لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
راهکارهای شیطان برای ترغیب انسان به گناه

در این مقاله بر آن شده ام که در مورد یک موجودی بیشتر صحبت کنیم ... موجودی که بسیاری از بدبختی های زندگی هایمان به خاطر وسوسه های او است ....
بله درست حدس زده اید ... منظور همان شیطان لعین و رجیم است ...
در ادامه می خواهیم ثابت کنیم که با چه کسی رو به رو هستیم...
حواسمان باشد که ما با شیطان طرف هستیم ... یک موجود رانده شده از درگاه خدای بی همتا و مورد لعن واقعی او قرار گرفتن؛ قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِیمٌ ، وَإِنَّ عَلَیْكَ لَعْنَتِی إِلَى یَوْمِ الدِّینِ (ص، 77-78) فرمود: «پس، از آن [مقام] بیرون شو، كه تو راندهاى و تا روز جزا لعنت من بر تو باد.» ...
موجودی متکبر؛ ... أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِینَ (ص، 75) قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ (ص، 76) ... آیا خود را بزرگ دیدى یا از برترى جویان بودى؟ گفت: «من از او بهترم مرا از آتش آفریدهاى و او را از گِل آفریدهاى.» ...
موجودی که قسم یاد کرده که همه و همه جز یک گروه خاص را از خدا دور کند؛ قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ (حجر، 39) إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ (حجر، 40) گفت: «پروردگارا، به سبب آنكه مرا گمراه ساختى، من [هم گناهانشان را] در زمین برایشان مى آرایم و همه را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان خالص تو از میان آنان را» ...
او بسیار زرنگ و باهوش است ... جوری انسان را فریب می دهد که آدم می ماند چگونه از او رو دست خورده است ... با هر کسی مطابق با افکار و اعتقادات خودش عمل می کند ...
تا
به یک موفقیتی می رسیم، صاحب علمی می شویم، مقام و جایگاهی پیدا می کنیم
می گوییم: من با توانایی خودم، علم خودم و ... به این جا رسیدم ... دقیقاً
همان حرفی که قارون زد: «قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ»(سوره
زمر، آیه 49) می گوید: «تنها آن را به دانش خود یافته ام»
زیبا کردن زشتی ها
یکی از ترفندای زیرکانه شیطان این است که بعد از اینکه انسان توبه می کند و تصمیم گرفته که سراغ فلان عمل و رفتار نرود، به سراغش می آید و او را وسوسه می کند؛
یادته اون روز اون کارو کردی چقدر حال داد!
به فلانی اون چیزو گفتی چقدر دلت خنک شد!
فلان پارتی و مهمونی ... درکه با دوستان و ... یادته چقدر خوب بود؟ یادته چقدر خوش گذشت؟
این خیابون، اون پرسه زدن ها و... چقدر خاطره داشتی… یادته؟
او می آید و گناهان گذشته را زیبا جلوه می دهد ...
و إذ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ... » (انفال/48) و [یاد كن] هنگامى را كه شیطان اعمال آنان را برایشان بیاراست...
وسواس فکری، وسوسه
خدا نکند بخواهیم کاری را برای خدا انجام بدهیم ... مثلاً بخواهیم نماز بخوانیم یا غسلی انجام دهیم...
این ملعون آن چنان وسواس فکری برای عده ای از ما درست می کند که بیا و ببین و از این راه انسان را اذیت می کند ... حالتی ایجاد می کند که از هر چی عبادت و نماز و غسل است عاصی می شویم ...
وسوسه می کند ... وضوت باطله …نمازت باطله... وضویی که گرفتی دستتو درست نشستی … در نماز و تعداد رکعات شک می اندازد ... غسلت اشکال داشت ...
أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَى الْكَافِرِینَ تَوُزُّهُمْ أَزًّا (مریم، 83)
آیا ندانستى كه ما شیطان ها را بر كافران گماشتهایم، تا آنان را [به گناهان] تحریك كنند؟
تا سر انسان خلوته و به کاری مشغول نیست یواشکی می آید و می گوید: الان که سرت خلوته برو فلان فیلم رو ببین … برو به فلانی اس ام اس بده… نیازتو برطرف کن… شیطانُ یَامُرُکم بالفُحشاء (بقره/268) شیطان شما را به زشتى وا مى دارد.
گناه داره، بهش زنگ بزن، بنده خدا منتظرته … یه اس بهش بده از دلش در بیار …
درسته توبه کردی که دیگه بهش اس ندی، فقط یه اس بده حالشو بپرس …
این لعین رجیم می آید و وسوسه می کند که دوباره برگردید به سمت گناه … مواظب باشیم …
یه راهکار دارم ... تمام چیزهایی که فکر می کنید شما را وسوسه می کند از خودتان دور کنید ...
نا امیدی
یکی از بهترین ترفندای شیطان همینه ... ناامید کردن بندگان ... کلی موج منفی می دهد … میگه تو هیچی نیستی ... خدا تو را نمی بخشد …
میگه روزه ای که گرفتی باطله، چون تو گناهکاری ... ناامیدی از بخشش خدا رو بر ما وارد می کنه ... تو گناه کاری... خدا نمازتو قبول نداره...
و همه
ی این ها در حالی است که خداوند می فرماید: قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ
أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ
اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
(زمر آیه 53) بگو: «اى بندگان من- كه بر خویشتن زیاده روى روا داشته اید-
از رحمت خدا نومید میشوید. در حقیقت، خدا همه گناهان را مى آمرزد، كه او
خود آمرزنده مهربان است.
عصبانیت
یکی دیگر از ترفندای شیطان این است که موقع عصبانیت قرین و همنشین آدم می شود ...
در اون لحظه دوست صمیمی ای می شود برای انسان عصبانی. چنانچه پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله می فرماید: خشم از شیطان و شیطان از آتش آفریده شده است و آتش با آب خاموش می شود، پس هرگاه یکی از شما به خشم آمد، وضو بگیرد. (نهج الفصاحه)
وعده فقر
تا میاییم از مالمان در راه خدا خرج کنیم ... انفاقی بکنیم، صدقه ای بدیم... سریع خودشو به ما می رساند و می گوید: کمک نکنیا!! تو که پول نداری، این همه گرفتاری داری، این همه قرض و بدهی داری، پول صاحب خانه را ماه دیگه می خوای چه جوری بدی، پول آب و برق و ...، مدرسه بچه ها، کمک کنی بیچاره میشی ...
