکار باشید. امید است که مورد لطف و رحمت الهی قرار گیرید.
امام علی علیه السلام در وصیت نامه خویش در خطاب به امام حسن و امام حسین علیهما السلام می فرماید: از جد شما شنیدم که می فرمود:
« إِصْلَاحُ ذَاتِ الْبَینِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ » [مجلسی محمد باقر؛ بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار ، ج73 ص43]
امیرمۆمنان(علیه السلام): بهترین شفاعت آن است که میان دو نفر در ازدواج میانجیگری کنی تا خدا آن دو را گرد هم آورد
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مىفرمود: اصلاح بین مردم از هر نماز و روزه (مستحبّى) بهتر و گرانقدرتر است.
حضرت علی علیهالسلام در وصیت نامه خود به فرزندان و همه کسانی که گفته او به آنها می رسد، توصیه می کند:
شما و همه فرزندانم و کسانم و آن را که نامه من بدو رسد سفارش می کنم به ترس از خدا و آراستن کارها و آشتی با یکدیگر که من از جد شما شنیدم که می گفت: آشتی دادن میان مردمان، بهتر است از نماز و روزه سالیان. [سید رضی؛ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نوبت 26، نامه 47]
با اینکه در اسلام دروغ گفتن از گناهان کبیره است می توان در شرایطی برای اصلاح ذات بین از آن بهره گرفت، بنابر گفته امام صادق علیهالسلام:
كسى كه مصلح و میانجى مى شود، آنچه بگوید دروغگو محسوب نمى شود. [كلینی، محمدبن یعقوب؛ اصول من الكافی، علی اکبر غفاری، ج2، ص210]
در حدیثی دیگر از امام علی علیه السلام آمده است:
اگر میان دو نفر به منظور اصلاح و آشتى، میانجی گرى كنم در نظر من از دو دینار صدقه دادن برتر است. [همان، ج2 ص 209]
«صَلَاحُ ذَاتِ الْبَیْن» اگر آشتی بدهید دو نفری را كه با هم قهر هستند، «أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَام» (نهجالبلاغه/ص421) از تمام نمازها و روزههای مستحبی ثوابش بیشتر است.
بهترین صدقههایی را كه خدا دوست دارد، صدقهی این است كه «إِصْلَاحُ بَیْنِ النَّاسِ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبُ بَیْنِهِمْ إِذَا تَبَاعَدُوا» (كافی/ج2/ص209)
۳- اگر نوجوانان فامیل در بعضی از درسهای خود ضعیف هستند به آنان کمکی شود.

۴- اگر شخصی گرفتار بدهی یا زندان است آن را نجات دهیم.
آیه 280 دربردارنده یک دستور مالی و حقوقی است که در آن به طلبکار توصیه شده در صورت سررسید زمان دریافت طلب، در صورتی که امکان پرداخت برای بدهکار وجود نداشته باشد؛ طلبکار نباید او را تحت فشار قرار دهد؛ بلكه باید به او مهلت دهد. (إِن كاَنَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلىَ مَیْسَرَةٍ)
حتى در قوانین اسلام كه در واقع تفسیرى است براى آیه فوق، تصریح شده كه هیچگاه نمى توان خانه و وسایل ضرورى زندگى افراد را برای بدهى آنها توقیف كرد یا از آنها گرفت؛ بلكه طلبكاران تنها مى توانند از اضافه بر آن، حق خود را بگیرند و این حمایت روشنى از حقوق قشرهاى ضعیف جامعه است. [تفسیر نمونه 2/377]
قرآن کریم به طلبكاران مىگوید: در این گونه موارد كه بدهكاران سخت در تنگنا قرار دارند اگر بدهى آنان بخشوده شود، از هر نظر براى شما بهتر است. (أَن تَصَدَّقُواْ خَیر لَّكُم) احساس كینه توزى و انتقام را به محبت و صمیمیت مبدل مى سازد و افراد ضعیف جامعه را به فعالیت مجددى كه نتیجه اش نصیب همگان مى شود، وا مى دارد و اضافه بر اینها، صدقه و انفاقى در راه خدا محسوب مى شود كه ذخیره روز پسین خواهد بود. [همان 2/378]
۵- اگر در جلسات گناه می شود با برخورد خوب، مانع شویم.
۶- اگر برای بعضی از افراد فامیل سوال و شبههای مطرح شده ما واسطه شوبم و جوابش را از یک دانشمندی دریافت و شبهه آن را برطرف کنیم.
۷- اگر در فامیل و همسایگان خانواده شهداء و جانبازان وجود دارند، دیدار با آنان را بر دیگران مقدم بداریم.
شکرگزار باشیم
۸- در سفر از کسانی که در جادهها خدمت می کنند (پلیس، هلال احمر، راهداری) حداقل با زبان، تشکر کنیم.
