لينكستان
موضوعات
















ایسنای سایت
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

ذکر ایام هفته

سایت خاتون
زیارت امیرالمومنین
www.imamali.net/vtour
وارد حرم شدید توجه کنید روی هر فلشی که کلیک میکنید يه مقدار صبر کنید تصویر شفاف ميشه.
ودر هر صحن باچرخش و عقب جلو کردن میتوان کاملا زیارت کردهر جای حرم که دوست داريد زیارت کنید.
روی فلشها نگه دارید تا وارد مکانهای مورد نظر بشید.
این حقیر رو هم دعا کنید.
زیارتتان قبول باشد.
دعایی برای رفع غم و اندوه
در كتاب «بلد الأمین» از حضرت رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله روایت كرده:
هر كه هر روز ده بار این دعا را بخواند، حق تعالى چهار هزار گناه كبیره او
را بیامرزد
و وى را از سكرات مرگ و فشار قبر، و صد هزار هراس قیامت نجات
دهد،
و از شرّ شیطان و سپاهیان او محفوظ گردد و قرضش ادا شود و اندوه و غمش برطرف گردد، دعا این است:
اَعْدَدْتُ لِكُلِّ هَوْلٍ لا اِلهَ اِلا
اللَّهُ وَ لِكُلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ ماشاءَ اللَّهُ
وَ لِكُلِّ نِعْمَةٍ
الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لِكُلِّ رَخآءٍ اَلشُّكْرُ لِلَّهِ
وَ لِكُلِّ
اُعْجُوبَةٍ سُبْحانَ الِلَّهِ
وَ لِكُلِّ ذَنْبٍ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ
وَ
لِكُلِّ مُصیبَةٍ اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ
وَ لِكُلِّ
ضیقٍ حَسْبِىَ اللَّهُ
وَ لِكُلِّ قَضآءٍ وَ قَدَرٍ تَوَكَّلْتُ عَلَى
اللَّهِ
وَ لِكُلِّ عَدُوٍّ اِعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ
وَ لِكُلِّ طاعَةٍ وَ مَعْصِیَةٍ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ.
3گل ارتباط باقران
ارتباط با قرآن و نحوه تلاوت آن، به اقسامی منقسم میشود:
قِسم اوّل
خواندن معمولی قرآن کریم است. مثلاً انسان برای اطاعت فرمان الهی، یک ختم قرآن میخواند. این نوع خواندن قرآن کار پسندیدهای است و تلاوت آن آیات نورانی، اثری در قلب و روح انسان میگذارد.
قِسم دوّم
خواندن قرآن به صورت ترتیل است. این قسم قرائت قرآن مهمتر و بهتر از قِسم اوّل است.
در قِسم اوّل انسان کار ثواب انجام داده و پاداش هم میگیرد. امّا تأثیر کمی در یقظه و بیداری و در توجّه و تذکّر او دارد.
در این مرحله انسان باید با ترتیل قرآن بخواند، یعنی شمرده شمرده و همراه با زمزمه قرآن را تلاوت کند. اگر چه ممکن است معنی قرآن را نیز نفهمد، امّا احساس میکند که دلش نیز همراه زبان، قرآن میخواند.
قِسم سوّم
که مهمتر از آن دو مرحله است و انسان را در سیر و سلوک الی الله بسیار کمک میکند، این است که در خواندن قرآن، قلب آدمی برای خداوند خاشع باشد.
همانگونه که خداوند میفرماید:
«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَكُونُوا كَالَّذینَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ...» [1]
در این آیه ابتدا میفرماید باید دلها برای «ذکر خدا» خاشع شود، که یکی از مصادیق ذکر، همان قرآن کریم است. یعنی ابتدا ذکر عام را بیان کرده و بعد ذکر خاص را آورده است. آنجا که میفرماید: «نَزَلَ مِنَ الْحَق».
خواندن قرآن به صورت ترتیل، مقدمه کسب حالت خشوع است. هنگامی که آدمی در مقابل قرآن خاشع شود، قلب هم همراه او قرآن میخواند و این قرآن تا عمق جان او نفوذ میکند.
البته برای خواندن قرآن، آداب ظاهری (خضوع) هم باید رعایت شود، مانند اینکه انسان با وضو و طهارت باشد، موقع قرآن خواندن پاها را دراز نکند و با کسی حرف نزند و این طرف و آن طرف را نگاه نکند و در صورت امکان دو زانو و مۆدّب بنشیند.
در روایت است که قرآن زنده است و جان دارد، [2] ولی ما این زندگی را نمیفهمیم و الّا کسانی که اهل دل هستند، با قرآن حرف میزنند و قرآن هم با آنها صحبت میکند.
نمیدانم، نمیتوانم و نمیشود در قاموس انسان راه ندارد. اگر انسان تلاش کند حتماً به این مراحل نائل میآید. از مرحوم آیتالله العظمی خویی«ره» نقل شده است که: «من در مدرسه خوی، طلبه بودم. یک نفر شبها بدون چراغ از روی قرآن میخواند. به او گفتیم از کجا به این مرتبه رسیدی؟ گفت از رابطه با خدا، به خاطر خوردن غذای حلال و اجتناب از شبهه ناک، از مواظبت زبان، گوش، چشم و مخصوصاً کنترل اعضاء و جوارحم.»
قرآن حیات طیّب دارد و ادب ایجاب میکند که انسان در مقابل قرآن مۆدّب باشد، هم در ظاهر و هم در باطن. یعنی دل هم مۆدّب باشد و به این طرف و آن طرف نرود و فقط متوجّه قرآن باشد. در این صورت است که در قلب یک حالت دیگر به وجود میآید که همان حضور قلب در موقع خواندن قرآن است. یعنی انسان در مییابد که همه جا محضر خداست و او با خدای سبحان سخن میگوید و خداوند نیز جواب او را میدهد.
انسان به جایی میرسد که مییابد خدا با او صحبت میکند. از این رو گفته شده در جاهایی از قرآن که خداوند میفرماید «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» شما بگویید «لبّیک» و فوراً جواب خدای سبحان را بدهید. [3]
امام صادق«سلام الله علیه» میفرمایند : اگر به آن مرحله حضور قلب هم نرسیدهای، جواب خدا را بده و به صورت ظاهری بگو «لبّیک» تا انشاءالله آهسته آهسته این حالت حضور قلب برای تو پیدا شود و برسی به آنجا که واقعاً صدای خدا را بشنوی.
نمیدانم، نمیتوانم و نمیشود در قاموس انسان راه ندارد. اگر انسان تلاش کند حتماً به این مراحل نائل میآید.
از مرحوم آیتالله العظمی خویی«ره» نقل شده است که: «من در مدرسه خوی، طلبه بودم. یک نفر شبها بدون چراغ از روی قرآن میخواند. به او گفتیم از کجا به این مرتبه رسیدی؟ گفت از رابطه با خدا، به خاطر خوردن غذای حلال و اجتناب از شبهه ناک، از مواظبت زبان، گوش، چشم و مخصوصاً کنترل اعضاء و جوارحم.»
مرحوم کربلائی کاظم نمونه دیگری است . این شخص اصلاً سواد الفبایی نداشت، ولی به خاطر تقیّد به ظواهر شرع و اعتقاد به حلال و حرام، امام زمان«ارواحنافداه» به او عنایتی کردند و او حافظ قرآن شد. این آقا نور قرآن را میدید و با نور قرآن، آن را میخواند.
روزی یکی از بزرگان دو تا «و» نوشتند، یکی به نیّت قرآن و دیگری به نیّت الفباء و به او دادند، کربلایی کاظم آن «و» که به نیّت قرآن نوشته شده بود را نشان داد و گفت این قرآن است. گفتیم از کجا فهمیدی؟ گفت این «و» نور دارد و آن «و» نور ندارد. یک آدم رعیّت و بیسواد هم بود. امّا در اثر تقیّد به ظواهر شرع و انس با قرآن به این مرتبه رسیده بود.
پی نوشت ها:
[1]. الحدید / 16: «آیا برای کسانی که ایمان آوردهاند وقت آن نرسیده که دلهایشان برای یاد خدا و برای آنچه از حق نازل شده، خاشع شود؟ و مانند کسانی نباشند که پیش از آنها کتاب (آسمانی) داده شده بود.»
[2]. تفسیر العیّاشی، ج 2، ص 203: «إِنَّ الْقُرْآنَ حَیٌّ لَمْ یَمُتْ ...»
[3]. تهذیب الأحكام، ج 2، ص 124: «یَنْبَغِی لِلْعَبْدِ إِذَا صَلَّى أَنْ یُرَتِّلَ فِی قِرَاءَتِهِ فَإِذَا مَرَّ بِآیَةٍ فِیهَا ذِكْرُ الْجَنَّةِ وَ ذِكْرُ النَّارِ سَأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ تَعَوَّذَ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ وَ إِذَا مَرَّ بِیَا أَیُّهَا النَّاسُ وَ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا یَقُولُ لَبَّیْكَ رَبَّنَا»
- نظرات (0)
مواظب باش از دو اصل جدا نشوی