«الشیطانُ یَعُدِکُم الفَقرَ و یَامُرُکم بالفُحشاء...» (بقره/268) شیطان شما را از تهیدستى بیم مى دهد و شما را به زشتى وا مى دارد....
ول کن نده!! هستن کسایی که بدن....
این پولایی که تو می خواهی بدهی که به درد نمی خوره ، کمه، زشته اصلاً نده ...
پول نداری لباس بخری، فلان مهمانی را بگیری اون وقت می خوای به این و آن کمک کنی؟!!
فقط یادمان باشد که تا به حالا کسی به خاطر کمک کردن فقیر نشده و نخواهد شد ...
این
ملعون آن چنان وسواس فکری برای عده ای از ما درست می کند که بیا و ببین و
از این راه انسان را اذیت می کند ... حالتی ایجاد می کنه که از هر چی عبادت
و نماز و غسل است عاصی می شویم ...
وسوسه می کند ... وضوت باطله …نمازت باطله... وضویی که گرفتی دستتو درست نشستی … در نماز و تعداد رکعات شک می اندازد
این ملعون آن چنان وسواس فکری برای عده ای از ما درست می کند که بیا و ببین و از این راه انسان را اذیت می کند ... حالتی ایجاد می کنه که از هر چی عبادت و نماز و غسل است عاصی می شویم ...
وسوسه می کند ... وضوت باطله …نمازت باطله... وضویی که گرفتی دستتو درست نشستی … در نماز و تعداد رکعات شک می اندازد
خودم خودم گفتن هایمان شیطانی است ...
تا به یک موفقیتی می رسیم، صاحب علمی می شویم، مقام و جایگاهی پیدا می کنیم می گوییم: من با توانایی خودم، علم خودم و ... به این جا رسیدم ...دقیقاً همان حرفی که قارون زد: «... قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ... »(سوره زمر، آیه 49) ... می گوید: «تنها آن را به دانش خود یافته ام ....»
حرفی که شیطان زد: من بهتر هستم: ...أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ ...(ص، 76)، انقدر من من کرد تا جایی که از درگاه خدای مهربان بعد از این همه عبادت رانده شد و برای همیشه مورد لعن خداوند قرار گرفت....
حواسمان باشد هر چه داریم از خدا است ... ما در این عالم کاره ای نیستیم ... وظیفه داریم تلاش کنیم ولی اوست که صاحب همه چیز است
- نظرات (0)
بهترین ذکر برای دور شدن از موقعیت گناه

یکی از افضل ترین اعمالی که در ماه رمضان به آن سفارش شده است ، دوری از محرمات است ؛ أفضل الأعمال فی هذا الشهر الورع عن محارم الله ...
در این مقاله بر آن شده ایم مسیر انحراف و متمایل شدن به گناه و محرمات را بیشتر بشناسیم ... با ما همراه باشید ...
تا به حال توجه کرده اید که در هر کار خوبی که می خواهیم انجام دهیم، سر و کلّه شیطان پیدا می شود و با هزاران ترفند نمی گذارد ما این کار را انجام دهیم، از امور دنیایی بگیرید تا آخرتی؛ و البته این را هم باید گفت که این امر عادی است چرا که اون دشمن قسم خورده ی ما انسان ها است؛
إِنَّ الشَّیْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا : در حقیقت، شیطان دشمن شماست، شما [نیز] او را دشمن گیرید.(فاطر، 6)
أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ : شیطان را مپرستید، زیرا وى دشمن آشكار شماست؟ (یس، 60)
إِنَّ الشَّیْطَآنَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِینٌ : در حقیقت شیطان براى شما دشمنى آشكار است. (اعراف، 22)
نکته این جاست که باید دشمن بودن شیطان را حقیقتاً باور کنیم و او را به راستی دشمن خودمان بدانیم. وقتی این نگاه و دیدگاه در مورد شیطان برای ما مسجّل شود، افکاری که بر قلب ما وارد می شود را حق نمی بینیم چرا که می دانیم این ها پیام های دشمن است و او می خواهد ما را به راه خودش بکشاند نه راه حقیقت ...
نکته ی دیگر اینکه قوت کار شیطان و تبحّر خاص او در انحراف انسان از راه معصیت و از طریق نفس امّاره است؛
چنانچه در بیان قرآن کریم آنچه که انسان ها را به بدی وا می دارد، «نفس اماره» و هواها و هوس ها در وجود انسان است و شیطان هم برای فریب این بشر از طریق همین نفس وارد می شود؛ مسیر معصیت و بدی ها ...
یادما باشد تا آمادگی
درونی در انسان به سوی گناه نباشد، از شیطان کاری ساخته نیست. این حقیقتی
است که در آیات متعدد قرآن به آن اشاره شده و منشا گناهان و انحرافات در
انسان ها را نفس اماره و هواهای نفسانی آن ها برشمرده است .
در سوره
یوسف آمده است: «وَ مَا أُبَرِّىءُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ
بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّیَ؛ (یوسف، آیه 53) هرگز نفس خویش را
تبرئه نمی کنم؛ نفس، بسیار انسان را به بدی ها فرمان می دهد، مگر این که
لطف و رحمتی از جانب خداوند، نصیب انسان گردد.»
همچنین آیاتی دیگر از
پیروی هوای نفس نهی می کند:«وَ لاَ تَتَّبِعِ الْهَوَیَ فَیضِلَّک؛ (ص، آیه
26) هرگز متابعت هوا مکن که تو را از راه خدا گمراه می کند.»
وقتی دیدید که از هر نظر تحت فشار و سلطه شیطان و حمله شیاطین قرار گرفتید ذکر لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم را زیاد بگویید و بعد که آرامش پیدا کردید صلوات بفرستید که نورانیت وارد قلبتان شود ...
«وَ
أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّه وَنَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوَیَ
فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَی؛ (نازعات، آیه 40 ـ 41) اما کسی که
بترسد از مقام پروردگار خویش، و باز دارد نفس را از پرستش هوا، بهشت،
جایگاه او خواهد بود.»