شکر نعمت به شکل عملی از ارزش و جایگاه برتری برخوردار است و انسان لازم است افزون بر شکر زبانی، به عمل نیز شکرگزار باشد.
بهترین صدقههایی را كه خدا دوست دارد، صدقهی این است كه «إِصْلَاحُ بَیْنِ النَّاسِ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبُ بَیْنِهِمْ إِذَا تَبَاعَدُوا»
شکر باعث زیادی نعمت میشود خود باعث تقویت حس شکرگزاری انسان می شود. قرآن مجید در سوره ابراهیم، 7 می فرماید: "لَـئِن شَکَرْتُمْ لاَزِیدَنَّکُم; شکر نعمت نعمتت افزون کند"
۹- برای همسریابی افراد مجرد فامیل واسطهگری و شفاعت کنیم.
در این زمینه خواندن روایات زیر خالی از لطف نیست.
امام صادق (علیه السلام): هر فردی زمینه ازدواج مجردی را فراهم کند از افرادی است که خدا در روز قیامت به او نگاه [لطف آمیز] می کند. (الکافی، ج 5، ص 331)
امیرمۆمنان(علیه السلام): بهترین شفاعت آن است که میان دو نفر در ازدواج میانجیگری کنی تا خدا آن دو را گرد هم آورد. (وسائل الشیعه)
آخرین سخن:
تبریک یعنی دید و بازدید خود را با این امور رشد و برکت دهیم. اینکه خداوند به پیغمبر میفرماید ما به تو کوثر دادیم و مراد کوثر فاطمه زهراست و معنای کوثر خیر فراوان است و ناگفته پیداست عطای خداوند بزرگ به بهترین فرد هستی کوثر و خیر فراوان است. ما نیز می توانیم با نیت خالص و همت بلند و خدمت بی منت و دستگیری از دیگران تا حدی از خود کوثر بسازیم، یعنی خود و کارهای خود را تا آنجا که می شود به خیر زیاد و کوثر تبدیل کنیم.
- نظرات (0)
هر کس شایسته لقب "صدّیق " نیست!
وَالَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَالشُّهَدَاء عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ وَالَّذِینَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآیَاتِنَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ(حدید ،19)
کسانی که به خدا و رسولانش ایمان آوردند آنها صدیقین، و شهداء نزد پروردگارشان هستند، بر آنها است پاداش (اعمال) شان، و نور (ایمان) شان، و کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند اصحاب دوزخند.

«صدّیق» کسی است که سر تا پا صداقت و راستی است، و عملش گفتارش را تصدیق میکند.
راغب در مفردات «صدیق» را بسیار راستگو معنا کرده است[ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، درالعلم دار الشامیه، ج 1، ص 479] و طریحی این واژه را به سه معنا میداند:
اوّل کسی که اصلاً دروغ نمی گوید؛ دوّم آنکه مداوم امر حق را تصدیق میکند و سوم کسی که به صدق عادت دارد. [ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، کتاب فروشی مرتضوی، ج 5، ص 199]
ابن منظور نیز تقریباً همین معنا را برای «صدیق» بیان کرده است[ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، دار صادر، بیروت، 1414 ق، ج 10، ص 194] و در صحاح جوهری نیز «صدیق» به «دائم التصدیق» معنا شده است.[ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج 4، ص 1508]
در مجموع میتوان گفت کلمه ی «صدیق» دلالت بر مبالغه ی در صدق میکند،[ صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج 7، ص 162] یعنی کسانی که بسیار صادقند. باید توجه داشت که «صدق» مدّ نظر تنها زبانی نیست و سخنانی است که انسان می گوید تنها یکی از مصادیق آن است و مصداق دیگرش عمل است که اگر مطابق با زبان و ادعا او بود ، آن عمل نیز «صادق» میشود.
بر این اساس «صدیق» کسی است که به هیچ وجه دروغ در او راه ندارد و کاری که حق بودن آن را نمیداند، انجام نمیدهد، هر چند که مطابق با هوای نفسش باشد و سخنی را که راست بودن آن را نمیداند نمی گوید و قهراً حتی کسی به جز حق را هم نمیبیند، پس او کسی است که حقایق اشیاء را میبیند و حق میگوید و حق انجام می دهد.[ طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج 4، ص 252]
علامه میفرماید: در این آیه ، هم خطاب به مۆمنین این امت است و هم خطاب به مۆمنین اهل کتاب. و مراد از ایمان به خدا و پیامبران خدا ، ایمان خالصی است که طبیعتاً جدای از اطاعت و پیروی نیست. و اگر در آیه ی (أُولَئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَالشُّهَدَاءُ) آمده؛ منظور الحاق مۆمنین به شهداء و صدیقین است. زیرا در آیه دو قرینه آمده که دلالت بر این منظور دارند. اوّل جمله (عِنْدَ رَبِّهِمْ) میباشد یعنی اینان نزد پروردگارشان صدیق و شهیدند و دوّم جمله (لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ) میباشد زیرا ضمیر هم در «لهم» به مۆمنین بر میگردد و ضمیر هم در(أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ)به صدیقین و شهداء بر میگردد.[طباطبایی،همان،ج 19،ص 286]
مراد از «صدیقین» و «شهداء» در آیه همانهایی هستند که در آیه 69 سوره نساء آمده است.