بسم الله الرحمن الرحیم
حدیث متواتر «ثقلین» که مورد اتفاق شیعه و سنی است، ملاک بسیار روشنی است که هر مسلمان ببینید آیا خودش و جامعه اش در مسیر گمراهی است یا هدایت؛ زیرا پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله به صراحت فرمودند که در صورتی بعد از من گمراه نخواهید شد که به هر دو ثقل قرآن و اهل بیت تمسک جویید.
در نوشتار «هر روز پای منبر امیرالمؤمنین»، آیت الله بهجت نکات نابی درباره لزوم نزدیک شدن به روایات اهل بیت علیهم السلام بیان فرمودند؛ در نوشتار پیش روی، آیت الله العظمی بهجت در توصیه هایی به نوجوانها و جوانان، این هشدار را می دهند که مواظب باشد از این دو اصل دور نیفتید:
علم در کنار ایمان
نوجوانها و جوانها باید ملتفت باشند كه همچنانى كه خودشان در این سنّ هستند و روز به روز به سنّ بالا مى روند، علم و ایمانشان هم باید همین جور باشد، معلوماتشان از همان كلاس اوّلِ علوم دینیّه به بالا برود، ایمانشان ملازم با همین علمشان باشد.
برتری ما فقط به دو اصل قرآن و عترت است
باید بدانید اینكه ما مسلمانها، امتیازى از غیرمسلمانها نداریم الاّبه قرآن و عترت، و الاّ ما هم مثل غیرمسلمانها مى شویم، اگر ما قرآن نداشته باشیم، مثل غیرمسلمانها هستیم، اگر ما عترت را نداشته باشیم، مثل مسلمانهایى كه اهل ایمان نیستند هستیم.
باید ملتفت باشیم روز به روز در این دو امر ترقّى بكنیم. همچنان كه سنِّ ما به بالا مى رود، معلومات ما هم در همین دو امر، بالا برود. این طرف، آن طرف نرود و الاّ گم مى شود، [هر كس باید توجّه داشته باشد] گمش نكنند؛ گمراهش نكنند؛ این دو اصلِ اصیل را از اینها نتوانند بگیرند.
ما مى گوییم: اگر اسلام درست نیست [و] شما قرآن را قبول ندارید، [پس] مثل قرآن بیاورید، یك سوره اى مثل قرآن بیاورید.
مى گویند: نه، نمى توانیم بیاوریم و نمى آوریم و مسلمان هم نمى شویم!
این ادّعا و این كلام جواب ندارد، براى اینكه مى گویند: «ما مى دانیم و عمل نمى كنیم.»
همچنین كسانى كه صورتاً با قرآن هستند و با عترت نیستند، به اینها مى گوییم: كه این آثار عترت، این فضائل عترت، این ادعیه اینها، این احكام اینها، این خُطَب اینها، این رسائل اینها، این «نهج البلاغه»، این «صحیفه سجّادیه»، در مخالفین عترت مثل اینها را بیاورید اگر آوردید، ما دست برمى داریم.
[دشمنان اسلام حاضرند برای گرفتن قرآن و عترت از ما، بسیار هزینه کنند]
این عمَلیّاتشان، این ایمانشان، این كراماتشان این معجزاتشان، باید بدانیم این دو تا را از ما نگیرند.
مى دانید چقدر پول به ما مى دهند اگر اینها را به آنها بدهیم؟ خیلى مى دهند؛ لكن این پول ارزش ندارد، فردا از راه غیرمستقیم همین پول را از ما مى گیرند و یك بلایى هم بر سر ما مى آورند. اینها به ما وفا نمى كنند؛ تا خودشان استفاده شان را از ما بگیرند، دیگر كار ما را مى سازند.
انس با قرآن و فهم آن
بالاخره باید ملتفت باشیم قرآن را یاد بگیریم، الفاظش را یاد بگیریم كه از غلط محفوظ باشد. آنچه را كه مى دانید، قرائتش را تصحیح كنیم، تجویدش را تصحیح كنیم، در نمازمان صحیحُ القرائة باشیم.
و همچنین تفسیرهاى آسان و ساده را ما كه فارسى زبانیم، بدانیم؛ و [یك] تفسیر فارسى پیدا كنیم كه از روى آن سَهْل باشد ما قرآن را بفهمیم؛ مثلاً «منهج الصادقین» را كم و بیش مطالعه كنیم، بلكه از اوّل تا به آخر، چون كتاب فارسى است و كتاب خوبى هم هست. اگر بهتر از او پیدا بكنیم عیب ندارد، امّا كجا پیدا مى شود بهتر از او كه معتبر باشد؟
حفظ كنیم قرآن را كه همیشه با ما باشد، ما با او باشیم؛ تحصّن بكنیم به قرآن، وسیله حفظمان در فِتَن و شدائد دنیا قرار بدهیم.
از خدا بخواهیم كه از قرآن ما را جدا نكند، همچنین از خدا بخواهیم ما را از عترت جدا نكند كه عترت با قرآن است و قرآن هم با عترت است، اگر كسى یكى از این دو تا را ندارد هیچ كدام را ندارد.
ملتفت باشیم دروغ به ما نگویند و دروغ خودشان را به ما نفروشند! از مردم دنیا دروغ را نخریم!
ما از عترت و قرآن نمى توانیم دورى كنیم؛ اگر دورى كردیم، در دامن گرگها مى افتیم، [و] خدا مى داند آیا بعد، از دستشان نجات مى یابیم؟ بعد از اینكه سرها شكست و دستها بریده شد و بلاها به سر ما آمد.
ملتفت باشید! از این دو اصل كسى را بیرون نبرند.
...خداوند بر توفیقات همه شما بیافزاید.
و خداوند ان شاءاللّه، سلامتى مطلقه روحیّه و جسمیّه به همه مرحمت فرماید.
در نوشتار آتی با عنوان «کاش قدر ثروتمان را بدانیم»، نکات بیشتری از آیت الله بهجت درباره تمسک به ثروت عظیم قرآن و عترت و همچنین ریشه گرفتاری مسلمانان می خوانیم.
- نظرات (0)
بهشتی یا جهنمی
اثبات عالم برزخ از زبان آیات و روایات
در تفسیر نعمانی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل شده که حضرت فرمودند:
«أمّا الردُّ علی من أنکر الثوابَ و العقابَ فی الدنیا بعد الموتِ قبلَ القیامةِ بقولِ اللهِ عزَّ و جلَّ:
یَوْمَ یَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعیدٌ .فَأَمَّا الَّذینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فیها زَفیرٌ وَ شَهیقٌ خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما یُریدُ وَ أَمَّا الَّذینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ 1
برای ردّ منکرین ثواب و عقاب پس از مرگ و قبل از قیامت، این کلام حقّ تعالی کافی است: اما كسانی كه به شقاوت گراییدند در آتش ناله میزنند و در آن جاودانهاند، تا وقتی كه آسمانها و زمین برقرار است، مگر آنچه پروردگارت بخواهد، كه پروردگارت هر چه را اراده كند بدون شك انجام میدهد، و امّا كسانی كه سعادتمند شدند در بهشت جاودان خواهند بود، مادامی كه آسمانها و زمین برقرار است، مگر آنچه پروردگارت بخواهد، عطایی است قطع نشدنی.
«ومِن ورائهم برزخٌ إلی یومِ یُبعَثون»2
افرادی كه در آستانهی مرگ قرار گرفتند عالمی كه متوسط بین دنیا و آخرت است در پیش روی خود دارند و این انتقال جز با تجرّد روح قابل توجیه نیست؛ زیرا هر فردی در هر حالتی بمیرد خواه چیزی از ذرّات پیكرش بماند یا نماند به جهان برزخ خواهد رفت و برزخ كه از آن به "قبر" تعبیر میشود زندگی متوسّط بین دنیا و آخرت است؛ یعنی مرگ ،مرز عدمی بین دنیا و آخرت نیست؛ كه انسان با مردن معدوم و سپس در معاد و قیامت دوباره زنده گردد، بلكه همواره زنده است و از نشئهای به نشئه دیگر منتقل میشود. 3
این كریمه با ذکر کلمه «برزخ» که به معنای امر حائل میان دو چیز است به ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت اشاره میکند.
«حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذاب»4
صبحگاهان و شامگاهان برآتش عرضه میشوند . با ذکر کلمه «غدو و عشی» به معنای صبح و غروب به عالمی غیر از عالم آخرت اشاره میکند. زیرا در آخرت و قیامت که سرای خلود و جاودانگی است صبح و غروب وجود ندارد و این دو مربوط به دنیا هستند.
در اینجا آتش فقط به آنها عرضه میشود اما روز قیامت داخل در شدیدترین عذابها میشوند. نظیر این تعبیر در روایات نیز آمده است که از عذاب قبر به باز شدن دری از درهای جهنّم و عذاب و داخل شدن شرارههای آتش از میان تعبیر شده است. پس عذاب برزخ مثالِ عذاب و آتش آن مثال آتش است. در نتیجه در کریمه «امّا الذین شَقُوا ففی النار» مقصود از «نار» آتش برزخ است همانگونه که این آیه ی کریمه اشاره میکند:
«إِذِ الْأَغْلالُ فی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ فِی الْحَمیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ»5
چون گردنهاشان به غل و زنجیر کشیده شود و در حمیم افکنده شوند و سپس در آتش افروخته کردند. پس حمیم یعنی آب داغ و جوشان مقدمه افروخته شدن در آتش است.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هرگاه یكی از شما از دنیا برود، اگر از اهل بهشت باشد از جانب بهشت، و اگر از اهل آتش باشد ازجانب جهنّم، هر صبح و شام جایگاهش به او عرضه میشود؛ و به او گفته میشود: این موقف معین، جایگاه توست وقتی در قیامت خداوند تو را مبعوث كرد، به این جا منتقل میشوی.6
امام صادق (علیهالسلام) در تفسیر آیه مزبور فرمودهاند: این رخداد پیش از قیامت است؛ زیرا در قیامت صبح و شام نیست. پس اگر كافران هر صبح و شام معذّب میشوند معلوم میشود در برزخ و پیش از قیامت است.7
خداوند متعالی درباره ی اهل بهشت میفرمایند: «لهم رِزقُهم فیها بُکرةً و عَشیاً»8 آنها در بهشت صبحگاهان و هنگام غروب روزی دارند. واضح است که صبح و غروب از خصوصیات شب و روز است و شب وروز مربوط به حیات قبل از قیامت است. قیامت روزی است غیر از روزهای دیگر، روزی است که صبح و غروب ندارد و آیات بسیاری به این حقیقت قرآنی اشاره میکنند. 9
جهل به این حیاة بعد از مرگ در اواسط عهد رسول خدا امری شایع بود. آنچه که صریح قرآن و غیرقابل تاویل است حیات و برانگیخته شدن در قیامت میباشد. اما ما بین دنیا و قیامت یعنی حیات برزخی، گرچه جزء معارف حقّهای است که قرآن کریم بیان کرده است ولی از ضروریات قرآن نیست و تمامی مسلمین آن را قبول ندارند. به همین دلیل خداوند در آیه ی زیر به زنده بودن شهدا، اشاره میکند گرچه در جای دیگر حیات بعد از مرگ کافران را هلاک و بوار مینامد. «وأحَلّوا قومَهم دارَالبوارِ»10 پس حیات واقعی، حیات سعادتمندانه بوده و مخصوص مؤمنان است.11
«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ»12 ؛ كسی را كه در راه خدا كشته شد مرده نپندارید، بلكه او زندهی ابدی است، لیكن شما این حقیقت را در نمییابید. مفسران این حیات را، برزخی دانسته اند؛ گرچه اختصاصی به آن ندارد»
"و لا تحسبنّ الّذین قُتلوا فی سبیل اللّه أمواتاً بل أحیاءٌ عندَ ربّهم یُرزَقون" یعنی شهدا هم در برزخ زنده اند و هم از نعمتهای پروردگار مرزوق هستند . 13
از آنجا که حواس اشخاص فقط متوجّه درک خواص مادی و دنیوی است و ماوراء مادّه را درک نمیکنند، آنرا فنا و نابودی میپندارند و این توهّم بین کفّار و مؤمنین در دنیا مشترک است.
به همین دلیل آیه ی کریمه ی میفرماید: شهدا زندهاند ولی شما با حواس خود این حقیقت را درک نمیکنید. در جای دیگر میفرماید حیات آخرت، حیاتی زنده است اگر آنها میفهمیدند. و نیز میفرماید: اگر یقین داشته باشید جهنّم را مشاهده میکنید. «کلاّ لو تعلمون علمَ الیقین لترونَّ الجحیم»14
آیه شریفه بیان میکند: به کسی که در راه خدا کشته شده، مرده نگویید. و خیال نکنید که آنها فانی شده و باطل گشتهاند آن گونه که کلمه ی مرگ در ذهن شما این توهّم را ایجاد میکند و خیال میکنید که مرگ در مقابل زندگی و حیات است و حواس شما نیز این توهّم را تقویت میکند. آنها مرده به معنای باطل و نیست شده، نیستند بلکه زندهاند و حواس شما این مطلب را درک نمیکند.15
1-سوره ی هود آیه 108
2-سوره ی مومنون: 100
3-معاد در قرآن:ج1/ص172
4- غافر:45- 46
5-سوره ی غافر: 72 -73
6-بحار، ج 6، ص 275؛ مجمع البیان، ج 8، ص 818.
7-مجمع البیان، ج 8، ص 818.
8-سوره ی مریم: آیه ی 62
9-الانسان: ص 74 و 75
10-ابراهیم: 28
11-المیزان: ج 1 ص 342
12-سورهی بقره، آیهی 154.
13-آل عمران: 169
14-تکاثر: 6
15-المیزان: ج 1، ص 342
- نظرات (0)
دعوتنامه ای از شیطان در یک جام !

