از نامهاي
قيامت در قرآن «يوم الحساب»[1] است، يعني روزي كه خداوند به حساب اعمال
بندگان خود ميرسد، اين مطلب به قدري مسلم است كه علي ـ عليه السّلام ـ
آنجا كه فرق ميان دنيا و آخرت را بيان مينمايد، ميفرمايد:
«دنيا سراي
عمل و كوشش است و نه جايگاه حساب، و آخرت جايگاه حساب است نه وقت عمل و
كوشش».[2]
ولي در عين حال پيرامون حساب، در آيات قرآن و روايات اسلامي
يك رشته عناوين مورد توجه قرار گرفته كه بررسي آنها گذشته بر اين كه به
بالا رفتن سطح آگاهي ما نسبت به معارف ديني كمك مينمايد، پاسخ گوي برخي از
سؤالات در مورد مسألهي حساب ميباشد. بخش عمدهي اين عناوين را ميتوان
در موارد زير بيان نمود:
1ـ مقصود از حساب چيست؟
اصولا واقعيت حساب
عبارت است از: پي بردن به برخي از مجهولات به كمك معلومات پيشين، و به
عبارت ديگر: واقعيت حساب چيزي جز حل مجهولات از طريق معلومات نيست، و بدين
جهت در زندگي همه افراد بشر به صورت يك واقعيت ضروري و انفكاك ناپذير خود
نمائي ميكند زيرا او پيوسته نگران وضعيت زندگي خود بوده و ميخواهد از
نتائج كار و تلاش و اندوختههاي مادي و معنوي خود آگاه گردد، در اين صورت
راه حساب گري را پيش ميگيرد.
بنابراين در واقعيت حساب و حساب گري به
گونهاي كه در ميان بشر متداول و رائج است نوعي جهل و نا آگاهي نهفته است و
با توجه به اين كه وجود آفريدگار از هر نوع جهل و ناآگاهي منزه است ديگر
چه نيازي به محاسبه و بررسي اعمال آنان دارد؟ او ميتواند بر اساس علم واقع
نماي خود، كيفر و پاداش انسانها را بر پايه حكمت و عدل خود معين نمايد در
اين صورت برپا نمودن محكمه حساب، و سئوال و پرسش لغو خواهد بود و در نتيجه
با اصل «حكمت الهي» سازگار نيست.
پاسخ:
مقصود از برپا نمودن محكمه
حساب در قيامت (يَومَ يَقومُ الحِسابُ) اين نيست كه خداوند با طراحي رشته
سئوالات از بندگان خود، وضعيت آنان را از نظر كارهاي خوب و بد و استحقاق
پاداش و كيفر، به دست آورد، زيرا همان گونه كه در سئوال اشاره شد، خداوند
از همه چيز آگاه است و از اين نظر هيچ گونه نيازي به تشكيل محكمه حساب در
كار نيست، بلكه مقصود از محاسبه و بررسي اعمال بندگان چيز ديگري است و آن
اين كه «عدل وجود و حكمت» الهي براي همگان كاملاً روشن گردد و حتي آنان كه
در دنيا در اين مورد شك و ترديد داشته و يا آن را جدي و مهم تلقي
نميكردهاند، آشكارا عدل و رحمت الهي را مشاهده نمايند و ديگر جاي هيچ
گونه اعتذار و اعتراضي براي كسي باقي نماند.
2ـ حسابرس كيست؟
پاسخ:
ظاهر،
بلكه صريح برخي از آيات قرآن اين است كه در قيامت، خداوند خود به حساب
بندگان رسيدگي ميكند چنان كه ميفرمايد:
فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ
وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ.[3]
تو عهده دار رسالت و ابلاغ احكام الهي به
مردم هستي و رسيدگي به حساب آنان به عهده ما است.
و نيز ميفرمايد:
إِنَّ
إِلَيْنا إِيابَهُمْ ـ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ.[4]
رجوع آنان
به سوي ما است سپس حساب آنان بر ما است.
و نيز ميفرمايد:
إِنْ
حِسابُهُمْ إِلاَّ عَلى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ.[5]
حساب آنان (به عهده
كسي) جز خدا نيست اگر درك ميكرديد.
و نيز ميفرمايد:
وَ كَفى
بِاللَّهِ حَسِيباً.[6]
كافي است كه خدا حسابرس اعمال بندگان خود باشد.
ولي
از برخي از آيات قرآن چنين استفاده ميشود كه در سراي ديگر هر انساني خود
به حساب اعمال خود ميرسد و نياز به حسابرس ديگري غير از نفس انساني نيست
چنان كه ميفرمايد:
عمل هر انساني را ملازم با او ساختيم و روز قيامت آن
را به صورت كتابي بيرون ميآوريم و او آن را گشوده مييابد، به او گفته
ميشود كتاب خود را بخوان در اين روز كافي است كه نفس تو حساب تو را رسيدگي
نمايد.[7]
مفاد اين آيه با آيات گذشته منافاتي ندارد، زيرا مفاد اين
آيه اين است كه در سراي ديگر همهي اعمال انسان به صورت كتابي در برابر
ديدگان او نمودار ميگردد و انسان واقعيت كارهائي را كه در دنيا انجام داده
است، مشاهده ميكند و چون واقعيت اعمال در برابر ديدگان او نمودار
ميگردند، جاي هيچ گونه انكاري براي او باقي نميماند و در حقيقت خود بر
كردههاي خود گواهي ميدهد.
داوري و روايات در اين باره
در
روايات نيز اين مسأله مورد توجه واقع شده است برخي از روايات همان مطلبي
را بيان نمودهاند كه از آيات ياد شده استفاده گرديد و آن اينكه رسيدگي به
حساب بندگان تنها به عهده خداوند است.
ولي در برخي ديگر از روايات آمده
است كه بررسي حساب شيعيان به امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ واگذار
ميشود:
عبدالله بن سنان از امام صادق روايت كرده است كه فرمودند «روز
قيامت خداوند رسيدگي به حساب شيعيان را به ما واگذار ميكند».[8]
در
زيارت جامعه كبيره نيز آمده است: «وَ ايِاب الخَلقِ اَليِكُم و حِسابُهُم
عَلَيكُم» بازگشت خلق به سوي شما است و حساب آنان با شما است.
همان گونه
كه ملاحظه ميشود، مضمون زيارت جامعه گستردهتر از مدلول دو روايت ياد شده
است و نيز ياد آور ميشويم چون حسابرسي امامان به فرمان خدا است، در اين
صورت محاسب بودن آنان، با «حصر حسابرسي» به خدا (كه مفاد آيات گذشته است)
منافاتي ندارد و نظائر آن در قرآن فراوان است.
3ـ از چه اعمالي سئوال
ميشود؟
آيات مربوط به اين بحث را به دو دسته ميتوان تقسيم كرد:
1ـ
آياتي كه حاكي از اين است كه از تمام كارهائي كه انسان انجام داده است
سئوال ميشود و ما نمونه هائي را ياد آور ميشويم:
الف: وَ
لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.[9]
قطعاً شما درباره
كارهائي كه انجام دادهايد، مورد سئوال واقع ميشويد.