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما
تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ
الْوَریدِ؛ (ق، آیه 16) ما انسان را آفریدهایم و مىدانیم كه نفس او چه
وسوسهاى به او مىكند، و ما از شاهرگ [ او ] به او نزدیك تریم.
اصولا
از دیدگاه قرآن بزرگ ترین خطری که انسان را تهدید می کند، نفس اماره است،
تا آن جا که ممکن است انسان آن را معبود و خدای خود قرار دهد.
«أَفَرَءَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَـَهَهُ هَوَیه؛ (جاثیه، آیه 23) آیا دیدی کسی که معبود خود را هوی و هوس خویش قرار داده بود».
امام
علی (علیه السلام) در این باره فرمود: « نفس، بسیار انسان را به بدی فرمان
می دهد، پس کسی که به او اعتماد کند، به او خیانت می کند، و کسی که به او
اتکا کند، او را هلاک می کند.» (محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 10، ص 130)
شیطان فقط وسوسه می کند
قرآن کریم تصریح می کندکه قلمرو نفوذ شیطان در انسان فقط در حد وسوسه و جلوه دادن و زینت دادن خیالی یک امر باطل است، که با عناوین وسوسه، تزیین و تسویل بیان شده است .
او هیچ گونه اکراه و اجبارى بر انسان ندارد. این حقیقت را قرآن کریم از زبان شیطان چنین نقل مىکند:
«وَ
ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ
فَاسْتَجَبْتُمْ لی فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ (ابراهیم،
آیه 22)؛ شیطان در قیامت خطاب به گمراهان مى گوید: در دنیا هیچ گونه قدرت و
تسلطى بر شما نداشتم جز اینکه شما را به سوى باطل فرا خواندم و اجابت
کردید. پس مرا بر گمراهى خویش ملامت نکنید، بلکه خود سزاوار سرزنش هستید».
آمادگی درونی در انسان به سوی گناه نباشد، از شیطان کاری ساخته نیست. این حقیقتی است که در آیات متعدد قرآن به آن اشاره شده و منشا گناهان و انحرافات در انسان ها را نفس اماره و هواهای نفسانی آن ها برشمرده است
نکته قابل توجه این است که شمّه ی شیطان در شناخت معصیت و فریب و وسوسه انسان از این راه بسیار قوی است، صحنه ی معصیت که ایجاد می شود او چنان دست و پا می زند و تلاش می کند که ادمی را وارد معصیت کند ...
بیچارگی خیلی اوقات انسان در موقعیت و صحنه معصیت خودش به دست خودش خود را بیچاره می کند و به همین دلیل است که به ما گفته شده وقتی دیدید که از هر نظر تحت فشار و سلطه شیطان و حمله شیاطین قرار گرفتید ذکر لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم را زیاد بگویید و بعد که آرامش پیدا کردید صلوات بفرستید که نورانیت وارد قلبتان شود ...
بله در موقعیت گناه و معصیت و وسوسه ها بلافاصله باید به خدا پناه ببریم؛ إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ (اعراف، 201)
اهل تقوا هرگاه شیطانی به سراغ آنها می آید، بر گرد آنها می چرخد القائاتی را به او وارد می کند یک دفعه به یاد خدا می افتند، بعد مبصر می شود و می فهد این فکر مال خودش نیست در نتیجه آن را کنار می زند و همین که کنار می زند آرام می شود ...
گاهی طی شدن این حالت و شرایط برای انسان دو دقیقه طول می کشد که انسان بحرانی را مواجه می شود و طی می کند؛ از آن موقعی که شوری ایجاد شده و انسان با تمرین می فهمد این مال شیطان است و می گوید من نمی خواهم با او همراه شوم و آن را کنار می زند و به آرامش می رسد ...
یادمان نرود که مسّ شیطان به یک دفعه دو دفعه نیست، گاهاً بسیار اتفاق می افتد ... مهم این است که انسان با تمرینی که کرده است بفهمد و آن را پس بزند.
- نظرات (0)
شاید فردا زنده نباشیم !

وقتی مرگشان می رسد و عذاب را مشاهده می کنند، می گویند به ما مهلت بدهید تا کار خیر کنیم ولی مهلت داده نمی شوند.(سوره منافقون آیه 10)
احتضار: جان كندن، فرا رسیدن تدریجى مرگ
واژه «احتضار»، مصدر ثلاثى مزید از باب افتعال و از ریشه «ح ض ر» و از نظر لغوى به معناى غایب نبودن[ القاموس المحیط، ج1، ص534] و در اصطلاح، به معناى جان كندن[ جواهرالكلام، ج4، ص5; الدرالمنثور، ج2، ص460; المصباح، ص140] و حضور مرگ است[ القاموسالمحیط، ج1، ص535; اقربالموارد، ج1، ص667]
مراد از حضور مرگ (انتقال از دنیا به آخرت) حضور اسباب و مقدمات آن مىباشد;[ مجمعالبیان، ج3، ص37; الكاشف، ج7، ص334ـ335; تفسیر قرطبى، ج2، ص173] به گونهاى كه شخص، چیزهاى غیر مادّى مانند فرشته مرگ را ببیند و از زندگى دنیایى ناامید شده، به مرگ خویش اطمینان یابد.[ مجمعالبیان، ج3، ص37]
عرب حاضر شدن سبب مرگ* را كنایه از مسبّب مىداند.[ تفسیر قرطبى، ج2، ص173] به شخص در حال احتضار، «محتضَر» و «محضور» گفته مىشود.[ المصباح، ص140; تاج العروس، ج6، ص291] ناگفته نماند كه اصطلاح احتضار، مربوط به مرگ تدریجى بوده، درباره مرگ دفعى، به كار نمىرود.
دفعى بودن مرگ، دلیل خوب یا بد بودن شخص نیست. طبق حدیثى، مرگ دفعى تخفیف و راحتى براى مۆمن، و گرفتارى و غضب براى كافر است;[ من لایحضره الفقیه، ج1، ص151] زیرا مۆمن با توبه، استغفار و وصیت، خود را آماده مرگ و در یك لحظه جانش را به خداوند تسلیم مىكند; ولى كافر این آمادگى را ندارد.[ تفسیر موضوعى، ج5، ص21]
كلمه احتضار (به معناى حضور مرگ) در قرآن نیامده; امّا با تعابیر دیگرى، از حاضر شدن مرگ (نساء/4، 18) آمدن سكرات مرگ (ق/50،19) قرار گرفتن در غمرات مرگ (انعام/6،93) آمدنمرگ (انعام/6،61) رسیدن جان به گلو (واقعه/56،83) توفّى به معناى گرفتن و نگهدارى روح[ المیزان، ج16، ص251 و ج3، ص206] (نحل/16،32) و نظایر آن سخن رفته است.
