لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
دل های اهل بهشت

روزی از روزها که رفته رفته زمستان رخت بر می بست و بهار نزدیک می شد، بچه ها وارد مکتب خانه شدند، دور بخاری هیزمی نشستند. گرمای این آتش، آن هم در این زمستانِ سرد، عجب لذتی دارد! لحظاتی نگذشته بود که میرزا ابراهیم وارد شد. بچه ها به احترام میرزا ایستادند. درس آن روز مثل همیشه به خوبی تمام شد. وقت خداحافظی، میرزا رو به بچه ها گفت: «گل های امت محمد! من امروز برای زیارت آقا امام رضا (علیه السلام) عازم مشهد هستم! سفر من 10 روز طول می کشد. خواهشی از شما دارم! الان که به خانه رفتید، کیسه ای بردارید! و در آن به تعداد افرادی که در دلتان نسبت به آنان کینه دارید، چند سیب زمینى بگذارید! و قول بدهید که این کیسه را در این دَه روز همیشه همراه خود داشته باشید و هیچگاه از خودتان دور نکنید! بچهها هم قول دادند که این کار را انجام بدهند. دست میرزا را بوسیدند، التماس دعا گفتند و از مکتبخانه بیرون رفتند. به خانه که رسیدند، بعضی سه سیب زمینی و برخی چهار عدد و افرادی هم پنج یا هفت یا دَه سیب زمینی درون کیسه ای قرار دادند. روزها و شب ها می گذشت ...
کیسه های سیب زمینی همراه بچه ها بود. دقیقاً آنطور که میرزا خواسته بود. میرزا از سفر برگشت. اهل روستا به دیدار او آمدند. بچه ها هم آمده بودند... به همراه کیسه های سیب زمینی! صبحِ فردا، بچه ها با کیسه هایی که در دست داشتند به مکتبخانه آمدند. فضای اتاق کوچک، پر شده بود از بوی سیبزمینی گندیده! میرزا که آمد بچه ها از جا بلند شدند. خواستند به رسم هر روز، صلوات بفرستند اما بوی بد سیب زمینی حال و هوایی باقی نگذاشته بود! میرزا از بچه ها پرسید که با کیسه ها چه می کنید؟!
آنجا بود که همه از بوی سیب زمینی گندیده گلایه کردند! بعضی که درون کیسه شان تعداد بیشتری سیب زمینی بود، از سنگینی آن هم شاکی بودند! می گفتند که بوی بد و سنگینی کیسه ما را از زندگی انداخت! نه خواب داشتیم، نه خوراک! نه حال بازی و نه رمقی برای کار کردن! آنجا بود که میرزا گفت: «این سیبزمینی های گندیده ی درون کیسه، همان کینه های درون قلب شما هستند. کینه و نفرت، دل انسان را فاسد می کند. تا جایی که آدمیزاد، خود از بوی درون قلبش آزار می بیند و سنگینی آن، آرامش را از زندگی انسان سلب می کند.» بچه ها با تعجب به همدیگر نگاه میکردند. چرا تا بحال متوجه این نکته نشده بودیم؟! میرزا ادامه داد... گفت: گل های امت محمدی! درس امروز ما این آیه از کلام خداست:
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِینَ وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ. به یقین، پرهیزگاران در باغ های بهشت و در کنار چشمهها هستند. فرشتگان به آنها میگویند با سلامت و امنیّت داخل این بهشت شوید! هر گونه کینه [و نفرت] را از سینه آنها برمیکنیم [و روحشان را پاک میسازیم]؛ در حالی که همه برابرند، و بر تختها رو به روی یکدیگر قرار دارند. میبینید؟ دل های خالی از کینه نشانه ی اهل بهشت است!
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِینَ وَ نَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ. به یقین، پرهیزکاران در باغ های بهشت و در کنار چشمهها هستند. فرشتگان به آنها میگویند با سلامت و امنیّت داخل این بهشت شوید! هر گونه کینه [و نفرت] را از سینه آنها برمیکنیم [و روحشان را پاک میسازیم]؛ در حالی که همه برابرند، و بر تختها رو به روی یکدیگر قرار دارند.