بچه ها برای پارتی امشب پایه هستید؟!! برای یه شب با هم بودن بدون امر و نهی دیگران!! با همه ی سور و سات و لذت هایی که خودم و خودتون می دونیم!! از اون نوشیدنی هام سپردم سر ساعت بیارن تا اسباب خوش گذرانیمون کامل بشه !!
پاسخ ها:
نه نه نمیام!
حتماً میام ! کجا ؟! چه ساعتی؟!
بعضی ها می گن: این حرفا چیه؟! حالا یه ذره خوردن، یه شب نوشیدن به کجای عالم بر می خوره! اینا حرفای هزار سال پیشه نه الان که همه ی دنیا دارن می خورن!!
اما یکی باید به این دوستان بگوید اگر هزار سال پیش حرام بودنش اعلام شده، امروزه نیز عوارض مصرف آن به اثبات رسیده است:
تمامی دانشمندان معتقدند که آشامیدن نوشابه های الکلی موجب فزونی موالید ولی زیادی تلفات آنها میشود که در این زیادی تلفات، موالید ناقص عقلی و جسمانی و روحی وجود دارد، ولی موضوعی که مورد بحث است اثر نوشابه های الکلی در صفات و اخلاق و سجایای نسل و روح و روان فرزندان و از بین بردن آرامش آنها است.
عقیده قریب به تمام دانشمندان سابق بر این بود که در اعقاب الکلی های مزمن، تشنجات و مننژیت زیاد دیده میشود. لگرن (Legrain) در 761 کودک که از پدر و مادر الکلیک به وجود آمدهاند آمار زیر را داده است.
113 نفر مبتلا به تشنج، 42 نفر مبتلا به هیستری و صرع، جمع بیماران 346 نفر و افراد سالم 415 نفر میباشد.
همین دانشمند در 1925 در عرض سه سال مشاهده کرد که اطفال اشخاص معتاد به الکل به زودی مشروب خوار میشوند (در 15 تا 20 سالگی) در نسل اول ذکاوت کودکان پدر و مادر مشروب خوار تقریباً طبیعی است.
به نظر دانشمندان هوش این کودکان به زودی اوج میگیرد ولی پایدار نیست و به زودی اختلالات روانی عارض آنها میگردد.
اطفال مشروب خواران زودتر به فساد آلوده میشوند و بیشتر از دیگر کودکان این گونه عدم تعادل عصبی و نیز به خودکشی و انحراف های جنسی و فحشا و دروغگویی و پنهان کاری و غیره گرایش دارند.
دکتر کارل میگوید: همه باید بدانند که زناشویی با خانوادهای که به دیوانگی و یا ضعف عقل و یا سل و یا الکلیسم آلوده است ، معادل با لگدکوبی بقا نسل است و این لگدکوبی یک سلسله معایب و غم های بی پایانی دارد ولی تنها محاسن و مزایای ارثی برای کودکان سرمایه کافی نیست. بایستی که پدر و مادر در آینده نیز خود را از ابتلا به سیفلیس و یا الکل و اعتیاد به تریاک و کوکائین و مرفین و ... در امان بدارند.
مستی زن و یا شوهر در لحظه آمیزش جنایت واقعی است (در حق فرزند) زیرا کودکانی که در این شرایط به وجود میآیند اغلب از عوارض عصبی یا روانی درمان ناپذیری رنج میبرند.
عموماً پدر و مادری که لزوم اورژنیسم را از یاد برده و فراموش میکنند، خود به خود به وسیله کودکانشان تنبیه میشوند. (کتاب راه و رسم زندگی ص 91 و کتاب اسلام و تعلیم و تربیت دکتر سید محمدباقر حجتی) به همین علت پیامبر (صلی الله علیه و آله) میفرمایند:
اگر کسی فرزند و نور چشم خود را به همسری فاسق و شرابخواری درآورد، رحم و نسل خود را قطع میکند. (الکافی حدیث 54 ص 11)
پس اگر الکل گریبانگیر انسانی شود، نسل آدمی از بین خواهد رفت. پدران معتاد به الکل اختلالاتی به فرزندان خود منتقل میسازند که مجموع آن را الکلسیم ارثی میگویند.
تازه این ها قسمتی از آسیب هایی است که این مایع به همراه خود دارد و این گونه بوده است که در شأن نزول حرمت شراب آمده است که:
گروهی از یاران پیامبر خدمتش آمدند و عرض کردند حکم شراب و قمار را که عقل را زایل و مال را تباه میکند بیان فرمایید. در این هنگام آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ داد. [ مکارم شیرازی؛ همان، ج 2، ص 116]
«درباره شراب و قمار از تو سوال میکنند، بگو: در آنها گناه و زیان بزرگی است و منافعی (از نظر مادی) برای مردم دربردارد؛ (ولی) گناه آنها از نفعشان بیشتر است و...». [ ترجمة مکارم شیرازی، ذیل آیه 219/سوره بقره]
و انگار فراموش کرده ایم که بودن ما در این محافل و نوشیدن از این اثم کبیر همانا و حضور جناب شیطان همانا!
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا بدانید چه میگویید و همچنین هنگامی که جنب هستید تا غسل کنید و...». [ ترجمه مکارم شیرازی؛ ذیل آیه 43/سوره نساء]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! شراب و قمار و بت ها ازلام (= نوعی بخت آزمایی)، پلید و از اعمال شیطان است، از آنها دوری کنید تا رستگار شوید».[ترجمه مکارم شیرازی؛ ذیل آیه 90/ سوره مائده]
«شیطان میخواهد به وسیلة شراب و قمار در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا بازدارد. آیا (با این همه زیان و فساد، و با این نهی اکید) خودداری خواهید کرد؟! [آیه 91/سوره مائده]
کلام را با پیامی از پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله به پایان می بریم: «کسی که به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد نباید بر سر سفرهای که در آن شراب خورده میشود بنشیند».[ محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شفیعی، قم، دارالحدیث، 1377، ج 4، حدیث 5138]
- نظرات (0)
چه کسی کافرمیمیرد
إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ (بقره ـ 161) خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ (بقره ـ 162)
همانا كسانى كه كافر شدند و در حال كفر از دنیا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همگى بر آنها خواهد بود. (آنان براى) همیشه در آن (لعنت و دورى از رحمت پروردگار) باقى مىمانند، نه از عذابِ آنان كاسته مىشود و نه مهلت داده مىشوند.
آنها كه كافر مىمیرند
در آیات گذشته، نتیجه كتمان حق را دیدیم، آیات مورد بحث در تكمیل آن ، اشاره به افراد كافرى مىكند كه به لجاجت و كتمان و كفر و تكذیب حق تا هنگام مرگ ادامه مىدهند، نخست مىگوید:
" كسانى كه كافر شدند و در حال كفر از دنیا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود" (إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ).
این گروه نیز همانند كتمان كنندگان حق گرفتار لعن خدا و فرشتگان و مردم مىشوند، با این تفاوت كه چون تا آخر عمر بر كفر، اصرار ورزیدهاند ، طبعاً راه بازگشتى بر ایشان باقى نمىماند.
سپس اضافه مىكند:" آنها جاودانه در این لعنت الهى و لعنت فرشتگان و مردم خواهند بود، بى آنكه عذاب خدا از آنها تخفیف یابد و یا مهلت و تاخیرى به آنها داده شود" (خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ).
نكتهها:
1- آیات متعددى از قرآن این نكته را روشن مىسازد كه هر كس در حال كفر و دشمنى با حق از دنیا برود، هیچ گونه راه نجاتى براى او نیست، و باید هم چنین باشد، زیرا با توجه به اینكه سعادت و بدبختى جهان دیگر نتیجه مستقیم اندوختههایى است كه از این جهان با خود مىبریم، این حقیقت آشكار مىشود، زیرا كسى كه بال و پر خود را با آتش كفر و دشمنى با حق سوخته ، مسلماً در آن جهان قدرت پرواز ندارد، و سقوطش در" دركات دوزخ" حتمى است، و چون عالم دیگر جاى تحصیل وسیله نیست براى همیشه در چنین وضعى خواهد ماند.
این موضوع درست به آن مىماند كه انسان بر اثر شهوترانی ها و هوس بازی ها از روى علم و عمد، چشم هاى خود را از دست بدهد و تا پایان عمر مجبور شود، نابینا بماند.
بدیهى است این سرنوشت مخصوص كافرانى است كه از روى علم و عمد راه كفر و دشمنى با حق را بپیمایند.
مگر لعن خدا كافى نیست؟
در آیه فوق علاوه بر لعن خداوند، لعن همه لعن كنندگان نیز نثار افرادى شده بود كه حق را كتمان مىكنند، در اینجا این سوال پیش مىآید كه مگر لعن خدا به تنهایى كافى نیست؟
پاسخ این سوال روشن است، زیرا این در واقع یك نوع تاكید و ابراز تنفر و بیزارى همه جهانیان از افرادى است كه مرتكب چنین گناه بزرگى مىشوند.
یک سوال دیگر اینکه در آیه، لعنت همهى مردم بر كفّار مطرح شده است، ولى ناگفته پیداست كه بعضى از مردم، خودشان كافر یا دوست كافرند، پس لعنت همه مردم در آیه به چه معنا مىباشد؟
پاسخ: لعنت، در دنیا و آخرت مطرح است. كسانى كه در دنیا دوست كفّار یا خود كافرند، در آخرت لعنت خواهند شد. «كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» (اعراف، 38) یكى از درخواستها و دعاهاى اولیاى خدا، مسلمان مردن است.
حضرت یوسف از خداوند مىخواهد كه مسلمان بمیرد: «تَوَفَّنِی مُسْلِماً» (یوسف، 101) حضرت ابراهیم و یعقوب به فرزندان خود سفارش مىكنند كه «فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» (بقره، 132) نمیرید مگر اینكه مسلمان یعنى تسلیم پروردگار باشید.
پیامهای آیه:
1ـ اصرار بر كفر و در حال كفر مردن، دورى ابدى انسان را از رحمت الهى به دنبال دارد. «ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ» ، «عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ»
2ـ آنچه مهم است، پایان عمر انسان است كه آیا با ایمان مىمیرد یا بىایمان. «ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ»
3ـ تخفیف كیفر یا تأخیر آن، مربوط به دنیاست. در قیامت نه تخفیف است و نه تأخیر. «لا یُخَفَّفُ» ، «لا هُمْ یُنْظَرُونَ»