در آیه30 قیامت/75 با واژه «مساق» به قطع تعلق روح از بدن اشاره شده است: «اِلى رَبِّكَ یَومَئِذ المَساق»
مساق، مصدر میمى به معناى «سَوق» و معناى آیه این است كه انسان در حال احتضار، به سوى خداوند سوق داده مىشود.
از تعبیر «مساق» استفاده مىشود كه انسان در پیمودن این راه، هیچگونه اختیارى ندارد[ همان، ج20، ص113] و كاربرد لفظ سوق در اینگونه آیات به كراهت توده انسانها از پدیده مرگ صعوبت آن و مراحل پس از آن اشاره دارد.
درخواست تأخیر اجل، مربوط به مۆمنان متوسط و گنهكار، و اشتیاق براى رفتن بهسوى خدا، مربوط به دارندگان درجات عالى ایمان است
گفته شده در دو آیه «وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا * وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا» (نازعات/79، 1ـ2) خداوند به فرشتگانى كه مأمور گرفتن جان انسانها هستند سوگند یاد كرده و مراد از نَزْع، گرفتن روح كافران با سختى یا گرفتن روح انسانها است و مراد از نَشْط، گرفتن روح مۆمنان یا گرفتن روح كافران یا گرفتن روح انسانها است; ولى برخى مفسران این آرا را نپذیرفته و گفتهاند: سیاق آیات هیچگونه دلالتى بر این معانى ندارد.[ المیزان، ج20، ص179ـ181]
شایان ذكر است كه از مصدر احتضار، فقط واژه محتضر در قرآن به كار رفته كه داراى معنایى غیرمرتبط با مرگ است (قمر/54،28) و در آیاتى نیز تعبیر حضور مرگ آمده; ولى مراد از آن، زمان احتضار نیست; بلكه منظور، فرا رسیدن برخى از اسباب غیر قطعى مرگ مانند بیمارى و پیرى است;[ مجمعالبیان، ج1، ص180; تفسیر قرطبى، ج2، ص93] نظیر آیه133 بقره كه به وصیت یعقوب(علیه السلام) اشاره دارد و آیه180 بقره كه حكم وصیت مۆمنان در زمان مرگ را بیان كرده است. اینگونه آیات از بحث ما خارجند.
احتضار پایان مهلت پذیرش توبه
انسان تا قبل از زمان احتضار، فرصت توبه دارد; ولى با فرارسیدن حالت احتضار و ظاهر شدن علائم قطعى مرگ، دیگر توبه او پذیرفته نشده،[ التبیان، ج3، ص147] هیچ سودى براى وى نخواهد داشت: «وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ ...» (نساء/18) گفته شده: مراد از گنهكاران (لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ ) در این آیه مسلمانانند; زیرا در ادامه آیه به عدم پذیرش توبه كافران تصریح شده است.[ جامع البیان، مج3، ج4، ص402]
در لحظه احتضار، حقایق براى انسان آشكار مىشود; ولى اثرى بر آن مترتّب نمىگردد; زیرا نمىتوان ایمان آورد.[ تفسیر موضوعى، ج4، ص173ـ174]
فرعون هنگام گرفتارى در غرقاب نابودى توبه و اظهار ایمان كرد; ولى از وى پذیرفته نشد: «...حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِـهَ إِلاَّ الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِینَ * آلآنَ وَقَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ» (یونس،90ـ91)
در برخى روایات وارد شده كه توبه حتى در زمان احتضار نیز پذیرفته مىشود [ الكشاف، ج1، ص489] و در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: در زمان احتضار، امكان توبه براى انسان جاهل وجود دارد; ولى این راه براى عالم مسدود است.[ تفسیر عیاشى، ج1، ص228]
درخواست تأخیر مرگ و بازگشت به دنیا

بسیارى از انسانها در زندگى دنیا دچار غفلت بوده، براى هجرت از دنیا آمادگى ندارند; به همین دلیل، هنگام رویارویى با مرگ، با استغاثه فراوان درخواست تأخیر مرگ و بازگشت به دنیا را دارند.
قرآن كریم از ابراز چنین تقاضایى چه هنگام فرا رسیدن مرگ بر اثر فرود آمدن عذاب الهى بر اقوامى خاص (ابراهیم/14، 44) و چه هنگام فرا رسیدن مرگ به معناى عام خبر داده است: «حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ » (مۆمنون/99ـ100)
طبق این آیه، مشركان همواره به خدا شرك ورزیده، خدا را به آنچه از آن منزه است، وصف مىكنند و به اموال و فرزندانى كه به آنها داده شده، مغرورند تا زمانى كه مرگ یكى از ایشان فرا رسد[ المیزان، ج15، ص67] و غفلت و لجاجت را در وى از بین ببرد.
در این هنگام، از روى ندامت و حسرت بر كوتاهىهاى خویش درخواست مىكند كه به دنیا بازگردد[ كشفالاسرار، ج6، ص467] كه البته چنین درخواستى پذیرفته نمىشود.