میبینید؟ دل های خالی از کینه نشانه ی اهل بهشت است! فرزندان عزیزم... امروز دعایی به شما یاد میدهم که آیهای از آیات قرآن است. آن را در قنوت نمازتان بخوانید!
رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ. پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینه ای نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحیمی...
عزیزانِ من... وارد فصل جدید از سال که بهار است شده ایم، طبیعت دگرگون می شود... بیایید دل هایمان را دگرگون کنیم. خدا از من و شما میخواهد که به یکدیگر محبت و مهربانی کنیم، کینه ها را دور بریزیم. این نشانه ایمان است. گلهای من! به سیره نبیّ اعظم (صلی الله علیه و آله) نگاه کنید! در روز فتح مکه، برخی از مسلمانان فریاد می زدند: «الیوم یوم الملحمة» یعنی امروز روز انتقام و سختگیری است! در این هنگام پیامبر ندا سر داده؛ خطاب به مسلمین گفتند: «الیوم یوم المرحمة» یعنی امروز، روزِ عفو و بخشش است. پس تنها چند نفر انگشت شمار از مردان مکه به جرم توطئهگری کشته شدند، و زنان و کودکان و سایر مردان همگی به دستور پیامبر آزاد شدند. این مشرکین، همان کسانی بودند که نیزه بر قلب سمیه فرو کردند. همان کسانی که یاسر و بلال و ... را به بند کشیده و به سخت ترین صورت، مورد شکنجه و در شِعب ابیطالب، مسلمانان را به ناجوانمردانه ترین وجه، مورد آزار، حصر و تحریم قرار داده بودند. اما پیغمبر چه کرد؟ کینه به دل گرفت؟! نه عزیزانم... قلب پیامبر، همان پیامبری که به مقام قَابَ قَوْسَینْ أَوْ أَدْنی رسید، جای کینه نبود. قلبی که بوی شکوفه های بهار از آن استشمام شود، پاک تر و منزه تر از آن است که جایگاه بوی بدِ حقد و کینه باشد. فرزندانم... سیره پیغمبر را از یاد نبرید. قرآن را فراموش نکنید.
«إِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ. شیطان قصد آن دارد كه میان شما عداوت و كینه بر انگیزد...» اما حواسمان باشد... از گام های شیطان پیروی نکنیم: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ. اى كسانى كه ایمان آوردهاید... همگى در صلح و آشتى درآیید! و از گامهاى شیطان، پیروى نكنید كه او دشمن آشكار شماست.»
- نظرات (0)
افسانه یا واقعیت

بشر در طول زندگی پر اُفت و خیز خود با پدیده دین، مواجه بوده است. چیزی که نوید سعادت ابدی، در پرتو ایمان به مبدءی نامتناهی را در سرلوحه خود قرار داده است. اما همگان در مواجهه با آن برخوردی یگانه نداشتند. برخی پیام انبیا را مطابق با فطرت و عقل بی آلایش خود یافته، به آن معتقد گردیدند و بعضی دیگر راه عناد در پیش گرفته چشم و گوش حقیقت-بین خود را بستند و نه تنها خود گمراه شدند که به گمراه سازی دیگران نیز همت گماردند. قوم نوح طبق آنچه از قرآن استفاده میشود، راه عناد در پیش گرفته، جز عده کمی موعظههای چند صد ساله نوح را نشنیدند و هم گمراه شدند و هم گمراه ساختند. پس سزاوار عقوبت الهی گشته، به طوفانی سهمگین گرفتار شدند. برخی از متون دینی همچون تورات و قرآن، به فراخور حال، سرگذشت عدههای از اقوام پیشین از جمله قوم نوح را نقل نموده اند تا موعظه ای باشد برای مومنان. آنچه دغدغه تاریخ پژوهان و برخی از روشنفکران امروزی را بر انگیخته وجاهت سندی این متون در نقل سرگذشتهای تاریخی است. نویسنده مقاله «طوفان نوح، بیشتر شوخی تا جدی» با ادبیاتی توهین آمیز سعی دارد با بررسی داستان طوفان نوح -که هم در تورات و هم قرآن آمده است- این کتب دینی را افسانه پرداز معرفی نماید. در این نوشتار به بررسی شبهاتی که در مقاله مزبور آمده میپردازیم .