«صدیق» کسی است که ملکه صدق در گفتار و کردارش سرایت کرده باشد و در نتیجه آن چه میگوید انجام میدهد و آن چه را انجام میدهد بر زبان میآورد و «شهدا» کسانی هستند که گواهان اعمال مردم در روز قیامت اند، نه کشته شدگان در راه خدا.[فخر رازی، ابوعبدالله، مفاتیح الغیب، ج 29، ص 462]
فخر رازی نیز میگوید: صدیق صفت است برای کسی که کثیرالصدق است یعنی علاوه بر صداقت در ایمان به خدا و رسولان او، در امور دیگر نیز صداقت دارد.[ طباطبایی، همان، ج 19، ص 286]
- (وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَـئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَـئِكَ رَفِیقًا).[ سوره نساء / 69.] «و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز) همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان و آنها رفیقهای خوبی هستند.»
در این آیه چند نکته قابل توجه است. اوّل آنکه از جمله (وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ) فهمیده میشود که صدیق کسی است که از خدا و رسول اطاعت میکند و لذا میتوان استفاده کرده که این اطاعت واجب است؛[ علامه طباطبایی، همان، ج 4، ص 651]
دوّم آنکه جمله ی (فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ) بر این دلالت دارد که افرادی که از خدا و رسولش اطاعت میکنند، ملحق به (الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ) یعنی نبیین، صدیقین، شهدا، و صالحین هستند و از خود آنان نیستند .
سوّم آنکه «نعمت» یاد شده در جمله (أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ) به معنای نعمت ولایت است:[ همان]
مصادیق «صدّیقین» در روایات
مفسرین در مورد ویژگیهای انسانهای صدّیق چند وجه ذکر کردهاند:
اول: این که هر که تمام دین را تصدیق کرد و در او شکی راه نیافت او صدّیق است و دلیل به آن این آیه شریفه است: (وَالَّذِینَ آَمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ) .[ سوره حدید/19.]
دوم: بعضی گفتهاند: صدیقون أفضل اصحاب نبی (صلیاللهعلیهوآله) میباشد؛
سوم: صدیق اسم کسی است که در تصدیق رسول (صلیاللهعلیهوآله) سبقت گرفته است و آنگاه در آن امر بین مردم پیشرو شود.[ همان]
چهارم: «صدّیق» صیغه ی مبالغه بوده و به معنای کسی است که پیوسته راستگو و راستکردار باشد.[ فرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن]
طبرسی نیز آن را به معنای بسیار تصدیقکننده ی حق و به تعبیری کثیر الصدق معرفی کرده است.[ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج 5، ص 225.]
با توجه به همین مطالب است که در تفاسیر شیعی مانند تفسیر قمی، نور الثقلین، البرهان فی تفسیر القرآن و.. مصداق «صدیق» در قرآن کریم، حضرت علی (علیهالسلام) معرفی شده است و مفسّرین برای اثبات این ادّعا به روایاتی نیز استناد میکنند که به برخی از آنها در ادامه اشاره خواهد شد.
1- از ابن شهر آشوب از انس بن مالک از کسی که او نامش را برده ولی انس فراموش کرده، از ابی صالح، از ابن عباس روایت آورده که گفت: در آیه (وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَـئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ) منظور از نبیین محمد (صلیاللهعلیهوآله) و منظور از صدیقین علی (علیهالسلام) است که اولین فردی بود که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را در دعوی نبوت تصدیق کرد و منظور از شهداء علی و جعفر و حمزه و حسن و حسین (علیهما السلام) است.[ بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 127.]

2- علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش گفته است منظور از نبییّن رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) و صدیقین علی و الشهدا، حسن و حسین و منظور از «الصالحین» ائمه اطهار میباشد و عبارت «حسن اولئک رفیقاً» نیز اشاره به قائم آل محمد دارد.[ تفسیر قمی، ج 1، ص 142]
3- شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا از امام رضا (علیهالسلام) روایت کرده که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: برای هر امتی «صدّیق» و «فاروق» است و برای این امت، علیٌ صدیق و فاروق است.[ عروسی حویزی، علی بن جمعه، نورالثقلین، ج 5، ص 515]
در آخر باید به این نکته نیز اشاره کرد که در بین تفاسیر اهل سنّت نیز میتوان مواردی را یافت که دیدگاه آنها در مورد مصداق «صدیقین» در قرآن همسو با دیدگاه علماء و مفسرین شیعه میباشد.