در حدیثى از رسولاكرم(صلى الله علیه وآله) درباره این آیه آمده است: هنگامى كه مرگ انسان فرا مىرسد، هر آنچه گرد آورده و از اداى حق آن خوددارى كرده، در برابرش جمع مىشوند و در آن هنگام است كه مىگوید: «رَبِّ ارجِعون...»[ التفسیر الكبیر، ج23، ص119]
بر اساس روایت دیگرى از آن حضرت، جمله «رَبِّ ارجِعون...» در آیات 99ـ100 مۆمنون به كافر اختصاص دارد; امّا مۆمن هنگامى كه ملائكه را مىبیند و آنان از وى درباره بازگشت به دنیا مىپرسند، دنیا را خانه غمها خوانده، اشتیاق خود را براى رفتن به سوى خدا اعلام مىدارد.[ الكشاف، ج3، ص203; الدرالمنثور، ج6، ص114ـ115]
چون جان مۆمن به گلوى وى رسد، جایگاهش در بهشت به او نشان داده مىشود; آنگاه مىگوید: مرا به دنیا بازگردانید تا خویشان خود را از آنچه مىبینم آگاه سازم كه به وى گفته مىشود راهى بهسوى این كار نیست
در عین حال، آیاتى دیگر به درخواست تأخیر اجل از سوى مۆمنان اشاره دارد; مانند آیاتى كه در آنها به مۆمنان امر شده از یاد خدا غافل نشوند و از آنچه روزیشان شده انفاق كنند; زیرا در غیر این صورت، هنگامى كه مرگ یكى از آنها فرا رسد، از خداوند مىخواهد مرگ او را به تأخیر اندازد تا بتواند از اموال خویش انفاق كند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ * وَأَنفِقُوا مِن مَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِی إِلَى أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُن مِّنَ الصَّالِحِینَ * وَلَن یُۆَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاء أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»(منافقون/9ـ11)
وجه جمع این آیات با روایاتى كه بر عدم رغبت مۆمن براى بازگشت به دنیا دلالت مىكنند، مىتواند این باشد كه درخواست تأخیر اجل، مربوط به مۆمنان متوسط و گنهكار، و اشتیاق براى رفتن بهسوى خدا، مربوط به دارندگان درجات عالى ایمان است.
در روایتى نیز آمده است كه چون جان مۆمن به گلوى وى رسد، جایگاهش در بهشت به او نشان داده مىشود; آنگاه مىگوید: مرا به دنیا بازگردانید تا خویشان خود را از آنچه مىبینم آگاه سازم كه به وى گفته مىشود راهى بهسوى این كار نیست.[من لایحضره الفقیه، ج 1، ص152] چنان كه قرآن، شبیه چنین مطلبى را از مۆمنى راستین نقل مىكند: «قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَالَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ * بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُكْرَمِینَ : [سرانجام به جرم ایمان كشته شد، و بدو] گفته شد: «به بهشت درآى.» گفت: «اى كاش، قوم من مىدانستند*كه پروردگارم چگونه مرا آمرزید و در زمره عزیزانم قرار داد.»
(یس/26ـ27)
اعتراف ستمگران بر ضد خویشتن
قرآن كریم، از اقرار برخى ستمگران (در لحظه احتضار) به كفر خویش سخن گفته و این اعتراف، حاكى از عمق یقین انسان در آن لحظه به عاقبت خویش است: «
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآیَاتِهِ أُوْلَـئِكَ یَنَالُهُمْ نَصِیبُهُم مِّنَ الْكِتَابِ حَتَّى إِذَا جَاءتْهُمْ رُسُلُنَا یَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُواْ أَیْنَ مَا كُنتُمْ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا وَشَهِدُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُواْ كَافِرِینَ : پس كیست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بندد یا آیات او را تكذیب كند؟ اینان كسانى هستند كه نصیبشان از آنچه مقرّر شده به ایشان خواهد رسید، تا آن گاه كه فرشتگان ما به سراغشان بیایند كه جانشان بستانند، مىگویند: «آنچه غیر از خدا مىخواندید كجاست؟» مىگویند: «از [چشم] ما ناپدید شدند» و علیه خود گواهى مىدهند كه آنان كافر بودند.» (اعراف/37)
- نظرات (0)
خواندن تلقین برای زنده ها!

جسم
سفید پوشی کنار یک گودال مستطیل شکل، خوابیده. فضا، فضای سنگین اندوه است.
صدای گریه بلند است. وقتی سفید پوش درون گودال می خوابد، شانه هایش را
تکان می دهند و می گویند:
اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ ...
برای
مرده ها تلقین می خوانند تا عقاید حق برایشان یادآوری شود و کمک کنند که
پاسخگو باشند اما برای زنده ها تلقین دیگری باید خواند و شاید این هشدار
قرآن، بهترین یادآوری برای ما زنده ها باشد:
"كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُون" (انبیاء، 35)
هر انسانی طعم مرگ را می چشد و شما را با بدی ها و خوبی ها آزمایش می کنیم؛ و سرانجام به سوی ما بازگردانده می شوید.
آیه
ی شریفه ی بالا، با اعلام یک حقیقت اصلی در نظام هستی آغاز می شود. این که
همه ی نفوسی که آفریده شده اند، بالأخره به ایستگاه مرگ می رسند و با
تعبیر جالبی می فرماید که مزه ی مرگ را می چشند.
جمله ی دوم، حقیقت استثناء ناپذیر دیگری است به نام "امتحان". مواد آزمون: خوبی ها و بدی ها.
گمان نکنید که فقط با سختی ها و مشکلات آزمایش می شوید؛ همه ی خیرها هم می توانند محل آزمون شما باشند. و در جمله ی آخر هم باز سخن از مرگ است؛ این بار، مقصد مرگ.
اینکه درست در بین سخن از طعم مرگ و مقصدِ مرگ، بحث
آزمون و امتحان به میان آمده، در خور توجه است. شاید به ما تلنگر می زند
که عملکرد شما رد امتحانات خیر و شر، طعم مرگ شما را تعیین می کند.
مرگ، مسئله ای است که هیچ راه گریزی ندارد. شاید تنها مسئله ای نیست که برای هیچ کسی قابل انکار و قابل فرار نیست.
"أَیْنَمَا تَكُونُواْ یُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُّشَیَّدَةٍ" "هر جا باشید، مرگ شما را در می یابد هر چند در برج های محکم باشید." (نساء، 78)
"قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذی تَفِرُّونَ
مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقیكُمْ" "بگو این مرگی که از آن فرار می کنید،
سرانجام با شما ملاقات خواهد کرد."(جمعه، 8)
در آیه ای دیگر، قرآن کریم پس از اعلام حقیقت مرگ برای
هر نفس، به دادن پاداش کامل انسان ها در قیامت اشاره می کند: "كُلُّ
نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ یَوْمَ
الْقِیامَةِ" "هر کسی مرگ را می چشد و شما پاداش خود را به طور کامل در
روز قیامت خواهید گرفت."(آل عمران، 185)
می توان دریافت که طعم خوب یا بد مرگ، بخشی از نتیجه ی اعمال آدمی است و نتایج کامل، در روز قیامت داده می شود.