ب: لا يُسْئَلُ
عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ.[10]
از آنچه خداوند انجام ميدهد،
سئوال نميشود ولي آنان در مورد كارهائي كه انجام ميدهند مورد سئوال واقع
ميشوند.
ج: يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِيُرَوْا
أَعْمالَهُمْ.[11]
روز قيامت انسانها گروه گروه از قبرها بيرون ميآيند
تا اعمال (يا جزاي اعمال) خود را ببينند.
گذشته از آيات ياد شده آيات
مربوط به جزاء و كيفر و پاداش نيز بر اين شمول و گستردگي دلالت دارند.
2ـ
ولي در اين جا دستهاي ديگر از آيات است كه حاكي از اين است كه از موضوعات
خاصي سئوال ميشود. اينك نمونه هائي از اين آيات:
الف: نعمتهاي الهي
ثُمَّ
لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ.[12]
آنگاه به طور قطع
درباره نعمتهاي الهي از شما سئوال ميشود.
سئوال در اين آيه اگر چه
دربارهي نعمتهاي الهي است، ولي با توجه به اين كه از آن با كلمه «نعيم»
تعبير آورده شده است كه همهي نعمتهاي الهي را شامل ميشود و از طرفي
همهي آنچه بشر در زندگي خود از آن برخوردار است، نعمتهاي الهي محسوب
ميشوند، بنابراين همهي كارهاي او مورد سئوال واقع خواهد شد، زيرا همهي
كارهائي كه انسان انجام ميدهد، به گونهاي تصرف در نعتهاي الهي ميباشد. و
در نتيجه اين آيه را بايد از دسته نخست بشمار آورد.
ب: درباره قرآن
وَ
إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ.[13]
حقا
كه قرآن ذكر الهي است كه براي تو (پيامبر) و قوم تو نازل گرديده و در آينده
(قيامت) درباره آن مورد سئوال قرار خواهيد گرفت.
ج: گواهيها و
شهادتها
سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ.[14]
شهادتهاي
آنان نوشته خواهد شد و مورد سئوال قرار ميگيرند.
د: قتل بي گناهان
وَ
إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ ـ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ.[15]
هنگامي
كه از دختران زنده به گور شده (هر مقتول بي گناهي) پرسيده ميشود كه به
كدام جرم كشته شد؟
هـ : دروغها و تهمتها
تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ
عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ.[16]
سوگند به خدا، قطعاً درباره افتراهاي
شما سئوال خواهد شد.
و: راستگوئي راستگويان
لِيَسْئَلَ
الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَ أَعَدَّ لِلْكافِرِينَ عَذاباً
أَلِيماً.[17]
تا خداوند از راستي راستگويان سئوال نمايد و او براي
كافران عذاب دردآور آماده كرده است.
البته تخصيص اين رشته از موضوعات
براي سئوال، منافاتي با همگاني بودن آن ندارد، زيرا اين قسمت به خاطر
اهميتي كه دارند، در لسان وحي به طور خصوص وارد شده است.
اتفاقاً در
روايات نيز اين تقسيم وارده شده است، برخي از روايات ياد آور ميشود كه از
همه كارها سئوال ميشود، در حالي كه برخي، انگشت روي موضوعات خاصي ميگذارد
مانند:
1ـ عمر انسان.
2ـ دوران جواني.
3ـ كيفيت بهره گيري از
اعضاء.
4ـ كسب ثروت و صرف آن.
5ـ محبت اهل بيت پيامبر ـ صلّي الله
عليه و آله و سلّم ـ .
6ـ قرآن و عترت.
7ـ فريضه نماز.
8ـ نبوت و
ولايت.
4ـ آيا حساب همگاني است؟
آيات در اين باره به چند دسته تقسيم
ميشوند:
الف: سئوال و حساب عمومي است
فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِينَ
أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ.[18]
قطعاً كساني
كه پيامبران به سوي آنان فرستاده شدند و از خود فرستاده شدگان سئوال خواهد
كرد.
اين آيه به روشني بر اين مطلب گواهي ميدهد كه هم امتها و هم
رهبران الهي كه براي هدايت آنان فرستاده مبعوث گرديدهاند مورد حساب قرار
خواهند گرفت، از رهبران الهي از ابلاغ احكام، و از مردم از پذيرش و عمل به
آنها سئوال خواهد شد.
ب: از هيچ كس سئوال نميشود
فَيَوْمَئِذٍ لا
يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ.[19]
در اين روز (قيامت) از
گناهان هيچ فردي از انس و جن سئوال نميشود.
و نيز ميفرمايد: «وَ لا
يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ» (قصص/ 78).
ج: ستمكاران مورد
سئوال واقع خواهند شد
اُحْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ
وَ ما كانُوا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى صِراطِ
الْجَحِيمِ وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ.[20]
ستمكاران و ياران
آنها و آنچه را كه غير از خدا پرستش ميكردند برانگيخته و به راه دوزخ
راهنمائي كنيد و آنان را بازداشت كنيد زيرا آنان مورد سئوال واقع خواهند
شد.
د: پاداش صابران بدون حساب است
قُلْ يا عِبادِ الَّذِينَ آمَنُوا
اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ
وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ
بِغَيْرِ حِسابٍ.[21]
بگو اي بندگان با ايمان، تقوا پيشه باشيد براي
آنان كه در اين دنيا احسان نمايند نيكوئي خواهد بود، و زمين پروردگار (براي
رعايت اصل تقوا و پايبند بودن به احكام الهي) گسترده است فقط صابران بدون
حساب پاداش كافي خواهند داشت.
حساب تكويني و حساب تدويني
قبل
از بررسي و تفسير آيات گذشته لازم است نكتهاي را ياد آور شويم و آن اينكه
واژه حساب در قرآن در دو معني بكار رفته است.
1ـ حساب تكويني
2ـ
حساب تدويني.
حساب تكويني
مقصود از حساب تكويني اين است كه آفرينش بر
اساس يك رشته قوانين تخلف ناپذير و محاسبات دقيق پايه ريزي شده است، طلوع و
غروب ستارگان، وزش باد، باريدن باران، رويش گياهان و رشد و نمو و توليد
مثل موجودات زنده، و در يك كلمه همه حوادث و رخدادهاي گيتي، حساب شده است و
از نظم و قانون دقيق پيروي ميكند.
قرآن كريم درباره حركت حساب شده و
منظم خورشيد و ماه ميفرمايد:
«الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ»
(الرحمن/ 5).
(هستي) خورشيد و ماه (و حركت آن دو) حساب شده است.[22]
نظم
و حساب ياد شده اختصاص به پديدههاي تكويني ندارد، بلكه رخدادها و تحولات
مربوط به زندگي فردي و اجتماعي بشر را نيز شامل است و قرآن از آن به عنوان
«سنتهاي الهي» ياد ميكند.[23]
اعمال نيك و بد انسان هر يك در سرنوشت
فردي و اجتماعي او مؤثر و كارساز است، و مايه تكامل يا انحطاط، سعادت يا
شقاوت، پيروزي يا شكست و... آنان ميباشد.