به طور مثال در تفسیر شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ذیل این آیه، 5 تا روایت آورده که در همه آنها مصداق «صدیقین» را علی بن ابیطالب (علیهالسلام) معرفی شده است. از جمله این روایت:
«أخبرنا محمد بن عبدالله بن عبیدالله قال: أخبرنا محمد بن أحمد بن یعقوب قال: حدثنا عبدالعزیز بن یحیی الجلودی قال: حدثنا إبراهیم بن فهد قال: حدثنا محمد بن عقبه قال: حدثنا الحسین بن الحسن قال: أخبرنا عمرو بن ثابت. عن علی بن حزور عن أصبغ بن نبات، قال: تلا ابن عباس هذه الآیه فقال: من النَّبییّن محمد، و من الصّدِّیقین علی بن أبی طالب و من الشُّهداء حمزه و جعفر و من الصّالحین الحسن و الحسین و «حسنَ اولئکَ رفیقاًَ» فهو المهدی فی زمانه».[ حسکانی، همان، ج 1، ص 198]
هرچند در برخی تفاسیر دیگر ابوبکر به عنوان مصداقی از «صدیقین» معرفی شده است.[ و علاءالدین بغدادی در تفسیرش «لباب التاویل فی معانی التنزیل» (جلد 1، ص 398)] امّا نکته ای که در این میان قابل توجه است ،ف آن است که روایاتی که حاکی از این مطلب هستند همگی از عکرمه نقل شده است؛ مثل این حدیث: قال عکرمه: المراد بالنّبیین هاهنا محمد، و الصدیقین أبوبکر و بالشّهداء عمر و عثمان و علیّ، و بالصّالحین سائر الصّحابه.[ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، زاد المیسر فی علم التفسیر، ج 1، ص 998.]
افراد مۆمن اجر شهید را دارند
افراد مۆمن اجر و پاداش شهیدان را دارند، و به منزله شهداء محسوب میشوند، لذا در حدیثی داریم کسی خدمت امام صادق (علیهالسلام) آمد و عرض کرد: ادع الله ان یرزقنی الشهادة؛ از خدا بخواه که شهادت را به من روزی کند!
امام (علیهالسلام) فرمود: ان المۆمن شهید، و قرا هذه الایة مۆمن شهید است، سپس همین آیه (و الذین آمنوا بالله و رسله ...) را قرائت فرمود. (تفسیر نمونه)
به هر حال خداوند مۆمنان راستین را در اینجا به دو وصف توصیف میکند:
نخست وصف صدیق و دیگری شهید، و این نشان میدهد که منظور از مۆمنان در آیه مورد بحث مقام بالائی از ایمان است، و الاّ یک مۆمن عادی چگونه میتواند این دو وصف را به خود اختصاص دهد؟ سپس میافزاید: برای آنهاست پاداش اعمالشان و نور ایمانشان (لهم اجرهم و نورهم).
این تعبیر سربسته اشاره به پاداش عظیم و نور فوق العاده آنهاست.(تفسیر نمونه ج 23، ص351)
در پایان میفرماید: «و كسانى كه كافر شدند و آیات ما را تكذیب كردند آنها دوزخیانند» (وَالَّذِینَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآیَاتِنَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ).
تا با مقابله این دو گروه با یکدیگر مقام والای گروه اول، و انحطاط و بدبختی گروه دوم آشکار گردد.
و از آنجا که در گروه اول، سطح بالای ایمان مطرح بود، در این گروه نیز کفر شدید مطرح است، لذا با تکذیب آیات الهی همراه ذکر شده. (تفسیر نمونه، ج 23، ص 349)
نتیجه
با توجه به آنچه گذشت میتوان نتیجه گرفت منظور از «صدیقین» در آیه 69 سوره نساء و در آیه 19 حدید با استناد به روایات متعدّدی که از ناحیه ی پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) وارد شده، وجود مقدّس امام علی (علیهالسلام) میباشد و روایاتی که در مجامع روایی اهلسنّت از وجود پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) نقل شده و شخص دیگری را مصداق این آیات دانسته شده، از لحاظ سندی قابل خدشه بود و همگی آنها از فرد واحدی نقل شده است.
- نظرات (0)
خدا کند به مرگ بزرگ مبتلا نشوی!