گاهی حتی قرآن، فلسفه ی مرگ و حیات را آزمون و امتحان می داند: "الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفُور" " آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید."(ملک، 2)
طعم جدایی، به مذاق دلبستگان خوش نیست. اما هنگام مرگ، چه بخواهی چه نخواهی، وقت جدایی هم هست. وقت خداحافظی با همه ی دوست داشتنی های دنیایی! قطعاً چیزی که پس از این لحظات در انتظار مسافر آخرت هست، می تواند تلخی یا شیرینی مردنش را بیشتر و کمتر کند. طعم مرگ، هرچه باشد، دست پخت خود ماست
اگر با مردن، ما را به حال خود وا می گذاشتند، مرگ برای همه ی زندگان مایه ی راحتی بود. مرگ می شد پایانِ دردها و فرار از ترس ها. ولی خوشبختانه یا متأسفانه، مرگ، یک آغاز است. شاعرانه اش این می شود: مرگ، پایان کبوتر نیست.
کسانی که حوصله ی درست زندگی کردن را ندارند و بی مبالاتی هایشان را به مرگ حواله می دهند، منتظر عواقب سختی باشند. آن هایی که با لحظه های عمرشان شوخی می کنند، با مرگ، نتیجه ی جدیِ کارشان شروع می شود.
مرگ، سفر است یا بازگشت از سفر؟
پاسخ
این سوال را وقتی می گیریم که مبدأ و مقصد حرکت را بدانیم. مگر آدمی زاد،
حیاتش را در دنیا شروع نمی کند؟ نوزادی که صدای گریه اش نوید تولد او را
می دهد، اولین گام زندگی اش را در همین دنیا می گذارد. پس مرگ، برای او
یعنی کوچ کردن از خانه ی اول.
اما این سناریو، حاصل تصور ناقص ماست!
قصه چیز دیگری است؛ چون خانه، جای دیگری است. مبدأ حیات انسان، دنیا نیست.
پس دنیا هم خانه ی ما نیست.

وقتی
قرآن از سفر مرگ سخن می گوید، از "بازگشت" حرف می زند: "قُلْ
یَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذی وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى
رَبِّكُمْ تُرْجَعُون" "بگو فرشته ی مرگ که بر شما مأمور شده، (روح) شما
را می گیرد سپس شما را به سوی پروردگارتان بازمی گرداند." (سجده، 11)
"ثُمَّ
تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ" "سپس به سوی کسی که
دانای پنهان و آشکار است، بازگردانده می شوید." (جمعه، 8)
آیه ی معروف به "استرجاع" هم همین معنا را اعلام می نماید: "انا لله و انا الیه راجعون"
ما ز بالاییم و بالا می رویم...
لحظه ی رفتن...
زنده ها هیچ وقت نمی توانند درک کنند بر کسی که در آستانه ی مرگ قرار دارد، چه می گذرد. شنیدن کی بود مانند دیدن؟ اما توصیف آن لحظات، از زبان کسی که به فراتر از ادراک ما علم دارد و البته کسی که هر انسانی در آن لحظه او را ملاقات می کند، شنیدنی است.
مرگ، مسئله ای است که هیچ راه گریزی ندارد. شاید تنها مسئله ای نیست که برای هیچ کسی قابل انکار و قابل فرار نیست. "أَیْنَمَا تَكُونُواْ یُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُّشَیَّدَةٍ" "هر جا باشید، مرگ شما را در می یابد هر چند در برج های محکم باشید"
امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) لحظه ی رفتن و جدایی از نعمت های دنیا را چنین تشریح فرمودند:
"سکرات مرگ و
حسرت از دست دادن نعمت های دنیا، به آن ها هجوم می آورد. اعضای بدنشان به
سستی می گراید و رنگ از چهره ی آن ها می پرد. سپس پنجه ی مرگ در آن ها نفوذ
بیشتر می کند؛ آنچنان که زبانش از کار می افتد در حالی که در میان خانواده
ی خود قرار دارد. با چشم می بیند و با گوش می شنود ( اما یارای سخن گفتن
در او نیست). در این می اندیشد که عمر خویش را در چه راهی تباه کرد؟ دوران
زندگی خود را در چه راهی گذراند؟ به یاد ثروت هایی می افتد که بدون توجه به
حلال و حرام بودن جمع آوری کرد و هرگز در طریق تحصیل آن ها نیندیشید.
انگشت حسرت به دهان می گیرد و دست خود را از پشیمانی می گزد چرا که به
هنگام مرگ، مسائلی بر او روشن می شود که تا آن زمان مخفی مانده بود. او در
این حال نسبت به آنچه در دوران زندگی به شدت به آن علاقه داشت، بی اعتنا می
شود. آرزو می کند ای کاش کسانی که در گذشته به ثروت او غبطه می خوردند و
بر آن حسد می ورزیدند، این اموال در اختیار آنان بود و نه او."
لحظه ی جدایی...
"وَ
حیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ كَما فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ
مِنْ قَبْل" "(سرانجام) میان آن ها و آن چه مورد علاقه شان بود جدایی
افکنده شد، همان گونه که به پیروان (و هم مسلکان) آن ها از قبل گردید."
طعم
جدایی، به مذاق دلبستگان خوش نیست. اما هنگام مرگ، چه بخواهی چه نخواهی،
وقت جدایی هم هست. وقت خداحافظی با همه ی دوست داشتنی های دنیایی! قطعاً
چیزی که پس از این لحظات در انتظار مسافر آخرت هست، می تواند تلخی یا
شیرینی مردنش را بیشتر و کمتر کند.
طعم مرگ، هرچه باشد، دست پخت خود ماست.