اين سنت پايدار الهي به زندگي
دنيوي انسان اختصاص نداشته، در مورد حيات پس از مرگ و سراي آخرت نيز جاري
است و انسان در قيامت همان را درو ميكند كه در دنيا كاشته است (اَلدُّنيا
مَزرَعَةٌ الاخِرَةِ) و قانون پاداشها و كيفرهاي اخروي نيز از نظر بسياري
از آيات قرآن بر همين پايه استوار است.
بر پايه حساب تكويني، عموميت و
همگاني بودن حساب امري بديهي و روشن است، زيرا همه انسانها، از مؤمنان و
مشركان، پارسايان و مجرمان و به تعبير قرآن مقربان، اصحاب يمين و اصحاب
شمال همگي در مورد كارهائي كه در دنيا انجام دادهاند، حساب پس داده و
پاداش و كيفر اعمال خود را مييابند.
حساب تدويني
نوع
ديگري از حساب، حساب تدويني است نوع رائج و معروف «حساب تدويني» همان است
كه انسانهاي عاقل و حسابگر در زندگي خود بكار گرفته، مداخل و مخارج و سود و
زيانهائي را كه در زندگي با آن مواجه ميشوند مقايسه و محاسبه نموده و بر
پايه آن تصميم گيري ميكنند.
شكل ديگر آن محاكم و ديوان هائي است كه
عملكرد نهادهاي حكومت را مورد بررسي قرار ميدهند و حساب هر يك از
واحدهاي حكومتي و پرسنل و اعضاي آن را رسيدگي ميكند تا معلوم شود بودجه
هائي كه در اختيار آنان قرار گرفته چگونه مصرف نموده و نيز اوقات اداري خود
را چگونه سپري كردهاند؟
به نظر ميرسد حساب مربوط به عالم آخرت از نوع
حساب تدويني است آن هم از شكل و مدل اخير آن، يعني آفريدگار جهان كه انسان
را آفريده و همه سرمايههاي حيات را در اختيار او قرار داده است و براي
استفاده از آنها آئين نامه و برنامه خاصي را تشريع نموده است در محكمهي
قيامت (يوم الحساب) آنان را مورد سئوال قرار داده و حساب اعمال و چگونگي
استفاده آنان از سرمايههاي حيات را بر اساس قوانين الهي رسيدگي ميكنند،
اين جا است كه پروندههاي اعمال (دواوين، كتب) گشوده ميگردند هر كس
كارهاي خوب و بد خود را مشاهده ميكند، پرونده عمل برخي را به دست راست
آنان ميدهند و اين گروه حساب آساني دارند.[24]
نامه عمل گروهي به دست
چپ آنان داده ميشود و او از ديدن آن شرمنده و اندوهگين ميشود آرزو ميكند
كه كاش پرونده اعمالش را به او نميدادند.[25]
بررسي و تفسير
آيات گذشته
از مطالب ياد شده دانسته شد كه بحث درباره حساب روز
قيامت و همگاني بودن آن مربوط به حساب تدويني است نه حساب تكويني زيرا در
عموميت و همگاني بودن حساب تكويني جاي هيچ گونه شك و ترديد نيست، زيرا
بازگشت حساب تكويني به قانون پاداش و كيفر اعمال است كه قطعاً اختصاص به
گروهي ندارد و شامل همه افراد بشر ميباشد.
از اين جا اشتباه و خلطي كه
در كلام برخي از صاحب نظران در اين باره شده است، روشن ميگردد.
اكنون
كه جايگاه بحث كاملاً روشن گرديد به بررسي آيات ياد شده در رابطه با همگاني
بودن سئوال و حساب ميپردازيم:
نسبت دو دسته از آيات ياد شده (دسته اول
و دوم) از نظر ظاهر نسبت تباين كلي است، زيرا مفاد دسته اول اين است كه از
همگان سئوال ميشود و مفاد دسته دوم اين است كه از هيچ كس سئوال نخواهد
شد.
با توجه به اين كه نميتوان واقعيت يك چنين تباين و تناقضي را
پذيرفت، و يك چنين اختلاف با اصل «تشابه» و هم آهنگي آيات قرآن و عدم
اختلاف آنها نيز ناسازگار است بايد در فهم هدف آيات تلاش بيشتري كرد.
مفسران
در جمع ميان اين دو دسته از آيات وجوهي را ذكر كردهاند كه برخي را ياد
آور ميشويم:
1ـ هدف نفي سئوال به شيوهاي است كه در محاكم دنيوي رائج
ميباشد مثلاً از هر كسي پرسيده نميشود كه چرا فلان خطا را مرتكب شدي،
بلكه به جاي آن واقعيت يا آثار آن گناهان را به گونهاي در وجود آنان منعكس
مينمايد كه هم خود آنان و هم ديگران به مجرم بودنشان واقف ميگردند شاهد
بر اين تفسير آيه (40) سوره «الرحمن» است كه پس از اين كه ميفرمايد:
«فَيَوْمَئِذٍ
لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ» ميفرمايد: «يُعْرَفُ
الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ»
مجرمان به چهره هايشان شناخته ميشوند.
2ـ در قيامت مواقف و ايستگاههاي
بسياري است، بنابراين ممكن است در برخي از آن مواقف درباره گناهان سئوال
شود و در برخي از آن سئوال نشود.
3ـ مقصود اين است كه از آنان سئوال
زباني نميشود و به جاي آن، از اعضاء آنان سئوال ميشود و آنها نيز بر
كردههاي خود گواهي ميدهند.
چنانكه ميفرمايد: الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى
أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما
كانُوا يَكْسِبُونَ.[26]
روز قيامت بر دهانها مهر ميزنيم و دست هايشان
به سخن آمده و پاها به آنچه انجام دادهاند گواهي ميدهند، و يا به
گونهاي ديگر.
4ـ مقصود از نفي سئوال، سئوال پس از قطعي شدن حساب هر كس و
ورود گنهكاران به دوزخ است ولي آيات مثبت سئوال ناظر به مواقف قبل از
معلوم شدن سرنوشت گنهكاران از نظر كيفر است چنان كه ميفرمايد:
وَ
قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ.[27]
از مطالب ياد شده تفسير آيات دسته
سوم (از ستم كاران سئوال نميشود) نيز روشن شد وجوه ياد شده، در مورد اين
دسته از آيات نيز جاري است.
و اما مسأله «صابران» بنابراين كه بدون حساب
پاداش ميبينند، ميتوان آن را يك استثناء و تخصيص در آيات همگاني بودن
حساب دانست.
5ـ محاسبه آسان
اگر در روز رستاخيز با گروهي سخت گيري در
حساب ميشود، در برابر، با گروه ديگري كه داراي صفات و افعال نيك
ميباشند، با سهولت خاصي حساب برگذار ميشود چنان كه ميفرمايد:
فَأَمَّا
مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ ـ فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً
يَسِيراً.[28]
آن كس كه نامه اعمال او به دست راست او داده شد به زودي
به صورت آسان مورد محاسبه قرار ميگيرد.