امام علی معیارهای عدالت را نیک شناخت، و با ژرفترین واژه ها و جمله ها آن را بازگفت، و در عینیت زندگی خویش ـ با همه فراز و نشیب ها ـ آن را به پیدایی آورد. او لحظه ای و ذره ای از میزان عدل فاصله نگرفت، حتی در میدان جنگ و با دشمن ترین دشمنان. او با قاتل خویش به عدالت رفتار کرد، و سرانجام هستی خویش در این راه نهاد، و خود شهید عدالت گشت. چنین چهره ای در سراسر تاریخ انسان، علی بود.حضرت می فرمایند:
ای مردم! شگفت انگیزترین چیز در آدمی دل اوست؛ و در آن مایه هایی از حکمت است، و چیزهایی ضد آنها؛ پس اگر به چیزی امید بندد، طمع او را خوار کند؛ و اگر آتش طمعش شعله ور شود، حرص او را هلاک سازد... و اگر مالی به دست آورد، ثروت او را به گردنکشی برانگیزد، و اگر به فقر دچار گردد، گرفتاری او را از کار بیندازد؛ و اگر در سیر شدن زیاده روی کند، پُری شکم او را آزار دهد؛ پس هر کاستیی برای آدمی زیانبخش است، و هر افراط و زیاده رویی مایه تباهی..
در کلام امام نگریستیم که انسان با گرایش های شدید مال اندوزی در دام طغیانگری و گستاخی های سرمایه داری گرفتار می آید:
اگر مالی اندوخت به گردنکشی سرمایه داری گرفتار آید.
و اگر دچار تهیدستی و بینوایی گردد گرفتار پیآمدهای بازدارنده فقر می گردد.
و اگر به فقر دچار گردد، گرفتاری او را به خود مشغول دارد.
و اگر غذای کافی نیابد و گرسنه بماند ناتوان می شود و تعادل تنی او بر هم می ریزد.
و اگر گرسنگی او را بی طاقت کند، ضعف او را از کار بیندازد.
و اگر در خوراک از مرز عدل و اعتدال بگذرد، و به پُرخوری روی آورد به بیماریهای زاده از شکمبارگی دچار می گردد، و تعادل ویتامین ها، پروتئین و دیگر مواد لازم برای بدن در او بهم می خورد.
و اگر در سیر شدن افراط ورزد، پرخوری او را آزار دهد و بیمار سازد. از این رو، باید به حدّ لازم و عدل و اعتدال تن دهد، و در همه ابعادِ وجودی خویش، درچارچوب قانون توازن و تعادل حرکت کند.
امام علی، برای نجات انسان از پیآمدهای دوری از عدل و تعادل و بازگشت به حدّ اعتدال در همه پهنه های زندگی، همواره بر مصرف اقتصادی و در حد میانه تاکید می کند و از زیست اسرافی و اشرافی سرمایه داری بیم می دهد
باری! انسان باید همآهنگ با قانونمندی های هستی حرکت کند، و در ابعادِ زیست فردی و شخصی نیز از حریم عدل و اعتدال در نگذرد، و یا از آن کاستی نگیرد. به مال اندوزی های آزمندانه و افراطی روی نیاورد، و همگی توان خویش را بر سر این هدف ننهد. در این صورت است که خویش را تباه می سازد؛ چنانکه بر جامعه نیز اثری ویرانگر دارد و تعادل و توازن اجتماعی را نیز برهم می زند.
امام علی: بدانید که مال زیاد مایه تباهی دین و سخت شدن دل است.
مرداب زندگی اشرافی و گرداب مال پرستی، همان چیزی است که نازپروردگانِ کامور و لذت پرست را به مرگ روحی سوق می دهد، و سبب مردن و سنگوارگی دل و میرش احساسات انسان می گردد. چنانکه فقر نیز در تباهگری و سلب شخصیت و میرش نیروهای مادی و معنوی انسان، نقشی نیرومند دارد.
امام علی: پسرم! آن کس که به فقر مبتلا شود، به چهار خصلت مبتلا شده است: به ضعف در یقین، و کاستی در خرد، و سستی در دین، و اندک شدن آزرم.

امام بدان پایه فقر را ویرانگر شخصیت انسانی می داند که آنرا مرگ بزرگ می خواند.
امام علی: فقر، مرگ بزرگ است.
امام علی، برای نجات انسان از پیآمدهای دوری از عدل و تعادل و بازگشت به حدّ اعتدال در همه پهنه های زندگی، همواره بر مصرف اقتصادی و در حد میانه تاکید می کند و از زیست اسرافی و اشرافی سرمایه داری بیم می دهد.
امام علی: بر تو لازم است که ریخت و پاش و اسراف را رها کنی و به عدل (و اعتدال) و انصاف خود را بیآرایی.
