لينكستان
موضوعات
























ایسنای سایت
ذکرایام هفته
اعضا

شمارنده
الهی فقط خودت

سایت خاتون
توسل دروهابیت و اهل سنت
سوال: آیا از میان علمای اهل سنت و نیز وهابیت، مطلبی در خصوص جواز توسل آمده است؟
پاسخ: بله موارد بسیاری وجود دارد که در چند مقاله پیشین، اشاره ای کوتاه و گذرا داشتیم
و در این یادداشت اعتراف صریحی از یک کتاب علمی معتبر در این باره نقل می کنیم:
الْقَوْل الأْوَّل: جَوَازُ التَّوَسُّل بِالأْنْبِیَاءِ وَالصَّالِحِینَ حَال حَیَاتِهِمْ وَبَعْدَ مَمَاتِهِمْ. قَال
بِهِ مَالِکٌ، وَالسُّبْکِیُّ، وَالْکَرْمَانِیُّ، وَالنَّوَوِیُّ، وَالْقَسْطَلاَّنِیُّ، وَالسَّمْهُودِیُّ، وَابْنُ الْحَاجِّ، وَابْنُ الْجَزَرِیِّ.
قول اول : جواز توسل به انبیاء و صالحین در حال حیاتشان و پس از وفاتشان.
مالک و سبکی و کرمانی و نووی و قسطلانی و سمهودی و ابن الحاج و ابن الجزری این نظر را داشته اند.
الموسوعة الفقهیة الکویتیة، ج4، ص24
( منبع : 73 فرقه http://73ferghe.blog.ir/)
- نظرات (0)
قیمت و ارزش دوستان اهل بیت
عارف واصل مرحوم حاج محمداسماعیل دولابی:
صاحب مال، قیمت مال را می داند. خدا یک موی سر مؤمن را به همه ی عالم نمی فروشد.
شما قیمت خودتان را نمی دانید، لذا گاهی اوقات خودتان را ارزان می فروشید.
بهلول الاغ لنگی داشت. آن را به حراجی داد تا بفروشد.
حراجی شروع به تبلیغات کرد که این الاغ نیست، بلکه براق است و همان مرکبی است
که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با آن به معراج رفتند.
آن قدر از آن الاغ تعر یف کرد که خود بهلول باورش شد و دید حیف است آن را بفروشد؛
لذا فریاد زد نمی فروشم، نمی فروشم و حق الزّحمه ی حراجی را داد و الاغ را پس گرفت.
بدن مؤمن به راستی براق است و با آن عبادت می کند و به معراج می رود.
هر چه خدا و اولیای خدا می گویند تو خوبی و باارزشی، تو باور نمی کنی و خودت را بد و کم ارزش می دانی.
مشکل در باور خودت است. شخصی که خود را فقیر و بد می پندارد و لذا خود را ارزان می فروشد،
اگر کسی پیدا شود که بتواند برای او حق مطلب را در توصیف ارزش و بزرگی یک دوست اهل بیت (علیهم السلام) ادا کند
و آن شخص هم آن را باور کند، دیگر حاضر نخواهد شد آن را در قبال متاع کم ارزش دنیا بفروشد.
برگرفته از کتاب مصباح الهدی، ص401
- نظرات (0)
روزتون بخیر
- نظرات (0)
میشه خدا رو حس کرد
تو اضطراب عشق و گناه بیاراده
بیعشق عمر آدم بیاعتقاد میره
هفتاد سال عبادت یک شب به باد میره
وقتی که عشق آخر تصمیمشو بگیره
کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره
ترسیده بودم از عشق، عاشقتر از همیشه
هر چی محال میشد، با عشق داره میشه
عاشق نباشه آدم حتی خدا غریبهس
از لحظههای حوا، هوا میمونه و بس
نترس اگر دل تو از خواب کهنه پاشه
شاید خدا قصهتو از نو نوشته باشه

- نظرات (0)
شروع کن
- نظرات (0)