اصرار بر كفر و در حال كفر مردن، دورى ابدى انسان را از رحمت الهى به دنبال دارد و مهم پایان عمر انسان است كه آیا با ایمان مىمیرد یا بىایمان. یكى از درخواستها و دعاهاى اولیاى خدا، مسلمان مردن است.
حضرت یوسف از خداوند مىخواهد كه مسلمان بمیرد: «تَوَفَّنِی مُسْلِماً» (یوسف، 101) حضرت ابراهیم و یعقوب به فرزندان خود سفارش مىكنند كه «فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» (بقره، 132) نمیرید مگر اینكه مسلمان یعنى تسلیم پروردگار باشید.
- نظرات (0)
مصلحان جهان را در خانواده باید تربیت کرد

وَ لْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلىَ الخْیرْ وَ یَأْمُرُونَ بِالمْعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(104)
و باید از میان شما گروهی باشند که مردم را به سوی کار خیر دعوت نمایند و به کار نیک امر کنند و از کار زشت باز دارند و آنها همان رستگارانند.
بین شما مردم اهل دین
سزد مردمان را همی بر صلاح
کنند امر بر کار نیک و دگر
همانا که این مردمان مفلحند
کسانی که هستند داناترین
نمایند دعوت به خیر و فلاح
بدارند از کار بد بر حذر
که اینگونه اندر جهان مصلحند «منظوم امید مجد »
متأسفانه یکی از باورهای ما این است که امر به معروف و نهی از منکر برای گروه خاصی است که کارت در دست داشته و در خیابان در برابر ناهنجاری ها تذکر دهند، اما این تصور غلط است و باید اصلاح شود چرا که امر به معروف و نهی از منکر وظیفه تک تک افراد است.
امر به معروف و نهی از منکر در حوزه اعتقاد
امر به معروف و نهی از منکر در امور خانواده از اهمیت بسزایی دارد، در برخی آیات و با نگرش سبک زندگی نمونههایی مشاهده می گردد که اعضای خانواده در حوزه مسائل اعتقادی امر به معروف یا نهی از منکر می نمایند؛ از جمله ابراهیم علیه السلام موحدی بود که فقط خدا را پرستید و به علت بت پرستی عموی خود آذر را مورد سرزنش قرار داد و به او چنین گفت: آیا این بتهاى بىارزش و موجودات بىجان را خدایان خود انتخاب كردهاى؟! بدون شك من، تو و جمعیت پیروان و هم مسلكان تو را در گمراهى آشكارى مىبینم: وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً إِنِّی أَراكَ وَ قَوْمَكَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (انعام: 74)
چه گمراهى از این آشكارتر كه انسان مخلوق خود را معبود خود قرار دهد، و موجود بىجان و بىشعورى را پناهگاه خود بپندارد و حل مشكلات خود را از آنها بخواهد (مکارم شیرازی، 1374، ج5، ص: 302 و 303)
حضرت ابراهیم علیه السلام به سرنوشت فرزندان و نوادگانش نیز بسیار اهمیت داده ، لذا به آنها وصیت می کند که تا آخرین لحظه عمر تسلیم اوامر الهی باشند: وَوَصَّی بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیَعْقُوبُ یَا بَنِیَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَی لَكُمُ الدِّینَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ (بقره: 132)؛ ابراهیم و یعقوب پسران خود را به همان [آیین] سفارش كردند [و هر دو در وصیتشان چنین گفتند] اى پسران من خداوند براى شما این دین را برگزید پس البته نباید جز مسلمان بمیرید.
ابراهیم علیه السلام پس از طی آزمایش های سنگین به مقام امامت رسید و از خدا درخواست نمود تا در ذریه اش نیز امامانی قرار دهد که خداوند ذریه ناصالحش را استثناء کرد: وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ (بقره:124)؛ چون ابراهیم را پروردگارش با كلماتى بیازمود و وى آن همه را به انجام رسانید [خدا به او] فرمود من تو را پیشواى مردم قرار دادم [ابراهیم] پرسید از دودمانم [چطور] فرمود پیمان من به بیدادگران نمىرسد.
خداوند در آیاتی دیگر به پذیرش دعای ابراهیم علیه السلام اینگونه اشاره کرده است: وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَیْنَاهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ (عنكبوت: 27)؛ اسحاق و یعقوب را به او عطا كردیم و در میان فرزندانش پیامبری و كتاب قرار دادیم و در دنیا پاداشش را به او بخشیدیم و قطعاً او در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود.
و درباره اینکه عهد الهی به ظالمان نمی رسد با صراحت ذکر می کند که تعدادی از ذریه ابراهیم علیه السلام ایمان نیاورده و به جهنم می روند: أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَآ آلَ إِبْرَاهِیمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَیْنَاهُم مُّلْكًا عَظِیمًا فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُم مَّن صَدَّ عَنْهُ وَكَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِیرًا (نساء: 54-55)؛ بلكه به مردم براى آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا كرده رشك مىورزند در حقیقت ما به خاندان ابراهیم كتاب و حكمت دادیم و به آنان ملكى بزرگ بخشیدیم، پس برخى از آنان به وى ایمان آوردند و برخى از ایشان از او روى برتافتند و [براى آنان] دوزخ پرشراره بس است.