باید راه عدل در پیش گرفت که این راه میانه و اعتدال است و دوام و بقا و حیات فردی نیز بدان بستگی دارد، و سرپیچی از آن و گرایش به مصرفهای اشرافی و شادخواری های مترفان، ویرانگر هویت فردی است؛ چنانکه نبود یا کمبود نیازها نیز مُهلک و ویرانگر است.
چنانکه در تغذیه حد متعادل و میانه سودمند است، در دیگر بخش های زندگی نیز چنین است، چون مسکن، لباس، وسایل رفاهی و هرآنچه مورد استفاده قرار می گیرد. تجربه های تاریخی در زندگی انسان و واقعیت های موجود در جامعه بشری، همه دلالت بر آن دارد که کاخ، محلی مناسب برای زندگی انسان و همخوان با رشد نیروهای مادی و روحی او نیست. و همچنین است کوخ و آلونک؛ بلکه هر یک از این دوگونه مسکن، گوری بوده است برای مواهب مادی و معنوی انسان. هم گورستان کسانی بوده است که با ناداری و خواری و بیسوادی و ناکامی از دنیا رفتند و در حق ایشان گفتند :قبر (مردن) بهتر از فقر است. و هم گورستان کسانی که با مرگ تکاثری و اترافی و برتری خواهی از دنیا رفتند و امام علی آنان را «مرده» به شمار آورده است.
امام علی: مال اندوزان در حال حیات نیز مرده اند..
انسان باید همآهنگ با قانونمندی های هستی حرکت کند، و در ابعادِ زیست فردی و شخصی نیز از حریم عدل و اعتدال در نگذرد، و یا از آن کاستی نگیرد. به مال اندوزیهای آزمندانه و افراطی روی نیاورد، و همگی توان خویش را بر سر این هدف ننهد
پس ساکنان هر دوگونه از مسکن اغلب چون مردگانند. یکی از این دو تحقیر می شود و به عقده خودکم بینی مبتلا می گردد، و دیگری دچار عقده خودبزرگ بینی و استکبار نفسانی می شود که مهلک ترین شیطان در روان آدمی است.
امام علی در نامه ای که امام به سردار سپاه حُلوان نوشت: هر گاه تمایلات و هوای نفسِ زمامدار نسبت به مردم گونه گون باشد او را از بسیاری از دادگریها بازدارد. پس باید کار مردم، در حقی که دارند، نزد تو یکسان باشد که از ستم نتوان به عدالت رسید.
امام در این نامه که به فرماندهان خویش می نویسد، بر انگیزه های درونی انگشت می گذارد. انگیزه هایی که ممکن است زمینه دوگانگی برخورد با مردم باشد. فراز «اذا اختلف هواه هرگاه تمایلات گونه گونی داشت» گویای همین حقیقت است، که سرباز زدن از عدالت و مساوات با همسان نگریستن به مردمان، چه بسا که از انگیزه های درونی زمامداران برخاسته باشد.
بنابراین این تعلیم والای علوی، تعادل بخشی به انگیزه های درونی و عدل گرایی در گرایشهای نفسی، زمینه اصلی تحقق عدل و تعادل در عملکردهای انسانی است. از اینرو نخست باید به محرّکهای درونی تعادل بخشید.
امام علی بر نفس خویش عدالت را لازم دانسته است و نخستین قدمش در این راه، دور ساختن تمایلات نفسانی از خود است.
با این تعادل نفسانی و عدالت درونی، مساوات و قانون گرایی پدید می آید و به همگان یکسان و برابر نگریسته می شود، و هیچ عاملی و جهتی موجب امتیاز و فرق گذاشتن میان افراد نمی گردد، حتی شخص و منافع شخصی نیز فدا می شود.
منابع:
نهج البلاغه
الحیاه
مستدرک نهج البلاغة
امام علی (علیه السلام)، عدل و تعادل؛ نویسنده : محمد، حکیمی
مجله کتاب نقد، تابستان 1380 - شماره 19 ،
- نظرات (0)
مهم در راه خدا بودن است، با مرگ یا شهادت
ایمان به مقدّرات الهى، هراس انسان را برطرف مى كند. مبادا به امید زنده ماندن، از زیر بار جهاد شانه خالى كنید. چه بسیار افرادى كه در جنگ ها بودهاند، ولى زنده ماندهاند و بر عكس كسانى كه به جبهه نرفته و جوان مرگ شدهاند.
إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْاْ مِنكُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُواْ وَلَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ (آل عمران ـ 155)
روزى كه دو گروه [در احد] با هم رویاروى شدند كسانى كه از میان شما [به دشمن] پشت كردند در حقیقت جز این نبود كه به سبب پارهاى از آنچه [از گناه] حاصل كرده بودند شیطان آنان را بلغزانید و قطعاً خدا از ایشان درگذشت زیرا خدا آمرزگار بردبار است.
گناه سرچشمه گناه دیگر است
إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ ...