- نظرات (0)
چگونه عنایت خدا را داشته باشیم؟
آیت الله مظاهری در جلسه درس اخلاق در زمینه سازندگی نماز فرمودند :

قرآن شریف میفرماید :
«إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ» [1] ؛
آیه دیگری از قرآن کریم می فرماید: از نماز کمک بگیرید تا در راه مستقیم بمانید و ساقط نشوید
« وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ» [2]
این آیه شریفه، سنگین بودن نماز را به عنوان یک زنگ خطر مطرح میفرماید، لذا می بینیم درحالی که نماز باید مکالمه و معاشقه با خداوند و وسیلهای برای ممانعت از سقوط باشد، امّا برای عموم مردم، سنگین است. حتّی برخی از کسانی که به نماز اهمیت میدهند نیز، نماز مختصر و فوری را میطلبند، از این جهت امام جماعتی را دوست دارند که نماز را زود تمام کند. امّا اگر انسان دل خاشع داشته باشد، نماز برای او سنگین نخواهد بود و علاوه بر آنکه از نماز لذّت میبرد، میتواند برای دستیابی به خیر دنیا و آخرت، از نماز کمک بگیرد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) طبق روایتی که از زبان همسران ایشان نقل شده است، در دل شب نماز میخواندند و سر مبارک را روی خاک می گذاشتند و به اندازه ای گریه می کردند که خاک تر می شد و می گفتند : «اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِى إِلَى نَفْسِى طَرْفَة عَینٍ أَبَدا» [3] ؛
نماز معلم اخلاق انسان است؛ معلمی که همه جا حضور دارد و همه میتوانند از آن بهره ببرند؛ به تدریج روح و اخلاق انسان را پاکیزه میکند و موجب نجات انسان از گمراهیها و هدایت او به سوی رستگاری میشود، معلّمی که انسان را به راه راست که راه سعادت است، هدایت میکند و مانع سقوط او میشود .
یعنی خدایا یک لحظه مرا به خودم وامگذار، که نتیجه آن سقوط است. اگر در یک راه سنگلاخ و باریک، دست انسان را گرفته باشند و ناگهان را رها کنند، ساقط خواهد شد. معنای ذکر و دعای پیامبر گرامی همین است که اگر خداوند لحظهای انسان را رها کند، سقوط خواهد کرد. خود حضرت با استمداد از نماز، از خداوند میخواستند که ایشان را لحظهای رها نکند .
تأکید قرآن کریم بر اقامه نماز
مطلبی که در موضوع نماز، توجه جدی میطلبد، اینکه قرآن کریم همواره به اقامه نماز امر میفرماید و خواندن نماز را برای جلوگیری از سقوط انسان کافی نمیداند. معنای اقامه نماز، به جا آوردن این فریضه در مسجد و با جماعت است. افزون بر این، نماز مورد نظر قرآن کریم باید از «خضوع» و «خشوع» برخوردار باشد؛ یعنی هم «ادب ظاهری» در آن مراعات شود و با مقدّمات و مؤخرّاتی نظیر اذان، اقامه و تعقیبات همراه باشد و هم از «ادب باطنی» برخوردار باشد و با حضور قلب اقامه گردد. چنین نمازی، برترین و مهمترینِ اعمال عبادی است .
امام صادق(علیه السلام) نماز را مهمترین عمل بعد از معرفت الهی دانستهاند[4]، همچنانکه قرآن کریم در آیات ابتدایی سوره بقره، بر اهمیت نماز، پس از ایمان به غیب تأکید کرده است:
«هُدىً لِلْمُتَّقینَ الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَ یقیمُونَ الصَّلاةَ» [5] ؛

در زمان پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» مردم به جز در ضرورت، نماز فرادا نمیخواندند. لذا در روایت آمده است که یک نابینا خدمت آن حضرت رسید و گفت: یا رسول الله! نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را در مسجد و با جماعت می خوانم، امّا برای نماز صبح کسی نیست که مرا بیاورد، اجازه دهید که فرادا در خانه بخوانم. پیامبر اکرم«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» فرمودند: نه، ریسمانی از خانه تا مسجد به دیوارها بکش و هنگام نماز صبح به کمک آن به مسجد بیا.[6]
بنابراین، نماز باید در جامعه و در زندگی مسلمانان زنده باشد و همه مخصوصاً جوانان عزیز، در اوّل وقت نماز، در مسجد و در بین جماعت مسلمین حضور یابند و به اقامه نماز بپردازند.
تبعات سبک شمردن نماز و غفلت از نماز
قرآن کریم، غفلت از نماز را به شدّت نکوهش کرده و میفرماید: وای بر نامسلمانی که در وقت نماز، غافل از نماز است .
" فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّینَ ، الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ "[7]
سوره مبارکه ماعون از چنین کسانی سلب اسلام کرده و میفرماید: وای بر کسانی که در وقت نماز، به جای مسجد، در خانه یا محلّ کسب و کار یا مراکز تفریحی حضور دارند و مشغول کارهای دنیا هستند. یعنی آنانکه در وقت نماز، غافل از نمازند، مسلمان واقعی نیستند و سقوط می کنند؛ شیطان درون و برون و رفیق بد، آنها را فریب میدهند و در اثر این فریب، نمی توانند در راه مستقیم بمانند، حال انحرافی پیدا می کنند و به گناه میافتند.
راهکار نجات از چنین سقوطی، چنگ زدن به عروة الوثقی، یعنی نماز است. به این معنا که انسان می تواند با تمسّک به نماز، در راه مستقیم بماند و سقوط نکند. همگان و به ویژه جوانان، باید این دو آیه از سوره ماعون را مرتّب و به صورت ذکر بخوانند و به خود تلقین کنند که من باید نماز اوّل وقت بخوانم و موقع نماز، نگویم کار دارم، بلکه بگویم: نماز دارم و هیچ چیزی، هیچ کسی و هیچ کاری مرا مشغول نکند.
سیری در سیره حضرات معصومین«سلاماللهعلیهم»، اهمیت و توجّه فوقالعاده آن ذوات منوّر به نماز و نیز معاشقه یک یک آن بزرگواران در نماز با خدای تعالی را آشکار میسازد. پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهولهوسلّم» هنگام نماز، به اندازهای تلاطم درونی پیدا میکردند و تغییر حالت میدادند که گوئی دیگران ایشان را نمیشناختند و آن حضرت نیز کسی را نمیدیدند.[11] امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در آن بیست و پنج سال خانه نشینی که بیست و شش مزرعه آباد کردند، شبها در مزارع و پای درختهایی که میکاشتند نماز میخواندند و هنگام نماز لرزه بر بدن مبارکشان میافتاد و رنگشان دگرگون میشد و گاهی در نماز مدهوش میشدند. امام سجاد «سلاماللهعلیه»، وقتی به آیه شریفه«مالِکِ یوْمِ الدِّینِ» [12] مىرسیدند، به حدّی آن را تکرار مىنمودند، که هر کس آن حضرت را مىدید، گمان مىکرد که حضرتش نزدیک است جان بسپارند.[13] امام باقر و امام صادق«سلاماللهعلیهما» نیز هر گاه به نماز بر مىخاستند، رنگشان تغییر مىکرد، گاهى سرخ و گاهى زرد مىشدند، گوئى با کسى مناجات مىکنند که او را مىبینند.[14]
تبعات ترک نماز

آن کسی که نماز نمی خواند، دستاویزی ندارد که به آن چنگ بزند و از اینرو سقوط می کند و خداوند او را به خودش واگذار می کند. افزون بر این، تارک نماز در قیامت کافر عملی محسوب شده و در صف مسلمانان نیست تا امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» او را به زیر لوای حمد ببرند، بلکه در صف کفّار است و جایگاه او جهنّم خواهد بود.
"مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ کَفَر" [15]
کفر، به سه قسم مُنقسم می شود: کفر اعتقادی، آن است که انسان خداوند و اصول دین را قبول نداشته باشد و منکر ضروریاتی همچون نماز شود. کفر نفاقی، مربوط به کافری است که اعتقاد ندارد، امّا نفاق میورزد و با زبان و به صورت ظاهری، خود را مسلمان نشان میدهد. قسم سوّم، کفر عملی است و در صورتی رخ میدهد که انسان از نظر عمل، مانند کفار باشد. یعنی مثلاً نظیر کفّار که نماز نمیخوانند، تارک نماز باشد یا مرتکب گناه شود و یا به امور مردم رسیدگی نکند.
قرآن کریم در چند آیه از سوره مدثّر، موقعیت جهنّمی کسانی که دچار کفر عملی شدهاند را مورد توجه قرار میدهد و میفرماید: در قیامت، بهشتیان و جهنّمیان همدیگر را می بینند و با هم مکالمه و گفتگو دارند. سپس میفرماید: اهل بهشت، افرادی را در جهنّم مشاهده میکنند و از سیاق آیه بر میید که آن افراد محبوس در جهنّم، از شیعیان بودهاند. آنگاه بهشتیان تعجب می کنند که شیعه و جهنّم؟! و سؤال میکنند که چرا مورد شفاعت اهل بیت «سلاماللهعلیهم» واقع نشدید و به جهنّم رفتید؟
"فی جَنَّاتٍ یتَساءَلُونَ ، عَنِ الْمُجْرِمینَ ، ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ ، قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ، وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ ، وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ ، وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیوْمِ الدِّینِ ، حَتَّى أَتانَا الْیقینُ ، فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعینَ" [16]
دستهای از آنان در پاسخ به علّت جهنّمی شدن خود میگویند: «ما نماز نمی خواندیم»، از این رو نتوانستیم از شفاعت اهل بیت (علیه السلام) بهرهمند شویم. دسته دیگری از آنها می گویند: «به دیگران رسیدگی نمی کردیم». می توانستیم به خدمت به خلق خدا کنیم، اما خودگرایی و تجمّل گرایی، مانع شد و جهنّمی شدیم. دسته سوم میگویند: «با اهل باطل همنشین بودیم»، یعنی گناه میکردیم؛ مثلاً فیلمهای مبتذل ماهواره را میدیدیم، قمار میکردیم، با هم می نشستیم و غیبت می کردیم و بالأخره زندگی ما توأم با گناه بود. دسته چهارم اقرار میکنند: «معاد را تکذیب میکردیم»، ما معاد را فراموش کرده و یاد مرگ نبودیم و برای قبر و عالم برزخ و قیامت خود کاری نمیکردیم.
این چند یه، انصافاً تکان دهنده است. در خر هم می فرماید: شفاعت اهلبیت (صلی الله علیه و له ) شامل اینگونه افراد نمی شود: "فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ"امام صادق (علیه السلام) در آخرین لحظات حیات، فرمودند خویشانم را جمع کنید. همه تصوّر کردند که امام صادق وصیت خاصّی راجع به دنیا دارند. امّا وقتی همه خویشان جمع شدند، آن حضرت فرمودند:
" إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلَاة " [17]
یعنی کسی که نماز را سبک بشمارد، به شفاعت ما اهل بیت نمی رسد. معلوم است کسی که به شفاعت اهل بیت« (سلام الله علیه) نرسد، جهنّمی است؛ زیرا در قیامت همه محتاج شفاعتند و باید با مهر ولایت، بهشتی شوند.
اهمیت به نماز و اقامه آن با جماعت و در مسجد، مانع سقوط است و کوتاهی در اهمیت به نماز، زندگی ناخوشی همراه با غم، غصه، نگرانی و اضطراب خاطر برای انسان رقم خواهد زد و مهمتر اینکه دمی را از نعمت عظیم شفاعت محروم میسازد و دست عنایت خداوند را از روی سر او بر میدارد و وای به کسی که دست عنایت خداوند روی سرش نباشد.
چنین شخصی چه دارد ؟کسی که خدا را نداشته باشد تیره بخت ترین شخص عالم است او هیچ ندارد،نماز یعنی اینکه دست خدا بر سرمان است ،داشتن توجه خدا یعنی داشتن تمام ثروت ها قدرت ها ،آرامش و آسایش در دو جهان. پس قدرش را بدانیم و حقش را به خوبی ادا کنیم .
پینوشتها :
1. العنکبوت / 45
2. بقره / 45
3. تفسیر القمى، ج 2، ص 75
4. الکافی، ج 3، ص 264
5. بقره / 3-2
6. تهذیبالأحکام، ج 3، ص 266
7. ماعون / 5-4
8. فلاح السائل، ص 22
9. مستدرک الوسائل، ج 3، ص 58
10. علل الشرائع، ج 2، ص 363
11. عدّة الداعی، ص 152: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) یحَدِّثُنَا وَ نُحَدِّثُهُ فَإِذَا حَضَرَتِ الصَّلَاةُ فَکَأَنَّهُ لَمْ یعْرِفْنَا وَ لَمْ نَعْرِفْهُ"
12. حمد / 4
13. بحارالأنوار، ج 81، ص 247
14. همان، ص 248
15. بحارالأنوار، ج 30، ص 673
16. مدثر / 48-40
17. من لایحضرة الفقیه، ج 1، ص 206
18. طه / 126-124
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925926927»»