ابراهیم علیه السلام قبل از رسیدن به مقام امامت نیز در حق فرزندان خود دعا کرده و به درگاه خدا عرضه می دارد: رَّبَّنَا إِنِّی أَسْكَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْكُرُونَ (ابراهیم 37)؛ پروردگارا من [یكی از] فرزندانم را در درهای بیكشت نزد خانه محترم تو سكونت دادم پروردگارا تا نماز را به پا دارند پس دلهای برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات [مورد نیازشان] روزی ده باشد كه سپاسگزاری كنند.
در جای دیگر می گوید: رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَیْنَآ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِكَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَیُزَكِّیهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِیزُ الحَكِیمُ (بقره 128 – 129)؛ پروردگارا ما را تسلیم [فرمان] خود قرار ده و از نسل ما امتى فرمانبردار خود [پدید آر] و آداب دینى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى كه تویى توبهپذیر مهربان؛ پروردگارا در میان آنان فرستادهاى از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و كتاب و حكمت به آنان بیاموزد و پاكیزهشان كند زیرا كه تو خود شكست ناپذیر حكیمى.
همچنین پس از حمد الهی، اقامه نماز فرزندان را از خداوند می طلبد: الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْكِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعَاء ربِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء (ابراهیم 39-40)؛ سپاس خدای را كه با وجود سالخوردگی اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. به راستی پروردگار من شنونده دعاست پروردگارا مرا برپادارنده نماز قرار ده و از فرزندان من نیز پروردگارا و دعای مرا بپذیر.
از سایر نکات اعتقادی می توان به مباحثی اشاره کرد که حضرت یعقوب علیه السلام برای فرزندانش برخی صفات ذات اقدس احدیت را توصیف و یادآوری می کند:
زمانی که برادران، برادر یوسف را نیز می خواستند تا با خود برای گرفتن آذوقه به مصر ببرند: قَالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَیْهِ إِلاَّ كَمَا أَمِنتُكُمْ عَلَى أَخِیهِ مِن قَبْلُ فَاللّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (یوسف: 64) [یعقوب] گفت آیا همان گونه كه شما را پیش از این بر برادرش امین گردانیدم بر او امین سازم پس خدا بهترین نگهبان است و اوست مهربانترین مهربانان.
و زمانی که دو پسرش را از دست داد باز به خدا پناه برد: قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (یوسف: 86)؛ گفت من شكایت غم و اندوه خود را پیش خدا مىبرم و از [عنایت] خدا چیزى مىدانم كه شما نمىدانید.
در این دو آیه یعقوب علیه السلام به صفاتی از قبیل رحمت و حافظ بودن پروردگار اشاره کرده است که هر کدام جای بحث فراوانی در مباحث اعتقادی و کلامی دارند.
از خانواده های متعالی از غیر پیامبران در قرآن به توصیه های لقمان حکیم به فرزندش می توان اشاره کرد که بیانگر شیوه های تعامل پدر با فرزندان می باشد و در واقع گونه ای از سبک زندگی و شیوه زیست را در حوزه اعتقاد می آموزد که کسی را برای خدا شریک قائل نشود: وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ (لقمان: 13)؛ [یاد كن] هنگامی را كه لقمان به پسر خویش در حالی كه وی او را اندرز میداد گفت ای پسرك من به خدا شرك میاور كه به راستی شرك ستمی بزرگ است.
حضرت ابراهیم علیه السلام به سرنوشت فرزندان و نوادگانش نیز بسیار اهمیت داده و لذا به آنها وصیت می کند که تا آخرین لحظه عمر تسلیم اوامر الهی باشند: وَوَصَّی بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیَعْقُوبُ یَا بَنِیَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَی لَكُمُ الدِّینَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ ؛ ابراهیم و یعقوب پسران خود را به همان [آیین] سفارش كردند [و هر دو در وصیتشان چنین گفتند] اى پسران من خداوند براى شما این دین را برگزید پس البته نباید جز مسلمان بمیرید
امر به معروف در حوزه رفتار
در قرآن سخن از «اسماعیل صادق الوعد» به میان آمده كه خانواده خود را به نماز امر می كرد: وَاذْكُرْ فِی الْكِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَّبِیًّا وَكَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا (مریم:54 و 55)؛ و در این کتاب از اسماعیل یاد کن، زیرا که او درست وعده و فرستاده ای پیامبر بود و خاندان خود را به نماز و زکات فمان می داد و همواره نزد پروردگارش پسندیده [رفتار] بود.
توصیه های لقمان حکیم به فرزندش حوزه رفتار نیز قابل تأمّل است: یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَی مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِن در ْ عَزْمِ الْأُمُورِ (لقمان: 17)؛ ای پسرك من نماز را برپا دار و به كار پسندیده وادار و از كار ناپسند باز دار و بر آسیبی كه بر تو وارد آمده است شكیبا باش این [حاكی] از عزم [و اراده تو در] امور است.
لقمان حتی به نحوه راه رفتن فرزندش نیز توجه دارد: وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ وَاقْصِدْ فِی مَشْیِكَ
وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ (لقمان: 18-19)؛ و از مردم [به نخوت] رخ برمتاب و در زمین خرامان راه مرو كه خدا خودپسند لاف زن را دوست نمیدارد. در راهرفتن خود میانهرو باش و صدایت را آهستهساز كه بدترین آوازها بانگ خران است.
- نظرات (0)
غفلت تا کی

أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَكُونُوا كَالَّذینَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ (حدید/16)
آیا براى اهل ایمان، وقت آن نرسیده كه دل هایشان براى یاد خدا و قرآنى كه نازل شده ، نرم و فروتن شود؟ و مانند كسانى نباشند كه پیش از این، كتاب آسمانى به آنان داده شده بود، آنگاه روزگار [سرگرمى در امور دنیا و مشغول بودن به آرزوهاى دور و دراز] بر آنان طولانى گشت، در نتیجه دل هایشان سخت و غیر قابل انعطاف شد و بسیارى از آنان نافرمان بودند.
پیام آیه در یک کلام
آیه 16 سوره حدید در یک کلام، هشدار به آن دسته از مۆمنین است که قساوت، دلهایشان را گرفته و به آنها اجازه نمیدهد در مقابل یاد خدا خاشع شوند.
این آیه به آنها توصیه میکند فرصت را غنیمت شمرده و با متوجه ساختن قلب هایشان به خدا و مشغول کردن به یاد او به این غفلت و قساوت پایان دهند.
شرح آیه
كلمه «یَأْنِ» از ریشهی «أنى» به معناى رسیدن وقت چیزی است. «خشوع»، آن حالتی است كه قلب آدمى در پی مشاهدهی عظمتى به خود مىگیرد و هر چیز که خدا را به یاد آدمى بیندازد «ذكر خدا» است و منظور از «ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ» قرآن است.
آیه شریفه مىفرماید: خاصیت یاد خدا چنین است كه چون به میان آید بی درنگ خشوعى در دل مۆمن پدید مىآید، هم چنان كه آیات قرآن نیز چنین است و در دل كسانى كه به خدا و رسولان او ایمان دارند ایجاد خشوع مىكند.
برخی از مفسرین مراد از «ذكر خدا» و «آن حقى كه نازل شده» را یکی دانسته و معتقدند مراد از هر دو، قرآن کریم است و بردن نام قرآن با این دو وصف، برای اشاره به این است كه هر یك از این دو وصفِ قرآن، كافى است كه مۆمن را به خشوع وا دارد.
این آیه به شکل تلویحی، مۆمنینی که به دلیل قساوت قلب در مقابل ذکر خدا خاشع نمیشوند و حقى هم كه از ناحیه او نازل شده قلب هایشان را نرم نمىكند را سرزنش کرده و در آخر، حال ایشان را به حال اهل كتاب تشبیه مىكند كه كتاب خدا بر آنان نازل شد؛ ولی در اثر آرزوهاى طولانى دل هایشان دچار قساوت گردید.
خداوند متعال با عبارت «وَ لَا یَكُونُواْ كاَلَّذِینَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلُ ...» به این حقیقت اشاره کرده که دل هاى مسلمانان همانند دل هاى اهل كتاب دچار قساوت شده، و چون قلب قاسى در مقابل حق خشوع، تأثر و انعطاف ندارد، از مسیر بندگی خدا خارج شده و با بىباكى مرتكب گناه و فسق مىشود. برای همین در آیهی شریفه بعد از «فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ» فرمود : «وَ كَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» و این یعنی نتیجهی قساوت قلب خروج از بندگی خداست.
از تعبیر «لِلَّذینَ آمَنُوا» پیداست که آیه شریفه دربارهی کسانی سخن میگوید که ایمان آوردهاند؛ اما به دلیل بیتوجهی و سهل انگاری در رعایت احکام و دستورات الهی به گناه گرویده و به آن سرگرم شدند و این اشتغال به گناه سبب شده که روح آنها کم کم تاریک شده و گرد گناه بر قلب آنها بنشیند؛ «رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا یَكْسِبُون» مطففین/14: گناهانى كه همواره مرتكب شدهاند بر دلهایشان چرك و زنگار بسته است.
خداوند متعال به این عده که پیش از این، توفیق ایمان آوردن نصیبشان شده بود و اکنون به دلیل ضعف ایمان و اشتغال به گناهان دچار قساوت قلب و نافرمانی خداوند شدهاند؛ با لحنی دلسوزانه و مشتاق به بازگشت آنها میفرماید: آیا وقت آن نشده که دست از گناه و نافرمانی کشیده و به مسیر بندگی خدا و بهره مندی از مواهب و الطاف او برگردید؟!
و در یک جمله: غفلت و بیخبرى تا كى؟!

آیهای بیدار کننده
این آیه از آیات تكان دهندهی قرآن مجید است كه قلب و روح انسان را در تسخیر خود قرار مىدهد و با دریدن پردههاى غفلت ، انسان مستعد را به یکباره بیدار میکند.
برای همین در طول تاریخ، افراد بسیار آلودهاى را مىبینیم كه با شنیدن این آیه چنان تكان خورده اند كه در یك لحظه با تمام گناهان خود وداع کرده و حتى برخی در صف زاهدان و عابدان قرار گرفتند ؛ نمونهای از این افراد فُضیل بن عیاض است.
«فُضیل» كه در كتب رجال به عنوان یكى از راویان موثق از امام صادق (علیه السلام) و از زاهدان معروف از او یاد شده و نوشتهاند که در پایان عمر در جوار كعبه مىزیست و همانجا در روز عاشورا بدرود حیات گفت؛ در آغاز كار، راهزن خطرناكى بود كه همهی مردم از او وحشت داشتند.
روزی از نزدیكى یك آبادى مىگذشت که دختركى را دید و نسبت به او علاقمند شد. عشق سوزان دخترك فضیل را وادار كرد كه شب هنگام از دیوار خانه او بالا رود و تصمیم داشت به هر قیمتى كه شده به وصال او نائل آید. هنگامی كه او قصد ورود به خانه آن دختر را داشت در یكى از خانههاى اطراف، شخص بیدار دلى مشغول تلاوت قرآن بود و به همین آیه رسید: أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ ... این آیه همچون تیرى بر قلب آلودهی فضیل نشست، درد و سوزى در درون دل احساس كرد، تكان عجیبى خورد، اندكى در فكر رفت:
این كیست كه سخن مىگوید؟ و این پیام را به چه كسى مىدهد؟ به من مىگوید: اى فضیل! آیا وقت آن نرسیده است كه بیدار شوى، از این راه خطا برگردى، از این آلودگى خود را بشویى، و دست به دامن توبه زنى؟!
ناگهان صداى فضیل بلند شد و پیوسته مىگفت: بلى واللَّه قد آن، بلى واللَّه قد آن! یعنی به خدا سوگند وقت آن رسیده است، به خدا سوگند وقت آن رسیده است!
او تصمیم نهایى خودش را گرفت و با یك جهش برق آسا از صف اشقیاء بیرون پرید و در صفوف سعادتمندان جاى گرفت؛ به عقب برگشت و از دیوار یا بام فرود آمد و به خرابهاى وارد شد كه جمعى از كاروانیان آنجا بودند و براى حركت به سوى مقصدى با یكدیگر مشورت مىكردند. به یکدیگر مىگفتند: فضیل و دار و دسته او در راهند. اگر برویم راه را بر ما مىبندند و ثروت ما را به غارت خواهند برد!
فضیل تكانى خورد و خود را سخت ملامت كرد و گفت چه بد مردى هستم! این چه شقاوت است كه به من رو آورده؟ در دل شب به قصد گناه از خانه بیرون آمدهام و قومى مسلمان از بیم من به كنج این خرابه گریختهاند! روى به سوى آسمان كرد و با دلى توبه كار این سخنان را بر زبان جارى ساخت:
اللهم انى تبت الیك و جعلت توبتى الیك جوار بیتك الحرام! یعنی خداوندا! من به سوى تو بازگشتم و توبهی خود را این قرار مىدهم كه پیوسته در جوار خانه تو باشم.
خدایا از بدكارى خود در رنجم و از ناكسى در فغان! درد مرا درمان كن! اى درمان كنندهی همهی دردها! و اى پاك و منزه از همهی عیب ها! اى بىنیاز از خدمت من! و اى بىنقصان از خیانت من! مرا به رحمتت ببخشاى و مرا كه اسیر بند هواى خویشم از این بند رهایى بخش!
خداوند متعال نیز دعاى او را مستجاب كرد و به او عنایت ها فرمود. فضیل از همان جا بازگشت و به سوى مكه آمد. سال ها در مجاورت خانه خدا زندگی کرد و از جمله اولیاء گشت.
منبع:
در نگارش این مقاله از تفسیر المیزان و نیز تفسیر نمونه استفاده شده است.
- نظرات (0)
تابلوهایی برای دیوار زندگی