این آیه كه باز ناظر به حوادث جنگ احد است حقیقت دیگرى را براى مسلمانان بازگو مى كند و آن اینكه: لغزش هایى كه بر اثر وسوسه هاى شیطانىبه انسان دست مى دهد و او را به گناهانى مى كشاند نتیجه زمینه هاى نامناسب روحى است كه بر اثر گناهان پیشین در انسان فراهم شده و راه را براى گناهان دیگر هموار ساخته است وگرنه وسوسه هاى شیطانى در دل هاى پاك كه آثار گناهان سابق در آن نیست اثرى در آن نمى گذارد و لذا مى فرماید: " آنهایى كه در میدان احد فرار كردند شیطان آنان را به سبب پارهاى از اعمالشان به لغزش انداخت، اما خدا آنها را بخشید، خداوند آمرزنده و حلیم است" و به این ترتیب به آنها مى آموزد كه براى كسب پیروزى در آینده باید بكوشند نخست خود را تربیت كنند و دل را از گناه بشویند.
ممكن است منظور از گناهى كه سابقاً مرتكب شدهاند همان گناه دنیا پرستى و جمع آورى غنائم و مخالفت فرمان پیامبر در بحبوحه جنگ بوده باشد و یا گناهان دیگرى كه قبل از حادثه احد مرتكب شده بودند و نیروى ایمان را در آنها تضعیف كرده بود.
مفسر بزرگ مرحوم طبرسى در ذیل این آیه از "ابو القاسم بلخى" نقل مى كند كه در روز احد همه مهاجرین و انصار جز 13 نفر (كه با پیامبر 14 نفر مى شدند) فرار كردند. از این 13 نفر 8 نفر از انصار و 5 نفر از مهاجرین بودند كه در شخص این افراد اختلاف شده به جز على علیه السلام و طلحه كه همه بالاتفاق گفتهاند آنها فرار نكردند.
مرگ به معنى فنا و نابودى نیست كه این قدر از آن وحشت دارید بلكه دریچهاى است به سوى زندگانى دیگرى در سطحى بسیار وسیع تر و آمیخته با ابدیت (وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ)" اگر بمیرید و یا كشته شوید به سوى خدا باز مى گردید"
بحث لغوی آیه:
استزلهم: زلل: لغزیدن. استزلال: لغزش دادن.
حلیم: بردبار. از اسماء حسنى است.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَكُونُواْ كَالَّذِینَ كَفَرُواْ وَقَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُواْ فِی الأَرْضِ أَوْ كَانُواْ غُزًّى لَّوْ كَانُواْ عِندَنَا مَا مَاتُواْ وَمَا قُتِلُواْ لِیَجْعَلَ اللّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِمْ وَاللّهُ یُحْیِی وَیُمِیتُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (آل عمران ـ 156)
اى كسانى كه ایمان آوردهاید همچون كسانى نباشید كه كفر ورزیدند و به برادرانشان هنگامى كه به سفر رفته [و در سفر مردند] و یا جهادگر شدند [و كشته شدند] گفتند اگر نزد ما [مانده] بودند نمى مردند و كشته نمى شدند [شما چنین سخنانى مگویید] تا خدا آن را در دل هایشان حسرتى قرار دهد و خدا [ست كه] زنده مى كند و مى میراند و خدا[ست كه] به آنچه مى كنید بیناست.
پیام های آیه:
1ـ دشمن پس از پایان جنگ، دست به شایعات دلسرد كننده مى زند. «لَوْ كانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا» اگر رزمندگان نزد ما مى ماندند كشته نمى شدند.
2ـ دشمن در لباس دلسوزى و حسرت، سمپاشى مى كند. «لَوْ كانُوا عِنْدَنا»
3ـ كسى كه زندگى مادّى هدف او است، مرگ و شهادت را خسارت مى داند. «لَوْ كانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا»
4ـ منافق كافر است، چون گویندگان این سخنان منافقان بودند، ولى قرآن از آنها به «كَالَّذِینَ كَفَرُوا» یاد مى كند.
5ـ مرگ و حیات، از مقدّرات الهى است، نه آنكه مربوط به جنگ و سفر باشد. «وَ اللَّهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ»
6ـ ایمان به مقدّرات الهى، هراس انسان را برطرف مى كند. مبادا به امید زنده ماندن، از زیر بار جهاد شانه خالى كنید. چه بسیار افرادى كه در جنگ ها بودهاند، ولى زنده ماندهاند و بر عكس كسانى كه به جبهه نرفته و جوان مرگ شدهاند. «وَ اللَّهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ»
وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَحْمَةٌ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ (آل عمران ـ 157)
و اگر در راه خدا كشته شوید یا بمیرید قطعاً آمرزش خدا و رحمت او از [همه] آنچه [آنان] جمع مى كنند بهتر است.