و از آياتي، استفاده ميشود كه
برخي از اعمال، مايه چنين سهولت حساب است:
1ـ صله رحم: از آيه «الذين
يصلون»... (رعد/ 21) استفاده ميشود كه افرادي كه ملتزم به صله رحم ميباشد
از بدي حساب نميترسند، و اين خود ميرساند كه انجام اين عمل مايه دفع سوء
حساب است، طبعاً قطع رحم از نظر نتيجه، نقطه مقابل آن خواهد بود و امام
صادق ـ عليه السّلام ـ از اين آيه نتيجه ياد شده در زير را گرفته
ميفرمايد:
برقراري پيوند با بستگان، روز قيامت، حساب را آسان
مينمايد.[29]
2ـ از برخي از روايات، استفاده ميشود كه گره گشائي از
مشكلات بندگان خدا و آسان گيري با آنان در معاشرت، رحمت الهي را به هنگام
حساب جلب كرده و مايه آسان گيري در آن ميشود.
پي نوشت ها:
[1].
آياتي كه روز قيامت را «يوم الحساب» ناميدهاند، بسيارند از آن جمله به
آيات 41 / ابراهيم و 16، 26، 53/ ص، 27/ غافر رجوع شود.
[2]. وَ اليَومَ
عَملٌ و لا حِسابٌ وَ غَداً حِسابٌ و لاَعمَلٌ. (نهج البلاغه: خطبه 42).
[3].
سوره رعد/ آيه 40.
[4]. سوره غاشيه/ آيه 25 ـ 26.
[5]. سوره شعرا/
آيه 113.
[6]. سوره نساء، آيه 6 و سوره احزاب، آيه 38.
[7]. سوره
اسراء، آيه 13 ـ 14.
[8]. بحار الانوار: ج 7، ص 264.
[9]. سوره نحل
آيه 93.
[10]. سوره انبياء، آيه 23.
[11]. سوره زلزله، آيه 6.
[12].
سوره تكاثر: آيه 8.
[13]. سوره زخرف، آيه 44.
[14]. سوره زخرف، آيه
19.
[15]. سوره تكوير: آيه 8.
[16]. سوره نحل، آيه 56.
[17]. سوره
احزاب: آيه 8.
[18]. سوره اعراف، آيه 6.
[19]. سوره الرحمن، آيه 39.
[20].
سوره صافات، آيه 22 ـ 24.
[21]. سوره زمر، آيه 10.
[22]. در اين
باره به آيات: 38، 39، 40 سوره يس رجوع شود. (وَ الشَمسُ تَجري لِمُستَقَرٍ
لَها).
[23]. به آيات: 38، 62/ احزاب، 43/ فاطر، 85/ غافر، 23/ فتح،
77/ اسراء رجوع نمائيد.
[24]. «فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ
بِيَمِينِهِ فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً» (انشقاق/ 7).
[25].
«وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يا لَيْتَنِي لَمْ
أُوتَ كِتابِيَهْ» (حاقه/ 25).
[26]. يس، آيه 65.
[27]. به تفسير
مجمع البيان: ج 2، ص 398 و الميزان: ج 16، ص 79 و ج 19، ص 121 رجوع شود.
[28].
انشقاق / 7 ـ 8.
[29]. بحار الانوار، ج 7، باب 14، روايت 6.
لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
عبادت کنندگان چند دسته اند؟
عبادت کنندگان از نظر حضرت علی (ع)
امير
المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «ان العبّاد او العبادة، كان ثلاثة: قومٌ عبدواللّه،
خوفاً، فتلك عبادة العبيد، و قوم عبدواللّه تبارك و تعالي طلب الثواب، فتلك
عبادة الاجراء، و قومٌ عبدواللّه تبارك و تعالي حبّا له، فتلك عبادة
الاحرار و هي افضل العبادة»
امير
المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «ان العبّاد او العبادة، كان ثلاثة: قومٌ عبدواللّه، خوفاً، فتلك
عبادة العبيد، و قوم عبدواللّه تبارك و تعالي طلب الثواب، فتلك عبادة
الاجراء، و قومٌ عبدواللّه تبارك و تعالي حبّا له، فتلك عبادة الاحرار و هي
افضل العبادة»(1)
يعني پرستش و يا پرستش كنندگان سه گروه است، گروهي خداوند را از ترس مي
پرستند، پس اين پرستش بندگان است، گروهي خداوند تبارك و تعالي را براي
رسيدن به پاداش مي پرستند، پس اين پرستش مزدوران است، و گروهي خداوند را از
روي محبت مي پرستند، و اين پرستش آزادگان است، و اين از همه پرستش ها برتر
است. و در نهج البلاغه همين حديث آمده لكن به جاي كلمه «حباً» واژه
«شكراً» آمده است.(2)
شايان ذكر است كه عبادت به هر كدام از اقسام
ياد شده در حديث ارزشمند است، به همين جهت در آموزه هاي ديني در برابر
عبادت ها پاداش هاي آن نيز مطرح شده است، پس عبادت حتي اگر از نوع عبادت از
روي ترس و يا طمع در بهشت هم باشد ارزشمند است.
اما اين كه عبادت احرار يا عبادت از روي سپاس و محبت چيست؟
قبل
از تبيين ماهيت عبادت سپاسي، بايد درباره چيستي و ماهيت خود سپاس و تشكر،
به اختصار توضيح داده شود. درباره ماهيت شكر سخن بسيار است، از جمله درباره
شكر گفته اند: حقيقت شكر آن است كه از نعمت هايي كه براي انسان آفريده شده
در جهت درست استفاده شود. يكي از نعمت هاي بزرگ الهي براي انسان، نعمت
عبوديت و بندگي خداوند است.
انسان تا مي تواند بايد تلاش كند كه از اين نعمت به صورت كامل و شايسته استفاده كند. يعني اولاً اهل بندگي و عبوديت باشد، ثانياً تاجرانه و يا از روي ترس عبادت نكند. بلكه از روي محبت و عشق و براي سپاس خداوند و براي بجا آوردن شكر عملي در برابر خداوند عبادت كند، اين نوع عبادت بهترين مصداق شكر و كامل ترين عبادات است. چون بندگي انسان را خالصانه و به عنوان سپاس الهي نشان مي دهد.(3)
و هم چنين گفته شده، شكر عبارت است از
قدرداني نعمت مُنعِم و آثار اين قدرداني در هر كدام از شئون وجودي به گونه
اي خاص ظهور مي كند. مثلاً آثار شكر در قلب عبارت از خضوع و خشوع و محبت
است، و در زبان ثناء و مدح و حمد، و در جوارح، اطاعت و استعمال جوارح و
امثال آن. و مرتبه متعالي شكر عبارت از نفس معرفت با قلب است و اظهار آن
معرفت در زبان و عمل، بلكه خود حالت نفساني كه اثر معرفت منعِم است.(4)
براي مشخص
شدن ماهيت و چيستي عبادت حبّي و سپاسي، در ابتداء بايد گفت:
اولاً: اساساً عبادت و پرستش
خداوند در واقع، كامل ترين جلوه گاه آزادي انسان از قيد اسارت و هواهاي
نفساني است. و عبد از نظر لغت، به انساني گفته مي شود كه سر تا پا تعلق به
مولا و صاحب خود دارد، اراده اش تابع ارادة او و خواستش تابع خواست او است.
در برابر او مالك چيزي نيست و در اطاعت او هرگز سستي به خود راه نمي دهد.