داستان نوح در تورات
در منابع یهود(تورات کنونی) بحث مشروحی پیرامون زندگی نوح آمده که از جهات زیادی با قرآن متفاوت است و طبق عقیده مسلمانان از نشانههای تحریف تورات میباشد.[1] بسیاری از خصوصیاتی که برای کشتی نوح بیان شده، یا برخی از ماجراهای بعد از طوفان که در تورات نقل شده، در قرآن نیامده است.[2] به طور کلی طبق آنچه در سِفر تکوین تورات میخوانیم، نوح پیامبری از پیامبران خدا بود که 950 سال عمر نمود. پس از آنکه قومش از پیروی او سر باز زدند، مورد غضب الهی قرار گرفته مقرر گشت بر اثر طوفانی سهمگین نابود گردند و نوح به امر خداوند مامور گشت تا برای نجات خود و همراهان کشتی بسازد. کشتیای از چوب کوفر با حجرههای فراوان و طول 300، عرض 50 و ارتفاع 30 ذراع. از تمامی بشر، حیوانات پاک و ناپاک، تمامی جنبندگان، مرغان، بهایم و حشرات به صورت جفت جفت در آن حضور یافتند و هر گونه آذوقه مورد نیاز در آن مهیا گردید. آنگاه عذاب الهی آغاز شد و چهار روز و شب باران بارید. تمام اجساد صاحب تحرک و همه حشراتی که بر زمین میجنبیدند با تمامی انسانهای روی زمین زیر آب فرو رفته و مردند بجز نوح و اهل و عیالش همه چیز محو شد. خدا پس از طوفان به نوح گفت از کشتی بیرونآی و همه جنبندگان را نیز بیرون آور تا در زمین منتشر شوند. خدا، نوح و پسرانش را برکت داده گفت: بارور شوید و زمین را پر کنید.[3]
داستان نوح در قرآن
از آنجا که قرآن کتاب هدایت است نه کتاب تاریخ، تمام جزئیات تاریخی قصه نوح در آن ذکر نشده است،[4] با این حال در 29 سوره و 43 آیه قرآن از وی صریحا نام برده شده[5] و با اوصافی والا از او یاد گردیده است.[6] طبق آنچه از قرآن استفاده میشود، نوح نخستین پیامبر صاحب کتاب و شریعت و اولین رسولی است که خداوند، قصه اش را به تفصیل در قرآن بیان میکند[7]. نوح، اول کسی است که علاوه بر طریق وحی با منطق عقل و طریق احتجاج با قوم خود سخن گفت. [8] طبق بیان قرآن، مردم بعد از حضرت آدم (ع) امت یگانه ای بودند که طبق فطرت انسانی با ایمان به خدا زندگی میکردند تا اینکه روح کبر و برتری جویی به تدریج در آنها شکل گرفت و اِعراض از دین توحیدی و سنت عدل اجتماعی و روی آوردن به عبادت بت ها در زمین شایع شد. آنگاه خداوند نوح را با شریعت و کتاب آسمانی بسویشان فرستاد تا به توحید دعوت کند و مساوات را برقرار و بت پرستی را ریشه کن سازد. او نیز در مدت 950 سال، شبانه روز و در آشکار و نهان، قومش را بسوی ایمان به خدا و آیاتش راه نمود اما جز عناد و گریختن از حق چیزی حاصل نشد و جز عده کمی به او ایمان نیاوردند. سرانجام خدا به او وحی کرد که دیگر کسی ایمان نمی آورد، پس زیر نظر ما و به اشاره ما کشتی بساز. در مدت ساخت کشتی نیز از آزار قومش در امان نبود. کشتی ساخته شد و نشانههای عذاب آشکار گشت. خدا به او وحی فرمود از هر حیوان دو زوج و خود و اهل مومن و تابعین