پیام های آیه:
1ـ در جهان بینى الهى، مرگ و شهادت در راه خدا، از همهى دنیا و جمع كردنى هاى آن بهتر است. «وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ ...»
2ـ مهم در راه خدا بودن است، خواه به شهادت بیانجامد یا مرگ. «قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ ...»
3ـ اوّل باید بخشیده شد، سپس رحمت الهى را دریافت نمود. كلمهى «لَمَغْفِرَةٌ» قبل از كلمه «رَحْمَةٌ» آمده است.
وَلَئِن مُّتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لإِلَى الله تُحْشَرُونَ (آل عمران ـ 158)
و اگر [در راه جهاد] بمیرید یا كشته شوید قطعاً به سوى خدا گردآورده خواهید شد.
اجمالی از تفسیر آیات 156 تا 158:
بهره بردارى منافقان
حادثه احد از دو نظر براى مسلمانان فوق العاده اهمیت داشت: نخست اینكه آئینه تمام نمایى بود كه مى توانست چهره واقعى مسلمانان آن زمان را منعكس سازد و آنها را وادار به اصلاح وضع خود و بر طرف ساختن نقاط ضعف بنماید و به همین جهت قرآن فوق العاده روى آن تكیه كرده، و در آیات بسیارى كه در گذشته خواندیم و در آینده نیز خواهیم خواند از آن استفاده تربیتى مى كند.
از سوى دیگر این حادثه زمینه را براى سمپاشى دشمنان و منافقان آماده ساخت و به همین دلیل آیات زیادى براى خنثى كردن این سمپاشى ها نازل گردید كه آیات فوق از آنها است.
این آیات به منظور در هم كوبیدن فعالیت هاى تخریبى منافقان و هشدار به مسلمانان، نخست به افراد با ایمان خطاب كرده و مىگوید: "شما همانند كافران نباشید كه هنگامى كه برادرانشان به مسافرتى مى روند و یا در صف مجاهدان قرار مى گیرند و كشته مى شوند مى گویند: افسوس اگر نزد ما بودند نمى مردند و كشته نمى شدند".
گرچه آنها این سخنان را در لباس دلسوزى ایراد مى كنند اما نظرى جز مسموم ساختن روحیه شما ندارند و نباید شما تحت تأثیر این سخنان مسموم قرار گیرید و چنین جملههایى بر زبان آرید.
مفسر بزرگ مرحوم طبرسى در ذیل این آیه از "ابو القاسم بلخى" نقل مى كند كه در روز احد همه مهاجرین و انصار جز 13 نفر (كه با پیامبر 14 نفر مى شدند) فرار كردند. از این 13 نفر 8 نفر از انصار و 5 نفر از مهاجرین بودند كه در شخص این افراد اختلاف شده به جز على علیه السلام و طلحه كه همه بالاتفاق گفتهاند آنها فرار نكردند
لِیَجْعَلَ اللَّهُ ذلِكَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِمْ:
اگر شما مومنان تحت تاثیر سخنان گمراه كننده آنان قرار گیرید و همان حرف ها را تكرار كنید طبعاً روحیه شما ضعیف گشته و از رفتن به میدان جهاد و سفر در راه خدا خوددارى خواهید كرد و آنها به هدف خود نائل مى شوند، ولى شما این كار را نكنید و با روحیه قوى به میدان جهاد بروید تا این حسرت بر دل منافقان براى همیشه بماند.
سپس قرآن به سمپاشى آنها سه پاسخ منطقى مىدهد:
1- مرگ و حیات در هر حال بدست خدا است و مسافرت و یا حضور در میدان جنگ نمى تواند مسیر قطعى آن را تغییر دهد و خدا از همه اعمال بندگان با خبر است. (وَ اللَّهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ).
2- تازه اگر در راه خدا بمیرید یا كشته شوید و به گمان منافقان مرگى زودرس دامن شما را بگیرد چیزى از دست ندادهاید زیرا آمرزش و رحمت پروردگار از تمام اموالى كه شما یا منافقان با ادامه حیات براى خود جمعآورى مىكنید بالاتر است (وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ).
امام حسین علیه السلام مى فرمایند: اگر بدن ها براى مرگ آماده شدهاند، پس شهادتِ مرد در راه خدا با شمشیر بهترین مرگ است. (بحار الانوار، ج 44، ص 374)
3- از همه گذشته مرگ به معنى فنا و نابودى نیست كه این قدر از آن وحشت دارید بلكه دریچهاى است به سوى زندگانى دیگرى در سطحى بسیار وسیع تر و آمیخته با ابدیت (وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ)" اگر بمیرید و یا كشته شوید به سوى خدا باز مى گردید".
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925926927»»