به تعبير ديگر، عبوديت آن گونه كه در متون ديني آمده، اظهار آخرين درجة
خضوع در برابر معبود است و به همين دليل تنها كسي مي تواند، معبود باشد كه
نهايت سزاواري و شايستگي هر نوع كمال از آن او بوده و تمام نعمت هايي كه به
انسان مي رسد از او باشد.
انسان وقتي در برابر چنين وجودي، نيايش و
كرنش و خضوع و عبادت مي كند، به طور يقين يا از روي محبت و عشق است و يا از
روي سپاس گزاري از آنچه فيض، رحمت، نعمت و مانند آن است. لذا عبوديت كامل
آن است كه انسان جز به معبود واقعي، يعني كمال مطلق نينديشد، جز در راه او
گام بر ندارد و هر چه غير او است فراموش كند. حتي خويشتن را فراموش نمايد و
اين گونه عبادت است كه هدف آفرينش را تأمين خواهد كرد.(5) اين گونه بندگي و
پرستش، در واقع نمودار سپاس گزاري از حق بوده و نشان دهنده محبت و عشق
بنده به خداوند است. اما اگر عبادت در همان آغاز از روي ترس يا طمع صورت
بگيرد، گرچه مطلوب است، اما كامل و ايده ال نخواهد بود. اين كلام نغز حافظ
در اين باره بسيار زيبا است كه مي گويد:
تو بندگي چو گدايان به شرط مزد
مكن
كه خواجه خود روش بنده پروري داند
ثانياً: اگر بندگي و عبادت، از اول بر اساس طمع در نعمت
دنيايي و آخرتي باشد، عبادت مزدورانه است. اما اگر انسان بر اساس فرهنگ و
حياني عمل كند. يعني مطالعه آثار الهي و نعمت هاي او، انسان را وادار نمايد
كه از روي سپاس آن همه نعمت، خدا را عبادت نمايد. همان عبادت سپاسي خواهد
بود.
با توجه به اين بيان معلوم مي شود كه
عبادت سپاسي، بعد از توجه به نعمت و شناخت نعمت و در مقام شكرگزاري از نعمت
ها انجام مي شود. برخلاف عبادت مزدورانه كه در همان آغاز از روي طمع صورت
مي گيرد.
ثالثاً: در آيه ديگر، درباره عبادت سپاسي و پرستش از روي
شكرگزاري آمده است: انّ الذين تعبدون
من دون اللّه لايملكون لكم رزقاً فابتغوا عند اللّه الرزق و اعبدوه و
اشكرواله(6) يعني كساني را كه غير از خدا پرستش مي كنيد مالك رزق
شما نيستند، روزي را نزد خدا بطلبيد و او را پرستش كنيد و شكر او را بجا
آوريد. از اين آيه بدست مي آيد كه انگيزه برخي عبادت ها و يا اساساً انگيزه
عبادت ها، حس شكرگزاري در مقابل مُنعِم حقيقي است، و هر انساني كه مي داند
نعمت از آن خدا است و اوست كه نعمت مي دهد، تنها او را عبادت مي كند و از
او شاكر است، پس عبادت شاكرانه است كه بهترين و كامل ترين نوع عبادت ها
محسوب مي شود.(7)
رابعاً:
از آن جا كه عبادت شاكرانه در واقع از روي عشق و اخلاص و محبت صورت مي
گيرد و هيچ گونه شائبة ترس و طمع در ميان نيست، به همين جهت در بعضي روايات
به جاي «شكر» سخن از «حبّ» است، يعني عبادت عاشقانه كه تنها از روي دل
دادگي و عشق به خدا و سپاس او انجام مي گيرد.
پی نوشت:
1. حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعة،
بيروت، نشر دارالحياء تراث العربي، 1391 ش، ج 1، ص 45، ابواب مقدمات
العبادت، باب 9، ح1.
2. نهج البلاغه، کلمات قصار، 237.
3. مکارم شيرازي،
ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1379 ش، ج15، ص416، ج11،
ص186، ج10، ص280، ج 18، ص51، ج 16، ص148.
4. موسوي خميني، سيد روح الله، چهل
حديث، نشر مؤسسه آثار امام، 1378 ش، ص 345 ـ 346.
5. مکارم شيرازي،
ناصر، تفسير نمونه، تهران، نشر دارالکتب الاسلاميه، 1379 ش، ج 22، ص 378.
6. عنکبوت: 17.
7. تفسير نمونه،
همان، ج 16، ص 233.
- نظرات (0)
راه افزایش رزق و روزى در کلام امام علی (ع)
امام علی (عليه السلام) فرمودند: روزى را به وسيله صدقه فرود آوريد
امام علی (ع) در حکمت 137 نهج البلاغه به
راه افزایش رزق و روزى می پردازد.
امام علی (ع) در حکمت 137 نهج
البلاغه به راه افزایش رزق و روزى می پردازد.
حکمت137نهج البلاغه:
امام علی
(عليه السلام) فرمودند:
سْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ
روزى را به وسيله صدقه
فرود آوريد.
شرح و
تفسير
امام علی (عليه السلام) در اين كلام كوتاه حكمت
آميز اشاره به اسباب فزونى نعمت كرده مى فرمايد: «روزى را به وسيله صدقه
فرود آوريد» (اسْتَنْزِلُوا
الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ).
منظور از رزق و روزى تمام مواهب
الهى است كه انسان در زندگى به آن نياز دارد و معمولاً بر مواهب مادى از
قبيل مال و املاك گوناگون اطلاق مى شود، هرچند درباره امور معنوى نيز به
كار مى رود مثلاً مى گوييم:
«اللّهُمّ ارْزُقْنَا الاْيمانَ وَالْيَقينَ، خداوندا ايمان و يقين
به ما روزى بفرما» ولى در كلام مورد بحث اشاره به مواهب مادى است.
منظور
از «صدقه» هرگونه موهبت مادى است كه بدون عوض و با انگيزه الهى در اختيار
ديگرى قرار داده شود.
امام علی (عليه السلام) در اين كلام نورانى
رابطه نزديكى ميان صدقات و فزونى رزق و روزى بيان فرموده است. اين معنا در
روايات ديگر نيز با عبارات متفاوتى آمده است از جمله در حكمت 258 خواهد آمد
كه امام(عليه السلام) مى فرمايد:
«إذا أمْلَقْتُمْ فَتاجِرُوا اللهَ بِالصَّدَقَةِ، هر زمان فقير و
نيازمند شديد با دادن صدقه با خداوند معامله كنيد».
در حديث ديگرى
از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه به يكى از فرزندانش فرمود: از آن
مالى كه نزد تو بود چقدر باقى مانده؟ عرض كرد: فقط چهل دينار.
امام(عليه
السلام)فرمود: برو و آن را به نيازمندان صدقه بده.
عرض كرد: چيزى
غير از آن در بساط نيست. فرمود: مى گويم آن را صدقه بده خدا به جاى آن به
ما مى دهد. سپس فرمود: «أَما
عَلِمْتَ أنَّ لِكُلِّ شَيْء مِفْتاحاً وَمِفْتاحُ الرِّزْقِ الصَّدَقَةُ،
آيا نمى دانى هرچيز كليدى دارد و كليد رزق صدقه است؟» پس برو و آن را در
راه خدا به نيازمندان بده. فرزند امام اين كار را كرد.