اش را سوار کند. آنگاه که کشتی مملو از نفرات و همه وسایل شد، به فرمان خداوند آب-ها از آسمان و زمین جاری گشت و همه کافران در امواج کوه پیکر، غرق شدند. پس از نابودی تمام ظالمین خداوند به زمین فرمود آب خود را فرو بر و به آسمان فرمود باز ایست. آب فرو شد و کار پایان یافت و کشتی نوح بر کوه «جودی»[9] قرار گرفت و خداوند به نوح و همراهانش نوید سلامتی و برکت در زندگی داد. [10]
چند نکته

قبل از پرداختن به نقد مقاله، بیان چند مطلب ضروری است:
1. بدون شک هر انسان آزاد اندیش و حقیقت جو میپذیرد که عقل و اندیشه، ابزاری قدرتمند در اختیار انسان برای کشف حقایق است اما باید توجه داشت که نه هر موضوعی قابل کاوش عقلانی است و نه هر سخنی برخاسته از خردورزی. عرصه اندیشه، همچون بسیاری دیگر از ابزار معرفتی، محدوده خاص خود را میطلبد و آنجا که موضوعی غیر عقلانی در بعضی از ابعادش قابل سنجش عقلانی بود، بایست از جزئی نگری برحذر بود و تمامی مقدمات عقلایی در نظر گرفته شود.
2. در خصوص مباحث تاریخی توجه به دو امر ضروریست: یکی اَسناد اثبات گر رویداد تاریخی و دیگری هدف از اثبات یا نقل آن. برای کشف صحت مساله ای تاریخی میتوان از راههای مختلفی بهره جست. مراجعه به کتب تخصصی تاریخ، مطالعه انکشافات باستانی و امثال این امور. اما نباید پنداشت که اَسناد حوادث تاریخی منحصر در مآخذ علمی و تجربی است. دین که قدمتی به درازای عمر بشر دارد در مراحل مختلف به فراخور حال، سرگذشت پیشینیان در مواجهه با دین و انبیای الهی را به عنوان موعظه ای برای آیندگان نقل کرده است. سوالی که اینجا طرح میشود این است که آیا مدارک دینی صلاحیت اثبات یا رد پدیده تاریخی را دارایند یا خیر؟ به نظر میرسد قبل از پاسخ گفتن به این سوال بایست بررسی کنیم که معیار پذیرش نقلهای تاریخ نگاران و قابل استناد بودن آنها چیست؟ بدون شک حضور روایت گر تاریخ یا کسانی که مورد اعتماد او بوده اند در طول حادثه و راستگویی در نقل، امری اساسی در قابل پذیرش بودن آن است. حال اگر روایتگر تاریخ، خود هم سازنده تاریخ باشد و هم ناقل آن، جای هیچ تردیدی نیست که این نقل، استحکامی فزون تر خواهد یافت. به اعتقاد ما خداوند جهانیان، هم سازنده تاریخ و هم اگر در مستندی دینی، نقلی تاریخی ارائه دهد ناقل حقیقت گوی تاریخ میباشد. البته این در صورتی است که ثابت شود منبع دینی بی کم و کاست از ناحیه خداوند یا ولی معصوم اوست، همانطور که به اعتقاد ما، قرآن و روایات پیامبر اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) چنین است. بنابراین میتوان اَسناد و مدارک دین حق را بعنوان منابع رویداد تاریخی قلمداد نمود. البته از آنجا که هدف اصلی دین از روایت سرگذشتها هدایت گری است، نباید توقع داشت اهدافی که در کتب تاریخی دنبال شده -به گونه ای که تمامی جزئیات مورد توجه قرار میگیرد- در دین نیز چنین باشد.