تو هر خونه ای وارد میشی, میبینی که تابلوهای متفاوتی رو به دیوارها نصب کردن, یه خونه پره از تابلوهای طبیعت مثل گل و منظره و درخت و سبزه, یه خونه دیگه عکس های خودشون رو به دیوارها زدن و خونه بعدی شاید اصلاً هیچ تابلویی نداشته باشه.
اما در کنار این تابلوها یه قاب های طلایی و زیبا هم وجود داره که فکر می کنم با نصب کردنش تو خونه ها و اینکه آدم هر روز اونها رو ببینه, خیلی میتونه به زندگی پر تلاطم امروز ما آدم ها کمک کنه و بهمون انرژی بده تا در مسیر زندگی کم نیاریم و بتونیم با استقامت بیشتری این مسیر رو طی کنیم.
این قاب های طلایی و ارزشمند هستند که میتونن نقشه زندگی رو به ما نشون بدن و در شب های سرد و تاریک زندگی که هیچ کسی پیدا نمیشه دست ما رو بگیره و به ما کمک کنه این تابلوها, با مهربانی و عطوفت خاصی می گویند:
(وَ أَنَّ هذا صِراطی مُسْتَقیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ: و [بدانید] این است راه راست من؛ پس، از آن پیروی کنید. و از راهها[ی دیگر] که شما را از راه وی پراکنده میسازد پیروی مکنید. اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است، باشد که به تقوا گرایید.( الأنعام: 153)
در طول تاریخ هم آدم هایی که تو خونه هاشون این تابلوها وجود داشته, آدم هایی بودن پر از صفا و دوستی و مهربانی, که زندگی با تمام سختی هاش هرگز نتونسته ذره ای از نشاط و شادابی اونها کم کنه و لحظه ای هم ناامید و سرگردان نشدن که خدایا من باید الان چکاری رو انجام بدم؟ چون در ثانیه ثانیه زندگی با این قاب ها که گاهی بر روی دیوار خونه هاشون نصب بوده و گاهی بر دیوار قلبشون جا گرفته بوده, میدونستن که باید چه طور با پستی و بلندی های زندگی کنار بیان و اونها رو با امنیت کامل و سرعت مجاز رد کنن.
1)تابلوی گذشت
(وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَكَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ: و نیكى با بدى یكسان نیست. [بدى را] به آنچه خود بهتر است دفع كن؛ آنگاه كسى كه میان تو و میان او دشمنى است، گویى دوستى یكدل مىگردد.( فصلت: 34)
بزرگواری و کرامت به عنوان یک خصیصه انسانی، زیباترین جلوه های اخلاقی را ترسیم می کنه. این مسئله در مناسبات اجتماعی ، بویژه در زندگی مشترک، حضور موثر و نافذی دارد. زن و شوهر بیش از هر مجموعه انسانی دیگر باید نسبت به هم روحیه بزرگ منشی داشته باشند. یکی از نشانه های بزرگ منشی و کرامت، عفو و گذشت و مدارا نسبت به هم است.
بله گذشت! اگر این تابلو را سرلوحه ی زندگی هایمان قراردهیم قطعاً بسیاری از مشکلات خانواده حل خواهد شد.
آموزه های اخلاقی اسلام، مدارا در اجتماع و محیط خانواده را توصیه می كند و همسران را به ایجاد فضایی آرام و به دور از تنش دعوت می کند. زن و یا شوهر با چشم پوشی از خطای همسر به نوعی شخصیت خویش را تکریم می كنند و رشد می دهند.
2)تابلوی تلاش
(وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْكُنُوا فیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ:و از رحمت اوست كه براى شما شب و روز را قرار داد تا در شب آرامش گیرید و تا (در روز به كسب و كار) از فضل و بخشش او جستجو نمایید، و شاید سپاسگزارید.)( القصص :73)
3)تابلوی آرامش
(الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ: همان كسانى كه ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام مىگیرد. آگاه باش كه با یاد خدا دلها آرامش مىیابد)(. الرعد: 28)
یاد خدا را از زندگی هایمان پاک نکنیم؛ تا می توانیم معنویت و یاد خدا را در زندگی های خود ساری و جاری کنیم، اگر می خواهیم آرامش داشته باشیم.