ده روز
نگذشته بود كه از محلى چهار هزار دينار خدمت حضرت آوردند. امام(عليه
السلام)فرمود: فرزندم! چهل دينار براى خدا دادى و خداوند چهار هزار دينار
به ما داد.
نكته:
اسباب و موانع رزق و روزى رزق و روزى اسباب و موانع مختلفى دارد. اين
اسباب و موانع بر دو گونه است: بخشى جنبه مادى و ظاهرى دارد و بخشى جنبه
معنوى. اسباب مادى رزق و روزى تلاش و كوشش و دقت در انتخاب كسب و كار و
برخورد خوب با مردم و داشتن حساب و كتاب دقيق و امثال آن است.
موانع
مادى آن نيز تنبلى، بدرفتارى با مردم و اقدام هاى بدون مشورت و بى مطالعه و
امثال آن است. اما اسباب معنوى آن امور زيادى از جمله دادن صدقه و بخشش در
راه خداست. قرآن كريم مى فرمايد: «(يَمْحَقُ
اللهُ الرِّبَا وَيُرْبِى الصَّدَقَاتِ)، خداوند ربا را نابود مى
كند، و صدقات را افزايش مى دهد» اين آيه نيز اشاره به اين معنا دارد كه
صدقه باعث ازدياد روزى مى شود. همچنين در احاديث اسلامى آمده است كه نماز
شب، بيدار ماندن ميان طلوع فجر و طلوع آفتاب و پرداختن به ذكر و دعا تأثير
زيادى در فزونى روزى دارد. از جمله موانع معنوى روزى گناهان مختلف است، از
اين رو در بعضى از احاديث امير مؤمنان آمده است: «إذا أبْطَئَتِ الاْرْزاقُ عَلَيْكَ فَاسْتَغْفِرِ اللهَ
يُوَسِّعْ عَلَيْكَ فيها، هنگامى كه روزى براى تو سخت شد از گناهانت
استغفار كن خداوند روزى تو را وسيع مى گرداند».
روايت معروفى نيز در ذيل آيات 10 به بعد سوره
«نوح»: (فَقُلْتُ
اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّاراً * يُرْسِلِ السَّمَاءَ
عَلَيْكُمْ مِّدْرَاراً * وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَال وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ
لَّكُمْ جَنَّات وَيَجْعَلْ لَّكُمْ أَنْهَاراً …) از امير مؤمنان
على(عليه السلام)نقل شده كه گروهى نزد آن حضرت آمدند و از خشكسالى و كمبود
فراورده هاى كشاورزى و مانند آن شكايت داشتند. حضرت به همه آنها دستور داد
كه از گناهان خود توبه كنند و به اين آيات استناد فرمود. در مورد صله رحم
از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است كه مى فرمايد: «صُلَةُ الاْرْحامِ تُزَكِّى الاْعْمالَ وَتُنْمِى
الاْمْوالَ، صله رحم اعمال انسان را پاكيزه و اموال را فزونى مى
دهد». در مقابل آن قطع رحم باعث تاريكى فضاى زندگى و كمبود روزى است.
- نظرات (0)
محاسبه اعمال در قرآن
- نظرات (0)
درجات بهشت
اگر دو نفر در دنيا مساوي عمر نمايند و اعمال هر دو مثل هم باشد، جز آن كه يكي از آنان ذكر بيشتري گفته باشد، آيا جايگاه آن دو نفر در قيامت يكسان است؟
بهشت داراي مقامات و مراتبي است كه از آنها به درجات بهشت تعبير مي شود. هر گروهي از مؤمنان و اهل بهشت طبق اعمال و شايستگي هايي كه در دنيا كسب كرده اند در درجه اي از بهشت جايگزين مي گردند. مقامات اولياءالله ايجاب مي كند كه درجات آنها در بهشت متفاوت باشد.
قرآن كريم كه در موارد فراواني
به تفصيل، دركات تبهكاران و درجات مؤمنان را بيان مي كند، گاه به اجمال
درباره مراتب معاد مي فرمايد: وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ
أَكْبَرُ تَفْضيلاً(1). و هر آينه درجات و پايههاي آن جهان بزرگتر و
برتريهايش بيشتر و والاتر است. . يعني تفاوتي كه بين صالحان در دنياست، در
آخرت بيشتر است».
در دنيا همه انسان ها از نظر امكانات و وسايل رفاهي
يكسان نيستند. اين تفاوت در آخرت بيش از تفاوتي است كه در دنياست، زيرا
درجات دنيا و آخرت از جهت محدوديت و گستردگي، مانند خود دنيا و آخرت است.
خداي سبحان درباره بهشت مي فرمايد: وَ سارِعُوا إِلي مَغْفِرَةٍ مِنْ
رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ
لِلْمُتَّقينَ(2). بشتابيد به سوي آمرزشي از پروردگارتان و بهشتي كه
فراخناي آن آسمانها و زمين است كه براي پرهيزگاران آماده شده است. تفاوت
درجات بهشتيان هم به همين نسبت با تفاوت انسان ها در دنيا فرق دارد. لذا
وقتي كه يك ذكر گفته شود با توجه به معرفت شخص و ساير شرايط او به آن ذكر
مثل «الله اكبر» ثواب داده مي شود كه باعث بالا رفتن مقام شخص نسبت به هم
رتبه خود مي شود.
بهشتِ مقرّبين با بهشت اصحاب يمين متفاوت است، و بهشت
كساني كه در قلّه هاي ايمان و معرفت و اعمال صالح قرار دارند با كساني كه
در رتبه پايين ترند، فرق دارد. رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ
فرمود: «بهشت را صد درجه است و ميان هر درجه با درجه ديگر به مقدار فاصله
آسمان با زمين است. بالاترين درجه آن فردوس است كه چهار رود بزرگ بهشت از
آن مي جوشد، و هرگاه از خداوند حاجتي خواستيد فردوس را بخواهيد».(3)
حضرت
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «نگوييد يك بهشت است».
خداوند عزّ و
جلّ مي فرمايد: «بهشت را درجاتي است كه بعضي فوق بعضي ديگر است».(4)
امام
علي ـ عليه السلام ـ فرمود: «بهشت درجات و جايگاه هاي مختلف و برتر از هم،
و نعمت هاي پياپي و مداوم دارد».(5)
رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و
سلم ـ فرمود: «در بهشت درجه اي است كه جز پيشوا و رهبر عادل، يا كسي كه صله
رحم مي كند، يا آن كس كه با داشتن نان خور زياد (و درآمد اندك) صبر مي كند
و مي سازد، به آن درجه و مقام نمي رسد».(6)
امام صادق ـ عليه السلام ـ
فرمود: «بهشتياني كه داراي كمترين و كوچك ترين مقام و درجه اند (مقامشان
چنان است) اگر تمام آدميان و پريان بدان وارد شوند، همه از طعام و شراب آن
سير شوند و چيزي از آن كاسته نمي گردد».(7)
رسول خدا ـ صلي الله عليه و
آله و سلم ـ فرمود: «در بهشت عدن جز سه گروه مسكن نمي كنند. پيامبران،
صدّيقان و شهدا».(8)
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «خدا مي فرمايد:
بهشت درجاتي دارد. بعضي برتر از بعضي است. مردم به وسيله اعمالشان برتري مي
يابند».(9)
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «بر تو باد تلاوت قرآن
زيرا درجات بهشت به تعداد آيات قرآن است. روز قيامت به قاري قرآن گفته مي
شود: بخوان و بالا رو. هر آيه اي بخواند يك درجه بالا مي رود».(10)
قرآن
كريم مي فرمايد: و لمن خاف مقام ربّه جنّتان... ومِنْ دُونِهِما
جَنَّتان(11)، براي كسي كه از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشتي است و
پايين تر از آن دو، دو باغ بهشتي ديگر است».