3. مطلب دیگر اینکه قبل از هر گونه قضاوت در خصوص محتوای دین لازم و ضروری است موضع خود در مباحث اصولی دین را مشخص کنیم. بدون شک، درک و پذیرش مباحث زیربنایی دین تاثیر بسزایی در تبیین و توجیه آموزههای درون دینی دارد. بر این اساس چنانچه در گفتمان جهانبینی اسلامی، قرآن را کلام خدا و معجزه ای جاوید بر رسالت پیامبر اسلام دانستیم، دیگر نگاهی حقارت آمیز به محتوای آن نخواهیم داشت.
پس از ذکر مقدمات، اینک به نقد و بررسی مقاله مزبور میپردازیم.
طوفان نوح، افسانه یا واقعیت
شبهه: طوفان نوح بر پایه افسانه ای از ادبیات بابلی استوار است که مدت ها پیش از پیدایش تورات و قرآن وجود داشته و به تدریج وارد ادبیات و کتاب مقدس یهود و از آنجا به قرآن منتقل شده است.
پاسخ: در فرهنگ، ادبیات و کتیبههای امتهای گذشته میتوان آثاری از داستان طوفانی عظیم را مشاهده نمود که بعضی مطابق با نقل تورات است و بعضی مخالف با آن. از این جمله میتوان به اخبار کلدانیان -همان قومی که حادثه نوح در سرزمین شان رخ داده- الواحی از آجر که با حروف میخی متعلق به دوره آشوربانیپال -حدود 660 سال قبل از تولد مسیح- یافت شده، نقل قدمای یونان، قدمای ایرانیان، قدمای هند و کتاب اوستا-کتاب مقدس مجوسیان- [11] اشاره نمود. [12]بررسی اینکه آیا داستان طوفان در این کتیبهها و فرهنگها نمود افسانه ای است غیر واقعی یا گزارشی است تاریخی هر چند آمیخته با خرافات را به عهده تاریخ پژوهان میگذاریم و در این موضوع تنها به این نکته اشاره میکنیم که بر خلاف آنچه از مقاله مزبور استفاده میشود، صرف نقل داستان در کتیبههای متقدم بر تورات نمی تواند دلیل بر افسانه بودن اصل ماجرا -هر چند آمیخته با خرافات- باشد و اثبات افسانه گون بودن آن در آثار ذکر شده، مبتنی بر ارائه نمودن دلیلی قابل قبول است. در هر حال از نقطه نظر دین پژوهانه، داستان طوفان نوح آنگونه که در تورات آمده، علی رغم اینکه در مواضعی با نقل قرآنی متفاوت است، ولی در اصل وقوع و برخی ویژگی ها با قرآن هم داستان میباشد و از آنجا که نقل قرآنی همانگونه که گذشت به عنوان سندی تاریخی قابل استناد است، پس داستان نوح -آنگونه که در قرآن آمده- امری واقعی است. قرآن چه زیبا در میانه نقل سرگذشت نوح در سوره هود به این حقیقت اشاره نموده میفرماید:
ام یقولون افتراه قل ان افتریته فَعَلیّ اجرامی و انا بریء مما تجرمون
آیا [درباره قرآن] میگویند آن را خود بافته است، بگو اگر آن را بافته باشم گناهم بر عهده من است و من از گناهی که شما میکنید بیزارم[13]
و نیز میفرماید:
تلک من انباءالغیب نوحیها الیک ما کنت تعلمها انت و لا قومک من قبل هذا فاصبر ان العاقبه للمتقین
اینها از خبرهای غیب است که به تو وحی میکنیم پیش از این نه تو آن را میدانستی ونه قوم تو، پس صبوری کن که عاقبت نیک از آن پرهیزکاران است[14]
از این آیه اخیر استفاده میشود بیان داستان انبیا به صورت واقعی و خالی از هر گونه خرافه و تحریف، تنها از طریق وحی آسمانی ممکن است. در غیر این صورت کتب تاریخی پیشینیان، آن قدر با اسطورهها و افسانهها آمیخته شده که شناخت حق از باطل را ناممکن ساخته و هر چه بیشتر به عقب بازگردیم مشکل فزونتر میشود. [15]