4)تابلوی خوشبختی
(والَّذِینَ یُۆْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ أُوْلَـئِکَ عَلَی هُدًی مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ: و آنان که به آنچه بر تو و بر پیامبران پیش از تو نازل شده است ایمان میآورند و به آخرت یقین دارند. آنهایند که از هدایتی از جانب پروردگارشان برخوردارند و آنها همان رستگارانند.))(بقره 4و5)
بله دوست عزیزم! اگر خواهان خوشبختی واقعی هستیم حواسمون به این چند نکته باشد:
ایمان به آنچه بر ما نازل شده نه اینکه فقط بگوییم مسلمانیم و از زیر اعمالی که نشاندهنده ی ایمان واقعی ما است شانه خالی کنیم و حرف هایی بزنیم و اعمالی را مرتکب شویم که ایمان و مسلمانی ما را زیر سۆال ببرد ؛ " روزه مال 1400 سال قبل بوده نه الان، کجای قرآن گفته حجاب و حجاب مال اعراب بی سواد بوده و..."
به آخرت یقین داشته باشیم و بدانیم اعمال ما بالاخره روزی حساب و کتاب می شوند؛ "کی گفته قیامتی هست" را از گوش هایمان بیرون کنیم.
5)تابلوی موفقیت
(وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ: و از نعمت پروردگار خویش [با مردم] سخن گوى)(ضحی 11)
بیان موفقیت ها و پیروزی ها ، اثرات معجزه آسایی در زندگی دارد و بر روح و جان خود انسان نیز اثر آرام بخشى مى گذارد. یادآورى موفقیت ها سبب مى شود كه انسان كمبودها را كمتر احساس كند، از بیماری ها شكوه نكند ، چرا كه بر سلامت اعضاء دیگر خود شكرگزار است، بخاطر از دست دادن چیزى جزع و فزع ننماید چرا كه بقیه امكانات خود را بازگو مى كند.
6)تابلوی ثروت
(فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً, یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً , وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً: و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است.[تا] بر شما از آسمان بارانِ پی در پی فرست و شما را به اموال و پسران، یاری کند، و برایتان باغها قرار دهد و نهرها برای شما پدید آورد.( 10تا12:نوح)
بسیاری از مشکلات بشر به سبب گناهان است. استغفار و توبه موجب می شود تا انسان به مسیر درست بازگردد و خود را سرزنش کند که مسیر نادرستی را پیموده است. از این رو در آیات قرآنی استغفار به عنوان عامل مهم در دفع و رفع بلا و جلب نعمت معرفی شده است.
از جمله کارکردهای استغفار افزایش رزق است که در آیات آمده و امیرمۆمومنان علی(علیه السلام) نیز درباره آن می فرماید: الاستغفار یزید فی الرزق؛ استغفار روزی را زیاد می کند.(بحارالانوار ، ج37 ، ص 13)
امام صادق (علیه السلام) برای «استغفار» چنین تأثیری را بیان کرده است: «زمانی که روزی شما کاستی گرفت و اندک شد، رو به استغفار و طلب توبه کنید که پروردگار متعال ، خود این راه را برابر ما گشوده و فرموده است:
یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْكُم مِّدْرَارًا وَیُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَیَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا :
[تا] بر شما از آسمان بارانِ پى در پى فرستد.
و شما را به اموال و پسران، یارى كند، و برایتان باغها قرار دهد و نهرها براى شما پدید آورد.»(بحارالانوار، ج78، ص201. نوح، آیه 11 و 12)
7)تابلوی ازخودگذشتگی
((وَیُۆْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ: و دیگران را بر خویش ترجیح میدهند هر چند خود نیازمند باشند و آنان که از بخل خویش درامان مانده باشند رستگارانند.)(حشر9)
مقصود از ایثار و ازخودگذشتگی این است كه انسان كاری را بدون «چشمداشت» و انتظار عوض از فرد یا جامعه انجام دهد، در برابر آن كاری كه جنبه معامله و معاوضه دارد و شخص به منظور كسب منافع مادّی زیر بار عمل میرود.
فرض كنید مردی است كه از مشاهده مناظر رقّت بار بینوایان و یتیمان، سخت رنج میبرد و یا از كمك به این گروه خوشحال و شادمان میگردد، هرگاه همین فرد بدون ریا و تظاهر، قسمتی از زندگی خود را كه از آن نیز بینیاز نباشد در اختیار این گروه بگذارد، در این موقع این عمل را «ایثار» و از خودگذشتگی مینامند؛ درست است كه این كار او را از ضربات شكننده وجدان آزاد میسازد و به زندگی او نشاط و شادی میبخشد، امّا چون او در این كار محرّك مادّی و سود دنیوی ندارد و حسّ مقابله و معاوضه او را بر این كار وادار نساخته است، از این نظر یك چنین كاری از نظر عقل و شرع، عملی شایسته و یك نوع فداكاری شمرده میشود.
به عبارت دیگر: در قضاوت و داوری خود كه آیا كدام عمل ایثار و ازخودگذشتگی است، باید انگیزهها را در نظر گرفت. كارهای عاطفی انسانی كه گاهی از آن به ایثار و ازخودگذشتگی و جانبازی تعبیر میآورند، فعّالیّت هایی است كه در آن حساب و كتابی مطرح نباشد و شخص هنگام عمل، هیچ نوع سود مادّی را در نظر نگیرد و انگیزههای كاری در درون او نهفته و در اعماق قلب او لانه گزیند و بدون تشویق و تقدیر، بدون تظاهر و ریا، بدون انتظار نفع و سود از فردی یا جامعهای، آن را انجام دهد.
ولی هرگاه در انجام عمل، محاسبات مادّی نادیده گرفته نشود و محرّك وی برای عمل، انتظار عوض مادّی از فردی یا اجتماعی باشد، در این صورت باید این عمل را یك نوع معامله و معاوضه نامید و شخص را یك فرد معاملهگر شمرد.
منابع:
پاسخ به پرسش های مذهبی،تالیف آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله سبحانی
- نظرات (0)
اسباب نزول
اسباب النزول چیست؟
اکثر آیات قرآن بدون آن که به حادثه خاصی مربوط باشند نازل شده اند؛ یعنی شأن نزول خاصّی نداشته اند. ولی پارهای دیگر دارای سبب نزول یا شأن نزولی هستند.
گاهی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) پرسشی می کردند و در جواب، آیه یا آیاتی نازل می شد، و زمانی حادثه ای پیش می آمد یا صدور حکمی ضرورت می یافت و بدین جهت آیه ای از قرآن فرود می آمد. این حادثه یا لزوم حکم یا سئوال را «شأن نزول» یا «سبب نزول» می گویند که به طور کلّی و به حالت جمع «اسباب نزول» نامیده می شود.
اقسام اسباب نزول
1. اسباب نزول متعدد و نازل واحد: در معنای سبب نزول گفتیم که گاه جریانی پیش می آمد که سبب نزول یک یا چند آیه می شد. و گاهی هم خود این سبب در بیشتر مکان ها یا در مورد بیشتر افراد و موارد تکرار می گشت. این وضع را تعدّد اسباب وحی و نازل واحد می نامند.
بنابر این، گاهی ممکن است تعدّد اسباب نزول اقتضای تعدد نزول را نماید، اگر چه آیه یا آیات نازل شده واحد باشد. مثلا برخی گفته اند سورهء حمد در دو نوبت نازل شد، یک بار در مکه و بار دیگر در مدینه. لذا می بینیم که در این مورد تعدّد اسباب و تعدد نزول وجود داشته، ولی نازل واحد بوده است.
2. سبب نزول واحد و نازل متعدّد: ممکن است نازل متعدد باشد و سبب نزول واحد. چنان که ام سلمه به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) عرض کرد: ای رسول خدا! نمی شنوم که خدا در خصوص هجرت یادی از زنان کرده باشد؟! خدای تعالی این آیه را نازل فرمود: «خداوند، درخواست آنها را پذیرفت (و فرمود:) من عمل هیچ عمل کننده اى از شما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد شما همنوعید، و از جنس یکدیگر! آنها که در راه خدا هجرت کردند، و از خانه هاى خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند، و جنگ کردند و کشته شدند، به یقین گناهانشان را مى بخشم و آنها را در باغ هاى بهشتى، که از زیر درختانش نهرها جارى است، وارد مى کنم. این پاداشى است از طرف خداوند و بهترین پاداش ها نزد پروردگار است». (آل عمران، 195)
خدای سبحان در این معنا آیه دیگری نیز نازل فرموده است: «به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانى که بسیار به یاد خدا هستند و زنانى که بسیار یاد خدا مى کنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است». (احزاب، 35)
به این ترتیب سبب نزول که همان پرسش ام سلمه است واحد است و نزول به صورت متعدّد یعنی دو آیه ی مزبور از دو سوره ی آل عمران و احزاب است.
3. سبب نزول، خاص و نازل واحد با لفظ خاص؛ یعنی آیه ای که نازل شده، هم لفظ آن و هم سبب نزول آن خاص است؛ مانند آیهء «تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ وَ تَبَّ» که در مورد ابولهب نازل گردید، و جهت سبب آن بوده و با لفظ خاص نازل شده است.
بر اساس مطالبی که ذکر شد؛ اگر روایاتی نقل شود که مثلا بگوید آیه: «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»، به این سبب نازل شده، و روایات دیگری نقل شود که بگوید آیه مذکور به سبب دیگری نازل گردیده است، نباید گفت تعارضی در کار است؛ زیرا ممکن است نزول این آیه در مورد زیادتر از یک سبب بوده است. جریان در باب تعدّد اسباب نزول و نازل واحد این گونه است.

همچنین اگر روایات در مورد آیه ای از آیات به لحاظ سببی اختلاف داشته باشد؛ زیرا همان طور که گفتیم ممکن است نازل متعدد و سبب نزول واحد باشد. و جایز است که سببی برای نزول آیه ای نقل شود و مقصود از آن تفسیر باشد. به خصوص که عادت صحابه و پیامبر و تابعین این بود که وقتی یکی از آنان می گفت این آیه در فلان مورد نازل شده، مرادش آن بود که آیهء مورد نظر متضمّن این حکم است، نه آن که این حکم سبب نزول آن آیه است.
در پایان تذکر این نکته ضروری است که به طور کلی سببی که نزول آیه یا آیاتی را ایجاب می کند، چنین نیست که مفهوم و مدلول قرآنی آن مقیّد و مختصّ به همان مورد خاصّ باشد، بلکه حکم و مفهوم آن به موارد مشابه آن نیز تعمیم و سرایت داده میشود.
اولین کتاب اسباب نزول آیات قرآن کریم را چه کسی نوشته است؟
بحث اسباب نزول؛ همزمان با نگارش محورهای مختلف تاریخ و همزمان با نزول قرآن، مطرح گردید و سپس بهصورت نوشته در آمد. البته با این ویژگی که اسباب نزول، ضمن بحثهای تفسیری و به شکل پراکنده و نقل روایت مطرح میشد، و به دورههای بعد منتقل میگردید.
محدّثان در کتابهای حدیثی خود و مفسّران در تفاسیر خود از آن بهرهمند شدند و دانشمندان از قرن نخست، آثاری را به آن اختصاص دادند. در دو قرن اول، تألیفات با عنوان «نزول القرآن» یا «تنزیل القرآن»، نام برده میشد. از قرن سوم، نام «اسباب النزول» نیز اضافه گردیده است.
ابن ندیم –نویسنده ی الفهرست- نخستین مجموعه ی اسباب النزول را از ابن عباس با نام «نزول القرآن» به روایت عکرمه (104 ق) و ضحاک (105 ق) دانسته است.
در قرن دوم قمری، یک اثر چاپ شده و دو اثر، تنها با ذکر نام به جای مانده است، که تألیف محمد بن مسلم بن شهاب الزهری (124 ق) با عنوان «تنزیل القرآن الکریم بمکة و المدینة» اولین اثر موجود است و به همراه کتاب «الناسخ و المنسوخ»، انتشار یافته است.
البته ممکن است این کتاب، جمع آوری نظرات و نقلهای ابن شهاب زهری در باب اسباب النزول باشد و خود او چنین کتابی ننوشته باشد. به علاوه، برخی در استناد این کتاب به زهری اشکال گرفتهاند.
در سدهء سوم و چهارم، از پنج عنوان تألیف، تنها ذکر نامی به جای مانده است. اسباب النزول، علی بن عبد اللّه بن جعفر مدینی (161 - 234 ق) نخستین و قدیمیترین نگارش به صورت مستقل با این نام است، ولی به دست ما نرسیده است. در سده ی پنجم، «اسباب النزول» ابوالحسن علی بن احمد واحدی نیشابوری (468 ق) از مهم ترین و مشهورترین کتاب در علم اسباب نزول است، که چاپ هم شده است.
واحدی نیشابوری، اسباب النزول را به شیوه روایی از آیه ی «بسم الله الرّحمن الرّحیم» سوره حمد تا انتهای قرآن پی گرفته و ذیل هر آیه سبب و شأن نزول آنرا از راویان مختلف نقل نموده است، همچنین آیاتی را که در شأن حضرت امام علی (علیه السلام) نازل شده ذکر کرده است. (تفسیر و تفاسیر شیعه، ص 125) البته اسباب النزول واحدی شامل تمامی آیات قرآن نیست و تنها شأن نزول آیاتی را که توانسته جمع آوری کند و یا برای او روایتی نقل شده بود را آورده است.
از مجموع سور قرآن، راجع به 82 سوره، 883 مورد سبب نزول نقل کرده است. و دربردارنده اکثر روایات از پیامبر (صلی الله و علیه وآله) و دیدگاه های صحابه و تابعین می باشد.
بنابراین، مشهورترین کتاب در اینباره «اسباب النزول» واحدی نیشابوری است که انتشار یافته است.
- نظرات (0)
خانواده موفق ازنظرقران