دو باغ اوّلي براي مقرّبين و
دو باغ دوّمي كه در مرحله پايين تر است، از اصحاب اليمين است، كه اشاره به
درجات مختلف اهل بهشت دارد. شيخ صدوق مي فرمايد: «بهشتيان كه در نهايت
خوشي هستند نوع كامراني آنان متفاوت است. آنها كه در عبادت پروردگار همت
والايي داشته و شوق لقاي خدا انگيزه بندگي شان بود، به نعمت تقديس و تسبيح و
حمد و ثناي ذات اقدس خدا متنعم مي شوند، و آن كه به منظور راه يافتن به
بهشت برين، خدا را عبادت كرده، به انواع خوردني ها و نوشيدني ها و حوريان
دست مي يابد».(12)
چنانكه امام علي ـ عليه السلام ـ فرمود: «مردم در
عبادت سه دسته اند: گروهي به انگيزه رسيدنثواب، عبادت مي كنند. اين بندگي
بازرگانان است، گروهي عبادتشان به خاطر ترس است، اين عبادت غلامان است و
گروهي خدا را از روي شكر و سپاس گزاري عبادت مي كنند، اين عبادت آزادگان
است».(13)
بنابراين بهشت داراي مراتب و مقامات است كه از آنها به درجات
تعبير مي شود نه به طبقات. درجات به حسب اعمال و كردار و اعتقادات و نيّت
ها به بهشتان داده مي شود. در قرآن كريم از بهشت هاي عدن،(14) خُلد،(15)
مأوي،(16) عاليه،(17) نعيم،(18) فردوس،(19) و بهشت منسوب به پروردگار
(جنّتي)(20) نام برده شده است. جهنم نيز داراي مراتب و نقطه هاي مختلفي است
كه از اين مرتبه ها به دركات تعبير مي شود. دركات جهنم روي هم ديگر است.
از اين رو جهنم داراي طبقات مي باشد. پايين ترين طبقه و پست ترين نقطه جهنم
جايگاه منافقين است.
قرآن كريم مي فرمايد: إِنَّ الْمُنافِقينَ فِي
الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصيرا(21)
منافقان در پايين ترين طبقه دوزخ قرار دارند و ياوري براي آنان نمييابي».
علامه
طباطبايي مي فرمايد: «از اين آيه شريفه اين مطلب استفاده مي شود كه اهل
آتش مراتبي دارند كه از حيث پستي و پايين بودن با يكديگر اختلاف دارد و بر
حسب همين اختلاف، مراتب عذابشان هم در سختي و دردناكي مختلف است. اين مراتب
را خداوند دركات مي نامد».(22)
قرآن مي فرمايد: وَ إِنَّ جَهَنَّمَ
لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعينَ لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ
جُزْءٌ مَقْسُومٌ(23). جهنم ميعادگاه همه آنها است. هفت در دارد، و براي هر
دري گروه معيّني از آنها تقسيم شده اند».
اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ
فرمود: «جهنم داراي هفت در است كه به صورت طبقه طبقه است. بعضي بالاي بعض
ديگر است. سپس يكي از دست هايش را بر ديگري گذارد و فرمود: اين چنين است،
خداوند بهشت ها را در كنار هم قرار داد، ولي طبقات جهنم روي هم اند. بعضي
فوق بعض ديگر است كه پايين ترين آنها (جهنم) است. بالاي آن (لظي) است.
بالاي آن (حطمه) بالاي آن (سقر) بالاي آن (جحيم) بالاي آن (سعير) و بالاي
آن (هاويه)(24) است».(25)
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «در جهنم
صحرايي است براي متكبران كه آن را سقر گويند كه از سختي و بسياري گرمايش به
خداوند شكايت كرد و اجازه خواست تا نفس بكشد، خدا اجازه داد، نفسي كشيد و
جهنم را سوزاند».(26)
بنابراين جهنم داراي طبقات است. هر يك از سعادت و
شقاوت درجات و مراتبي دارد، نه اهل سعادت يك درجه و مرتبه اند و نه اهل
شقاوت، اين مراتب و تفاوت ها درباره اهل بهشت به عنوان درجات و درباره اهل
جهنم به عنوان دركات تعبير مي شود.(27)
پاورقی:
1. اسراء : 21.
2. آل عمران : 133.
3. احسان بخش، صادق، آثار
الصادقين، ج2، ص340، ح42.
4. همان، ص338، ح32.
5. نهج البلاغه، فيض
الاسلام، خطبه 84، ص195.
6. مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، ج8، ص120،
ح11.
7. همان.
8. احسان بخش، آثار الصادقين، ج2، ص341، ح44.
9.
بحارالأنوار، ج8، ص106.
10. همان، ص186، ح152.
11. رحمن : 46 و 62.
12.
محمد بن علی بن بابویه، الااعتقادات، اعتقادنا في الجنه. مجلسی، محمدباقر،
بحار الانوار، ج8، ص200.
13. نهج البلاغه، فيض الاسلام، کلمه 229،
ص1182.
14. توبه : 72.
15. فرقان : 15.
16. نجم : 15.
17. حاقه
: 22.
18. مائده : 65.
19. کهف : 107.
20. فجر : 30.
21. نساء
: 145.
22. طباطبايي، سيد محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان، ترجمه
موسوی، محمد باقر، قم، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، ج5، ص187.
23.
حجر : 43ـ44.
24. نامهای فوق در قرآن کريم ذکر شده است: جهنم: آل
عمران : 162، لظي: معارج : 17، حطمه: همزه : 4، سقر: مدثر : 26، جهيم: بقره
: 119، سعير: نساء : 10، هاويه: رعد : 9.
25. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع
البيان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ج5ـ6، ص338.
26.
محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحکمه، ج1، ص473، ح2920.
27. مطهری، مرتضي،
عدل الهي، تهران، انتشارات صدرا، ص414.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز
مطالعات و پاسخ گویی به شبهات
- نظرات (0)
اقسام وحی
2. وحى به معناى الهامهایى که به
غیر انبیاء مى شد؛ مانند: آنچه درباره مادر موسى آمده است: «وَاَوْحَیْنَا اِلَى اُمِّ مُوسَى اَنْ اَرْضِعِیهِ ...»(1)؛
(ما به مادر موسى وحى [الهام] فرستادیم که او را شیرده، و هنگامى که بر او
ترسیدى او را در دریا بیفکن، و نترس و غمگین مباش که ما او را به تو باز
مى گردانیم، و او را از رسولان قرار مى دهیم).
نظیر همین معنا، بلکه به صورت کامل تر در مورد مریم(علیه السلام) در سورهمریم آمده است که
فرشته وحى در برابر او ظاهر شد و بشارت تولّد عیسى را به او داد.(2)
3. وحى به فرشتگان یعنى پیام الهى به خود آنها؛ چنانکه در داستان غزوهبدردر سورهانفال آمده است: «اِذْ یُوحِى رَبُّکَ اِلَى الْمَلاَئِکَهِ اَنِّى مَعَکُمْ
فَثَبِّتُوا الَّذِینَ آمَنُوا»(3)؛
(به خاطر بیاور زمانى را که پروردگارت به فرشتگان وحى کرد که من با شما
هستم، پس کسانى را که ایمانآورده
اند ثابت قدم دارید).
4. وحى به معناى پیام با اشاره؛ مطلبى که در داستان زکریا(علیه السلام)
آمده است: «فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنْ الْمِحْرَابِ
فَاَوْحَى اِلَیْهِمْ اَنْ سَبِّحُوا بُکْرَهً وَعَشِیّاً»(4)؛
(از محراب عبادتش به سوى مردم بیرون آمد و با اشاره به آنها گفت صبح و شام
[خدا را] تسبیحگویید).
5. وحى به معناى القائات مرموز شیطانى؛ مانند: «وَکَذَلِکَ
جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِىّ عَدُوّاً شَیَاطِینَ الاِْنسِ وَالْجِنِّ یُوحِى
بَعْضُهُمْ اِلَى بَعْض زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً»(5)؛
(این گونه براى هرپیامبرى دشمن از شیاطین انس و جن قرار دادیم که سخنان
فریبنده و بى اساس را [براى اغفال مردم] به طورى سرى به یکدیگر مى گفتند).
6. وحى به معناى تقدیر قوانین الهى در جهان تکوین؛ مانند: «وَاَوْحَى فِى کُلِّ سَمَاء اَمْرَهَا»(6)؛
(خداوند در هر آسمانى تقدیر و تدبیر لازم را فرمود). و آنچه درباره شهادت
زمین در قیامتآمده است نیز ممکن
است اشاره به همین معنا باشد؛ «یَوْمَئِذ تُحَدِّثُ
اَخْبَارَهَا بِاَنَّ رَبَّکَ اَوْحَى لَهَا»(7)؛
(در آن روز زمین اخبارش را باز مى گوید، چرا که پروردگارت به او وحى
کرده).
7. وحى به معناى آفرینش غریزه ها؛ مانند: «وَاَوْحَى
رَبُّکَ اِلَى النَّحْلِ اَنِ اتَّخِذِى مِنْ الْجِبَالِ بُیُوتاً وَمِنْ
الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ»(8)؛
(پروردگارت به زنبور عسل وحى [الهام غریزى] فرستاد که از کوه ها و درختان و
داربست هایى که مردم درست مى کنند خانه هایى برگزیند).
اینها همه از یک سو، از سوى دیگر نزول وحى بر پیامبران نیز به صورت هاى
مختلفى صورت گرفته است که در قرآنمجید و روایات حدّاقل به چهار صورت آن اشاره شده است:
1. گاه به صورت نزول ملک و مشاهده فرشته وحى است.
2. گاه به صورت شنیدن صداى فرشته بدون مشاهده اوست.
3. گاه به صورت الهامبه قلب ایشان
است.
4. گاه به صورت خواب و رویاى صادقه است؛ مانند آنچه در داستان ابراهیم(علیه
السلام)درباره ذبح فرزندش اسماعیل(علیه السلام) آمده(9)
یا آنچه در مورد پیغمبر اکرم(صلى اللهعلیه
وآله) درباره بشارت ورود مسلمین در نهایت امنیّت در مکّه براى زیارتخانه خدادر سوره«فتح» آیه27 دیده مى شود.
در روایتى آمده است که یکى از اصحاب از پیغمبر اکرم(صلى اللهعلیه
وآله)سوال کرد: وحى بر شما چگونه نازل مى شود؟
حضرت فرمود: «احیاناً یاتِینىِ مِثْلُ صِلصِلَهُ
الجَرَسَ، وَهُوَ اَشّدُهُ عَلَىَّ، فَیَفُصِمُ عَنّىِ فَقَدْ وعُیَتُ ما
قَالَ، و احیاناً یتمثل لى الملک رجلا فَیُکِلّمنِىُ فَاَعِى ما یقول»(10)؛
(گاهى وحى همانند صداى زنگ به سراغ من مى آید، و این از همه بر من سخت تر
است، حقایق را بر من روشن مى کند، و من آنچه را مى گوید حفظ مى کنم، و گاه
فرشته وحى به صورت مردى در مقابل من مجسّم مى گردد و با من سخن مى گوید و
من آنچه را مى گوید حفظ مى نمایم).
در حدیثدیگرى از امام صادق(علیه السلام) نقل
شده است که فرمود: «انبیاء و رسولان بر چهار طبقه اند: بعضى از آنها الهامبه قلب او مى
شود و از خودش تجاوز نمى کند، و بعضى در خواب مى بیند و صدا را در بیدارى
مى شنود، ولى او را نمى بیند، و مبعوث به هیچ کس نیست... بعضى در خواب مى
بینند و در بیدارى نیز صداى ملک را مى شنوند و او را نیز مشاهده مى کنند و
تنها مامور هدایت طایفه اى هستند کم باشند یا زیاد.... و بعضى در خواب مى
بینند صدا را در بیدارى مى شنوند و فرشته را مشاهده مى کنند و امام و
پیشواى [عموم مردم جهان] هستند».(11)،(12)
(1).
سوره قصص، آيه 7.
- نظرات (0)
- ««123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276277278279280281282283284285286287288289290291292293294295296297298299300301302303304305306307308309310311312313314315316317318319320321322323324325326327328329330331332333334335336337338339340341342343344345346347348349350351352353354355356357358359360361362363364365366367368369370371372373374375376377378379380381382383384385386387388389390391392393394395396397398399400401402403404405406407408409410411412413414415416417418419420421422423424425426427428429430431432433434435436437438439440441442443444445446447448449450451452453454455456457458459460461462463464465466467468469470471472473474475476477478479480481482483484485486487488489490491492493494495496497498499500501502503504505506507508509510511512513514515516517518519520521522523524525526527528529530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555556557558559560561562563564565566567568569570571572573574575576577578579580581582583584585586587588589590591592593594595596597598599600601602603604605606607608609610611612613614615616617618619620621622623624625626627628629630631632633634635636637638639640641642643644645646647648649650651652653654655656657658659660661662663664665666667668669670671672673674675676677678679680681682683684685686687688689690691692693694695696697698699700701702703704705706707708709710711712713714715716717718719720721722723724725726727728729730731732733734735736737738739740741742743744745746747748749750751752753754755756757758759760761762763764765766767768769770771772773774775776777778779780781782783784785786787788789790791792793794795796797798799800801802803804805806807808809810811812813814815816817818819820821822823824825826827828829830831832833834835836837838839840841842843844845846847848849850851852853854855856857858859860861862863864865866867868869870871872873874875876877878879880881882883884885886887888889890891892893894895896897898899900901902903904905906907908909910911912913914915916917918919920921922923924925»»