فلسفه تشکیل خانواده
چرا اسلام به تشکیل خانواده بها می دهد؟
کلید گشایش این سؤال در قرآن است. طبق آیات الهی، انسان ها طوری آفریده شده اند که جفت خواهی به سرشت و آفرینش آنها برمی گردد. خداوند در سوره نبا آیه 8 چنین می فرماید:« وَخَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجًا ؛ ما شما را جفت جفت آفریدیم. » بنا بر این زن و مرد کامل کننده یکدیگرند و با وجود هر یک، دیگری به کمال رسیده و در کنار هم به آرامش می رسند.
در سوره روم آیه 21 می فرماید: «و از نشانه های او این که از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدان ها آرام گیرید، و میانتان دوستی و رحمت نهاد. آری، در این [نعمت] برای مردمی که می اندیشند قطعاً نشانه هایی است.»
از دیدگاه قرآن اصولاً خلقت موجودات و از جمله انسان ها به صورت زوج است که به حسب فطرت در پی یافتن مکمل و نیمه دیگر خود می باشند تا به آرامش، کمال و مودتی که خداوند وعده داده است برسند و خاصه در وجود انسان زمینه ای از مودت و رحمت وجود دارد که تجلی گاه آن فقط محیط خانواده است.
درحقیقت خانواده تنها محیطی برای ارضای نیاز ها وتوالد و تناسل نیست بلکه نهادی است که اهداف والاتر و بالاتری را در برنامه جامع خود دارد.
مهمترین رکن جامعه چیست ؟
خانواده مهم ترین خشت بنای اجتماع است و اگرخانواده سالم، متعالی و استوار باشد می توان به داشتن جامعه ای سالم، متعالی و استوار امیدوار بود. خانواده رکن طبیعی و اساس اجتماع و واحد بنیادی جامعه اسلامی است و درحفظ و گسترش قدرت ملی نقش مؤثری ایفا می کند.
در بسیاری از خانواده ها عموماً و در خانواده های موفق اسلامی پدران و مادران و فرزندان نسبت به یکدیگر فداکاری می کنند و همگی مانند یک روح اند در چند بدن و مظهر وحدت اند نه کثرت.
در یک خانواده موفق قرآنی در واقع پدر و مادر هسته مرکزی و کانون خانواده هستند که در راس هرم قرار دارند و فرزندان در گرد این کانون می باشند.
ابن سینا بیان می کند اساس توفیق هر خانواده بر چهار رکن بنا شده است : «آرامش و سکون، عشق، رحمت و اخلاق»
خانواده در نگاه قرآن نه مرد سالار است، نه زن سالار و نه فرزند سالار؛ بلکه جایگاه مودت، رحمت و تفاهم سالاری است. در این محیط سالم، درستی، صداقت، عدالت و سعادت آموزش داده می شود و خلأروحی هر یک توسط دیگری پر می شود و به وحدت رسیدن و فنا در یکدیگر را می آموزند و این همان چیزی است که هماهنگ با خلقت و آفرینش زن و مرد است.
معیار خانواده موفق از منظر قرآن
خانواده موفق یعنی تپیدن یک قلب در سینه همه اعضای آن، یعنی روحی مشترک در چندین کالبد که باعث می شود همگام و همراه یکدیگر به سمت کمال ره بپیمایند.
در این خانواده، وحدت، هماهنگی و انسجام اهمیت بسیار دارد، تفرقه جایی ندارد و کار ها با شور و مشورت سرانجام می گیرند.برای داشتن یک کانون گرم و موفق باید قدم اول را درست برداریم و آن انتخاب همسر با ملاک های اسلامی است که مهم ترین آنها، ایمان و باورهای صحیح، حسن خلق، تقوا و سلامت جسمی و روانی است. در این صورت است که می توان به داشتن خانواده ای موفق امیدوار بود.
ابن سینا بیان می کند اساس توفیق هر خانواده بر چهار رکن بنا شده است : «آرامش و سکون، عشق، رحمت و اخلاق» .
از این رو خانواده هایی که سنگ زیربنای زندگی خود را بر پایه ارکان یاد شده بگذارند موفق محسوب می شوند.
رشد معنوی در خانواده موفق

از دیگر ویژگی های خانواده موفق این است که از عواطف و اخلاق و دیانت اشباع شده و بستری گردیده باشد برای رشد معنوی اعضای آن، زمینه ای برای بروز پاکی و عدالت هم در بین اعضای خود و هم در سطح اجتماع خواهد شد.
در خانواده موفق زن و مرد تعهداتی را که نسبت به یکدیگر و مسئولیتی که در قبال فرزندان دارند، همواره در نظر می گیرند به همین دلیل آنها در تربیت فرزندان سالم و صالح حداکثر تلاش را می نمایند و با هر گونه امکاناتی سازگار می باشند.
در خانواده ایده آل با ویژگی هایی روبه رو می شویم که همه حکایت از یکی شدن آرزوها، خواسته ها و حتی رؤیاهای زوجین دارد. بر تحکیم روابط بین یکدیگر تاکید می ورزند و برای حفظ آن از نفوذ و مداخله نگرش های مخرب و زیان آور دوری می کنند.
یک زوج موفق، علاوه بر این که می توانند احساسات و عواطف خود را بیان کنند می توانند هنگام بروز موارد تنش زا، بر رفتارهای خود تسلط داشته و با شیوه ای صحیح اختلاف ها را برطرف و تضاد ها را حل کنند و آرامش را به خانه باز گردانده و محیطی مناسب برای پرورش و تکامل یکدیگر و فرزندان خود فراهم سازند.
انعطاف پذیری، گذشت و قدردانی از زحمات یکدیگر، از دیگر مشخصه های بارز این خانواده هاست. به طور کلی معیارهای قوام و پایداری یک زندگی و به تبع آن، توفیق در زندگی مشترک را می توان در شش اصل خلاصه کرد:
نخست اصل « تفاوت میان زن و مرد»، چرا که اطلاع از کم و کیف این تفاوت ها راهگشای زندگی است و خوشبختی تمام اعضای این کانون مقدس را تامین می کند. در پرتو همین دریافت، احترام به آنها که پدید آورنده اصل دوم است دیده می شود و اصل یاد شده « تعاون در خانواده » می باشد، بخصوص آن که در پی خود «گذشت و ایثار» که اصل سوم است، نیز وجود داشته باشد.
همچنین در مثلث مذکور « تفاوت، تعاون و گذشت » نقش اساسی در« تفاهم » به عنوان اصل چهارم و اساسی بین اعضای این جامعه کوچک و ایجاد «توازن» (اصل پنجم) در زندگی خانوادگی دارد. از این رو، هر خانواده با گذر از این مراحل است که در می یابد«تبادل اندیشه» به عنوان اصل ششم در توفیق خانواده چه تاثیر عظیمی در بهبود روابط خانوادگی دارد.»
در یک خانواده مطلوب و موفق اسلامی سلسله مراتب به خوبی رعایت می شود؛ پدر و مادر اقتدار ویژه ای دارند و فرزندان در نوجوانی و حتی میانسالی احترام خاصی برای والدین قائلند.
بین زن و شوهر نیز احترام و اقتدار شوهر پذیرفته شده و زن در مواردی می پذیرد که مرد تصمیم نهایی را بر عهده داشته باشد. در منظومه زن و شوهری، وظایف به خوبی انجام می شود و مودت و رحمت بین زن و شوهر برقرار و نیازهای عاطفی دو طرف مورد توجه است. والدین با شور و شوق به وظایف خود عمل می کنند و بر ارزش وظایف خود آگاهند.
در خانواده قرآنی التزام به تقوا و اجتناب از گناهانی مانند موسیقی و آواز خوانی حرام، شراب خواری، غیبت و تهمت و رذایل اخلاقی مانند تکبر و حسد، مورد توافق همه اعضا می باشد. البته ممکن است لغزش هایی صورت گیرد، ولی بنای افراد بر رعایت تقوا است
رعایت حدود بر روی خط اعتدال
در یک خانواده موفق حدود حجاب، روابط با نامحرمان و حدود در داخل خانه رعایت می شود. البته همه قیود باید بر اساس منطق و متعادل باشد وهرگونه افراط در اجرای حدود از سوی مرد در خانواده نه تنها به تعادل روحی و روانی اعضای خانواده کمک نمی کند، بلکه آسیب های جدی به آنان وارد می سازد و موجب رفتار نا بهنجار و عدم سلامت روانی آنها می شود.
در خانواده قرآنی التزام به تقوا و اجتناب از گناهانی مانند موسیقی و آواز خوانی حرام، شراب خواری، غیبت و تهمت و رذایل اخلاقی مانند تکبر و حسد، مورد توافق همه اعضا می باشد. البته ممکن است لغزش هایی صورت گیرد، ولی بنای افراد بر رعایت تقوا است.
حقوق افراد مورد توجه و اصل بر عدالت است. به روابط با خویشاوندان، بویژه والدین زن و شوهر، توجه می شود و تعامل و حمایت اجتماعی بین خویشاوندان ارزش به شمار می رود. خانواده موفق از نظر اسلام از هر مشکل و اختلافی مصون نیست، ولی در اختلاف ها حریم ها شکسته نمی شود و افراد پس از فرو نشستن هیجانات، به دنبال حل مشکل و حتی اصلاح و جبران ضعف ها و رفتارهای نامناسب خود هستند. افزون بر این، باورهای دینی پایدار، عدالت محوری و مدارا سه مفهوم مرکزی خانواده مطلوب و موفق از دیدگاه اسلام است.
ائمه ، نمونه ای از خانواده موفق می باشند !
سیره خانوادگی ائمه(علیهم السلام) نمونه کامل یک خانواده موفق و مطلوب اسلامی است. در این خانواده ها رابطه عاطفی بسیار عمیق است به گونه ای که حضرت زهرا(سلام الله علیها) عشق و محبت خود را نسبت به حضرت علی(علیه السلام) در سخن با سلمان ابراز می دارد.

امامان معصوم(علیهم السلام) برای همسران خود شخصیت و اعتبار قائل بودند ،دراموراقتصادی، استقلال نظر آنها را ارج می نهادند.درامورمعنوی ازآن ها کمک می گرفتند . دربرخورد با فرزندانشان محبت، احترام، بازی با آنان، پذیرش آنان، آزادی و در عین حال نظارت برآنان، رعایت اعتدال بین آنها، دوری از تنبیه و سرزنش وبه طورکلی نرمی ومدارا با آنان را اصل قرارمی دادند.» و نیز باید گفت خانواده موفق خانواده ای است که در همه جوانب مثبت و موفقیت آمیز، از رشدی متعادل و هماهنگ برخوردار باشد و از افراط وتفریط خودداری کند.
نتیجه گیری
برای داشتن خانواده ای موفق، باید فصل اول را درست آغاز کرد با انتخاب همسری شایسته و واجد معیارهای قرآنی، آنچه در فصلی اتفاق می افتد بر فصل بعدی اثر می گذارد. باید تلاش کنیم فصل های اولیه را بسازیم تا فصل های بعدی تقویت شوند.
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433»»